زنان و محدودیّتهاى جهانگردى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


                               

در مسائل مربوط به زنان زمینه هاى بررسى و پژوهش بسیار است و کارهاى بر جاى مانده فراوان.

با این که پس از انقلاب اسلامى, کتابها و مقاله هاى فراوانى در این باره نگاشته شده و سمینارهاى بسیارى برپا شده است, ولى هنوز کارى در خور انجام نگرفته است; از این روى, بایسته است پژوهشگران مسائل و معارف اسلامى, با توجّه به گستردگى میدان تحقیق و گوناگونى موضوعها, با همتى بلند و عزمى آهنین در این عرصه به تحقیق و پژوهشهاى بایسته بپردازند و به پرسشهاى گوناگون پاسخ دهند.

از جمله بحثهاى بایسته تحقیق و پژوهش, جایگاه زنان در جهانگردى است که در دو بخش پى مى گیریم:

الف. زنان مسلمان جهانگرد: یعنى زنانى که با اعتقاد و باور به ارزشهاى مکتبى و اسلامى مى خواهند به گردشگرى بپردازند.

ب . زنان غیر مسلمان جهانگرد: یعنى زنان غیر مسلمانى که براى گردشگرى به کشورهاى اسلامى سفر مى کنند.

در هر دو بخش, با پرسش هاى فراوانى رو به رو هستیم که پاسخهاى بایسته اى را مى طلبد. در بخش نخست با پرسشهایى از این دست روبه رو هستیم:

آیا سیر و سفر و گردشگرى زن مسلمان به کشورهاى اسلامى و یا غیر اسلامى جایز است یا نه؟ آیا در این مسأله بین زن و مرد تفاوت است؟

بر فرض جواز, آیا این حکم, مطلق است یا محدود؟ یعنى آیا سیر و سفر زن محدود به شرایط و آدابى است که رعایت آن از سوى زن واجب باشد یا نه؟ از باب نمونه:

آیا سیر و سفر زن نیاز به اجازه پدر و یا شوهر دارد؟

اگر گفتیم نیاز به اجازه است, حدودآن کدام است؟

آیا بین سفرهاى واجب, مستحب و مباح تفاوت است, و یا همه این ها یک حکم دارند؟

آیا وجود همراه: شوهر یا یکى از محرم هاى دیگر در سفر لازم است یا نه؟

بر فرض این که زن مجاز باشد بدون همراه مسافرت کند, در صورتى که امنیّت جانى, مالى یا آبرویى او تضمینى نداشته باشد, سیر و سفر او چه حکمى دارد؟

اگر بداند که براى گردشگرى در کشورهاى غیراسلامى, باید به پاره اى از گناهان و کارهاى زشت تن در دهد, آیا در این صورت سفر او جایز است یا نه؟ و….

در بخش دوّم, یعنى زنانى که براى جهانگردى به کشورهاى اسلامى وارد مى شوند, پرسشهاى زیر در خور طرح است:

آیا رفت و آمد زنهاى غیر مسلمان, به کشورهاى اسلامى, جایز است یا نه؟

بر فرض جواز, آیا زنان غیر مسلمان, همانند: زنان مسلمان, باید محدودیتهاى شرعى را رعایت کند؟ از باب نمونه: داراى پوشش اسلامى باشند؟ یا مى توانند بدون حجاب در کشورهاى اسلامى به گردشگرى بپردازند؟

اگر گفتیم حجاب براى آنان الزامى نیست, آیا به عنوان ثانوى و ضرورت و یا براساس مصلحت و حکم حاکم اسلامى, مى توان حدود و ضوابطى براى پوشش و یا حتى ورود آنان به کشورهاى اسلامى, وضع کرد؟

رفتار مسلمانان, با آنان چگونه باید باشد؟ آیا نگاه کردن به سروصورت و موهاى آنان جایز است یا نه؟

آیا ورود زنان به مساجد و مشاهد مشرفه جایز است یا نه؟

آنچه در این دو بخش آمد, نمونه اى از پرسشهاى درخور طرح بودند که تلاش خواهیم کرد در این مقاله, درحدّ توان, بدان پاسخ دهیم.

مشروع بودن گردشگرى زنان مسلمان
درباره سیروسفر و گردشگرى زنان مسلمان دو دیدگاه اساسى وجود دارد:

الف. مشروع بودن: زنان همانند مردان مى توانند با نگهداشت ترازها و معیارهاى اسلامى به گردشگرى بپردازند.

ب . مشروع نبودن: گردشگرى با وظیفه اساسى زن که خانه دارى و بچّه دارى و دورى از جامعه و انظار عمومى است, ناسازگارى دارد. بنابراین, سیروسفر زن, مگر براى انجام واجب, جایز نیست.

در این نوشتار, به دلیلهاى دو دیدگاه یاد شده اشاره مى کنیم و سپس به نقد و بررسى آنها مى پردازیم:

مشترک بودن زن و مرد در تکالیف الهى
دیدگاه نخست, بر این باور است که در بینش اسلامى, زن و مرد هر دو انسانند, هویّتى یگانه دارند و از گوهرى یگانه برآمده اند.1 محور تکلیفها و دستورهاى اسلامى, انسان است. این اوست که بارسنگین مسؤولیت پذیرى را که آسمانها و زمین و کوهها, با همه بزرگى که دارند, تحمّل پذیرش آن را نداشته اند بر دوش گرفت:

(انّا عرضنا الامانة على السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها و حملها الانسان.)2
ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم, از تحمّل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند, انسان, آن امانت را بر دوش گرفت….

مخاطب انذارها و تبشیرهاى الهى انسان است. قرآن کریم, پیامها و دستورهاى خود را گاه با واژه هایى فراگیر, همانند: انسان, بنى آدم و الناس, بیان مى کند که این واژه ها بر نوع بشر, بى هیچ تمایزى بین زن و مرد اطلاق مى شوند.

(من عمل صالحاً من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینّه حیوةً طیّبه ولنجزینّهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون.)3
هر زن و مردى که کارى نیکو انجام دهد, اگر ایمان آورده باشد, زندگى خوش و پاکیزه اى به او خواهیم داد و پاداشى بهتر از کردارشان به آنان خواهیم داد.

در آیه اى دیگر مى فرماید:

(انّ المسلمین والمسلمات والمؤمنین والمؤمنات والقانتین والقانتات و الصادقین والصادقات والصابرین والصابرات والخاشعین والخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات والصائمین و الصائمات والحافظین فروجهم والحافظات والذاکرین اللّه کثیرا والذاکرات اعداللّه لهم مغفرة واجراً عظیما.)4
خداوند در این آیه شریفه, ده مادّه ارزشى بسیار مهمّ را ملاک و معیار کمال تقوا دانسته است و به روشنى اعلام مى کند که زن در این عرصه مى تواند پا به پاى مرد, به همه این مراتب و مدارج بالا رود. در دو آیه یاد شده و مانند آن, اساس تکلیفها و ارزشهاى الهى و همچنین پاداش آنها به صورتى یکسان براى مرد و زن بیان شده است.

در پاره اى دیگر از آیات, به روشنى از مشترک بودن زن و مرد در حقوق و واجبات الهى, سخن به میان آمده است از باب نمونه:

در امر به معروف و نهى از منکر5, شرکت در مسائل سیاسى اجتماعى از جمله: بیعت پیامبر(ص) با زنان6, آموختن دانش7, هجرت از دارالکفر به دار الاسلام8 و… زن و مرد یکسانند.

بر همین اساس, امام خمینى مى فرماید:

(از نظر حقوق انسانى, بین زن و مرد تفاوتى نیست, زیرا که هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش, همچون مرد را دارد.)9

بر این اساس, اصل در تکالیف و مسؤولیتهاى اسلامى, بر مشترک بودن است; مگر آن جا که دلیل ویژه اى بر اختصاص داشته باشیم.

با توجّه به همین اصل در جاهایى که خطابهاى شرعى به صیغه هاى مذکّر آمده است, همانند: (یا ایها الذین آمنوا), یا ضمائر مذکر (کم) و (هم) همه فقیهان و مفسّران حمل بر عموم مى کنند, مگر آن جا که قرینه ویژه اى درمیان باشد.

(قد اجمع المسلمون على کلّ ما فرضه اللّه تعالى على عباده وکلّ ما ندبهم الیه فالرّجال والنساء فیه سواءٌ إلاّ ما استثنى مما هو خاصّ بالنساء لانوثتهنّ فى الطهاره والولاده والحضانه وما رفع عنهن من القتال و غیر ذلک ممّا هو معروف.)10
همه مسلمانان بر این باورند که هر چه را خدا بر بندگانش واجب کرده و آنان را بدان فرا خوانده, زنان و مردان در آن مشترکند, مگر آن مواردى که به سبب زن بودن, ویژه زنان است. از قبیل: طهارت, ولادت, حضانت و… همچنین مواردى که خداوند از آنان تکلیف را برداشته است مانند: جنگ و غیر آن از مواردى که معروف و مشهور است و نیازى به یادآورى آنها نیست.

نتیجه:
در هر جا که در ویژه بودن حکمى از احکام شریعت, به زن یا مرد, تردید داشته باشیم, باید به سراغ دلیل محکم براى ثابت کردن اختصاص برویم, نه به دنبال دلیل, جهت ثابت کردن اشتراک.

بر این اساس, کسانى که در موضوع هاى مربوط به زنان پرسش را به گونه زیر طرح مى کنند نادرست است:

آیا زن حق فلان کار و یا پذیرش فلان مسؤولیت را دارد یا نه؟

زیرا طرح این گونه پرسش از کسانى است که در وظایف و مسؤولیتهاى شرعى, اصل را بر اختصاص نهاده اند, نه بر اشتراک.

گردشگرى یک ارزش اسلامى
با توجه به اصل اشتراک مرد و زن در تکالیف, آیات و روایاتى که انسان را به سیر و سفر و گردشگرى در روى زمین دعوت مى کنند, ویژه مردان نیستند, زنان نیز در این تکلیف شریکند. در نتیجه زنان, همانند مردان مجازند که به سیر و سفر و گردشگرى بپردازند.

آیات قرآن در این باره به پنج گروه تقسیم مى شود:

1. در پاره اى از آیات, مسلمانان با اهداف ویژه اى به سیر و سفر و گردشگرى در روى زمین فراخوانده شده اند از جمله:

(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین. هذابیان للناس وهدى و موعظة للمتقین.)11
پیش از شما سنتهایى وجود داشت [هر قوم برابر کارها و ویژگیهاى خود سرنوشتى داشتند که شما نیز همانند آن را دارید] پس در روى زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان [آیات الهى] چگونه بود؟ این روشنگرى براى همه مردم و هدایت و اندرزى براى تقواپیشگان است.

خداوند در دو آیه بالا و چندین آیه دیگر12, گذشته را با زمان حاضر, و زمان حاضر را با گذشته پیوند مى دهد; از این روى, از انسانها مى خواهد به سیر و سفر بپردازند و در آثار پیشینیان, ملتها و زمامداران و آثار بر جاى مانده از آنان دقّت کنند, تا با بهره ورى از آن, راه زندگى را بیابند.

(هذا بیان للناس) خداوند در آیه بالا, عموم مردم چه کافر و چه مسلمان, چه مرد و چه زن را به سیر و سفر و گردشگرى فراخوانده است.

2. در بسیارى از آیات کافران و مشرکان13 نکوهش شده اند که چرا براى عبرت آموزى به سیر و سفر نپرداخته اند:

(قل سیروا فى الارض ثم انظروا کیف کان عاقبة المکذّبین.)14
بگو: در زمین گردش کنید, سپس بنگرید سرانجام آنان که آیات الهى را تکذیب مى کردند چه شد؟

خداوند در آیه بالا به پیامبرش دستور مى دهد که مشرکان و کافران را به سیروسیاحت در زمین فرا خواند تا سرانجام کسانى که حقایق را تکذیب کردند با چشم خود ببینند, تا شاید به خود آیند و بیدار شوند و از خودخواهى و لجاجت دست بردارند و حقّ را بپذیرند.

هر چند آیه خطاب به مشرکان و کافران است ولى ویژه آنان نیست, مردان و زنان مسلمان را نیز در بر مى گیرد.

3 . در شمارى از آیات قرآن, سهمى از زکات به (ابن السّبیل) اختصاص داده شده است15; یعنى کسانى که به سفر رفته اند و پولى براى برگشت به خانه و یا وطن خود ندارند. همان گونه که دادن زکات بر زن و مرد واجب است; زن و مردى هم که در راه مانده باشند از این سهم مى توانند استفاده کنند.

4 . قرآن, در برخى از آیات, از زنان مؤمن به عنوان: (سائحات) و از مردان به (سائحین) یاد کرده است.16 سائح به کسى گفته مى شود که براى هدفى درست به گردشگرى مى پردازد.

ییکى از مفسران قرآن مى نویسد: برخى از مفسران (سائحات) را به (صائمات) یعنى زنهاى روزه دار تفسیر کرده اند و سپس در انگیزه آنان مى نویسد:

(اینان, ستایش خداوند را از زنانى که به سیروسفر بپردازند, بعید دانسته اند با این که اگر آداب و شرایط را رعایت کنند سفر آنان جایز و ستایش خداوند بى اشکال است. بالاتر, زنان و مردان, نه تنها در تشویق به سیر و سیاحت که در همه کارهاى سودمند در زندگانى مشترکند. بنابراین, تفسیر, سائحات, به روزه داران بسیار بعید است.)17

وى سپس, به سیره پیامبر(ص) و یاران آن حضرت که همسران خود را در جنگها همراه مى بردند استناد جسته است و سیروسفر آنان را به همراه همسران خود نه تنها جایز, که شایسته دانسته در همه سفرها زن و مرد با هم به سیاحت بپردازند.18

5 . در شمارى از آیات نمونه اى از انسانهایى که در زمین به سیروسفر پرداخته اند آمده است19 که مى تواند الگویى براى زنان و مردان مسلمان جهانگرد باشد.

با توجّه به اصل اشتراک در تکلیف و آیاتى که در تشویق به سیروسفر و نکوهش ترک آن و… آمده است, زن همانند مرد مى تواند با شرایط و آداب آن, به سیروسفر بپردازد, مگر آن که دلیل محکم و قانع کننده اى بر ممنوع بودن آن داشته باشیم.

این جاست که باید دلیلهاى کسانى را که مدّعى ممنوع بودن هستند به دقّت بررسى کنیم, تا ببینیم آیا این دلیلها براى چشم پوشى, از اصل اولى و اثبات ممنوع بودن, کافى است یا نه؟

دلیلهاى مشروع نبودن گردشگرى زنان
رچند در فقه, از سیروسیاحت زنان سخنى به میان نیامده است, ولى مبانى اندیشه کسانى که حضور زنان را در اجتماع نمى پذیرند, به روشنى بر ممنوع بودن گردشگرى آنان نیز دلالت دارد; چرا که گردشگرى زنان مصداق کاملى از حضور آنان در اجتماع است.

براین اساس, دلیلهاى مشروع نبودن جهانگردى زنان, همان دلیلهایى است که از سوى مخالفان براى حضور زنان در اجتماع بدان استناد شده است:

1 . آیات قرآن:
باورمندان به ممنوع بودن حضور زنان در اجتماع به آیاتى استناد کرده اند, از جمله:

(وقرن فى بیوتکن ولاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولى.)20

درخانه هاى خود بمانید و همانند جاهلیت نخستین, با خودنمایى و خودآرایى از خانه بیرون نروید.

مخاطب آیه شریفه, گرچه زنان پیامبرند, ولى ویژه آنان نیست. برابر این دستور شریف, قرآن, زنان مسلمان را به خانه نشینى و پیوند و معاشرت نداشتن با نامحرمان دستور داده است. بنابراین, هر کارى که با این فرمان الهى ناسازگار باشد, انجام آن براى زنان, جایز نیست. سیروسفر و گردشگرى به طور طبیعى بیرون رفتن از خانه و ارتباط با نامحرمان, بالاتر ارتباط با بیگانگان و کافران را در پى دارد. بنابراین, روا نیست که زنان مسلمان به سیروسفر و جهانگردى بپردازند.

پاسخ:
برابر باور بسیارى از مفسران و فقیهان با توجّه به صدر و ذیل آیه شریفه, دستور یاد شده ویژه زنان پیامبر(ص) است.

و بر فرض فراگیر بودن, مقصود از (قرن فى بیوتکن) خانه نشینى و انزواى از جامعه نیست و گرنه زنان پیامبر(ص) که مخاطبان اصلى آیه شریفه اند, هیچ کدام, چه در زمان حیات آن حضرت و چه پس از آن, به این دستور عمل نکرده اند21. سیره خود پیامبر(ص) نیز خلاف این بوده است22. آن بزرگوار زنان خود را به سفر مى برد و آنان را از بیرون رفتن از خانه باز نمى داشت. بنابراین, مقصود از این دستور آن است که زن با هدف خودنمایى از خانه بیرون نرود, نه این که هیچ گاه حق بیرون رفتن نداشته باشد. زنان پیامبر(ص) در جامعه آمدوشد داشته اند مردان به حضورشان مى رفته اند که احادیث پیامبر(ص) را از آنان بشنوند.

افزون بر این, هیچ فقیهى به مقتضاى ظاهر این آیه شریفه, فتوا به واجب بودن خانه نشینى و حرام بودن آمدوشد زنان را در جامعه نداده است.

خداوند در جاى دیگر مى فرماید:

(واذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلک اطهر لقلوبکم وقلوبهن.)23
اگر از زنان پیامبر چیزى خواستید, از پشت پرده بخواهید. این کار, هم براى دلهاى شما و هم براى دلهاى آنان پاکیزه تر است.

گفته اند از آیه شریفه بالا استفاده مى شود که زن باید در خانه بماند و هیچ گونه پیوندى با مردان نداشته باشد و اگر خواست با مردى بیگانه و نامحرم سخن بگوید از پشت پرده24 با او سخن بگوید. بنابراین, حضور او درعرصه هاى اجتماعى از جمله سیرو سفر به هیچ روى جایز نیست.

با توجه به صدر آیه: (یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النّبی…) و ذیل آن: (ومالکم ان توذوا رسول اللّه ولاتنکحوا ازواجه…) دستور یاد شده ویژه زنان پیامبر(ص) است. عربهاى مسلمان بدون اجازه و سرزده وارد اتاقهاى پیامبر(ص) مى شدند. زنان پیامبر(ص) نیز در آن جا بودند. آیه آمد که بدون اجازه داخل نشوید وقتى مى خواهید چیزى از زنان پیامبر(ص) بگیرید, از پشت پرده بخواهید بدون این که داخل خانه شوید. این کار براى پاکیزگى دل شما و آنان بهتر است.

بر فرض فراگیر بودن آیه, مقصود این نیست که زنان به هیچ روى حقّ معاشرت با مردان را ندارند وگرنه همان گونه که در نقد برداشت از آیه پیش آوردیم, زنان پیامبر و حتى خود آن حضرت باید نخستین کسانى باشند که به این دستور عمل نکرده اند; چرا که آن بزرگوار, با همسران خود به سفر مى رفت.25 زنان آن حضرت نیز در میان اجتماع آمدوشد داشتند. مردم نیز به خانه آنها رفت و آمد داشتند و با آنها گفت وگو مى کردند.26

بنابراین, آنچه که از آن نهى شده این است که انسان بدون اجازه وارد خانه دیگران شود. از باب نمونه: امام صادق(ع) مى فرماید:

(نهى رسول اللّه(ص) ان یدخل الرجال على النساء الاّ باذنهن.)27
پیامبر(ص) ازاین که مردان بدون اجازه وارد بر زنان گردند نهى کرد.

افزون بر این, سیره و عمل پیامبر(ص) با این برداشت ناسازگار است. پیامبر اسلام(ع), هم به خانه همسرانش و هم به خانه دخترش فاطمه زهرا(س) با یاران خود رفت و آمد داشتند, از باب نمونه: جابربن عبداللّه انصارى, همراه پیامبر از فاطمه زهراء(س) عیادت کردند.28

به نقلى دیگر: پیامبر(ص) با شمارى از یارانش براى عیادت زهراء(س) به قصدخانه آن بزرگوار حرکت کردند, هنگامى که در زدند به فاطمه(ع) فرمود:

(شدى علیک ثیابک فانّ القوم جائوا یعودونک.)29
خودت را بپوشان گروهى به عیادت تو آمده اند.

فاطمه در پاسخ گفت:

(چیزى جز یک عباى کوچک ندارم.)

پیامبر(ص) عباى خودش را از پشت در به او داد و فرمود: (شدّى بها رأسک) سرت را با این عبا بپوشان. پس از آن پیامبر(ص) با یاران به خانه درآمدند و از حال آن بزرگوار جویا شدند.

2 . احادیث
از دلیلهایى که ممکن است بر ممنوع بودن زن از سیروسفر و گردشگرى استناد شود, روایاتى است که صداى زن را (عورت) دانسته اند.20 و از سلام کردن بر آنان بازداشته اند.31 در گذشته برخى, بر اساس همین روایات فتوا داده اند که شنیدن صداى زن نامحرم, حرام است.32

گردشگرى لوازمى دارد از جمله: خارج شدن از منزل, ارتباط با نامحرم و سخن گفتن با آنان را در پى دارد, بنابراین, جایز نیست که زنان به سیروسفر بپردازند.

نقد و بررسى
آیا صداى زن عورت است؟ و اگر در حدیث آمده که در برخورد با زنان ابتداى به سلام نکنید و یا این که سلام ندهید, چون صداى آنها عورت است و جایز نیست مردى صداى آنان را بشنود و یا قضیّه چیز دیگرى است؟

صاحب جواهر, پس از نقل روایات و اشاره به برخى از فتاوا در این باب, مى نویسد:

(ولکن ذلک کلّه مشکل بالسیرة المستمره فى الاعصار والامصار من العلماء والمتدینین وغیرهم على خلاف ذلک, وبالمتواتر او المعلوم مما ورد من کلام الزهراء وبناتها علیها و علیهن السّلام, ومن مخاطبة النساء للنبى(ص) و الائمه(ع) على وجه لایمکن احصاؤه ولاتنزیله على الاضطرار لدین او دنیا بل قوله تعالى: (فلاتخضعن بالقول) دال على خلاف ذلک ایضاً, ولعله لذا وغیره صرح جماعة کالکرکى والفاضل فى المحکى عن تذکرته و غیرهما ممّن تاخر عنه کالمجلسى و غیره بالجواز, بل بملاحظه ذلک یحصل للفقیه القطع بالجواز فضلاً عن ملاحظة احوالهم فى ذلک الزمان, من کونهم, اهل بادیه, وتقام المآتم والاعراس و غیرها فیما بینهم, ولازالت الرجال منهم مختلطه مع النساء فى المعاملات والمخاطبات وغیرها.)33

عورت بودن صداى زن و حرام بودن شنیدن صداى او با استناد به روایاتى که گذشت, درست نمى نماید; زیرا با سیره پایدار عالمان دینى و انسانهاى متدین و غیر آنان, در همه دوره ها و شهرها ناسازگار است. به نقل متواتر و معروف فاطمه زهرا(س) و دختران آن بزرگوار, با مردم سخن گفته اند (اگر صداى زن عورت بود آنان به چنین کارى دست نمى زدند.)

پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در جاهاى بسیارى با زنان به گفت وگو پرداخته اند, به گونه اى که شمارش این گفت وگوها ممکن نیست. همچنین نمى توان این گفت وگوها را از باب اضطرار در دین یا دنیاى آنان دانست [چون در بسیارى از این موارد چنین اضطرارى نبوده است و یا راه دیگرى براى پرسیدن مسائل وجود داشته است.]

آیه شریفه: (فلا تخضعن بالقول)34 نیز با این برداشت (عورت بودن صداى زن) ناسازگار است. [چون در این آیه, از زنان خواسته شده است که خضوع در گفتار نداشته باشند نه این که حقّ حرف زدن با مردان را ندارند.]

شاید به سبب همین شواهد و مانند آن بوده است که گروهى از فقها چون: محقق کرکى, علامه حلّى و غیر آن دو, از کسانى که پس از آنها آمده اند مانند: علامه مجلسى و غیر او به جایز بودن فتوا داده اند [یعنى گفته اند: صداى زن عورت نیست و شنیدن آن نیز جایز است] با توجه به این همه شواهد, فقیه یقین پیدا مى کند که صداى زن عورت نیست. افزون بر اینها, با اندک دقّتى در زندگى مردم صدر اسلام که بیش تر آنان در بیابان زندگى مى کردند, در مجالس عزا و عروسى, در خرید و فروشها و آمدورفتنها زنها و مردها با هم بوده اند… [همه این ها نشانگر این است که صداى زن عورت نیست و شنیدن صداى او نیز جایز است.]

آیة الله حکیم نیز, حرمت شنیدن صداى زن را بر خلاف سیره مستمره قطعى مسلمانان دانسته است. او نیز, همانند صاحب جواهر, اشاره مى کند که زنها از صدر اسلام, تاکنون, پیوسته در بازارها, صحنه هاى جنگ, در خانه هاى خود و آمد و رفتنها با مردها سخن مى گفته اند و کسى نگفته است که عمل آنان با اسلام ناسازگارى دارد.35

2 . در برابر آن روایات, روایاتى داریم که پیامبر(ص)36 و على(ع)37 به زنان سلام مى کردند و آنان نیز جواب مى دادند. اگر صداى زن عورت بود چگونه رسول خدا(ص) و على(ع) بدون هیچ ضرورتى ابتداى به سلام مى کردند. شاید جمع این روایات به این باشد: سخن گفتن زن عورت نیست, امّا در صورتى که تهییج نامحرمان را در پى داشته باشد همان گونه که آیه شریفه: (فلا تخضعن بالقول) به آن اشاره کرده است جایز نباشد. در روایت نیز آمده است که على(ع) به زنان سلام مى کرد, امّا بر زنان جوان سلام نمى کرد و در علّت آن مى فرمود:

(مى ترسم که صداى او مرا به گناه وادارد و بیش از آن که ثواب ببرم گناه کرده باشم.)38

3 . از روایات دیگرى نیز استفاده مى شود که صداى زن عورت نیست از باب نمونه:

ابى بصیر مى گوید: در حضور امام صادق(ع) بودم که امّ خالد, اجازه خواست که به حضور آن حضرت مشرف شود. امام(ع) به من گفت:

(ایسرک ان تسمع کلامها؟ قلت نعم. فاذن لها واجلسنى معه على طنفسته قال: ثم دخلت فتکلمت فاذا هى امرأةٌ بلغیه فساله عنها…)39
مى خواهى سخنان امّ خالد, را بشنوى؟

گفتم: بله.

امام به او اجازه حضور داد, و مرا در کنار خود نشاند.

امّ خالد, داخل شد و سخن گفت. او, زنى فصیح بود و شیوا سخن مى گفت.

اگر صداى زن عورت بود, هرگز امام صادق(ع) اجازه نمى داد که ابى بصیر بنشیند و به سخنان نامحرم گوش دهد. اگر صداى زن همانند دیگر اعضا و جوارح او براى نامحرم حرام بود, امام(ع) نخستین کسى بود که از آن پرهیز مى کرد. در صورتى که برابر حدیث بالا, نه تنها ابوبصیر را از آن منع نکرد که او را تشویق به شنیدن سخنان, امّ خالد نیز کرد.

افزون بر این, پس از شهادت امام صادق(ع) ابى بصیر نزد همسر امام صادق(ع) براى تسلیت گویى رفت در هنگام ورود, امّ حمیده با دیدن ابوبصیر, به گریه افتاد ابوبصیر نیز, از گریه او گریان شد پس از آن امّ حمیده گفت:

(امام(ع) به هنگام مرگ چشمانش را باز کرد و فرمود: همه بستگان مرا گردآورید, پس از آن که همه جمع شدند به آنان نگاهى کرد و فرمود: (انّ شفاعتنا لاتنال مستخفاً بالصلوة) شفاعت ما به کسى که نماز را سبک بشمارد نمى رسد.)40

اگر صداى زن عورت بود و گفت وگوى او, با مردان نامحرم حرام, پس چگونه ابى بصیر براى تسلیت به خانه امّ حمیده مى رود و او نیز جریانى که به هنگام مرگ امام(ع) رخ داده است, شرح مى دهد.

بنابراین, اگر زن به صورت عادى و به شکل طبیعى سخن بگوید به هیچ روى, حرام نیست. بله, زنان باید به گونه اى سخن بگویند که سبب تحریک و تهییج مردان بیگانه نشوند و بر فرض این که تحریک آمیز سخن بگویند صدایشان عورت نیست, بلکه آن گونه سخن گفتن نارواست.

از این روى, بسیارى از فقیهان چون: آیة اللّه حکیم, امام خمینى41 و بسیارى دیگر از بزرگان فقه, همانند: صاحب جواهر, شیخ انصارى, علامّه حلّى, محقق کرکى و… شنیدن صداى زن را جایز دانسته اند.42

مرحوم سید محمد کاظم یزدى در عروة الوثقى مى نویسد:

(لابأس بسماع صوت الاجنبیه ما لم یکن تلذّذ و ریبه… ویحرم علیها اسماع الصوت الّذى فیه تهییج للسامع بتحسینه وترقیقه, قال تعالى: فلاتخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض.)43

شنیدن صداى زن نامحرم در صورتى که به قصد لذت بردن و ترس از گرفتار شدن به گناه نباشد, جایز است. حرام است بر زن به گونه اى سخن بگوید که سبب تحریک شنونده شود, مثل این که که صدایش را نازک کند و زنانه سخن بگوید. خداوند مى فرماید: در سخن گفتن نرمش به کار نبرید تا بیماردلان در شما طمع نورزند.

3 . مذاق شریعت
درموضوع مورد بحث ممکن است شمارى از مذاق شریعت به عنوان دلیل یاد کنند به این بیان: مذاق شریعت حکم مى کند که زنان در پس پرده باشند و از هرگونه آمدوشد و سیر وسفر و کارهاى اجتماعى, مگر به هنگام ضرورت دامن برچینند. این گروه بر این باورند که: وظیفه زن خانه دارى و تربیت فرزندان است و بس:

(سلامت و سعادت زن در این است که یا حامله باشد و یا بچه به زیر پستان خود داشته باشد.)44

(زنان باید پیوسته یا حامله باشند و یا شیر دهند تا در کاروان انسانیت… با مردان هماهنگ باشند.)45

این دیدگاه به زن, به عنوان کارخانه مولّد انسان مى نگرد, از این روى, هرگونه حضور او را در جامعه ناپسند مى داند.

آیت اللّه خویى, در این باب سخنى دارد, ما را به کار مى آید. البته سخن ایشان, در باب تقلید از زن است, ولى استدلال ایشان فراگیر است و موضوع ما را نیز در بر مى گیرد. ایشان پس از آن که دلیلهاى کسانى که مى گویند مرجع تقلید باید مرد باشد به نقد و بررسى گذاشته و نتیجه مى گیرد: هیچ دلیلى بر این که مرجع تقلید باید مرد باشد نداریم و مقتضاى اطلاقات و سیره عقلا همسانى زن و مرد در مرجعیت تقلید است. ولى ایشان از این مبنا, به استناد مذاق شریعت صرف نظر مى کند و فتوا مى دهد که مرجع تقلید باید مرد باشد و تقلید از زن جایز نیست:

(والصحیح ان المقلّد یعتبر فیه الرجولیه ولایسوغ تقلید المرئه بوجه وذلک لاناقد استفدنا من مذاق الشارع انّ الوظیفة المرغوبه من النساء هى التحجب والتستر وتصدى الامور البیتیه دون التدخل فیما ینافى تلک الامور.)46
درست این است که مفتى باید مرد باشد و تقلید از زنان به هیچ روى, روا نیست;زیرا از مذاق شریعت استفاده مى شود که زنان باید حجاب و پوشش خود را حفظ کنند و به کارهاى منزل بپردازند و به کارهایى دست نزنند که با این امور ناسازگار است.

ایشان در گفتار بالا, بر این باور است که مذاق شریعت حکم مى کند که: زن حجاب و پوشش خود را حفظ کند و به کارهاى منزل بپردازد و با کارهایى که با این امر سازگار نیست روى نیاورد.

ایشان, چون درباره مرجعیت بحث مى کند, نتیجه مى گیرد که تصدّى مقام افتاء, زن را در مقام پرسش و پاسخ قرار مى دهد و این کار با وظیفه اصلى او که حجاب و دورى از نامحرمان باشد سازگار نیست. بنابراین, شارع مقدس, به هیچ روى, به چنین کارى راضى نیست. دلیل ایشان فراگیر است و مسائلى از قبیل: سیروسفر و گردشگرى را نیز مى گیرد. چون گردشگرى نیز بر این اساس, با وظیفه اصلى زن ناسازگار است.

این استدلال بر دو پایه استوار است:

1 . تصدّى مقام افتاء, با حفظ حجاب و پوشش و تستّر ناسازگار است. در موضوع بحث هم مى توان گفت: حفظ حجاب و پوشش با گردشگرى منافات دارد.

2. مذاق شریعت حکم مى کند که زنها به کارهاى منزل بپردازند و خود را در معرض دید نامحرمان قرار ندهند.

نقد و بررسى
در پاسخ بخش نخست این دیدگاه مى توان گفت: زن مى تواند به سیر و سفر برود, با این حال, حجاب و دیگر وظایف خود را نیز به خوبى رعایت کند. لازمه گردشگرى بى حجابى و بى بندوبارى نیست. پایه اصلى این استدلال, این است که مذاق شریعت را درحدّى مى داند که مى توان به وسیله آن به دیگر دلیلها اهمیتى نداد از این روى, باید دید مذاق شریعت درباره زن بر چه پایه اى استوار است. آیا همان گونه است که اینان ادّعا مى کنند, یا این که مذاق شریعت, حفظ حجاب و رعایت حریم میان زن و مرد است و اگر این باشد با حضور اجتماعى زن, هیچ ناسازگارى ندارد.

باید توجه داشت که دستیابى به مذاق شریعت, کار آسانى نیست, تا بتوان با دیدن چند حدیث و نگاهى گذرا به فقه چنین ادعایى کرد. شریعت دستگاه و سیستمى به هم پیوسته است و دریافتن مذاق شرع, در یک مسأله و یا یک بخش, بدون تصویر و برداشت از کلّ شریعت نادرست و غیرممکن است. براى دستیابى به مذاق شریعت افزون بر قرآن کریم و روایات رسیده از معصومان(ع), سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم و مسلمانان متدین و متشرع نیز باید مطالعه شود. باید دید, زنان پیامبر(ص) و امامان(ع), و نزدیکان آنان چگونه عمل مى کرده اند. رفتار زنان مسلمان در صدر اسلام چگونه بوده است. آیا پس از پذیرش دین اسلام همه فعالیتهاى اجتماعى را به کنار نهاده و انزوا گزیده اند؟ یا افزون بر اداره خانه در بسیارى از کارهاى اجتماعى و سیروسفرها همراه مردان بوده اند. در بینش اسلامى, زن افزون بر مسؤولیت اداره خانه و تربیت فرزندان که از مهم ترین وظایف اوست در بسیارى از مسؤولیتهاى اجتماعى با مرد شریک است. به برخى از آن مسؤولیتها در گذشته اشاره کردیم. انجام آن وظایف خواه ناخواه, او را از خانه به صحنه هاى اجتماع مى کشاند, این نه تنها با حفظ حجاب و عفاف که وظیفه دیگر اوست ناسازگار نیست که او را در انجامِ بهتر مسؤولیتها یارى مى رساند. بله, آنچه ناسازگار است واجب بودن خانه نشینى زن است که اسلام, به هیچ روى, آن را نخواسته است. جاى جاى آموزه ها و دستورهاى اسلامى, سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و مسلمانان متعهّد گواه این مدّعاست. به گونه اى که محقّق را در گزینش شواهد و نمونه ها متحیر مى سازد. روشنى این موضوع, به اندازه اى است که درازگویى در آن به یقین ملال آور است. ولى در هر صورت ناگزیریم به برخى از نمونه ها اشاره کنیم:

1 . با نگاهى گذرا به تاریخ اسلام مى یابیم که در صدر اسلام, زنان به تنهایى و یا همراه با شوهران خود در صحنه هاى پیکار و جهاد با دشمن براى امدادگرى و تهیه آب و غذا و… حضور مى یافته اند و در صورت نیاز, به نبرد نیز مى پرداخته اند. اینک به نمونه هایى تاریخى از سیره پیامبر(ص) اشاره مى کنیم:

در جنگ خیبر, زنانى با اجازه پیامبر(ص) شرکت داشته اند که مجروحان را مداوا و آب و غذا براى رزمندگان تهیّه مى کرده اند:

ییکى از زنان بنى غفار مى گوید: به هنگام عزیمت پیامبر(ص) به خیبر, با عدّه اى از زنان بنى غفار, خدمت آن حضرت رسیدیم و عرض کردیم مى خواهیم با شما همراه باشیم. مجروحان را مداوا کنیم, مسلمانان را در حدّ توان کمک کنیم پیامبر(ص) فرمود: (اخرجى على برکة اللّه): آن حضرت اجازه فرمودند و دعا کردند.47

امّ سنان اسلمیه,48 امّ مطاع49 و… نیز با اجازه آن حضرت در جنگِ خیبر شرکت جسته اند.

در جنگ احد, نیز شمارى از زنان براى مداواى مجروحان و کمک به مجاهدان اسلام شرکت داشته اند:

واقدى مى نویسد:

(چهارده زن, از جمله: فاطمه دختر رسول خدا(ص), به اُحد آمده بودند, غذا و آب سربازان را بر پشت خود حمل مى کردند. به مجروحان آب مى دادند و آنان را مداوا مى کردند.)50

در جنگ احد, زنى به نام (نسیبه) براى امدادگرى شرکت کرده بود, ولى به هنگام سختى کارزار و فرار بسیارى از جنگجویان مسلمان از میدان جنگ, خود را به پیامبر(ص) رساند و به دفاع از آن حضرت پرداخت, به گونه اى که زخمهاى بسیارى برداشت. پیامبر(ص) از وى تجلیل کرد و وقتى آن حضرت از حمراء الاسد برگشت پیش از آن که به خانه برود از حال نسیبه که در خانه بسترى بود جویا شد و وقتى که خبر سلامتى او را شنید, بسیار خوشحال شد.51

شمارى از زنان صحابى, در جنگهاى گوناگون شرکت کرده اند از جمله ام عطیّه مى گوید:

(در هفت غزوه همراه پیامبر(ص) بودم, غذا بر ایشان مى پختم و از اثاثیه آنها محافظت مى کردم, مجروحان را مداوا کرده و به کار مریضان مى پرداختم.)52

برخى از زنان هم در رکاب پیامبر(ص) بوده اند و هم در رکاب على(ع) از جمله: لیلا غفاریه, که افتخار لقب مجاهد و رزمنده را گرفته است, در جنگهاى متعدد با پیامبر(ص) و در جنگ جمل در کنار سربازان على(ع) بوده است:

(لیلى الغفاریه مجاهدة غازیه کانت تخرج مع النبى(ص) فى مغازیه فتداوى الجرحى وتقوم على المرضى. ولما خرج على بن ابیطالب(ع) الى البصره خرجت معه.)53
لیلا غفارى, زنى مجاهد و رزمنده بود. با پیامبر(ص) به غزوات مى رفت. مجروحان را مداوا مى کرد و به امور مریضان مى پرداخت و هنگامى که على(ع) براى سرکوبى اصحاب جمل, به بصره مى رفت همراه آن حضرت بود.

امّ الخیر, از زنان تابعى, در جنگ صفین شرکت کرد و با نطقهاى مهیّج خود روح شجاعت و حماسه آفرینى را در سربازان على(ع) تقویت مى کرد. تأثیر کار او به گونه اى بود که سالها بعد معاویه او را بر این کار سرزنش کرد, امّا او پاسخى کوبنده و شجاعانه داد.54

امّ هیثم, یکى دیگر از زنان مسلمان است که همراه با شوهر خود در سپاه معاویه بوده است, ولى چون پیرو على(ع) بوده, اخبار سپاه معاویه را به على(ع) مى داده است.55

اینها و دهها نمونه بارز دیگر, حکایت گر حضور فعّال زنان در اجتماع و سیروسفر آنان براى کمک رساندن به مجاهدان اسلام بوده است.

2 . زنان در صدر اسلام به خدمت پیامبر(ص) رفت وآمد داشتند. پرسشهاى خود را از آن حضرت مى پرسیدند. شمار زیادى از این زنان به مقام بلند راویان احادیث پیامبر(ص) راه یافتند.

به این رفت وآمدها کسى خرده نمى گرفت و آن را خلاف شرع نمى دانست که صاحب شریعت, بارها با عمل خود آن را تایید کرده است, از باب نمونه:

روزى پیامبر(ص) در جمع صحابه نشسته بود. اسماء که زنى فاضل و سخنور بود و به خطیب زنان شهرت داشت, بر آن جمع وارد شد و پس از احترام به پیامبر(ص) عرض کرد: به نمایندگى از سوى زنان پرسشى دارم و پرسش خود را مطرح کرد. پیامبر(ص) و اصحاب گوش مى دهند. حضرت روبه یاران مى کند و در تشویق و تحسین وى مى فرماید:

(هل سمعتم مسأله امراة قطّ احسن من مسألتها فى امر دینها من هذه.)56
آیا تاکنون به این زیبایى که این زن, درباره دینش سؤال کرد از کسى شنیده اند؟

آن گاه پیامبر(ص) پاسخ مى دهد و در ضمن مى فرماید:

(آنچه را گفتم, به همه زنانى که از سوى آنان نمایندگى دارى ابلاغ کن.)

براساس این روایت, روشن مى شود که حضور زنان در مجامع, براى فراگیرى مسائل دینى, امرى عادى, بلکه خوش آیند بوده است.

3 . گروه زیادى, از زنان مسلمان در صدر اسلام, براى امر به معروف و نهى از منکر به سیروسفر پرداخته و با حکومتهایى چون معاویه و حجاج بن یوسف ثقفى و… درگیر شده اند از جمله:

سوده, از قبیله همدان, پس از شهادت على(ع) براى شکایت از حاکمى که معاویه بر آنان گمارده بود به شام آمد و پس از گفت وگوى بسیار, معاویه مجبور شد که به خواسته او تن در دهد.57

همین سوده در زمان على(ع) وقتى با بى عدالتى مامور مالیاتى على(ع) روبه رو شد به نمایندگى از قبیله خود به نزد على(ع) رفت و حکم عزل آن مامور را از على(ع) گرفت.58

زرقاء یکى دیگر, از زنان مسلمان بود که از کوفه به شام آمد و در برابر معاویه ایستاد.59

(بکاره هلالیه) و (اروى) دختر حارث بن عبدالمطلب,60 دو زن سالخورده اى بودند که به هنگام ورود بر معاویه او و پیرامونیانش را به باد انتقاد گرفتند.

ابن عبد ربه, در عقدالفرید, نامهاى بسیارى از زنانى که در برابر معاویه ایستاده اند, آورده است: امّ سنان بنت خیثمه, عکرشه بنت اطریش, درامیه حجونیه, امّ الخیر بنت حریش, از جمله این افراد هستند.61

سیره
افزون بر نمونه هاى یاد شده, که هر کدام دلیلى بر درستى مدعاى ما در باب مذاق شریعت بود, سیره پیامبر(ص) و معصومان(ع) ومتشرّعان و متدینان در رابطه با زنان, بویژه بستگان خود دلیل دیگرى بر مدّعا و پاسخى است به کسانى که سیره متشرعان را هماهنگ با مذاق شریعتى مى دانستند که از دین و دستورهاى آن مى فهمیدند.

1 . به نقل شیعه و سنى, پیامبرگرامى اسلام(ص) در مسافرتها و جنگها به قید قرعه یکى از همسران خود را همراه مى برد.62

2. پس از جنگ جمل, على(ع) چهل زن را مسلّح کرد و براى پاسدارى از عایشه از بصره تا مدینه فرستاد.63

3 . به همراه بردن امام حسین(ع) همسران, خواهران و دختران خود را به سمت کوفه, چه به قصد حکومت و چه با آگاهى از شهادت, هر کدام باشد, بردن زنان به همراه خود, ضرورتى نداشت و حتى به نظر بزرگان قوم, به صلاح نبود. محمّد بن حنفیه از سر خیرخواهى گفت:

(حال که مصمم به رفتن هستى, زنان و کودکان را با خود نبر.)

امام مى فرماید:

(انّ اللّه شاء ان یراهن سبایا.)64
امام حسین(ع) زنان را به کارى واداشته که در غیر چهارچوب خانه است و آن را نه تنها ناسازگار با شریعت نمى داند که مشیّت صاحب شریعت مى داند.

4 . سخنرانى فاطمه زهراء(س) در جمع مهاجران و انصار: خطبه اى است مفصّل درباره توحید, نبوت, کوششهاى پیامبر(ص) فلسفه احکام و محاجّه با سران حکومت درباره فدک و ارثیه خود از پیامبر(ص) و…65

اگر گفته شود که حضور آن بزرگوار براساس ضرورت بوده است, پاسخ آن روشن است چون (الضرورات تتقدر بقدرها) بنابراین لزومى نداشت که آن حضرت مطالبى درباره توحید, فلسفه نبوّت و احکام و… بگوید. همه اینها حاکى از این است که فاطمه زهرا(ع) این گونه امور را ناسازگار با شأن زن نمى داند.

5 . امام صادق(ع) مى فرماید: پدرم وصیت کرد که مقدارى ازاموالش را وقف کنم و به زنان بدهم که به مدّت ده سال به هنگام انجام مراسم حجّ در منى برایش ندبه و زارى کنند.66

هدف امام(ع) این بوده است که زنان به این وسیله مکتب و فضائل امام(ع) را نشر دهند. اگر حضور زن در اجتماع جایز نبود چگونه دو امام معصوم(ع) دستور مى دهند زنان در اجتماع بزرگ مکّه صدایشان را به نوحه خوانى بلند کنند و به مدیحه سرایى بپردازند.

6 . امام صادق(ع) مادر و همسر خود را مى فرستاد تا حقوق اهل مدینه را ادا کنند.

شخصى به امام موسى بن جعفر(ع) عرض مى کند:

(همسرم با همسر یکى دیگر براى شرکت در مجالس عزا از خانه بیرون مى روند. من مانع آنان مى شوم. همسرم مى گوید: اگر حرام است, بگو تا نرویم و گرنه چرا باز مى دارى؟ با این عمل تو, اگر ما هم مجلسى داشته باشیم کسى شرکت نخواهد کرد.

امام موسى بن جعفر(ع) مى فرماید: از حقوق پرسش مى کنى, این جزو حقوقى است که افراد جامعه به گردن یکدیگر دارند.

پدرم پیوسته مادرم و ام فروه, مادر خود را, مى فرستاد تا حقوق مردم مدینه را ادا کنند.)67

نتیجه:
بنابر شواهد و نمونه هاى یاد شده, این سخن که مذاق شریعت بر خانه نشینى زنان و حضور نیابیدن آنان در اجتماع است, نه از شرع دلیل دارد و نه از سیره, بلکه سیره معصومان(ع) و متشرعان برخلاف آن است.

بنابراین, این دلیل آنان نیز, همانند دلیلهاى دیگر آنان ناتوان از اثبات ممنوع بودن حضور زنان در اجتماع و مسؤولیت پذیرى آنان است. و خود این ناتوانى دلیلهاى یاد شده کافى است براى این که دیدگاه جواز را بپذیریم و بگوییم حضور زنان در صحنه هاى اجتماعى از جمله: سیروسفر و گردشگرى بى شک, جایز, و برابر با اصول اوّلیه است و ممنوع بودن زنان از حضور در اجتماع و سیروسفر نیاز به دلیل دارد که نداشتیم, بلکه دلیل برخلاف آن بود.

محدویتها و شرایط
ز آنچه گذشت روشن شد که حضور زنان مسلمان در عرصه هاى اجتماعى از جمله سیروسفر و گردشگرى جایز است. ولى از آن جا, که زن مسلمان, پایبند به ارزشهاى اسلامى و دستورهاى دینى است, حضور او داراى شرایط و محدودیتهایى است که باید در همه تلاشهاى اجتماعى وى و از جمله در سیروسفر به آن توجّه داشته باشد از جمله:

رعایت عفاف و حجاب
در بینش اسلامى, آنچه سلامت اخلاق جامعه را خدشه دار کند, باید با آن مبارزه کرد; و آنچه آن را تضمین مى کند باید تقویت کرد. بنابراین, پاسدارى از عفّت اجتماعى, وظیفه همگان است, ولى سهم زنان در این بُعد سنگین تر و مهم تر است; زیرا این زنهاى بى بندوبارند که مردان را به گمراهى مى کشانند.

از دیدگاه اسلامى, بى حجابى با عفاف سازگار نیست. خوددارى از آمیزشهاى نامشروع تنها عفاف به شمار نمى آید, بلکه خوددارى از نگاههاى مسموم و پوششهاى نامناسب, لباسهاى تحریک آمیز و مهیّج و… نیز لازم است.

در سوره نور, آیاتى که مربوط به عفاف و حجاب است68 وظایف زن و مرد را در معاشرتها و رفت وآمدها با یکدیگر بر سه اصل زیر مبتنى مى داند:

1 . مردان و زنان مسلمان باید از نگاههاى مسموم به یکدیگر بپرهیزند.

2 . مردان و زنان مسلمان باید عفیف و پاکدامن باشند.

3 . زنان باید پوشش داشته باشند. آرایش و زیور خود را در نزد نامحرمان آشکار نکنند و در صدد تحریک و جلب توجّه مردان برنیایند.

چگونگى پوشش نیز در همین آیات آمده است. با رعایت این شرایط حضور زن در جامعه بى اشکال است. قرآن, به روشنى بر حضور عفیفانه زن در اجتماع تأکید دارد. از باب نمونه:

داستان موسى در برخورد با دختران شعیب بهترین نمونه است. پس از کمک موسى به دختران شعیب در آب دادن گوسفندانشان, یکى از دختران شعیب, با اجازه پدرش, از ایشان دعوت مى کند وقتى که او به خانه شعیب مى آید, آن بزرگوار در حضور دخترانش پیشنهاد ازدواج با یکى از آنان را به موسى مى دهد. دقت و تأمّل در آیاتى که این داستان آمده69 بیانگر این مطلب است که حضور عفیفانه زن در اجتماع جایز است.

متانت درگفتار و رفتار
زن و مرد هر دو باید از کارهایى که سبب فتنه در دین و اخلاقشان مى گردد بپرهیزند. با متانت و وقار در اجتماع حاضر شوند. البته چون حرکت و حضور زن در جامعه حساس تر و راه لغزش براى او فراهم تر است, او باید به هنگام حضور, دقیق تر باشد و از حرکتها و رفتارهاى خودش بیش تر مواظبت کند:

(ولایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن.)70
زنان با هدف آشکار ساختن زینتهاى خود پا بر زمین نکوبند.

در گذشته, زنهاى عرب, خلخال به پا مى کردند, برخى از آنان براى این که آن را به دیگران نشان دهند, پا بر زمین مى کوبیدند. آیه بالا, آنها را از این کار باز داشت.

بى گمان, مورد مخصص نیست. بنابراین, هر چیزى که سبب جلب توجّه مردان گردد از قبیل: آرایش چهره, لباسهاى مهیّج و تحریک آمیزو… حرام است. به طور کلّى زن در رفت و آمدها نباید کارى کند که سبب تحریک و تهیج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.

به گفته استاد شهید مرتضى مطهرى:

(شرافت زن اقتضاء مى کند هنگامى که از خانه بیرون مى رود, متین و سنگین و باوقار باشد. در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدى که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد. عملاً مردم را به سوى خود دعوت نکند, زباندار لباس نپوشد, زباندار راه نرود, زباندار و معنى دار به سخن خود آهنگ ندهد, چه آن که گاهى اوقات ژستها سخن مى گویند. راه رفتن سخن مى گوید, طرز حرف زدنش حرف دیگر مى زند.)71

(فلاتخضعن بالقول فیطمع الّذى فى قلبه مرض وقلن قولاً معروفاً.)72
در گفتار خضوع نکنید, تا آن که دلش بیمار است طمع کند و به خوبى و شایستگى سخن گویید.

هر چند در این آیه, روى سخن با زنان پیامبر(ص) است, امّا بى شک, حکم ویژه آنها نیست. بنابراین, از آیه استفاده مى شود که هیچ زنى حق ندارد به گونه اى سخن بگوید که افراد منحرف تحریک شده و در او طمع کنند. هر کار دیگرى که سبب تحریک و تطمیع گردد, ممنوع است; زیرا هنگامى که علّت حکمى به روشنى آمده باشد به استناد آن, مى توان حکم را تعمیم و یا تخصیص داد.

درحقیقت در این آیه شریفه, تحریک و تطمیع افراد بیمار دل از سوى زنان نهى شده است, به وسیله سخن باشد و یا چیز دیگر.

اجازه همسر براى جهانگردى
آیا زن, براى سیروسفر باید از پدر و یا شوهر خود اجازه بگیرد؟

اگر اجازه را لازم دانستیم آیا بین سفرهاى واجب, مستحب و مباح تفاوت است یا نه؟

بى شکّ, زن اگر شوهر نداشته باشد خارج شدن او از منزل و یا سیروسفر او هیچ منعى ندارد. او تنها باید, حدود و شرایط اسلامى را رعایت کند, همان گونه که مرد به هنگام خارج شدن از خانه و یا گردشگرى باید حدود و معیارهاى اسلامى را رعایت نماید. البتّه اگر پدر از سیروسفر دخترش جلو بگیرد در این مورد دختر از باب حقوق والدین باید از وى پیروى کند. این ویژه زن نیست اگر پدرى راضى به سیروسفر جوانش نباشد سفر او نیز روا نیست.

امّا زنى که ازدواج کرده است, به سبب ازدواج بر زن و مرد به گونه اى متقابل حقوق و وظایفى واجب مى گردد. این حقوق و وظایف گاه جنبه مالى دارد و گاه غیرمالى. در بُعد مالى از قبیل: مهر, نفقه, جهیزیه و… تکلیف بر عهده شوهر و حقّ از آن زن است. شوهر مکلّف است به همسر خود مهر بپردازد, زن مالک مهر مى گردد. آنچه به عنوان جهیزیه به خانه شوهر مى آورد از آنِ خود اوست,تأمین مخارج زندگى زن بر عهده شوهر است و زن هر چند توانگر باشد وظیفه ندارد که دراین باره مشارکت کند.

امّا در روابط غیرمالى مى توان گفت: مطلب به عکس است. یکى از حقوق مرد بر زن اطاعت و پیروى از شوهر است.

استاد شهید مرتضى مطهّرى در این باره مى نویسد:

(مصلحت خانوادگى ایجاب مى کند که خارج شدن زن از خانه توأم با رضایت شوهر و مصلحت اندیشى او باشد. البته مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگى نظر بدهد نه بیش تر.)73

شوهرنباید از این اختیار قانونى, بسان حاکمى خودخواه و مستبد استفاده کند, بلکه او باید همانند مسؤولى دلسوز با بردبارى و متانت از این اختیار بهره بگیرد. زن نیز نظرهاى منطقى شوهر را بپذیرد.

روایات زیادى دراین باره آمده است از جمله:

امام باقر از قول پیامبر(ص) نقل مى کند که آن حضرت فرمود:

(نهى رسول اللّه ان تخرج المرئه من بیتها بغیر اذن زوجها فان خرجت لعنها کلّ ملک فى السماء وکلّ شى تمرُّ علیه من الجنّ والانس حتى ترجع الى بیتها و نهى ان تتزین لغیر زوجها فان فعلت کان حقّاً على اللّه ان یحرقها بالنار.)74
پیامبر(ص) از خارج شدن زن بدون اجازه شوهرش نهى کرده است. اگر زن بدون اجازه خارج شود همه ملائکه آسمانها و هر چه آن زن بر آنان گذر کند از جنّ و انسان بر او نفرین مى کنند, تا به خانه بازگردد.

همچنین, پیامبر(ص) از زینت کردن زن براى غیرشوهرش نهى کرد. اگر زن چنین کارى را انجام دهد, سزاوار است که خداوند او ر ا به آتش جهنم بسوزاند.

فقهاى شیعه, با توجه به روایت بالا و مانند آنها, دو دیدگاه زیر را طرح کرده اند:

1 . مشهور فقهاى شیعه بر این باورند که خارج شدن زن از منزل بدون اجازه شوهر جایز نیست. و این, حق مستقلّى است و هیچ ارتباطى به تمکین زن ندارد. بنابراین, زن باید براى خارج شدن از منزل و یا سیر و سفر از شوهرش اجازه بگیرد.75

2 . وظیفه زن (تمکین و ایفاى حقوق همسرى) است. و هر کارى از جمله خارج شدن از خانه و سیروسفر و گردشگرى اگر با آن وظیفه ناسازگارى نداشته باشد, نیاز به اجازه شوهر نیست. براساس این دیدگاه پیروى زن از مرد در خارج شدن از خانه و سیر و سفر مطلق نیست.76 تنها در زمانى که مرد به او نیاز دارد جایز نیست که از خانه خارج شود, ولى اگر خارج شدن او با این حق ناسازگار نباشد, مثل این که مرد در اداره یا مسافرت باشد و… خارج شدن زن از خانه جایز است.

فقیهان شیعه, در کتابهاى خود خارج شدن زن از خانه و یا سیروسفر او را به دوگونه زیر تقسیم کرده اند:77

1 . خارج شدن از خانه و یا سفر او براى انجام یکى از واجبات باشد.

2 . خارج شدن او براى امرى مستحب و یا مباح باشد.

در صورت نخست, مثل این که زن مى خواهد مسائل مورد نیاز خود را بیاموزد و یا این که مستطیع است مى خواهد براى حجّ واجب سفر کند و یا در صورتى که برخى از واجبات کفایى بر زن واجب عینى شود در این گونه جاها مرد حقّ ندارد او را از بیرون رفتن و سیروسفر باز دارد از باب نمونه:

محمدبن مسلم مى گوید از امام باقر(ع) پرسیدم از زنى که حجّ بر او واجب است ولى شوهرش اجازه نمى دهد به این سفر برود, آیا مى تواند بدون اجازه او به این سفر برود؟

امام(ع) در پاسخ فرمودند:

(لاطاعة له علیها فى حجة الاسلام.)78
پیروى زن, از شوهرش در حجّ واجب, واجب نیست.

در روایت دیگرى امام(ع) مى فرماید:

لاطاعة لمخلوق فى معصیة الخالق.)79
در معصیت آفریدگار, پیروى از بنده روا نیست.

و اما اگر سیروسفر از گونه دوّم باشد; یعنى سفرمستحب و یا مباح باشد, در این جا اجازه شوهر لازم است.

اسحاق بن عمّار از امام جواد(ع) مى پرسد که زنى ثروتمند, حجّ واجب خود را انجام داده است, ولى از شوهرش اجازه مى خواهد که حجّ استحبابى انجام دهد, آیا شوهرش مى تواند او را باز دارد؟

امام(ع) مى فرماید: بله, مى تواند او را از حجّ استحبابى منع کند.80

فقهاى شیعه, نیز به مضمون, این روایت فتوا داده اند.81

با توجه به روایات یاد شده, سیروسفر زن یا همانند سفر حجّ, واجب است که نیاز به اجازه شوهر ندارد و حتّى زن با منع شوهر نیز مى تواند براى انجام حجّ واجب و یا همانند آن مسافرت کند و امّا اگر سفر او مستحب, همانند حجّ استحبابى و یا مباح باشد باید با اجازه شوهر باشد و یا دست کم با حقّ همسرش ناسازگار نباشد.

همراه محرم در سفر براى زن
آیا همراه محرم براى زنان در سیروسفر لازم است یانه؟

دراین مسأله دو دیدگاه وجود دارد:

1 . فقهاى شیعه بر این باورند که وجود همراه لازم نیست. زن بدون همراه نیز مى تواند مسافرت کند, از باب نمونه:

محقّق در شرایع مى نویسد:

(الرابعة: لایشترط وجود المحرم فى النساء بل یکفى غلبة ظنّها بالسلامه.)82

وجود همراه محرم براى زنان در سفر شرط نیست, بلکه اطمینان زن به سلامت و امنیّت در سفر کافى است.

صاحب جواهر, مى نویسد: در این مسأله بین فقهاى شیعه اختلافى نیست.83

فقهاى شیعه, فرع بالا را درباب حجّ طرح کرده اند ولى ملاک در حجّ و غیر حجّ, بویژه اگر سفر, سفر واجب باشد یکسان است. بنابراین, از دیدگاه علماى شیعه, سفر زن به تنهایى در صورتى که امنیّت جانى, مالى و آبرویى او تامین باشد مانعى ندارد, مثل این که با فردى و یا افرادى درستکارهم سفر گردد و یا با کاروانها و گروههایى که امنیّت آن را تا حدودى حکومتها تضمین مى کنند مسافرت کند.

صفوان جمّال, چنان که از نامش پیداست, افراد را براى انجام حجّ با شترانش به مکّه مى برد. او از امام صادق(ع) مى پرسد:

(قد عرفتنى بعملى, تأتینى المرئه اعرفها باسلامها وحبّها ایاکم و ولایتها لکم لیس لها محرم, قال: اذا جاءت المرأه المسلمه فاحملها فان المؤمن محرم المؤمنه, ثمّ تلاهذه الایه: (والمؤمنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض…)84
روایات بسیارى داریم85 که مضمون روایت بالا را تایید مى کنند از جمله:

در روایتى معاویة بن عمار, از امام صادق(ع) سؤال مى کند, آیا زن مى تواند بدون سرپرست به سفر حجّ برود, امام(ع) مى فرماید:

(لاباس تخرج مع قوم ثقات.)86
مانعى ندارد. با گروهى که مورد اطمینان هستند مى تواند به حجّ برود.

فرعهاى فراوانى در این جا مطرح است که فقهاى شیعه درکتابهاى فقهى خود آن را طرح و بدان پاسخ گفته اند.

از باب نمونه:
اگر بدون همراه محرم, از امنیّت برخوردارنیست, در این جا, آیا وجود همراه محرم, لازم است یا نه؟

در صورتى که زن از شوهرش بخواهد که در سفر همراه او باشد, آیا بر مرد لازم است که بپذیرد؟ اگر شوهر و یا یکى از محرمهاى دیگر به زنى که حجّ بر او واجب شده است بگوید در صورتى همراه تو به حجّ خواهم آمد که مخارج سفر و افزون بر آن هم مقدارى پول به من بدهى, آیا بر زن پذیرش آن لازم است؟ آیا بین سفر واجب همانند حجّ و غیر آن تفاوت است؟

آیا در صورتى که رفتن به حجّ بستگى بر وجود شوهر باشد, آیا لازم است که زن ازدواج کند؟

اگر مرد ادّعا کند که همسر او در این سفر امنیّت ندارد و زن برخلاف او اعتقاد داشته باشد در این جا چه باید کرد؟ سخن کدامیک مقدّم است؟

صاحب جواهر پرسشهاى بالا را طرح و بدانها پاسخ گفته است87 و ما براى این که این مقال به درازا نکشد از آوردن آن صرف نظرمى کنیم.

دیدگاه اهل سنّت
بیش تر اهل سنّت, همراه محرم را در سیروسفر براى زنان واجب مى دانند. از باب نمونه: حنفیان پس از آن که بین شرائط وجوب حجّ و شرائط اداى آن فرق مى گذارند, وجود همراه را براى انجام حجّ لازم مى دانند.

(ثالثها: وجود زوج او محرم للمرأة, لافرق بین ان یکون المرأة شابه اوعجوزاً, اذا کان بینها وبین مکّه ثلاثه ایّام, فاکثر, امّا اذا کانت المسافه اقلّ من ذلک فیجب علیها اداء الحجّ و ان لم یکن معها محرم.)88

سومین شرط از شرایط واجب بودن اداى حجّ آن است که: شوهر و یا یکى از محرمهاى زن, همراه او باشد. زن جوان و پیر در این حکم تفاوتى ندارد. البته لزوم وجود همراه براى زن در صورتى است که زن بخواهد از جایى به مکّه برود که سه روز یا بیش تر راه باشد و امّا اگر کم تر از آن اندازه باشد, بر او واجب است حج بگزارد, هر چند شوهر یا یکى از محرمهایش با او نباشد.

در مذهب حنبلى آمده است:

(واما المرأه لایجب علیها الحجّ إلاّ اذا کان معها زوجها او احد من محارمها.)89

بر زن, حجّ واجب نیست مگر این که شوهر یا یکى از محرمهاى زن همراه او باشند.

در مذهب مالکى: در صورتى که شوهر یا یکى از محرمها و یا گروهى مورد اطمینان براى همراهى وجود داشته باشند, حجّ بر زن واجب است و اگر نباشند واجب نیست.90

در مذهب شافعى آمده است:

در صورتى حجّ بر زن واجب است که شوهر یا یکى از محرمها و یا زنان مورد اطمینان: دو نفر یا بیش تر همراه او باشند. اگر تنها یک زن به عنوان همراه پیدا کند, حجّ بر او واجب نیست, هر چند جایز است که حجّ واجب را همراه همان یک زن انجام دهد, بلکه جایز است به تنهایى براى اداى حجّ واجب مسافرت کند در صورتى که امنیّت باشد.91

نویسنده (المنار فى تفسیر القرآن) پس از آن که (سائحون) در سوره توبه92, را به سیاحت و سیروسفر در زمین براى هدفى درست همانند: دانش آموختن, جهاد در راه خدا, هجرت در راه خدا و… تفسیر مى کند و مى گوید:

(علت این که برخى از مفسران (سائحات) را به روزه داران, تفسیرکرده اند, این است که بعید دانسته اند, خداوند زن را به خاطر سیاحت در روى زمین ستایش کرده باشد.)

سپس ایشان مى نویسد:

(انما یحظر فى الاسلام سفرالمرأة منفردة دون زوجها او احد محارمها وامّا اذا کانت تسیح مع الزّوج و المحرم حیث یسیح لغرض صحیح من علم نافع او عمل صالح اوطلب الصحّه او الرزق فلااشکال فى مدحها بالسیاحه.)93

در اسلام, سفر زن به تنهایى بدون شوهر و یا یکى از محرمهایش حرام است, امّا اگر زن با شوهر و یا یکى از محرم هایش و با انگیزه و هدف درستى چون: آموختن دانش سودمند, عمل صالح, حفظ سلامتى و یاکسب رزق و در آمد, به سیروسیاحت بپردازد هیچ اشکالى ندارد که خداوند چنین زنانى را ستایش کند.

سپس ایشان استدلال مى کند که زنان پیامبر(ص) و یاران او, همراه آنان به سیروسفر مى رفته اند.94

امنیّت زن مسلمان در سیر و سفر
ییکى دیگر از محدودیتها براى سیر و سفر زن مسلمان, این است که امنیّت مالى و جانى و آبرویى داشته باشد. در روایات ما درباره حکومت جهانى امام زمان(ع) آمده است:

(در آن روزگار زن با زیب و زیور خویش از عراق درآید و تا شام برود و از هیچ چیز نترسد.)95

از این روایت و مانند آن فهمیده مى شود که اگر جامعه سالم باشد و خطرى زن را تهدید نکند سفر او به تنهایى هیچ منعى ندارد.

در چندین روایت96 از امامان معصوم(ع) آمده است که سفر زن براى حجّ در صورتى که امنیّت باشد و خطرى او را تهدید نکند جایز است, از باب نمونه:

از امام صادق(ع) سؤال شد که زنى مى خواهد به حجّ برود, امّا همراه محرم ندارد آیا چنین سفرى براى او جایز است؟ امام(ع) در پاسخ مى فرماید:

(نعم, اذا کانت مأمونه.)97
بله, جایز است, اگر سفر او بى خطر و از امنیّت برخوردار باشد.

و در جاى دیگر در پاسخ مى فرماید:

(ان کانت مأمونه تحجّ مع اخیها المسلم.)98
بنابراین, جایز نیست به کشور و یا شهرى برود که از پیش مى داند در آن جا امنیّتى براى او وجود ندارد.

آیا ارزیابى و تشخیص شرایط به فهم خودش واگذاشته شده است؟ یعنى اگر زن مى خواهد به شهر یا کشورى مسافرت کند خودش باید تشخیص بدهد که در آن جا شرائط چگونه است؟

بى گمان, اگر انسان به شهر و یا کشورى که مى خواهد مسافرت کند داراى آگاهیهاى کافى از آن جا باشد, به گونه اى که بتواند موقعیت و شرائط آن جا را ارزیابى کند, او خود به این کار مى پردازد; زیرا این کار, به تکلیف شرعى او مربوط مى شود, ولى اگر داراى آگاهى و بصیرت کافى نیست, باید از کسانى که آگاهیهاى لازم را دارند جست وجو کند و وظیفه خود را باز شناسد.

ممکن است در این گونه موارد صلاح اندیشى زن از پدر و یا شوهر کارساز باشد.

زنان جهانگرد غیر مسلمان
ضرورت بحث و بررسى درباره قوانین حاکم بر روابط ملّتها وملیتها و تدوین قانونهایى روشن در این راستا, بویژه در دنیاى امروز, بر کسى پوشیده نیست. امروزه, پیوند مسلمانان باغیر مسلمانان بسیار گسترده و گونه گون است, از این روى, بایسته است که بررسى درباره مسائل و احکام آن, در سرلوحه کارهاى پژوهشى فقهى قرار گیرد. خوشبختانه کتابهاى حدیثى و فقهى ما سرشار از احادیث و قواعدى است که مى توان احکام مورد نیاز را از آن استنباط کرد.

در این بخش به گوشه اى از این موضوع مى پردازیم یعنى گردشگرى زنان غیر مسلمان به کشورهاى اسلامى.

بخشى از اصولى که در روابط غیرمسلمانان با مسلمانان مطرح است, فراگیرند و اختصاص به زنان یا مردان ندارد; از قبیل: لزوم احترام متقابل, حسن معاشرت با آنان, رعایت حرمت جان و مال و آبروى آنان….

همچنین برخى از محدودیتهایى که آنان باید بدان تن در دهند, از جمله: آنان باید در کشورهاى اسلامى آشکارا گناه نکنند, قانونهاى کشورى را که وارد آن مى شوند رعایت کنند. در پى توطئه, جاسوسى, گسترش فساد و… نباشند.

این اصول و محدودیتهایى است که در آن تفاوتى بین زن و مرد نیست. همه غیر مسلمانان در سرزمینهاى اسلامى باید بدان پایبند باشند. ما در این جا در صدد شرح این بخش نیستیم. ما در این بخش بر آنیم به پاره اى از ترازها که رعایت آنها اختصاص به زنهاى غیر مسلمان دارد و یا رعایت آن ازسوى آنان از اهمیت بیش ترى برخوردار است, اشاره اى گذرا داشته باشیم, از جمله:

1 . پوشش زنان جهانگرد
پوشش زن, در برابر مردان بیگانه از ویژگیهاى اسلام نیست. در شریعت موسى و عیسى(ع) و دیگر آیینهاى توحیدى نیز (پوشش) وجود داشته است.

در عهد قدیم, زنانى که بدون پوشش و با قصد خودنمایى درمیان مردم حرکت کنند, نکوهش شده اند و کیفر سختى ازسوى خداوند براى آنان وعده داده شده است.99 ویل دورانت درباره این قانون در میان یهود مى نویسد:

(اگر زنى به نقض قانون یهود مى پرداخت: چنانکه مثلاً بى آن که چیزى به سر داشت به میان مردم مى رفت و یا در شارع عامّ نخ مى رشت و یا با هر سنخى از مردان درد دل مى کرد, یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم مى نمود, همسایگانش مى توانستند سخنان او را بشنوند, در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.)100

عهد جدید, نیز پوشش سر را براى زنان واجب مى داند و براى کسانى که از این قانون سرباز زنند کیفر سختى همانند: تراشیدن موهاى سر آنان را در نظر گرفته است.

حجابى که امروزه, راهبه هاى مسیحى دارند, همان حجاب و پوششى است که شریعت عیسى(ع) از زنان مسیحى خواسته است.101

براى شناخت حکم پوشش زنان غیرمسلمان, و یا وادار کردن آنان به پوشش اسلامى, به هنگام حضور در جوامع اسلامى, باید به دو نکته اساسى زیر توجّه داشته باشیم:

1 . با مطالعه قراردادهایى که پیامبر اسلام(ص) با اهل ذمّه داشته است,102 به این نتیجه مى رسیم که آنان مى توانند بر اساس فرهنگ خودشان رفتار کنند و هیچ الزامى نسبت به پوشش اسلامى ندارند; زیرا با این که در این قراردادها اهداف و مواد آن به گونه اى روشن تنظیم مى شده است, در عین حال, هیچ سخنى از پوشش زنان آنها به میان نیامده است.

افزون بر این, در قراردادهاى ذمّه, فقهاى شیعه, دوگونه شرط را یاد آورى کرده اند:

الف. شرایطى که باید در متن قرارداد قید گردد از قبیل: جزیه, احترام به قانونهاى اسلام, پذیرش احکام جزایى و قضایى اسلام و…

ب . شرایطى که با توافق مسلمانان و اهل ذمّه بهتر است در قرارداد گنجانده شود: از قبیل: خوددارى از پیشنهاد ازدواج با زنان مسلمان, خوددارى از تلاشهاى تبلیغى و…103

در هر دو بخش اشاره اى به الزام زنان اهل ذمه به حجاب نیامده است.

با این که اگر از موادّ اساسى بود و یا دست کم از مواردى بود که بهتر بود که در قرارداد گنجانده شود, باید جزو آن شرایط آورده مى شد.

2 . در شمارى از روایات از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) سؤال شده که نگاه کردن به سروصورت و موهاى اهل ذمّه چه حکمى دارد؟ از باب نمونه:

درحدیثى از على(ع) آمده است:

(لابأس بالنّظر الى رؤوس النساء من اهل الذمّه.)104
نگاه به سرهاى زنان اهل ذمّه جایز است.

در روایتى دیگر, سکونى, از امام صادق(ع) نقل کرده که پیامبر اسلام(ص) فرمود:

(لاحرمة لنساء اهل الذمّه ان ینظرالى شعورهن وایدیهن.)105
حرام نیست که به موها و دستهاى زنان اهل ذمّه نگاه شود.

از این روایات, به دست مى آید که زنان اهل ذمّه, فرهنگ پیش از اسلام را حفظ کرده بودند و به پوشش اسلامى پایبند نبوده اند و الزامى هم براى آنان از سوى پیامبر(ص) و یا امامان معصوم(ع) همانند زنان مسلمان وجود نداشته است. پرسش مسلمانان نیز, براى این بوده است که تکلیف خودشان را در برخورد با آنان بفهمند.

از این دو نکته به این نتیجه مى رسیم که زنان اهل ذمّه ملزم به حجاب و پوشش اسلامى نبوده اند. وقتى که زنان اهل ذمّه ملزم نباشند, به طریق اولى, زنان دیگر کافران ملزم به پوشش اسلامى نیستند.

فقهاى شیعه, با توجّه به این مطلب که واداشتن آنان به پوشش واجب نیست, حکم شرعى نگاه به سروصورت و موهاى آنان را بیان کرده اند.

همه فقهاى شیعه, نگاه به زنان غیرمسلمان را جایز دانسته اند, ولى شمارى از آنان قیدى را اضافه کرده اند و آن این است: باید به اندازه اى که در زمان پیامبر(ص) نپوشیدن آن معمول بوده است, بسنده کرد. یعنى باید دید چه اندازه از بدن خود را در آن زمان نمى پوشانده اند, نگاه به همان مقدارجایز است, امّا بیش از آن, مثل نگاه کردن به برخى از زنهایى که به گونه اى نیمه عریان, در میان مردم ظاهر مى شوند, جایز نیست. ولى دیدگاه دیگر بر آن است که هر اندازه از بدنشان که به طور معمول آن را در میان مردم نمى پوشانند, نگاه به آن مانعى ندارد. هر چند در زمان پیامبر(ص) کم تر از آن را باز مى گذاشته اند.

امام خمینى در این باره مى نویسد:

(نگاه کردن به زنان نامحرم غیرمسلمان جایز است. بنابر احتیاط واجب نمى توان به مواضعى که به طور معمولى مى پوشانند نگاه کرد, مشروط به آن که به قصد ریبه و تلذّذ نباشد.)106

بسیارى از فقهاى شیعه, این دو قید را در نگاه کردن به زنان اهل کتاب و دیگر زنان غیرمسلمان, آورده اند. مقصود از این دو چیست؟

تلذّذ: لذّت بردن, یعنى نگاهى نباشد که به قصد لذّت باشد.

ریبه: یعنى نگاهى که براى چشم چرانى و لذّت بردن نیست, ولى وضعیت به گونه اى است که نگاه کردن ممکن است, لغزشى را در پى داشته باشد.

صاعب عروه, ریبه, را به ترس از این که به حرام بیفتد معنى کرده است.107

مرحوم آیت اللّه حکیم, مى نویسد:

(روایات مطلق است و داراى هیچ گونه قیدى نیستند; از این روى, فقهاى شیعه, براى لزوم آن دو قید, به اجماع استناد کرده اند.)108

بنابراین, نگاه کردن به صورت و دستها و موهاى زنان اهل کتاب و دیگر زنهاى غیرمسلمان جایز است. البته اگر انسان ترس از آن داشته باشد که با نگاه کردن به حرام بیفتد, نباید نگاه کند. از این فتاوا نیز مى فهمیم که واداشتن آنان به پوشش لازم نیست.

ییادآورى: فقهاى شیعه بر این باورند: کافران, چه اهل کتاب و چه غیرآنان, همان گونه که مکلّف به اصول دین هستند, مکلّف به فروع و احکام دین نیز هستند.109

در نتیجه بر آنان واجب است که همه واجبات اسلامى را انجام دهند. از جمله: حجاب و پوشش اسلامى را رعایت کنند و از همه حرامها نیز بپرهیزند.

باور یاد شده, هیچ گونه ناسازگارى با آنچه آوردیم ندارد. و دلیلى براى ضرورت پوشش زنان غیر مسلمان نخواهد بود; چرا که تکلیف کافران تنها اثر اخروى دارد, نه دنیوى, از این روى, اگر آنان به واجبات عمل کنند پذیرفته نیست, چون شرط درستى این تکالیف اسلام است که در آنان نیست.

مسلمانان با این که قدرت داشتند که اهل ذمّه را به انجام نماز, حجّ و… و دادن زکات و پوشش و… مجبور کنند, چنین نکردند.

حکم ثانوى یا حکومتى
از آنچه آمد, روشن شد که زنان اهل کتاب و کافران مى توانند با لباس معمولى خودشان و با پوششى متناسب با عرف و آیین خودشان درکشورهاى اسلامى به سیروسفر و گردشگرى بپردازند.

در عین حال, آیا واداشتن آنان به رعایت حجاب و یا پوشش مشخصى براساس مصلحت و حکم حکومتى و یا به عنوان ثانوى, جایز است یا نه؟

بى گمان, حکومت اسلامى, باید از عفت عمومى جامعه اسلامى پاسدارى کند و از راهها و عواملى که سبب فساد و انحراف مى گردد, جلو بگیرد. بر این اساس, اگر حاکم اسلامى تشخیص دهد که رفت و آمد زنان غیرمسلمان بدون پوشش مناسب در میان جامعه اسلامى گسترش فسادرا در پى دارد و یا سبب مى شود که زنان مسلمان به بى حجابى روى آورند, مى تواند از اختیارات حکومتى خود بهره گرفته و با در نظر گرفتن مصلحت اسلام و امت اسلامى آنان را به پوشش خاصّى وادارد, پوششى که از فساد و انحراف جلوگیرى کند, هر چند همانند پوشش زنهاى مسلمان نباشد, دست کم, بدن و سروگردن آنها پوشیده باشد.

ورود زنان کافر به مساجد و مشاهد مشرفه
درباره ورود کافران به مساجد و مشاهد مشرفه دیدگاهها یکسان نیست. اگر پذیرفتیم که ورود کافران به مساجد و مشاهد مشرّفه جایز است و کفر به تنهایى سبب حرام بودن ورود آنان نیست, روشن است که ورود زنان نیز جایز است; زیرا در این جهت فرقى بین زنان و مردان نیست, آیا در این صورت حکومت اسلامى مى تواند به عنوان ثانوى و یا براساس مصلحت, براى ورود آنان به طور عموم و براى زنان بویژه محدودیتهایى را به اجرا بگذارد. از باب نمونه: دستور دهد در صورتى زنان غیرمسلمان مى توانند به این مکانهاى مقدس وارد شوند که حجاب کامل و یا دست کم با پوشش بدن و رُوسرى باشند.

بى شکّ, هر چند کفر را مانع از ورود کافران به مسجد ندانیم, ولى این بدان معنى نیست که دَرِ مساجد و مشاهد مشرفه, بدون قاعده و برنامه به روى هر غیر مسلمانى باز باشد. مسجد مکان عبادت, ارشاد و هدایت, و تبلیغ دین است انجام هر کارى که با این امور ناسازگار باشد روا نیست, حتى براى مسلمانان, چه رسد به غیر مسلمانان.

بر این اساس, ورود کافران به مساجد در درجه نخست باید انگیزه شرع پسند داشته باشد, مانند: آشنایى با معارف اسلامى, شنیدن سخن وحى, آشنایى با آداب و رسوم عبادى مسلمانان و… و یا دست کم انگیزه هاى عقلایى همانند: مشاهده آثار و تمدّن اسلامى بر جاى مانده در بناهاى مساجد.

با این همه, حفظ شؤون مسجد و مکانهاى مقدس نیز لازم است. به این معنى که از نظر پوشش و چگونگى رفت وآمد و نگهداشت ادب و احترام, رفتارها باید به گونه اى باشد که بى احترامى به مسجد و حرم امامان(ع) و امام زادگان و هتک حرمت آن مکانهاى مقدس نشود که در این صورت, بدون تردید, جایز نیست.

احترام متقابل
روابط مسلمانان با غیرمسلمانان باید براساس احترام متقابل باشد. همان گونه که مسلمانان وظیفه دارند به نیکى با آنان معاشرت کنند… آنان نیز وظیفه دارند در وطن اسلامى, براى مردم, مذهب و حکومت ما احترام قائل شوند. بدین معنى: از کارهایى که ناسازگار با اصل (احترام متقابل) است خوددارى کنند. از باب نمونه: به آزار و اذیّت مسلمانان نپردازند. به دشمنان اسلام و مسلمانان کمک نکنند, آشکارا منکرها را انجام ندهند, در پى جاسوسى و گسترش فساد نباشند و ….

اگر بدانیم گروهى از مردان و یا زنانى که به عنوان جهانگردى مى خواهند به ایران اسلامى مسافرت کنند, در پى جاسوسى و یا اشاعه فحشا و فسادند وظیفه ما در برابر آنها چیست؟

آیا مى توانیم آنان را به عنوان جهانگرد بپذیریم؟

در صورت پذیرش, اگر دست به چنین کارهایى زدند, با آنها چگونه باید برخورد کنیم؟

آیا تنها باید آنها را از کشور خارج کنیم؟ و یا آنان را براساس معیارها اسلامى محاکمه کنیم؟

و….

بى گمان, پذیرش مردان و یا زنانى که انسان آگاهى دارد در صورتى که به کشور اسلامى وارد شوند گناه و منکرات را گسترش مى دهند و یا در پى اهداف دیگرى براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى هستند جایز نیست. البتّه در صورتى که توان نظارت و مراقبت بر آنها را داشته باشیم به گونه اى که نتوانند اهداف خود را عملى کنند پذیرش آنان اشکالى ندارد… پرسشهاى یاد شده چون از مسائل ویژه زنان نیست و در جاى خود به شرح خواهد آمد از بحث و بررسى بیش تر پیرامون آن صرف نظر مى کنیم.

در پایان این مقال, یادآورى مجدّد این نکته را بى سود نمى دانیم که: در احکام مربوط به زنان زمینه هاى تحقیق و پژوهش بسیار است و پرسشهاى بر جاى مانده فراوان, امید آن که محققان و پژوهشگران در این راه گامهاى مؤثر و اساسى بردارند.

 
پى نوشتها:
1 . سوره (حجرات), آیه 13; (نساء), آیه 1; (اعراف), آیه 189; (نحل), آیه 72.
2 . سوره (احزاب), آیه 72.
3 . سوره (نحل), آیه 97; سوره (نساء), آیه 124; (آل عمران), آیه 195; (غافر), آیه 40.
4 . سوره (احزاب), آیه 35; سوره (توبه), آیه72.
5 . سوره (توبه), آیه71, (وسائل الشیعه), شیخ حرّ عاملى, ج353/11 ـ 416 (العقد الفرید), ابن عبد ربه اندلسى, تحقیق عبدالمجید ترحیینى, ج344/1 ـ 358, دارالکتب العلمیه, بیروت, لبنان, گروهى از زنان صدر اسلام را که در برابر معاویه ایستاده اند و یا مردم را به جنگ او تحریض مى کرده اند آورده است.
6 . سوره (ممتحنه), آیه12; (الطبقات الکبرى), ابن سعد, ج11/8, دار صادر, بیروت; (تاریخ الامم والملوک), ابى جعفر محمد بن جریر طبرى, ج92/2 و 337, انتشارات ارومیه, قم; (الکامل فى التاریخ), ابن اثیر, ج252/2, دار صادر, بیروت.
7 . (بحارالانوار), علامه مجلسى, ج177/1, 180, مؤسسة الوفاء, بیروت, لبنان; (نهج الفصاحه) مجموعه کلمات قصار پیامبر اسلام(ص) مترجم و گردآورنده: ابوالقاسم پاینده, 64, سازمان انتشارات جاویدان.
8 . سوره (نساء), آیه 97 ـ 98.
9 . (صحیفه نور), مجموعه رهنمودهاى امام خمینى, ج49/3, ارشاد اسلامى.
10 . (حقوق النساء فى الاسلام), سیّد محمد رشید رضا, 31, دارالاضواء.
11 . سوره (آل عمران), آیه 138 ـ 137.
12 . سوره (روم), آیه 9, 42.
13 . سوره (نمل), آیه 69; (عنکبوت), آیه20; (فاطر), آیه44; (مؤمن), آیه 82; (حج), آیه 46; (یوسف), آیه 109.
14 . سوره (انعام), آیه 11.
15 . سوره (توبه), آیه 60.
16 . سوره (توبه), آیه 112; (تحریم), آیه 5.
17 . (تفسیر القرآن الکریم الشهیر بتفسیر المنار), محمّد رشید رضا, ج52/11, ج289/8, دارالمعرفة, بیروت.
18 . همان مدرک, ج53/11.
19 . در این باره, آیاتى که در آن, قصّه خضر(ع) , موسى(ع), ابراهیم(ع), و… آمده, مطالعه کنید.
20. سوره (احزاب), آیه 34.
21 . (وسائل الشیعه), ج89/12, امّ سلمه با اجازه پیامبر(ص) در مجلس عزا شرکت مى کند. افزون بر این, امّ سلمه, با خلفا نیز, گفت وگوهایى داشته است, روایاتى نیز از او نقل کرده اند.
22 . (سیرة النبویه), ابن هشام, ج356/3, داراحیاء التراث العربى; (طبقات الکبرى), ج294/8; (درّ المنثور), سیوطى, ج25/5, کتابخانه آیت اللّه مرعشى; (المیزان), ج96/18, اعلمى, بیروت.
23 . سوره (احزاب), آیه 53.
24 . در گفتار عالمان دینى هر جا سخن از آیه حجاب رفته مقصود همین آیه است. دستور حجاب در این آیه, غیر از (سِتر و پوشش) است که هر زن مسلمان موظّف است آن را رعایت کند.
بر اساس این آیه مرد اگر چیزى از زن مى خواهد بدون این که داخل اطاق شود, باید از پشت پرده صدا بزند. در قرآن و کتابهاى فقهى ما براى پوشش زن از نامحرم واژه حجاب نیامده است.
در گذشته در کتابهاى فقها (سِتر) به کار مى رفته است و به گفته برخى از عالمان معاصر روشن نیست این کلمه (حجاب) از چه زمانى به جاى (ستر) به کار گرفته شده است.
(مسأله حجاب) شهید مطهرى, نشریه انجمن پزشکان/62 ـ 66.
25 . (درّ المنثور), ج25/5; (المنار), ج53/11; (المیزان), علامه طباطبایى, ج96/18.
26 . (وسائل الشیعه), ج89/12, دیگر همسران پیامبر(ص) نیز در جامعه رفت و آمد داشتند; (صحیح بخارى), ج49/7; ج66/8.
27 . (الفروع من الکافى), کلینى, 528/5, دارصعب, دارالتعارف.
28 . (همان مدرک), 528 ـ 529.
29 . (حلیة الاولیاء) ج69/2 ـ 70, چهره زن در آئینه اسلام و قرآن, مرتضى فهیم کرمانى20/.
30 . (وسائل الشیعه), ج173/14; (فروع کافى), ج535/5.
31 . همان مدرک.
32 . (جواهر الکلام), شیخ محمّد حسین نجفى, ج97/29; (مستمسک العروة الوثقى), ج48/14 خود این دو بزرگوار این فتوا را نپذیرفته اند.
33 . (جواهر الکلام), ج98/29.
34 . سوره (احزاب), آیه 36.
35 . (مستمسک العروة الوثقى), ج48/14.
36 . (فروع کافى), ج535/5; (وسائل الشیعه), ج451/18.
37 . (همان مدرک).
38 . (فروع کافى), ج535/5; (وسائل الشیعه), ج452/8; ج173/14.
39 . (وسائل الشیعه), ج143/14.
40 . (بحارالانوار), ج2/47, ج19/80, ج235/81, ج227/79 و 236.
41 . (مستمسک العروة الوثقى), ج48/14; (تحریر الوسیله), ج245/2.
42 . (جواهر الکلام), ج98/29; (مستمسک العروة الوثقى), ج48/14.
43 . (عروة الوثقى), سید محمّد کاظم یزدى, کتاب النّکاح, مسأله 39.
44 . (انوار الملکوت), محمّد حسین تهرانى ج178/1, انتشارات علاّمه طباطبایى, مشهد.
45 . همان مدرک/ 178, 182.
46 . (التنقیح فى شرح عروة الوثقى), تقریر درس آیت اللّه خوئى, مقرر: میرزا على تبریزى غروى, ج226/1, کتاب اجتهاد وتقلید, دارالهادى, قم.
47 . (سیرة النبویّة), ابن هشام, ج356/3, دار احیاء التراث العربى, بیروت; (اعلام النساء), عمر رضا کحاله, ج336/4, مؤسسة الرساله, بیروت, (الطبقات الکبرى), ج293/8.
48 . (الطبقات الکبرى), ابن سعد, ج292/8.
49 . همان مدرک.
50 . (المغازى), واقدى, ج248/1, نشر دانش, قم.
51 . (شرح نهج البلاغه), ابن ابى الحدید, ج266/14.
52 . (طبقات الکبرى), ابن سعد, ج455/8.
53 . (سیرة النبویه) ابن هشام, ج356/3.
54 . (اعیان الشیعه), سید محسن امین, ج476/3, دارالتعارف للمطبوعات; بیروت, (ریاحین الشریعه), ذبیح اللّه محلاتى, ج383/3.
55 . (شرح نهج البلاغه), ابن ابى الحدید, ج92/4, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
56 . (سیرة النبویة), ابن هشام, ج356/3, داراحیاء التراث العربى; (اعلام النساء), عمر رضا کحاله, ج336/4, مؤسسه الرساله, بیروت.
57 . (بحارالانوار), ج119/41 ـ 120.
58 . همان مدرک.
59 . (العقد الفرید), ابن عبد ربّه, ج347/1 ـ 349, دارالکتب العلمیه.
60 . همان مدرک/346, 357.
61 . (همان مدرک) 349, 352, 354.
62 . (درّ المنثور), جلال الدین سیوطى,ج25/5, کتابخانه آیت اللّه مرعشى; (المنار), ج53/11; (المیزان), علامه طباطبائى, ج96/18, مؤسسه اعلمى, بیروت.
63 . (الجمل), شیخ مفید, تحقیق سید على میرشریفى, 415, انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى, حوزه علمیه قم.
64 . (لهوف), سید بن طاووس/ 28, حیدریه, نجف.
65 . (الاحتجاج) طبرسى, تعلیق و تحقیق, محمّد باقر موسوى خرسان, ج97/1 ـ 107; مؤسسه اعلمى, بیروت.
66 . (وسائل الشیعه), ج88/12.
67 . (الفروع من الکافى), ج217/3, دار صعب, دارالتعارف, بیروت.
68 . سوره (نور), آیه 30 ـ 31.
69 . سوره (قصص), 25 ـ 28.
70 . سوره (نور), آیه 31.
71 . (مسأله حجاب), شهید مطهرى86/.
72 . سوره (احزاب), آیه 32.
73 . (مسأله حجاب)/ 88.
74 . (وسائل الشیعه), ج112/14, 114, 156, 157.
75 . (جواهرالکلام), ج314/31; ج333/17.
76 . همان مدرک; (المسائل الفقهیه), آیة اللّه سید محمّد حسین فضل اللّه, ج261/1, 264, مجله (الموسم) شماره 21 ـ 92/22.
77 . (جواهر الکلام), ج313/31. فقهاى بزرگوار ما تقسیم بندى را براى تعیین وجوب نفقه و یا سقوط نفقه انجام داده اند که در نتیجه حکم سفر زن نیز از آن فهمیده مى شود.
78 . (وسائل الشیعه), ج110/8.
79 . همان مدرک/ 111.
80 . همان مدرک/ 110.
81 . (جواهر الکلام), ج332/17, ج314/31.
82 . (شرایع الاسلام), محققّ حلّى, ج229/1, دارالاضواء, بیروت.
83 . (جواهر الکلام), ج330/17.
84 . (وسائل الشیعه), ج108/8.
85 . همان مدرک/ 108 ـ 110.
86 . همان مدرک/ 109.
87 . (جواهر الکلام), ج17/331 ـ 332.
88 . (الفقه على المذاهب الاربعه), عبدالرحمن حریزى, ج633/1, احیاء التراث العربى.
89 . همان مدرک/ 635.
90 . همان مدرک/ 634.
91 . همان مدرک/ 636.
92 . سوره (توبه), آیه 112.
93 . تفسیر (المنار), ج52/11.
94 . همان مدرک/ 53.
95 . (منتخب الاثر), لطف اللّه صافى گلپایگانى, 474, مکتبة الداورى, قم.
96 . (وسائل الشیعه), ج108/8 ـ 111.
97 . همان مدرک/ 109.
98 . همان مدرک.
99 . (المرأة فى التاریخ والشریعه), دکتر اسعد سحمرانى, 195, دارالنفائس, بیروت.
100 . (مسأله حجاب) شهید مطهرى, 5 ـ 6 به نقل از (تاریخ تمدن), ویل دورانت ج30/12.
101 . (المرأة فى التاریخ والشریعه), 196 ـ 195.
102 . (السیرة النبویه), ابن هشام, 147/2, دار احیاء التراث العربى; (مجموعة الوثائق السیاسه), محمد حمید, دارالنفائس, بسیارى از این قراردادها را آورده است.
103 . (تذکرة الفقهاء), علامه حلى, ج443/1 ـ 442, مکتبة المرتضویه لاحیاء الآثار الجعفریه.
104 . (وسائل الشیعه), ج149/14.
105 . همان مدرک.
106 . (تحریر الوسیله), امام خمینى, ج244/2.
107 . (عروة الوثقى), کتاب النکاح, مساله, 27.
108 . (مستمسک العروة الوثقى), ج20/14.
109 . (تذکرة الفقهاء), ج202/1 و 204; (شرائع الاسلام), محقق حلّى, ج142/1, دارالاضواء, بیروت; (جواهر الکلام), ج64/15 ـ 61, دار احیاء التراث العربى.