اسلام و سامان دهى جمعیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده



دانشمندان و کارشناسان مسائل جمعیتى, سالهاست که آژیر خطر (انفجار جمعیت) را به صدا در آورده اند و براى رویارویى با پیامدها و بحران ناشى از آن, نگهداشت سفارشهاى ایمنى را خواستار شده اند. آنان بر این باورند:

رشد گروه هاى مردم و سکنه زمین, ناگزیرترین و فورى ترین مسأله اى است که بشر در حال حاضر با آن روبه روست و در بسیارى از جاها و سرزمینهاى جهان, رشد و بالا رفتن شمار ساکنان و زاد و ولد, گیج کننده و فشار بر منابع موجود بى اندازه است.1

رشد گروه هاى انسانى در جامعه ها و کشورها, به شیوه اى شتاب گیرنده رخ مى دهد.

یک افسانه کهن ایرانى به روشن کردن این گزاره کمک مى کند:

یکى از درباریان پادشاهى, از پادشاه خواست: در برابر کارهایى که انجام مى دهد, به شمار خانه هاى شطرنج, به او برنج بدهد;به گونه اى که شمار دانه هاى برنج در هر خانه شطرنج, دو برابر خانه پیشین باشد.

شاه, در حالى که گمان مى کرد, قرارداد خوبى است, پذیرفت و دانه اى برنج در نخستین خانه شطرنج گذاشت و فرمان داد که از انبارهایش برنج بیاورند. در خانه بیست و یکم, انبارهایش خالى شدند. خانه چهلم ده میلیارد دانه برنج لازم داشت….

بى کم و کاست, همین اصل بر رشد جمعیت برابرى مى کند.2

رشدِ ناترازمند و ناهماهنگ مردمان و زاد و ولد, هزینه هاى همگانى: آموزش و پرورش, بهداشت, ساخت مسکن, و تهیه آب را به گونه جدى افزایش مى دهد.

همبستگى شدیدى بین بهداشت کودک و خانوار وجود دارد. رشد پرشتاب گروه خردسالان, در یک کشور, پیشرفتهاى فرهنگى را به واپس مى اندازد.3

(امروزه, سرعت افزایش جمعیت جهان بسیار زیاد است. بر اساس گزارش(صندوق جمعیت ملل متحد)(UNFPA) زیر عنوان (وضع جمعیت جهان), در سال 1995 در هر دقیقه 180 نفر, در هر روز 260 هزار نفر و در هر سال 95 میلیون نفربه جمعیت کره زمین افزوده مى شود.)4

(جمعیت به نسبت تناسب هندسى(1,2,4,8,…) افزایش مى یابد, در حالى که مواد غذایى به نسبت عددى یا حسابى (1,2,3,4,…)رشد مى کند.)5

(جمعیت در هر 25 سال یک بار, دو برابر مى گردد و در طول یک سده 16برابر مى شود, در حالى که تولیدات غذایى در این مدت تنها 5برابر مى شود.)6

(این تصور که امنیت غذایى تمام مردم جهان بدون اتخاذ سیاستى از پیش تعیین شده, و تنها از طریق قانونهاى بازار حل خواهد شد, توهمى بیش نیست و موجب بروز فاجعه هاى انسانى بیش تر و گسترش شکاف میان شمال و جنوب خواهد شد.)7

پیشینه طرح چنین دیدگاهى, نخستین بار, در دویست و اندى سال پیش(1798م.) به نام: (رابرت مالتوس), کشیش اقتصاد دان انگلیسى, ثبت شده است.

طرح یاد شده از زمان انتشار, در عرصه دین و اقتصاد, ناسازگاران و سازگارانى داشته و هر کدام از چشم اندازى مسأله را به بوته بررسى و کند و کاو قرار داده و در رد یا ثابت کردن و پذیرش آن قلم فرسایى کرده اند.

در دهه هاى اخیر, شتاب چرخه رشد نرخ جمعیت و گسترش تهدیدهاى ناشى از آن,سبب توجه بیش ترى به نظریه مالتوس شده و در بین جامعه شناسان, اقتصاددانان, و سیاسیون, هواداران زیادى پیدا کرده و از مخالفان آن به شدت کاسته شده است.

بر خلاف پذیرش نظریه یادشده در انجمنهاى علمى و دانشگاهى دنیا, هنوز در حوزه هاى دینى این گمان و دودلى وجود دارد که آیا از چشم انداز ادیان الهى چنین نظریه اى پذیرفته است یا نه؟ نگارنده, تلاش خواهد ورزید, در این میان دیدگاه اسلامى را تا جایى که ممکن باشد و در توان, به بوته بحث و بررسى قرار دهد و جمع بندى از آن ارائه دهد. امّا پیش از وارد شدن به اصل موضوع, (انفجار جمعیت) و (سیاستهاى جمعیتى) مى باید به درستى شناسایى و شناسانده شود که در زیر به اجمال به آن مى پردازیم:

انفجار جمعیت
هنگامى که در جامعه نرخ مرگ و میر کاهش یابد, اما نرخ زاد و ولد بالا باشد, افزایش بى سابقه اى در شمار ساکنان کشورها و کره زمین, پیدا مى شود که به (انفجار جمعیتى) معروف است. شمار زیاد مردم در این هنگام, سبب مى شود که:

1. از منابع و سرچشمه هاى طبیعى و انسانى به گونه بى رویه, بهره بردارى شود.

2. در آمد سرانه کشور و خانوارها کاهش یابد.

3. نابرابریهاى اجتماعى- اقتصادى و سیاسى افزایش یابد.

4. تمام و یا بخش درخورى از بودجه دولت در راه بر آوردن پایین ترین حدّ از خدمات به کار گرفته شود.

5. گنجایى سرمایه گذاریهاى اقتصادى کاهش یابد.

6. هزینه غذا, آموزش و پرورش, درمان و مسکن بالا رود.

7. نرخ بیکارى غیر درخور تحمل شود.

8. تمام کارها و پیش گامیها در امر برنامه ریزى بى نتیجه ماند.

در این هنگام است که تدوین سیاست جمعیتى و اجراى برنامه هاى خانواده (یا جلوگیرى از گسترش زاد و ولد) ضرورت پیدا مى کند.8

سیاستهاى جمعیتى
سیاست جمعیتى(populatation policy) مجموعه اصول, چاره جوییها, آهنگها و اراده هاى نگاشته و گرد آورى شده جمعیتى است که از سوى دولتها در پیش گرفته مى شود و قلمرو و حد و مرز تلاشهاى او را در پیوند با مسایل و یا کارهایى که نتیجه هاى جمعیتى دارند, روشن مى کند. هدف سیاست جمعیتى, منطقى و هماهنگ سازى دگرگونیهاى جمعیتى با زمینه هاى اجتماعى, اقتصادى و فرهنگى جامعه است, تا رفاه و بهروزى بیش تر جمعیت را فراهم سازد.9

تاریخچه سیاستهاى جمعیتى در جهان

بیان نظریه هاى بنیان گذاشته شده بر سیاست جمعیتى از سوى دانشمندان و اجراى آن به دست زمامداران در دوره ها و زمانهاى گوناگون تاریخى, بیان گر وجود چنین تفکر و سیاستى از گذشته هاى بسیار دور بوده است.

افلاطون (و.ـ427 ف.347ق م.) و ارسطو (و.ـ384ـ ف.322ق م.) عقیده داشتند که شمار مردم, نه آن قدر اندک باشد که استقلال سیاسى و اقتصادى جامعه را به خطر اندازد و نه آن اندازه زیاد که اصول حکومت دموکراتیک کشور را متزلزل کند.10

آگوست {اغسطس (63ق.م ـ14م.)} امپراطور روم, براى نخستین بار در تاریخ, اصول یک سیاست جمعیتى را به وجود آورد. برابر دستور او, شخصى که فرزندان بسیار داشت از پرداخت مالیات و خدمت سربازى بخشیده مى شد, و امتیازهاى اجتماعى و سیاسى ویژه اى به او تعلق مى گرفت.11

در سراسر سده هاى میانه, افزایش جمعیت هدف اساسى بود و این سیاست از مسیحیت الهام مى گرفت.

ابن خلدون, اندیشه ور اسلامى, عقیده داشت: جمعیتى که به حد کافى انبوه و انباشته باشد امکان مى یابد تا از نیروى کار خود استفاده بهترى برد. به نظر او جمعیت مهم ترین وسیله برقرارى امنیت سیاسى و نظامى جامعه است.12

همزمان با نخستین انقلاب صنعتى, توماس رابرت مالتوس, (1766ـ 1834م.) براساس آمارهاى علمى خود در نظریه مشهور خویش مقرر داشت:

(نسبت افزایش جمعیت جهان از رشد تولید زراعى بیش تر است و این جریان, آینده انسان را با قحطى وحشتناکى که ناشى از زیادى مردم بر مواد غذایى است, مواجه مى سازد…. مردم را به محدود ساختن امر تولید و تناسل دعوت کرد و براى این دعوت, اسلوب خاص سیاسى و اقتصادى و اخلاقى خویش را مقرر داشت.)13

وى که کشیش بود, هرگز از جلوگیرى از زاد و ولد, از راه طبیعى و یا ساختگى دفاع نکرد. اما پیروان مالتوس در این زمینه بازدارى کم ترى داشتند. اینان همچون مالتوس استدلال مى کردند: جلوگیرى از رشد زاد و ولد, براى دستیابى به سطح زندگى بهتر, بایسته است و برخلاف او, از سقط جنین و جلوگیرى از باردارى براى کاهش بارورى, دفاع مى کردند.14

خروشچف, رهبر اتحاد جماهیر شوروى پیشین در سال 1955 اعلام کرد:

(فکر محدود کردن توالد و تناسل, یک تئورى آدم خوارى است که ایدئولوژى بورژوازى (سرمایه دارى) آن را اختراع کرده است.)15

پرزیدنت (ژنرال دوگل) مبارزه گسترده اى را براى جلوگیرى از مصرف قرصهاى ضد باردارى کرد, تا مادران را راضى کند که فرزندان بیش ترى بزاند. البته این مبارزه, درست هنگامى شروع شد که توجه زنان فرانسوى به طرف این قرصها کشیده شده بود.

او مى خواست زاد و ولد در فرانسه زیاد شود, و در نظر داشت که خانواده هاى بزرگ از برتریها و پاداشهاى بیش تر مالیاتى, مدرسه و خانه برخوردار گردند.16

پذیرش اندیشه هاى مالتوس در کشورهاى رو به توسعه, بویژه در سده اخیر, برنامه ریزان اقتصادى را بر آن داشت که برنامه خود را بر پایه سیاست کاهش زه و زاد, سامان دهى کنند.

در پى کشورهاى رو به توسعه و همزمان با پایان جنگ جهانى دوم, کشورهاى کم تر توسعه یافته نیز, به پشتیبانى از سیاست جلوگیرى از رشد زه و زاد برخاسته و آن را در سرلوحه برنامه ریزیهاى خود, قرار دادند.

هند از نخستین کشورهایى بود که سیاست مهار رشد جمعیت, یا ثبات جمعیت را در پیش گرفت (1952) و کشورهاى اندونزى, بنگلادش, تایلند, فیلیپین, مکزیک و ترکیه نیز, از سیاست کاهش جمعیت, پیروى کردند.

در سالهاى 1357ـ1346ش. در ایران نیز, همراه با پخش قرصهاى ضد باردارى و کاندوم, تبلیغات گسترده اى با شعار: فرزند کم تر, زندگى بهتر, آغاز شد, که به دلیل فرهنگ موجود, باورها, سنتها و بى اعتمادى مردم به سیاستهاى رژیم پهلوى, چندان مورد توجه همگان مردم قرار نگرفت.

پیروزى انقلاب اسلامى و به دنبال آن شروع جنگ تحمیلى, که با فراموشى سیاستهاى جمعیتى تا سال 1368ش. در جمهورى اسلامى ایران همراه بود, رشد جمعیت حدود 4درصدى را به کشور ما بار کرد.

برابر نظر معاون تحقیقات و فن آورى وزارت بهداشت, درمان و آموزش پزشکى, به خاطر نپاییدن و پاس نداشتن سیاست سامان دهى خانواده در سالهاى 1357 تا 1368, جمهورى اسلامى ایران, هم اینک 10میلیون به شمار ساکنان کشور افزوده شده است; یعنى سالانه 800هزار کودک اضافه در کشور, چشم به جهان گشوده اند.17 به دنبال انتشار نتیجه هاى سرشمارى سال 1365 در سال 1367, و روشن شدن ویژگیهاى چندى و چونى شمار سکنه کشور و آثار و پیامدهاى آن در سطح ملى, دولت جمهورى اسلامى ایران سیاست بنیان گذاشته شده بر کاهش را پیش گرفت و دنبال کرد. در سال 1369 (شوراى تحدید موالید) با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت, درمان و آموزش پزشکى تشکیل گردید و در سال 1370 (اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده) پدید آمد. قانون تنظیم خانواده در سال 1372 در مجلس پذیرفته و در همان سال به تأیید شوراى نگهبان رسید.18

علماى اسلامى و سامان دهى جمعیت

الف. پیش از انقلاب اسلامى

برنامه هاى سامان دهى خانواده که از آغاز دهه 1950م. به آرامى آغاز شده بود, در دهه هاى 1970 و 1980 شتاب بیش ترى به خود گرفت. بیش از یکصد کشور در حال توسعه جهان, از جمله کشور ایران, آن را به مورد اجرا گذاشتند.

به دنبال اجراى برنامه سامان دهى خانواده در ایران و دیگر کشورهاى اسلامى, علماى دینى, برابر اندیشه و تخصص علمى خود, دیدگاه هاى گوناگونى را در این باره ابراز داشته اند که یادآور مى شویم:

محمدتقى جعفرى, در حدود سال 1334ش. مى نویسد:

(ممکن است گفته شود: ما در حرمت سقط جنین تردیدى نداریم; ولى طبق محاسبه بعضى از متفکران که گفته اند: (افزایش خواربار در روى زمین با تصاعد حسابى است و افزایش نفوس با تصاعد هندسى و نتیجه آن انفجار زمین از گرسنگى مى باشد) مسأله وارد باب تزاحم مى گردد که قانون اقتضا مى کند که اهم را بر مهم مقدم بداریم.

مى گوییم: آیاتى در قرآن خبر از نامحدودیت روزى مى دهد… در این مورد بسیار مناسب است جمله اى را از سخنان یکى از صاحب نظران علوم انسانى بیاوریم, او مى گوید:

اگر یک صدم گریه اى که در طول تاریخ درباره شکم هاى گرسنه و بدنهاى برهنه ریخته شده است به ارواحى که گرسنه معرفت و تقواى انسانى هستند, ریخته مى شد, نه شکمى گرسنه مى ماند و نه بدنى برهنه و نه ارواح گرسنه.)19

شهید محمدباقر صدر:

(نوع و هدفهاى برنامه, برحسب ضرورتها و شرایط موضوعى هر جامعه, تعیین مى گردد, و از آن جا که ماهیت مشکلات و مسائل, از جایى تا جایى و از زمانى تا زمانى دیگر فرق مى کند, سیاستهاى اقتصادى هم با یکدیگر متفاوت مى باشد; فلذا در ممالک پر جمعیت, اقدامات ویژه اى متناسب با شرایط اجتماعى لازم است که در ممالک کم جمعیت تجویز نمى شود.

سیاست اقتصادى جزئى از مکتب اقتصادى نیست و تعیین آن هم وظیفه مکتب اقتصادى نمى باشد. کار مکتب اقتصادى تعیین هدفهاى کلى سیاست اقتصادى است. تعیین جزئیات سیاست اقتصادى به طورى که با اوضاع و احوال روز مناسب باشد و نیز مسؤولیت اجراى آن, با مقامات دولتى مى باشد.)20

(وقتى بخواهیم عقیده اسلام را درباره نظریه افزایش جمعیت (رابرت مالتوس) بدانیم, ممکن است با در نظر گرفتن نحوه اندیشه اى که اسلام در سیاست عمومى خود, درباره تحدید توالد و تناسل دارد, بر آن آگاه شویم.)21

سید موسى صدر:

(نسبتى را که مالتوس براى افزایش جمعیت جهان بیان داشته, تاکنون حتى در یک نقطه جهان و در یک زمان معین, مصداق پیدا نکرده است. آمارى که از تعداد نفوس جهان در آغاز قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به دست آمده و همین طور نمودارهاى منتشر شده درباره افزایش مواد غذایى, پایه هاى پیش بینى مالتوس را متزلزل کرده است.

به طور کلى مى توان گفت: رابطه ثابت و محکمى بین افزایش جمعیت جهان و زیادتى مواد غذایى وجود دارد. و هرچه جمعیت زیاد شد, به تدریج کشت زیاد مى شود. زمینهاى بایر, دایر مى گردد. زمینهاى غیر قابل کشت, با طرق علمى کاشته مى شود, از زمینهاى موجود با وسایل جدید بهره بردارى بیش ترى مى شود و بالاخره, براى تهیه مواد غذایى از غیر زمین, مثل آب دریا و هوا, علم به انسان کمک مى کند.

و با کمال وضوح, مى توان دریافت که کمبود مواد غذایى, خود به خود, سبب کمبود افراد بشر و کمى توالد و تناسل و در نتیجه, حفظ تعادل خواهد گردید.)22

مجله مکتب اسلام:

(… در کنار این موضوع; یعنى وحشت از ازدیاد جمعیت, موضوعات دیگرى نیز وجود دارد که شاید تأثیر آنها در مسأله کنترل جمعیت, کم تر از آن نباشد, بلکه در بعضى از موارد, نقش اصلى را بازى مى کند و آن توجه زیاد به راحتى هاى فردى و کسب آزادى بیش تر براى استفاده از لذات زندگى و فراموش کردن مصالح اجتماعى مى باشد. زیرا بدیهى است کثرت فرزندان یک خانواده, به این گونه آزادیها و راحتى ها لطمه مى زند.

… طبق آمارى که اخیراً از طرف مقامات مسؤول وزارت آب و برق انتشار یافت, زمینهاى کشور ما مى تواند, با همین آبهاى موجود, به خوبى 50میلیون نفر را غذا دهد… با این حال روشن است که ترس تقلیدى مزبور, مخصوصاً در مورد ممالکى مانند مملکت ما بسیار بى مورد است.

… به هر حال, پر ارزش ترین و مؤثرترین منابع حیاتى و امیدبخش یک مملکت, همان ذخایر انسانى آن است که یکى از سرچشمه هاى اصلى هرگونه موفقیت و پیروزى محسوب مى شود. و از این بیان به خوبى نتیجه مى گیریم که مبارزه با افزایش جمعیت کشور ما که از ناحیه افراد بى اطلاع صورت مى گیرد, مبارزه با عظمت کشور ماست.)23

شهید سید عبدالکریم هاشمى نژاد:

(… ما اعتراف مى کنیم که خطر گرسنگى مردم بعضى از کشورهاى آسیایى و آفریقایى را تهدید مى کند; اما معتقدیم که این وضع اسفناک به علت افراط و تفریط نفرت انگیزى است که در جهان ما حکم فرماست و اگر روزى, همه ملتها, به طور جدى, در صدد برآیند تا جلو این همه اسراف کاریها را بگیرند و در تقسیم مواد غذایى عدالت را رعایت نمایند, بدون تردید در آن روز دیگر کمبود مواد غذایى احساس نخواهد شد, تا به بهانه آن جهان مجبور گردد از راه هاى خطرناک و مشکوک, با افزایش جمعیت و تکثیر نسل به مبارزه برخیزد.)24

شهید مطهرى:

(یکى از موضوعاتى که در اروپا سر و صدا راه انداخته و به همین جهت, گفته اند: دین به طور مطلق پاى بند زندگى است و با مقتضیات و شرایط زمان تطبیق نمى کند, مسأله ازدیاد نفوس است. این مسأله یکى دو قرن است که براى بشر مطرح است. ازدیاد نفوس از یک حد معینى را براى بشریت خطر مى شمارند….

لهذا پیشنهاد مى کنند که جلوى موالید گرفته بشود… این یک مسأله جدیدى است. این مسأله فقط در عصر ما مطرح است و در گذشته مطرح نبود, چون اولاً در سابق به آن پى نبرده بودند, ثانیاً در سابق ازدیاد موالید خطرى نداشت, مرگ و میر طبیعى, خود به خود, جمعیت را کم مى کرد, ولى حالا این طور نیست….

جراید و مجلات, خیلى علیه ازدیاد نفوس تبلیغ مى کنند, ولى این را توجه داشته باشید که مسأله ازدیاد نفوس که اسمش را مى گذارند (بمب جمعیت) و آن قدر هم گفته اند که یک حس تنفر از بچه در این مردم ایجاد کرده اند, در کشور ما صادق نیست, یعنى کشورهاى اسلامى, هنوز به حد نصاب جمعیت نرسیده است. این یک نیرنگ استعمارى است که غربیان به کار مى برند….

درباره ایران این طور مى گویند که: استعداد 60میلیون جمعیت را دارد که نان بدهد, در صورتى که اکنون حداکثر 25میلیون نفر است.

… اسلام هرگز جلوى راه بشر یک چیزى نگذاشته است که با مقتضیات ضرورى که در زمان پیش مى آید بجنگد, یعنى با ضرورتهاى اجتماعى و اقتصادى بشر بجنگد.)25

نورى همدانى:

(عده اى از لحاظ این که جمعیت روى زمین به سرعت رو به افزایش مى رود, چنین فکر مى کنند که زمانى فرا خواهد رسید که مردم از جهات اقتصاد زندگى به مضیقه خواهند افتاد و زمین قدرت تغذیه و تأمین لوازم زندگى بشر را نخواهد داشت و لذا مردم را به جلوگیرى از افزایش نسل تشویق, بلکه وادار مى کنند. به علاوه, متأسفانه (سقط جنین) را یک عمل منطقى و موجه جلوه مى دهند. ولى این عقیده همان طور که بعضى از دانشمندان هم تصریح کرده اند درست نیست; زیرا سطح زمین به اندازه اى وسیع است که به 500 میلیون کیلومتر بالغ مى شود و اگر آن را به طور تساوى میان جمعیت فعلى روى زمین تقسیم کنیم, به هر فردى 5هکتار از خشکى و تقریباً 12هکتار از دریاها مى رسد; علاوه گنج هاى فراوان و معادن بسیار زیادى در آن قرار داده شده است. در این صورت اگر تمام قدرتهاى علمى و امکانات صنعتى خود را در راه بهره بردارى از این منابع خداداد به کار بیندازند, زمین مى تواند چندین برابر جمعیت کنونى را به طور کامل اداره کند.)26

على حجتى کرمانى:

(مالتوسیانیسم, علاوه بر این که داراى هیچ گونه پشتوانه علمى نیست, بلکه این نظریه ریشه استعمارى دارد و شخص مالتوس عامل دست انگلستان بوده است…)

و از قول ژوزوئه دوکاسترو و (فرمول م) و (گت) که تئورى (حد توان حیاتى خاک) را به باد انتقاد گرفته اند چنین مى آورد:

(چنین حدى وجود ندارد و مى توان محصول را با همین تکنیک امروز, پنج تا شش برابر افزایش داد. البته نمى گویم: این توانایى بى نهایت است, اما تردیدى نیست که خاک بیش از میزان امروز توان تولید دارد.)27

مجله مکتب اسلام:

(ما عقیده داریم اگر روزى کارد به استخوان برسد و مجبور به مبارزه با افزایش جمعیت شویم (ولى ما عقیده نداریم که امروز آن روز است) بهترین راه که هم با موازین اسلامى سازگار است و هم عکس العمل نامطلوب اجتماعى ندارد, همان روش جلوگیرى از انعقاد نطفه است که با وسایل نسبتاً سالمى که در دست است از انعقاد نطفه فرزندان اضافى جلوگیرى شود, و مطمئناً اگر وسایل ساده و سالمى براى پیش گیرى در اختیار همگان باشد و تبلیغ صحیح روى این موضوع بشود, کاملاً نتیجه بخش خواهد بود. با وجود چنین طریق ساده اى, نوبت به جنایاتى همچون سقط جنین و عقیم ساختن زنان و مردان یا کارهاى خطرناکى همچون افزایش سن ازدواج نخواهد رسید. و باز تأکید مى کنیم: مطالعه روى افزایش سطح تولید از همه اینها بهتر است.)28

شهید بهشتى:

(اگر واقعاً مطالعات کارشناسان اجتماعیِ با ایمانِ با بصیرتِ واقع بینِ همه سونگر و محاسب, به این نتیجه رسید که اگر در جامعه اسلامى تیراژ فرزندان از عدد معینى بالاتر رود جان این جامعه و هستى این جامعه و سلامت این جامعه در معرض خطر است, به راحتى مى توان فتوا داد که بر این امت واجب است که میزان فرزندان را در حد معیّن نگه دارد; چون ما با نصوص اسلامى فراوان دریافته ایم که جان جامعه از جان فرد محترم تر است)29

احمد بهشتى:

(همیشه اصل و قاعده بر این است که به وجود فرزندان زیاد افتخار کنند; اما در عصر ما که همه چیز در معرض تحول است, این عقیده هم تغییر کرده. غالب خانواده ها داشتن فرزندان زیاد را دلیل عقب افتادگى و دورى از تمدن مى دانند… نمى خواهم در مورد صحت و سقم این مسأله و طرز تفکر سخنى بگویم. البته بشر عاقل باید مصلحت اندیش باشد, هر بذرى که مى کارد و هر کارى که مى کند لازم است براساس صلاح اندیشى و درایت باشد. او باید توجه کند که هر چیزى و هر کارى داراى اندازه و مقدار معینى است, نه بیش, نه کم!…)30

دیدگاه هاى یاد شده, دیدگاه هاى شمارى از عالمان, دانشوران و فرهیختگان تشیع در ایران بود که مى شود گفت: کم و بیش نمایندگى فکرى بخش گسترده اى از عالمان, دانشوران و فرهیختگان حوزه هاى علمیه را بر عهده داشتند و سخن گوى جریانهاى فکرى گوناگون در حوزه هاى علمیه بودند.

در جمع بندى دیدگاه هاى مطرح شده, گزاره هاى زیر داراى اهمیت است:

1. نسبت به حد توان حیاتى خاک, کم و بیش دیدگاه ها از هماهنگى برخوردارند.

2. اندازه مناسب جمعیت براى کشور ایران 50تا60 میلیون براورد شده است.

3. عامل فقر در پاره اى از کشورها را, بیش تر, در سرشکن نامناسب تواناییها و ثروت جهانى دانسته اند, تا زیادى مردم و ساکنان آن کشورها.

4. به نظریه مالتوس, بیش تر به دیده تردید نگریسته شده است.

5. بیش تر بینش آرمان گرایى حاکم بر مسأله بوده و نسبت به پاک کردن صورت مسأله توجه شده است, تا پاسخ گویى به آن; مگر در دیدگاه هاى شهیدان: صدر, بهشتى و مطهرى, که پاسخ روشنى از سخنان آنان استفاده مى شود.

ب. دیدگاه علماى اسلامى, پس از انقلاب اسلامى

1. دهه اول بعد از انقلاب اسلامى

در بررسى دیدگاه علماى اسلامى, درباره جلوگیرى از رشد روزافزون زاد و ولد, پس از انقلاب اسلامى, لازم به یادآورى است که بحرانهاى آغازین روزها و ماه هاى انقلاب مقدس اسلامى و بروز جنگ نابرابر و ناخواسته علیه ایران, و تبلیغات منفى علیه جلوگیرى از زاد و ولد, در پیش از انقلاب اسلامى, از انگیزه ها و سببهاى مهم و بازدارنده اى بود که به یک دهه سکوت صاحب نظران, استادان, دانشمندان اقتصادى و جامعه شناسى و در پى آن به بوته فراموشى سپارى سیاستگذاران جمعیتى انجامید.

روشن است وقتى که کارشناسان و صاحب نظران و دسته هاى گوناگون اجتماعى, اقتصادى, و سیاسى, بنا به دلیلهایى از طرح و روشن گرى پیچیدگیها و بحرانهاى در شُرف پدیدارى و به دیگر سخن, از حوادث واقعه خوددارى ورزند, دیگر بیان و ارائه دیدگاه هاى اجتهادى سازوار با گزاره جدید, انتظار و چشمداشت بى جایى بیش نخواهد بود.

بنابراین, جامعه ایران, در دهه اول پس از انقلاب به خاطر بى اهمیت جلوه دادن موضوع, چندان شاهد اظهارنظرهایى در این مورد نبوده و گاهى هم که با طرح دیدگاه هایى رو به رو شده, در ردیف همان دیدگاه هایى است که پیش از آن, با آن آشنایى داشته است.

در این دوره (سال 1364ش) آقاى نورى همدانى, در سلسله مقاله هاى: (در راه ریشه کن ساختن فقر) به موضوع جمعیت و مواد غذایى پرداخته و مى نویسد:

(روزانه صدها هزار نفر در جهان از گرسنگى جان مى دهند و این در حالى است که 700 میلیون نفر دچار سوءتغذیه بوده و 5/1 میلیارد نفر از جمعیت جهان به خدمات پزشکى دسترسى ندارند, طبق این گزارش 2/1 میلیارد نفر در مکانهاى فاقد آب لوله کشى زندگى مى کنند و 250 میلیون کودک در کشورهاى جهان سوم فاقد مدرسه هستند.)31

(طبق گزارش یونیسف از 125 میلیون نوزاد متولد در سال, 17میلیون به پنج سالگى نمى رسند.)32

(فقر, هرگز مولود عوامل خلقت و طبیعت نبوده و نیست; زیرا همه دلایل عقلى و علمى و منطقى حکم و اثبات مى کند که خداوند فیاض, جهان خلقت را طورى از لحاظ امکانات و مواهب و نعمتهاى غنى و سرشار و مستعد آفریده است که مى تواند احتیاجات افراد بشر را هرچند, به چند برابر جمعیت فعلى برسند, تأمین کند… اگر افراد بشر بتوانند تمام زمینهاى مستعد را زیر کشت ببرند و این زراعت را نیز با اصول علمى و ابزار صنعتى و تکنیک هاى کامل هماهنگ سازند, احتیاجات آنها به طور کامل تأمین خواهد شد.

به طور کلى اگر نقشه جهان فقر و گرسنگى را مطالعه کنیم و عوامل فقر و گرسنگى را در آن نواحى مورد بررسى قرار دهیم, به وضوح خواهیم دید که گرسنگى دسته جمعى, یک پدیده طبیعى نیست, بلکه پدیده اى است اجتماعى که به طور کلى پیدایش آن یا نتیجه سیاستهاى استکبارى و استعمارى است و یا معلول استفاده نادرست از امکانات و منابع طبیعى است و یا مولّد توزیع غلط موادى است که به دست مى آید.)33

امام خمینى در سال 1358, در پاسخ وزیر بهدارى و بهزیستى درباره پیش گیرى از باردارى مى نویسد:

(در صورتى که از نظر بهداشتى ضررى متوجه بانوان نباشد و شوهر نیز با این امر موافق باشد, حل این مشکل شرعاً جایز است.)34

و در پاسخ به استفتایى چنین پاسخ مى دهد:

(جلوگیرى از انعقاد نطفه اگر موجب فساد عضو و عقیم شدن نشود, با رضایت شوهر, مانع ندارد; ولى از لمس و نظر حرام باید اجتناب شود.)35

در پاسخ به کسانى که نظر ایشان را درباره جلوگیرى از رشد زاد و ولد خواسته بودند, یادآور شد:

(راجع به موالید, تابع آن است که حکومت چه تصمیمى بگیرد.)36

جعفر سبحانى:

(…صاحب نظران مى گویند: اگر در این مملکت (ایران) رودخانه ها سدبندى شود, زمینهاى بایر, آباد گردند, از تمام زمینهاى زراعتى به خوبى استفاده شود, صید ماهى به صورت صحیح اداره گردد, و سطح فکر مردم بالا برود, این مملکت قادر به اداره 150 میلیون نفر خواهد بود.

کشور ایران هم اکنون دچار کمبود نیروى انسانى است. در همین سالهاى اخیر, متجاوز از یک میلیون کارگر خارجى در نقاط مختلف کشور مشغول کار و بازار کار گرم, و نیروى انسانى کمیاب بود ـ مع الوصف ـ چگونه دم از کنترل ازدیاد جمعیت مى زنیم, در حالى که نیاز مبرم به نیروى انسانى داریم؟

در این کشور, کمبود پزشک و مهندس, تکنسین و استادکار براى همه ملموس است و هر روز دست نیاز به خارج دراز کرده و دسته دسته دکتر و مهندس و… وارد مى کنیم.

کشورهاى پیشرو که براى جلوگیرى از ازدیاد جمعیت در کشورهاى در حال رشد, کارشناس مى فرستند, بهتر است جمعیت خود را در حد فعلى نگاه دارند, تا جمعیت دیگر کشورها به نیمى از جمعیت آنان برسد, سپس براى آنان طرح و برنامه بریزند.

بهتر نیست که بودجه اى که در راه کنترل جمعیت مصرف مى شود, در راه فراهم ساختن وسایل زندگى خانواده هاى فقیر مصرف گردد, و به جاى انسان کشى, به احیاء انسانهاى فقیر و بى دفاع بپردازیم.)37

عبدالکریم بى آزار شیرازى:

(… چه قدر در اشتباهند کسانى که تحت تأثیر تبلیغات استعمارگران و یا از ترس فقر, خود را عقیم مى سازند و یا نسل خود را تهدید مى کنند. البته کسانى که به علل شخصى یا ناتوانیهاى جسمى و یا بیمارى, از وسایل جلوگیرى از آبستنى استفاده مى کنند و یا آبستنى خود را به عقب مى اندازند, این عمل آنان, با شرایطى از نظر امام خمینى جایز است.)38

مجله حوزه:

(مسأله افزایش جمعیت و تأثیر بر برنامه هاى دراز مدت اقتصادى, امرى است که اخیراً تکیه خاصى روى آن شده است و از سوى جناحهاى مختلف در مورد آن اظهارنظر گردیده است. یکى از ریشه هاى این مشکل نیز, ابهام فقهى مسأله است. تحدید یا عدم تحدید نسل, از نظر فقهى, حکم روشنى ندارد. برخى, با استناد احادیثى چند تکثیر نسل را امرى مطابق با شرع و ممدوح مى شمارند و آن را توصیه مى کنند و برخى دیگر از زاویه دیگرى بدان مى نگرند و آینده پر ابهام و تاریکى را ترسیم مى کنند و گاه از این مسأله به مثابه حربه سیاسى نیز, استفاده مى گردد. به هر حال, حکم قاطع فقهى در این باب تأثیر عمیق خواهد داشت بر زمینه هاى مختلف برنامه هاى جمعیتى و جهت گیرى آن.)39

2. دهه دوم پس از انقلاب, تاکنون در فرایند دهه دوم انقلاب, حرکت شتابان رشد زاد و ولد, همه نگاه ها را به سوى خود کشاند. همه اندیشه وران, چه آنان که با انبوه شدن و بسیارى زاد و ولد مخالف بودند و چه آنان که موافق, ناگاه با زه و زاد گسترده و روزافزونى رو به رو شدند که تواناییهاى موجود کشور: آموزشى, بهداشتى, اقتصادى, فرهنگى, اجتماعى, حقوقى و… به هیچ روى پاسخ گوى خواسته هاى به حق آنان نخواهد بود.

بنابراین, علما و فقهاى اسلامى که پیش از این مخالف سیاست سامان دهى خانواده و جلوگیرى از گسترش زاد و ولد بودند, بیش تر, با درک نیازها و بایسته هاى زمانى و درنگ و دقت روى نظر دانشمندان جامعه شناسى و اقتصادى, به این نتیجه رسیدند که بدون نگهداشت و به مهار درآوردن رشد زاد و ولد, برنامه ریزى صحیح و حفظ تمامیت نظام ممکن نیست. بر این اساس, یا از دیدگاه هاى پیشین خود برگشتند و یا به دلیل پذیرش مردمى نداشتن, ناسازگارگویى را مصلحت ندیدند.

در این دوره, در بین عالمان دینى, تنها, آقاى حسینى تهرانى به روشنى با سیاست سامان دهى خانواده به ناسازگارى برخاست و با نگارش (رساله نکاحیه) و (کاهش جمعیت ضربه اى سهمگین بر پیکر مسلمین), سیاست مهار زاد و ولد و پذیرندگان آن را به باد انتقاد شدید گرفت و نوشت:

(امروز, مسأله کنترل جمعیت و شعار: جمعیت کم تر, زندگى بهتر, به قدرى جدى گرفته شده و هیاهو و تبلیغات بر سر عواقب و خطراتى که براى آن شمرده مى شود به قدرى فراگیر گشته که کم تر کسى مجال تفکر, تحلیل, و یا احیاناً تشکیک در این مسأله را درمى یابد و متأسفانه این جوّزدگى, چنان حاکم گشته که حتى از سوى کسانى که انسان کوچک ترین شکى در خلوص نیت و دلسوزى شان براى جامعه و اسلام ندارد, عکس العمل هاى انفعالى و جانبدارى مشاهده مى شود, تا حدى که گاه انسان متحیر مى ماند که چگونه عقل سلیم و ذهن حکیم تحت تأثیر تبلیغات فریبنده اى قرار گیرد که با اندکى توجه و دقت, نادرست بودنشان قابل تشخیص است.)40

(محدوده کشور ایران, به تصدیق کارشناسان داخلى و خبرگان خارجى, از جهت استعداد و کثرت زمینهاى حاصلخیز و قابل کشت و زراعت و باغدارى و دامدارى وفور آب و رودخانه ها و امکان آبگیرها, و از جهت انواع معادن, مى توان از مرغوب ترین کشورهاى جهان به حساب آورد و ظرفیت آن را دارد که به آسانى و راحتى 200میلیون نفر را در مهد خود بپذیرد و بپرورد.

اما امروزه مى بینیم که از جهت کمبود افراد کشاورز در کشتزارها و باغها, و از جهت کمبود افراد کارگر در کارخانجات, در مضیقه اى عجیب به سر مى بریم.)41

(زنان باید پیوسته, یا حامله باشند و یا شیر بدهند, تا کاروان انسانیت و حرکت به سوى معبود و محبوب و قبله مشتاقان و کعبه عاشقان و پویندگان به سوى حرم امن و امان او, با مردان هماهنگ باشند.)42

وى, استفاده از قرصهاى ضد باردارى را حرام مى داند.43 به روا بودن ریختن مَنى به خارج از رَحِم اشکال مى کند.44 سیاست سامان دهى خانواده را, سیاست القا شده از سوى استکبار مى انگارد که با رحلت امام خمینى, در کشور مطرح و به اجرا گذاشته شد.45

مکارم شیرازى:

(یکى از اصول مهم مدیریت, ایجاد توازن میان امکانات و نیازها مى باشد و در صورت عدم موفقیت ایجاد توازن میان امکانات و نیازها, نظام مدیریت دچار اشکال مى شود. در حال حاضر, کارشناسان جمعیتى, معتقدند که موازنه جمعیتى کشورها به هم خورده, براى ایجاد هماهنگى, دو کار مى توانیم انجام دهیم, یا این که امکانات مان را افزایش دهیم و یا از نیازهاى مان بکاهیم. در کوتاه مدت, نمى توانیم امکانات را افزایش دهیم, پس چاره اى نداریم جز این که نیازها را کاهش دهیم. آنچه در کشور ما مشکل جمعیت را پیچیده مى کند, رشد تصاعدى جمعیت است و دیگر این که کنترل جمعیت با مسائل اعتقادى و عاطفى مردم مرتبط است; لذا باید کار با دقت, ظرافت و مطالعه بیش تر و عمیق ترى صورت گیرد.

در روایات و قرآن, کمیت جمعیت به عنوان یک اصل مطرح نیست و جز در یک مورد استثنایى که مربوط به قوم بنى اسرائیل است, بر افزایش جمعیت تأکید نکرده است; بنابراین چیزى به نام فزونى جمعیت در قرآن نمى بینیم.

اصولاً یکى از اصول شناخته شده در قرآن, توجه زیاد به کیفیت است, و بر روى (فرزندان صالح) تأکید شده است. آنچه اسلام براى آن صلاحیت قایل شده فزونى شایستگى و کیفیتهاست…)46

محمد یزدى:

(ایجاد تعادل بین رشد جمعیت و نیازمندیهاى جامعه, بخصوص در زمینه تغذیه, آموزش و پرورش و بهداشت و درمان, از ضروریات اجتناب ناپذیر است و اگر این تعادل و توازن رعایت نشود, پى آمد آن انحطاط اقتصادى, فرهنگى و اجتماعى است و در چنین صورتى در آینده با عواملى مواجه خواهیم شد که با ماهیت جرم زایى خود, امنیت و ثبات جامعه را نیز دستخوش خطرات تازه اى خواهد کرد.

… توجه مردم مسلمان و آگاه کشور را به اهمیت والاى تربیت فرزندان در اسلام و تعالیم عالیه آن جلب مى کنم, تا با عنایت به نیاز جامعه اسلامى, که در حال توسعه و بازسازى است, فرزندانى بپرورند که هرچند از نظر تعداد قلیل, ولى از نظر کیفیت و بهره دهى از توان بالایى برخوردار باشند.)47

سید محسن خرازى:

(کثرت اولاد سبب افتخار پیامبر و تقویت مسلمانان است, همان طور که در روایات صحیح فراوان و مورد اتفاق, به این مطلب تصریح شده است.

البته اگر وضعیت مسلمانان به صورتى باشد که جمعیت زیاد موجب اختلال در نظام جامعه و یا سبب به وجود آمدن مفاسد مى شود, فراوانى فرزند, رجحان و برترى خود را از دست مى دهد.)48

*

آراء و دیدگاه هاى یاد شده, که دستاورد دهه دوم و اوایل دهه سوم بعد از انقلاب اسلامى ایران است, به نسبت به دوره هاى پیش, ناسانى و فرق ماهوى زیادى را سازوار با زمان و نیازها و خواسته هاى روز نشان مى دهد.

در این دوره, جز یکى از عالمان, دیگران, نسبت به در پیش گرفتن سیاستهاى جمعیتى و بایستگى پدیدارى همسنگى بین تواناییها و شمار مردمان, هماهنگى دارند.

دیدگاه هاى فقیهان اهل سنت:
در سال 1400 هجرى, مجلس مجمع فقهى اسلامى در مکه مکرمه برگزار گردید و قطعنامه زیر به امضاى 17تن از فقیهان اهل سنت در باره جلوگیرى از رشد زاد و ولد و زیاد شدن نسل, یا به اصطلاح سامان دهى خانواده صادر گردید:

(نظر به این که شریعت اسلام, ترغیب کننده به فزونى نسل مسلمانان و انتشار آن است و تحدید نسل و جلوگیرى از آبستنى, مخالف فطرت انسانى و شریعت اسلامى مى باشد, و نظر به این که هدف جلوگیرى از افزایش جمعیت مسلمین, نیرنگى براى کاهش دادن نیروى انسانى آنها و تقویت سلطه استعمارگران به کشورهاى اسلامى و بهره بردارى بیش تر از ثروتهاى آنان است, و نیز نظر به این که جلوگیرى از نسل, به نوعى عمل جاهلى و بدگمانى به خداى تعالى است, مجلس مجمع فقهى اسلامى به اتفاق آراء مقرر مى دارد که: تحدید نسل مطلقاً جایز نیست و جلوگیرى از آبستنى در صورتى که انگیزه آن ترس از فقر و کمبود باشد, حرام است.)49

محمدسعید رمضان البوطى:

(… ان الاقدام على ذلک [التحدید من النسل] بشکل فردى, ولدوافع فردیه, مرخّص فیه, بالشروط التى ذکرناها; وذلک تحقیقاً لقاعدة رفع الحرج, استجابة للظروف الشخصیة الطارئه.

فأما السعى الى الحد من النسل بشکل کلّى وعلى مستوى الأمة او البلدة بأسرها, فذلک سعى محرم, یحرم الاقدام علیه, وتحرم الاستجابة له.)50

کاهش زاد و ولد به شکل فردى و با انگیزه هاى شخصى, برابر شرایطى که گفتیم, مجاز است. و آن از روى تحقیق, بر مبناى اصل رفع حرج, و تاب آوردن رویدادهاى پیش بینى نشده فردى است. اما تلاش براى کاهش جمعیت به شکل کلى و در سطح جامعه و کشور, تلاش حرامى است; و پذیرش و گام پیش گذاردن براى آن نیز, حرام است.

شیخ محمدامین:

(لقد اختلف العلماء فى حکم تنظیم النسل لاختلافهم فى فهم الاحادیث المتعلقه بحکم العزل, فقد صحت احادیث فى اباحته منها, ولکن منهم من قال بنسخها ومنهم من استدل بها).

… بعد استقراء للموضوع من جمیع جوانبه یتبیّن انّه ـ والله اعلم ـ لامانع من تحدید النسل. فالصواب فى هذه المسأله الجواز لعدم وجود اى دلیل صریح على التحریم.)51

عالمان, در حکم سامان دهى زاد و ولد, به دلیل برداشتهاى ناسان از احادیث عزل, اختلاف نظر دارند. آنان احادیثى را که روا بودن بیرون ریختن منى را مى رسانند, درست انگاشته اند; اما شمارى به نسخ آنها باور دارند; در حالى که شمارى دیگر بدان استدلال مى کنند.

پس از بررسى موضوع از جنبه هاى گوناگون, روشن مى شود که بازدارنده اى بر سر راه سامان دهى زاد و ولد, وجود ندارد. ـ خدا داناتر است ـ حق این است که رواست. زیرا دلیلى روشن بر ناروایى آن وجود ندارد.

محمد سید طنطاوى:

(ان الاسلام لایرفض تنظیم الاسرة ولاحرج على الزوجین من ان یجعل فترة معینة بین طفل وآخر…)52

اسلام, سامان دهى خانواده را رد نمى کند; بنابراین, بر زن و شوهر, باکى نیست که بین دو باردارى, جدایى بیندازند.

شیخ محمود شلتوت:

وى که سالیان ریاست دانشگاه الازهر را به عهده داشت, در کتاب خود: (آیین اسلام و تنظیم خانواده) نوشته است:

(دین اسلام, هرگز خواهان یک اکثریت ضعیف و ناتوان نیست, بلکه خواهان آن است که اجتماع اسلامى یک اجتماع سالم و نیرومند باشد و این امر تنها از راه تنظیم خانواده امکان پذیر است).53

خالد محمد خالد:

ایشان, در نگاشته خود: (از این جا آغاز کنیم), یادآور مى شود:

(این مطلب, باید به طور کامل به مردم تفهیم شود که افزایش بى حساب جمعیت, نه تنها قابل ستایش نیست, بلکه از نظر اجتماعى و اقتصادى زیانبار است. متأسفانه ملل اسلامى این امر مهم اجتماعى را به خوبى درنیافته اند…از این جهت مجبورم نظر صحیح اسلام را در این باره اعلام دارم: تعلیمات اسلامى, چه به لحاظ منافع شخصى و چه به خاطر مصالح اجتماعى, تنظیم خانواده را لازم مى شمارد. بر طبق تعلیمات اسلامى هرگونه افزایشى در جمعیت که با پیشرفت اقتصادى و برنامه ریزى اجتماعى هم آهنگ نباشد, بلایى آسمانى شمرده مى شود.)54

نظریه کنفرانس اسلامى(رباط):

در کنفرانس اسلامى, که در شهر (رباط) در سال 1350 با شرکت نمایندگان 23 کشور اسلامى و با حضور شمارى از صاحب نظران پزشکى, رهبران مذهبى و استادان دانشکده هاى الهیات تشکیل شد, پس از شش روز گفت و گو, سرانجام قطعنامه اى پذیرفته شد که سر عنوانهاى گزاره هاى آن به شرح زیر است:

الف. کنفرانس, هرگونه پیش گیرى از بارورى متداول امروزه را مورد تأیید قرار مى دهد.

ب. کنفرانس, سقط جنین را در مواردى که سلامت مادر مورد نظر باشد, روا مى داند.

ج. عقیم کردن نیز در حالى که قابل برگشت باشد, از نظر کنفرانس, بدون مانع است.55

بررسى مبانى اختلاف آراء در جلو گیرى از زاد و ولد
بى گمان هر دانشى را دانشورانى و هر فنى را فن آورانى است که مى توانند با فرضیّه آفرینیهاى بسیار و با مجموعه دانستنیها و ساز و کارهاى علمى و راهبردى, در فرآیند مسأله اى تحقیق به عمل آورده و نظریه اعلام نمایند. روشن است هرگاه نظریه از پشتوانه دقیق علمى بى بهره باشد و نتیجه سیر منطقى در روش تحقیق نباشد, از وجاهت علمى بى بهره است و اعتبارى نخواهد داشت.

لازمه نظریه پردازى, داشتن دانش و اطلاعات لازم و قدرت تجزیه و تحلیل مجموعه اى از واقعیتها از لحاظ پیوند آنها با یکدیگر است. نظریه هاى استوار شده بر آراى غیر کارشناسى و زاییده فرضیه هاى غیر علمى, از آن روى که پیوند منطقى پدیده هاو داد و ستد آنها با همدیگر, چندان مورد توجه نیست, بیش تر تک بعدى و یک سونگرانه و در گره گشایى و حلّ پیچیدگیها و دشواریها ناکارامدند.

شهید مطهرى, بر این باور بود:

(در دنیاى امروز, دیگر فکر فرد و عمل فرد ارزش ندارد, از تک روى کارى ساخته نیست. علماء و دانشمندان هر رشته دائماً مشغول تبادل نظر با یکدیگرند, محصول فکر و اندیشه خود را در اختیار سایر اهل نظر قرار مى دهند…متأسفانه در میان ما هنوز نه تقسیم کار و تخصّص پیدا شده و نه همکارى و همفکری…

اگر مدعى هستیم که فقه مانیز, یکى از علوم واقعى دنیاست, باید از اسلوب هایى که در سایر علوم پیروى مى شود پیروى کنیم; اگر پیروى نکنیم معنایش این است که از ردیف علوم خارج است.)56

و مى نویسد:

(فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است, اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح, طرز جهان بینى اش در فتواهایش زیاد تأثیر دارد. فقیه باید احاطه کامل بر موضوعاتى که بر آن موضوعات فتوا صادر مى کند داشته باشد.)57

و در ذیل حدیث شریف از امام صادق(ع):

(العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس.)

مى افزاید:

(یعنى کسى که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند, امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمى آورند. کلمه هجوم را ما در عرف فارسى خود در مورد هر حمله شدید به کار مى بریم, اما در عربى به معنى حمله اى است که ناگهانى و غفلتاً بشود و طرف را غافلگیر کند. امام مى فرماید: اگر کسى به وضع زمان خود آشنا باشد, امور مشتبه ناگهان بر سرش نمى ریزد که یک مرتبه دست و پاى خود را گم کند و نتواند قواى خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلى پیدا کند. بسیار کلام بزرگى است این کلام.

ما… از اول تا آخر, از صدر تا ساقه, من الباب الى المحراب, از زمان خود بى خبریم. همین طور نشسته و چرت مى زنیم, یک مرتبه مواجه مى شویم; مثلاً با این مسأله که زمینها باید تقسیم شود و باید اصلاحات ارضى بشود. این مسأله غفلتا بر ما هجوم مى آورد; چون از زمان خودمان بى خبریم, قبلاً پیش بینى نکرده بودیم و حساب نکردیم که تکلیف چیست؟ و چه باید کرد؟…باز هم پشت سر هم از این لوابس خواهد آمد و ما بى خبریم.)58

شهید مطهرى, در جاى دیگر, سخن خود را این گونه کامل مى کند:

(…بدون شک ما از نظر فقه و اجتهاد در عصرى شبیه به عصر شیخ طوسى زندگى مى کنیم. دچار نوعى جمود و اِعراض از مواجهه با مسائل مورد نیاز عصر خود هستیم. ما نمى خواهیم زحمت گام بردارى در راه هاى نرفته را که عصر ما پیش پاى ما گذاشته به خود بدهیم. همه علاقه ما این است که راه هاى رفته را برویم و جاده هاى هموار و کوبیده را بپیماییم. ما ترجیح مى دهیم راه هفتصد ساله حل شبهه (ابن قبه) را طى کنیم و حال آن که امروز صدها شبهه از شبهه ابن قبه مهم تر و اساسى تر و وابسته تر به زندگى علمى خود داریم. شیخ الطایفه, بلکه شیخ الطایفه هایى براى قرن چهاردهم هجرى ضرورى است که:

اولاً با ضمیرى روشن, نیازهاى عصر خویش را درک کنند.

ثانیاً با شجاعت عقلى و ادبى از نوع شجاعت شیخ الطایفه دست به کار شوند.

ثالثاً از چهارچوب کتاب و سنت خارج نگردند.)59

بنا بر این, براى خارج شدن از عرصه بى خبرى و حضور در صحنه زمان, به دست آوردن آگهى هاى جهانى و پردازش داده هاى مختلف, رویکرد آرام بخشى است که در راهیابى به پیشامدهاى اجتماعى و رسانایى رسالت دینى, فراروى محققان و اندیشوران اسلامى گشوده است.

امروز به گفته امام خمینى:

(اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافى نمى باشد, بلکه یک نفر اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد, ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد…مجتهد نیست).60

لازمه شناخت مصالح جامعه, بهره گرفتن از دیدگاه هاى دانشمندان و کار شناسان در حوزه هاى مورد نظر است.

(موضوع (جمعیت) و (تنظیم جمعیت) و شناخت پدیده هاى اجتماعى و کشف قوانین تحول و تکامل اجتماعات و مطالعات و بررسى نهادهاى اجتماعى را دانشى به نام (جامعه شناسى) بر عهده دارد.)61

(در جامعه, یعنى در زندگانى اجتماعى و شبکه روابط انسانها, با تمام پیچیدگیهایى که در حیات جامعه, به نظر مى رسد, قوانین و نوامیس مسلمى حکم فرما هستند, و امور و پدیده ها و سیر تکامل جامعه از آنها تبعیت مى کنند, و…روشن نمودن نظم و ترتیب و همبستگى و روابط درونى و اساسى پدیده ها از میان آن همه به هم ریختگى ها و پیچیدگیهاى حرکات جامعه و شبکه مناسبات اجتماعى, وظیفه جامعه شناسى است.)62

(زندگى اجتماعى, به سه عامل مهم بستگى دارد: محیط جغرافیایى, جمعیت و تراکم آن, کار و شیوه هاى تولید. بدین معنى که حیات اجتماعى بیرون از چهارچوب محیط جغرافیایى و بیرون از طبیعت و بدون استفاده از منابع و ثروتهاى طبیعى نمى تواند وجود داشته باشد. همچنین بدون گرد آمدن جمعیتى کم, یا بیش, در خور توجه, تشکیل جامعه امرى غیر قابل تصور خواهد بود….

طبیعت و اجتماع, همیشه روابطى با همدیگر داشته و تأثیراتى روى یکدیگر بر جاى گذاشته اند و مى گذارند;منتها تأثیر طبیعت روى اجتماع غالبا در دوره هاى بسیار قدیم, بى اندازه گسترده و عمیق بود و انسانها غالباً اسیر طبیعت و نیروهاى مهار نشده طبیعى بودند; ولى این تأثیر در پرتو پیشرفت فرهنگها و تکامل اجتماعات مداوم محدود و محدودتر گردیده است.)63

(دانش امروز مسلم مى داردانسان با توجه به قوانین عینى حاکم بر حیات اجتماعى و مقتضیات جدید تحول جامعه, تحت شرایط محیط خویش (که در میان شرایط مزبور, ضرورت اقتصادى عامل اساسى است)تاریخ خود را مى سازد.)64

با این وصف, براى گذر از مرحله تئورى پردازیهاى ذهنى, تا کشف حکم روشن اسلام, به چهارچوب و به اندازه در آوردن زاد و ولد و جلوگیرى از فزونى و سامان دهى خانواده, داده پردازیهاى علمى و توجه به دیدگاه هاى کارشناسان: جامعه شناسى, اقتصادى و سیاسى و توجه به نیاز و بایسته هاى زمانى و شرایط حاکم بر پدیده ها, ضرورت انکارناپذیرى است که اصرارها و پافشاریهاى امام خمینى و شهید مطهرى بر آن گزاره را, در بالا آوردیم و اینک باز فرازهاى دیگر از سخنان امام, براى روشن شدن فکرها:

(فقیه به کسى اطلاق مى شود که نه فقط عالم به قوانین و آیین دادرسى در اسلام, بلکه عالم به عقاید و قوانین و نظامات و اخلاق باشد; یعنى دین شناس به تمام معنى کلمه باشد.)65

(حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست داشته باشند و همواره, چند قدم جلوتر از حوادث, مهیاى عکس العمل مناسب باشند.

چه بسا شیوه هاى رایج اداره امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى, براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علماى بزرگوار اسلام, از هم اکنون باید براى این موضوع فکرى کنند.)66

روشن است آن گاه که نظریه پردازیهاى حوزوى, بویژه در عصرى که مسائل نوپیدا, یکى پس از دیگرى, پا به عرصه وجود مى گذارند, بدون موضوع شناسى دقیق و بدون توجه به معیارهاى واقعى و بدون مشاوره با خبرگان در آن موضوع انجام پذیرد, احکام صادره از ورود به دایره زندگى و حیات انسانى باز خواهند ماند.

در اساس, مبناى گوناگونى دیدگاه ها در موضوع جلوگیرى از رشد زاد و ولد, از آن جا ناشى شده است که شمارى از عالمان و فقیهان, برخلاف روشن گویى دانشمندان جامعه شناسى و اقتصاددانان, خواسته اند با انکار اصل موضوع و پاک کردن صورت مسأله از پاسخ گویى به این نیاز زمان خوددارى ورزیده و با تحلیل و تفسیرهاى یک بعدى از آیات و روایات و به گونه ذهنى, برداشتهایى یک سویه را در قالب دیدگاه اسلامى در میان بیاورند و از ده ها مشکل و فاجعه مهم اجتماعى که مسأله زیاد شدن گروه هاى انسانى, براى حیات انسانى به ارمغان آورده است, تنها به رابطه غذا و جمعیت پرداخته و با دستاویز قرار دادن آمار و ارقام پردازش نشده, مشکل را به طور کامل ساختگى و استعمارى جلوه دهند.

به گونه اى که دیدیم, دیدگاهى با حساب و کتاب دقیق به این نتیجه مى رسد که در تقسیم بندى سطح زمین, با توجه به شمار مردمان و مساحت روى زمین, هر انسانى در 33سال پیش, داراى 5هکتار از خشکى و 12هکتار از دریا بود که با کار در روى آن مى توانست چندین بار جمعیت کنونى را تغذیه بکند.

صاحبان این دیدگاه و دیدگاه هاى همانند, زمانى که در کنار علت و معلول ها, پیوندهاى حاکم بر پدیده ها, زمینه هاى جغرافیایى و طبیعى, زمینه هاى اجتماعى و سیاسى و… قرار مى گیرند با انبوه پرسشها و خرده گیریهایى روبه رو مى شوند که پاره اى از آنها از این قرارند:

1. امروز با توجه به دو برابر شدن سکنه کره زمین (نسبت به زمان طرح دیدگاه یاد شده), آیا تقسیم بندى و ارث برى از زمین به نصف کاهش یافته است یا نه؟ و اگر کاهش یافته که چنین است, آیا با ادامه مسیر کنونى, امکان کم تر شدن آن همچنان مى رود یا نه؟ (در ادامه مقاله, شرح بیش ترى در این باره خواهد آمد.)

2. در حالى که براى چراى یک گاو, حدود 5هکتار و براى چراى یک گوسفند یک هکتار چراگاه مورد نیاز است و شمار آنها, کم و بیش, با نفوس انسانى برابرى مى کند, آیا براى انسان وارث 5/2 هکتار از سطح زمین, که آن هم آمیخته اى از انواع کویر, کوه, سنگلاخ, زیست گاه حیوانات اهلى و وحشى, جایگاه هاى صنعتى, نظامى و زمینهاى غیر درخور سکنى گزینى در قطبهاى شمالى و جنوبى و… است, اکنون امکان حرکتى پیش بینى مى شود؟

3. نه تنها طول و عرض جغرافیایى یک ناحیه در زندگى ساکنان آن اثرگذار مى افتد, بلکه ارتفاع آن ناحیه نیز در وضع جمعیت بى اثر نیست. خشکیهاى کره زمین از لحاظ ارتفاع نسبى تنوع دارند. ارتفاعى که براى زندگى انسانى (و تولیدات گیاهى و دامى) مناسب است, در ناحیه هاى استوایى و تبت بین 12000 و 15000 پاست. در حالى که تقریباً ارتفاع نیمى از سطح زمین نسبت به سطح دریا از 1000پا در نمى گذرد. به طور کلى باید گفت که 68درصد جمعیت زمین در 8درصد زمینهاى مایه ور سیاره ما انبوه شده اند.67

بنابراین,در این روزگار و حتى در آینده نزدیک, آیا امکان زیستمند کردن مناطق کم ارتفاع و مناطق قطبى و استوایى ممکن است یا نه؟

4. در دیدگاه مخالفان مهار کردن زاد و ولد, حل مشکل جمعیتى با خلق مدینه فاضله, با توسعه فرضى تواناییها در آینده و با گمان بَریهاى دورى نوید داده شده است. حال پرسش این است که آیا به امید عملى شدن این فرضیه هاى گمان زده شده, مى توان دنیایى را سر در گم نگه داشت و همه روزه گسترش فاجعه و بحران جمعیت را نظاره کرد؟

به بیانى دیگر, آیا در ملاکها و معیارهاى احکام, زمان بروز موضوع (حوادث واقعه) مد نظر است, یا آینده اى بسیار مبهم و تاریک با سرهم کردن قضایاى شرطیه بسیار و اگر و مگر براى نادیده گرفتن موضوع!

مولانا, چه زیبا مى سراید:

ییک غریبى خانه مى جست از شتاب

گفت: او این را اگر سقفى بُدى

هم عیال تو بیاسودى اگر

ور رسیدى میهمان روزى تورا

کاشکى معمور بودى این سرا

گفت: آرى پهلُوى یاران خوش است

و ده ها پرسش و ایراد دیگر که براى رسیدن به واقعیت موضوع,و کشف حکمِ در پیوسته به آن, علما و فقها را ناگزیر از مشاوره با خبرگان و کارشناسان مى کند, که فردا دیر است.

دکتر شریعتى مى نویسد:

(هنگامى که مسأله جمعیت مطرح است و رسالت و مسؤولیت, اگر کسى بگوید زود است, یا متوجه گذشت زمان و حساسیت موضوع نیست و زمان و جهان را نمى شناسد, یا براى فرار و آلوده نشدن و حفظ حیثیت بومى و عامى خویش, دست به توجیه آبرومندانه مى زند و گرنه همه چیز دیر است.)68

قرآن و مسأله جمعیت
روشن است که قرآن, کتاب جامعه شناسى نیست, تا از آن, موضوع پردازى درباره جمعیت و بیان چگونگى پدیده هاى اجتماعى را چشم داشت; بلکه کتابى است پنددهنده و یادآورنده که بیش تر هدفهاى تربیتى, معنوى و اخلاقى را براى اصلاح رفتار و پیوستگیهاى اجتماعى و پیوند مبدأ و معاد, مطرح فرموده, و در لابه لاى پنددهیها و یادآوریهاى اجتماعى و معنوى, به فراخور گزاره و سازوار با فهم انسانى, سخن را با پیش زمینه ها و پس زمینه هایى از قصص, مثالها و نظام مندى آفرینش, آذین بسته, تا مایه روشن گرى باشد و عبرت بخشد و راه بنماید.

با این وصف, چون مخاطب قرآن, انسان و جامعه است و آیاتش نیز در آن تبلور مى یابد, چنانچه قرآن را برنهنده علم جامعه شناسى و تاریخ بدانیم, سخنى به گزاف نگفته ایم و اگر در داورى نظریه هاى جمعیتى, آیاتى را دربردارنده آن بیابیم, باز هیچ به خطا نرفته ایم; زیرا در تکلیف یابى گزاره ها و رویدادهاى مهم زندگى بشر; قرآن پیام دارد و روشن گر است:

(ونزّلنا علیک القرآن تبیاناً لکلّ شىء.)69

ما قرآن را که روشن گر هر چیزى است بر تو فرو فرستادیم.

در جاودانگى این کتاب وحى همین بس که احکام و پیامهاى آن در قالب زمان و مکان خاصى نمى گنجد. قرآن براى هر عصرى, کلامى و سازوار با فهم و اندیشه هر نسلى, پیامى دارد. گسترش و ترقى دانشهاى گوناگون, به هیچ روى, توانایى رویارویى با دلیلها و برهانهاى آن را نداشته و ندارد.

از این روى, امام رضا(ع) مى فرماید:

(…فهو فى کل زمان جدید, وعند کل قوم غض الى یوم القیامة.)70

قرآن در هر عصرى, جدید و تا پایان روزگار, پیش هر نسلى تازه و شاداب است.

ـ و ابن عباس, شاگرد هوشمند مکتب على(ع) مى گوید:

(القرآن یفسره الزمان.)71

قرآن را زمان تفسیر مى کند.

براساس همین تفسیرگویى زمانه از قرآن است که علما گاهى در کتابهاى خود بابى را با عنوان: (ان کل واقعة تحتاج الیها الامه لها حکم شرعى) باز کرده و بدان پرداخته اند.72

و حضرت امام على(ع) چنین فرموده است:

(فى القرآن نبأ ماقبلکم وخبر مابعدکم وحکم مابینکم.)73

در قرآن خبر پیشینیان و آیندگان و حکم مسائل مورد احتیاج شما وجود دارد.

امروزه, رشد زاد و ولد و بسیارى مردمان, فاجعه آمیزترین و خطرناک ترین حادثه و مسأله گریبان گیر جامعه ماست که حیات بشرى و نظام اجتماعى را مورد تهدید جدى قرار داده است.

علماى اسلامى در واکنش به این موضوع مهم, با استفاده از آیات و روایات دیدگاه هاى گوناگون و ناسانى را ابراز داشته اند که ابتدا دیدگاه هایى که از قرآن سرچشمه مى گیرد, به بوته نقد و بررسى مى نهیم:

دلیلهاى مخالفان سازمان دهى زاد و ولد

1. حکمت و فلسفه ازدواج, پدیدآورى و ادامه نسل است.

مخالفان جلوگیرى از زاد و ولد و بسیار شدن نسل, مى گویند: هدف تکوینى ازدواج, دوام نوع و ماندگارى نسل است و در اساس, از فلسفه هاى مهم روا شمردن اسلام ازدواج با یک, یا چهار زن, و روا شمردن ازدواجهاى موقت, همان زاد و ولد و افزون کردن نسل است. بنابراین, کسانى که, به هر دلیلى, از فرزنددارى جلوگیرى مى کنند با این قانون و سنت الهى درستیزند:

1ـ1. (وانکحوا الایامى منکم والصالحین من عبادکم وامائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم).74

بى جفتان تان را و بردگان و کنیزان شایسته تان را همسر دهید. اگر تهى دست باشند, خداوند از فزونى خویش, بى نیازشان کند. خداوند, گشایش بخش و داناست.

2ـ1. (…فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة او ما ملکت ایمانکم ذلک ادنى الاّ تعولوا.)75

از زنان ـ چندان که شما را نیکوست ـ به زنى گیرید: دو دو, سه سه, چار چار. اگر بترسید داد نکنید; پس یکى, یا کنیزانى که به دست آوردید.

3ـ1. (نساؤکم حرث لکم فأتوا حرثکم انى شئتم…)76

زنان شما کشتزار شمایند, به کشتزار خویش آیید, از هرجا که خواهید.

4ـ1. (والله جعل لکم من انفسکم ازواجاً وجعل لکم من ازواجکم بنین وحفدة).77

خداوند هم از خودتان, براى تان جفتهایى نهاده و از جفتهاتان, شما را فرزندانى و نوادگانى داده.

5 ـ1. (فما استمعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة…)78

آن چه از ایشان بدان بهره برده اید, مزدشان را چون کابینى بایسته به ایشان بدهید.

6 ـ1. (یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً ونساء…)79

اى مردم, پروا کنید از پروردگارتان, که شما را از یک تن آفرید و جفت اش را از آن پدید کرد و از آن دو, مردان و زنان بسیار بپراکند.

پاسخ:

بله, این که مى گویند: حکمت آفرینش از تعبیه غریزه جنسى در وجود آدمى و ازدواج بین زن و مرد, همانا پایندگى و ماندگارى نسل بشرى است, بسیار روشن و جاى هیچ گونه تردید و مناقشه اى نیست. آنچه ابهام آمیز مى نماید این است که چرا در دیدگاه آنان, نظریه جلوگیرى از فزونى ناقانون مند نسل, با اصل ازدواج و تولید نسل, یکسان و موازى مطرح گردیده است؟ در حالى که بین آن دو, ناسازگارى دیده نمى شود. به هر حال, در پاسخ به مستندهاى آنان نکته هاى زیر را یادآور مى شویم:

1. فلسفه ازدواج, بسیارى فرزند نیست: قرآن, در آیات یاد شده, با تأکید بر اصل ازدواج, تنها به ساختار وجودى زنان که آمادگى آنان است براى زه و زاد, اشاره کرده, و در این که باید فرزند داشته باشند و شمار آنها, از ظاهر آیات, چیزى به دست نمى آید. مگر در جمله پایانى آیه سوم سوره نساء که درباره شمار همسران است: (ذلک ادنى الا تعولوا)

یعنى برابر تفسیر شمارى از مفسران80: داشتن یک زن, براى پیشگیرى از بسیار فرزندان, مناسب تر است.

صاحب جواهر, مى نویسد:

(یافتن فرزند, علت مستحب بودن امر به ازدواج نیست, تا حکم دایرمدار آن باشد, بلکه حکمت آن است, و نگهداشت همیشگى آن لزومى ندارد.)81

2. جلوگیرى از به دنیا آمدن فرزند, دست اندازى و داخل شدن در کار خدا و قانون طبیعت است:

پاسخ چنین برداشتى از قرآن و معارف عالیه اسلام را شهید مطهرى چنین بیان مى کند:

(…مى گویند: دخالت کردن افراد بشر در این کار, دخالت کردن در کار خداست. مرگ و میر و زاد و ولد کار خداست و کسى حق ندارد در کار خدا مداخله بکند, کسى حق ندارد مثلاً با قرصهاى ضد آبستنى جلوى تولید نسل را بگیرد….

پایه این فکر از نظر اسلام غلط است. کار خداست یعنى چه؟ البته همه چیز کار خداست و ما هم بنده خدا هستیم. مگر گیاه ها که از زمین مى رویند به اذن و اجازه خدا نمى رویند؟ مگر شما, فرضاً, کشاورز هستید و امسال این قسمت زمین را کشت و کار مى کنید و سال دیگر, قسمت دیگر را, امسال گندم و سال دیگر جو مى کارید, و سال بعد چغندر, در کار خدا مداخله کرده اید که امسال این زمین را مى کارید و سال بعد آن زمین را مى کارید, و یا در نوع بذر به دلخواه خودتان رفتار مى کنید؟ کار خدا این است که جهانى به این عظمت آفریده است و آن را با قوانین محکم و لایزال خود به گردش درآورده است. محال است که بشر بتواند در کار خدا مداخله کند; یعنى آفریننده و گرداننده جهان بشود. بشر و فکر و اراده و نبوغ و ابتکار بشر همه جزئى از جهان و نظام الهى است. هر کارى که بشر مى کند, در حقیقت, قضا و قدر الهى را اجرا مى کند. جهان و قوانین جهان, همه متساویاً مخلوق خدا است, ما هم بنده خدا هستیم, ما و اراده ما و قدرت ما و نیروى ما و همه چیز ما را خدا خلق کرده است. دست ما هم دست خداست, در کار خدا مداخله کردن معنى ندارد; یعنى کارى که برخلاف قضا و قدر الهى و برخلاف علم ازلى الهى باشد در دنیا واقع نمى شود.)82

همان طور, طبیعت زلزله و طبیعت سیل بنیان کنى است; اما مقاوم سازى ساختمانها, جهت رویاروى با ویران گرى, زلزله, و سدبندى و ساختن سیل گیرها براى جلوگیرى از ویران گرى و بنیان کنى سیل, و صدها برنامه ریزى دفاعى و سنگربندیها براى رویاروى با آفات و بلاهاى ارضى و سماوى, نه تنها دخالت در کار خدا نیست, بلکه دستور و فکر خدایى است; زیرا که خداوند آن را در فطرت گوناگون آفریده ها, از جمله انسان, به ودیعت نهاده است.83 علماء دینى با توجه به وجود چنین ویژگى در ذات انسانى از آن به مسأله (دفع ضرر محتمل) تعبیر کرده اند.

جالب این که شمارى برخلاف اعتقاد به این مسأله و شرح این که (احکام اسلامى دفعى است نه رفعى) یعنى نمى گذارد خطر وارد گردد; نه این که پس از ورود خطر درصدد رفع و برداشتن آن برآید, در مسأله جمعیت, آزادى بى حد و مرز زاد ولد را سفارش مى کند, اما بر عهده حکومت اسلامى مى داند که اگر زیانى داشت, جلوى زیان را بگیرد. باید بدون اجراى سیاست مهار زاد و ولد, برابر با افزایش زاد و ولد, امکان یابى و برنامه ریزى کند.84

3. بسیارى فرزندان, مایه قدرت و اقتدار: برخلاف صاحب نظرانى که پسندیده بودن زیادى فرزند را از آیات قرآنى استنباط کرده و بسیارى مردمان یک سرزمین را عامل پیروزى در صحنه هاى سیاسى و نظامى و اقتصادى قلمداد کرده اند, ما در کاوش قرآنى خود, نه تنها به چنین نتیجه اى دست نیافتیم, بلکه, برعکس, آنچه به آن دست یافتیم نکوهشِ داشتن فرزند بسیار بود:

1ـ3. (کالذین من قبلکم کانوا اشدَّ منکم قوةً واکثر اموالاً واولاداً… اولئک حبطت اعمالهم فى الدنیا والآخرة).85

مانند آن کسان که پیش از شما بوده اند که به نیرو از شما سخت تر و به خواسته و فرزند فزون تر… کارشان در این زندگى و زندگى پسین, تباه شده است.

2ـ3. (و قالوا نحن اکثر اموالاً و اولاداً و ما نحن بمعذّبین.)86

و گفتند: ما به خواسته و فرزند بیش تریم و ما عذاب شونده نئیم.

ظاهر آیات و سیاق ورود آنها, بیان گر آن است که قرآن مجید, تنها داشتن بنیه اقتصادى و کسان را عامل اقتدار و پیروزى در جبهه هاى اقتصادى, نظامى و فرهنگى, نمى داند و چه بسا, آنها را عامل شکست و خسران اجتماعى مى شناساند. آیات دیگرى هم که درباره این موضوع در قرآن آمده است, دلیل روشنى بر ادعاى مطرح شده است که براى روشن گرى بیش تر, پاره اى از آنها را یادآور مى شویم:

(یا ایها الذین آمنوا انّ من ازواجکم واولادکم عدواً لکم فاحذروهم.)87

اى کسانى که گرویده اید, شمارى از زنان و فرزندان تان, دشمن شمایند, از آنان بپرهیزید.

(انما اموالکم واولادکم فتنه.)88

همانا خواسته ها و فرزندان تان, آزمونى بیش نیند.

(فلا تعجبک اموالهم ولا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فى الحیوة الدنیا.)89

خواسته ها و فرزندان شان, تو را به شگفت نبرد. خدا جز این نخواهد که در جهان فرودین بیازاردشان.

(وما اموالکم ولا اولادکم بالتى تقربکم عندنا زلفى.)90

خواسته ها و فرزندان تان چیزى نیست که شما را به جایگاه, نزد ما نزدیک دارد.

(کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله, والله مع الصابرین.)91

بسا گروهى اندک که بر گروهى بسیار, به فرمان خدا چیره مى شود. خداوند با شکیبایان است.

در بررسى آیات و حتى روایاتى که پس از این به آنها خواهیم پرداخت, به این نتیجه مى رسیم که قرآن کریم, نه تنها دعوتى به افزایش شمار فرزندان ندارد, بلکه به هیچ روى, ستایشى هم از آن نکرده است. آنچه از تفاخر و پشتگرمى به فرزندان, در آن دیده مى شود, سخن جاهلانه گروه هاى غیر توحیدى است که به عنوان نفى چنین دیدگاه هایى و فرهنگ سازى توحیدى, در آیات الهى بازتاب یافته است.

4. زمین گنجایش و درخور تغذیه آفریدگان عالم را هرچند که به ارقام نجومى هم برسد, دارد: مخالفان با سامان دهى خانواده و مهار فزونى ناقانون مند زاد و ولد, براى ثابت کردن این مدعا, به آیات زیر استناد مى کنند:

1ـ4. (الم نجعل الارض کفاتا. احیاءً وامواتاً.)92

آیا زمین را فراگیر نساختیم؟ مر زندگان را, و مر مردگان را.

2ـ4. (وما من دابة فى الارض الاّ على الله رزقها.)93

هیچ جنبنده اى در روى زمین نیست, جز این که روزى اش بر خداست.

3ـ4. (وفى السماء رزقکم وما توعدون.)94

روزى تان و آن چه وعده تان دهند در آسمان است.

4ـ4. (انّ الله هو الرزاق ذوالقوة المتین.)95

همانا خداوند روزى ده توانا و نیرومند است.

5 ـ4. (…ومن یتق الله یجعل له مخرجاً ویرزقه من حیث لایحتسب.)96

…هرکه پرواى خدا کند, خداوند براى او راه برون رفتنى نهد. و از جایى که گمان نَبَرَد, روزى اش دهد.

شیخ سعدى در برداشتِ زمانى خود از آیات چنین مى سراید:

یکى طفل دندان برآورده بود

که من نان و برگ از کجا آرمش

چو بیچاره گفت این سخن نزد جفت

مخور هول ابلیس تا جان دهد

پاسخ:
زمین داراى پهنا و درازاى روشنى است. که در بخشهاى پیشین مقال, بدان پرداختیم و نیازى به بازگو کردن نیست; اما تنها از باب تأکید و روشن گرى بیش تر به صاحب نظرانى که برخلاف جهش 5/1 میلیارد ساکن زمین در قرن پیشین به 6میلیارد ساکن در قرن کنونى, هنوز نسبت به افزایش روزافزون ساکنان زمین و نسبت به ناگنجایى زمین در برابر روند نرخ رشد کنونى ساکنان زمین تردید دارند, محاسبه ها و حسابرسیهاى زیر را مى آوریم:

(ارلیش) در دهه 1960 [در حالى که رشد زاد و ولد و ساکنان زمین خیلى پایین تر از امروز بود] محاسبه کرد که اگر نرخ رشد جمعیت [همچنان} ادامه پیدا کند, 900 سال دیگر [که به طور کلى دوره اى طولانى در تاریخ جهان نیست] 60000000000000000 [60میلیون میلیارد] نفر بر روى زمین حضور خواهند داشت, تقریباً در هر مترمربع سطح کره زمین, اعم از دریا و خشکى, یکصد نفر حضور خواهند داشت.

ییک فیزیکدان به نام (فرملین) محاسبه کرده است که براى مسکن دادن به چنین جمعیتى, نیاز به ساختمانى 2000 طبقه است که سراسر سطح کره زمین را بپوشاند. حتى در چنین ساختمان شگفت انگیزى, تنها دو تا سه متر فضا براى هر نفر موجود خواهد بود.)98

آمادگى و شایستگى زمین براى خورانش و خوراندن آفریده ها, اندازه دارد و آن هم, کم. و قانون روزى رسانى خداوند متعال براى آفریدگان, در همان حد و مرز سازوار با تواناییهاى طبیعى جواب مى دهد, نه بیش از آن.

باید توجه داشت:

(از مجموع 13500 میلیون هکتار مساحت خشکیهاى کره زمین, به اندازه 4700 میلیون هکتار قابل کشاورزى است و از این مقدار سالانه حدود 1400 میلیون هکتار زیر کشت محصولات زراعى قرار مى گیرد که شامل 230 میلیون هکتار اراضى دیم است. 3300 میلیون هکتار دیگر هم, اغلب به صورت مراتع فصلى و دایمى مورد استفاده قرار مى گیرد که تبدیل آنها به اراضى کشاورزى, یا غیر اقتصادى است و یا به فرسایش آبى, بادى و کاهش کیفیت خاک منجر مى شود. بنابراین, تمرکز تولید محصولات کشاورزى جهان به همان 1400 میلیون هکتار اراضى زراعى سالانه محدود مى شود و به لحاظ همین محدودیت, افزایش جمعیت به کوچک تر شدن واحد سرانه زمین و کاهش بازدهى آن منجر مى شود.)99

بنابراین, مى توان گفت, هرچند خداوند, زمین را مرکز اجتماع انسانها قرار داده و براى آنان محل سکونت و روزى پیش بینى کرده است; اما به طورى که در پیش از این نیز شرح دادیم, یک سویه نگرى به آیات قرآنى, سرانجام بدان جا ختم مى شود که در روزگارى, آیات الهى, ناسازگار با واقعیتهاى زمانه جلوه کند و مانایى آن نیز در دگردیسیهاى اجتماعى و علمى مورد تردید واقع شود و در نتیجه, به انزواى بیش تر قرآن در جامعه هاى انسانى و اسلامى بینجامد. در حالى که رسول اکرم مى فرماید:

(القرآن لیصدق بعضه بعضاً.)100

یا:

(القرآن یفسر بعضه بعضاً.)101

و علامه طباطبایى, در مقدمه تفسیر المیزان, آن جا که سرچشمه اختلاف مفسران را یادآور مى شود, مى نویسد:

(…تمام اختلافات در مصادیق و مواردى است که مضمون آیات بر آنها تطبیق مى گردد… پس باید به این نکته توجه داشته باشیم که آنچه در صدق یک نقطه معتبر است, همان نتیجه و فایده مخصوص آن است, ولى متأسفانه اُنس و عادتها به یک یا چند مصداق خاص, ما را از این حقیقت دور مى سازد و همین امور باعث شده که عده ای… جمود خاصى بر الفاظ کنند, گرچه باید این را جمود بر عادت نام گذارد, نه جمود بر لفظ! [باید] قرآن را با قرآن تفسیر کنیم و توضیح آیه را به وسیله تدبر و دقت (که قرآن به آن دستور داده) از آیه دیگر بخواهیم و مصادیق را به وسیله خواصى که خود آیات به دست مى دهند بشناسیم… چگونه ممکن است قرآن مایه هدایت و میزان سنجش خوب و بد و وسیله روشنى براى عالمیان باشد, ولى در موضوع فهم خود آیات قرآن که جهانیان احتیاج شدید به آن دارند, آنها را مستغنى نسازد؟)102

در اساس, سازواره قرآنى بر چنین اصلى استوار است که آیات در کنار همدیگر و در فرایندى هماهنگ و پیوسته, گزاره هاى دینى را تعریف مى کند و معنى مى بخشد. در ژرفاى قرآنى و در قانون فرهنگ وحى, علم گریزى و جامعه ستیزى محلى از اعراب ندارد. این است که هیچ گاه کلام الهى را ناسازگار با بود و هست و واقعیتهاى زمانه نخواهیم یافت, مگر این که آیات را ناتمام بنگریم و با همان بافت سنتى و کلیشه اى, خود را به قرآن عرضه بداریم:

پاسخهاى قرآنى:
با توجه به اصول زیر, قرآن کریم, دلیلهاى قرآنى مخالفان را مردود مى شمارد:

1. اصل اندازه دار بودن پدیده ها
1ـ1. (وانّا کل شىء خلقناه بقدر.)103

ما هر چیزى را به اندازه آفریدیم.

2ـ1. (وکل شىء عنده بمقدار.)104

هر چیزى در نزد او به اندازه است.

3ـ1. (قد جعل الله لکلّ شىء قدرا.)105

خداوند براى هر چیزى اندازه اى قرار داده.

4ـ1. (وان من شىء الاّ عندنا خزائنه وما ننزّله الاّ بقدر معلوم.)106

هیچ چیز نیست جز آن که انباشته هاى آن نزد ماست و ما جز به اندازه دانسته فرو نفرستیم اش.

5 ـ1. (وقدر فیها اقواتها فى اربعة ایام سواء للسائلین.).107

روزیهاى آن را به اندازه نهاده است, به چهار روز, یک سان براى خواهندگان.

6 ـ1. ( الذى خلق فسوى والذى قدّر فهدى.)108

آن که بیافرید و بیاراست و آن که اندازه نهاد و راه نمود.

و آیات بسیارى که جملگى حاکى از وجود حد و مرز و حساب و کتابى در آفریده هاى خداوندى است که براساس خواست الهى و نظام مندى جهان هستى, از آن حدود و اندازه فراتر نمى روند و درنمى گذرند.

علامه طباطبایى, در تفسیر واژه (قدر) مى نویسد:

(خداوند از براى هر چیزى قدر و اندازه اى قرار داده است. و بدیهى است, قدر هر حادثه اى از حوادث, همان اندازه وجودى اوست که به واسطه علل و شرایط وجود او تعیّن پیدا مى کند, چنانکه انسان در خصوصیات دید و شنید و رفت و آمد و کار و کوشش و تغذیه و هضم و غیره, محدود با حدود و اندازه هایى است که غیر آنها برایش میسر نیست. حال همه موجودات ما از همین قرار است. و هر موجودى در فعالیت وجودى خود محدود و محکوم یک اندازه اى بوده, و محدودیتش نیز در اثر محدودیت داخلى و خارجى او و به عبارت دیگر علل و اسباب پیدایش افعال و آثار او مى باشد.)109

تفسیر نمونه, در شرح آیات یاد شده چنین نتیجه گیرى مى کند.

(این درس را مى توانیم بیاموزیم که جامعه انسانیت که جزئى از مجموعه نظام هستى است, اگر بخواهیم سالم زندگى کند باید این اصل: (کل شىء عنده بمقدار) بر سراسر آن حکومت داشته باشد, از هر گونه افراط و تفریط و کارهایى که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد, و در تمام نهادهاى اجتماعى حساب و کتاب را حاکم سازد.)110

ارسطو, در این زمینه مى گوید:

(به حکم تجربه, دشوار و حتى محال است که بتوان کشور پرجمعیت را خوب اداره کرد. هیچ یک از کشورهایى که در سیاست و تدبیر سرآمد دیگرانند جمعیت بیرون از اندازه ندارند. در این جا خرد نیز با تجربه سازگاراست. زیرا قانون; یعنى نظم و قانون خوب, آفریننده نظم استوار است; اما نظم را نمى توان میان گروه بى شمارى از مردم بر پاى داشت. فقط نیروى پروردگار که سراسر جهان را از موهبت نظم بهره مند کرده است بر این کار تواناست… اندازه یک کشور مانند اندازه چیزهاى دیگر, مانند گیاهان و جانوران و افزارها, حدى دارد…)111

2. اصل پرهیز از اسراف
انسان در استفاده از تواناییها و نعمتهاى طبیعى, غریزه ها و نواختهاى الهى, وظیفه دارد و باید از اندازه درنگذرد: (کلوا واشربوا ولاتسرفوا)

زیرا مازاد بر نیاز و مازاد بر گنجاییهاى شخصى و اجتماعى در هر موردى زیان آفرین است و از سوى آفریننده هستى نیز, نکوهش شده است: (انه لایحب المسرفین.)112

زیاده روى در هر چیزى, نه تنها ناپسند و نارواست, بلکه استفاده در حد اندازه گنجاییها هم در قالب اسراف تعریف مى شود. اسراف در کلام امام على(ع) عبارت است از:

(مافوق الکفاف اسراف.)113

آنچه بیش از بسندگى باشد, اسراف است.

بنابراین, بهره بردارى خارج از میانه روى و بسندگى در خوردن, آشامیدن, پوشیدن, آمیزش کردن و… در کلام امام صادق(ع) حرام114 و در کلام وحیانى, فسادانگیزى در روى زمین بوده و اسراف کاران, تباهى آفرینان در روى زمین:

(لاتطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فى الارض ولایصلحون.)115

فرمان فزون کاران را مبرید. آنان که در زمین تباهى کنند و راست نیارند.

حال که سامانه اسلام و طبیعت, بر اصل حفظ اندازه ها و پرهیز از اسراف استوار است, آیا کدام رواشمارنده عقلى و شرعى, نگهداشت آن را در زاد و ولد, که پیامدها, فسادها و تباهى آفرینیهاى آن, دامن گیر جامعه هاى انسانى, بویژه جمهورى اسلامى ایران شده است, جدا مى کند و نادیده مى انگارد؟

3. اصل آینده نگرى در مورد فرزندان و دیگر امور زندگى
1ـ3. (ولیَخشَ الذین لو ترکوا من خلفهم ذُریّة ضِعافاً خافوا علیهم فلیتّقوا اللّه ولیقولوا قولاً سدیداً.)116

و باید بترسند آنان که اگر پس از خود, فرزندانى ناتوان بر جاى نهند, بر آنان بیمناکند. باید پروا کنند و سخنى استوار گویند.

آیه شریفه در باره ارث یتیمان است. بیم و هشدار به کسانى که دست مى یازند به ارث کودکان پدر مرده. آیه هشدار مى دهد به انسانها که پروا پیشه کنند و به کودکان یتیم مهر ورزند و به دارایى آنان دست نبرند و حقوق آنان را پایمال نکنند. که اگر این رویه را پیش بگیرند, بر سر فرزندان و یتیمان ناتوان آنان نیز همین بلا و گرفتارى خواهد آمد117 و گریبان آنان را کرکسهاى حرام خوار خواهند گرفت و مال شان را یغما خواهند برد.

شاید از این آیه بشود استفاده کرد که باید براى آینده فرزندان خود, با رفتار استوار و دقیق و هدف مند, کاخ سعادت را پى ریخت و نگذاشت آینده اى سیاه و مرداب گون داشته باشند.

از جمله بى برنامگیهایى که آینده فرزندان را خراب مى کند و فراروى آنان باتلاق تباهى را مى آفریند و فقر و فاقه را براى آنان رقم مى زند, رشد ناقانون مند و ناترازمندِ زاد و ولدهاست. باید زاد و ولد, به گونه اى سامان یابد که مساحت, آب, هوا و زمین کشور بتواند پاسخ گو باشد و رفاه تک تک کسانى را که چشم به گیتى مى گشایند, برآورد.

2ـ3. (ولتنظر نفس ما قدّمت لغد.)118

هرکس باید بنگرد, که براى فرداى خویش چه پیش داشته است.

3ـ3. (ولا تجعل یدک مغلولة الى عنقک ولاتبسطها کلّ البسط فتقعد ملوما محسورا.)119

دست خود را به گردنت بسته مَنِه و چندان گشاده مدار, تا نکوهیده و درمانده نشینى.

پیش بینى آینده و سامان دهى برنامه هاى سازوار با تواناییهاى موجود, از اصول فطرى و حیاتى بشرى است که به توشیح عقل و شرع نیز رسیده و به مناسبتهاى گوناگون در آیه هایى از قرآن شریف و فرازهایى از سخنان معصومان, بدانها سفارش و تأکید شده است.

4. اصل نفى عسر و حرج
1ـ4. (یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر.)120

خداوند براى تان آسانى خواهد, نه دشوارى.

2ـ4. (ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج.)121

خداوند نمى خواهد در تنگناتان نهد.

3ـ4. (وما جعل علیکم فى الدین من حرج.)122

و در دین بر شما تنگنایى ننهاده.

در قاموس فرهنگ اسلام, احکام تکلیفى, همواره, بر آسانى استوار بوده و به طور کلى از سخت گیریهاى بى مورد در آن اثرى یافت نمى شود. برابر تشریع قرآنى, فرمانهایى که با حال جسمى, روحى, زمانى و مکانى مکلف, سازگارى نداشته باشد, یا کنار زده مى شود و از عهده مکلف خارج مى گردد و یا به پایین ترین حدّ خود فرود مى آید.

امروزه, با توجه به ویژگیهاى اقتصادى, اجتماعى, سیاسى و فرهنگى حاکم بر جهان و دشواریهاى ویژه زندگانى, تربیتى, بهداشتى و محیط زیستى و… بسیارى فرزند, افزون بر پدر و مادر و محیط خانواده, بر کل جامعه: دولت و ملت, آسب مى زند و دشواریهاى بسیارى را پدید مى آورد که جز به وابستگى و به بن بست کشاندن برنامه ها و سیاست گذارى ملى و منطقه اى, نتیجه اى براى کشور به بار نخواهد آورد. این, بزرگ ترین عسر و حرجى است که نظام ما را تهدید مى کند.

سامان دهى زاد و ولد, از چشم انداز روایات
در مرورى به آیات قرآنى, دریافتیم که خداوند متعال, نه تنها شوق انگیز بندگان خود براى داشتن فرزندان بسیار نبوده و برترى به دارندگان فرزندان بسیار نمى دهد, بلکه نازندگان به فرزندان بسیار را سرزنش کرده است.

1. ازدواج با زنان زایا
از جمله لذتها و دلخوشى هاى فطرى زندگى انسانى, پس از مرحله ازدواج, نعمت فرزند است که همه زوجها, حتى پدر و مادر آنان, در آرزوى آن به سر مى برند و امید مى برند که هرچه زودتر, زندگى فرزندان شان به چشم گشودن کودکى به گیتى, فروزان تر شود. این قضیه از آنچنان جایگاه و اهمیتى برخوردار است که همواره پایندگى و شیرینى زندگى مشترک, بستگى به آبستنى و زایمان زنان, پس از ازدواج دارد. در غیر این صورت, چه بسا که به جدایى زن و مرد مى انجامد.

با توجه به این خواست فطرى و بستگى پایندگى و ماندگارى زندگانى مشترک به آن, پیشوایان شریعت اسلام, در آموزه هاى خود, زنان زایا را بهترین زنان مى دانند; همانان که سبب زایندگى زندگى و پایندگى نسل بشرند.

بچه آورى زنان, همواره از بروز بدترین و نفرت انگیزترین حلال ها, که همانا طلاق است و از هم پاشیدگى خانواده ها پیش گیرى مى کند.

بر این اساس است که پیامبر خدا(ص) مى فرماید:

1ـ1. (خیر نسائکم الولود الودود العفیفه…)123

بهترین زنان شما آنانند که بچه آور و مهربان و پاکدامن هستند.

2ـ1. (تناکحوا وتناسلوا تکثروا فانى اباهى بکم الامم یوم القیامة ولو بالسقط.)124

ازدواج کنید تا نسل شما فزونى گیرد, همانا من در روز قیامت حتى به فرزندان سقط شده شما به دیگر امتها مى نازم.

3ـ1. (تزوّجوا بکراً ولوداً ولاتزوّجوا حسناء جمیلة عاقراً فانّى اُباهى بکم الامم یوم القیامة.)125

با دوشیزه بچه زا ازدواج کنید. و با زن زیباروى نازا ازدواج نکنید; زیرا من در قیامت با بسیارى شما به امتهاى دیگر افتخار مى کنم.

این حدیث, برخلاف راویان ثقه در سلسله روایى آن, از جهت متن (مدلّس) است. زیرا سفارش به ازدواج با دختران زایا, در حالى که شناسایى چنین دخترانى با وجود ترقى و گستردگى شگفت انگیز علم پزشکى,در روزگار ما, تاکنون, ناممکن بوده است.

به هر حال, گیریم که شناسایى دختران زایا ممکن باشد, با استدلال ما ناسازگارى ندارد. به طور کلى فرزندخواهى و فرزنددارى در طبیعت ازدواج نهفته و خواسته فطرى بشر است.

روایتهاى یاد شده و دیگر روایتها, که در این معنى از معصومان وارد شده, آن گونه که در بخش قرآنى هم یادآور شدیم, بیش تر تأکید بر بسیارى و پایندگى نسل دارند; چیزى که بین مخالفان و موافقان نظریه قانون مند کردن زاد و ولد, اختلاف نظرى وجود ندارد. گفت وگو در این است که آیا فرزندخواهى حد و مرزى مى شناسد یا نه؟ و اگر نه, با تنگناهاى موجود طبیعى و اجتماعى چگونه سازگارى دارد؟

در بررسى آیات قرآنى, به این نتیجه رسیدیم که جهان, جهان اندازه هاست. خداوند متعال, تمام پدیده هاى روى زمین را به اندازه و با حد و مرز, براى استفاده خردمندانه, با برنامه و به دور از اسراف و تبذیر بشرى آفریده است و در هیچ آیه اى از آیات قرآنى, نه دلیل و دستورى درباره زاد و ولد بسیار دیده مى شود و نه از خوشایندى آن سخنى به میان آمده است. درباره روایات هم, اگر روى درستى آنها, ویژگیها و زمینه هاى زمان صدور, توجه شود, از این نظر, ناسازگارى دیده نخواهد شد.

(در شرایط کنونى که کمیتها نقش خویش را به کیفیتها داده است, گسترش دامنه جمعیت, اگر هماهنگ با رشد تولید و امکانات زندگى نباشد, گذشته از این که مایه رشد و عزت نیست, عامل عمده و مهمى در عقب راندن جامعه و افزایش فقر و محرومیت, تشدید نیاز به کفار و ضعف مسلمانان و موقعیت اسلام به شمار مى رود.

پیامبر گرامى اسلام(ص) با توصیه به تکثیر اولاد, در رشد جمعیت مسلمانان صدر اسلام, عظمت و سیادت آنان را جست وجو مى کرد, ولى چنانچه در عصر و شرایط دیگرى زیادى جمعیت و سطح بالاى آن, به جاى این که مایه قدرت و پیشرفت باشد, زاینده فقر و عقب ماندگى شود و به جاى این که عظمت و بزرگى بیافریند, مستلزم ذلت و حقارت باشد, آیا باز هم مطلوب خواهد بود؟

ممکن است گفته شود: از این روایات استفاده مى شود که افزایش جمعیت, خود به خود, امرى مطلوب است, چرا که مى فرماید: من در قیامت به جمعیت زیاد شما مباهات مى کنم.

پاسخ این است که: اگر افزایش جمعیت, امرى مطلوب است, آیا عظمت, استقلال و غناى مسلمانها مطلوب نیست؟ آیا در مقام تزاحم, کدام یک مقدم است؟)126

همچنین در بازکاوى این حدیث شریف, پرسش دیگر به ذهن مى آید و آن این که, آیا نازیدن پیامبر خدا در روز قیامت, دربرگیرنده یزید و یزیدیان, مفسدان و منافقان, اشرار, بى دینان, مسلمانان شناسنامه اى, معتادان و جاهلان و… که به هر عنوانى به جامعه اسلامى بستگى دارند و مسلمان زاده خوانده مى شوند, خواهد بود, یا نه؟

اگر چنین برداشتى از این روایات داشته باشیم, آیا در حق پیامبر خدا, دروغ نگفته و جفا نکرده ایم؟ در حالى که سالم سازى محیط اجتماعى رشد گروه صالحان و تربیت درست و ترازمند فرزندان, بیش ترین دغدغه فکرى و هدف رسالتى پیامبر خدا(ص) بوده است, تا جایى که سینه اش لبالب از اندوه مى شده, اندوه کشنده و تباه کننده.127چنین دغدغه و رسالتى است که همواره حضرتش و ائمه اطهار(ع) نسبت به پرهیز از آمیزش با زنان غیر حلال128, آمیزش در روزهاى حیض129, فرزندخواهى از زنان مجنون130, عقب مانده ذهنى131, بى شرم و فحاش132,داراى بیماریهاى خاص, و نگهداشت ساعتها و زمانهاى همبسترى را سفارش و تأکید مى فرمایند.

پیامبر خدا(ص) به قدرى از احتمال رشد جمعیت نادان و لاابالى در بین امت خود نگران بوده است که در هشدارى جدى, به امت خویش مى فرماید:

(لا یلقى الله سبحانه احد بذنب اعظم من جهالة اهله و اولاده.)133

خداوند سبحان را کسى به گناهى بزرگ تر از نادانى و تربیت نادرست اعضاى خانواده اش دیدار نمى کند.

2. آسیب پذیرى خانواده هاى پر فرزند
1ـ2. مردى را در حضور پیامبر خدا(ص) از تولد دخترى خبر دادند, رنگش پرید و ناراحت شد. حضرت فرمود:

(چه شده مگر؟ زمین حملش مى کند, آسمان سایه اش مى افکند, و خدا هم روزیش را مى رساند. او ریحانه اى است که بویش مى کنى.)

سپس رو به اصحاب کرد و فرمود:

(…من کان له ابنة واحدة فهو مقروح, ومن کان له ابنتان فیاغوثاه بالله, ومن کان له ثلاث بنات وضع عنه الجهاد وکل مکروه, ومن کان له اربع بنات فیا عبادالله اعینوه, یا عبادالله اقرضوه, یا عبادالله ارحموه.)134

آن که یک دختر دارد, زخمدار است. آن که دو دختر داشته باشد, پس پناه بر خدا. کسى که داراى سه دختر باشد, از جهاد و کارهاى سنگین و مکروه بخشیده است. و هر که را چهار دختر باشد, پس اى بندگان خدا, یارى اش کنید, وامش دهید, و رحم بر او آورید.

2ـ2. حضرت امیرالمؤمنین(ع):

(ثلاث من اعظم البلاء, کثرة العائلة. وغلبة الدین, ودوام المرض.)135

سه چیز از بزرگ ترین بلاهاست: زیادى نانخور, قرض انبوه و بیمارى مزمن.

3ـ2. رسول الله(ص):

(استعیذوا بالله من الفقر والعیلة.)136

از فقر و بسیارى نانخوران به خدا پناه ببرید.

4ـ2. رسول الله(ص) و امام على و امام جعفر صادق(ع):

(قلة العیال احد الیسارین.)137

کمى نانخوران, یک نیمه توانگرى است.

5 ـ2. رسول الله(ص):

(ان الولد مبخلة, مجبنة, مجهلة, محزنة.)138

فرزند, سبب بخل, ترس, نادانى و غم است.

6 ـ2. امام رضا(ع):

(جدّم, امام جعفر صادق(ع) در کوچه با صیادى رو به رو شد, از او پرسید: بیش ترین جانوران که به دام تو مى افتد, از کدام گونه اند؟

صیاد گفت: پرندگانى که جوجه دارند.

حضرت از او گذشت در حالى که مى فرمود:

(هلک صاحب العیال, هلک صاحب العیال.)139

7ـ2. رسول الله(ص):

(اللهم اعوذبک من جهد البلهاء, قالوا: ماجهد البلهاء, یا رسول الله؟ قال قلة المال وکثرة العیال.)140

خداوندا! پناه مى برم به تو از کوشش ابلهان.

پرسیدند: یا رسول الله! کوشش ابلهان چیست؟

فرمود: کمى ثروت و زیادى نانخوران.

8 ـ2. حضرت على(ع):

(الفقر هو الموت الاکبر. وقلّة العیال احد الیسارین وهو نصف العیش…. وما عال امرؤا اقتصد.)141

گرسنگى و ناچیزى مرگ بزرگى است. کمى نانخوران, یکى از دو فراخ دستى و نیمى از زندگى است. مردى که میانه روى کند, نیازمند نشود.

با توجه به تواتر روایات, در ستایش از مسلمانانى که به فرزند کم بسنده مى کنند, علامه مجلسى در بحارالانوار, بابى را زیر عنوان: (باب فضل توسعة العیال ومدح قلة العیال) گشوده است.142

9ـ2. و جالب تر این که, پیامبر خدا(ص) ضمن دعایى, دشمنان پیامبر و آل پیامبر را به داشتن مال و فرزندان بسیار نفرین کرده و مى فرماید:

(اللهم ارزق محمداً وآل محمد ومن احب محمداً وآل محمد علیهم السلام العفاف الکفاف وارزق من ابغض محمداً وآل محمد کثرة المال والولد)143

خدایا محمد و آل محمد و دوستان آنان را همراه با عفت و بسندگى روزى دِه و زیادى مال و فرزندان را بهره دشمنان محمد و آل محمد فرما.

3. آینده نگرى و دوراندیشى
سامانه زندگى انسان همواره بر اصلِ (دوراندیشى) و (برنامه ریزى) در امور استوار است. روشن کردن خط مشى, یا حدود عملیات براى پیاده کردن هدفهاى زندگى, از ارکان اصلى برنامه ریزى انسانى به شمار مى رود.

برنامه ریزیها هر چقدر هم از جامعیت, آینده نگرى و واقع بینى برخوردار باشند, اثرگذارى دیرپا و بلند مدت خود را بروز خواهند داد. در جامعیت برنامه ریزیها همین بس که در آنها ارزشهاى حاکم بر جامعه, چشمداشتها, منبعها و تواناییها و مصالح همگانى, در نظر گرفته شده باشد.

از آن جایى که پیش بینیهاى صحیح, یعنى تدبیر در پیش زمینه ها و ارزیابى دستاوردها و نتیجه ها, نقش مهمى در برنامه ریزى و رسم کردن خط مشى امور دارد و بدان اعتبار بیش ترى مى بخشد; افزون بر قرآن, که پیامهاى آن را در این باره از نظر گذراندیم, از پیشوایان اسلام نیز سفارشها و هشدارهاى اکیدى را زیر عنوان بایستگى دوراندیشى در امور, دوراندیشى در زندگانى, آینده نگرى, چگونگى گرایى, میانه روى, به سامانى اقتصادى, سامان دهى مصرف و… که همگى در سیاستهاى سامان دهى خانواده مصداق عینى مى یابند, شاهد هستیم که به نمونه هایى اشارت مى کنیم:

1ـ3. رسول گرامى اسلام:

(من فقهک, رفقک فى معیشتک.)144

از دین شناسى تو این است که با مدارا و ملاحظه زندگى بکنى.

2ـ3. رسول گرامى اسلام:

(التقدیر نصف المعیشة.)145

برنامه ریزى نیمى از زندگى است.

3ـ3. امام على(ع):

(فى صفة اللبیب: (راقب فى یومه غده, ونظر قدما امامه.)146

انسان خردمند, در امروز مراقب فرداى خویش است و از هم اکنون آنچه در پیش دارد, مى بیند.

4ـ3. امام على(ع):

(سوءالتدبیر مفتاح الفقر.)147

کج اندیشى و بدى مدیریت, کلید فقر است.

5 ـ3. امام على(ع):

(آفة المعاش سوء التدبیر.)148

بلاى زندگى, برنامه ریزى نادرست است.

6 ـ3. امام على(ع):

(من استقبل الامور ابصر ومن استدبر الامور تحیّر.)149

هرکه کارها را پیش بینى کند, بینا مى شود و هرکه از نتیجه کارها روى گردان شود, سرگردان مى شود.

7 ـ3. امام صادق(ع):

(من الدین التدبیر فى المعیشة.)150

دوراندیشى در زندگى, از دین است.

8 ـ3. امام صادق(ع):

(…وجوز لهم ان یاکلوا قصداً, ویشربوا قصداً, ویلبسوا قصداً, وینکحوا قصداً…)151

خداوند, بر شما روا شمرده: خوردن, آشامیدن و ازدواج, به اندازه.

9ـ3. پیامبر(ص):

(ان ما قلّ وکفى, خیر مما کثر والهى.)152

آنچه کم و کافى است, بهتر است از آنچه زیاد و مشغول کننده است.

تمامى شاهدها و دلیلهاى قرآنى و روایى که در این جُستار بدان استناد جستیم, بیان گر بایستگى پدید آوردن سازوارى بین تواناییها, سرچشمه ها و منبعهاى پایان پذیر زندگى و واجب بودن سامان دهى خانواده بودند.

حال, با پى بردن به این که افزایش بى رویه جمعیت در نظام جمهورى اسلامى ایران, اجراى برنامه ها و سیاستهاى تدوین شده را از هم گسسته و امنیت کشور را با خطر جدى و کمبود منبعها, سرچشمه ها و تواناییها رو به رو کرده است, بایسته مى نماد, نظر اسلام را درباره راهکارهاى ارائه شده براى سامان دهى زاد و ولد, به بوته بررسى قرار دهیم:

روشهاى پیش گیرى از باردارى

از دیرباز تا به کنون, براى پرهیز از باردارى ناخواسته, شیوه هاى گوناگونى رایج بوده است که مى توان آنها را در روشهاى پنجگانه زیر خلاصه کرد:

1. استفاده از داروهاى ضد بارورى, خوراکى یا تزریقى.

2. استفاده از ابزار بهداشتى گوناگون براى جلوگیرى از رسیدن اسپرماتوزویید به داخل رحم (مانند کاندوم و ابزار داخل رحمى)

3. عزل(به خارج از رحم ریختن اسپرم)

4. سترون سازى (عقیم سازى) کوتاه مدت, یا همیشگى زن و مرد

5. افکندن جنین
آراى فقهى در پیشگیرى از باردارى
روشهاى یاد شده, از 1ـ3, به اجماع فقیهان, اگر زن و مرد هم رأى و هماهنگ باشند, رواند. مرد مى تواند و بر او رواست که مَنى خود در بیرون از رحم بریزد.

اما اگر زن به این کار راضى نباشد, دست بالا, مکروه است. بنابراین, چون در موردهاى سه گانه, چندان سخن و گفت وگو و مناقشه اى وجود ندارد, از پرداختن به آنها چشم مى پوشیم و دو روش دیگر را به بوته بررسى مى نهیم:

عقیم سازى:
عقیم سازى مردان (وازکتومى) و یا عقیم سازى زنان (توبکتومى) که در دانش پزشکى امروز, رایج است و از بهترین و خاطرجمع ترین شیوه پیشگیرى از باردارى شناخته شده است, به دو گونه ممکن است: کوتاه مدت و همیشگى.

با توجه به این که چنین روشهایى در دورانهاى پیشین انجام نمى گرفته, در کتابهاى مرجع و مورد استفاده, در این باره مطلبى براى استناد حکم شرعى دیده نمى شود. بیش تر فقیهان روزگار ما, با استدلال بر این که عقیم سازى همیشگى گونه اى زیان رساندن به نفس به شمار مى آید و زیان به نفس هم از نظر شرعى, حرام است, حرام بودن آن را استنباط کرده اند. در برابر اینان, فقیهانى هستند که عقیم سازى را حلال مى دانند.

شهید بهشتى مى نویسد:

(در مورد پیش گیرى از باردار شدن زن, با استفاده از راه هاى گوناگون, آنچه که از ادله فقهى ما استنباط مى شود جواز همه انواع پیش گیرى است. تنها مسأله و مطلبى که وجود دارد این است که در میان زن و شوهر اختلاف نظرى در این زمینه نباشد.

در مورد تعقیم طبى مرد, یا زن با اسلوب جدید نیز مستفاد ما از ادله, حرمت چنین تعقیمى نیست, یعنى دلیل کافى بر حرمت این گونه تعقیم وجود ندارد. بنابراین, این امر بر طبق قواعد کلى حلیت, محکوم به جواز و اباحه است و اشکالى ندارد.)153

از شیخ جواد تبریزى پرسیده شده است:

(آیا براى جلوگیرى از بچه دار شدن, مى توان لوله زنان یا مردان را بست؟)

وى در پاسخ مى نویسد:

(چنانچه جنایت بر نفس حساب نشود, مثل این که چند بچه داشته باشند و تحمل بیش از آن برایشان حرجى باشد, بستن لوله, فى نفسه, مانعى ندارد)154

از مقام معظم رهبرى پرسیده شده است:

(بستن لوله منى مرد, براى جلوگیرى از افزایش جمعیت, چه حکمى دارد؟)

وى در پاسخ مى نویسد:

(اگر این کار با یک غرض عقلانى صورت بگیرد, و ضرر قابل ملاحظه اى هم نداشته باشد, فى نفسه, اشکال ندارد.)155

البته شایان ذکر است که در استنباط باورمندان به حرام بودن سترون سازى و نازایى, پیامدهاى جانبى و احتمالى آن در نظر بوده است که برابر نظر پزشکان (انجام عمل وازکتومى) یک راه ساده, راحت براى پیش گیرى از باردارى است و نه تنها اثر ناگوارى بر جسم, روح و روان فرد ندارد, بلکه به دلیل آرامش خیالى که در وى پدید آمده, براى روح و روان وى, مفید خواهد بود و بر آن اثر خوشایندى خواهد گذاشت.156

سقط جنین:

سقط جنین, چه سالم و چه ناسالم آن, نتیجه بارداریهاى ناخواسته است که سالانه در جهان تا 80میلیون157 مورد اتفاق مى افتد, و بیش از نیمى از آنها با سقط جنین پایان مى یابد.

براساس برآوردهاى سازمان جهانى بهداشت, سالانه حدود 20میلیون سقط جنین ناسالم (بدون مراقبت هاى پزشکى) در جهان صورت مى گیرد.158

در جمهورى اسلامى ایران, برابر تحقیقها و پژوهشهاى انجام شده, 40درصد بارداریها, ناخواسته است.159

ییعنى از 2میلیون نوزادى که سالانه بر جمعیت کشور افزوده مى شود160, حدود 800 هزار نفر آن جزو نوزادان ناخواسته اند.

آمار سقط جنین در ایران, به علت غیر قانونى بودن عمل سقط و انجام پنهانى و ناسالم آن, چندان روشن نیست; اما کارشناسان, برابر نشانه ها و قرینه هاى موجود, در آمارهایى اتفاق نظر دارند که حاکى از هم برابرى با آمارهاى جهانى و فراگیر بودن مسأله در بین شمار زیادى خانواده هاى جامعه اسلامى ایران است که برخلاف گرایش باطنى, ناخشنودى و احساس گناه و گمان بر پیامدهاى ناگوار جانبى, اما از روى نیاز و ناچارى و رو به رو بودن با دشواریها, نابسامانیها, ناهنجارهاى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى, تن به این کار مى دهند.

بازکاوى دیدگاه اسلام در مسأله سقط جنین, شاید با پیامهاى جدید و کارسازانه اى همراه باشد که ما براى گشودن باب این گفت وگوى فقهى, به دستاوردهاى پژوهشى خود, اشارت مى کنیم:

اسلام و سقط جنین:
الف. سقط جنین در قرآن: نه تنها در ظاهر آیات قرآنى, از حکم سقط جنین, سخنى به میان نیامده است, بلکه در تأویل و تفسیر آیات الهى, از معصومان(ع) هم روایتى در این باب وجود ندارد, تا بتوان براساس آن, نظر قرآنى را کشف و نتیجه گیرى کرد.

حتى مفسران هم در برداشتهاى قرآنى, و کندوکاوگران در باب آیات الاحکام نیز تا قرن اخیر, سخنى در این باره به میان نیاورده اند. در حالى که موضوع مورد نیاز جامعه ها و ملتهاى اسلامى, از دورانهاى دور بوده است.

لیک در پاره اى از تفسیرهاى جدید, در تفسیر آیه هایى که گروندگان به اسلام را از پیروى آیین جاهلى; بویژه فرزندکشى, باز مى دارند, سقط جنین نیز, مصداق فرزندکشى دانسته شده است.

1. (ولاتقتلوا اولادکم من املاق.)161

فرزندان تان را به خاطر تنگدستى مکشید.

2. (ولاتقتلوا اولادکم خشیة املاق.)162

فرزندانتان را از بیم ندارى مکشید.

3. (واذا الموؤدة سئلت بایّ ذنب قتلت.)163

و آن گاه که زان دخت زنده به گور پرسند: به کدام گناه کشته شده است.

4. (یا ایها النبى اذا جائک المؤمنات یبایعنک على ان لایشرکن بالله شیئاً ولایسرقن ولایزنین ولایقتلن اولادهن و…)164

اى پیامبر, هرگاه زنان گرویده براى بستن پیمان نزد تو آیند, براى این که هیچ چیز را با خدا انباز نکنند, و دزدى نکنند و زنا نکنند و فرزندان شان را نکشند و….

علامه طباطبایى در تفسیر, آیه چهارم (ممتحنه,12) مى نویسد:

(ولایقتلن اولادهن بالوأد وغیره واسقاط الاجنّة.)165

فرزندان خود را به وسیله زنده به گور کردن و غیر آن و سقط جنین نکُشید.

در تفسیر نمونه, در شرح آیه نخست (انعام, 151) آمده است:

(با نهایت تأسف, این عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شکل دیگرى تکرار مى شود, و به عنوان کمبود احتمالى مواد غذایى روى زمین, کودکان بى گناه در عالم جنینى از طریق (کورتاژ) به قتل مى رسند)166

در همان تفسیر در شرح آیه سوم (تکویر, 8 ـ9) مى خوانیم:

(…با نهایت تأسف این مسأله به اشکال دیگرى در جاهلیت قرون اخیر نیز خودنمایى مى کند, در شکل آزادى سقط جنین که به صورت قانونى در بسیارى از کشورهاى به اصطلاح متمدن رواج یافته, اگر عرب جاهلى بعد از تولد, نوزادان را مى کشت, انسان هاى متمدن عصر ما آن را در شکم مادر مى کشند!)167

محمدتقى شریعتى در تفسیر نوین در شرح آیه چهارم (ممتحنه, 12) مى نویسد:

(اگر تازیان نادان فقط دختر را مى کشتند انسان زمان ما هم دختر را و هم پسر را مى کشد. مگر کورتاژ و سقط جنین در بزرگ ترین ممالک متمدن فراوان نیست؟…)168

در منشور جاوید در تفسیر آیه نخست (انعام, 151) آمده است:

(از آن جا که عرب جاهلى با وسائل امروزه پزشکى مجهز نبود و از وضع جنین در رحم مادر آگاهى زیادى نداشت و نمى دانست جنین دختر است یا پسر, از این جهت بردبارى به خرج مى داد, تا جنین چشم به جهان بگشاید, سپس دست خود را به خون جگرگوشه خود آلوده سازد.

ولى بشر امروز, گام به پیش نهاده و با کمال قساوت آماده مى شود که جگرگوشه او در رحم قطعه قطعه گردد و بیرون کشیده شود…)169

روشن است که چنین برداشتهایى از آیات قرآنى هرچند نوپردازانه و همراه با نگرش به رویدادهاى اجتماعى است, اما چون مستند به کلام وحى و دلیلهاى چهارگانه فقهى نیستند, در نتیجه, حکم شرعى موضوع از آنها به دست نخواهد آمد.

زیرا به جنین در حالتهاى ابتدایى, از نظر لغوى, عرفى و شرعى انسان گفته نمى شود. از این روى, در روایات تا پیش از حلول روح, از احکام جداگانه برخوردار است. و چون انسان نیست, افکندن آن هم, در حکم کشتن نفس و در حکم (موؤده) (دختر زنده به گور شده) نخواهد بود.

فاضل مقداد, روایتى شاهد بر درستى این سخن, به شرح زیر آورده است.

(روى ان الصحابه اختلفوا فى الموؤدة ماهى؟ وهل الاعتزال وأد؟ وهل اسقاط المرءة جنینها عمداً وأد؟ فقال على(ع) انها لاتکون موؤدة حتى یاتى علیه التارات السبع, فقال له عمر: صدقت اطال الله بقاءک, واراد(ع) طبقات الخلق السبع المبنیة فى الآیة المذکورة, فاشار(ع) الى انه اذا استهل بعد الولادة ثم دفن فهو وأد فلایکون الحامل المسقط قد وأدت).170

روایت شده: صحابه در معناى موؤدة اختلاف داشتند که چیست؟ آیا بیرون ریختن مَنى و افکندن جنین, از نمونه ها و مصداقهاى (زنده به گور کردن) است, یا خیر؟

على(ع) فرمود: تا هنگامى که رده ها و مرتبه هاى هفت گانه آفرینش را سپرى نکرده (موؤدة) به او گفته نمى شود.

عمر گفت: راست گفتى عمرت دراز باد!

سپس على(ع) افزود: آفرینش انسان رده هاى هفت گانه دارد که در آیه یاد شده است و آن گاه اشاره کرد به این که: هر کودک پس از ولادت گریه کرد و پس از آن دفن شد, او زنده به گور شده است. پس زن باردارى که بچه اش را مى افکند, زنده به گورکننده نیست.

شهید بهشتى, در پاسخ به علمایى که دلیلهاى قتل نفس را به تمام رده ها و مرتبه هاى شکل گیرى جنین گسترش مى دهند, مى گوید:

(از نظر موازین ما, فقاهت ما, استحسان است; استنباط نیست. هیچ یک از این بحثها را نمى توان دلیل فقهى شمرد; یعنى ما در مباحث دیگر فقه به این گونه استیناسها, مى گوییم استحسان و آنها را سند کافى براى استنباط یک حکم نمى شمریم. این جا هم همین طور, هیچ فرقى نمى کند. ما وقتى مى گوییم انسان در مراحل مختلف, داراى احکام مختلف است, یکى از احکام قتل نفس است. باید دید حرمت قتل نفس با آن تأکید, مربوط به کدام مرحله است. به صرف این که ما استیناس مى کنیم که در فلان جا هم مى شود گفت (انسان) کافى نیست که ادله حرمت قتل نفس را به او هم تعمیم بدهیم.)171

و مى افزاید:

(چنانکه از کلام محقق حلى و شهید ثانى و صاحب جواهر و دیگران دانستید, آنان اسقاط علقه و مضغه را محکوم به حکم قتل نمى دانند.)172

سقط جنین در روایات:
آنچه در روایات درباره سقط جنین دیده مى شود, همه, گزاره هاى مربوط به حقوق جنین است که تنها دیه جنین سقط شده در رده هاى گوناگون را روشن مى کند; یعنى غیر از آن سخن دیگرى به میان نیامده است.

دین مقدس اسلام که باید و نبایدهاى آن در چهارچوب احکام پنجگانه تکلیفى, حتى در کوچک ترین مسائل اجتماعى, اقتصادى, سیاسى, بهداشتى و… به طور کامل روشن است, در این مسأله مهم و مورد نیاز مردمان, جز بیان جریمه, تکلیفى را نفرموده و یا به قدرى کم رنگ از آن سخن به میان آورده که جز دلیل بر مکروه بودن موضوع, استنباطى از آن بهره نمى گردد. بنابراین, شهرت تحریمى سقط جنین, نشأت گرفته از جریمه هایى است که در روایات گوناگون وارد شده و یا بر برداشتهاى ذهنى و قیاس آن با قتل نفس استوار است که درنگ بیش ترى را مى طلبد.

براى روشن گرى موضوع, چند روایت را درمى نگریم:

1. امام صادق(ع):

(دیة الجنین خمسة اجزاء: خمس للنطفة عشرون دیناراً وللعلقة خمسان اربعون دیناراً, وللمضغة ثلاثة اخماس ستون دینارا, {وللعظم اربعة اخماس ثمانون دیناراً} واذا تم الجنین کانت له مئة دینارا, فاذا انشىء فیه الروح فدیته الف دینار او عشرة آلاف درهم ان کان ذکراً, وان کان انثى فخمسمائه دینارا…)173

دیه جنین پنج قسمت دارد: 1 براى نطفه (20 دینار ) براى علقه: 2 (40دینار) براى مضغه: 3 (60دینار) براى استخوان: 4 (80 دینار) و زمانى که جنین کامل شد بر آن 100 دینار است. پس آن گاه که روح در آن دمیده شد, دیه اش 1000 دینار یا 10000 درهم است, اگر پسر شد و اگر دختر باشد 500 دینار.

2. امام صادق(ع):

(انّ فى النطفة عشرین دیناراً وفى العلقة اربعین دیناراً وفى المضغة ستین دیناراً فاذا کسا اللحم فمائة ثم هى مائة حتى یستهل فاذا استهل فالدیة کاملة.)174

جریمه سقط در حالت نطفه 20دینار, در علقه 40دینار, در مضغه 60دینار, در استخوان 80دینار و در پوشیده شدن استخوان با گوشت 100دینار است, باز صد دینار است تا زمانى که بچه متولد شده و بانگ برآورد. پس زمانى که بانگ برآورد [گریه کرد] جریمه انسان کامل بر عهده اوست.

3. محمد بن مسلم مى گوید از امام باقر(ع) پرسیدم:

(عن الرجل یضرب المراة فتطرح النطفة فقال علیه عشرون دیناراً فقلت یضربها فتطرح العلقه فقال علیه اربعون دیناراً, فقلت فیضربها فتطرحه وقد صار له عظم, فقال علیه الدیه کاملة…)175

از حکم مردى که زنى را زده, به گونه اى که به انداختن نطفه انجامیده است.

فرمود: بر عهده اوست 20دینار.

پس گفتم: اگر به انداختن علقه بینجامد.

فرمود: بر عهده اوست 40دینار.

گفتم: اگر آنچه در شکم دارد بیندازد به حالتى که استخوان شده است.

فرمود: دیه او کامل خواهد بود.

4. از امام صادق(ع) پرسیده شد:

(فى امراة شربت دواء وهى حامل لتطرح ولدها, قال ان کان له عظم قد نبت علیه اللحم وشق له السمع والبصر فانّ علیها دیة تسلّّّّّّّّّّّّّّمها الى ابیه, قال: وان کان علقة او مضغة فانّ علیها اربعین دیناراً, او غرّة تسلّّّّّّّّّّّّّّمها الى ابیه, فقلت: فهى لاترث من ولدها من دیته؟ قال لا, لانها قتلته.)176

در باره زن باردارى که براى انداختن بچه اش دارویى به کار برده باشد.

فرمود:اگر بچه انداخته شده استخوانى داشته که گوشت بر آن روییده بوده و گوش و چشم بر آن ظاهر شده است, جریمه اى دارد که به پدرش پرداخت کند و اگر علقه یا مضغه باشد, پس بر عهده اوست, چهل دینار یا بنده اى.

راوى مى پرسد, آیا مادر از فرزندش ارث نمى برد؟

امام فرمود:نه, زیرا او فرزندش را کشته است.

بین روایاتى که یاد شد و روایاتى که در کتابهاى روایى و جود دارند, ناسازگاریهایى دیده مى شود که جمع آنها چندان آسان نمى نماید. گاه دیه کامل, براى جنین داراى روح است و گاه به جنین استخوان برآورده, گاه آنچه بر عهده مى آید, درهم و دینار است , گاه آزاد کردن برده.

پیشینیان از فقهاء, ناسازگارى در این موضوع را, بیش تراز باب تقیه دانسته اند, ولى به نظر شهید مطهرى, ناسازگاریها در مسائل مختلف به دلیل بیان مسأله و یا وقوع مسأله در زمانها و مکانهاى گوناگون بوده است.177

به هر حال, چون بحث در این مقوله, خارج از چارچوب تحقیقى این جُستار است, از پرداختن به بیش از آنچه مطرح شد, چشم مى پوشیم و نگاهى مى افکنیم به دیدگاه هاى فقیهان اهل سنت و تشیع.

سقط جنین در فقه اسلامى:
الف. در فقه اهل سنت:

1. مذهب شافعى:

(ذهب فقهاء الشافعیه الى انّ الاجهاض اذا تمّ خلال اربعین یوماً من بدء العلوق وکان ذلک برضى من الزوجین, و بوسیلة قال عنها طبیبان عادلان انها لاتعقب ضرراً یصب الحامل, کان مکروهاً کراهیة تنزیه, ولم یکن محرماً فان مضى على بدء الحمل اربعون یوماً, حرم الاسقاط مطلقاً…)178

فقیهان مذهب شافعى بر این باورند که انداختن جنین, در صورتى که نطفه تا قبل از چهل روزگى است و با رضامندى و خرسندى زن و شوهر و یا با نظر دو طبیب عادل که بر این نظرند زیانى به زن باردار ندارد, مکروه است و حرام نیست. پس اگر چهل روز از باردارى زن گذشته باشد, انداختن آن, در هر حال, حرام است.

از علماى مذهب شافعى, تنها امام غزالى است که به حرام بودن ریختن مَنى به خارج از رحم و انداختن نطفه, در تمام حالتهاى آن باور دارد.179

2. مذهب حنفى:

علماى مذهب حنفى در انداختن جنین اختلاف نظر دارند. شمارى از ابتداى تشکیل نطفه, آن را حرام مى دانند. در برابر اینان, شمارى تا چهل روزگى, و شمارى دیگر تا رسیدن نطفه به 120روزگى, انداختن آن را جایز مى شمارند; اما اجماع نظر علماى مذهب حنفى بر این است که: انداختن جنین, تا قبل از حلول روح, روا, و پس از آن حرام است.180

3. مذهب حنبلى:

علماى مذهب حنبلى, بیش تر, بر این قول اتفاق نظر دارند که انداختن جنین, تا پیش از دمیده شدن روح در آن, رواست مگر (ابن الجوزى) که آن را در هر حال, حرام دانسته است.181

4. مذهب مالکى:

فقیهان مذهب مالکى, بیش تر, انداختن جنین را در تمام حالتهاى جنین حرام دانسته اند, مگر (دسوقى) که به مکروه بودن آن تا قبل از چهل روزگى باور دارد.182

5. اجماع فقیهان اهل سنت:

(حکم اسقاط الحمل: بعد استقرار النطفة فى الرحم لایحل اسقاط الجنین بعد مضى مائة وعشرین یوماً, فانه حینئذ یکون اعتداء على نفس یستوجب العقوبة فى الدنیا والآخرة.

اما اسقاط الجنین, او افساد اللقاح قبل مضى هذه المدة, فانه یباح اذا وجد ما یستدعى ذلک, فان لم یکن ثمة سبب حقیقى فانّه یکره).183

پس از گذشت 120روز از قرار و آرام گرفتن نطفه در رحم مادر, انداختن آن جایز نیست. انداختن آن در این هنگام, جفا بر نفس است و سزاوار عقاب در دنیا و آخرت.

اما انداختن جنین, یا از بین بردن نطفه, پیش از مدت یاد شده, رواست, هنگامى که دلیلى بر آن یافت شود. پس اگر سبب حقیقى [دلیلى قانع کننده علمى و عقلى] نداشته باشد, آن وقت مکروه است.

شیخ عبدالمجید سلیم, مفتى اعظم مصر (در سال 1975م.) در پاسخ این پرسش: نظر اسلام درباره جلوگیرى از باردارى و انداختن جنین از نظر جنبه هاى پزشکى و اجتماعى چیست؟ مى نویسد:

(1. هریک از زوجین, مختارند که براى جلوگیرى از باردارى به دلایل پزشکى یا اجتماعى, تدابیر فردى اتخاذ کنند. توافق طرفین اجبارى نیست.

2. استفاده از داروها و تدابیر مؤثر در سقط جنین تا قبل از شانزدهمین هفته شروع باردارى مجاز است, مشروط به آن که توصیه هاى ضرورى انجام گیرد و جان مادر را به خطر نیاندازد.

3. همه پیشوایان دینى برابر حکم که بعد از گذشت این مدت, سقط جنین تحت هیچ عنوان نباید صورت پذیرد, اتفاق نظر دارند.)184

ب. سقط جنین در فقه شیعه:
در فقه شیعه هم, گوناگونى روایات, گوناگونى آراء و دیدگاه ها را, همواره, به دنبال داشته است. شیخ مفید و شیخ طوسى و پیروان آنان: (ابن البراج, ابوالصلاح حلبى و سلار دیلمى) و ابن ادریس و همه پسینیان, دیه جنین را پس از کامل شدن و پیش از دمیده شدن روح در آن, 100دینار گفته اند و ابن جنید و جمهور فقیهان بر این باورند که دیه جنین, در هر حال, غُرّه (بنده و کنیز) است.185 اما در بُعد تحریمى آن, هیچ سخنى به میان نیاورده و هیچ بحثى را باز نکرده اند.

شهید بهشتى در باره مسأله انداختن جنین در فقه شیعه, بیان تحقیقى کافى و رسایى دارد که بهتر است با توجه به اهمیت, سنگینى, تازگى و حساسیت بحث, رشته کلام را به ایشان بسپاریم و مطلب را از زبان آن فقیه فقید بازگو کنیم:

(مسأله سقط جنین در عصر خود پیامبر(ص) مطرح شده و در عصر مولى على(ع) و در دوران قضا و داورى آن حضرت مطرح شده, در عصر ائمه(ع) مطرح شده و روایات زیادى در این زمینه از شیعه و سنى در دست است. فقهاى فریقین نیز, مسأله را از قدیم الایام طرح کرده اند و در این باره نظر داده اند. ولى مسأله, چه در روایات و چه در کلام فقها, از دید حقوقى مطرح شده است. مسأله به این شکل مطرح شده که اگر کسى بچه اى انداخت, دیه دارد یا ندارد و دیه اش چقدر است. دیه, یک جنبه حقوقى است. این که آیا اگر زنى با اجازه و رضایت شوهر بچه را انداخت, گناهى مرتکب شده یا نه; هیچ مطرح نیست, جز در یک روایت که نقل خواهم کرد. در کلمات فقها, حتى آن یک روایت هم مطرح نیست و اصلاً چیزى نیافتم ـ باز با تتبع وسیعى که کردم.

حتى در رساله هاى عملى امروز, بحث به عنوان دیه مطرح است. در عروةالوثقى, در تحریرالوسیله, در این کتابهاى مفصل فقهى امروز, که رساله عملیه است, تحت عنوان دیةالجنین مطرح است که چقدر است. اگر نطفه بود چقدر, اگر علقه بود چقدر, اگر مضغه بود چقدر, اگر استخوان داشت چقدر, و اگر کامل بود چقدر. اما این که حرام و گناه است یا نه؟ طرح نشده….

بنابراین, مسأله سقط جنین از دید حرمت ذاتى و گناه بودن یک مسأله فقهى بکر و نو است. مسأله اى است که باید یک فقیه امروز آن را بررسى کند. این است که اگر کسى در این زمینه نظر به حرمت بدهد و بگوید حرام است, نمى شود گفت وى در سیاق فقهاى گذشته ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ فتوا داده است; و نه اگر کسى گفت حرام نیست, نمى شود گفت وى برخلاف فقهاى گذشته ـ رحمةالله علیهم اجمعین ـ فتوا داده است. این مسأله, مسأله اى است نو. در کتابهاى فقهى که در اختیار من بود و ابواب گوناگون آنها را بررسى کردم, اصلاً تحت این عنوان, فقیهى نظرى ندارد….

در مورد سقط جنین مسأله از دو دید مطرح مى شود:

1. آیا سقط جنین خود به خود گناه است؟

2. آیا سقط جنین اعتداء و تجاوز به حق کسى است و از نظر تجاوز به حق کسى گناه است؟

… من گمان مى کنم در هرجا در سطح متعارف مطرح بکنید که آیا سقط جنین گناه است یا نه, شائبه قتل نفس در آن است. … خوب, اگر مسأله از نظر قتل نفس مطرح باشد, باید عرض کنم: مستفاد از دلایل فقهى ما و عبارات برخى از فقهاى بزرگ قرنهاى اخیر, این است که سقط جنین قبل از آن که روح در او دمیده شود, قتل نفس نیست….

حالا عنایت بفرمایید به عبارت صاحب جواهر, در شرح عبارت شرایع:

(وکیف کان, فلا کفارة على الجانى عندنا, بل الاجماع بقسمیه علیه, لعدم صدق القتل بعد فرض عدم ولوج الروح)

مى گویند در دیه جنین که تا صد دینار بود (نه آن که هزار دینار و پانصد دینار است) یعنى آن که قبل از ولوج روح است, کفاره نیست. فقط دیه است بلکه اجماع محصل و اجماع منقول بر این مطلب هست. چرا؟ چون در فرضى که روح در او ولوج پیدا نکرده و وارد نشده, قتل صدق نمى کند… لذا ادله حرمت قتل نفس شامل او نمى شود.)186

روایى, یا ناروایى انداختن جنین:

شهید بهشتى در ادامه بحث مى نویسد:

(واما جهت دوم بحث, بررسى مطلب است از نظرهاى دیگر; مثلاً سقط جنین قبل از چهار ماهگى, آدمکشى نیست, ولى آیا حرام است یا نه؟ ممکن است, آدم کشى نباشد; اما حرام باشد. ما براى حرام بودن هنوز دلیل کافى در فقه پیدا نکرده ایم. یک سلسله روایات است که مى گوید: جنین را قبل از چهارماهگى, حتى آن وقتى که هنوز در رحم مادر به صورت نطفه اى است, اگر کسى سبب شد در همان روزهاى اول سقط شود بر او دیه لازم است و باید دیه بپردازد. این روایات از پیغمبر و از ائمه است و مفادشان هم تقریباً یکى است….

آیا از این روایات که دیه را مقرر مى کنند مى توانیم حرام بودن را بفهمیم؟

پاسخ: بله. از این روایات مى فهمیم که سقط جنین حرام است, حتى قبل از این که روح در آن دمیده شود; اما نه به عنوان قتل نفس و نه به هیچ عنوان دیگر, فقط به عنوان تجاوز و اعتداء….

این در قوانین فقهى ما مقرر است; وقتى که قتل از نظر زیان اقتصادى مورد توجه قرار مى گیرد, چه عمدش و چه خطایش, موجب پرداخت غرامت مى شود. ـ دیه, یعنى غرامت.

بنابراین, توجه مى فرمایید که از دیه نمى شود حرمت و حرام بودن را استنباط کرد. اگر جنین را که روزى انسان کارایى مى شود, سقط کردى باید در مراحل مختلف دیه بپردازى. واجب کردن دیه نمى تواند منشایى براى استنباط حرام بودن و حرمت تکلیفى باشد, مگر از نظر تجاوز; یعنى بگوییم آقا, تو که آمدى جنینى را در مرحله خون بسته بودن انداختى, به مال دیگرى تجاوز کرده اى, پس این گناه است. از نظر تجاوز به مال غیر گناه است. خوب, این جا این سؤال پیش مى آید که اگر صاحبان این مال, که پدر و مادر تلقى مى شوند (چون دیه را باید به آنها داد) رضایت دادند چه؟ آیا اگر طرفین توافق کردند باز هم تجاوز است؟)187

سکوت حاکم بر روایات وارد شده در بیان حکم انداختن جنین در گاهِ راضى بودن زن و شوهر و جهت گیرى روایات نسبت به بیان حکم حقوقى انداختن جنین به دست دیگران و یا پا پیش گذاردن یک جانبه پدر و مادر, نشان گر آن است که حرام بودن و جریمه انداختن جنین از باب نگهداشت حقوق والدین است, نه حقوق نطفه; از این روى, دور نیست که در صورت رضایت زن و شوهر و شور علمى و تخصصى, حرام نباشد و جریمه برداشته شود. همان گونه که در مقام شیر دادن و مدت آن نیز چنین است. خداوند متعال در قرآن کریم, ضمن دستور به شیر دادن کودکان تا مدت دو سال کامل, اجازه مى دهد که کاستن از این مدت, در صورتى که با رضا و خرسندى زن و شوهر و مشورت همدیگر انجام پذیرد, رواست و باکى بر آن نیست:

(فان ارادا فصالاً عن تراض منهما وتشاور فلا جناح علیهما.)188

پدر و مادر اگر بخواهند, با همداستانى و رایزنى خویش, کودک را از شیر باز گیرند, گناهى بر ایشان نَبُوَد.

شهید بهشتى در باره انداختن جنین, با رضامندى پدر و مادر, مى نویسد:

(وقتى که جنینى بى اذن پدر و مادر, هر دو, اسقاط شود, ستمى بر هر دو, یا بر یکى در صورت رضایت دیگرى, مى رود. به همین دلیل, اسلام براى چنین عملى دیه مقرر کرده و آن را ستم و حرام دانسته است. امّا اگر پدر و مادر, هر دو, به این کار رضایت دهند عنوان ستم و عدوان صادق نیست و از این جهت حکم حرمت بر آن بار نمى شود.)189

صرف نظر از مبانى قرآنى و روایى که در این باره و دیگر گزاره هاى مربوط به سامان دهى خانواده و زاد و ولد, بدان پرداختیم,مبانى اصولى دیگر از جمله, (حجیّت عقل) (قاعده ملازمه) (ظهور تزاحم) و از همه مهم تر (اختیارات حاکم اسلامى) راهکارهاى کارگشاى دیگرى هستند که شارع مقدس اسلامى, در گاه نبود دستورهاى وحیانى و یا در گاه نیاز و مصالح عمومى, فراروى اندیشوران اسلامى گشوده است. گاه حرام بودن و مباح بودن احکام از آن پیروى مى کند. از این جاست که:

محمدحسین فضل الله: در پاسخ به پرسش: آیا رواست انداختن جنینى که از حرام, یا از ازدواج پنهانى بسته شده و آشکار شدن آن در بین قوم و قبیله, سبب خطر و حرج خواهد شد؟ مى نویسد:

(یجوز لها ذلک, اذا کان بقاء الحمل یؤذى الى خطر على حیاتها, او الى عار کبیر او حرج لا یتحمل عادة, ولکن بشرط ان لایکون الجنین فى المرحلة التى یعبر عنها بمرحلة (نفخ الروح), ففى هذه المرحلة لایجوز ذلک الاّ فى حالة الخطر المحقق على الحیاة.)190

زمانى که ماندگارى جنین, براى حیات زن, خطرآفرین باشد, یا ننگ و عارى به بار آورد که نشود آن را تاب آورد, به شرط آن که جنین وارد رده اى که از آن به نفخ روح تعبیر مى کنند, نشده باشد, انداختن آن جایز است. و در رده و مرتبه نفخ روح, انداختن آن جایز نیست, مگر در حالت خطر حتمى جانى.

امام خمینى:

(اگر ضرر و خطر جانى براى مادر دارد, قبل از دمیده شدن روح در جنین, اسقاط جایز است.)191

سید محمدرضا گلپایگانى:

(در صورتى که مادر ناچار از معالجه است و معالجه مستلزم اسقاط جنین است, قبل از ولوج روح, سقط جنین جایز است.)192

محمد فاضل لنکرانى:

(…در صورت عدم دمیده شدن روح, اگر طبق تشخیص دکتر متخصص و مورد اطمینان, بقاى حمل براى مادرش خطر جانى داشته باشد, یا مستلزم ضرر, یا درد غیر قابل تحمل باشد, اسقاط مانعى ندارد.)193

مقام معظم رهبرى:

(اگر تشخیص بیمارى در جنین قطعى است و داشتن و نگهداشتن چنین فرزندى موجب حرج مى باشد, در این صورت جایز است قبل از دمیده شدن روح, جنین را اسقاط کنند, ولى بنابر احتیاط, دیه آن باید پرداخت شود.)

(…بعد از دمیده شدن روح, جایز نیست, حتى اگر ادامه حاملگى براى حیات مادر خطرناک باشد, مگر آن که استمرار باردارى, حیات مادر و جنین هر دو را تهدید کند و نجات زندگى طفل به هیچ وجه ممکن نباشد, و نجات زندگى مادر به تنهایى با سقط جنین امکان داشته باشد.)194

نتیجه سخن:
کابوس زیاد شدن سکنه زمین و کشورها, در حالى به هیولایى دگر شده است که کشورهاى اسلامى, بویژه کشور جمهورى اسلامى ایران, در رشد نرخ زه و زاد, راس هِرَم آن را به خود ویژه ساخته اند. افزایش بى رویه جمعیت, از زاویه هاى گوناگون, دشواریهایى را فرا راه توسعه اقتصادى, اجتماعى, امنیتى و حتى فرهنگى کشورمان قرار داده است; به گونه اى که برنامه ریزیها و اجراى سیاستهاى برنامه اى را با گسیختگى بزرگى رو به رو ساخته است که اگر ادامه چنین روندى را تهدید جدى براى پایدارى کلیت نظام به شمار آوردیم, هرگز سخنى به گزاف نگفته ایم.

مصلحت نظام, که به گفته امام راحل, از امور مهمه اى است که گاهى غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز مى گردد;195 ایجاب مى کند که در برابر خطر انفجار جمعیتى نیز چاره اى فراخور اندیشیده شود.

خوشبختانه, متنها,منبعها و مأخذهاى فقه اسلامى, که برنامه هاى نرم افزارى جامعه هاى اسلامى را در خود نهفته دارند, پاسخ گوى پردازشگرى هستند که همواره بازخوردها را در کانون توجه دارد.

(قوانین اسلامى, به اصطلاح امروز, در عین این که آسمانى است, زمینى است; یعنى براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگى بشر است. به این معنى که جنبه مرموز و صد در صد مخفى و رمزى ندارد که بگوید: حکم خدا به این حرفها بستگى ندارد, خدا قانونى وضع کرده و خودش از رمزش آگاه است, نه, اسلام اساساً خودش بیان مى کند که هرچه قانونى من وضع کرده ام, براساس همین مصالحى است که به جسم شما مربوط است یا به روح شما, به اخلاق شما, به روابط اجتماعى شما, به همین مسائل مربوط است; یعنى یک امور به اصطلاح مرموزى که عقل بشر هیچ به آن راه نداشته باشد نیست.)196

(عقل در موارد زیادى مى تواند در احکام دخالت کند….197 یعنى هرجا که عقل, یک مصلحت ملزمى را کشف کند, ما مى دانیم که شرع هم حکم هماهنگ با آن دارد و هرجا که عقل یک مفسده ملزمى را کشف کند, ما مى فهمیم که شرع هم در این جا هماهنگ است ولو اساساً در قرآن و حدیث و کلمات علما, یک کلمه در این زمینه نیامده باشد. و به همین دلیل, ممکن است عقل یک مصلحت ملزم, یا یک مفسده ملزمى را در موردى کشف کند که این مصلحت ملزم, یا مفسده ملزم, با حکمى که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند; یعنى حکمى که اسلام بیان نکرده و عقل کشف کرده, یا حکمى که اسلام بیان کرده تزاحم پیدا کند; و آنچه که اسلام بیان نکرده مهم تر باشد از آنچه که بیان کرده است; یعنى آنچه که عقل از اسلام کشف کرده مهم تر باشد از آنچه که اسلام بیان کرده است; این جا حکم عقل مى آید آن حکم بیان شده شرع را محدود مى کند.)198

بنابراین, اگر نبود این همه مستنداتى که در این جستار بدانها پرداختیم و نظر اسلام را, که همانا, روا شمارى سامان دهى جمعیت است, نتیجه گیرى کردیم, حکم عقلى, در ملازمه عقل و شرع, خود, به چنین فتوایى مى رسید; لیک وجود دلیلهاى فراوان قرآنى و روایى که خردورزى و ژرفکاوى در آنها ما را در رسیدن به حکم شرعى خارج از قاعده حجیت عقل رهنمون بوده است, به این جا رسانید که:

1. رشد پر شتابِ زه و زاد و ساخت جوان آن در جامعه, در صورتى که از حد خوشایند و ترازمند فراتر رود, اثرها و پیامدهاى ناگوارى دارد که عبارتند از: افزایش مصرف, کاهش پس انداز, کاهش سرمایه گذارى, عقب ماندگى و رشد فقر, رشد تضادهاى درونى, افزایش بیکارى, رشد نارضایى, خودباختگى, کاهش قدرت نظامى, کاهش اعتبار بین المللى.199

2. هرچند نواختها و نعمتهاى الهى در جهان, بى پایان و غیر درخور شمارش هستند; اما آفریدگار هستى که این کره خاکى را زیست گاه انسانى قرار داده, نظام آن را بر اندازه هایى استوار ساخته است که خارج شدن از آن, هرگز ممکن نیست و بشر ناگزیر از نگهداشت اصول حاکم بر آن اندازه ها و گنجاییهاست; زیرا که میزان ساکنان آن نیز, تابع و پیروى از آن گنجاییهاست.

3. بازشناسى موضوع بحران جمعیتى در صلاحیت کارشناسان و سیاستگذاران جمعیتى است که فقیهان مى باید به دیدگاه آنان, اهمیت بدهند.

4. در نصها و متنهاى روشن, دلیلى بر بازداشتن از سامان دهى خانواده, دیده نمى شود.

5. پیش گیرى از باردارى, بیرون ریختن مَنى, عقیم سازى و… که مبناى اصلى در سامان دهى خانواده به شمار مى رود, از نظر شرع, با رضا و خرسندى زن و شوهر, رواست.

6. انداختن جنین پس از تکامل آن در رحم مادر و دمیده شدن روح در آن, حرام و به عنوان قتل نفس, دیه, کفاره و قصاص را در پى دارد.

7. انداختن جنین, پیش از دمیده شدن روح در آن, هرچند قتل نفس به شمار نمى رود; اما در صورتى که با رضامندى, هماهنگى و خرسندى زن و شوهر همراه نباشد, سزاوار دیه اى است که باید آن که سبب گردیده جنین بیفتد, به پدر و مادر آن, بپردازد. اگر یکى از پدر و مادر, بدون راضى کردن دیگرى, جنین را بیندازد, واجب است دیه را به دیگرى بپردازد.

8.بر حرام بودن انداختن جنین, پیش از کامل شدن و دمیده شدن روح در آن, با رضامندى زن و شوهر, دلیل شرعى وجود ندارد.

9. ولیّ امر مسلمانان, وظیفه دارد براساس درک مصالح و مفاسد همگانى, احکامى را, هرچند ناسازگار با نصوص اسلامى, بنهد و به مورد اجرا بگذارد. اجراى این حکمها و قانونها, بایسته و لازم و همانند شریعت, از اعتبار برخوردارند.

 
پى نوشتها:
1. جامعه شناسى, آنتونى. گیدنز, منوچهر صبورى/622, نشر نى, تهران, 1378.
2. همان!626.
3. کشورهاى جهان سوم, جى. اى. گلدتورپ (1370) جواد طهوریان/49ـ50, معاونت فرهنگى آستان قدس رضوى, 1370.
4. جمعیت و تنظیم خانواده, نعمت الله تقوى/40, جامعه پژوه و نشر دانیال, 1379.
5. همان/65.
6. همان.
7. روزنامه اطلاعات/12, 8شهریور 1374, مقاله: (انفجار جمعیت و امنیت غذایى)
8. جمعیت و تنظیم خانواده, نعمت الله تقوى/12.
9. همان/58.
10. همان/68.
11. همان/57.
12. همان/58.
13. اقتصاد ما, سید محمدباقر صدر, محمدکاظم موسوى, ج1/10, نشر برهان و اسلامى, 1350.
14. اقتصادشناسى توسعه نیافتگى, دیوید کلمن و فورد نیکسون, غلامرضا آزاد/143, 1378.
15. ملل فقیر, پیرموسى ترجمه خلیل ملکى و ب مهرگان/107, بى تا.
16. روزنامه کیهان, 25/7/1346, به نقل از: مجله مکتب اسلام, شماره1/3, سال9, آذرماه 1346.
17. روزنامه نوروز, 26دى 1380.
18. جمعیت و تنظیم خانواده, تقوى/16.
19.رسائل فقهى, محمدتقى جعفرى/ج1/247, نشر کرامت, 1377.
20. اقتصاد ما, سید محمدباقر صدر, ع. اسپهبدى, ج2/275 برهان و اسلامى, تهران, 1349.
21. همان, ج1/13.
22. اقتصاد در مکتب اسلام, سید موسى صدر, على حجتى کرمانى/36ـ37, انتشار, تهران, 1350.
23. مجله مکتب اسلام, شماره21/4ـ6, سال9, 1346.
24. همان, شماره4/95.
25. خاتمیت, مرتضى مطهرى/78ـ84, صدرا, 1347.
26. جهان آفرین, حسین نورى/288, 1374.
27. اقتصاد در مکتب اسلام, سید موسى صدر/32ـ33.
28. مجله مکتب اسلام, شماره 1/3, سال14, 1351.
29. بهداشت و تنظیم خانواده, سید محمدحسینى بهشتى/31ـ32, بقعه, تهران, 1379.
30. مجله مکتب اسلام, شماره9/37, سال15, 1353.
31. مجله پاسدار اسلام, شماره28/13, 1363.
32. همان/14.
33. همان, شماره33/14ـ16.
34 . استفتاءات از محضر امام خمینى, ج3 / 281 ـ 292, جلوگیرى از باردارى و سقط جنین, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین قم.
35 . رساله نوین, امام خمینى, تهیه و تنظیم بى آزار شیرازى, ج 3 / 100, دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
36. صحیفه نور, رهنمودهاى امام خمینى, ج4/39, ارشاد اسلامى.
37. منشور جاوید, جعفر سبحانى/82, اصفهان, کتابخانه امام امیرالمؤمنین على(ع), 1360.
38. رساله نوین, بى آزار شیرازى, ج3/100, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, تهران, 1379.
39. مجله حوزه, شماره 25/125, سال پنجم, 1367.
40. کاهش جمعیت ضربه اى سهمگین بر پیکر مسلمین, سید محمدحسین حسینى تهرانى/108, حکمت, تهران.
41. همان/6.
42. همان/42.
43. همان/176.
44. همان/38.
45 . همان/ 129 .
46 . روزنامه سلام, شماره616, 1و4, 21 تیرماه, 1372.
47 . روزنامه همشهرى, 22تیر/2, 1372.
48 . فقه اهل بیت, سال ششم, شماره21/48ـ49, 51 ـ52.
49 . رساله نوین, عبدالکریم بى آزار شیرازى, ج3/98.
50 . مسأله تحدید النسل وقایة وعلاجاً, محمد سعید البوطى/15, دمشق, مکتبة الفارابى, 1408هـ. 1988م.
51. http:// arabic, islamic web.com/Sunni/family, Planning.htm
52. http://news.Masrawy.com/masrawynews/20062002/88090 news.htm
53 . نظریات جمعیت شناسى, احمد کتابى/37, اقبال, تهران, 1364.
54 . همان.
55 . همان/38 .
56 . مرجعیت و روحانیت, جمعى از نویسندگان/65, شرکت سهامى انتشار, تهران, 1341.
57 . ده گفتار, مرتضى مطهرى/100, حکمت, تهران, 1356.
58 . همان/177.
59 . همان; تکامل اجتماعى انسان, مرتضى مطهرى/188ـ190, صدرا.
60 . روزنامه کیهان, شماره 14042, 16آبان, ص16.
61 . جامعه شناسى دینامیسم اجتماع, على اکبر ترابى/9, چهر, تبریز, 1355.
62 . همان/13.
63 . همان/24.
64 . همان/45.
65 . ولایت فقیه, امام خمینى/78, آزادى, به نقل از مجله حوزه, شماره 45/113.
66 . روزنامه اطلاعات, شماره 18696/8 و13, 6اسفند1367.
67 . زمینه جامعه شناسى, آگ برون و نیم کوف, ا.ح. آریان پور/303, دهخدا, تهران, 1355.
68 . اسلام شناسى, على شریعتى, درس ششم, بى تا.
69 . سوره نحل, آیه79.
70 . سفینة البحار, شیخ عباس قمى, ج2/413, فراهانى, چاپ قدیم, بى تا.
71 . تفسیر نمونه, ج1/شانزده, 1353.
72 . بحارالانوار, محمدباقر مجلسى, ج19; الفصول المهمه, شیخ حر عاملى. به نقل از: انسان در افق قرآن, محمدتقى جعفرى/35, کانون علمى و تربیتى جهان اسلامى, اصفهان, 1349.
73 . نهج البلاغه صبحى صالح, حکمت313; نهج البلاغه فیض الاسلام, حکمت305.
74 . سوره نور, آیه32.
75 . سوره نساء, آیه3.
76 . سوره بقره, آیه223.
77 . سوره نحل, آیه72.
78 . سوره نساء, آیه24.
79 . سوره نساء, آیه1.
80 . تفسیر الصافى, فیض کاشانى, ج1/421, الاعلمى للمطبوعات, بیروت; منهج الصادقین, فتح الله کاشانى, ج3/43, اسلامیه, تهران, 1346; کنز العرفان, فاضل مقداد/ج1و2/139ـ140. مکتبة المرتضویه, تهران, 1343.
81 . پیام زن, سال اول, شماره 10/53, سال77, مقاله: (کنترل جمعیت, ضرورتها و شرایط) از: سید مهدى موسوى.
82 . خاتمیت, مرتضى مطهرى/80, صدرا, 1377.
83 . تفسیر المیزان, علامه طباطبائى, محمدتقى مصباح یزدى, 267, دارالعلم, قم, 1346.
84 . کاهش جمعیت ضربه اى سهمگین در پیکر مسلمین/275.
85 . سوره توبه, آیه69.
86 . سوره سبا, آیه35.
87 . سوره تغابن, آیه14.
88 .سوره تغابن, آیه15.
89 . سوره توبه, آیه55.
90 . سوره سبا, آیه37.
91 . سوره بقره, آیه249.
92 . سوره مرسلات, آیه25ـ26.
93 . سوره هود, آیه6.
94 . سوره الذاریات, آیه22.
95 . سوره الذاریات, آیه58.
96 . سوره طلاق, آیه2ـ3.
97 . بوستان سعدى شیرازى, باب ششم در قناعت.
98 . جامعه شناسى, آنتونى, گیدنر, منوچهر صبورى/623, نشر نى, 1378.
99 . روزنامه اطلاعات, شماره 20705/5, 28بهمن, 1374.
100 . کنز العمال, فاضل هندى, ج1/619, حدیث2861, مؤسسة الرسالة, 1399هـ. 1979م.
101 . این عبارت را تفسیر نمونه در مقدمه خود بدون ذکر مأخذ به عنوان حدیث معروف آورده است. اما نگارنده در منابع حدیثى بدان دست نیافتم. علامه مجلسى هم در بحارالانوار, آن را به عنوان عبارت غیر حدیثى آورده است. (بحار, ج54/218, مؤسسة الوفاء, بیروت, 1403ق. 1983م.)
102 . المیزان, علامه طباطبائى, ناصر مکارم شیرازى, 8 ـ11, دارالعلم, قم, بى تا.
103 . سوره قمر, آیه54.
104 . سوره رعد, آیه8.
105 . سوره طلاق, آیه2.
106 .سوره حجر, آیه21.
107 . سوره فصلت, آیه10.
108 . سوره اعلى, آیه3.
109 . المیزان, ج1/299.
110 . تفسیر نمونه, ج10/138, دارالکتب الاسلامیه, 1360.
111 . سیاست ارسطو, حمید عنایت/292, تهران.
112 . سوره اعراف, آیه31.
113 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم, عبدالواحد آمدى/359, ح8117, دفتر تبلیغات اسلامى, قم, 1366.
114 . تفسیر البرهان, سید هاشم بحرانى, ج2/10, دارالهادى, بیروت.
115 . سوره شعرا, آیه151ـ152.
116 . سوره نساء, آیه9.
117 . المیزان فارسى ذیل آیه شریفه. نساء, 9ـ
118 . سوره حشر, آیه18.
119 . سوره اسرى, آیه29.
120 . سوره بقره, آیه185.
121 . سوره مائده, آیه6.
122 . سوره حج, آیه78.
123 . فروع کافى, محمد بن یعقوب کلینى, ج5/324, دارالکتب الاسلامیه.
124 . سفینةالبحار, ج1/561.
125 . وسائل الشیعه, حر عاملى, ج14/33. دار احیاء التراث العربى, بیروت.
126 . مجله پیام زن, سال اول, شماره9/54, مقاله: (کنترل جمعیت, ضرورتها و شرایط).
127 . لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین, سوره شعرا, آیه3.
128 . امام رضا: (…وحرم الله الزنا لما فیه من الفساد من قتل النفس, وذهاب الانساب وترک التربیة الاطفال…) وسایل, ج14/234.
129 . امام صادق: (لایبغضنا الا من خبث ولادته او حملت به امه فى حیضها) من لایحضره الفقیه, ج1/149.
130 . وسائل الشیعه, ج14/57; فروع کافى, ج5/354.
131 . امیرالمؤمنین(ع): (ایاکم وتزویج الحمقاء فان صحبتها بلاء وولدها ضیاع) همان/56.
132 . امام موسى بن جعفر(ع): (لابأس بالعزل فى ستة وجوه… والمرأة السلیطة والبذیّة…) خصال, شیخ صدوق, فهرى زنجانى, ج1/366, علمیه اسلامیه.
133 . المحجةالبیضاء, مولى محسن کاشانى, ج3/73, مؤسسه الاعلمى, بیروت.
134 . من لایحضره الفقیه, شیخ صدوق, ج3/355, دارالاضواء, بیروت.
135 . تصنیف, غررالحکم, آمدى/407, ح9348.
136 . نهج الفصاحه, ابوالقاسم پاینده/54, ح278, جاویدان, تهران.
137 . همان/447, ح2100; خصال, شیخ صدوق, ج2/610; نهج البلاغه, کلمات قصار/142; بحارالانوار, 101/71.
138 . نهج الفصاحه/169, ح837.
139 . بحارالانوار, علامه مجلسى, ج 104 / 72, ح 12, اسلامیه, تهران.
140 .
141 . تحف العقول, ابن شعبه حرّانى/153, مؤسسة الاعلمى للمطبوعات, بیروت.
142 . بحارالانوار, ج 104 / 69, اسلامیه, تهران.
143 . مستدرک الوسایل, میرزا حسین نورى, ج2/615, چاپ سه جلدى قدیم.
144 . الحیاة, حکیمى, ج4/258, دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
145 . همان/256.
146 . همان, ج1/328.
147 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم/354.
148 . همان.
149 . الحیاة, ج1/329.
150 . همان, ج4/257.
151 . همان/239.
152 . سفینةالبحار, ج2/485.
153 . بهداشت و تنظیم خانواده, سید محمد حسینى بهشتى/83.
154. www.al.shia.com/htm 1/far/books/fegh/estefta-tabrizi/estef 029.htm
155 . اجوبة الاستفتاءات, سید على خامنه اى, ترجمه/277, مسأله1255, الهدى, 1381.
156 .روزنامه اطلاعات, شماره21103, 29تیر 1371.
157. http:www.ahareh.com.mayazine/payam.2/81/121/tto1
158 . جمعیت و تنظیم خانواده, محمدتقى شیخى/119, انتشار, 1379.
159 . روزنامه اطلاعات, شماره20528/5, 27تیرماه 1374.
160 . روزنامه سلام, شماره617, 22تیرماه 1372, صفحه اخبار اقتصادى.
161 . سوره انعام, آیه151.
162 . سوره اسراء, آیه31.
163 . سوره تکویر, آیه8و9.
164 . سوره ممتحنه, آیه12.
165 . المیزان, ج19/279, دارالکتب الاسلامیه, تهران.
166 . تفسیر نمونه, ج6/34, دارالکتب الاسلامیه, تهران.
167 . همان, ج26/178.
168 . تفسیر نوین/58, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, تهران.
169 . تفسیر موضوعى منشور جاوید, جعفر سبحانى, ج1/80, کتابخانه امیرالمؤمنین, اصفهان.
170 . کنز العرفان, فاضل مقداد, ج2/375, مکتبة المرتضویه, تهران.
171 . بهداشت و تنظیم خانواده, سید محمدحسینى بهشتى/108.
172 . همان/193.
173 . وسایل الشیعه, ج19/169, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
174 . من لایحضره الفقیه, ج4/120.
175 . وسایل الشیعه, ج19/238.
176 . من لایحضره الفقیه, ج4/121.
177 . اسلام و مقتضیات زمان, مرتضى مطهرى, ج2/32, صدرا.
178 . مسألة تحدید النسل, محمد سعید رمضان البوطى/72, مکتبة الفارابى, دمشق.
179 . همان/74.
180 . همان/77ـ 78.
181 . همان/80.
182 . همان.
183 . فقه السنة, ج2/234, مکتبة العصریه, بیروت.
184 . نظریات جمعیت شناسى, احمد کتابى/35, اقبال, تهران.
185 . مسالک الافهام, شهید ثانى, ج2/506 ـ507, چاپ دوجلدى, قدیم.
186 . بهداشت و تنظیم خانواده, سید محمدحسینى بهشتى/52 ـ63.
187 . همان/89 ـ93.
188 . سوره بقره, آیه233.
189 . بهداشت و تنظیم خانواده, سید محمدحسینى بهشتى/198.
190 . فقه الحیاة, سید محمدحسین فضل اللّه/162, مؤسسه المعارف للمطبوعات, بیروت.
191 . رساله نوین, عبدالکریم بى آزار شیرازى, ج3/101, دفتر نشر و فرهنگ اسلامى, تهران.
192 . ارشاد المسائل, سید محمدرضا گلپایگانى/638.
193 . جامع المسائل, محمد فاضل لنکرانى, ج1/548, نشر امیرالعلم.
194 . رساله اجوبة الاستفتاءات (ترجمه), الهدى, ص280.
195 . صحیفه نور, رهنمودهاى امام خمینى, ج2/167.
196 . اسلام و مقتضیات زمان, مرتضى مطهرى, ج2/27.
197 . همان/28.
198 . همان/30.
199 . جامعه شناسى (جمعیت), احمد رجب زاده, محمد جلال عباسى شوزاى, ج1/50 ـ65, وزارت آموزش و پرورش.