نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نیّت, در سمت و سو دادن به کردار انسان نقش اساسى دارد. نیّت, جوهره کارهاى عبادى به شمار مى آید و درستى و نادرستى عبادت مکلّفان با آن در پیوند مستقیم قرار دارد; بدین جهت, شناخت آن به گونه اى که فقیهان در دوره هاى فقاهت بحث کرده اند, مى تواند مکلفان را به آنچه از آنان خواسته شده آشنا کند. و تصور ذهنى را که بر اساس آراى گونه گون فقیهان پایه گذارى شده اصلاح کند و زیاده رویهایى که سر از تحیر, شک و وسوسه در مى آورد از زندگى نیایش گران بزداید و محققان را در جداسازى قید و بندهایى که در نیّت, نگهداشت آنها واجب است و آنچه از سر احتیاط افزوده شده و آوردن آن بهتر مى نماید, مى تواند, یارى رساند.
فقیهان نیز, با توجه به جایگاه مهم نیّت, در تقسیم بندى فقه, فقه را به دو بخش سامان داده اند: عبادات و معاملات. و بین این دو بخش را به نیّت فرق گذارده اند؟
حال نیّت چیست و در چه کارهایى باید به آن گردن نهاد و چگونه باید آورده شود و… همواره بحث مورد نیاز مکلّفان بوده است; از این روى فقها به آن توجه ویژه داشته اند. فقیهان بیش تر بحثهاى مربوط به نیّت را در (وضو) از کتاب طهارت و نیّت نماز در کتاب صلات آورده اند. از آن جا که اساس و مبانى بحث نیّت در این دو کتاب به شرح بحث شده, در دیگر کتابهاى عبادى, بحث نیّت, به این دو کتاب, ارجاع داده شده است.
بنابراین, محور اصلى بحث ما نیّت وضو و نماز خواهد بود, ولى ویژه این دو نخواهد بود.
بحث نیّت, از جمله مباحث پردامنه اى بوده که در عصر خوانساریها محافل علمى دانشوران دینى بدان توجه ویژه داشته اند1 و به انگیزه, آسان کردن کار بر مکلّفان و زدودن وسواسها و جلوگیرى از زیاده روى در احتیاط کاریها,در آن گامهایى برداشته اند. آقا حسین خوانسارى در مشارق الشموس, در بحث وضو, به شرح به موضوع پرداخته است. آقا رضى خوانسارى رساله نیّت صادقه و آقا جمال خوانسارى رساله نیّت و اخلاص را به رشته تقریر در آورده اند. از آن جا که فقیهان خوانسار, در سلسله آغازگران فصل اعتراض و نقد دیدگاههاى سخت گیرانه پسینیان در باب نیّت قرار دارند و گامهاى بلندى در راه آسان کردن امر نیّت برداشته اند, بایسته مى نماید که بحث نیّت از نگاه این فقیهان مورد بحث و بررسى قرار گیرد.
در این نوشتار برآنیم, سیر تطور نیّت از آغاز دوره فقاهت شیعه تاکنون و چگونگى رویکرد فقیهان به دیدگاههاى سخت گیرانه و آسان گیرانه در امر نیّت و نقش خوانساریها را در این میان بنمایانیم.
در آغاز نگارش فقه شیعه, نیّت به گونه اى ساده, بسیط و آسان یاب مطرح شد. شمارى از فقیهان به خاطر روشنى نیّت در اعمال عبادى و نرسیدن نص خاص درباره چگونگى آن در عبادات, آن را در آثار خود به طور کلى و شمارى به گونه ویژه مطرح نکرده اند:
شیخ صدوق (م:381هـ.ق.) در المقنع2 و شیخ مفید (م:413هـ.ق.) در الاشراف3 از نیّت وضو, سخنى به میان نیاورده اند. در باب نیّت نماز نیز, شیخ صدوق با این که در المقنع4, به پاره اى از مسائل جزئى نماز پرداخته و در هدایه5 گونه هاى نمازها را بر شمرده و شیخ مفید در مقنعه6, باب کیفیة الصلاة و صفتها, را گشوده, اما از نیّت نماز و چگونگى انجام آن, بحث ویژه اى به میان نیاورده است.
شیخ مفید در مقنعه, بحث نیّت وضو و شمارى از فقها, مانند: ابى الصلاح حلبى (م:447هـ.ق.) در الکافى7 شیخ طوسى در النهایه8 و ابن بابویه در فقه الرضا9 که از نیّت سخن به میان آورده اند, نیّت را داشتن اخلاص در عمل, یاد خدا, انجام واجب و قصد قربت دانسته اند.
شیخ مفید, در بحث نیّت وضو مى نویسد:
(… والوضوء قربة الى الله تعالى فینبغى للعبد ان یخلص النیة فیه ویجعله لوجه الله.)10
وضو براى نزدیکى به پروردگار است. سزاوار است بنده در وضو, نیّت خود را خالص گرداند و آن را خالص براى خداوند قرار دهد.
سید مرتضى (م:436هـ.ق.) در ناصریات11, ابى الصلاح حلبى, در الکافى و شیخ طوسى در مبسوط12 قید: برطرف کردن حدث, یا مباح شدن ورود در نماز (استباحه) و همچنین قصد واجب بودن وضو و نماز را بر قیدهاى پیشین, اخلاص و قصد قربت, افزوده اند.
ابى الصلاح حلبى مى نویسد:
(… النیة حقیقتها العزم علیه بصفاته المشروعه لرفع الحدث واستباحة الصلاة لوجوبه قربة الى مکلفه سبحانه.)13
حقیقت نیّت, اراده بر انجام عمل با ویژگیهاى شرعى است که به قصد برطرف شدن حدث و مباح گردیدن نماز و واجب بودن وضو براى تقرب به پروردگار انجام مى گیرد.
سید مرتضى در نیّت نماز مى نویسد:
(… من شروطها الشرعیة کونها طاعة وقربة و من شروطها الشرعیة نیة اداء الواجب بها اذا کانت الصلاة واجبة…)14
از شرطهاى شرعى نماز, قصد پیروى و نزدیکى به خداوند است. از دیگر شرطهاى شرعى نماز, انجام آن به قصد انجام واجب است, زمانى که نماز واجب باشد.
نیّت از دیدگاه پسینیان
افزوده شدن قیدهاى دیگرى بر نیّت وضو, پس از شیخ طوسى, از سوى فقیهانى چون: قاضى ابن براج (م:481هـ.ق.) در المهذب15 ابن زهره (م:585هـ.ق.) در غنیة16 سلیمان صهرشتى, از فقیهان قرن پنجم, در اصباح الشیعه17 و ابن ادریس (م:598هـ.ق.) در سرائر18 مورد پشتیبانى و پیروى قرار گرفت.
افزون بر آنچه فقیهان پیشین, در باب نیّت نماز لازم دانسته بودند. (اخلاص, قصد قربت و نیّت اداى واجب) قیدهاى دیگرى مانند: تعیین نماز, قصد واجب و مستحب و قصد وجه را افزودند.
ابن زهره مى نویسد:
(اما نیة الصلاة فواجبة بلاخلاف و کیفیتها ان یرید فعل الصلاة المعیّنه لوجوبها او لکونها ندبا على الجمله او للوجه الذى کانت کذلک وان عرفه طاعة الله وقربة الیه.)19
نیّت نماز واجب است. در این مسأله مخالفى وجود ندارد. چگونگى نیّت آن است که: مکلف آهنگ انجام نماز معینى را بکند: نماز واجب یا مستحب, یا به قصد وجه; یعنى واجب و یا مستحب, از سر طاعت و قرب به خداوند متعال.
در این برهه از تاریخ فقاهت شیعه که اندک اندک حوزه بلند آوازه (حله) شکل مى گیرد و با پرورش فقیهان برجسته اى چون: محقق حلى (م: 676هـ.ق.) رونق مى گیرد, بحثها و گفت وگوهاى فقهى مسیر رشد و بالندگى را مى پیمایند. در این بین نیّت نیز, همگام با دیگر بحثهاى فقهى, زوایاى گسترده ترى پیدا مى کند. مباحث نوینى چون: نیّت جزء عمل یا شرط آن, چگونگى تصویر درست از نیّت, نیّت به خطور قلب, یا به زبان, جاى خطور ذهنى نیّت در عمل, چگونگى استمرار نیّت در عمل, ادامه نیّت فعلى یا حکمى, حکم پیوسته هاى به نیّت و… در این مقوله ها دیدگاههاى گونه گون و گاه ناسازگار با هم ابراز مى شود. موضوع نیّت, بیش از پیش, به سمت سخت گیرى ره مى پوید. این حرکت که بیش تر برخاسته از حضور پر تلاش و پرتکاپوى فقیهان شیعه در محافل بحث و تدریس اهل سنت و داشتن حوزه هاى تدریس فقه تطبیقى و بهره گیرى از همه تواناییهاى علمى عصر براى پیشبرد فقه شیعه بود, قید و شرطهاى دست وپاگیر دیگرى نیز بر نیّت افزود.
محقق حلى در شرایع الاسلام, نیّت نماز را با شرایط مشکل ترى نسبت به فقهاى پیشین مطرح مى کند. وى در حقیقت نیّت, حاضر کردن نماز را, با همه ویژگیها, در ذهن, با توجه به امور چهارگانه: واجب یا مستحب, قصد قربت, تعیین نماز, ادا یا قضا را شرط دانسته است.20
محقق در مختصر النافع21, همین نظر را داده و یحیى بن سعید هذلى (م:690هـ.ق.) در الجامع للشرایع22 از او پیروى کرده است.
پس از محقق, علامه حلى (م:726هـ.ق.) از فقیهانى است که بیش ترین قیدها را به نیّت افزوده و مکلّفان را به سختى انداخته است. علامه در آثار فقهى خود, بویژه قواعد الاحکام, قید و شرطهایى را براى نیّت نماز لازم دانسته که در کتابهاى دیگر فقیهان, بدان اشارت نشده است. وى مى گوید: در نیّت نماز, مکلف ابتدا باید ذات نماز و صفات واجب آن را در ذهن حاضر کند و پس از آن, انجام آن را با این ویژگیها, با آگاهى به هر یک از کارهاى نماز, از روى دلیل یا تقلید, آهنگ کند.
این تصویر از نیّت, دشوارترین شکل آن است که پیش از علامه کسى آن را مطرح نکرده است. وى مى نویسد:
(النیة… هى القصد الى ایقاع الصلاة المعینة کالظهر مثلاً, او غیرها, لوجوبها او ندبها, اداء وقضاء قربة الى الله ویجب… احضار ذات الصلاة و صفاتها الواجبة فیقصد ایقاع هذه الحاضرة على الوجوه المذکورة, بشرط العلم بوجه کل فعل اما بالدلیل, او التقلید لاهله.)23
پس از علامه حلى, شهید اول (م:786هـ.ق.) در اللمعة الدمشقیه والفیه, در تصویر نیّت نماز از محقق و علامه پیروى کرده, ولى در دروس و نفلیه, نیّت قصر و اتمام را در شرایط خاص, افزوده است, چیزى که در بیان علامه از نیّت نیز نیامده بود:
(نعم یجب التعیین فى صورة اشتباه القصر بالتمام.)24
پس از شهید اول, فقیهانى چونان: محمد بن فهد اسدى حلى (م:841هـ.ق.) در المحرر فى الفقه25 والموجز الحاوى26, محقق ثانى (م:940هـ.ق.) در جامع المقاصد27 و شهید ثانى (ش:965هـ.ق.) در مسالک الافهام28 دیدگاههاى محقق و علامه و شهید اول را در باب نیّت وضو و نماز پذیرفته اند و تا آن زمان, دیدگاه مشهور, همان بود.
گرچه از برخى دیدگاهها بر مى آید در همان زمان (دوره متاخران) فقیهانى چونان: رضى الدین بن طاووس, شهید اول, در پاره اى از آثار خود و… بوده اند که با شیوه مشهور همراهى نداشته اند.
در هر صورت, این سخت گیرى و دقت و احتیاط بیش از حد, صرف نظر از کاستیهایى که از جنبه هاى علمى دارد, پیامدهاى منفى بسیارى براى دینداران و نیایش گران در پى آورده است. پیش از بیان خرده گیریهاى فقها (از قرن دهم به بعد) و نقد و بررسى دیدگاههاى متاخران از سوى آنان, به چکیده اى از قید و شرطهایى که متأخران به اصل نیّت افزوده اند نگاهى مى افکنیم:
همان گونه که اشاره شد, در بین پیشینیان, تعبیر مشترک از نیّت, قصد قربت بوده است. منظور اینان این بوده که مکلف, عمل را براى رضاى خدا و انجام فرمان او انجام دهد. بر این معناى بسیط نیّت, در وضو و نماز چند قید و شرط به شرح زیر افزوده شده است:
1. قصد فعل:
مکلف باید به روشنى بنمایاند که نماز به جاى مى آورد, نه عمل دیگر.
2. قصد تعیین فعل:
یعنى در نیّت باید به گونه روشن نمازى که گزارده مى شود, نام برده شود, ظهر, یا عصر و….
3. رفع حدث و استباحه:
مکلف باید در وضو بر آن باشد که ناپاکى را از خود بزداید و قصد آن را داشته باشد که مباح شود بر او امورى که شرط انجام آنها پاکیزگى است. البته شمارى از فقیهان, هم رفع حدث و هم استباحه را در نیّت لازم دانسته اند و شمارى یکى را کافى دانسته اند.
4. واجب یا مستحب:
مکلف باید در نیّت, به روشنى روشن کند که وضو یا نماز واجب به جا مى آورد, یا مستحب.
5. قصد وجه:
مکلف باید در نظر بگیرد که وضو یا نماز واجب یا مستحب انجام مى دهد به جهت آن که واجب, یا مستحب است.
6. ادا یا قضا:
مکلف باید به هنگام نیّت, ادا و قضاى نماز را در نظر داشته باشد.
تمامى این افزوده ها در نیّت نماز, در عبارتى کم وبیش جامع از صهرشتى چنین آمده است:
(فینوى الصلاة لیتمیز ما لیس بصلاة وینوى الظهر لیتمیز من العصر ونحوه وینوى الفرض لیتمیز من الندب وینوى الاداء لیتمیز من القضاء وینوى القربة لیتمیز مما یرآى به….)29
مکلف به عمل خود قصد نماز مى کند, تا از دیگر عملها, بازشناخته شود. نیّت ظهر مى کند تا از نماز عصر و به جز آن جدا گردد. واجب بودن نماز را در نیّت مى آورد, تا از نماز مستحب بازشناخته شود. به قصد ادا نماز مى گزارد, تا روشن شود, نماز قضا نیست.
در نیّت, رضا و خشنودى و نزدیکى به خدا را آهنگ مى کند, تا کار او از کارهاى ریایى بازشناخته شود.
افزوده هاى یاد شده از سوى فقیهان برجسته, بویژه فقیهان خوانسار, مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.
از محقق اردبیلى (م:993هـ.ق.) به بعد نهضتى علمى علیه قیدوبندهاى دست وپاگیر در امر نیّت آغاز شد. این حرکت, که با گونه اى خرده گیرى و مخالفت همراه بود, از سوى فقیهانى چونان: محقق سبزوارى (م:1090هـ.ق.) محقق خوانسارى (م:1089هـ.ق.) آقا جمال الدین خوانسارى (م: 1125هـ.ق.) و آقا رضى خوانسارى آغاز و از سوى شیخ یوسف بحرانى (م:1186هـ.ق.) و میرزاى قمى (م: 1226هـ.ق.) و شیخ مرتضى انصارى (م: 1281هـ.ق.) میرزاى شیرازى (م: 1312هـ.ق.) آقا ضیاء الدین عراقى و… پى گیرى و حمایت شد. اینان دستاوردهاى علمى متأخران را در ترازوى سنجش نهاده و در شرحها و حاشیه هاى خود بر آثار آنان و در نگارشهاى مستقل خویش, بسیارى از دیدگاههاى آنان را, بحثها و جستارهاى بدون مبنا و اساس شرعى و بى دلیل و اعتبار دانسته و در مقابل به ارائه دیدگاه معتدل در باب نیّت پرداخته اند.
در این نگرش جدید به نیّت, شمارى از فقیهان, به آنچه پیشینیان از اصحاب در چگونگى نیّت, باور داشتند: (اخلاص و قصد قربت) و شمارى که گرایش به احتیاط داشتند, تنها به چند عنصر اصلى نیّت, بسنده کردند.30 شمارى هم چنان پیش رفتند که قصد قربت را که مورد اتفاق همگان بود زیر سؤال برده و آن را بدون دلیل دانستند و بر این باور شدند: قصد قربت با ویژگى که فقیهان بر شمرده اند, جز براى مخلصان درخور دسترسى نیست.31
محقق اردبیلى, نخستین فقیهى که در آسان کردن نیّت گام اساسى برداشت, در مجمع الفائدة والبرهان, اظهار مى دارد: متأخران, قیدها و شرحهاى بدون دلیل و برهان شرعى, بر نیّت افزوده اند, در حالى که نیّت, جز قصد انجام عمل مورد نظر براى خداوند چیز دیگرى نیست:
(ما عرفت وجوب شئ من النیة التی اعتبرها المتأخرون على التفضیل المذکور فى شئ من العبادات شئ من الادلة إلاّ قصد ایقاع الفعل الخاص مخلصاً للّه (وعدم) وجود نص دال علیها بخصوصها واجزائها و تفصیلها….)32
شرحى که متأخران براى نیّت اعتبار کرده اند, در هیچ عبادتى هیچ چیز از آنها واجب نیست و هیچ دلیلى از دلیلها بر آن دلالت ندارد. آنچه دلیل بر آن دلالت دارد, تنها قصد انجام عمل خاص است که بدون پیرایه براى خداوند آورده شود, بر ویژگیها وجزء جزء و بخش بخش نیّت, دلیل خاصى وجود ندارد.
محقق سبزوارى, سرسختانه و بسیار تند به رویارویى با متأخران پرداخته و تلاشهاى آنان را در جهت سخت گیرى در نیّت, بدون دلیل معتبر شمرده و این گونه قید وشرطهاى مشکل آفرین را بدعت در شریعت دانسته و این که پیشینیان در باب نیّت به شرح سخن نگفته اند و آن را سر بسته گذاشته و گذشته اند, بدین خاطر بوده که آن را روشن و بى نیاز از این قیدها مى انگاشته اند.
محقق سبزوارى مى نویسد:
(ولایخفى ان هذا امر سهل الحصول لایکاد ینفک عنه المکلف حین ارادة الفعل ولهذا یحکى عن علمائنا المتقدمین انهم ما کانوا یذکرون النیة فى کتبهم الفقهیه. بل یقولون… اول واجبات الصلوة تکبیرة الافتتاح الى غیر ذلک وکانه لهذا السبب لم یذکر النیة فى الاخبار الواردة فى بیان حقایق العبادات فى مواقع التعلیم مع تاکد الحاجة الیها وعموم البلوى بها و هذا من اقوى الحجج على سهولة الخطب فى امر النیة… بما ذکرنا یظهر ان التدقیقات الناشئة بین الناس فى امر النیة من مستحدثات المتأخرین و مبدعاتهم من غیر ان یکون لها ظهور کلاً او بعضاً فى الصدر الاوّل و عدم التوغل فیها اولى واشد.)33
پوشیده نماند, مسأله نیّت امر آسان یابى است و هیچ گاه مکلف به هنگام اراده عمل از آن جدا نیست; از این روى, حکایت شده از پیشینیان که آنان نیّت را در کتابهاى فقهى خویش نمى آوردند, بلکه مى نوشتند… نخستین چیزى که در نماز باید انجام داد, تکبیر شروع است, همین گونه در وضو; زیرا نیّت امر آسان یابى است. نیّت در روایاتى که در بیان حقایق عبادات در زمینه آموزش وارد شده, با این که نیاز بسیار به آن بوده و مورد ابتلاى همگان, سخنى از نیّت به میان نیامده است. این از قوى ترین برهانها بر آسان بودن نیّت است… از آنچه بیان کردیم روشن شد, دقتهایى که در میان مردم در امر نیّت وجود دارد, از نوآوریها و بدعتهاى متاخران است, بدون این که براى آن به طور کلى یا جزئى منشائى در صدر اول باشد. بنابراین, غور نکردن در نیّت اولویت دارد.
فقیهان خوانسار نیز, در برابر افزوده هاى متاخران به مخالفت برخاسته و ایراد گرفته اند. آقا حسین خوانسارى در مشارق الشموس, قیدهایى را که متاخران به نیّت زده اند, افزوده هایى مى داند که از سوى شرع ثابت نشده است:
(واما عدم تعرض القدماء لامرها فکانه لاجل ان وجوب ماسوى قصد الفعل والقربة من الزیادات التى ذکرها المتاخرون وکذا بعض الشرائط کالمقارنة والاحکام التى یتفرع على هذه الامور لیست ثابتة….)34
این که پیشینیان سخن از نیّت به میان نیاورده اند, شاید بدین جهت بوده که در نیّت, به جز قصد فعل و تقرب خداوند چیزى را واجب نمى دانسته اند. آنچه به عنوان شرط در نیّتِ آمده, افزوده هایى است که پسینیان آنها را افزوده اند همچنین برخى شرایط, مانند همراهى نیّت با عمل و احکامى که از این امور به دست مى آید, امورى هستند که از سوى شرع ثابت نشده اند.
آقا جمال الدین خوانسارى, پیرایه هاى نیّت را بى اساس دانسته و دلیلى بر اعتبار آنها نمى شناسد:
(در نیّت, به جز قصد به آن فعل و انجام خالصانه و بى ریاى آن, چیز دیگرى اعتبار ندارد. شرط بودن دیگر امور و قید و بندها و شرحهایى که متاخران در باب نیّت آورده اند, چندان پایه و اساسى ندارند و این است که در کلام پیشینیان, سخنى از نیّت, به میان نیامده است.)35
آقا رضى الدین خوانسارى (م:1113هـ.ق.) بر این باور است: آنچه پسینیان در باب نیّت گفته اند, با آنچه از پیشینیان به ما رسیده بسیار فاصله دارد. پسینیان امر نیّت را مشکل گرفته اند, در حالى که نیّت امر آسان یابى است و پرداختن به بسیارى از افزوده هاى آن, جهت شرعى ندارد.36
فقیهان خوانسار, افزون برخرده گیریهایى که به افزوده هاى پسینیان دارند, در جهت آسان کردن امر نیّت, تلاشهاى بسیار ستودنى کردند و به حرکت آسان گیرى در نیّت شتاب بیش ترى بخشیدند که اکنون به بررسى دیدگاههاى آنان مى پردازیم:
خوانساریها و نقد دیدگاههاى پسینیان
آقا حسین خوانسارى, در اثر فقهى ارزنده خود: مشارق الشموس فى شرح دروس, بحث نیّت وضو را از دیدگاه شهید اول که نمونه نیّت از منظر پسینیان است مطرح کرده و به بوته نقد و بررسى گذاشته است. وى در تفسیر قصد (قربت), در برابر متاخران دیدگاه آسانى را برگزیده که به چکیده آن اشاره مى کنیم: فقیهان (قربت) را به دو گونه تفسیر کرده اند:
1. همراه و هماهنگ با اراده پروردگار; یعنى انجام عمل, از آن روى که مورد خشنودى خداست و حکمت آن, شایستگى و سزاوارى پروردگار براى عبادت است و عبادت هم شکر نعمت.
2. تلاش براى رسیدن به جایگاه بلندى در نزد پروردگار, مانند قرب مکانى و رسیدن به ثواب و ترس از عقاب و….
فقیهان معناى نخست را به اتفاق صحیح مى دانند و در درستى و نادرستى معناى دوم اختلاف نظر دارند.
مشهور پسینیان برآنند:
عبادت به قصد طلب ثواب و ترس از عذاب باطل است.37
شهید اول در القواعد والفوائد, نظر قطعى فقها مى داند که عبادت به معناى یاد شده, باطل است. سید رضى الدین طاووس نیز, باطل بودن این گونه عبادت را قطعى دانسته و بر این نظر است: اگر کسى در نیّت قصد طلب ثواب و ترس از عقاب داشته باشد, در نیّت براى رشوه عمل را انجام داده, نه قصد رضاى پروردگار و این دلالت مى کند عمل او خالى از اشکال نیست و مکلف بنده پستى است.38
این دیدگاه از شهید در دروس نیز استفاده مى شود; چون (قربت) را تنها به معناى اوّل تفسیر کرده است.
شهید در القواعد و الفوائد39 و ذکرى40 تفسیر دوم (قربت) را نیز صحیح دانسته و بر آن است که در هر دو تفسیر, اخلاص, که جان مایه نیّت است, وجود دارد.
آقا حسین خوانسارى, پس از نقل دیدگاه شهید اوّل و نقد آن, با تمسّک به روایتها, از جمله روایتهاى (من بلغ)41 و روایت امام صادق(ع) درباره درجات سه گانه عبادت: عبادت از روى ترس, طلب ثواب و عبادت از سر عشق و محبّت به خداوند,42 نتیجه مى گیرد: جداسازى قصد از ثواب و ترس از عقاب, مشکل است که جز براى اهل ریاضتهاى بسیار بسیار دشوار, دست یافتنى نیست. وى بر این باور است: تکلیف کردن بر توده مردم مسلمان به عبادت خالص, با شریعت سمحه سهله سازگار نیست; از این روى, قربت به معناى دوم را نیز, صحیح شمرده و بالاتر, درستى عبادات را به خاطر هدفها و انگیزه هاى دنیویِ مباح, دور از نظر ندانسته است:
(الظاهر صحة المعنى الثانى ایضاً و عدم البطلان العبادة به بل لایبعد القول بصحة العبادة لطلب الاغراض الدنیویّة المباحة.)43
از ظاهر چنین بر مى آید: معناى دوم درست است و عبادتى که به قصد ثواب و ترس از عقاب آورده شود, باطل نیست, بلکه دور نیست درستى عبادت به خاطر رسیدن به هدفهاى دنیوى حلال.
آقا جمال الدین خوانسارى نیز, در مسأله عبادت به انگیزه ثواب و ترس از عقاب, همانند پدر بزرگوار خود مشى کرده و با دلیلها و گواهان بسیار از آیات قرآن و روایات, ثابت کرده: عبادت به انگیزه هاى یاد شده, درست است و درخواست عبادت خالص از هر انگیزه اى غیررضاى خدا از مکلّفان, با شریعت سهله سمحه نمى سازد:
(واگر با آن [قصد قربت] طمع در بهشت و رسیدن به آن یا خوف از جهنم و خلاصى از آن ملحوظ باشد, ظاهر این است که آن هم صحیح است و ضررى به قصد قربت ندارد; چه این معنى هم توسل به خداست.)
همو در بخش پایانى بحث مى نویسد:
(پس چگونه در شریعت مقدسه که به مقتضاى آیات کریمه و احادیث شریفه, بناى آن بر کمال سماحت و سهولت گذاشته شده و به هیچ وجه در آن تنگى و حرجى قرار نشده, عامه ناس و کافه مکلفین مأمور باشند به همه عبادات بر آن وجه [خالص براى خدا] و هرگاه اخلال به آن کنند, همه عبادات ایشان فاسد و کاسد بوده, مستحق سخط عظیم و عذاب الیم گردند.)44
آقا رضى خوانسارى نیز, در این مسأله همان دیدگاه پدر و برادر را دارد.45
قصد قربت:
قصد قربت از بحثهاى اساسى نیّت است. علامه در مختلف ادعاى اتفاق کرده که واجب است.
محقق خوانسارى, پس از اشاره به سخن علامه, استدلالهاى کسانى که قصد قربت را واجب شمرده اند به شرح زیر آورده و به نقد و بررسى آنها پرداخته است:
(وما امروا إلاّ لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء ویقیمون الصلوة ویؤتوا الزکوة ذلک دین القیمة.)46
آنان را جز این فرمان ندادند که خدا را بپرستند, در حالى که در دین او, اخلاص مى ورزند و نمازگزارند و زکات دهند. این است دین درست و راست.
گفته اند: منظور از (امر) در آیه, به طور انحصارى (امر) به عبادت خالصانه است و از آن جا که طبیعت عبادت, مطلق است و بدون اخلاص (مأمور به) قرار نمى گیرد, عبادت با اخلاص, مأمور به خداوند است و مکلف باید آن را به این قصد انجام دهد; زیرا عبادت بدون فرمانبرى خالصانه خداوند باطل است. بنابراین, شرط درستى هر عمل عبادى, آن است که به قصد قربت انجام گیرد.
آقا حسین خوانسارى, از استدلال به آیه شریفه دو پاسخ مى دهد:
1. حصر در (امر) پذیرفته نیست; زیرا (لام) در (لیعبدوا) شاید به معناى (باء) نباشد, بلکه (لام) تعلیل باشد که در این صورت, (امر) اختصاص به امر به عبادت خالصانه نخواهد داشت. گیریم که (لام) به معنى (باء) باشد, شاید ادعا شود: این که امر به عبادت, تنها به حال اخلاص تعلق گرفته, از باب بیان آنچه اصل و اساس در عبادت است بوده, تایید بر این مطلب, دستورها و امرهاى قرآن کریم است که بیش تر آنها به عبادات مربوط نمى شود.
2. بر فرض پذیرش حصر (امر) در آیه شریفه, در عبادت از روى اخلاص, نمى پذیریم که اخلاص در (دین) به معناى (قربتى) باشد که فقیهان برآنند; زیرا ممکن است (دین) به معناى ملت اسلام باشد و اخلاص در (دین); یعنى برگزیدن آن از سر اخلاص یا شاید (دین) به معنى عبادت باشد, ولى اخلاص, ناروا بودن عبادت غیرخداوند باشد, نه این که معناى اخلاص, نبود غرض و هدفى غیر از هماهنگى و همراهى با امر پروردگار باشد. و شاید اخلاص در آیه شریفه, به معناى ترک ریا باشد. در هر صورت, آیه شریفه تنها بر واجب بودن اخلاص, به معناى پرهیز از شرک, دلالت خواهد داشت. ولى منظور متاخران از قصد قربت, این معنى نیست.
2. (فاعبدوا الله مخلصین.)47
به این آیه استدلال کرده اند: مکلفان امر شده اند به عبادت از روى اخلاص و باید براى فرمانبرى امر خدا, از سر اخلاص, که همان قصد قربت باشد, خدا را عبادت کنند.
محقق خوانسارى به استدلال از آیه در باب وضو, چنین پاسخ مى دهد:
نمى پذیریم وضو عبادت باشد. بر فرض که آن را عبادت بدانیم, تفسیر آیه به این صورت که عبادت نکنید خدا را مگر در حال اخلاص, که در حقیقت بازدارى از عبادت بدون اخلاص باشد, درست نیست, بلکه معناى آیه, امر به عبادت همراه با اخلاص است و امر هم بر دوام و تکرار دلالت ندارد و در فرمانبرى آوردن یک یا چند عمل عبادى از روى اخلاص کافى است, مگر این که در این جا به عدم قول به فصل تمسک شود; یعنى فقها, یا نیّت به قصد قربت را پذیرفته اند یا اخلاص عمل از ریا را و قول سومى که بشود به آن تمسک کرد, در بین نیست.
محقق خوانسارى, پس از مناقشه در دلیلهاى واجب بودن قصد قربت, در مقام نظر و استدلال به این نتیجه مى رسد: دلیلهاى واجب بودن قصد قربت, بر فرض که تمام باشند, بر بیش تر از واجب بودن اخلاص به مفهوم پرهیز از شرک و ریا دلالت ندارند:
(مع انک قد عرفت ان الدلایل التى استدلوا بها على وجوب القربة انما یدل على تقدیر تمامها على وجوب الاخلاص الذى هو اما البرائه من الشرک او الریا ولایدل على ازید من ذلک.)48
اما در مقام فتوا شیوه احتیاط را پیشه مى کند. از شهرت فقها نمى گذرد و قصد قربت را در عبادت شرط مى داند و عبادت بدون آن را عبادت نمى داند:
(قد عرفت عدم تمامیة شئ منها لکن الشهرة العظیمة بین الاصحاب وتتبع الآیات والروایات الواردة فى هذا الباب مما یثمر ظنا بالاشتراط لانه وان امکن المناقشة فى کل من الآیات والروایات لکن یتحدس من جمیعها ان العبادة بدون القربة لیست عبادة خصوصاً مع الرّیا فاذن الاولى الاخذ بالاحتیاط التام.)49
دریافتى که هیچ یک از دلیلهایى که بر واجب بودن قصد قربت اقامه شده بود, تمام نیست, ولى شهرت سترگ بین فقها و جست وجو در آیات و روایاتى که در این باره رسیده, ظن به شرط بودن قصد قربت در عبادت حاصل مى شود; زیرا اگر چه ممکن است در تمامى آیات و روایات مناقشه شود, ولى از تمامى آنها گمان به این که عبادت بدون قصد قربت عبادت نیست, استفاده مى شود; بویژه اگر با ریا همراه باشد. پس در این صورت احتیاط بهتر است.
قصد واجب, یا مستحب:
از ویژگیهاى نیّت که نگهداشت آن را شمارى از فقیهان لازم دانسته اند, قصد واجب, یا مستحب است. در واجب بودنِ این شرط در باب نیّت وضو و نماز, دیدگاهها یکسان نیستند. محقق خوانسارى, با نقد دیدگاه کسانى که در نیّت, قصد واجب, یا مستحب را واجب دانسته اند, این قصد را در وضو و نماز واجب نمى داند و بر دیدگاه خود به دلیلهایى چون: اصل براءت از قید زاید و صدق انجام فرمان خداوند بدون آن, تمسک کرده است:
(… لنا الاصل البرأة وصدق الامتثال مع عدم المخرج عن الاصل کما سیظهر من جواب دلیل المخالفین ویؤیده ایضاً بامرهم علیهم السلام بالواجبات والمندوبات بطریق واحد من غیر تعرض للوجوب او الندب ولو کان قصد الوجوب او الندب شرط لما کان کذلک….)50
دلیل ما بر واجب نبودن قصد واجب, یا مستحب, اصل براءت از قید زاید است و صدق انجام فرمان خداوند, بدون آن, با نبود دلیلى که باعث کنار گذاشتن براءت گردد, همان گونه که این مطلب از پاسخ به دلیل مخالفان استفاده مى شود. دستور یکسان ائمه(ع) به واجبات و مستحبات بدون قید واجب, یا مستحب نیز, دیدگاه ما را تایید مى کند. اگر واجب, یا مستحب, شرط بود, دستور ائمه(ع) به این دو یکسان نبود.
آقا جمال الدین خوانسارى نیز, دلیلى که شمارى از فقیهان بر نگهداشت قصد واجب, یا مستحب آورده اند, ضعیف شمرده است:
(جمعى از علما قصد وجوب و ندب را هم در کار دانسته اند… دلیلى که بر اعتبار این گفته اند ضعیف است….)51
آقا رضى الدین خوانسارى بر این باور است: اگر عمل عبادى, به دو عنوان عرصه صدور نداشته باشد, نگهداشت قصد واجب, یا مستحب واجب نیست, ولى اگر به دو عنوان بشود آن را انجام داد, در این صورت, نگهداشت واجب, یا مستحب لازم است.52
رفع حدث یا استباحه:
از دیگر ویژگیهاى نیّت وضو که پسینیان آن را مطرح کرده اند, قصد زدودن ناپاکى و یا مباح شدن امورى که شرط انجام آنها پاکیزگى است,یا هر دو است, در امورى که نیاز به وضو, باشد; بویژه نماز. شمارى از فقیهان, یکى از این دو و شمارى, هر دو را در نیّت وضو شرط دانسته اند, محقق خوانسارى, هیچ یک از این دو را در نیّت شرط ندانسته است. وى, در ابتدا بر دیدگاه خود از سخن پیشینیان گواه مى آورد, سپس با دلیل نظر خود را ثابت مى کند.
خوانسارى, سخن سید جمال الدین بن طاووس را در البشرى, نقل مى کند که نوشته است: به حدیث متواتر یا آحادى که رفع حدث یا استباحه براى نماز شرط دانسته باشد, دست نیافتیم, ولى از روى یقین این را مى دانیم که در نیّت وضو, قربت شرط است و اگر این را هم از روى یقین نمى دانستیم, آن را از باب سکوت دربرابر آنچه خداوند از آن ساکت شده, یادآور نمى شدیم.53 سپس خوانسارى بر نظر خود به دلیلهایى چون: اصل براءت از قید زیادتر و صدق فرمانبرى بدون قصد رفع حدث یا استباحه و نبود دلیلى که از اصل براءت بخاطر آن دست برداریم, تمسک کرده است:
(والظاهر القول الاخیر (عدم شرطیت) لاصالة البرأة وصدق الامتثال بدونه و عدم دلیل مخرج عن الاصل.)54
سپس آقا حسین خوانسارى دلیلهاى کسانى که قصد رفع حدث یا استباحه را در وضو شرط دانسته اند آورده و پاسخ داده و اصل بحث و فروع آن را به شرح و با دقت بسیار پى گرفته است و سرانجام مى نویسد:
(على ما اخترناه من عدم اشتراطهما فى الوضوء الواجب للصلوة.)55
آقا جمال خوانسارى در بحث نیّت وضو, بر این باور است: آنچه فقها در باب نیّت وضو شرط دانسته اند, مانند: قصد رفع حدث, یا مباح شدن امرى که شرط آن به وضوست, یا هر دو, افزودنیهاى فقیهان است و دلیل معتبرى بر شرط بودن آنها در دست نداریم:
(به اعتقاد فقیر… چه دلیلى که بر اعتبار قصد رفع حدث یا استباحت یا هر دو گفته اند تمام نیست و اصل آن است که قصد هیچ یک از آنها در کار نیست.)56
آقا رضى خوانسارى نیز قصد رفع حدث یا استباحه یا هر دو را واجب نمى داند و دلیلهاى کسانى که آنها را واجب دانسته اند, ناتمام مى شمارد.57
ادا یا قضا: از افزوده هاى دیگر, قصد ادا یا قضاست. آقا جمال خوانسارى این دیدگاه را نیز قبول ندارد و مى گوید: آنچه فقها درباره قصد ادا یا قضا گفته اند, دلیل معتبرى ندارد:
(آنچه بعضى از علماى ما, رضوان الله علیهم اجمعین, گفته اند که مطلقا قصد ادا یا قضا در کار است, دلیلى که اعتماد بر آن توان کرد, ندارد.)58
آقا رضى الدین خوانسارى در این گونه موارد, قائل به تفصیل است: اگر در وقت انجام واجب ادا و یا قضا, هر دو ممکن است از مکلف صادر شود, باید یکى را به گونه نشاندار و روشن قصد کند و اگر این گونه نباشد, قصد ادا یا قضا, بر مکلف واجب نیست.59
فقیهانى که پس از خوانساریها آمده اند, از جمله: شیخ یوسف بحرانى (م:1181هـ.ق.) میرزاى قمى (م:1221هـ.ق.)60 وحید بهبهانى (م:1205هـ.ق.)61 سید على طباطبائى (م:1231هـ.ق.)62 ملااحمد نراقى (م:1240هـ.ق.)63 محمد حسن نجفى (م:1266هـ.ق.)64 شیخ انصارى (م:1281هـ.ق.)65 و… دیدگاه پسینیان را در باب نیّت, به دیده نقد نگریسته و هر یک با بیانى, شیوه سخت گیرانه آنان را بیرون از مسیر اعتدال دانسته و استدلالهاى مبتنى بر عقل و اعتبارى را که پایه و اساس استنباط احکام شرعى قرار داده اند, بى وجه شمرده اند. شیخ یوسف بحرانى مى نویسد:
(صرح جملة من اصحابنا بوجوب اشتمال النیه ـ سیّما فى الطهارة والصلاة ـ على جملة من القیود واختلفوا فیها کمیته و کیفیته و استدلوا على ذلک بوجوه عقلیة واعتبارات غیرمرضیة لاتصلح لتأسیس الاحکام الشرعیة.)66
شمارى از اصحاب ما, به روشنى بیان کرده اند: نیّت; بویژه نیّت وضو و نماز, واجب است شامل بخشى از قیدها باشد, ولى در اندازه قیدها و چگونگى آنها, اختلاف دارند. بر این قیدها به دلیلهاى عقلى و اعتبارى استدلال کرده اند که قانع کننده نیست و اینها شایستگى براى استنباط احکام شرعى ندارند.
سرانجام تلاشهاى علمى فقها و نقد عالمانه دیدگاه متأخران, نتیجه داد و فقیهان با نگرش نوینى نیّت در عبادات را به بحث گذاشتند و با تحول بنیادین در امر نیّت, انقلاب در آن به وجود آوردند و نیّت به معناى داعى نفسانى به انگیزه الهى را مطرح کردند. این باور از نیّت, در میان فقهاى متأخر المتأخرین, پذیرفته شد و گسترش یافت.
نیّت به معناى داعى نفسانى:
منظور فقیهان از نیّت به معناى داعى نفسانى, آن است که: نیّت نماز مثل دیگر کارهاى روزانه مکلف: نشست و برخاست, خوردن و آشامیدن, رفت وآمد و… است که بى گمان, هر عاقلى آنها را از سر قصد و نیّت پیشین براساس انگیزه ها و اسبابى که او را به سمت عمل به حرکت در مى آورد, انجام مى دهد. این امر بسیار طبیعى و مربوط به آفرینش انسان است و از انسان, جدایى ناپذیر. امکان ندارد کسى عملى را خالى از انگیزه درونى انجام دهد, مگر این که در اصل انگیزه ها و هدفهایى که سبب حرکت به سمت عمل مى شوند, دگرگونى رخ دهد. این داعى درونى, وقتى به انگیزه الهى و از سر اخلاص با عمل درآمیزد, همان نیّت خواهد بود که از مکلف خواسته شده است. بر این اساس تفاوتى بین عبادات و غیر آنها در نیّت نیست, جز به قصد قربت و اخلاص. اگر بخواهیم از این معناى نیّت, ترسیم روشنى ارائه دهیم, مى گوییم:
نیّت نماز بر این مبنى این است که: مکلف هرگاه وقت ظهر, در مثل, فرا رسد, با علم به واجب بودن نماز, چگونگى نماز و هدفى که او را براى به جا آوردن عمل, بر مى انگیزاند, از جایش بلند مى شود, وضو مى گیرد, به مسجد مى رود, در محل نماز رو به قبله قرار مى گیرد, اذان و اقامه و سپس تکبیر مى گوید, نماز را به جاى مى آورد. این نماز, بانیّت قصد قربت, صحیح و شرعى از مکلف صادر شده و هیچ دغدغه اى ندارد. بنابراین, در این معنى, دیگر براى مکلف از این ناحیه که نیّت را گفت یا نگفت, بجا و مقارن عمل آورد یا نه؟ تمام ادا کرد یا ناتمام از نیّت که رکن است غفلت کرد یا نکرد؟ و… راحت مى کند و مکلف را از سرگردانى و وسوسه نجات مى دهد. چون نیّت از آغاز اندیشه نماز و داخل شدن وقت و داعى بر عمل, به طور ارتکازى در مکلف وجود دارد و تا آخر نماز با او هست و اگر گاهى غفلت عارض شود, لطمه اى به عمل نمى زند.67
شیخ انصارى در این باره مى نویسد:
(امر المرکوز فى الذهن الموجود فى الذهن فى اثناء العمل وهى التى تعبر عنها المتاخرون بالداعى ویجعلونها النیة کما حکى ذلک عن المحقق الاردبیلى68 و شیخنا البهائى69 والمحقق صدرالدین الشیرازى70 والمحقق الخوانسارى71. وجماعة ممن تأخر عنهم بل استقر علیه المذهب فى هذا العصر.)72
امر ارتکازى ذهنى که در بین عمل در ذهن وجود دارد, همان چیزى است که از آن متاخران [متاخر المتأخرین] تعبیر مى کنند به داعى و آن را نیّت مى دانند. همان گونه که این مطلب از محقق اردبیلى و شیخ بهائى و محقق صدرالدین شیرازى و محقق خوانسارى و گروهى از کسانى که متأخر از آنان هستند, حکایت شده و بلکه در این زمان, به این معنى از نیّت [داعى] مذهب فقها بر آن استقرار یافته است.
به جز فقیهانى که نام آنان برده شد, بسیارى از فقیهان دیگر, نیّت به معناى داعى نفسانى را اختیار کرده اند, از جمله: محقق سبزوارى73, شیخ یوسف بحرانى74, وحید بهبهانى75, میرزا ابوالقاسم قمى76, سید على طباطبایى77, ملا احمد نراقى78, شیخ محمد حسن نجفى79, شیخ انصارى80, میرزا حسن شیرازى81, آقا ضیاءالدین عراقى82, سید محمد صدر83 و… بارى, در باب نیّت, محورهاى بسیار براى بحث وجود دارد, مانند: فرقهاى نیّت به معناى داعى نفسانى و اخطار قلبى, آثار و پیامدهاى مثبت نیّت به معناى داعى, اثرى که این برداشت بر مباحث فقه به جا نهاده و….
از آنچه بیان کردیم, چگونگى رویکرد فقها به بحث نیّت, بویژه وضو و نماز, از آغاز دوره غیبت تاکنون, روشن گردید. دوران سخت گیرى و احتیاط نگرى فقها به مسائل نیّت و عصر آسان گیرى فقها و نقش خوانساریها در این عرصه, نمایانده شد.