نوع مقاله : مقاله پژوهشی
در باب حقوق زنان, متفکران, صاحب نظران و مصلحان, بسیارگفته و نوشته اند.
بحث از این مقوله در غرب, پس از انتشار اعلامیه جهانى حقوق بشر, به سال 1948 میلادى, از سوى سازمان ملل, بسیار اوج گرفت و از زوایایى که فهم و درک و دانش و نیاز جامعه و گرفتاریهاى خود غربیان ایجاب مى کرد, مطرح شد.
از آن جا که در غرب, وضع زنان ازنظر آزادیها و برابریها, بسیار مرارتبار بود, در مورد حقوق زنان, سخن از (آزادى) و (تساوى) فراتر نرفت و به دیگر جنبه هاى آن, توجه نشد و وقتى که این نهضت, در دیگر سرزمینها پرتوافکند, به تقلید از غرب, همین دو مشکل, مشکل زنان این جامعه ها پنداشته شد و همان نسخه را براى زنان دردمند این جامعه ها پیچیدند که بسیار زیان به بار آورد و نتوانست درد زن شرقى را درمان کند و جایگاه واقعى و انسانى او را به او بازشناسد و بازگرداند.
پس از انقلاب اسلامى, در ایران, به حقوق زنان از زاویه هاى دیگر توجه شد و این نگاه, بسیار ژرف و همه سویه و راهگشا و کمال آفرین بود و با آنچه غرب مى گفت و در پى گستراندن آن به دیگر سرزمینها بود, فرق اساسى داشت.
این نگاه ویژه انقلاب اسلامى به حقوق زنان و به آزادى و تساوى آنان, سبب شد شمارى از باورمندان به فرهنگ و نهضت غرب, برانگیخته شوند و این حرکت را با آن قالبى که مى شناختند سازگار نیابند و بپندارند که حقوق زنان در این حرکت نادیده گرفته مى شود.
با این که آنچه ایران اسلامى در پى آن بود و طرح و به اجرا گذاشت نادیده انگارى حقوق زنان نبود, بلکه نگاه ویژه و متفاوت با نگاه غرب به حقوق زن بود که البته براى غرب باوران ناشناخته و شگفت انگیز مى نمود و براى کسانى که مأموریت داشتند زن شرقى را با لباس زن غرب بیارایند, مانع و سدّى بود بزرگ و جلوى دست اندازى به حقوق زنان و به بند کشیدن آنان را مى گرفت.
در این گیرودارها و برخوردها و گفت وگوها, پرسشها و شبهه هایى به میان آمد و در رسانه ها بازتاب یافت که انتظار مى رفت از سوى عالمان دین, پاسخهاى درخورى داده شود و از جایگاه بلند و مقدسى که اسلام براى زنان در نظر گرفته و کرامت و شرافتى که براى آنان باور دارد, دفاع عالمانه و دقیق بشود که این انتظار, آن گونه که باید برآورده نشد و روز به روز دامنه شبهه ها گسترده تر شد و شمار بیش ترى از ناآشنایان به معارف اسلامى را در کام خود فرو برد.
اکنون, همان پرسشها و شبهه هاى کهنه و گاه جدید یا در جامه و شکل جدید, مطرح مى شود که اهل نظر و عالمان دین و آشنایان به مبانى دین, بایدفرصت را غنیمت بشمارند و از این فضایى که به برکت انقلاب اسلامى ایجاد شده و بسیارى از حقیقت جویان, آماده اند, تا سخن اسلام را در برابر شبهه ها, پرسشها, بشنوند, کمال استفاده را بکنند و به گونه عالمانه و سنجیده و به دور از شعار و ادبِ دین و اخلاق, سخن ناب اسلام را براى جویندگان حقیقت, بازگویند.
ما بر این باوریم که این حرکت ایجاد شده به دفاع از (حقوق زن) به هر انگیزه و هدف, اگر در مسیر درستى هدایت شود و عالمان دین, دیدگاههاى عالمانه خود را ابراز دارند و از سرچشمه, آب زلال برگیرند و به تشنگان حقیقت بچشانند, پیروزى و توفیق دیگرى است براى اسلام و مسلمانان و شکستى براى کسانى که بر این پندارند, با شبهه آفرینى و سروصدا در پیرامون این مقوله, مى توانند به هدفهاى شوم خود, که همانا بد جلوه دادن چهره تابناک انقلاب اسلامى و جدا کردن گروه عظیمى از زنان از بدنه انقلاب است, برسند و از این جریان, به سود خود بهره برند.
با همین باور, دو مطلب را یادآور مى شویم:
*: استقبال از پرسشها و شبهه ها:
اگر کسى اندک آشنایى با اسلام داشته باشد, اعتراف مى کند که هیچ آیینى, همانند اسلام, انسانها را به تفکر و اندیشیدن و فهم درست, فرا نخوانده است.
قرآن کریم, در آیات بسیارى, مسلمانان را به تفکر در آفاق و انفس و اندیشیدن در احکام فرا خوانده و از همگان مى خواهد به ژرف کاوى در پدیده ها بپردازند و آگاهى و فهم و درک و دانش خویش را بالا برند. و بر این اساس, پرسش که لازمه جدایى ناپذیر اندیشیدن است, در این مکتب, ارزش مى یابد و با پرسش گران با احترام و با منطق برخود مى شود.
در بخش مهمى از احادیث, به بیان علل احکام و شرایع پرداخته شده که اینها همه, در پاسخ به پرسش افراد بوده است.
امامان(ع), حتى به بى پایه ترین پرسشها و شبهه ها, با کمال متانت و خوش رویى, پاسخ مى گویند که در مجامع روایى ما از این گونه پرسشها و پاسخها, بسیار به چشم مى خورد.
این سیره, در برخورد با زنان و پاسخ گویى به پرسشها و شبهه هاى آنان نیز, وجود داشته است. نماینده و سخنگوى زنان, اسماء دختر یزید بن سکن انصارى به خدمت پیامبر(ص) مى آید و با شهامت و بیان شیوا, نگرانى و دغدغه زنان را از این که از شرکت در نبرد با دشمنان و یورش گران به حوزه اسلام, محروم هستند, ناگزیر باید در خانه بمانند و به تربیت فرزندان بپردازند و اموال شوهران خود را نگهدارند و مردان, افتخار این را مى یابند که در نبرد شرکت بجویند و پاداش برند و زنان از این پاداش بى بهره باشند, اعلام مى دارد.
پیامبر(ص) در ضمن این که وى را مى ستاید و از طرح پرسش وى استقبال مى کند, پاداش زنانى را که مهر شوهر را برانگیزند و کانون زندگى را گرم نگهدارند, با پاداش مجاهدان در راه خدا, برابر مى داند و با این برخورد صریح و صمیمى و پاسخ روشن, زنان را به ادامه زندگى و گرم نگهداشتن کانون خانواده, پایبند مى کند.
ییا اسماء بنت عمیس, همسر جعفر بن ابى طالب, پس از این که با شوهرش از حبشه بازگشت, به دیدن همسران پیامبر(ص) آمد. یکى از پرسشهایى که مطرح کرد, این بود:
آیا آیه اى در باره زن بر پیامبر(ص) نازل شده است.
زنان پیامبر(ص) گفتند: نه.
اسماء به خدمت پیامبر(ص) آمد و عرض کرد:
(اى رسول خدا! جنس زن, گرفتار خسران و زیان است!
پیامبر(ص) فرمود: چرا؟
عرض کرد: به خاطر این که در اسلام و قرآن, فضیلتى درباره آنان, همانند مردان نیامده است.)
شمارى از مفسران مى گویند: در این جا بو دکه آیه شریفه زیر نازل شد:
(انّ المسلمین والمسلمات والمؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات والخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات والحافظین فروجهم والحافظات والذّاکرین اللّه کثیراً والذاکرات اعد اللّه لهم مغفرة واجاً عظیماً.)
خداوند, با فروفرستادن این آیه بر پیامبر گرامى(ص) به زنان اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا, از نظر قرب و منزلت یکسانند, مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامى داراى فضیلت باشند.
ییا مى گویند, حدود چهل نفر از زنان, گرد آمدند و به حضور حضرت على بن ابى طالب(ع) رسیدند, گفتند:
(چرا اسلام, به مردان, اجازه چند زنى داده, امّا به زنان اجازه چند شوهرى نداده است. آیا این یک تبعیض ناروا نیست؟)
على(ع), با پاسخ منطقى و روشن خود, شبهه را پاسخ مى گوید و گرد و غبار چنین شبهه هایى را از دامن جامعه مى سترد.
از این چند نمونه و نمونه هاى بسیار دیگر, که مجال ذکر آنها نیست, به دست مى آید, اسلام, از شبهه و پرسش, نگرانى و واهمه ندارد و به استقبال شبهه ها و پرسشها مى رود و با منطق قوى که دارد, شبهه ها را از ذهنها مى زداید و به پرسشها پاسخ مى دهد این, سبب بالندگى مکتب و جاگیر شدن آن در قلبها مى شود.
استاد شهید, مرتضى مطهرى مى نویسد:
(من, بر خلاف بسیارى از افراد, از تشکیکات و ایجاد شبهه هایى که در مسائل اسلامى مى شود, با همه علاقه و اعتقادى که به این دین دارم, به هیچ وجه, ناراحت نمى شوم, بلکه در تَهِ دلم, خوشحال مى شوم; زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده ام که این آیین مقدس آسمانى, در هر جبهه از جبهه ها که بیش تر مورد حمله و تعرض واقع شده, با نیرومندى و سرفرازى و جلوه و رونق بیش ترى آشکار شده است.
خاصیت حقیقت, همین است که شک و تشکیک, به روشن شدن آن کمک مى کند. شک, مقدمه یقین و تردید, پلکان تحقیق است.
در رساله زنده بیدار, از رساله میزان العمل غزالى نقل مى کند:
(… گفتار ما را فایده این بس باشد که ترا در عقاید کهنه و موروثى به شک مى افکند; زیرا شک, پایه تحقیق است و کسى که شک نمى کند, درست تأمل نمى کند و هر که درست ننگرد, خوب نمى بیند و چنین کسى در کورى و حیرانى به سر مى برد.)
بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند, تا آن که, بدون آن که خود بخواهند, وسیله روشن شدن حقایق اسلامى گردند.)
نظام حقوق زن در اسلام
*: پاره اى از پرسشها و شبهه ها, برخاسته از اظهار نظرهایى است که به دفاع از دین و ارزشهاى دینى ایراد مى شود که متأسفانه این اظهار نظرها, گاه به خاطر نپختگى و یا نداشتن آگاهى و دانش و تخصص لازم و یا خودباختگى, خود, شبهه هاى جدیدى را مى آفریند که در این باره, یادآورى, چند نکته, مفید مى نماد:
1. برخوردارى ازدانش و تخصص لازم: سخن گفتن از مقوله حقوق زن از دیدگاه اسلام, یا از زاویه مبانى کلامى است, یامبانى فقهى. هر کدام که باشد, علمى است از علوم و دانشى است که مبادى و مبانى ویژه خود را دارد و کسى که بخواهد از دید فقه اسلامى, یا کلام اسلامى, بر مقوله حقوق زنان بنگرد و دیدگاه خود را ابراز دارد, باید آگاهى و دانش لازم را که در هر عملى براى صاحب نظران آن علم در نظر گرفته مى شود, داشته باشد. در غیر این صورت, نظرى که داده مى شود, نه تنها ارزش علمى نخواهد داشت. مشکلى را نخواهد گشود که بر فضاى هرج و مرج علمى دامن خواهد زد و شناخت درست از نادرست را دشوار خواهد کرد, چیزى که متأسفانه امروز, فضاى مطبوعات کشور اسلامى ما را فرا گرفته و به خاطر توجه و اقبال عمومى به مسائل زنان, هر کسى به خود حق مى دهد به اظهارنظر درباره دیدگاه اسلام درباره حقوق زنان, بپردازد و فهم ناقص و نارساى خود را که گاه بر هیچ معیار شناخته شده فقهى استوار نیست, به عنوان نظر اسلام, به دین نسبت دهند.
در چنین مواردى, اگر صاحب نظران, فقیهان و متکلمان برجسته, اعتراض کنند و نادرستى روش و کاررا گوشزد کنند و کژى و ناراستى دیدگاه را بنمایانند, از سوى هرج و مرج خواهان, داد و فریاد, بلند مى شود که اینان مخالف آزادى اندیشه اند و برآنند جلوى رشد اندیشه ها را بگیرند.
2. دورى ازجو زدگى: محقق و کارشناس اسلامى, باید براساس معیارها و ترازها و مبانى گام بردارد و تحت تأثیر جوّ حاکم قرار نگیرد. حال این فضا و جوّ حاکم, فضا و جوّ روشنفکرمآبى باشد, یا عوام زدگى. به همان میزان که عوام زدگى براى محقق و کارشناس اسلامى, زیان آور است, روشنفکرمآبى و روشنفکر زدگى نیز زیان آور و به بیراهه کشیده شدن است.
سوکمندانه فضایى که در زن گرایى و دفاع از حقوق زن در حال حاضر در کشور ایجاد شده, بسیارى را بر آن داشته تاخود را ببازند و بر آن شوند که به برابرسازى قانونهاى اسلامى و فقهى, با قانونهاى غربى بپردازند و در این بین, اصول مسلم و پذیرفته شده فقهى را نادیده بگیرند و به مبانى من درآورى روى آورند.
شخصى که براى این که به پندار خود برابر بودن مرد و زن را در حق طلاق ثابت کند مى نویسد:
(براساس فقه مدرن, مى توان بر حکم یک جانبه بودن طلاق براى مرد, خط بطلان کشید و به دیدگاه برابرى زن و مرد, رسید. شیوه مدرن و ابتکارى در فقه, تابع روشهاى حوزه هاى علمیه نیست و….)
با این فراز بى مایگى و خودباختگى خود را فریاد مى کند!
ییا اگر همین نویسنده احکام امضایى شریعت را یکسره به معناى احکام قابل تغییر و زوال پذیر مى پندارد و براى ثابت کردن برابرى دیه زن و مرد مى نویسد: چون دیات از احکام امضایى است, اگر مردم خواهان برابرى زن و مرد در دیات باشند, خواسته درستى است و باید در برابر آن تسلیم بود, و … نشان از مرعوبیت و مغلوبیت او در برابر فضاى روشنفکرمآبى جامعه دارد که این چنین بى مهابا و بدون توجه به پیامدها سخن خویش, اصول اولیه را نادیده مى گیرد.
البته, این سخن, به معناى نادیده انگاشتن واقعیتها و چشم پوشى از نیازهاى زمان و مکان نیست که چنین روشى نیز, سر از جمود و تحجر در مى آورد و زیان آن, کم تر از تهتک و پرده درى گروه اول نیست.
سخن در این است که باید براساس تراز و معیارها و قاعده هاى پذیرفته شده گام برداشت که یکى از آنها توجه به مقتضیات زمان و مکان در اجتهاد است, نه نسخ احکام به بهانه شرایط زمان و مکان.
این جاست که باید هشدار مقام معظم رهبرى را جدى گرفت که فرمود:
(چرا کسانى در زمینه زن, یا در زمینه حقوق بشر, طورى حرف بزنند که گویى ما باید سعى کنیم خودمان را با نقطه نظرهاى غربیها نزدیک و آشنا کنیم؟
آنها اشتباه مى کنند. آنها باید نقطه نظرهاى خود را با ما نزدیک کنند. آنها باید نسبت به مسأله زن و… نقطه نظرهاى غلط و باطل خودشان را تصحیح کنند و با نظرات اسلامى مواجه نمایند, نه این که عده اى از این طرف, دچار انفعال شوند.)
76/2/17
3. احتیاط گریزى: حساس بودن شریعت در حفظ نوامیس, براى شمارى از صاحب نظران و کارشناسان اسلامى, دغدغه آفرین شده است و آنان را بر آن داشته تا همواره در مسائل مربوط به زنان, جانب احتیاط را بگیرند. از این زاویه اگر به فقه نگریسته شود, کم وبیش, با آرایى که از سر احتیاط زدگى ابراز شده, روبه رو مى شویم, بویژه درباره آمد و شد زنان در جامعه, احتیاطهاى غیرلازم به چشم مى خورد. زیرا گروهى بر این گمانند که حفظ عفت و روابط سالم اجتماعى در این است که زنان, تا جایى که امکان دارد, از رفت و آمد در جامعه خوددارى ورزند. شایداین احتیاط ورزیها در ظرف زمانى خود, در خور عمل بوده و پیامدهاى خلاف احتیاط دیگرى را در پى نداشته است, ولى اکنون با دگرگونى اساسى در جامعه و روابط آن, این گونه احتیاطها مفید نبوده و گاه مشکل آفرین خواهد بود. بنابراین, پژوهشگر در مسائل زنان, باید به این نکته توجه داشته باشد, چه بسا نظریه فقهى که حتى به مرز شهرت نیز رسیده است, امکان دارد, برخاسته از این نگاه احتیاط آمیز باشد, تا نصوص شرعى و در چنین مقوله هایى بایدبه سراغ متون اولیه رفت.
4. جداسازى مرز شریعت از سنتها, آداب و عادتهاى اجتماعى: عرفها و عادتهاى اجتماعى,درجاهایى, رهزن مى شوند. شریعت و عادت, در هم مى آمیزند و جداسازى مرز آن دو به سادگى ممکن نمى گردد.
چه بسا سیره متشرعه اى که منشأ آن, روش و عادت اجتماعى بوده است که توسط گروه اندک شمارى پدید آمده و سپسها به خاطر موقعیت اجتماعى آن گروه اندک شمار, گسترش یافته و به گونه اى قداست پیدا کرده که ترک آن, عمل نابهنجار اجتماعى و غیر شرعى تلقى شده است.
در مسائل مربوط به زنان و خانواده, از این گونه امور بسیار دیده مى شود که مرز عرف و شریعت در هم آمیخته و جداسازى آنها از هم, دشوار مى نماد.
گاه این سنتها و عادتها, جایگاه مهمى پیدا کرده و به عنوان حکم شرعى پذیرفته شده است, به گونه اى که براى فقیه و محقق, در این مقوله رهزن مى شوند, از باب مثال, حجاب شرعى و حد و مرز آن روشن است و این که در حجاب شرعى, اصل, پوشش همراه با عفاف معیار است و ملاک, ولى گونه این پوشش در بین افراد باورمند و مسلمان, گوناگون است و زیاده رویها و کوتاهیهایى دیده مى شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى دراین باره مى نویسد:
(ستر وجه و کفین, به اجماع فقهاى فریقین, واجب نیست. حداکثر این است که مستحب است. اما اگر همسر یک روحانى موجه میان عموم, ستر وجه و کفین نکند, از هر فسقى براى آن روحانى موجه, بدتر جلوه مى کند.)
پاسخهاى استاد به نقد مسأله حجاب
بنابراین, پژوهشگر در مسائل مربوط به زنان, باید به مسائل تاریخى و اسلامى و فقهى, آشنایى داشته باشد, تا بتواند مرزهاى عادت و شریعت را تمییز دهد و از درهم آمیختن آن دو بپرهیزد; چرا که بسیارى از عادتها و عرفها, منطقه اى و برهه اى هستند و نمى توان احکام ثابت شریعت را به آنها وابسته کرد.