نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
مقدمه
جواز تعدد زوجات، از احکام پذیرفته شده در همه مذاهب اسلام است. مستند اصلى این حکم، قرآن کریم است و مهمترین آیهاى که بر آن دلالت دارد، آیه سوم سوره نساء است. علاوه بر آن، روایات معصومان)ع( و سیره عملى آنان نیز بر مشروعیت تعدد زوجات دلالت دارد. قرآن کریم در آیات 3 و 129 سوره نساء، از رعایت عدالت میان همسران در تعدد زوجات یاد کرده است. در روایات نیز به این موضوع پرداخته شده است. از این رو، شرط رعایت عدالت در تعدد زوجات، مورد قبول فقیهان همه مذاهب اسلامى است; اما در تفسیر آن و تعیین متعلق عدالت، آراى متفاوتى در فقه دیده مىشود. مفسران نیز در تفسیر آیات مذکور و شرط عدالت ذکرشده در آنها اختلاف دارند. در این نوشتار به موضوع شرط عدالت و متعلق آن پرداخته شده و در این میان دیدگاه نوینى بیان شده است.
1. گزارشى از شرط عدالت در تعدد زوجات در فقه
آیه سوم سوره نساء به صراحت، اجراى عدالت میان همسران را واجب کرده است:
»وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلآ تُقْسِطُوا فِى الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلآ تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذلِکَ أَدْنَى أَلآ تَعُولُوا«
و اگر مىترسید که )به هنگام ازدواج با دختران یتیم( عدالت را رعایت نکنید، )از ازدواج با آنان، چشمپوشى کنید و( با زنان پاک )دیگر( ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر; و اگر مىترسید عدالت را )درباره همسران متعدد( رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار، از ظلم و ستم، بهتر جلوگیرى مىکند.
آیه 129 همین سوره، خبر مىدهد که رعایت عدالت در مورد همسران، فوق توان شوهران است، ولى آنان نباید چنان عمل کنند که یکى از زوجات، به طور کامل رها شود:
»وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النَّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُوراً رَحِیماً«
هرچند بکوشید، هرگز نتوانید که در میان زنان به عدالت رفتار کنید. لکن یکباره به سوى یکى میل نکنید تا دیگرى را سرگشته رها کرده باشید. اگر از در آشتى درآیید و پرهیزگارى کنید، خدا آمرزنده و مهربان است.
فقیهان همه مذاهب اسلامى به استناد آیه نخست، رعایت عدالت میان همسران را بر مرد واجب مىدانند; اما در متعلق عدالت در این آیه و آیه دوم، اختلاف دارند. قدر متیقن از متعلق عدالت در آیه نخست - که شیعه و سنى بر آن اجماع دارند - تقسیم عادلانه شبها میان همسران است که در فقه عامه و خاصه، آن را »قَسم« )به فتح قاف و سکون سین( مىنامند )شهیدثانى، 310/8 :1413; انصارى، 470 :1415; ابنعربى، بىتا: 313/1; جمعى از نویسندگان، 183/33 :1424). روایات فراوانى درباره قَسم و احکام آن وارد شده است )حر عاملى، 337/21 :1409). این روایات، مستند اصلى فقها در انطباق عدالت در آیه شریف بر قَسم است.
قَسم در فقه، داراى اهمیت است و احکام بسیارى ذیل آن مطرح مىشود، تا جایى که این اصطلاح، عنوان یکى از کتابهاى فقهى در منابع اهلسنت است )انصارى، 107/2 :1418; شربینى، 251/3 :1377). شیخطوسى نیز در برخى آثار خود، متأثر از عامه، همینگونه عمل کرده است )طوسى، 409/4 :1407; و 324/4 :1387). اما سایر فقهاى شیعه، از این روش تبعیت نکردهاند و قَسم را به عنوان یکى از سرفصلهاى کتاب نکاح مطرح کردهاند.
شیخ مفید در کتاب »مقنعه« بعد از اینکه رعایت عدالت را بر مرد در تعدد زوجات سزاوار مىداند، قَسم را به عنوان تنها مصداق براى عدالت ذکر مىکند. او مىگوید:
اگر مرد دو زن داشته باشد، سزاوار است میان آنها به عدالت رفتار کند; پس باید هر شب را با یکى از آنها سپرى نماید )مفید، 516 :1413).
بسیارى از فقها نیز در بیان احکام قَسم، از یکى از مشتقات ماده عدل استفاده کردهاند )حلبى، 295 :1403 و 299; سلار، 155 :1404; ابنزهره، 356 :1417; قمى، 449 :1421; فخر المحققین، 251/3 :1387; شهید ثانى، 310/8 :1413; بحرانى، 588/24 :1405). پس قَسم در آثار فقهى، مصداقِ عدالت شرطشده در تعدد زوجات، معرفى شده است.
در قَسم، سه مسأله بیتوته )شب ماندن(، مضاجعه )هم خوابى( و مواقعه )آمیزش( از هم تفکیک شده است. فقهاى شیعه و اهلسنت، اتفاق نظر دارند که در قَسم، بیتوته بر مرد واجب است و مواقعه واجب نیست; زیرا رعایت عدالت در مواردى واجب است که مرد توان انجام آن را دارد و آن بیتوته است; اما رعایت عدالت و مساوات در امورى که از قدرت مرد خارج است، مانند محبت و جماع، لازم نیست )نجفى، 161/31 :1404; خویى، 281/2 :1410; سبزوارى، بىتا: 568; کاشانى، 332/2 :1409; ابنقدامه، بىتا: 148/8).
در مورد مضاجعه، اختلاف است. بیشتر فقیهان، مضاجعه را نیز بر مرد واجب مىدانند. آنها به آیه »وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ« )نساء/19) استدلال کردهاند; زیرا مضاجعه، مصداق حسن معاشرت است و بدون آن، حسن معاشرت صدق نمىکند )بحرانى، بىتا: 588/24; انصارى، 472 :1415; خمینى، بىتا: 304/2). برخى با درکى عرفى از این آیه، تعیین مصداق براى معاشرت به معروف را به عرف واگذار کردهاند و آن را به مضاجعه منحصر نکردهاند )ابنادریس، 655/2 :1410); اما برخى دیگر آن را بر مؤانست بدون مضاجعه در شب نیز صادق مىدانند )شهیدثانى، 312/8 :1413; زنجانى، 7501/24 :1419). برخى فقیهان، آیه »وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ« )نساء/19) را به مسائل اخلاقى مربوط دانستهاند; و از این رو، استدلال به آن را در مسائل حقوقى و شرعى موجّه نمىدانند )حکیم، 302/13 :1416); و برخى دیگر، امر در آیه را در صورت عمومیت معروف، بر استحباب حمل کردهاند )فاضللنکرانى، 469 :1421). آیتالله خویى در یکى از آثار خود تصریح کرده است که در قَسم، مضاجعه شرط نیست )خویى، 248/3 :1416)، اما در اثرى دیگر، مضاجعه را شرط دانسته است )خویى، 281/2 :1410).
بیشتر فقیهان شیعه، براى عدالت مورد امر در آیه سوم سوره نساء مصداق دیگرى غیر از قَسم ذکر نکردهاند. به نظر آنان نفقه و سایر حقوق زوجیت، نمىتواند متعلق عدالت باشد; زیرا این امور به حسب حال زوجه تغییر مىکند و بر مرد، تنها واجب است که نفقه مورد نیاز و مناسب شأن هر یک از زنان را بپردازد، اما رعایت تساوى در مقدار نفقه، شرط نیست. پس مرد مىتواند پس از رعایت نفقه واجب، به برخى از زنانش بیش از دیگران انفاق کند )طوسى، 484 :1450; صدر، 164/6 :1420). هرچند برخى فقها رعایت تساوى در نفقه را مستحب مىدانند )ابنبراج، 226/2 :1406; خویى، 282/2 :1410). علاوه بر آن، برخى دیگر تساوى در التفات، خوشرویى و مواقعه را نیز مستحب دانستهاند )نجفى، 182/31 :1404; سبزوارى، بىتا: 568).
به نظر بیشتر علماى اهل سنت نیز متعلق عدالت در آیه سوم سوره نساء فقط قَسم است )ابنعربى، بىتا: 313/1). شافعیه، حنابله و مالکیه نیز بر این باورند که اگر مرد در مورد نفقه و پوشاک و مانند آنها رعایت مقدار واجب را کرد، مىتواند برخى از زنان را نسبت به برخى دیگر توسعه دهد، هرچند مراعات مساوات بهتر است )جمعى از نویسندگان، 186/33 :1424; ابنقدامه، بىتا: 144/8)، اما آن گروه از فقهاى حنفیه که تعیین مقدار نفقه را به حسب حال مرد مىدانند نه به حسب حال هر دو، در این باره فتوا دادهاند که مساوات در نفقه، بر مرد واجب است )ابنعابدین، 398/2 :1415). همچنین شافعیه، حنفیه و حنبلیه نیز رعایت عدالت و مساوات در همه استمتاعات جنسى را مستحب مىدانند )ابنقدامه، بىتا: 35/7).
در عین حال، برخى مفسران شیعه و سنى - بر خلاف بیشتر فقیهان - متعلق عدالت در آیه سوم سوره نساء را علاوه بر قَسم، شامل مواردى چون نفقه، معاشرت، مباشرت و غیره نیز مىدانند )طبرسى، 11/3 :1415; ابوحیان، 507/3 :1420; قطب، 582/1 :1412).
2. معناى عدالت
علت اینکه بسیارى از فقهاى شیعه و اهل سنت، متعلق عدالت در آیه 3 سوره نساء را فقط قَسم مىدانند، این است که آنها عدالت را به معناى مساوات گرفتهاند و مساوات نیز از نظر شرعى، فقط در قَسم واجب است و در سایر حقوق شرعى و اخلاقى زوجه، مانند نفقه، جماع، حسن معاشرت و محبت، مساوات واجب نیست. شیخ طوسى مىگوید:
مانعى ندارد که مرد بعضى از زنانش را بر بعضى دیگر، در نفقه و پوشاک برترى دهد و اگر تساوى را میان آنها رعایت کند و به عدالت رفتار نماید، بهتر است )طوسى، 484 :1400).
از کنار هم آمدن عدالت و تساوى در این عبارت، روشن مىشود که شیخ هر دو را به یک معنا مىداند; و در نتیجه، رعایت عدالت را در نفقه و پوشاک واجب نمىداند. فخرالمحققین به وضوح ادعا مىکند که عدالت در آیه سوم سوره نساء به معناى رعایت تساوى است، نه به معناى رعایت حقوق. او بر این ادعا استدلال مىکند و مىگوید:
عدالت در آیه سوم سوره نساء به معناى مساوات است، نه رعایت حقوق; زیرا در این آیه در فرضى که بیم از عدم اجراى عدالت میان همسران باشد، توصیه شده که به یک زن یا به آنچه از کنیزان دارند، اکتفا کنند پس عدالت در این آیه، فقط در تعدد زوجات قابل تصور است و در فرض یک زن یا ملک یمین، رعایت عدالت لازم نیست; و این عدالت به معناى مساوات است; زیرا عدالت به معناى رعایت حقوق، در یک زن و کنیزان نیز واجب مىباشد )فخرالمحققین، 251/3 :1387).
شهید ثانى و بسیارى از فقهاى پس از او، براى حکم به استحباب و عدم وجوب مساوات در نفقه، حسن معاشرت و جماع و مانند آنها به آیه 129 سوره نساء استدلال کردهاند. پیشفرض آنها در این استدلال، این است که عدالت در این آیه به معناى مساوات است; زیرا در این آیه تصریح شده که مردان نمىتوانند عدالت را در حق همسران خود رعایت کنند; پس نتیجه گرفتهاند که رعایت عدالت، یعنى مساوات در این امور که فوق استطاعت مردان است، واجب نیست و مستحب است )شهید ثانى، 336/8 :1413; عاملى، 424/1 :1411; فیض کاشانى، بىتا: 289/2; بحرانى، 589/24 :1405; اصفهانى، 516/7 :1416; حائرى طباطبایى، بىتا: 152/2; بحرانى، بىتا: 10/10; نراقى، 34/1 :1422; روحانى، 245/22 :1412).
به نظر صاحب جواهر و برخى دیگر از فقها نیز عدل در هر دو آیه، به معناى مساوات است; اما به نظر او متعلق آن در آیه 129 سوره نساء، نفقه و مانند آن نیست; زیرا مساوات در این امور ممکن است و فوق طاقت شوهر نیست، بلکه مقصود، مساوات در همه امور یا مساوات در خصوص محبت است )نجفى، 35/29 :1404; اراکى، 735 :1419). شواهد دیگرى نیز در منابع فقهى وجود دارد که آشکار مىسازد عدالت در تعدد زوجات نزد فقیهان، به معناى مساوات مىباشد )طوسى، 155/4 :1387; ابنزهره، 356 :1417).
همچنین ممکن است از روایت ذیل که از امام کاظم)ع( نقل شده، برداشت شود که عدالت در تعدد زوجات، به معناى مساوات است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِیّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ)ع( عَنِ الرَّجُلِ تَکُونُ لَهُ امْرَأَتَانِ یُرِیدُ أَنْ یُؤْثِرَ إِحْدَاهُمَا بِالْکِسْوَةِ وَ الْعَطِیةِ، أَ یَصْلُحُ ذَلِکَ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ، وَ اجْهَدْ فِی الْعَدْلِ بَیْنَهُمَا )عاملى، 341/21 :1409).
عبدالملک بن عتبه مىگوید: از امام کاظم)ع( درباره مردى که دو زن دارد و مىخواهد یکى را در پوشاک و نفقه بر دیگرى برترى دهد، پرسیدم که آیا این کار به صلاح است؟ حضرت فرمود: مانعى ندارد; کوشش کند که عدالت را میان آنها رعایت کند.
بسیارى از فقها عدالت در این روایت را به معناى تساوى مىدانند و متعلق عدالت نیز چنانکه در روایت آمده، نفقه و پوشاک است. از این رو، امر به رعایت عدالت در روایت را بر استحباب حمل کردهاند )شهید ثانى، 336/8 :1413; عاملى، 424/1 :1411; اصفهانى، 516/7 :1416; خوانسارى، 432/4 :1405; سبزوارى، 214/25 :1413; فاضل، 479 :1421; اراکى، 736 :1419; روحانى، 245/22 :1412).
کاوش و دقت در معناى لغوى عدالت، راهگشاى فهم درست آیه سوم سوره نساء و ارتباط آن با آیه 129 همان سوره و پاسخگوى شبهات طرح شده درباره ارتباط این دو آیه، و در نهایت، موجب دست یافتن به درکى صحیح از ابعاد و زوایاى مختلف شرط عدالت در تعدد زوجات خواهد بود. از این رو، به بررسى عدالت در منابع لغوى مىپردازیم.
ابنفارس مىگوید:
ماده عدل، بر استوا دلالت دارد... ; عَدل یعنى حکم به استوا کردن; و اگر چیزى با چیز دیگر مساوى باشد، گفته مىشود: عِدل او است... عدل نقیض جور است... ; روز معتدل نیز به معناى روزى است که سرما و گرما در آن مساوى است )ابنفارس، 246/4 :1409).
راغب اصفهانى مىگوید:
عدالت، اقتضاى معناى مساوات دارد... ; عدل به تقسیط و تقسیم مساوى گفته مىشود... خداوند مىفرماید: »إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ« )النحل/90); عدل به معناى مساوات است، پس عدل یعنى خیر در مقابل خیر و شرّ در مقابل شرّ، اما احسان یعنى خیر بیشتر در مقابل خیر، و شرّ کمتر در مقابل شرّ... ; آیه شریف »وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النّساءِ«، به این اشاره دارد که انسان نمىتواند محبت خود را میان همسرانش به طور مساوى تقسیم کند، پس آیه »فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً« اشاره به عدالت در قَسم و نفقه دارد )راغب، 551 :1412).
فیومى مىگوید:
عدل به معناى قصد و میانهروى در امور و ضدّ جور است )فیومى، بىتا: 396/2).
ابنمنظور مىگوید:
عدل، آن امر مستقیمى است که در جان انسانها جاى دارد و ضدّ جور است... ; عدل حکم کردن به حق است )ابنمنظور، 430/11 :1414).
زبیدى بعد از معنا کردن عدل به آنچه از ابنمنظور نقل شد، مىگوید:
گفته شده که عدل میانه افراط و تفریط است )زبیدى، 471/15 :1414).
مصطفوى مىگوید:
ماده عدل، بر عمل میان افراط و تفریط دلالت دارد به گونهاى که در آن زیاده و نقیصهاى نباشد; و به همین جهت بر اقتصاد )میانهروى(، مساوات، قسط، استوا و استقامت اطلاق مىشود )مصطفوى، 55/8 :1402).
از مجموع اظهار نظرهاى اهل لغت، فهمیده مىشود که ماده عدل دقیقاً به معناى تساوى و قطعاً مترادف با تساوى در مقدار نیست، بلکه مقصود از آن، میانهروى و استقامت در رفتار و دورى از افراط و تفریط است، به گونهاى که به حق عمل شود و به کسى ستم نشود. بنابراین اگر کسى به فرزندانش به اندازه نیازشان طعام دهد و یا به همسران خود به مقدار نیازشان نفقه دهد، به عدالت رفتار کرده است، هرچند به مقدار مساوى اطعام و انفاق نکرده باشد; و اگر به آنها به مقدار مساوى طعام و نفقه دهد، اما برخى همچنان گرسنه و نیازمند باشند و برخى دیگر بیش از مقدار نیازشان دریافت کرده باشند، به افراط و تفریط عمل کرده و از شیوه اعتدال و میانهروى خارج شده و به برخى ستم کرده است. پس مساوات در مقدار، گاهى مصداق عدالت است و گاهى بر خلاف عدالت مىباشد.
بنابراین عدالت در آیه 3 و 129 سوره نساء به معناى رعایت مساوات در مقدار نیست تا ضرورتاً متعلق آن، فقط قَسم باشد و شامل سایر حقوق زوجه نشود، بلکه متعلق آن در هر دو آیه، شامل همه حقوق زوجه است و به مورد خاصى مانند قَسم که در آن تساوى شرط است، اختصاص ندارد; زیرا اعتدال و دورى از افراط و تفریط، در همه حقوق زوجیت لازم است. بنابراین پیام آیه سوم سوره نساء این است که مرد مىبایست در صورت تعدد همسرانش، حقوق همه آنها را ادا نماید و گرفتن همسر جدید موجب نشود که در اداى حقوق یکى از همسرانش کوتاهى کند; و اگر بیم این دارد که نتواند حقوق همه را ادا کند، به یک همسر یا ملک یمین اکتفا کند که این به عدالت نزدیکتر است تا به ستم نگراید.
استدلال نقل شده در صفحات قبل از فخرالمحققین، براى اثبات اینکه عدالت در این آیه به معناى رعایت تساوى است، مىتواند اشکالى بر این دیدگاه باشد و گفته شود که معناى میانهروى براى عدالت و در نتیجه، توسعه متعلق آن به همه حقوق زوجیت، این نتیجه را در پى دارد که رعایت عدالت در موارد تکهمسرى و ملک یمین نیز لازم است و به تعدد زوجات منحصر نیست; در حالى که قرآن کریم مىفرماید: اگر نمىتوانید به عدالت پایبند باشید، یک همسر یا ملک یمین اختیار کنید; و پیام این عبارت، این است که در موارد تکهمسرى و ملک یمین، رعایت عدالت لازم نیست.
در پاسخ به این اشکال، مىتوان گفت که پاىبندى به عدالت - به معناى اعتدال - در تکهمسرى و ملک یمین آسانتر از رعایت عدالت در تعدد زوجات است، و همین مقدار کافى است که قرآن کریم در صورت بیم از عدم رعایت عدالت در تعدد زوجات، به این دو توصیه کند. شاهد بر این ادعا، عبارت »ذلِکَ أَدْنى أَلآ تَعُولُوا«; )این نزدیکتر است تا به ستم نگرایید( در پایان آیه است که بیان مىکند در تکهمسرى و ملک یمین نیز عدالت لازم است و عدم پاىبندى به آن، موجب ستم مىشود، ولى این دو نسبت به تعدد زوجات به رعایت عدالت و دورى از ستم نزدیکترند. اگر متعلق عدالت در عبارت »فَإِنْ خِفْتُمْ أَلآ تَعْدِلُوا« به حقوق مختص به تعدد زوجات مانند قَسم اختصاص داشت، موضوع بىعدالتى در تکهمسرى و ملک یمین به طور کامل منتفى بود، نه این که بىعدالتى در آن دو کمتر باشد.
همچنین لازم نیست عدالت در روایت نقل شده از امام کاظم)ع( حمل بر مساوات شود و در نتیجه فعل امر )و اجهد فى العدل; در عدالت کوشش کن( در این روایت، بر خلاف ظهور آن، بر استحباب حمل گردد، بلکه فعل امر بر همان معناى وجوب حمل مىشود و عدالت نیز به معناى مساوات نیست.
3. تفاوت عدالت و قسط
نکته قابل تأمل در این آیه - که مفسران به آن نپرداختهاند - این است که در مورد رعایت حقوق همسر یتیم، به »قسط« و در مورد رعایت حقوق زوجات، به »عدل« تعبیر شده است. قسط، عدالت ظاهر و آشکار است )عسکرى، 428 :1412) و یا به تعبیر دیگر، اِعمال و اجراى خارجى عدالت است که نمود و ظهور پیدا مىکند; مانند رساندن نفقه به دست اهلش و تقسیم سهام بین مستحقان )مصطفوى، 257/9 :1402). از این رو، در صدر آیه مىفرماید اگر مىترسید رعایت قسط نکنید، یعنى اموال و حقوق ظاهرى زن یتیم را به او ندهید، پس با زنان دیگر ازدواج کنید. علت این که در مورد زن یتیم، به حقوق ظاهرى توجه شده، این است که بیم مردان از ازدواج با یتیمان به جهت رعایت حقوق مالى آنها بود; چنانکه در آیه قبل نیز درباره اموال آنان سخن گفته شده است. اما در مورد رعایت حقوق زوجات، از واژه قسط استفاده نشده بلکه واژه عدل به کار رفته است تا روشن گردد که در مورد تعدد زوجات، فقط رعایت حقوق ظاهرى آنها مانند قَسم کافى نیست. بلکه در مورد آنها هرگونه ظلمى هرچند مربوط به معاشرت اخلاقى باشد، ناپسند است.
4. ناتوانى در رعایت عدالت
آیه 129 سوره نساء که رعایت عدالت میان همسران را فوق توان مردان مىداند، به آیه سوم همین سوره ناظر است; پس وحدت سیاق، اقتضا مىکند که معناى عدالت و متعلق آن در هر دو آیه، یکى باشد. در روایت معتبرى آمده است که ابنابىالعوجاء وجود این دو آیه را دلیل بر این گرفته که خداوند، حکیم نیست; زیرا در آیه نخست فرمان به امرى داده است که در آیه دوم اذعان مىکند عمل به آن در حد توان مکلف نیست. امام صادق)ع( در پاسخ فرمودند که متعلق عدالت در آیه اول، »نفقه« است; و متعلق آن در آیه دوم، »مودت« مىباشد )کلینى، 363/5 :1407). این تفسیر از دو آیه مزبور از عمرو بن عبید نیز )م144 ه. ق( - که از نخستین مفسران اهلسنت است - نقل شده است )ابنشهرآشوب، 194/2 :1410).
ارتباط این دو آیه، زمینه شکلگیرى یک نظریه از سوى برخى مخالفان تعدد زوجات شده است و آن، این است که از ضمیمه کردن پیام این دو آیه به یکدیگر، این نتیجه به دست مىآید که تعدد زوجات در اسلام جایز نیست; زیرا خداوند در یک آیه، تعدد زوجات را مشروط به عدالت کرده، و در آیه دیگر رعایت عدالت را براى مردان، خارج از توان آنها دانسته است. پس تعدد زوجات، به علت عدم امکان رعایت شرط عدالت، جایز نخواهد بود. اشکال ابنابىالعوجاء با نظریه پیشین متفاوت است، اما هر دو در این نکته مشترکند که این دو آیه، وحدت سیاق دارند و متعلق عدالت در هر دو یکى است. پاسخى که امام صادق)ع( به این اشکال دادهاند، مورد استفاده مفسران براى رد نظریه طرحشده قرار گرفته است.
بسیارى از معاصران این دیدگاه را - متأثر از روایت امام صادق)ع( - این گونه پاسخ دادهاند که در آیه اول، متعلق عدالت، حقوق مادى زن مانند قَسم و نفقه است; و در آیه دوم، متعلق عدالت، میل و احساس قلبى مىباشد; بدین معنا که مرد به رعایت حقوق مادى زن موظف است و قدرت چنین کارى را هم دارد، اما نمىتواند عدالت را در عواطف قلبى نیز رعایت کند; در این مورد، به همین مقدار اکتفا کند که همه عواطف خود را متوجه یک زن نکند، به گونهاى که زنان دیگر را به طور کامل رها سازد. پس رعایت شرط عدالت در آیه نخست، در توان مرد است. شاهد بر این ادعا عبارت »فَلا تَمیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ« است; زیرا این عبارت مىرساند که چون توان اجراى عدالت را به طور کامل ندارید، پس به طور کامل هم آن را رها نکنید; یعنى اجراى آن به طور ناقص و در حد توان شما کافى است و این با عدالت قلبى سازگار است، نه با عدالت حقوقى )بلاغى، 9/2 :1420; مکارم، 255/3 :1374; حسنى، 79 :1411; صدر، 164/6 :1420; قطب، 582/2 :1412). این پاسخ، مبتنى بر نفى وحدت سیاق براى دو آیه و توجه هر آیه به حکمى متفاوت است )صدر، 164/6 :1420).
برخى دیگر این گونه پاسخ دادهاند که آیه دوم به تعدد زوجات مربوط نیست، بلکه درباره رعایت عدالت در مورد همسر است، هرچند یکى باشد. پس عدالت در آن، با عدالت در آیه اول که مربوط به عدالت میان زنان است، تفاوت دارد )یزدى، 19/3 :1415). این ادعا با ظاهر عبارت »بَیْنَ النَّساءِ« منافات دارد; زیرا این عبارت، ظهور در این دارد که مقصود، عدالت میان زنان است و آن با فرض تعدد زوجات سازگار است.
پاسخ سوم این است که وجوب رعایت عدالت، شرط صحت عقد نکاح نیست تا با فقدان آن، بطلان و عدم مشروعیت تعدد زوجات فهمیده شود، بلکه حکم تکلیفى براى مردى است که داراى همسران متعدد است. پس نمىتوان از عدم استطاعت مرد بر اجراى کامل عدالت، بطلان و عدم مشروعیت تعدد زوجات را نتیجه گرفت )صدر، 162/6 :1420). این پاسخ اگرچه استدلال به این دو آیه براى بطلان تعدد زوجات را مردود مىسازد، پاسخگوى اشکال لغویت نیست; زیرا اگر رعایت عدالت بنا بر آنچه در آیه 129 سوره نساء آمده، فوق استطاعت مردان باشد، پس تکلیف کردن آنها به آن، لغو خواهد بود.
به نظر مىرسد در فرض وحدت معناى عدالت و متعلق آن در هر دو آیه نیز بتوان پاسخ مناسبى به هر دو اشکال داد; زیرا اولاَ بنا بر آنچه گذشت، عدالت به معناى تساوى در مقدار نیست، بلکه به معناى دورى از ظلم، افراط و تفریط و عمل به حق است; ثانیاً بناى قرآن در هر دو آیه، صرفاً بیان احکام حقوقى محض نیست، بلکه قرآنکریم ابعاد حقوقى، اخلاقى و عاطفى را همراه با هم طرح کرده است.
با توجه به این دو نکته، خداوند در آیه سوم فرمان مىدهد که رعایت عدالت - یعنى رعایت حق و دورى از افراط و تفریط - نسبت به زوجات در حقوق شرعى و در روابط اخلاقى و عاطفى لازم است و نباید به هیچ یک از آنها هیچگونه ظلمى وارد شود; سپس در آیه 129 تأکید مىکند که مقصود از این عدالت همهجانبه که در آیه اول بیان شد، رعایت عدالت به طور کامل و بدون هیچگونه تسامح نیست که رعایت چنین عدالتى در توان شما نیست، بلکه مقصود این است که گرفتار ظلم فاحش نشوید; به گونهاى که به یکى از همسران کاملاً میل کنید و دیگران را کاملاً رها سازید; بلکه در حد توان، اگر اصلاح کنید و رعایت تقوا نمایید، خداوند سایر کوتاهىهاى شما را خواهد بخشید.
شاهد بر وحدت معناى عدالت و متعلق آن در این دو آیه، بهکارگیرى لفظ عدالت در هر دو آیه و استفاده از لفظ میل در آیه 129 و لفظ عول - که به معناى میل است - در آیه سوم به عنوان نقطه مقابل عدالت مىباشد. همچنین عبارت »فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ« شاهد بر این است که رعایت عدالت در آیه 129 نیز در حد توان لازم است و این آیه در صدد نفى شرط عدالت نیست، بلکه مفسّر محدوده عدالت در آیه سوم است.
روایت امام صادق)ع( نیز در صدد فرق نهادن میان متعلق عدالت در دو آیه نیست، بلکه گویاى این است که آن بخش از عدالت که در توان مرد است، رعایت در نفقه مىباشد، اما او توان اجراى عدالت در ابراز دوستى و مودت را ندارد. به عبارت دیگر، در این روایت، تفاوتى میان متعلق عدالت در این دو آیه گذاشته نشده، بلکه میان محدودهاى از عدالت که در حد توان مرد است با محدودهاى از آن که خارج از توان او است، تفکیک شده است.
5. عدالت، محور زندگى زناشویى
در این آیه، حکم به ازدواج تا چهار همسر از دو سوى جواز و عدم جواز، بر عدم اجراى عدالت و قسط معلّق شده است. در آغاز آیه، حکم به جواز ازدواج با چهار همسر، بر عدم پاىبندى به عدالت در مورد یتیمان معلّق شده و در ادامه آیه از تعدد زوجات در فرض عدم پاىبندى به عدالت در میان همسران، نهى شده است. از این نکته مىتوان دریافت که اساس زندگى زناشویى و خانوادگى از نظر قرآن کریم، بر عدالت و رعایت حقوق طرفین است.
در عبارت پایانى آیه نیز ملاک احکام ذکر شده است: »ذلِکَ أَدْنى أَلآ تَعُولُوا«. ابنعربى مىگوید: عول در لغت، فقط به هفت معنا به کار مىرود که عبارتند از: میل کردن به چیزى، زیاد شدن، فقیر شدن، ستم کردن، سنگین شدن، عهدهدار عیال و خانواده شدن، و غلبه یافتن )ابنعربى، بىتا: 314/1). قرطبى بر او خرده گرفته و سه معناى دیگر بر آن افزوده است )قرطبى، 22/5 :1405).
در مورد معناى »تعولوا« چهار قول وجود دارد. نخست به معناى ستم کردن است. بیشتر مفسران این قول را برگزیدهاند )طوسى، 108/3 :1409; اردبیلى، بىتا: 508; سایس، بىتا: 213; مکارم، 254/3 :1374). دوم، به معناى فقر و نیازمندى است; یعنى ازدواج با یک همسر و ملک یمین براى این که فقیر نشوید، مناسبتر است. بر این قول، اشکال لغوى شده است که در این صورت باید گفته مىشد: »أَلآتًعیلوا« )طوسى، 108/3 :1409). سوم، به معناى زیاد شدن عائله است. شافعى این قول را برگزیده است. در این صورت، معناى آیه این خواهد بود که اگر نمىتوانید عدالت را میان همسرانتان رعایت کنید، پس به یک زن اکتفا کنید یا ملک یمین اختیار کنید که این براى پرهیز از کثرت عائله مناسبتر است )ابنعربى، بىتا: 314/1). بسیارى بر او اشکال لغوى گرفتهاند که در این صورت، باید گفته مىشد: »أَلآتُعیلوا« )رضى، بىتا: 294; طوسى، 108/3 :1409; جصاص، 350/2 :1415). اشکال دیگرى که بر دو قول اخیر وارد است، این است که با ملک یمین که حدى براى تعداد آن نیست، سازگار نمىباشد; زیرا ملک یمین هم در زمره عائله است )رضى، بىتا: 294; طوسى، 108/3 :1409; طبرسى، 12/3 :1415). چهارم، به معناى میل به زنان است. طبرى این قول را به مجاهد و عکرمه )از نخستین مفسران قرآن نسبت مىدهد )طبرى، 160/4 :1415).
بیشتر مفسران، »ذلِکَ« را اشاره به ازدواج با یک همسر یا ملک یمین دانستهاند. پس مفاد آیه بنا بر نظر مشهور مفسران درباره معناى »تعولوا«، این خواهد بود که ازدواج با یک همسر یا ملک یمین نزدیکتر است به پرهیز از ستم نسبت به ازدواج با زنان متعدد )طبرى، 160/4 :1415; طوسى، 108/3 :1409; طبرسى، 12/3 :1415; سایس، بىتا: 213; مکارم، 254/3 :1374). برخى آن را اشاره به ازدواج تا چهار همسر مىدانند. در این صورت، معناى آن این خواهد بود که ازدواج تا چهار همسر، نزدیکتر است به پرهیز از ستم نسبت به ازدواج با زنان یتیم )ابنعربى، بىتا: 314/1). پس عبارت »ذلِکَ أَدْنى أَلآ تَعُولُوا; نیز گویاى این است که احکام ازدواج، بر پایه عدالت و پرهیز از ظلم بنا نهاده شده است )طباطبایى، 169/4 :1417).
6. ابعاد اخلاقى عدالت
جواز تعدد زوجات اگر چه حکمى فقهى - حقوقى است، اما از نظر اسلام در عمل به این حکم، مانند سایر مقررات فقهى - حقوقى نباید از ابعاد اخلاقى، غافل بود. چنانکه گذشت، عدالت شرط شده در تعدد زوجات، مختص قَسم یا برخى وظایف خاص حقوقى مرد نسبت به همسرانش نیست، بلکه شامل همه وظایف حقوقى و اخلاقى مرد نسبت به همسرانش مىشود. قرآن کریم هرچند اذعان دارد که رعایت عدالت کامل در همه ابعاد از توان مردان خارج است، از آنها مىخواهد در حد توان، در این مسیر کوشش کنند و گرفتار ظلم فاحش نشوند; به گونهاى که همه میل و علاقه خود را به یکى معطوف کنند و دیگرى را به طور کامل رها سازند.
تشخیص ابعاد اخلاقى این حکم، مانند سایر مسائل اخلاقى، باید با توجه به شرایط گوناگون زندگى فردى و اجتماعى مرد و همسرانش به عمل آید. از این نظر، ازدواج مجدد از نظر اخلاقى براى بسیارى از مردان، ناشایست است. ابعاد اخلاقى تعدد زوجات از نظر برخى فقیهان دور نبوده است و آنها عمل به آن را در شرایط نامناسب، کارى غیراخلاقى دانستهاند.
مردى از آیتالله خویى استفتا کرده که داراى همسر نیکوکار و وظیفهشناسى است که دچار سرطان سینه شده است و او تصمیم دارد با زن دیگرى ازدواج کند، در حالى که مىداند ازدواج مجدد او موجب آزار روحى همسر اول او و شاید تشدید بیماریش شود. ایشان در پاسخ مىگوید: »ازدواجت با زن دیگر حرام نیست، ولى خلاف احسان به اوست. خداوند مىفرماید: آیا پاداش احسان، جز احسان است؟ اگر با زن دیگرى ازدواج کنى، خداوند تو را در این دنیا با بىبرکت کردن ازدواج دومت مؤاخذه خواهد کرد« )خویى، 107 :1427). حتى یکى از دانشمندان معاصر، با اعتراف به مشروعیت این حکم از نظر فقهى در عصر حاضر، عمل به آن را در زمان حاضر و با توجه به فرهنگ حاکم بر روابط خانوادگى، از نظر اخلاقى، مخالف تقوا و موجب ظلم، کینه، دشمنى و اختلاف در خانواده مىداند )مصطفوى، 265/8 :1402).
شهید مطهرى با تأکید بر بعد اخلاقى شرط عدالت مىگوید: »تعدد زوجات با این شرط اخلاقى اکید و شدید به جاى آنکه وسیلهاى براى هوسرانى مرد واقع گردد، شکل و قیافه انجام وظیفه به خود مىگیرد« )مطهرى، بىتا: 361/19). آیتالله مکارم شیرازى نیز با تکیه بر شرط عدالت مىگوید:
باید توجه داشت که جواز تعدد زوجات با اینکه در بعضى از موارد یک ضرورت اجتماعى است و از احکام مسلم اسلام محسوب مىشود، اما تحصیل شرایط آن در امروز، با گذشته تفاوت بسیار پیدا کرده است; زیرا زندگى در سابق یک شکل ساده و بسیط داشت و لذا رعایت کامل مساوات بین زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمىآمد; ولى در عصر و زمان ما باید کسانى که مىخواهند از این قانون استفاده کنند، مراقب عدالت همهجانبه باشند و اگر قدرت بر این کار دارند، چنین اقدامى بنمایند. اساساً اقدام به این کار، نباید از روى هوا و هوس باشد )مکارم، 259/3 :1374).
پس اگر ازدواج مجدد کسى، موجب ظلم فاحش به همسر اول یا خانواده شود، هرچند قَسم را هم رعایت کند، به فرموده قرآن، این ازدواج جایز نیست. شاید در زمان حاضر و با توجه به فرهنگ مردم، ازدواج مجدد در بیشتر موارد، موجب ظلم و آزار نسبت به دیگران شود. برخى دانشمندان کوشیدهاند جایگاه این قانون را در نظام اجتماعى و خانوادگى، از دیدگاه اسلام ترسیم کنند. به نظر آنها از دیدگاه اسلام، تعدد زوجات تأمینکننده وضعیت مطلوب و آرمانى در نظام خانواده نیست و تنها راهکارى قانونى براى حلّ برخى مشکلات اجتماعى و خانوادگى است )قطب، 582/1 :1412). به عقیده شهید مطهرى در این که تکهمسرى بهتر است، تردیدى نیست. تکهمسرى یعنى اختصاص خانوادگى، یعنى اینکه جسم و روح هر یک از زوجین، از آنِ یکدیگر باشد. بدیهى است که روح زندگى زناشویى که وحدت و یگانگى است، در زوجیت اختصاصى بهتر و کاملتر پیدا مىشود. او با دیدگاه کسانى که طبیعت مرد را در چندهمسرى مىبینند و آن را مخالف تکهمسرى مىدانند، مخالف است )مطهرى، بىتا: 340/19). پس از نظر اسلام، در شرایط طبیعى، نظام تکهمسرى مطلوب است و قانون تعدد زوجات براى موارد خاص و گروه اندکى تشریع شده است و خلاف اصل اولى در نظام خانواده است )صدر، 159/6 :1420). تساوى نسبى تعدد زنان و مردان در نظام تکوین نیز این نکته را تأیید مىکند; زیرا اگر تعدد زوجات، بر تکهمسرى رجحان داشت، در این صورت مىبایست در نظام خلقت، حداقل تعداد زنان دو برابر مردان مىبود تا امکان بهرهمندى همه مردان از این امر راجح و مطلوب، فراهم مىشد.