حج، آهنگ زیارت کعبه و انجام مناسکى است که در درازناى تاریخ به شکلهاى گوناگون جلوهگر مىشده است.
کعبه، نخستین خانهاى است که براى عبادت مردمان بنا شده: «ان اول بیت وضع للناس.» حج، از پنجرکن اساسى اسلام است: «بنى الاسلام على خمس.... و حجالبیت....» (1)
ترک آن، با توانایى برگزاردن، در حد کفر است و در صورت ناتوانى مردم از گزاردن، حکومت اسلامى باید با هزینه بیتالمال، مردم را به سوى حج گسیل نماید، تا مباد که خانه پروردگار خالى بماند که در آن صورت عذاب خدا حتمى خواهد بود:
«... و الله الله فى بیت ربکم لا تخلوه مابقیتم فانه ان ترک لم تناظروا....» (2)
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان. آن را خالى مگذارید، تا هنگامى که در این جهان ماندگارید که اگر حرمت آن را نگاه ندارید، به عذاب خدا گرفتارید.
حج، تنها عبادتى است که خداوند آن را به عنوان حقى براى خود بر عهده انسانها نهاده است:
«ولله على الناس حجالبیت من استطاع الیه سبیلا.» (3)
حج، با شکوهترین، گستردهترین و گونهگونترین عبادتهاست. زوایاى گوناگونى دارد که در هیچ عبادتى آن زوایا، یک جا جمع نشده است. در حقیقت، حج نمونه و بدل کوچکى از تمامیت اسلام است و به فرموده پیامبر گرامى اسلام (ص) :
«... الحج وهى الشریعة.» (4)
و به بیان على (ع)، حج نشانه تمامنماى اسلام است:
«جعله سبحانه للاسلام علما.» (5)
با این که عبادتى است در جمع و با جمع، ولى بیش از هر عمل عبادى دیگر، با قصد اخلاص و تقرب به خداوند آمیخته است. از کوچکترین عمل تا بزرگترین آن باید با نیت و قصد پیروى خداوند انجام گیرد. پیشوایان دین، هماره شوق انجام آن را داشتهاند. امام مجتبى (ع) بیستبار از مدینه تا مکه را به شوق زیارت خانه خدا، پیاده مىرود. امامان (ع)، از هیبت لبیک آن به خود مىلرزیدهاند.
رمضان که ماه استجابتخواستههاست، حجسرآمد درخواستهاست و کمتر دعایى را مىتوان یافت که در آن زیارت خانهخدا خواسته نشده باشد.
چنین است که خداوند در قرآن کریم، سورهاى را «حج» نامگذارده و در دهها آیه از زاویههاى گوناگون، از حجسخن به میان آمده است.
بخش زیادى از روایات، به موضوع حج، ویژه شده: به بیان فلسفه و اسرار حج و شناساندن آیات و نشانههاى الهى، معرفى خانه و آنچه در پیوند با آن است، شرح اعمال و مناسک حج، آداب سفر و آداب زیارت قبرهاى شریف و مکانهاى مقدس و....
به همین خاطر، حج در فقه نیز، هماره از جایگاه ویژهاى برخوردار بوده است. حجم زیادى از گفتاگوها و نگاشتههاى فقهى به حج ویژه شده و کمتر فقیهى را مىتوان یافت که در موضوع حج، چیزى ننگاشته باشد، دستکم در حد مناسک حج و پاسخگویى به پرسشهاى مورد نیاز.
با این همه، ویژگى حج (مراسم دستهجمعى در زمان معین و مکانهاى ویژه) هماره پرسشهاى نوینى را فراروى فقیهان و فقهپژوهان نهاده است و مباحثحج را با همه انبوه کارهاى انجام شده، همیشه تازگى بخشیده است.
آنچه امروز در پژوهشها و استنباطهاى فقهى حج، بیش از گذشته خود را مىنماید واقعیتهایى است که ما را با دشواریهاى جدى روبهرو ساخته و یادرآیندهاى نه چندان دور، روبهرو خواهد ساخت.
1 . محدود بودن مواقف
وقوف در عرفات از ظهر روز نهم تا غروب آفتاب و در مشعر الحرام از نیمه شب تا طلوع آفتاب، دو واجبى است که در یک زمان تمامى حاجیان را در این دو سرزمین گرد هم مىآورد که البته در عمل، یک روز و یک شب را در بر مىگیرد. حضور حجگزاران در منى براى بیتوته دو شب و انجام پارهاى واجبات دیگر، سه روز به درازا مىکشد. محدود بودن این مکانهاى مقدس، هماکنون دشواریهایى را بهوجود آورده که به طور قطع اگر محدودیتهاى سفر به عربستان از حاکمان سعودى برداشته شود، حضور جمعیتبه میلیونها مىرسد و این مکانها در وضع موجود پاسخگوى نخواهد بود.
اگر در گذشتههاى دور این شکل به صورت یک فرض مطرح مىشده و از امام صادق (ع) پرسیده مىشده:
«اذ اکثر الناس بمنى وضاقت علیهم کیف یصنعون.
فقال: یرتفعون الى وادى محسر....» (6)
اگر منى به خاطر زیادى جمعیتبر آنان تنک شود، چه کنند؟
فرمود: به وادى محسر مىروند....
امروز این شکل به گونه جدى مطرح است و تنها مربوط به منى هم نخواهد بود.
همین ضرورت چند سالى است قربانگاه را به خارج از منى کشانده و موضوع قربانى در خارج از منى را فقیهان به بوته نقد و بررسى گذاردهاند و پس از بحثو برسیهاى بسیار، شمارى به روش و شمارى بر قیدها و شرطهایى آن را پذیرفتهاند.
با این حال، هنوز پارهاى شبههها و احتیاطکاریها دغدغههایى را براى افراد به وجود مىآورد که نیاز به بحث و تحقیق بیشترى دارد.
افزون بر این، شرایط حاکم، همین موضوع را امروز از زاویه دیگرى مورد تردید قرار داده و آن به مصرف بینوایان نرسیدن گوشتهاى قربانى است که اسلام بر آن بسیار تاکید دارد.
اکنون این پرسش به گونه جدى طرح مىشود که آیا در چنین صورتى قربانى لازم است؟
آیا از قربانى واجب بسنده مىکند؟ آیا نباید آن را در جاى دیگر که امکان استفاده فقیران هست قربانى کرد؟
دیدگاه کشتن قربانى در وطن، براى برآوردن نیاز بینوایان، گرچه هنوز دیدگاه شاذى به حساب مىآید، ولى اصل بحثسرچشمه گرفته از واقعیتهاى زمانى و مکانى است که امروزه در حج وجود دارد.
2 . فزونى جمعیت
شرکت فزاینده و روبه گسترش مردم مسلمان در موسم حج، واقعیت تامل آخرین دیگرى است که غیر از مواقف، پارهاى از چیزهایى را که در گذشته فتوا به واجب بودن نگهداشت آن یا احتیاط در پایبندى به آن بود، اکنون با مشکل روبهرو ساخته است. پذیرش طواف در بیرون از فاصله بین مقام ابراهیم و خانه کعبه، خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهیم از فاصله دور، رمى جمرات از طبقه دوم و شاید پذیرش سعى صفا و مروه از طبقه بالا و... همه سرچشمه گرفته از رشد فزاینده حاجیان در مراسم حج است که توجه به حضور میلیونى مسلمانان در آینده، نیاز به راهحلهاى فقهى براى این گونه دشواریها را دوچندان مىکند.
3 . دگرگونى و پیشرفت وسائل نقلیه
بىگمان وسیلههاى مسافربرى امروزین با گذشته، فرقهاى بسیار و ماهوى دارند. در گذشته، با چهارپایان راه مىپیموده و مسافرت مىکردهاند و امروز صنعت ماشینى آن را نسخ کرده و وسیلههایى به طور کامل جداى از گذشته را جایگزین ساخته است. این دگردیسى، همچنانکه در فزونى جمعیتحاجیان و آسانى رفتوآمدها کارگر بوده است نسبتبه پارهاى احکام حج نیز، تاملاتى را برانگیخته است. مانند:
الف. استظلال: از کارهاى حرام در زیر سایبان و جانپناه حرکت کردن است. در روایات ما آمده که حجگزار پس از بستن احرام، به هنگام پیمودن مسیر مدینه تا مکه مکرمه، حق ندارد «استظلال» کند.
در این که استظلال چیست؟ آیا سایه بر سر گرفتن و خود را از خورشید پوشاندن است، پس شب «استظلال» معنى ندارد و حرام بودن آن، مربوط به روز مىشود، یا آن که مقصود سرپناه گرفتن است، خواه از نور خورشید یا از هر عامل طبیعى دیگر؟
بنابراین، حرام بودن آن ویژه روز نیست، بلکه شب هم «استظلال» حرام است؟
همواره فقیهان در این مساله گفتوگو داشتهاند. گروهى دیدگاه نخست را پذیرفته و بر آن استدلال کردهاند و گروهى دیدگاه دوم را که بنابر هر دو دیدگاه مسافرت در روز با وسیلههاى امروزین سبب برداشتن سقف آنها بوده است.
نکته شایان توجه این است که در این گفتوگوها دگرگونى ماهوى وسیلههاى نقلیه مورد توجه قرار نگرفته است، حال آن که آنچه در زمان صدور روایات وسیله نقلیه متعارف بوده چهارپایان بوده، مانند: اسب و شتر که وجود سایبان مانند کجاوه بر روى آنها، جزء زائد به شمار مىآمده یا جنبه تشریفاتى داشته و یا ویژه پیشگیرى از آفتاب و سرما.
به بیان دیگر: بود و نبود کجاوه و هودج در ماهیت وسیله حمل و نقل بودن آنها هیچ دخالتى نداشته، ولى در وسیلههاى نقلیه امروز، وجود سقف و پوشش جزء ماهیت وسیله بودن آنهاست. پارهاى از آنها مانند: هواپیما بدون داشتن سقف قابل استفاده نیستند. وجود سقف در وسائل نقلیه امروز، مانند اتومبیلهاى مسافربرى، از ضروریات است. نه تنها به لحاظ آسایش و جلوگیرى از گرما و سرما که جهات امنیتى نیز بیش از همه دخالت دارد و برداشتن سقف اتوبوس، ناقص کردن آن است. بنابراین، آیا مىتوان گفت دستورى که در زمان صدور روایات، به آسانى انجام پذیر بوده، آن را به این زمان که موضوع به کلى دگرگون شده و انجام آن دستور موجب عسروحرج بویژه در فصل زمستان و سردى هوا، خطرهاى جانى و انگشتنما شدن در بین دیگر مسلمانان است نیز، سریان داد؟
آیا این اندازه دگرگونى براى بازنگرى در حکم کافى نیست. شاید گروهى این گونه احتمالها را استحساناتى بیش ندانند، ولى توجه به این که دلیل بر حرام بودن «استظلال» روایات است و سیره معصومان (ع) که این هر دو در ظرف زمانى خاص خود معنایى خردمندانه و درخور عمل داشته است ما را در فهم درست مقصود احادیث کمک مىکند و وجود این احتمال را چندان دور از حقیقت نمىنماید.
ب . استطاعت از عمره مفرده: در گذشته به خاطر سختیها و دشواریهاى سفر و دورى راه کسانى مىتوانستهاند به انجام عمره توفیق یابند که براى گزاردن حج مىآمدند و عمره آنان همان عمره تمتع بوده است.اگر زودتر از ایام حج مىآمدند، چون رفتن و برگشتن دشوار و چه بسا ناممکن بود، مىماندند تا ایام حج فرا رسد و در عمل، عمره از حج جدایى ناپذیر بود.
با این حال، این پرسش مطرح بوده که آیا عمره مفرده جداى از عمره تمتع واجب ستیا نه که اگر کسى تنها توانایى بر انجام عمره مفرده داشته باشد، به عنوان یک واجب دینى، وظیفه دارد آن را انجام دهد؟ دو دیدگاه وجود داشته است: موافق و مخالف. به نظر مىرسد گرایش فقیهان به دیدگاه مخالف، از سختى و پرزحمتبودن سفرناشى مىشده است.
ولى امروز، که دگرگونى و پیشرفت وسائل نقلیه حضور در مکه و انجام عمره مفرده را آسان کرده است و از سویى محدودیتهایى به وجود آمده در انجام حج، به خاطر بسیارى مشتاقان و علاقهمندان، معادله را به هم زده است. یعنى امروز انجام عمره مفرده به مراتب آسانتر از انجام حج واجب است. در حال حاضر، شمار عمرهگزاران در سال، به اندازه حاجیان است و هنوز رو به افزایش است و چه بسیارند افرادى که براى انجام عمره چند بار توفیق مىیابند، ولى براى انجام حج در تمام عمر یک بار هم موفق نمىشوند.
این واقعیت ما را بر آن نمىدارد تا به بازنگرى در موضوع بپردازیم و از کنار دلیلهاى به طور نسبى استوار بر واجب بودن عمره مفرده به سادگى نگذریم؟
4 . تقیه مداراتى
تقیه ریشه قرآنى دارد و در گفتار و رفتار پیشوایان دین از جایگاه خاصى برخوردار است. فقها از زوایاى گوناگون به تقسیم آن پرداخته و بحثهاى سودمندى را ارائه دادهاند.
از جمله به لحاظ منشا تقیه آن را به تقیه خوفى، اکراهى، کتمانى و مداراتى تقسیم کردهاند. شاید بتوان گفت امروزه، جایى براى تقیه خوفى، اکراهى و کتمانى در مراسم حج، وجود ندارد; زیرا اکراه بر اظهار عقیده یا انجام عمل برخلاف مذهب و یا کتمان مذهب و اسرار اهلبیت (ع) و یا ترس بر جان، مال، ناموس و... با توجه به قراردادها و پیمانهاى بینالمللى و بینالدولى و... وجود ندارد، یا بسیار اندک است. ولى تقیه مداراتى که براى حفظ وحدت، شوکت و عزت و اقتدار مسلمانان و جلب دوستى و مهرورزى آنان تشریع شده است، امروزه در حج، نه تنها مورد دارد که از موقعیت و حساسیت مهمى برخوردار است; زیرا بىگمان پس از پیروزى انقلاب اسلامى براى نخستین بار پیروان مکتب اهلبیت (ع)، به گونه سامانمند و هماهنگ، به عنوان نمایندگان یک نظام اسلامى استوار بر مذهب اهلبیت، حضور مىیابند. ویژگى این حضور توجه مسلمانانى را که از دور و نزدیک جهان اسلام، در این اجتماع میلیونى، شرکت جستهاند، بیش از پیش، به خود جلب کرده است. این موقعیتبه وجود آمده، شیعیان را بیش از هر زمانى به نگهداشت تقیه مداراتى که مجموعه آموزههاى ائمه (ع) در چگونگى معاشرت با دیگر مسلمانان است، فرا مىخواند. تقیه مداراتى هم مىتواند در مناسک و اعمال حج کارگر باشد و هم در دیگر واجبها و مستحبهایى که حاجیان انجام مىدهند، مانند: حضور در مساجد، نماز جماعتها، چگونگى زیارتها و... از جمله روایاتى که مبناى تقیه مداراتى قرار گرفته این روایت است:
«... عن الهشام الکندى قال: سمعت اباعبدالله (ع) یقول: ایاکم ان تعملوا عملا نعیر به، فان ولد السوء یعیر والده بعمله، کونوا لمن انقطعتم الیه زینا، ولاتکونوا علیه شینا صلوا فى عشائرهم وعودوا مرضاهم واشهدوا جنائزهم، ولایسبقونکم الى شئ من الخیر فانتم اولى به منهم، والله ما عبدالله بشیئ احب الیه من الخباء.
قلت: و ما الخباء؟
قال: التقیة.» (7)
هشام مىگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که مىفرمود: بپرهیزید از کارى که سبب سرزنش ما شود. فرزند بد با کار خود موجب سرزنش پدر مى شود. زینت آن کسى باشید که با او پیوند دارید، نه مایه سرافکندگى او. با عشایر آنان نماز بگزارید، از بیماران آنان عیادت کنید، به تشیع جنازههاى آنان حاضر شوید. در کار خیر، که شما سزاوارتر به انجام آن هستید، بر شما پیشى نگیرند. به خدا سوگند، خداوند به چیزى دوست داشتنىتر از «خباء» پرستش نشده است!
عرض کردم: «خباء» چیست؟
فرمود: تقیه.
از اینروایت و روایات دیگرى که در این باب آمده است، نکتههایى استفاده مىشود، از جمله:
1 . شیعه باید زینت مذهب و امامان خود باشد و از هر کارى که به سرزنش مذهب و امامان خود بینجامد، دورى گزیند، هر چند سرزنش آنان از سر ناآشنایى باشد.
2 . شیعه نباید از جماعت مسلمانان کنارهگیرى کند. باید به میان آنان برود و همانند آنان نماز و دیگر اعمال خیر را انجام دهد.
3 . عبادتى که در این حال انجام مىگیرد، با وجود آن که پارهاى اجزاء و شرایط را ندارد که لازمه با جمع آنان بودن است، دوستداشتنىترین عبادت در نزد خداست.
در این که سر این دستور و اینگونه تقیه چیست، با آن که مورد آن جایى است که نه ترسى، نه اکراهى، نه کتمانى و نه... دربین باشد؟
امام خمینى (ره) مىنویسد:
«واما التقیة المداراتیة المرغوب فیها مما تکون العبادة معها احب العبادات وافضلها... ولعل السر فیها صلاح حال المسلمین بوحدة کلمتهم و عدم تفرق جماعتهم لکى لایصیروا اذلاء بین سایر الملل وتحتسلطة الکفار و سیطرة الاجانب... .» (8)
اما راز تقیه مداراتى مورد خواست، که عبادت در آن حال دوست داشتنىترین عبادت و باارزشترین آنهاست، شاید به خاطر حفظ مصلحت مسلمانان و وحدت کلمه آنان باشد و پراکنده نبودن جمعیت آنان، تا آن که در میان دیگر ملتها، ذلیل نباشند و تحتسلطه کفار و بیگانگان قرار نگیرند.
و آقاى خویى نیز، پس از نقل روایتیاد شده سر مدارات با دیگر مسلمانان را چنین بیان مىکند:
«... حکمة المداراة معهم فى الصلاة او غیرها انما هى ملاحظة المصلحة النوعیه واتحاد کلمة المسلمین... و یعرفوا الشیعة بالاوصاف الجمیلة وعدم التعصب والعناد واللجاج وتخلقهم بما ینبغى ان یتخلق به حتى یقال رحم الله جعفرا ما ادب اصحابه.» (9)
حکمت مدارا کردن با دیگر مسلمانان در نماز و غیرنماز، به خاطر حفظ مصلحت نوعى مسلمانان و وحدتکلمه آنان است.... این که شیعه با اوصاف زیبا به دور از تعصب و عناد و لجاج شناخته شود و به چیزهایى آراسته شود که شایسته است، تا آن که بگویند: خداى رحمت کناد جعفربن محمد (ع) را چه اصحابى تربیت کرده است!
بنابراین، با توجه به هدفهایى که در تقیه مداراتى نهفته است، شایسته است در تحقیقات فقهى حج جایگاه شایستهاى بیابد و از زاویههاى گوناگون مورد بحث و بررسى قرار گیرد و در پرتو این تلاشها، احکام و دستورهاى عزتبخش و عظمتآفرین فقه شیعى را به مسلمانان عرضه کنیم و شیعیان در پرتو عمل به این دستورها زینت و افتخار مکتب اهلبیت (ع) گردند.
5 . انعطافپذیرى
از آن جا که ویژگى حج (اعمال دسته جمعى در زمان و مکان ویژه) همواره در عمل، دشواریهایى را به دنبال داشته است، در متون فقهى و روایى به مواردى بر مىخوریم که حکمى تغییر، تعمیم و یا تخصیص داده شده که این نشانهاى از انعطافپذیرى در حکم است، مانند:
1 .روایتى که اشاره شد در فرض بسیارى جمعیت در منى و ناگنجایى آن سرزمین، امام (ع) مىفرماید: مىتوانند به واى محسر که خارج از منى استبروند و شاید مقصود راوى براى بیتوته در منى باشد.
2 . درباره بیرون بردن گوشت قربانى از منى، پس از سه روز، امام (ع) مىفرماید: در گذشته چون گوشت کم بود و مردم زیاد بودند، این را اجازه نمىدادیم و پیامبر (ص) آن را ممنوع کرده بود، ولى امروز که گوشت فراوان است و جمعیت کم، بیرون بردن آن پس از سه روز اشکالى ندارد. (10)
3 . مىدانیم که مقام ابراهیم در زمان پیامبر اکرم (ص) چسبیده به خانه کعبه، جاى اصلى خود بوده است، در زمان خلیفه دوم که جمعیتبیشترى به حج مشرف مىشدند و ازدحام جمعیتبه گرد آن مانع از طواف دیگران مىشد، عمر دستور داد آن را به جاى کنونى آن بگذارند. بعدها این جا به جایى، نه تنها مورد تایید امامان (ع) واقع شد که نماز طواف که باید پشت مقام ابراهیم خوانده شود، همین مکان کنونى ملاک قرار گرفته است.
4 . استلام حجر، به هنگام طواف، از کارهاى مستحبى مورد تاکید است. حتى به برخى از فقها فتوا به واجب بودن استلام را نسبت دادهاند، ولى در روایات ما به تعبیرهاى گوناگون آمده است که این حکم (مستحب و یا واجب بودن) وقتى بوده که جمعیت زیاد نبوده و به آسانى انجام آن ممکن بوده است و امروز که سبب اذیت و آزار دیگران است آن حکم نیست.
امام صادق (ع) مىفرماید:
«کنا نقول: لابد ان نستفتح بالحجر ونختم به فاما الیوم فقد کثر الناس علیه» . (11)
در گذشته مىگفتیم: طواف را با استلام حجر شروع و با استلام آن باید به پایان برد، ولى امروز که مردم زیاد شدهاند، نه.
5 . گسترش دادن حکم مستحب بودن نماز در مسجد النبى و مسجدالحرام، به بخشهاى افزوده شده و گسترش یافته پس از زمان پیامبر (ص) .
6 . گسترش حکم اختیار تمام و ناتمام گزاردن نماز در این دو مسجد به بخشهاى گسترش یافته.
و موارد دیگرى که اگر از این زاویه به تتبع بنشینیم، در متون روایى و فقهى، فراوان برخواهیم خورد که واقعیتها و شرایط به وجود آمده در دگرگونى احکام کارگر بوده است. این نه به معناى قیاس که به عنوان تایید براى پژوهش تحقیق در دلیلها، براى دستیابى به احکام و دستورهاى برابر با روح شریعت و حج و همساز با اصل «سهولت» و پرهیز از پارهاى احتیاطکاریهاى بىمورد است که به جد در بسیارى از موارد، چهره مذهب و احکام دین را زشت جلوه مىدهد که بىگمان، با روح شریعت و حقیقتحج، ناسازگار است.