بررسى علمى و فقهى الکل و فراورده هاى آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده



الکل, مایه اى آلى و ترکیب یافته از ئیدروژن, اکسیژن و کربن است که در عصر حاضر, با پیشرفت روز افزون دانش و فن, کاربردى گسترده در عرصه زندگى بشر, یافته است.

هم اکنون الکل, در صنعت داروسازى و پزشکى, از اهمیت ویژه اى برخوردار شده است.

از الکلها در ساخت داروهاى مسکّن و شربتهاى خواب آور و به عنوان ماده اى زداینده, خشک و ضدعفونى کننده, در بیمارستانها و مرکزهاى بهداشتى, استفاده مى شود. در آزمایشگاه هاى پزشکى و اندام شناسى ـ آناتومى ـ جهت نگهدارى اعضاى بدن, الکل, کاربرد گسترده اى دارد.1

الکل, براى تهیه مواد اوّلیه در صنعتهاى گونه گون, حلاّل, یا نگهدارنده در پاره اى از داروها, مانند دهان شوى, دواى سرفه و داروى موى سر2, گونه گون عطرها, ادوکلنها, مواد آرایشى, شربتها و عصاره هاى گیاهى, رنگها و مواد پلاستیکى و حتى به تازگى به عنوان سوخت ماشین3 , و یا به تنهایى جهت آرام کردن دردهاى مزمن, همانند آنژین صدرى و قاعدگى دردناک, مار زدگى, سوختگى و سرطان و سایر دردها به کار مى رود.4

با این گستردگى کاربرد و استفاده از الکل در صنعتهاى گوناگون و حیاتى, که روز به روز در حال گسترش است, بایسته مى نماد حکم پاکى, یا ناپاکى الکل و فراورده هاى آن, در کتاب و سنّت, سرچشمه هاى اجتهادى اسلام, بررسى و پژوهش دقیق و همه سویه گردد.

کوشش جهت شناخت علمى الکل و فراورده هاى آن, و در آوردن و دریافت حکم شرعى آن از کتاب و سنت, منبعها و سرچشمه هاى دینى و نصها و سخنان روشن شریعت, هدف این بررسى و پژوهش است.

امّا از آن جا که در کتاب و سنت و در سخنان روشن دینى, سخن از الکل به میان نیامده و فقیهان, به این دلیل که الکل را سُکر آور انگاشته, برابر دلیلها, حکم به نجس بودن آن داده اند; در دیگر سوى, درک سخنان شرع در باب آب مایگان سُکر آور, چه بسا بستگى بر فهم و درک نصها و سخنان وارد شده در باب خمر داشته باشد, لازم و بایسته است نجسى و یا پاکى خمر و مشروبات الکلى را بررسى کنیم. اگر پاکى خمر ثابت گردد, پاکى الکلها نیز به خودى خود ثابت مى شود.

پیشینه تحقیق
از آن جا که الکل به تازگى در عرصه زندگى بشر راه یافته, ناگزیر بحث از پاکى و نجسى آن را باید در سخنان فقیهان این روزگار جست وجو کرد. بیش تر مجتهدان روزگار ما, در رساله هاى عملیه و استفتاءات خود, به گونه اى حکم گونه گون الکلها را بیان کرده اند; امّا در کتابهاى استدلالى فقهى خود, از وارد شدن به بحث کارشناسى موضوعى و شناخت و تحلیل علمى موضوع, خوددارى ورزیده اند.

شاید نخستین کسى که براى بیان حکم الکل, خود را ناگزیر از تحلیل علمى موضوع دیده و در کتاب خود: (بحوث فى شرح العروة الوثقى) به شرح در شناخت الکلها و گونه هاى آن, سخن گفته, شهید محمد باقر صدر است.

آقاى خوئى نیز, در کتاب (تنقیح العروه) خود بحث کوتاهى در باب الکلها دارد که بحثى غیر کارشناسانه است.

در هر حال, کتاب تحقیقى و آکنده از دلیل و برهان و به گونه جداگانه, در این زمینه نگاشته نشده است. گرچه سالیان پیش کتابى با قطع جیبى, به نام: (بررسى فراورده هاى الکل از نظر فقه اسلامى) نوشته دکتر احمد صبور ارودبارى کارشناس دانش شیمى, از سوى دارالتبلیغ اسلامى در قم منتشر گردید, امّا داراى ویژگیهاى استدلالى فقهى نیست.

چنانچه گفته شد, موضوع اصلى این نوشتار, بررسى موضوعى و حکمى الکل و فراورده هاى آن است. اما از آن جایى که حکم به پاکى و یا ناپاکى آن, بستگى به شناخت خمر و آب مایگان سُکرآور دیگر و حکم آنها دارد, فصل نخست مقاله را به بحث در این باره ویژه مى سازیم. و در فصل دوم نوشتار, در باب شناخت موضوعى نوشیدنیهاى الکلى و آب مایگان سُکرآور, بحث مى کنیم و به جست وجو در حکم پاکى و ناپاکى آنها مى پردازیم.

و در بخش پایانى, که بخش اصلى نوشتار ماست, از شناخت علمى الکل و فراورده هاى آن و دلیلهاى پاکى, یا ناپاکى آنها سخن رفته است و دلیلهاى فقیهان در حکم الکل, شرابهاى طبى و شربتهاى دارویى الکل دار, به بوته نقد و بررسى گذاشته شده است.

خمر و حکم آن در منابع اجتهادى
1. معناى خمر: خمر در لغت به معناى پوشانیدن و پنهان کردن است. و از آن جا که شراب قوا و حواس ظاهرى و عقل انسان را مى پوشاند, بدان خمر گفته شده است.5 و در عرف عامه, به هر آب مایه سُکرآورى که از انگور, یا دیگر میوه ها و دانه ها, گرفته شده باشد, خمر گفته مى شود.6

اما در نظر شرع, آیا هر آب مایه سُکرآورى خمر است و یا این که خمر بر گونه ویژه نوشیدنیهاى الکلى گفته مى شود؟

در این زمینه, دو دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه نخست: خمر عبارت است از گونه ویژه اى از نوشیدنیهاى الکلى که از خرما, انگور, کشمش, جو, یا عسل و… ساخته شده باشد. برابر این رأى, به هر گونه نوشیدنى الکلى, خمر گفته نمى شود, بلکه زیر عنوان آب مایه هاى سُکرآور قرار مى گیرد.

از آن جا که سبب حرام بودن خمر, اسکار آن است, آب مایگان سُکرآور نیز حرام هستند. امّا براى پاکى و ناپاکى آن, به دلیل جداگانه اى, غیر از دلیل نجس بودن خمر نیاز است.

دلیلها:
1. پیامبر اسلام(ص) مى فرماید:

(الخمر من هاتین الشّجرتین النخلة والعنبة.)

خمر از دو درخت به دست مى آید: درخت خرما و انگور.

در جاى دیگرى مى فرماید:

(خمر از پنج چیز به دست مى آید: از انگور, کشمش, عسل, جو و خرما.)7

2. امام سجاد(ع) مى فرماید:

(خمر از شش چیز ساخته مى شود: خرما, کشمش, گندم, جو, عسل و ذرّت.)8

دیدگاه دوم: خمر عبارت است از هر گونه آب مایه سُکرآور چه در عصر رسالت, رایج بوده باشد و چه سپسها رایج گردیده باشد. در این نظر, آنچه حرام و نجس انگاشته شده, خمر است; از این روى, همه نوشیدنیهاى الکلى عصر حاضر, زیر عنوان خمر قرار مى گیرند. صاحبان این دیدگاه, به این موردها استدلال کرده اند:

الف. امام باقر(ع) در تفسیر آیه (انّما الخمر والمیسر…) مى فرماید:

(أمّا الخمر فکلّ مسکر من الشراب إذا أخمر فهو خمر, و ما أسکر کثیره فقلیله حرام…)9

هر آب مایه سُکرآورى که خمارى آورد, خمر است و آنچه زیاد آن مستى آور باشد, کم آن حرام و ممنوع است.

ب. از امام معصوم در مورد نوشابه اى به نام خُثى پرسیدند و امام در جواب فرمودند: آن هم خمر است و حرام.10

جمع بندى دو دیدگاه: همچنانکه گفته شد, اگر خمر, تنها بر نوشیدنیهاى عصر رسالت گفته شود, و یا دست کم, آب مایه هایى را که برابر نظر عرف, بر آنها خمر گفته مى شود, در بگیرد, بى گمان پاره اى از نوشیدنیهاى الکلى عصر حاضر, مصداق خمر نخواهند بود و زیر عنوان آب مایگان سُکرآور قرار خواهند گرفت. پذیرش این دیدگاه, در حرام بودن, یا حرام نبودن این گونه آب مایگان, اثرى نخواهد داشت. به این دلیل که علت حرام بودن پوشیدگى و اسکار است و حکم حرام بودن دائر مدار علت است. امّا پاکى و ناپاکى این گونه آب مایگان, حتى بنابر نظر کسانى که خمر را نجس مى دانند, نیاز به دلیل جداگانه اى دارد. و چون ملازمه اى میان حرام بودن و ناپاکى خمر و یا میان حرام بودن, و ناپاکى آب مایه هاى سُکرآور وجود ندارد, رأى به نجس بودن خمر و پاکى آب مایه هاى سُکرآور, مجالى خواهد داشت.

اما بنابر دیدگاه دوم, چون هر آنچه سُکرآور است, مصداق خمر قرار مى گیرد, به فصلى زیر عنوان آب مایه هاى سُکرآور نیازى نخواهد بود.

نقد نظریه دوم: نظریه دوم در خور خدشه است. به دلیلهایى چند:

1. شراب (خمر) ماده اى است که نزد عرف, چه در زمان تشریع و چه در زمان حاضر, شناخته شده و روشن و گونه ساخت آن نیز, روشن است. آب مایه هاى سُکرآورى که به گونه و روش دیگر ساخته شود, عرف آنها را خمر نمى نامد و زیر عنوانهاى دیگر از آنها نام برده مى شود. همانند الکلى که با آب مایه ها, درآمیخته شده باشد.

2. آنچه از روایات از باب دلیل و شاهد براى دیدگاه نخست عنوان شد, دلیلى بر نظریه بالا نمى تواند باشد. بدین دلیل که امام در آن بیانها و روایتها, بنا نداشته که در موضوع و معناى خمر دست ببرد. بلکه درصدد بیان حکم و سریان آن به کل سُکرآورها بوده است. این نکته, با درنگ و دقت در سخنان امام فهمیده مى شود. به دیگر سخن, امام در صدد بیان این که چه چیز خمر است و چه چیز خمر نیست, نبوده بلکه امام, آهنگ آن داشته که بیان کند: حرام بودن دائر مدار نام لغوى خمر نیست, بلکه هر آب مایه اى که مستى آور باشد, خمر است. یعنى حکم خمر را دارد و حرام است و این که امام این نکته را یادآور مى شود, از آن جهت است که شمارى در حرام بودنِ آب مایه هاى سُکرآور, به این دلیل که خمر نیستند, گمان بَرى داشتند و امام, به طور قطع, در برابر این نظر مى فرماید: آب مایه هاى سُکرآور نیز همانند خمر هستند.

2. خمر و نوشابه هاى الکلى از نگاه علم: خمر, گونه اى نوشابه الکلى است که بیش تر از سرشتن (تخمیر) آب انگور تازه و یا انگور تازه کوبیده شده به روشهاى گوناگون, به دست مى آید. در خمر, مقدار زیادى الکل وجود دارد: 400 میلى گرم در لیتر و میزان الکل متلیک در شرابهاى سفید, بین 38 تا 113 میلى گرم در لیتر است. در شراب سرخ تا 188 میلى گرم در لیتر نیز مى رسد, افزون بر آن, در شراب مواد زیر نیز وجود دارد: استالدئید 30 تا 160 میلى گرم در لیتر, سیانور یا سیانید به حالت آزاد 4.5 میلى گرم در لیتر. دى اکسید گوگرد و ایندوید سولفور, و براى شیرین کردن آن گاهى قند هم مى افزایند.

گاهى به شرابى که درجه الکلى آن پایین تر از 9 درجه باشد, الکل استاندارد مى افزایند و کم وبیش, در گونه هاى شرابهاى معمولى, 7.5 الى 15 درصد حجم شراب, الکل وجود دارد.11

نوشابه هاى الکلى را, برابر این که عمل تقطیر در آن صورت پذیرد یا نه, به دو دسته مى توان بخش بندى کرد:

دسته نخست, عمل تقطیر, چکه چکه آب مایه گرفتن, پس از سرشتن الکل در آن صورت مى پذیرد مانند کونیاک (ماده الویه انگور), Rum (ماده اولیه چغندر قند) و بالاخره عرق کشمش یا راکى (عرق برنج فراورده کشورهاى خاور دور) که به طور میانگین 30% تا 50% الکل اتیلیک در بر دارد.

دسته دوم آن دسته از نوشابه هاى الکلى که عمل تقطیر در آن صورت نمى گیرد مانند شراب (ماده اولیه انگور) یا آب جو (ماده اولیه رازک) که مقدار الکل آنها, به طور معمولى بین 30% تا 10% است.12

تاریخچه ساخت و مصرف خمر

از سنگ نبشته ها, آثار به جاى مانده از تمدنهاى کهن: مصر باستان, بابل, آشور و… افسانه هاى ملتهایى چون: چینیها, یونانیها, رومیها و… بر مى آید که زمانهاى بسیار دور و از عصر پارینه سنگى, بشر از آب مایه هاى الکل و خمر استفاده مى کرده است.13

بشر وقتى به ویژگیهاى انگور پى برد و ویژگیهاى تخمیرى آن را شناخت, صنعت شراب سازى و مصرف آن را پى گرفت.

در جزیرة العرب, از زمانهاى دور از گوناگون آب مایه هاى سُکرآور استفاده شده است. عربها, از گوناگون میوه ها, عسل, دانه ها, گندم گونگان, نوشیدنیهاى سُکرآور مى ساخته و هر یک را با نامى مى شناخته اند:

صهبا: شراب انگور. بتع: شراب عسل, یا خرماى تر. عُبَیرا شراب ذرّت, نبیذ: شراب فشرده از خرما, یا انگور, مرز, فضیح و… .

شمس الدین نواجى در حلیة الکمیت مى نویسد:

(تا 130 گونه مستى آور در جزیرة العرب, وجود داشته است.)14

حنّا الفاخورى مى نویسد:

([در عصر جاهلى] شراب از سوریه و فلسطین و دیگر شهرهاى مجاور مى آمد, و تا به بادیه مى رسید, بهایش افزون مى شد. بنابراین, جز توانگران و بخشندگان و صاحبان کرم, کسى را توان باده گسارى نبود. بعضى از شاعران , گه گاه شراب مى نوشیدند و به تفاخر, به وصفش مى پرداختند. از شاعران جاهلى که سخن از شراب گفته اند, اعشى و طرفه بشمارند.)15

همو مى نویسد:

(آنچه در دیوان اعشى چشمگیر است, وصف شراب است که در اکثر قصائد او دیده مى شود.او, شراب را به خاطر خود شراب, نه به خاطر تفاخر, چنانکه عادت شاعران پیش از او بود, مى ستاید و در وصف آن, بسط مقال مى دهد و از ندیم و ساقى و مطرب یاد مى کند و در لطیف ترین شیوه, حالت مستان را تصویر مى نماید. گاه گفت و گوى میان باده گسار و مى فروش و ساقى را در درون وصف خویش, مى گنجاند….

او را گفتیم: این مشک شراب را به ما ده, در برابر آن شتر سفید که مهارش را آن غلام در دست دارد.

گفت: اگر نه تاى دیگر بر آن بیفزایید, بهاى چنین شرابى نخواهد شد.

آن گاه برخاست و براى ما شرابى ریخت که پس از لرزشش ما را آرامش بخشید.)16

ییا طرفة بن السعید, شاعر دیگر عصر جاهلى مى سراید:

(پیوسته پیشه من شرابخوارى, تمتع از لذات و فروختن و خرج کردن موروث و مکتب بود تا آن جا که همه عشیره از من بگریخت و من چون اشتر جرب گرفته به قطران آلوده, تنها ماندم.)

ییا مى سراید:

(آن جا که براى رأى زدن گرد مى آیند, مرا خواهى یافت, همچنان که صدرنشین حانوت باده فروشانم.)

ییا مى سراید:

(بگذار هامه خود را در زمان حیاتش از مى سیراب کنم که چون مرگ ما فرا رسد, خواهى دید کدام یک از ما تشنه کام از دنیا خواهد رفت.)17

خمر در قرآن
خمر که از بین برنده عقل و خرد است و تباهى آفرین و زندگى سوز و جامعه بر باد ده, در همه ادیان, از جمله اسلام که بر خرد بنا شده, حرام شده است و قرآن کریم, با زمینه سازى, این مایه خردزدا را از ساحت زندگیها دور کرد و امت اسلامى را از این گناه و آلودگى بزرگ پاک گردانید.

علاّمه طباطبایى مى نویسد:

(این فخر براى دین مبین اسلام, این محجه بیضاء و شریعت غرا بس است, که زیر بناى احکام خود را عقل قرار داده و از پیروى هواى نفس, که دشمن عقل است, نهى فرموده.

… .

و از آن جایى که مردم, به قریحه حیوانیت که دارند, همواره متمایل به لذائذ شهوت هستند و این تمایل اعمال شهوانى را بیش تر در بین آنان شایع مى سازد, تا حق و حقیقت را, و قهراً, مردم را که به ارتکاب آنها عادت نموده, ترکش برایشان دشوار مى شود, هر چند که ترک آن, مقتضاى سعادت انسانى باشد. بدین جهت, خداى سبحان , مبارزه با این گونه عادتها را تدریجاً در بین مردم آغاز کرد و با رفق و مدارا تکلیفشان فرمود:

یکى از عادات زشت و شایع در بین مردم, مى گسارى بود, که شارع اسلام, به تدریج, تحریم آن را شروع کرد و این مطلب, با تدبّر در آیات مربوط به این تحریم که مى بینیم چهار بار نازل شده, کاملاً به چشم مى خورد.

بار اول فرموده:

(قل انّما حرّم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم والبغى بغیر الحق.)

این آیه در مکه نازل شده و به طور کلى هر عملى را که مصداق اثم باشد, تحریم کرده, و دیگر نفرموده که شرب خمر هم مصداق اثم است و این که در آن, اثمى کبیر است….

تا این که آیه شریفه: (لاتقربوا الصلوة وانتم سکارى) در مدینه نازل شد و تنها از مى گسارى, در بهترین حالات انسان و در بهترین اماکن, یعنى نماز در مساجد نهى کرده. و اعتبار عقلى خود ما و نیز سیاق آیه شریفه نمى پذیرد که این آیه, بعد از آیه بقره و دو آیه مائده که به طور مطلق از مى گسارى نهى مى کنند, نازل شده باشد و معنى ندارد که بعد از نهى از مطلق مى گسارى, دوباره نسبت به بعضى از موارد آن نهى کنند. علاوه بر این که این کار, با تدریجى که گفتیم از آیات استفاده مى شود, منافات دارد, چون تدریج عبارت از این است که اول تکلیف آسان را بیان کنند, بعداً به سخت تر و سخت تر از آن بپردازند, نه این که اول تکلیف دشوار را بیان کنند, بعد آسان تر آن را بگویند.

سپس آیه سوره بقره…. نازل شد و فرمود:

(یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس واثمهما اکبر من نفعهما.)

این آیه بعد از سوره نساء نازل شد, به بیانى که گذشت, و دلالت بر تحریم هم دارد, براى این که در این جا تصریح مى کند بر این که شرب خمر, اثم است و در سوره اعراف به طور صریح بیان مى کند که هر چه مصداق اثم باشد, خدا آن را نهى کرده.

….

آن گاه دو آیه سوره مائده نازل شد و فرمود:

(یا ایّها الذین آمنوا انّما الخمر و المیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان, فاجتنبوه لعلّکم تفلحون انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضاء فى الخمر والمیسر ویصدّکم عن ذکر اللّه وعن الصلوة فهل انتم منتهون.)

از ذیل این دو آیه بر مى آید که مسلمانان, بعد از شنیدن آیه سوره بقره, هنوز از مى گسارى دست بردار نبودند و به کلى آن را ترک نکرده بودند, تا این دو آیه نازل شد و در آخرش فرمود: حالا دیگر دست بر مى دارید, یا خیر.)18

پاکى و ناپاکى خمر

موضوع اصلى نوشتارى که فرا روى دارید, بررسى موضوعى و حکمى الکل و فراورده هاى آن در منابع اجتهادى است.

امّا به دلیل آن که تمام فقیهانى که به ناپاکى الکل فتوا داده اند, دلیلى جز همان دلیلهاى نجس بودن خمر و آب مایه هاى سُکرآور ارائه نداده و با استناد به همان دلیلها, حکم به ناپاکى الکل داده اند, بررسى حکم خمر و آب مایه هاى سُکرآور ضرورى مى نماد.

در این بررسى, با این که سزاست و مى باید, قرآن پیش داشته شود, امّا ما در این جا, به دلیل این که خواستیم خوانندگان, نخست با دیدگاه فقیهان آشنا شوند, بحث از اجماع را پیش داشتیم:

الف. اجماع: فقیهان پیشین یکى از دلیلهایى که براى ناپاکى خمر ارائه داده اند, اجماع است که به ترتیب دیدگاه هاى آنان را نقل مى کنیم.

1. سید مرتضى: گویا نخستین فقیهى که اجماع را از دلیلهاى خمر به شمار آورده است, سید مرتضى در کتاب ناصریات باشد که مى نویسد:

(خمر نجس است و همچنین هر نوشیدنى که سُکرآور باشد. و در ناپاک بودن خمر میان مسلمانان اختلافى وجود ندارد, مگر از شمارى که دیدگاه و نظر آنان, چندان مهم به نظر نمى رسد, نقل خلاف شده است.)19

2. ابن زهره در غنیه مى نویسد:

(والخمر نجسة بلاخلاف ممّن یعتدّ به….)20

خمر نجس است, بدون خلاف; امّا شمارى, که گفتارشان حجت نیست, آن را گفته اند.

3. شیخ طوسى در مبسوط مى نویسد:

(والخمر نجسة بلاخلاف وکل مسکر عندنا حکمه حکم الخمر.)21

خمر نجس است, بدون خلاف و هر آب مایه سُکرآورى, در نزد ما حکم خمر را دارد.

4. ابن ادریس در سرائر مى نویسد:

(خمر نجس است, بدون هیچ اختلافى. و شمارى از فقهاى امامیه گفته اند: نمازگزاردن در لباسى که آلوده به خمر شده باشد, بدون اشکال است… و این فتوا, مخالفِ اجماع مسلمانان است (تا چه رسد به گروهى خاص از آنان) که بر این باورند خمر نجس است و اجماع دارند بر این که نمازگزاردن در لباس آلوده به خمر, روا نیست.)22

علاّمه در مختلف23, محقق, شهید اول و شهید دوم و دیگران نیز به این دلیل تمسک جسته اند.

نقد اجماع: 1 .ابتدا چنین به نظر مى رسد که ناپاکى خمر نزد فقیهان امامیه و عامّه, أمرى ضرورى باشد; اما با درنگ و دقت روى سخنان آنان و حتى کسانى که ادعاى اجماع کرده اند, روشن مى شود در ناپاک بودن, هماهنگى و یک رأیى بین فقیهان وجود ندارد. از پیشینیان, صدوقین24 و ابن أبى عقیل25 و جعفى و از پسینیان محقق اردبیلى26 و صاحب مدارک27 و محقق خوانسارى28, به پاکى خمر فتوا داده اند. از این روى, اجماع مورد ادعاى فقیهان, در این زمینه درخور خدشه است.

محقق در معتبر, نجس بودن خمر را اختلافى مى داند و پس از آن که دلیلهاى اقامه شده بر پاکى و ناپاکى را کافى به مقصود نمى بیند, از باب احتیاط در دین, حکم به نجس بودن خمر مى کند.

علاّمه در مختلف, در بازشکافى و بیان دلیلهاى اقامه شده بر نجس بودن خمر, نتوانسته است به اجماع درخور پذیرش دست یابد:

(والخمر وکلّ مسکر و الفقاع… نجس, وذهب الى ذلک اکثر علمائنا….)29

وى براى ثابت کردن ناپاکى خمر, به اجماع که نزد وى ثابت شده باشد, استدلال نکرده است, بلکه به اجماع نقل شده از سید مرتضى و شیخ مفید, استدلال جسته است:

(فانّه اجماع منقول بقولهما و هما صادقان, فیغلب على الظن ثبوته, والاجماع کما یکون حجة إذا نقل متواتراً فکذا إذا نقل آحاداً….)30

این اجماعِ نقل شده اى است از سید مرتضى و شیخ مفید. و این دو, در نقل خود راستگویند و انسان از قول آنان اطمینان مى یابد و اجماع, همان گونه که اگر با تواتر نقل شود, حجت است, با خبر واحد نیز حجت است.

با درنظر گرفتن و درنگ و دقّت روى سخنان فقیهانى که به عصر تشریع نزدیک بودند, و اعتراف آنان به اختلاف اصحاب در این مسأله, اجماع پسینیان نمى تواند ارزشى داشته باشد. زیرا اجماعى نزد امامیه حجت است که کاشف از رأى و نظر معصوم باشد و با این ناهمگونى و ناسازگارى, به طور قطع نمى توان آسودگى خاطر پیدا کرد که این اجماع کاشف از رأى معصوم باشد.

اما سخن این است که سید مرتضى و شیخ مفید, بر چه مبنى و روى کدام اصل, ادعاى اجماع کرده اند؟

باید گفت: اجماعهاى ادعایى سید مرتضى, بیش تر, مبناى اصولى محکم و غیردرخور خدشه اى ندارد; زیرا فراوان دیده مى شود سید در جاهایى که حتى فتاواى نادر و شاذى را نقل مى کند نیز, به اجماع استدلال مى جوید; از این روى معروف است, اجماعهاى سید مرتضى, بیش تر اجماع تشریفاتى است و ارزش چندانى ندارد.

شیخ طوسى نیز, در نقل اجماع دچار گونه اى تسامح و آسان گیرى است.

چگونه مى توان در این مسأله ادعاى اجماع کرد, در حالى که شیخ صدوق و پدرش, به پاکى خمر باور دارند.

2. باورمندان به پاکى خمر, گرچه از نظر شمار اندکند, اما از جهت جایگاه به اندازه اى هستند که پذیرش اجماع را با دشواریهاى جدّى روبه رو کنند. به این دلیل که شیخ صدوق و پدرش و ابن ابى عقیل و جُعفى, که اولى و دومى, از فقیهان پیشین مدرسه قم, سومى و چهارمى از بزرگان و شیوخ اصحاب امامیّه در مدرسه فقهى عراق و همگى نزدیک به عصر تشریع بشمارند, از مخالفان ناپاکى خمرند.

شیخ صدوق مى نویسد:

(… ولابأس أن تصلى فى ثوب اصابه خمر, لانّ الله تعالى حرّم شربها, ولم یحرم الصلاة فى ثوب أصابته.)31

نمازگزاردن در لباسى که به خمر آلوده است, اشکال ندارد. چون خداوند تبارک و تعالى, خوردن خمر را حرام کرده, ولى نمازگزاردن در لباس آلوده به خمر را حرام نکرده است.

3. روایاتى وجود دارد مبنى بر این که بین فقیهان عصر ائمه و شاگردان آنان نیز در مورد پاکى و ناپاکى خمر, ناسازگارى و ناهمگونى وجود داشته است. در روایت صحیحى از على بن مهزیار آمده است: از امام موسى کاظم(ع) از صدور دو روایت ناسازگار و ناهمگون که یکى پاکى را ثابت مى کند و دیگرى ناپاکى را پرسش مى شود.32

و این روایت نشان مى دهد که در عصر تشریع, نجس بودن خمر نزد فقهاء قطعى نبوده است.

4. به گمان نزدیک به یقین, اجماع مورد ادعا, اجماع مدرکى است و نمى شود به آن از باب دلیل, استناد جست.

ب. روایات: روایاتى که بر نجس بودن خمر دلالت مى کنند, بیش تر از هشت روایت است. امّا پاره اى از آنها, از جهت سند ضعیف و پاره اى دیگر از جهت متن و دلالتِ به مقصود, دچار سستیها و اشکالهایى هستند. ما از بین آنها, این چند روایت را برگزیده ایم:

1. صحیحه عبداللّه بن سنان قال:

(سأل أبى أبا عبدالله, علیه السلام, و أنا حاضر: إنى اُعیر الذّمیّ ثوبى وأنا اعلم أنّه یشرب الخمر ویأکل الخنزیر فیردّه علیّ, فأغسله قبل أن أصلّى فیه؟ فقال ابوعبدالله: صلّ فیه ولاتغسله من أجل ذلک, فانّک أعرته إیّاه وهو طاهر ولم تستیقن أنّه نجسة, فلابأس أن تصلّى فیه حتى تستیقن أنّه نجسة.)33

از امام صادق پرسیده شد: من لباس را به کافر ذمّى که خمر مى نوشد و گوشت خوک مى خورد, عاریه مى دهم و او آن را باز مى گرداند آیا مى توانم در آن نماز بگزارم, پیش از آن که آن را بشویم؟ امام در جواب مى فرماید: در آن نماز بگزار و بدین خاطر آن را نشوى; زیرا هنگامى که تو آن را به عاریت دادى, پاک بود و اکنون یقین به نجاست آن نداری….

از این روایت, استفاده مى شود که نجس بودن خمر و گوشت خوک در نظر پرسشگر و در نظر و ذهن مسلمانان پذیرفته شده و بى چون و چرا و یقینى بوده است و امام نیز, با سکوت و امضاى خود, بر این دریافت و ارتکاز ذهنى پرسشگر صحّه مى گذارد.

2. صحیحه دوم از عبدالله بن سنان است که از پدرش نقل مى کند و او از امام صادق(ع) مى پرسد: شخصى لباس خویش را به کسى که گوشت مارماهى مى خورد و یا خمر مى نوشد, عاریه مى دهد و آن را بازپس مى گیرد, آیا مى تواند پیش از شست وشو با آن نماز بگزارد؟

امام مى فرماید:

(لایصلّى فیه حتى یغسله.)34

روشن است که ناروایى گزاردن نماز در لباس یاد شده, دلیلى جز نجس بودن آن نمى تواند داشته باشد.

3. صحیحه محمد بن مسلم: در این روایت, استفاده از جامهاى اهل ذمه و مجوس که در آنها خمر مى نوشند, مورد نهى قرار گرفته است.

روشن است که دلیل این نهى, ناپرهیزى آنان از خمر و دیگر ناپاکیهاست.

4. موثقه عمّار ساباطى, از امام صادق(ع):

(در خانه اى که خمر و یا مستى آور دیگرى وجود دارد, نماز نگزار; زیرا فرشتگان, در چنین خانه اى وارد نمى شوند, و در لباسى که آلوده به خمر و یا مستى آور دیگرى است, پیش از شست وشوى آن, نماز نگزار.)35

از این روایت استفاده مى شود که نمازگزاردن در لباس آلوده به خمر, سبب باطل شدن نماز مى شود. و این, دلیلى جز نجس بودن خمر نمى تواند داشته باشد. گرچه ممکن است صدر روایت, که از آن مکروه بودن استفاده شده است, در فهم پایان و دنباله روایت, آشفتگى و گسست پدیدآورد; اما دنباله و پایان روایت بدون توجه به آغاز آن, شایستگى استدلال دارد و صدر آن, نمى تواند ذیل را از حجت بودن فرو اندازد.

5. موثقه دوم عمار ساباطى: عمّار از امام صادق(ع) درباره ظرفى که پیش از این در آن شراب بوده, مى پرسد که آیا مى توان اکنون در آن سرکه یا آبکامه یا زیتون ریخت؟ امام مى فرماید: (هرگاه شسته شود ایرادى ندارد.)

آن گاه راوى از ابریق و مانند آن مى پرسد که در آن خمر بوده است. امام همان جواب را مى دهد. سپس راوى از قدح یا ظرفى که در آن خمر مى نوشیده اند مى پرسد. امام در جواب مى فرماید: (سه مرتبه آن را مى شویى.)

و در پاسخ به این پرسش که آیا آب ریختن به تنهایى کفایت مى کند, مى فرماید:

(ریختن آب به تنهاى کافى نیست, مگر آن که دست بکشد و سه بار آن را بشوید.)36

غیر از این روایاتى که یاد شد, روایات دیگرى نیز در این باب وجود دارد, مانند روایت زکریا بن آدم37, مرسله یونس38, روایت هشام بن حکم39 و روایت حلبى40, اما به دلیل این که در سند یا دلالت این روایات, خدشه کرده اند, از ذکر آنها خوددارى مى ورزیم.

ج. قرآن مجید: از حرام بودن خمر و آیاتى که بدان دلالت داشت, به گونه فشرده سخن گفتیم; امّا اکنون و در این جا, سخن بر سر این است که آیا از آیات الهى در قرآن مجید, مى توان بر نجس بودن دلیل آورد و برهان اقامه کرد. شمارى از فقیهان بر آیه شریفه زیر, بر نجس بودن خمر استدلال کرده اند:

(انّما الخمر والمیسر والأنصاب والأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه.)41

گویا نخستین فقیهى که بر نجس بودن خمر به این آیه استدلال کرده است, سید مرتضى در کتاب ناصریات باشد42. استدلال به آیه شریفه بر نجس بودن خمر, بستگى دارد بر این که گزاره هاى زیر ثابت شود:

1. رِجْس در لغت و عرف, به معناى نجس است.

ابن منظور در لسان العرب مى نویسد:

(رجسٌ: نجس)43

مصطفوى در التحقیق فى کلمات القرآن مى نویسد:

(قال النقاش: الرجس. النجس. و قال فى البارع: وربّما قالوا: الرجاسة والنجاسة, اى جعلوها بمعنیً. و قال الأزهرى: النجس: القذر الخارج من بدن الانسان, وعلى هذا فقد یکون الرجس والقذر والنجاسة بمعنیً.)44

سید مرتضى بعد از نقل آیه شریفه مى نویسد:

(… أنّ الرّجس والرجز بمعنى واحد فى الشریعة.)45

شیخ طوسى در تهذیب مى نویسد:

(أنّ الرجس هو النجس بلاخلاف.)46

علاّمه حلى نیز در منتهى المطلب نوشته است:

(والرجس فى اللّغة النجس.)47

2. نجاست یک اصطلاح شرعى و داراى حقیقت شرعیه است و مراد از نجاست در آیه نیز, همین معناى شرعى آن است و نه معناى لغوى آن. ممکن است طهارت به معناى لغوى آن باشد: از پاکى و پاکیزگى و نجاست به معناى آلودگى و ناپاکى. ممکن است این دو, داراى معناى شرعى خاصى باشند. در صورتى مى توان نجس بودن شراب را ثابت کرد که نجاست در آیه شریفه مجعول و برساخته شرعى باشد, وگرنه, اگر به معناى لغوى آن به کار برده شده باشد, به این معنى خواهد بود که: شراب داراى آلودگى است.

3. مراد از واجب بودن پرهیز در آیه شریفه, دورى گزیدن از خمر به شیوه هاى ممکن است. والبته نتیجه قهرى واجب بودن پرهیز, نجس بودن آن است.

در صورتى که سه گزاره بالا ثابت شوند, آن گاه مى توان حکم به نجس بودن خمر داد.

نقد گزاره نخست: رجس در لغت, به معناى پلیدى است و نه نجاست اصطلاحى. شاهد آن, پیش از سخنان لغویون قرآن کریم و کاربردهاى این کلمه در قرآن است. در این کتاب شریف, ده بار رجس آمده است که در هیچ کدام از آیات بالا, رجس به معناى نجس به کار برده نشده است. در همین آیه 90 سوره مائده که رجس را به معناى نجاست گرفته اند, با درنگ و دقت, مى توان دریافت که دلالت بر پاکى خمر مى کند. به این دلیل که قمار در کنار خمر قرار گرفته است و قمار نوعى بازیِ عملى است و حکم نجس بودن بر آن بار نمى شود. و خردمندانه نیست گفته شود: بازى قمار نجس است.

(الرجس: الشئ القذر, والرجس یکون على أربعة أوجه اما من حیث الطبع وامّا من جهة العقل وإمّا من جهة الشرع و اما من جهة کلّ ذلک کالمیته.)48

رجس, به معناى چیز پلید و پلشت است و به چهارگونه به کار مى رود: یا پلیدى سرشتى و ذاتى است و یا پلیدى عقلى و یا پلیدى شرعى و یا این که هر سه جهت آن را داراست, همانند مردار, که هم پلید عقلى است و هم پلید طبعى و هم نجس شرعى.

مى نگرید که راغب اصفهانى, رجس را به معناى نجاست نگرفته است و آن را داراى مرتبه هایى دانسته است.

ازهرى مى نویسد:

(گاهى رجس و قذر و نجس به یک معناست و گاهى نیز رجس به معناى نجس نیست.)49

در تهذیب از قول زجّاج آمده است:

(الرّجس فى اللّغة اسم لکلّ مااستقذر من عمل, فبالغ اللّه فى ذم هذه الأشیاء و سمّاها رجساً. ویقال: رَجُسَ الرجلُ رجساً اذا عمل عملاً قبیحاً.)50

رجس در لغت, به معناى هر کار ناشایست و ناپسند است.

از این روى, خداوند در نکوهش این چیزها, آنها را رجس نامیده است. و گفته مى شود: رَجُسَ الرجلُ رجساً, وقتى کسى کار زشت و ناپسندى را انجام داده باشد.

جمع بندى: با توجه به معناهاى یاد شده براى کلمه رجس, باید گفت: رجس به معناى امر و کار غیر مناسب و ناشایست است, به گونه اى که عقل سلیم آن عمل را زشت شمرد. این معنى, داراى نمونه هاى گوناگونى است: قذر, نجس, کار غلط و هر عمل پلید و حتى صداى بلند, شک و کفر. از این, روى کار برد آن در قرآن, به عنوان ذکر مصداق و به معناى یاد شده به شمار مى آید. همان گونه که ممکن است این پلیدى و رجس, در اندیشه ها, باورها, اخلاق و ویژگیهاى باطنى, یا در رفتار ظاهرى و یا گزاره هاى خارجى باشد.

بارى, رجس به معناى نجاست اصطلاحى نیست, بلکه به معناى پلیدى است و درآیه مبارکه نیز, در همان معنى به کار برده شده است.

اما گزاره دوم (نجاست اصطلاح شرعى است): سخنى است که باید آن را ثابت کرد که به گمان ما, نمى توان آن را ثابت کرد امّا گزاره سوم, به نظر مى رسد, سخنى در آن نباشد.

ییادآورى: باید بر همه اینها افزود: گیریم (رجس) به معناى (نجس) باشد, (نجس) نیز, در معناهاى گوناگونى به کار برده مى شود و سرنوشتى بسان کلمه (رجس) دارد; داراى مرتبه هاى گوناگون.

راغب اصفهانى مى نویسد:

(النجاسة: القذاره و ذلک ضربان: ضرب یدرک بالحاسّة و ضرب یُدرک بالبصیره…)51

نجاست, به معناى پلیدى, ناپاکى و آلودگى است و این بر دو قسم است. قسمى از آن با حواس ظاهر در خور درک است و قسمى با قواى باطنى ….

دلیلهاى پاکى خمر

دربرابر روایتهایى که دلالت بر ناپاکى خمر داشتند که یادشد, روایتهایى در کتابهاى معتبر وجود دارد که دلالت بر پاکى خمر مى کنند و نزدیک به 10 روایت مى شود. در این گروه از روایات, همانند گروه اول, روایات صحیح, موثق و ضعیف وجود دارد.

آقاى خوئى مى نویسد:

(در برابر روایاتى که دلالت بر نجس بودن خمر دارند, روایتهاى بسیارى وجود دارد که دلالت بر پاکى خمر دارند. و در بین روایتها, صحیحه و موثقه وجود دارد و اینها از روایتهایى که بر ناپاکى خمر دلالت مى کنند, بیش ترند. و ادعاى این که پاره اى از این روایتها, از ائمه, علیهم السلام, به ما رسیده باشد, دور نیست, همان گونه که دلالت آنها بر پاکى خمر, روشن یا نزدیک به روشن است.)52

1. حسن بن أبى ساره مى گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم:

(ما با یهودیان, مسیحیان و مجوسیان, رفت و آمد داریم و آنان [خوک] مى خورند و [و خمر] مى نوشند و لباسمان به خمر آغشته مى شود [چه باید کرد؟]

امام در جواب فرمود اشکالى ندارد, مگر آن که بخواهى به خاطر از بین رفتن اثر خمر, آن را بشویى.)53

2. حسن بن ابى ساره در روایتى دیگر از امام صادق(ع) مى پرسد:

اگر خمر به لباسم برخورد کرد آیا مى توانم در آن نماز بگزارم, پیش از آن که بشویم؟

امام در جواب مى فرماید:

(لابأس إنّ الثوب لایُسکر.)54

3. صحیحه عبدالله بن بُکیر: وى مى گوید: شخصى از امام صادق(ع) درباره سُکرآور و نبیذى که به لباس ترشح کند, پرسید.

امام فرمود: اشکالى ندارد.55

از این روایت فهمیده مى شود که نمازگزاردن در لباسى که به خمر آلوده شده باشد, درست است و این دلالت بر پاکى خمر مى کند. به دیگر سخن برابر این روایت نمازگزاردن در چنین لباسى درست است. تنها دلیل نادرستى نماز, نجس بودن خمر است که در این روایت, نفى شده است. بلکه از علت آورى روایت نخست, چنین به دست مى آید که مراد شارع از پرهیز از خمر, حرام بودن آن به جهت از کار انداختن قوه خرد است; از این روى امام فرمود: (پیراهن که مست نمى شود.) و این مى تواند به این معنى باشد که علت حرام بودن خمر, سُکرآورى آن است و این علت, نقشى در پاکى و نجسى آن ندارد.

4. على بن رئاب گوید: از امام صادق پرسیدم, خمر و نبیذ مستى آور به لباسم رسیده, آیا مى توانم در آن نماز بگزارم یا آن که پیش از آن باید آن را بشویم؟

حضرت مى فرماید:

(صلّ فیه إلاّ أن تقذره فتغسل منه موضع الأثر, إنّ الله تعالى حرّم شربها.)56

حلّ ناسازگارى روایات

از آنچه تاکنون به نگارش آمد, به دست مى آید که هر یک از دو نظریه: پاکى و ناپاکى خمر, از پشتوانه ها و دلیلهاى معتبر روایى برخوردارند, به گونه اى که هر دو گروه با روایاتى که در اختیار دارند و در دسترس است مى توانند به آسانى ناپاکى و یا پاکى آن را ثابت کنند.

اکنون باید دید, چه راه حلهایى براى از میان برداشتن ناسازگارى بین روایات بالا مى توان یافت. براى از میان برداشتن ناسازگاریها, از انگاره هایى سخن به میان آمده است که مهم ترین آنها عبارتند از:

1. روى گردانى مشهور از روایتهاى دلالت کننده بر پاکى خمر:

(در زمانى که دو دلیل با هم معارض باشند, از دو حال بیرون نیست, یا در اوصاف و شرایطى که موجب رجحان یکى از آنهاست, از قبیل عدالت راوى, شهرت روایت, موافقت با کتاب و غیره با هم برابرند و یا یکى بر دیگرى رجحان و برترى دارد, در صورت نخست, گفته مى شود: آن دو با هم تعادل دارند و متعادل هستند و در صورت دوم گفته مى شود: یکى بر دیگرى ترجیح دارد.)57

برابر نظر گروهى از فقیهان, شهرت مى تواند یکى از برترى دهنده ها باشد. این جا, به گونه اجمال, سخن پذیرفتنى است. اما شمارى از فقیهان, از این فراتر رفته و گفته اند: اگر روایت یا روایاتى در فرا دید فقیهان قرار داشته باشد, اما به دلیل و دلیلهایى به آن روایات استناد نشده باشد, دلیل آن است که این روایت از حجت بودن فرو افتاده و حجت نیستند; از این روى, گفته اند: روى گردانى مشهور از روایت صحیحه, دلیلى است بر حجت نبودن آن.

در مورد پاک بودن نیز مسأله چنین است. گرچه پاره اى از این روایات صحیح هستند; اما به دلیل روى گردانى مشهور, نمى توانند حجت باشند.

به بیان دیگر, برابر این نظریه, اخبار دلالت کننده بر پاک بودن خمر, از پایین ترین ویژگیهاى حجت بودن, بى بهره اند; از این روى اخبار دلالت کننده بر ناپاکى خمر, بدون ناسازگارى با دلیلهاى طهارت, حجت هستند. با این نگاه, تعبیر به ناسازگارى در این مسأله نوعى تسامح است.

نقد: شهرت فتوایى, نمى تواند سبب برترى روایتى بر روایت دیگر شود. گیریم که کسى باور به برترى روایتى به وسیله آن شود, روى گردانى مشهور, نمى تواند سبب حجت نبودن روایت شود. زیرا روایت براى به دست آوردن حجت بودن, باید داراى شرایطى باشد که روى آورى مشهور, نمى تواند یکى از این شرایط باشد. از دیگر سوى, حجت نبودن روایتى, مستند به شرایط و دلیلهایى است که روى گردانى مشهور یکى از آنها نیست.

گیریم که بپذیریم روى گردانى مشهور, سبب حجت نبودن روایتهایى مى شود, این شهرت باید قدیمى باشد; یعنى در عصر ائمه, یا نزدیک به آن عصر باشد و شهرتى که در عصر پسین, به هم رسیده موجب ترجیح نخواهد بود. در حالى که در مسأله ما, کسانى چون شیخ صدوق و پدرش به روایات دلالت کننده بر پاکى خمر, عمل کرده اند; از این روى, نمى توان ادعا کرد که شهرت پیشینیان بر عمل به روایات دلالت کننده بر ناپاکى خمر بوده است. افزون بر این, فتواى برناپاکى خمر, مستند به دلیلهایى است که فقیهان در استدلال خود بدانها اشاره کرده اند.شمارى, سند روایات بیانگر پاکى خمر را ضعیف دانسته و شمارى دیگر, به خاطر پذیرش قواعد رجالى, یا مبناى خاصى در اصول, به روایات بالا, عمل نکرده اند. در این موردها, روى گردانى مشهور, نمى تواند سبب فرو افتادن روایات از حجیت گردد.58

همانند روى گردانى مشهور فقیهان از صحیحه ابن بزیع و استناد به روایات و فتوا بر نجس شدن آب چاه, تا عصر علاّمه, أما در عصر ایشان و پس از آن, تا عصر حاضر, این روایت, به تنهایى در برابر روایات ناسازگار, مستند فتواى فقها در نجس نشدن آب چاه, با برخورد با چیزهاى نجس, قرار گرفت. و این نمونه, خود, مثال گویایى است بر این که روى گردانى مشهور, نمى تواند سبب حجت نبودن روایتى گردد.

2. ناسازگارى روایتهاى دلالت کننده بر پاکى خمر, با قرآن کریم: یکى از دلیلهاى برترى روایتى بر روایت دیگر, این است که: روایتى که با کتاب الهى, ناسازگارى داشته باشد, حجت نیست و اعتبار ندارد. در این جا نیز, برابر آنچه گذشت که رجس در قرآن, به معناى نجس بود, روایتهایى که دلالت بر پاکى خمر دارند, مخالف قرآن کریم هستند و حجت نیستند.

نقد:این نظریه نمى تواند درست باشد; زیرا برابر آنچه گذشت, آیه شریفه قرآن, دلالت بر نجس بودن خمر ندارد و اخبارى که دلالت بر پاکى خمر مى کنند, نمى توانند به عنوان اخبار مخالف کتاب مطرح شوند و این اخبار, به هیچ روى سرناسازگارى با آیه شریفه ندارند. گرچه, مى توان گفت: اخبارى که بیانگر ناپاکى خمر هستند, با آیه شریفه, از سازگارى بیش ترى برخوردارند; أما به گونه اى نیست که بتوان گفت: اخبار اقامه شده بر پاکى خمر, با آیه شریفه ناسازگارى دارند.

3. جمع عرفى: با بررسى و دقت در دو دسته از روایات یاد شده: دلالت کنندگان بر پاکى خمر و دلالت کنندگان بر ناپاکى خمر, روشن مى شود که روایات بیانگر پاکى خمر, در ثابت کردن ادعاى خود, از روشن گویى بیش ترى برخوردارند. در مثل, امام درباره لباسى که خمر بدان رسیده باشد, به روشنى مى فرماید: بدون شست و شو مى توان در آن نماز گزارد. و این بیان صریح روشنى است بر پاکى خمر; اما روایاتى که بر نجس بودن خمر به آنها استدلال شده بود, تنها ظهور داشتند و برابر قواعد باب تعادل و تراجیح, دلیل صریح بر دلیل ظاهر مقدّم مى شود.

نتیجه این بیان این است که: اخبارى که دلالت بر نجس بودن خمر دارند, حمل بر استحباب مى شوند. برابر این راه حل, خمر پاک است.

نقد نظریه: این راه حل, گرچه با قواعد اصولى سازگار است, اما با درنگ روى روایاتى که بیانگر ناپاکى خمر هستند و تأکید بر پرهیز از خمر دارند, لحن شارع در امر به شستن جامها و ظرفهایى که در آن خمر نوشیده اند و دستور به شستن سه یا هفت بار در پاره اى روایات, با این نظریه و حمل اخبارى که خمر را نجس مى دانند, بر مستحب بودن, نمى سازد.

4. حکومت مکاتبه على بن مهزیار, بر اخبارى که دلالت بر پاکى خمر دارند: بیش تر فقیهان پسین, با استناد به مکاتبه على بن مهزیار, حکم به ناپاکى خمر کرده و دلیلهاى دیگر را کافى به مقصود خود نیافته اند.

على بن مهزیار چنین گوید:

(در نامه عبدالله بن محمد, به امام موسى کاظم(ع) دیدم که نوشته بود: فدایت گردم, زراره از امام باقر و امام صادق(ع) درباره پیراهنى که خمر بدان رسید نقل مى کند که آن بزرگواران فرمودند: نماز در آن اشکالى ندارد, زیرا تنها نوشیدن خمر حرام شده است. )

[و از دیگر سوى]دیگران از امام صادق(ع) نقل کرده اند که فرموده است:

(هرگاه به لباست خمر یا نبیذ, سُکرآور رسید, چنانچه جاى برخورد را مى دانى, همان قسمت را بشوى و اگر جاى آن را نمى دانى, تمامى آن لباس را بشوى. و اگر در آن لباس نماز گزارده اى, نماز را دوباره بگزار.

حضرت امام! بفرما ما به کدام یک از این دو حدیث عمل کنیم؟

على بن مهزیار مى گوید: امام به خط شریف خود نوشته بود, و من خود آن را خواندم که: (خُذ بقول أبى عبدالله, علیه السلام.) به قول امام صادق(ع) عمل کن.)59

این راه حل, مورد پذیرش بیش تر فقیهان پسین قرار گرفته است. زیرا برابر مفاد این روایت, روایات نجس بودن خمر, بر روایت پاک بودن آنها حاکم مى شوند و آنها را از گردونه ناسازگارى خارج مى کنند. در حقیقت, این روایت, همانند برترى دهنده اى از برترى دهنده هاى باب تعارض عمل کرده و روایات دلالت کننده بر پاکى خمر را از حجیّت مى اندازد.

به دیگر سخن, با وجود این مکاتبه, نوبت به از گردونه خارج کردن دو دسته از روایات و بازگشت به قاعده طهارت نمى رسد, چون آن قواعد اصولى, با ورود مکاتبه یاد شده, کارایى خود را از دست مى دهند و مکاتبه برترى دهنده و مرجّح خصوصى خواهد بود که بایستگى عمل به روایات دلالت کننده بر ناپاکى خمر را مى نمایاند.

نقد: شرح این نکته ضرورى است که مراد از حکومت مکاتبه على بن مهزیار بر روایات دلالت کننده بر پاکى خمر, حکومت اصطلاحى اصولى نیست; زیرا مراد از حکومت اصطلاحى, این است که یکى از دو دلیل, دلیل دیگرى را ناظر, و مفسر باشد, یعنى یک دلیل به حال و وضع دلیل دیگر, نظر داشته باشد و مضمون آن را شرح و تفسیر کند. مانند این که دلیلى بگوید: الخمر حرام و دلیل دیگر گوید: الفقّاع خمر. این دلیل دیگر ناظر به آن دلیل نخست است که موضوع آن را تفسیر مى کند و توسعه مى دهد.60 در این جا دلیل دوم حاکم بر دلیل اول است.

اما در مورد مکاتبه على بن مهزیار, چنین پیوند و بستگى برقرار نیست و این گونه نیست که دلیل حاکم, دایره دلیل محکوم را بگستراند و یا تنگ گرداند. از این دوى, آقاى اراکى, این دلیل را همانند دلیل حاکم دانسته است.61

اما جدا از این مسأله, سخن امام موسى کاظم(ع) مى تواند تفسیرهایى داشته باشد.

تفسیر نخست: مراد امام از این سخن که فرمود: (به سخن امام صادق(ع) عمل کن.) این باشد که سخن نخست, از امام باقر و امام صادق صادر نشده است. و نمى توان آن را به معصوم استناد داد. برابر این تفسیر, دلیلهاى پاکى خمر از حجت بودن, فرو مى افتند. از این روى, سخن از حکومت یا تخصیص این دلیل بر دلیلهاى طهارت, جائى نخواهد داشت و مسأله از باب ناسازگارى خارج خواهد شد.

اما آیا مى توان به طور قطع این تفسیر را پذیرفت به نظر ما چنین برداشتى از سخن امام, نادرست است و یا دست کم, دلیل استوارى مى خواهد که احتمال تفسیرهاى دیگر را از بین ببرد و این دلیل در دست نیست. بلکه با درنگ در سخن امام و شیوه بیان, تا اندازه اى این تفسیر را از کارآیى مى اندازد. چون, همین که امام به گونه ظریفى مى فرماید: (سخن امام صادق را بگیر.) و نشانه اى از دروغ بودن روایاتى که بر پاکى خمر دلالت دارند, به دست نمى دهد, نشان از آن دارد که هر دو روایت, از امام صادر شده است.

تفسیر دوم: هر دو نقل در نظر امام از شرایط حجت بودن برخوردارند; امّا نقل اول, مراد جدّى امام نبوده است.

به دیگر سخن, بنابراین تفسیر, اصل صادر شدن هر دو دسته از روایات, از امام بى گمان و قطعى است; امّا جهت صدور روایاتى که پاکى خمر را اعلام مى دارند, به گونه اى است که مراد جدى امام را نمى رساند.

اما در هر صورت و با صرف نظر از این سخنان مدرسه اى, که بسیارى از آنها بر مخاطبان سخن امام پوشیده است, روایت امام کاظم(ع) در نظر عرف چگونه تفسیر مى شود و از آن چه مى فهمد؟ چه نقل اول دروغ باشد و یا در مفاد آن در هم ریختگى و آشفتگى وجود داشته باشد, در این که امام, با روشنى حکم مى کند: به روایاتى که دلالت بر نجس بودن خمر مى کنند, عمل شود, شکى نیست و دست کم, فهم ما از سخن امام این است که: ایشان با این بیان, خود به اختلاف مسلمانان در پاکى و نجسى خمر, که ناشى از صدور روایات ناسازگار بوده است, پایان داد و به راوى فرمود: به روایاتى عمل شود که خمر را ناپاک مى دانند.

دغدغه خاطرى که وجود دارد این است که چرا امام قاطعانه روایات بیانگر پاکى خمر را ردّ نکرد, تا براى همیشه به این ناهمگونى و ناسازگارى پایان بدهد. و چگونه با لحن مسالمت آمیزى با روایاتى که خمر را پاک مى دانند, برخورد کرد؟ سکوت و مسامحه و ردّ نکردن روایات بیانگر پاکى خمر, و برخورد همراه با احتیاط امام با این روایات, به گونه اى بیانگر آن است که امام, در صدد داورى میان این دو دسته از روایات, پذیرفتن و نپذیرفتن آنها نیست, بلکه باگذرى اجمالى و بیانى سر بسته و رمز گونه, راه حل عملى احتیاط را براى مؤمنان پیشنهاد مى کند. بدین بیان که: هر دو دسته از روایات از معصوم صادر شده است, ولى از آن جا که احتیاط در دین همیشه خوشایند و نزدیک به حق است, امام این راه را برگزیده است.

خلاصه سخن این که: روایت امام کاظم(ع) باید دو گزاره را ثابت کند: یکى دروغ بودن روایتهایى که خمر را پاک مى انگارند و دیگرى تأیید روایتهایى که به نجسى آن دلالت دارند. در حالى که روایت امام کاظم تنها گزاره دوم را ثابت مى کند و از تأیید یا ردّ گزاره نخست, در آن خبرى نیست. این سکوت به نظر ما, معنى دار و داراى پیام خاصى است و آن عبارت است از: احتیاط عملى به انگیزه هاى روان شناختى و جامعه شناختى است. زیرا اهل خمر را نجس مى دانستند و جامعه سنى مذهب آن عصر, این حکم را نوعى پاى بندى به دین و نزدیکى به راه حق مى انگاشتند.

حکم به پاکى خمر و رواج آن در جامعه تشیع, از سوى امام, در نظر عرف تسنن, نوعى بى قیدى و لاابالى گرى, در برابر احکام دینى انگاشته مى شد; از این روى امام(ع) با گونه اى بیان سر بسته, راهى را برگزید که از این انتقادها به دور باشد.

5. حمل روایات دلالت کننده بر پاکى خمر, بر تقیه: این دیدگاه بر حجت انگارى هر دو دسته از روایات و به کار بستن برترى دهنده ها و مرجّحات علاجیه استوار است. مى دانیم که یکى از مرجّحات علاجیه, حمل اخبار مخالف, بر تقیه است. این دیدگاه, به دوگونه بیان شده است:

شمارى گفته اند: چون روایاتى که خمر را پاک مى دانند, هماهنگ با مذهب شمارى از فقیهان عامه است, حمل بر تقیه مى شود.

شمارى دیگر نوشته اند: صادر شدن روایتهایى که به پاکى خمر دلالت دارند, به سبب تقیه ائمه(ع) از پادشاهان و حاکمان وقت بوده که در محافل و مجالس آنان شرب خمر معمول و مرسوم بوده است.

نقد: این راه چندان استوار به نظر نمى رسد و با واقعیتهاى بیرونى جامعه سازگارى و هماهنگى ندارد. زیرا فلسفه تقیه در مکتب اهل بیت(ع) پاسدارى از کیان تشیع و حفظ موجودیت شیعیان و کوشش براى شناسایى نشدن آنان بوده است. این, در صورتى به حقیقت مى پیوندد که رأى مشهور و فراگیرى در میان جامعه, برابر دیدگاه اهل سنت وجود داشته باشد, و ائمه با آنان هم رأى و هم گفتار شوند. در حالى که در مسأله موجود, رأى مشهور فقیهان اهل سنت, همانا نجس بودن بوده است. با این وجود, چگونه روایاتى که دلالت بر پاکى خمر مى کنند, بر تقیه حمل مى شود؟ البته گروهى از فقیهان اهل سنت, به پاکى خمر باور دارند; امّا بیش تر, کسانى هستند که امام باقر و امام صادق(ع) از آنان تقیه اى نداشته اند, همانند: لیث بن سعد, امام شافعى و ربیعة که اولى در مصر مى زیسته است و فتواى او در میان اهل مدینه و حوزه سنتى فقه شیعه, هوادارانى نداشته است. و دومى, یعنى شافعى, پس از شهادت امام صادق متولد شده است, تقیه امام صادق از او, معنى ندارد.62

اما تقیه امام از پادشاهان و فرمانروایان, به هیچ روى نمى تواند درست باشد و ناسازگارى این توجیه با اصول مسلم امامت و عصمت, بر همگان روشن است.

یادآورى چند نکته:
1. آنچه به عنوان مرجّح علاجى در اصول نام برده مى شود, ناسازگارى با رأى مذهبى بیش ترین فقیهان اهل سنت است, نه عمل گروهى از فرمانروایان.

2. در روایت حریز, گوشت خوک عطف به نجس بودن خمر شده بود, در حالى که هیچ یک از فقیهان اهل سنت قبول ندارند که خوک پاک است. همچنین مصرف گوشت خوک نزد خلیفگان و فرمانروایان معمول نبوده است.63

6. حمل روایاتى که بر ناپاکى خمر دلالت دارند بر تقیه: ممکن است گفته شود برابر قانونهاى باب مرجّحات و از آن جایى که بیشینه فقیهان اهل سنت, به نجس بودن خمر باور دارند, روایاتى که, بیانگر ناپاکى خمر هستند, حمل بر تقیه مى گردند.

نقد: این دیدگاه, بدون در نظر گرفتن لحن روایاتى که بر ناپاکى خمر دلالت دارند, به خودى خود, سخن دورى نمى نماید و دست کم این است که انتقادهاى دیدگاه پیشین بر آن وارد نیست. امّا با توجه به لحن روایات چنین به نظر مى آید که نمى توان آنها را حمل بر تقیه کرد; زیرا در پاره اى از آنها, تأکید بسیار بر پرهیز از خمر به خاطر نجس بودن آن شده است و این با تقیه سازگارى ندارد.

7. اصالت الطهارت: در این دیدگاه, هر دو دسته از روایات, فرو مى افتند و ساقط مى شوند; زیرا در این جا برترى دهنده اى وجود ندارد و تنها راهى که مى ماند, استدلال به اصول عملیه, همانند استصحاب یا اصالة الطهارة است.

محقق اردبیلى پس از آن که حکم به پاکى خمر مى کند, در دلیلهاى آن مى نویسد:

(و اما دلیل طهارته, فالأصل و الاستصحاب و دلیل کلّ شىء طاهر, حتى تعلم أنّه نجس.)64

این دیدگاه در صورتى درست خواهد بود که از روایات نتوان حکمى را استنباط نمود وگرنه, اگر روایات گویاى حکمى باشند, نوبت به اصول عملیه نخواهد رسید.

8.وجود عام فوقانى در روایاتى که دلالت بر نجس بودن خمر دارند: برابر این نظریه, هر دو دسته روایات باید جداسازى و طبقه بندى گردند. درونمایه و پیام آنها در آن دسته ها وطبقه ها ارزیابى شود و آن گاه به طبقه اى از این روایات به مانند عام فوقانى, عمل گردد.

این دیدگاه, از آن شهید صدر است که خلاصه آن بدین شرح است:

(در اصول ثابت شده است پس از ناسازگارى دو روایت یا دو دسته از روایات و فروافتادن آنها, پیش از آن که به اصول عملیه بازگشت شود, باید به عام فوقانى برگشت, مانند ناسازگارى دو دسته از روایاتى که یک دسته از آنها, بیانگراثرپذیرى آب چاه, در برخورد با چیز نجس اند, با دسته دیگر از روایات که بیانگر اثرناپذیرى آب چاه از چیز پلیدند که پس از فرو افتادن دو دسته از روایات, به عام فوقانى که پاکى آبها باشد, عمل مى شود.

در این مورد نیز, گرچه عام فوقانى به معنى مصطلح خود وجود ندارد, أما در میان روایاتى که دلالت بر ناپاکى آب چاه دارند, روایاتى وجود دارند, که نقش عام فوقانى را انجام مى دهند.)

شهید صدر در بیان دیدگاه خود, روایاتى که دلالت بر نجس بودن خمر دارند, به مراتبى تقسیم مى کند و عام فوقانى را از میان آنها برمى گزیند, بدین شرح:

مرتبه نخست: روایاتى که به روشنى دلالت بر نجس بودن خمر مى کنند و حمل آنها بر مستحب بودن پرهیز از خمر, محال مى نماید.مانند موثقه عمّار, که در آن امام دستور داده است:ظرف شراب, سه بار شسته شود.

مرتبه دوم: روایاتى که ظهور در نجس بودن خمر دارند و امکان حمل بر تنزّه و کراهت وجود دارد. مانند روایاتى که در آنها أمر به شست وشو شده بود.

مرتبه سوم: روایاتى که با استفاده از اطلاق و مقدمات حکمت, دلالت بر نجس بودن خمر دارند.

مرتبه چهارم: روایاتى که با استفاده از امضاى سکوتى امام, و افزون بر آن ارتکاز ذهنى دینداران, بر نجس بودن خمر دلالت داشتند.

و اخبار بیانگر پاکى خمر نیز داراى دو مرتبه اند:

مرتبه نخست: روایاتى که به روشنى بر پاکى خمر دلالت داشتند, مانند روایت على بن رئاب و ابن أبى ساره.

مرتبه دوم: روایاتى که ظهور بر پاکى خمر دارند, مانند روایت على بن جعفر.

شهید صدر, در ادامه مى نویسند:

(روایات روشن و آشکار از هر دو دسته با هم ناسازگارى مى کنند و چون برترى دهنده اى وجود ندارد, هر دو گروه از حجیّت مى افتند. و همچنین روایاتى که ظهور در ناپاکى خمر داشتند, با روایاتى که ظهور در طهارت دارند, ناسازگارى مى کنند و از حجیّت مى افتند.

اما گروه چهارم ـ مرتبه چهارم ـ از روایاتى که بر نجس بودن خمر دلالت دارند, بى معارض مى مانند و حجیّت آنها مخدوش نمى گردد: و بذلک تثبت نجاسة الخمر.)65

نقد: این دیدگاه, دست کم اشکالهاى زیر را دارد:

1. مسأله مورد بحث ما, با مسأله ناسازگارى دو دلیل و بازگشت به عام فوقانى, از یک سنخ نیستند, تا با آن قیاس شود. در مسأله عام فوقانى, دو روایت ـ یا دو دسته روایات ـ ناسازگار از حجیّت مى افتند و عام فوقانى, دلیلى خارج از مجموعه فوق خواهد بود که مانند دلیل حاکم عمل کرده و موضوع مورد مناقشه را در بر مى گیرد. اما در مسأله مورد بحث ما, گروه چهارم از روایاتى که بیانگر ناپاکى خمر هستند, داخل در مجموعه فوق قرار دارند و قانون ناسازگارى دو دلیل همسان که عبارت از فرو افتادن هر دو دلیل باشد, شامل آنها مى گردد.

2. در بحث ناسازگارى دو دلیل همسان که نتیجه آن فرو افتادن هر دو دلیل است, چنین نیست که دو دلیل ناسازگار, برابر مفهوم و مضمون با هم ناسازگارى کنند. بلکه کل دلیل ـ همه روایات ـ مثبت با همه دلیل نافى ناسازگارى مى کنند و هر دو دسته از حجت بودن مى افتند.

در مسأله مورد بحث, نیز روایاتى که بر نجس بودن خمر دلالت دارند, با روایاتى که بر پاک بودن خمر دلالت دارند, ناسازگارى مى کنند و هر دو دسته از جایگاه خود, که همانا حجت بودن باشد, فرو مى افتند. از باب مثال, اگر شارع بگوید:

(یجب علیک صلاة الجمعه. )

و در جاى دیگرى بگوید:

(لایجب علیک صلاة الجمعه .)

و جاى سومى بگوید:

(صل صلاة الجمعه.)

آیا روایت اول و دوم با هم درگیر مى شوند و از حجیّت مى افتند و روایت سوم, به عنوان عام فوقانى, عمل خواهد کرد؟

بى گمان, چنین نیست, بلکه دلیل اول و سوم با دلیل دوم ناسازگارى مى کنند و هر سه دلیل از جایگاه خود فرو مى افتند که همانا حجت بودن باشد.

3. اگر روایات گروه اول, دوم و سوم که صراحت و یا ظهور در نجس بودن خمر داشتند, از حجت بودن فرو افتند و بى اعتبار شدند, به روایات گروه چهارم, که هم از جهت سند و هم دلالت, دشواریها و اشکالهاى بسیارى داشتند, نمى توان اعتماد ورزید.

ردّ صحیحه على بن مهزیار و دیگر روایتهاى صحیح,و استدلال به روایات ضعیف, راهى منطقى به نظر نمى آید.

9 . حمل روایتهایى که دلالت بر نجس بودن خمر دارند, بر نجس و ناپاکى غیرشرعى: این دیدگاه سعى دارد, سخن صاحب شریعت را به خوبى بفهمد و آن را تفسیر و تبیین کند, بدون آن که نیازى به یک گروه از روایات داشته باشد. برابر این تفسیر , میان دو دسته از روایات بیانگر پاکى و نجسى, ناسازگارى دیده نمى شود. لُبّ و مغز این نظریه, تشکیک در مفهوم و معناى نجاست و سعى در کشف ملاک آن است.

شرح: نجسى و پلیدى, داراى یک مفهوم و معناى بسیط, که همانا نجاست ظاهرى اصطلاحى باشد, نیست, بلکه نجس و ناپاکى, داراى مرتبه ها, درجه ها, و مفهومهایى است که صدور حکم هر یک از آنها, برابر فهم ژرف آن مفهوم درخور استنباط است. چون نجسى در شرع عبارت است از پلیدى, زشتى و ناپاکى که پرهیز از آن خوشایند شارع است. حال ممکن است این زشتى و ناپاکى, در اندیشه ها, رفتارها, خویها و منشها و یا ناپاکى ظاهرى و یا باطنى باشد.

جست و جو و کندوکاو در نمونه هاى این مفهوم, در بابهاى گوناگون فقه, ما را به این نکته رهنمون مى سازد که نجسى را نمى توان در همه موردها, حمل بر نجسى ظاهرى کرد, همانند روایاتى که بیانگر نجسى کافران و اهل کتاب هستند که شمارى فقیهان عصر حاضر, نجسى آنان را اعتقادى و یا سیاسى دانسته و فلسفه آن را, جلوگیرى از رفت و آمد و نشست و برخاست مسلمانان با کافران دانسته اند.

در مورد خمر نیز مى توان چنین گفت: مراد از نجس بودن خمر که در روایات, بازتاب یافته, ناپاکى و پلیدى باطنى آن است و نه ناپاکى ظاهرى.

آب مایگان سُکر آور و حکم فقهى آنها

پیش از وارد شدن به بحث, یادآورى و روشن شدن چند نکته زیر, بایسته مى نماد:

1. بى گمان, اگر بر آب مایه سُکرآورى, در عرف و در بین مردم لفظ خمر صادق بود, احکام خمر, بر آن بار و برابر است. امّا سخن این است که اگر آب مایه اى سُکر آور, واژه خمر بر آن اطلاق نشود, آیا احکام خمر را دارد یا خیر؟

مذهب امامیه, هر گونه نوشابه سُکرآورى را حرام دانسته است و بر همین نظرند اهل سنت.66

از روایات بر مى آید: حرام بودن خمر در قرآن بیان شده و حرام بودن دیگر آب مایه هاى سُکرآور از سوى پیامیر(ص) اعلام شده است:

(خداوند خمر را حرام کرد و رسول خدا(ص) هر گونه آب مایه مستى آور را حرام کرد.)67

2. پس از ثابت کردن حرام بودن آب مایه هاى مستى آور, باید گفت هیچ گونه ملازمه اى میان حرام بودن و نجس بودن آن وجود ندارد.

به دیگر سخن, میان حرام بودن و نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور, عموم و خصوص مطلق برقرار است.

3. بحث از نجسى و پاکى آب مایه هاى مستى آور, در صورتى لازم خواهد بود که نجس بودن خمر پذیرفته شود و گرنه, اگر پاکى خمر پذیرفته شود, سخن از نجسى و پاکى آب مایه سُکرآور, وجهى نخواهد داشت; چون میان پاکى خمر و پاکى آب مایه هاى سُکر آور, ملازمه است.اما اگر مبناى نجس بودن خمر پذیرفته شود, این بحث پیش خواهد آمد که آیا آب مایه هاى سُکرآور نیز, همانند خمر نجس خواهند بود; همان گونه که بسان خمر, حرام هستند؟ یا خیر, میان نجس بودن خمر و نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور, ملازمه اى نخواهد بود, گرچه میان حرامى و پاکى این دو ملازمه برقرار باشد.

4. سخن بعدى این است که: مصداق آب مایه هاى سُکرآور, چیست؟ باید گفت: اگر خمر عبارت از شراب انگورى باشد, گونه هاى دیگر نوشابه هاى الکلى موجود در عصر کنونى, زیر عنوان آب مایه هاى سُکرآور خواهد بود. از این روى, دلیل نجس بودن خمر, شامل آنها نمى شود.

به دیگر سخن, اگر گفته شود: در عصر تشریع واژه خمر براى مشروب خاصى به کار برده مى شده است, آب مایه سُکرآور, خود داراى حقیقتى جداگانه است و به طور طبیعى, دلیل جداگانه اى نیز مى طلبد. ما در بخش آینده به این مهم, بیش تر خواهیم پرداخت.

5. مسکر به معناى سُکرآور است. آب مایه هاى مسکر, به مشروبهایى گفته مى شود که سُکرآور باشند. امّا باید دید معناى سُکر چیست؟

تعریف مستى: مستى عبارت است از سست و بى حس شدن نسبى, یا کامل عصبها و جاها و کانونهاى مهم و حساس مغز.

نشانه هاى عمومى که عبارت است از: تلاش و تکاپوى بیش از معمول, گرمى, بالا رفتن درجه گرمى بدن و شدّت نفس کشیدن و افزایش ضربان قلب.

این اثرها و پیامدها در هنگامى آشکار مى شود که به مقدار خیلى کم نوشیده شود. در این حالت هیچ گونه مستى و بى حسّى و گسستى در کانون و مرکز هدایت گرى مغز دیده نمى شود; یعنى هنوز الکل به آن اندازه نیست که در عصبها اثر بگذارد و میزان آن در خون به اندازه اى بالا نرفته که بتواند در مغز دگرگونى پدید آورد, تا نشانه هاى مستى ظاهر گردد.

امّا نشانه هاى خصوصى: هنگامى از این میزان اندکى بالا رفت, ابتدا مرکز تکلّم را بر مى انگیزاند و شخص, به گونه غیر ارادى حرف مى زند و به اصطلاح پرچانگى مى کند. و هر چه مصرف الکل بالا رود, ابتدا مرکز شنوایى در مغز, و سپس مرکز بصرى و حفظ تعادل شخص از کار مى افتند و سست و بى حس مى شوند.

اما آنچه در مورد مستى در علم سم شناسى کلاسیک مورد بحث و تأیید قرار گرفته, به شرح زیر است:

(بنا بر تحقیقات امروزین, به طور کلى میزان الکل در خون در مراحل مختلف مستى بدین قرار است. در خون طبیعى, 2 سانتى گرم در هزار, الکل وجود دارد. اما اگر این میزان به 1 الى 1/5 گرم در هزار برسد, مستى خفیف روى خواهد داد. و 2 الى 2/5 گرم در هزار شخص مست مى شود. از 2/5 الى 3, مستى واضح و از 3 الى 3/5 مستى کامل منجر به اغماء و 4 گرم در هزار, ایجاد بى هوشى کامل و خطرناک و مقدار 6 گرم در هزار, سم مهلک و کشنده اى خواهد بود.)68

معناى سکر در قرآن: در سوره نساء آیه 43 آمده است:

(یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکارى حتى تعلمون ما تقولون…)

اى کسانى که به اسلام گرویده اید, در حالت مستى, گرد نماز نگردید, تا آن که بدانید چه مى گویید و چه مى خوانید.

در این آیه شریفه, میزان مستى, از هم گسستگى در گفتار و آشفته گویى و اثرگذارى ماده الکلى در مرکز و کانون خردورزى شمرده شده است و نشان مى دهد که معیار مستى, میزان الکل یا ماده سُکرآور نیست, بلکه معیار مستى آن است که ماده سُکرآور چنان کارگر افتد که در مرکز خردورزى بتواند اثر بد و ویران گر بگذارد.آشفتگى و گسست در گفتار, نخستین درجه از مستى درخور درک وحس است.

پاکى و ناپاکى آب مایه هاى مستى آور

سخن گفتن از پاکى و ناپاکى آب مایه هاى سُکرآور, بستگى به این پیش انگار دارد که این آب مایه ها, غیر از خمر هستند; اگر آب مایه هاى مستى آور, همان خمر باشند, دلیلهاى پاکى, یا ناپاکى خمر آنها را در بر مى گیرد. امّا آنچه با جست و جو در روایات به دست مى آید این است که: آب مایه هاى مستى آور, داراى حقیقت جداگانه اند. از جمله اینها مى توان به روایات زیر اشاره کرد:

از امام پرسیدند: اگر کسى شراب یا آب مایه هاى مستى آور دیگر بنوشد, با او چه باید کرد؟69

و امام در جایى مى فرماید:

(المسکر من کلّ شراب حرام.)70

اگر مسکر, همان خمر بود, به عنوان مستقلى نیاز نداشت.

و یا مى فرماید:

(إنّ الله حرّم الخمر بعینها و حرّم رسول اللّه الشراب من کل مسکر.)71

اما اگر آب مایه هاى سُکرآور, از خمر باشند, باید دید آیا در نجسى و پاکى, همان حکم خمر را دارند, یا خیر, خود داراى حکم جداگانه اند.

باید گفت از جست وجو در سخنان فقیهان پیشین و پسین, گونه اى همراهى و وابستگى به میان آن دو استنباط مى شود. بیش تر فقیهان, آب مایه هاى سُکرآور را پس از خمر یاد کرده و براى هر دو, یک حکم داده اند. امّا در میان فقیهان معاصر, این همراهى و لازم و ملزومى از میان رفته است و فقیهانى, حکم به نجس بودن خمر کرده و با این حال, به پاکى آب مایه هاى سُکرآور نظر داده اند.72

دلیلهاى ناپاکى آب مایه هاى مستى آور

براى ثابت کردن ناپاکى آب مایه هاى سُکرآور, به دلیلهایى استدلال شده است که در این جا, هر یک از آنها را مورد ارزیابى قرار مى دهیم:

الف. اجماع: بیش تر فقیهانى که در نجس بودن خمر به اجماع استناد جسته اند, در آب مایه هاى سُکرآور نیز, با تکیه و استناد به اجماع, حکم به نجس بودن کرده اند.

سید مرتضى در کتاب (ناصریات) نجس بودن شراب سُکرآور را پیرو حرام بودن نوشیدن آن دانسته است. بدین معنى که هر کسى شراب را حرام دانسته است, آن را نجس مى داند و نوشته است:

(تنها کسانى آن را پاک مى دانند که نوشیدن مقدار کم از آن را تاجایى که مستى نیاورد, حلال مى شمارند.)73

صاحب جواهر, به اجماع مرکب استدلال کرده است:

(هر فقیهى که خمر را نجس دانسته, دیگر نوشابه هاى مست کننده و سُکرآور را نیز, نجس مى داند و هر فقیهى که به پاکى خمر باور دارد, دیگر آب مایه هاى سُکرآور از نظر او پاک است.)74

نقد: چنان که در بحثهاى پیش یادآور شدیم: به دست آوردن اجماع در این مسأله, با وجود ناسازگارانى از پیشینیان, چون: شیخ صدوق, ابن ابى عقیل, و از پسینیان چون محقق اردبیلى, خوانسارى, صاحب مدارک و… ممکن نیست. افزون بر این, اجماع به گونه اى که بیان شده, هیچ گونه حجیتى ندارد.

خلاصه کلام این که وقتى تحصیل اجماع را در نجس بودن خمر, نپذیرفتیم, اجماع بر نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور نیز پذیرفتنى نخواهد بود. افزون بر این, اجماع مدرکى و یا محتمل المدرکى است و نمى تواند کاشف از رأى معصوم باشد.

ب. روایات: از میان روایاتى که دلالت بر نجس بودن نوشیدنیهاى الکلى دارند, در چندین روایت, از نبیذ سُکرآور سخن به میان آمده که گونه اى خمر است; همانند صحیحه على بن مهزیار75. از این میان, تنها در دو روایت لفظ (المسکر) آمده است:

1. روایت عمّار, که امام فرمود:

(در خانه اى که خمر و دیگر آب مایه باشد نماز نخوان.)76

2. مقبوله عمر بن حنظله است که از امام درباره کاسه اى مى پرسد که در آن آب مایه سُکرآور را با آب درآمیخته اند و به گونه اى است که مستى آور نیست.

در جواب مى فرماید: (لا واللّه.)77

نقد: درباره موثقه عمار, باید گفت: با توجه به اسلوب کلام امام و وحدت سیاق, حمل بر تنزّه مى شود. در این روایت, سخن از نجس بودن خمر نیست. زیرا نماز گزاردن در خانه اى که خمر در آن باشد, بى گمان, بى اشکال است. پس امام در مقام بیان نجس بودن آن نیست, بلکه بیش تر در مقام امر به پرهیز و دورى گزینى از خمر است.

درباره مقبوله عمر بن حنظله باید گفت: دلیل معتبرى که ثقه بودن این شخص را ثابت کند در دست نیست. و پذیرفتن یک روایت از او, از سوى فقهاى امامیه, دلیل موثق بودن وى نیست; زیرا چه بسا آن حدیث, داراى نشانه هاى ویژه اى باشد که اطمینان به صدور آن بوده است. افزون بر این, گیریم سند روایت پذیرفته شود, دلالت آن بر نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور روشن نیست; زیرا سؤال راوى از نوشیدن آن است و نه از نجس بودن آن. با توجه به نظر فقیهان حنفى که بر این باورند: اگر آب مایه سکرآورى غیر از خمر, چنان با آب در آمیخته شود که حالت سُکرآورى آن از بین برود, نوشیدن آن حلال است. امام در این روایت, نظر مقابل این نظریه را با تأکید بیان مى کند.

دلیلهاى پاکى آب مایه هاى سُکرآور

روایات:

1. موثقه عبدالله بن بکیر: عبدالله مى گوید: من در محضر امام صادق بودم که شخصى از وى درباره (مسکر) و نبیذ پرسید.

حضرت پاسخ داد: (لا بأس.)78

2. در روایت حسن بن أبى ساره, امام صادق(ع) در علت روابودن گزاردن نماز در لباس آلوده به خمر فرمود: (لباس که مست کننده نیست)79 و این دلیل, دیگر سُکرآورها را نیز در بر مى گیرد.

از آنچه تاکنون گفتیم, به دست مى آید که نوشیدنیهاى سُکرآور که در عرف, زیر عنوان خمر قرار نمى گیرند, پاک هستند; اما نوشیدن آنها حرام است.

فتواها: حضرت امام80, آقایان: اراکى81 و گلپایگانى82 در رساله هاى خو دنوشته اند:

(شراب و هر چیزى که انسان را مست مى کند, چنانچه به خودى خود روان باشد, نجس است….)

آقایان: خوئى83, تبریزى84 و مکارم شیرازى85, آب مایه هاى سُکرآور را به احتیاط وجوبى نجس دانسته اند.

آقاى سیستانى86, آب مایه هاى مستى آور را نجس نمى داند و نجس بودن آنها را تنها یک احتیاط مستحب دانسته است.

الکل و حکم آن

پیش از ورود به بحث, لازم است به نکته هاى زیر توجه شود:

1. سخن از پاکى الکل, بستگى بر حکم خاصى در مورد خمر و یا آب مایه هاى سُکرآور ندارد. چه بسا شخصى به نجس بودن خمر و آب مایه هاى سُکرآور باور داشته باشد, اما حکم به پاکى الکل بکند.

2.موضوع شناسى در فقه یکى از وظیفه ها و رسالتهاى مهم و اساسى هر فقیهى است. هر فقیهى بخواهد حکم موضوعها و گزاره ها را به روشنى بیان کند, ناگزیر باید موضوع را دقیق و کالبدشکافانه بشناسد.

برخلاف آنچه گفته مى شود: موضوع شناسى از دایره و قلمرو وظیفه فقیه خارج است, شناخت موضوع و حکم شناسى هر دو وظیفه مهم فقیهان است. چون شناخت حکم, به طور دقیق و کامل از شناخت موضوع اثر مى پذیرد و به میزانى که دانستنیهاى فقیه نسبت به موضوع, از حیث چندى و چگونگى, بیش تر و ژرف تر باشد, فتواى او نیز از استوارى و اعتبار بیش ترى برخوردار خواهد بود.

آگاهیهاى بیرونى فقیه درباره موضوع حکم است که فهم تازه اى از نصها و منبعهاى فقهى بهره او خواهد کرد. این آگاهیها, به سازوارى و تناسب باید از علوم غیردینى و غیرحوزوى و بیش تر, علوم تجربى گرفته شود.87

الکل و فراورده هاى آن, از آن موردهاست که هر فقیهى,ناگزیر به شناخت دقیق آن است. و همین بى توجهى به شناخت آن, سبب شده است در کلام فقهاى معاصر, گونه اى از ناسازگارى و ناهمخوانى در بیان حکم دیده شود. و ما در بخشهاى آینده, به شرح, در این باره سخن خواهیم گفت.

اما پیش از ورود به حکم الکل و فراورده هاى آن, همان گونه که گفته شد, بایسته است از الکلها شناخت کافى به دست آوریم.

الف. شناخت الکلها: 1. تاریخچه کشف الکل و معناى آن: نخستین بار ابوبکر محمد بن زکریاى رازى, پزشک و شیمیدان ایرانى در قرن سوم هجرى, از تقطیر شراب ماده اى به دست آورد و نام آن را الکحل گذاشت.

کُحل, در اصطلاح پیشینیان, به معناى سرمه است که براى زینت و چهره آرایى به چشم مى مالیده و براى آن خاصیت دارویى باور داشته اند.سپسها در درمان بیماریهاى چشم, از برخى سنگهاى معدنى نیز استفاده مى کردند. و از دیگرسو, چون بیش تر داروهاى چشمى آن زمان از منابع طبیعى, بویژه از سنگهاى معدنى تهیه مى شدند,(مانند کات کبود که از سنگهاى معادن مسى و به کمک جوهر گوگرد تهیه مى شود) و بعنوان جوهر معروف بودند; یعنى جوهر سنگها یا ماده اثرگذار سنگها. از این روى کلمه کُحل که به این گونه داروهاى چشمى گفته مى شد, کم کم به معناى جوهر نیز در اصطلاحات عرفى و طبى و حتى ادبى وارد گردید.

به نظر مى رسد ابوزکریاى رازى نیز عنوان کُحل را به معنى جوهر یا ماده اثرگذار در نظر گرفته و سپس آن را به صورت اسم خاص براى ماده اثرگذار در شراب برگزیده است.

چنانکه در زبان لاتین نیز, پس از شناختن الکل در کتابهاى شرقى و آشنایى به نامگذارى زکریاى رازى, عنوان Esprit(اسپرى) را به معناى روح, یا جوهر, یا ماده اصلى به الکل دادند و الکل اتیلیک را در زبان فرانسه, بویژه در کتابهاى علمى و داروسازى به عنوانSpritduvin یعنى (در روح شراب) یا (جوهر شراب) نامیدند.

در زبان انگلیسى نیز, هم معنى و در ردیف همان کلمه و اصطلاح, یعنى spritofwinieو یا همان معنى عینى روح شراب یا جوهر شراب در کتابهاى علمى مصطلح است. همچنین در زبان روسى Spritبه معناى الکل مصطلح است. و اسپرى به معناى جوهر شراب است.88

2. الکل چیست؟ در علم شیمى, هر جسم شیمیایى که از یک هیدروژن و یک اکسیژن تشکیل یافته به صورتoHنمایان و شناخته مى شود, الکل گویند. و از این روست که از نظر علم شیمى, بسیارى از مادّه ها , مانند اسید تارتریک موجود در آبغوره و تارتراتهاى موجود در انگور و کشمش و دوشاب و سرکه و گلیسیرین موجود در روغن ها و کره ها و گلیسیرین خالص طبى را نیز, علم شیمى الکل مى داند.

الکلها, مانند آب, اجسامى آمغى پروئیک اند و مى توانند در برابر اسیدهاى بسیار قوى به صورت بازبرونستد (پذیرنده پروتون) و در مقابل بازهاى قوى, به صورت اسید برونستد (دهنده پروتون) عمل کنند.89

ییک الکل از نظر ساختمانى ترکیبى از یک آلکان و آب است.90

3. گونه هاى الکل: الکلها را ممکن است بر حسب تعداد بنیانهاى الکیل موجود بر روى اتم کربنى ها, که حامل است به الکلهاى نوع اولprimary, الکلهاى نوع دومsecondary, و الکلهاى گونه سوم tartiaryطبقه بندى کرد. از میان الکلها متانول(متیل الکل) و اتانول (اتیل الکل) از همه مهم تر است.

4. نام گذارى الکلها: الکلها را مى توان به دو روش نام گذارى کرد: نخست آن که به آخر اسم هیدروکربورى که الکل از آن مشتق مى شود کلمه اُل(اه) بیفزایند, مانند متانول, اتانول, پروپانول و غیره و دو این که نام گروه آلکیل کلمه الکل بیفزایند, مانند متیل الکل, بوتیل الکل و اتیل الکل.91

5. متانول. متیل الکل(الکل متیلیک) (Methyl)(ch3oh)

این ماده الکلى, داراى نقطه ذوب l 97 و نقطه جوشl 64/5 است. متیل الکل به عنوان الکل چوب شناخته شده است. زیرا مى توان آن را از تقطیر تخریبى چوب به دست آورد92. چون اگر چوب را در ظرف سربسته بدون هوا, تا cl300گرم کنند, متیل الکل به دست مى آید. در صنعت, بیش تر متیل الکل مورد نیاز را از واکنش گازهاى مونواکسید کربن و هیدروژن در مجاورت کاتالیزور اکسید روى, تهیه مى کنند.93

متیل الکل بسیار سمى است. آشامیدن آن , سبب کورى و حتى مرگ مى شود. به عنوان حلاّل و ماده اولیه براى تهیه بسیارى از ترکیبهاى آلى, به طور گسترده به کار مى رود.94 همچنان که خواهد آمد, این الکل غیر از الکل صنعتى است.

6. اتانول (الکل اتیلیک) ـ اتیل الکل: اتیل الکل (CH3CH2OH)نه تنها قدیمى ترین ترکیب شیمیایى آلى سنتزى است که به وسیله بشر مورد استفاده قرار گرفته است, بلکه یکى از مهم ترین ترکیبهاى آلى نیز به شمار مى آید.95

اگر الکل, بدون هیچ پسوند و یا پیشوندى به کار رود, مقصود الکل اتیلیک با اتانول است. و در این نوشتار نیز, هر کجا واژه الکل, بدون افزودن کلمه دیگر, به کار بریم, مراد همین نوع الکل است. این همان الکلى است که رازى آن را کشف کرده است.

ب. ویژگیهاى الکل و کاربرد آن: الکل اتیلیک در 78/3درجه سانتى گراد به جوش مى آید و در 115ـ درجه ذوب مى شود. الکل اتیلیک, آب مایه اى است بى رنگ, با بوئى ویژه.96

در صنعت, اتیل الکل به گونه گسترده اى به عنوان حلاّل براى ساختن لاک, براق کننده ها, عطرها اسانسها به کار مى رود.97 همچنین از این ترکیب به عنوان محیطى براى انجام واکنشهاى شیمیایى و در تبلور استفاده مى شود. به علاوه اتیل الکل یک ماده خام بسیار مهم در سنتز ترکیبهاى دیگر است.

الکل, نه تنها فراورده اى براى مصرف, بلکه در تهیه فراورده هایى همچون دهان شوى, دواى سرفه, ضدعفونى کننده ها, پاک کننده ها و داروى موى سر مورد استفاده قرار مى گیرد.98

الکل اتیلیک(اتانل) ماده آرامبخش و خواب آورى است که به عنوان یک داروى اجتماعى مصرف مى شود. اتانل و بسیارى از الکل هاى دیگر با اثرهاى سمّى بالقوه, در صنایع شیمیایى به کار مى روند و مصرف صنعتى پاره اى از آنها زیاد است.99

1. فارماکولوژى پایه اتانول: اتانول(C2H5oH) یک مولکول کوچک محلول در آب است که به سرعت و به طور کامل از دستگاه گوارش جذب مى شود. بخار الکل نیز مى تواند به آسانى از راه ریه ها جذب شود. پس از نوشیدن الکل در حالت ناشتا, در 30 دقیقه, سطح خونى آن به بالاترین حد مى رسد. وجود غذا در معده, جذب الکل را به واپس مى اندازد. الکل, خیلى زود پخش مى شود و پرمایگى و غلظت بافتى آن خیلى زود به حدّ پرمایگى و غلظت خونى مى رسد. حجم توزیع آن کم و بیش 0/7 لیتر بر کیلوگرم است.

بیش از 90% از الکل مصرف شده در کبد اکسیده مى شود و باقى مانده آن از راه ریه و ادرار خارج مى شود. بسیار نوشیدن آن در دراز مدت, سبب پیدایش تحمّل وابستگى فیزیکى مى شود. تحمّل نسبت به آثار سمّى الکل فرایند پیچیده اى است که در اثر دگرگونیهاى متابولیسم و دگرگونیهاى کم تر شناخته شده اى در سیستم اعصاب به وجود مى آید.

مصرف حاد الکل بر روى سلسله اعصاب مرکزى اثر فراوان مى گذارد. الکل مى تواند به آرامش بینجامد و نگرانى و دلهره را به ظاهر برطرف کند و سبب آشفتگى در سخن گفتن, آتاکسى, آشفتگى در داورى, رفتارهاى غیر ارادى, به دیگر سخن, حالت مستى (Drunkenness)گردد. این اثرها و پیامدها در هنگام افزایش سطح خونى الکل بیش تر خود را مى نمایاند و آشکار مى سازد.

اتانل, روى شمار زیادى از فرایندهاى مولکولى, اثر مى گذارد, اما در حال حاضر صاحب نظران قبول دارند که دو جاى اصلى اثر الکل, عبارتند از: غشاهاى سلولى و آنزیمهاى موجود در مغز, همچنین تضعیف قابل توجه عضله میوکارد قلب در اثر مصرف مقادیر متوسط الکل (یعنى پرمایگى و غلظت حدود 100 میلى گرم بر دسى لیتر) دیده شده است.

افزون بر آن, اتانل گشادکننده عروق است.اتانل, همچنین سبب شل شدن رحم مى شود و تزریق وریدى آن در گذشته, براى جلوگیرى از زایمان پیش رس, مورد استفاده بوده است.

2. پیامدهاى مصرف زیاد الکل در دراز مدت: در منابع پزشکى,آگاهیهاى کمى در زمینه پیوند و بستگى دقیق بین مصرف زیاد الکل و آسیب اعضاى حیاتى یافت مى شود. با این وجود, چندین مطالعه با دقتها و بررسیهاى مناسب نشان داده است که: نوشیدن مرتب الکل به مقدار 5 ـ 3 جرعه در روز, میزان مرگ و میر را بالا مى برد. میزان خطر به گونه روشن و آشکار در محدوده6 جرعه و بیش تر در روز افزایش مى یابد. مرگ و میر نوشندگان الکل, بیش تر بر اثر بیمارى کبدى, سرطان, خودکشى و… است.

الف. کبد و دستگاه گوارش: نوشیدن زیاد الکل, یک سلسله آشفتگیهاى متابولیک را به وجود مى آورد که نتیجه آنها آسیب کبد و دستگاه گوارش است.

دیگر قسمتهاى دستگاه گوارش نیز, ممکن است در اثر الکل آسیب ببیند.نوشیدن الکل, سبب افزایش تراوشهاى معده و لوزالمعده مى شود و سُدّه هاى مخاطى را آشفته مى سازد. در نتیجه, بیش تر, خون ریزى شدید معده را در پى دارد.

الکل همچنین, به روده کوچک آسیب مى رساند که به اسهال, کاهش وزن و کمبود گونه گون ویتامینها مى انجامد.

ب. سیستم عصبى: همان گونه که پیش از این اشاره شد, مصرف مزمن الکل در دراز مدت, سبب وابستگى فیزیکى مى شود. هنگامى که بیمار براى ترک مصرف یا کاهش مصرف الکل زیر فشار قرار مى گیرد, نشانه هاى قطع مصرف در او آشکار مى شود که در حالتهاى سبک, به صورت ناآرامى و هیجان و انگیزش و در حالتهاى سخت, به صورت لرزشها و آشفتگیهاى سایکوزتوکسیک و دلیریوم ترمنس است. مصرف زیاد الکل, بیش تر به آشفتگى حافظه نزدیک مى شود.مصرف زیاد الکل براى درازمدت سبب پاره اى بیماریهاى عصبى, از جمله آشفتگى در اعمال هوشى و حرکتى, بى ثباتى هیجانى, کاهش شدّت ادراک حسى و فراموشى مى گردد.

الکل از بینایى مى کاهد; به طورى که پس از چندین هفته نوشیدن زیاد الکل یک نوع تیرگى بینایى دو طرفه بروز مى کند. همچنین مصرف جانشینهاى اتانل, مانند متانل, سبب آشفتگى شدید بینایى مى شود.

ج. سیستم قلبى عروقى: بین مقدار الکل مصرف شده و افزایش فشار خون پیوند مستقیمى وجود دارد که جداى از چاقى, مصرف نمک, نوشیدن قهوه یا کشیدن سیگار است.

همچنین یک سرى مطالعات نشان داده است که مصرف زیاد اتانل, در دراز مدت مى تواند کارکرد سیستم ایمنى را تغییردهد. افزون بر آن, نوشیدن دراز مدت الکل, خطر بروز سرطان حلق, دهان , حنجره, مرى و کبد را افزایش مى دهد. اثر مشروبات الکلى بر سیستم کبدى نیز, غیر درخور انکار است. چون مشروبات الکلى, ممکن است در بردارنده و داراى ترکیبهاى بالقوه سرطان زایى باشند که در اثر تخمیر یا در مراحل تهیه, تولید شده و مى توانند کارکردهاى کبدى را تغییر داده که در نتیجه,پتانسیل کارکرد مواد سرطان زا افزایش مى یابد.

3. فارماکولوژى بالینى اتانل: اتانل, از ضعیف ترین داروهاى مورد استفاده انسان است و در عین حال عوارض و مرگ و میر آن از نظر شیوع بیش از مجموع کلیه داروهاى دیگر, به غیر از تنباکوست.

این موضوع درست است که نوشیدن مقدار کم الکل, با اثرهاى آرامبخشى و خواب آور, کاهش نشانه ها و دگرگونیهاى هورمونى همراه با استرس و حتى در پاره اى مطالعه ها, با کاهش در ریسک حمله هاى قلبى است.

هرچند تعریف عارضه اى که به نام الکلیسم شناخته شده, بسیار دشوار است, لیکن مطالعه هاى اپیدمیولوژیک مصرف الکل, آگاهیهاى مهمى از دشواریهاى فیزیکى و روانى معتادان به الکل, به دست داده است.حدود 80%بالغان, در ایالات متحده امریکا,مشروبات الکلى مى نوشند. برآورد مى کنند: حدود 5 تا 10% مردان بالغ این اجتماع در زمانى از طول زندگى خود, با گرفتاریها و دشواریهاى ناشى از مصرف الکل روبه رو مى شوند. در زنان الکلیک,زودتر از مردان, آسیبهاى مغزى و کبدى شروع مى شود.

بررسیهاى جدید روى 90000 زن و مرد که حاضر شده اند در طول تجربه 10 ساله بارها معاینه شوند, این نکته را نشان داده که نوشندگان 6 پیمانه مشروب در روز, یا بیش تر میزان مرگ و میرى دو برابر طبیعى داشته اند و با 3 تا 5 پیمانه در روز میزان مرگ 40تا 50% زیادتر از معمول بوده است. سرطان, سیروز کبدى و حوادث, به طور نمایان و آشکار در افزایش میزان مرگ و میر نوشندگان مواد الکلى, به مقدار زیاد نقش داشته است. دخانیات که در بین الکلیک ها, بیش از اندازه رواج دارد, ممکن است خود یکى ازعوامل خطر مرگ بیش تر این افراد باشد.

دستاورد و نتیجه هاى به دست آمده از این بررسیها, گویاى آن است که خطر افزایش مرگ در اثر نوشیدن الکل, داراى یک آستانه است که این آستانه از حد 2 تا 3 پیمانه در روز شروع مى شود و میزان خطر با 6 پیمانه در روز و بیش تر از آن به شدت افزایش مى یابد. همچنین گواه ها و شاهدهایى در دست است که نوشیدن کم الکل (در مثل یک آبجو در روز) خطر بروز انفارکتوس میوکارد را در مقایسه با افرادى که هرگز الکل مصرف نمى کنند, کاهش مى دهد.

تحقیق در زمینه کشف اتیولوژیک خاص, یا شناخت متغیرهاى زمینه ساز اعتیاد به الکل با نتیجه هاى ناامید کننده اى همراه بوده است. شخصیت فرد, فشارهاى شدید زندگى, آشفتگیهاى روانى و تقلید از والدین هیچ یک نمى تواند عامل پیشگویى اطمینان بخشى در اعتیاد به الکل باشد. قدر مسلم آن است که اعتیاد به الکل, در جامعه هاى گوناگون, یک سان نیست و شیوع این اعتیاد, گویا در وابستگان معتادان, بیش تر از دیگر افراد اجتماع است ( Devov,1989) میزان شیوع الکلیسم در کسانى که یکى از والدین آنان الکلى بوده اند, چهار برابر دیگر کسان است, این یافته, هم اکنون در بررسیهاى بسیار ثابت شده است. با این همه, روشن کردن و بازنمود سهم هر یک از انگیزه ها و عاملها, مانند بدآموزیهاى خانوادگى, یا انگیزه هاى ارثى و مانند آن در پدید آوردن اعتیاد به الکل دشوار است, لیکن شاهدها و نشانه هاى حاضر حاکى از این است که عاملها و سببهاى ژنتیک در تعیین میزان مصرف الکل توسط فرد و همچنین عوارض پزشکى نقش دارند.100

4. مسموم شدگى حادّ الکلیک: در کسانى که توانایى نوشیدن الکل زیاد را ندارند, همان پیامدها و اثرهاى کلاسیک مسموم شدگى با داروهاى آرامبخش و خواب آور همراه با آثار قلبى (اتساع عروق) و برانگیزانندگى دستگاه گوارش بروز مى کند, چون توانایى یک کیفیت مطلق نیست, حتى معتادان به الکل نیز در اثر مصرف بیش از اندازه توان پیشین, ممکن است دچار مسموم شدگى شدید گردند, درجه مسموم شدگى بستگى به سه عامل دارد: پرمایگى و غلیظ بودن اتانل خون, سرعت افزایش پرمایگى و غلیظى الکل در خون و مدت زمانى که این غلیظى و پرمایگى ثابت مى ماند. سیر نوشیدن الکل, چگونگى سطح جذب در دستگاه گوارش و وجود داروهاى دیگر در بدن نیز در تعیین درجه مسموم شدگى نقش دارند.

مقدار کشنده الکل, به سبب ناسانى درجه و پایه توان کسان, تا اندازه اى دگرگون شونده است. یک فرد بالغ بدون توان, مى تواند 10 ـ 7 گرم الکل در هر ساعت متابولیزه کند (اتانل موجود در 30 میلى لیتر [یک گیلاس] ویسکى, یک قوطى آبجو یا یک گیلاس شراب تقویت کننده .unfortified)

تعریف قانونى مسموم شدگى با الکل در ایالات متحده امریکا در حالتهاى گوناگون فرق مى کند, ولى پرمایگى و غلظت خونى 80 میلى گرم در دسى لیتر (17 میلى مول در لیتر) یا بیش تر به عنوان پرمایگى و غلیظى کافى براى نارسایى قضاوت و مهارتها و محکومیت در رویدادهاى رانندگى, انگاشته مى شود. میانگین پرمایگى و غلیظى الکل در حالتهایى که به مرگ مى انجامد, حدود 400 میلى گرم بر دسى لیتر است.101

5. فارماکولژى پایه و بالینى دیگر الکلها: الکلهاى دیگرى که با اتانل نزدیکى و همخوانى دارند, در صنعت به عنوان حلّ کننده به کار مى روند و گه گاه, مسموم شدگى شدید, با آنها دیده مى شود.

متانل (CH3oH) , متیل الکل (الکل چوب), از تقطیر انهدامى چوب به دست مى آید. این الکل به عنوان یک ماده افزودنى به بنزین, سوخت خانگى, حلّ کننده صنعتى , حلّ کننده در محلولهاى چاپ کننده گزرو گرافیک و نیز منبع غذایى براى سنتز پروتئین به وسیله باکتریها مورد استفاده قرار مى گیرد.

متانل خیلى زیاد در خانه ها یافت مى شود که به شکل (حرارت ذخیره شده) یا در مواد شوینده وجود دارد, مى تواند از راه پوست یا تنفس, یا دستگاه گوارش جذب شده و در آب بدن پخش شود.

الکل هاى پلى هیدریک نظیر اتیلن گلیکول (CH2OHCH2OH) به عنوان مبدّل حرارت در ساختمان , ضد یخها و در حلّ کننده هاى صنعتى به کار مى روند.

اتیلن گلیکول, ظاهراً براى انسان زهرآلودگى بیش تر از دیگر حیوانها دارد.

6. مسموم شدگى با متانل: مسموم شدگى شدید با متانل, به طور معمول در الکلیک ها به وجود مى آید و ممکن است, درخور شناسایى نباشد, مگر آن که این مسموم شدگى در گروهى از الکلیک ها دیده شود. چون متانل و متابولیتش (فورمات) خیلى بیش تر از اتانل زهرآلودگى دارند, بازشناسى خیلى زود مسموم شدگى با متانل و درمان آن, ضرورت دارد.

مهم ترین نشانه نخستین مسموم شدگى با متانل, آشفتگى بینایى است. آشفتگیهاى بینایى یک نشانه همگانى در اپیدمیهاى مسموم شدگى با متانل است.بى هوشى درازمدت, لرزش, و اسیدوز مقاوم, همگى نشاندهنده بد بودن پیش آگهى مسموم شدگى است.102

ج. روشهاى تهیه الکل: اتیل الکل یا اتانول از راههاى گوناگونى تهیه مى شود. به طور کلى مى توان گفت: دو روش براى تهیه الکل وجود دارد: روش طبیعى (تخمیر) و روش صنعتى.

1. روش سرشتن(تخمیر): چند هزار سال است که اتیل الکل, یعنى الکلى را که در نوشابه هاى الکلى وجود دارد, از سرشتن و خمیر کردن قندهاى طبیعى و نشاسته به دست مى آورند. هم اکنون نیز بخش بزرگى از اتیل الکل مورد نیاز جهان از این راه تهیه مى شود. براى مثال, بر روى پوست دانه هاى انگور, مخمّرى وجود دارد که وقتى دانه هاى انگور را خرد مى کنند, آنزیم زیمار تولید شده این مخمّر, موجب تخمیر قند انگور ـ گلوکز ـ مى شود و شراب به وجود مى آید.

این آب مایه, درجه الکلى بسیار پایینى دارد.استفاده از غلات یکى از راه هاى تولید الکل اتیلیک به شمار مى آید. ابتدا دانه ها آسیاب شده و با آب درآمیخته و سپس در دیگ بخار تحت فشار, گرما داده مى شود. این عمل, موجب ژلاتینى شدن نشاسته موجود در دانه ها مى گردد. ماده هاى در هم آمیخته, به درون خمره اى ریخته, تا حرارت 60 درجه سانتیگراد (140درجه فارنهایت) سرد مى شود, سپس آنزیم آمیلاز, براى برگردانیدن نشاسته به قند ساده, بویژه گلوکز به محیط افزوده مى گردد که این, شرایط ایجاد 95 درصد تولید ممکنه از لحاظ تئوریک محصول را مهیا مى سازد. هنگامى که محلول قندى حاصل تا حدود 32 ـ 26 درجه سانتیگراد(90 ـ 80درجه فارنهایت) سرد شد, به خمره تخمیر انتقال و به آن سلولهاى مخمرى اضافه مى شود. مخمر ایجاد محلول الکلى با غلظت 12 ـ 8% مى کند که در مراحل بعد, از داخل دو لوله تقطیر عبور داده مى شود و در این حالت, الکل از بقایاى دانه ها جدا مى گردد. اولین لوله تقطیر یک محلول 50%الکل (درجه 100) تولید و دومین لوله غلظت الکل را به 95%(درجه190) مى رساند. در نهایت, محلول حاصل آبگیرى مى شود تا یک الکل اتیلیک خالص با درجه 200 به دست آید. از بقایاى دانه ها که حاوى 30 ـ 22% پروتئین است, مى توان به عنوان غذاى چهارپایان استفاده کرد.103

الکل, بیش تر از تخمیر ملاس به دست مى آید. به این ترتیب که ملاس به دستگاه تخمیر با گنجایش 50000 تا 100000 گالن و محتوى سولفات آمونیوم و فسفات به عنوان منبع نیتروژن, گوگرد, فسفر و بافر با 4/5 PH= افزوده مى شود.پس از آن که مخمر ساکارومیسس سرویزیه, به مجموعه اضافه گردید, محیط کشت مرتب تکان داده مى شود و به مدت 48 ساعت در حرارت 25 درجه سانتیگراد قرار مى گیرد. در نتیجه, محلولى به وجود مى آید که داراى غلظت الکلى 10 تا 14 درصد است. در مجموع, افزون بر الکل , مقدارکمى از مواد ترکیبى دیگر نیز وجود دارد.104

2. روش صنعتى: مواد اولیه, جهت تهیه الکل به روش صنعتى, از منابع طبیعى مواد اولیه آلى, یعنى نفت, گاز طبیعى, زغال سنگ, و توده هاى زیستى به دست مى آید.

این روشها عبارتند از:

1. هیدراسیون آلکلنهاى بدست آمده از کراکنیگ نفت.

2. فرآیند اکسو از آلکلنها, کربن منواکسید و هیدروژن.

از این ماده ها, در فرایندهاى پیچیده, الکل اتیل به دست مى آید.در این فرایند, اجزاى خاصى از مواد نفتى, که شایستگى بدل شدن به الکل را دارند, جدا و این اجزا از میان محفظه خاصى که 400 تا 600 درجه فارنهایت حرارت دارد مى گذرد. در این درجه حرارت, مولکولهاى آلى مواد نفتى شکسته و به مولکولهاى کوچک تر, دگر مى شود.

این روش, انرژى بسیارى لازم دارد, از این روى, پرخرج است.

روش ارزان تر و قدیمى تر ساخت الکل, همان تخمیر و سرشتن ترکیبهاى قندى به وسیله مخمرها و تولید الکل اتیلیک است.105

3. الکل تقطیرى به عنوان سوخت: در سالهاى اخیر, به خاطر کمبود انرژى, علاقه به استفاده دوباره از الکل اتیلیک, به عنوان سوخت مایع در اتومبیلها, سیستم گرم کننده خانه ها و… به وجود آمده است. در حقیقت, این کار تازه اى نیست. در گذشته هاى دور از الکل براى روشنایى و گرم کردن اجاقها استفاده مى شده است. الکل اتیلیک ممکن است به عنوان سوخت مایع در ترکیب با بنزین و یا به عنوان الکل خالص حاصل از غلات (با درجه 95) استفاده گردد. استفاده از این نوع الکل, براى سوخت موتورى, داراى برتریهاى ویژه اى است. این نوع سوخت را مى توان با یک دگرگونى کوچک در موتورها, با کارآیى همانند بنزین اکتان, که از ایجاد صداى موتور جلوگیرى مى کند, استفاده کرد.

سوختارى و آتش گرفتگى (احتراق) در این شرایط, کامل است, به گونه اى که گازهاى سمى, بسیار کم نشر مى یابند و سمى بودن آن نیز, کم تر از گازى است که از سوخت بنزین حاصل مى شود.

موتورهایى که از الکل استفاده مى کنند, 20 تا 40 درجه فارنهایت سردتر از موتورهاى دیگرند و احتمال داغ کردن آنها کاهش مى یابد.106

3. استفاده از الکل جهت ساخت داروهاى آرام بخش ـ خواب آور: الکلها یکى از ترکیبهاى آرام بخش ـ خواب آوریند که امروزه مورد استفاده قرار مى گیرند.اثر آرام بخش ـ خواب آور الکل از قرنها پیش شناخته شده است. با این وجود, نخستین عضو این گروه; یعنى متانول, به دلیل پدید آورى کورى مصرف دارویى نداشته و استفاده درمانى از اتانول نیز, که نمونه اى از یک الکل با اثر آرام بخش ـ خواب آور است, به دلیل پدید آورى الکلیسم بازداشته شده است و بیش تر از آن براى نشاط آورى استفاده مى شود.

امّا با این حال, الکلهایى مانند: اتکلروینول و متیل پنتینول هنوز هم مورد استفاده قرار مى گیرند.107

اتکلروینول: این ترکیب در سال 1955 به عنوان یک داروى آرام بخش ـ خواب آور ملایم معرفى و وارد بازار گردید. از این دارو, بیش تر براى القاى خواب در بیمارانى که مبتلا به کم خوابى (insomnia)ساده هستند (دوز500 میلیگرم) و یا به عنوان آرام بخش روزانه (دوز 100 ـ 200 میلیگرم) استفاده مى شود. اثر آن, خیلى زود ظاهر مى شود و حدود پنج ساعت دوام مى یابد. اتکلروینول , آب مایه بى رنگ و یا متمایل به زرد با بوى تند است و رنگ آن در اثر نور و یا هوا تیره مى گردد.

متیل پنتینول: آب مایه بیرنگ و یا گرایا و میل کرده به زرد, با نقطه جوش 120 درجه است که در آب حلّ و با حلّ کننده هاى آلى مانند اتر, کلر و فرم و اتانول درآمیخته مى شود. این ترکیب, افزون بر اثر خواب آور, داراى اثر آرامش بخش نیز بوده و مى تواند احساس ترس و آشفتگیها و اختلالهاى عصبى را از بین ببرد. اثر دارویى آن, به سرعت بروز و در زمانى کوتاه (حدود دو ساعت) از بین مى رود.108

4. سرم الکل: همان گونه که گفته شد, نوشیدن مقدار زیاد الکل, سبب مسموم شدگى مى گردد. یکى از راه هاى ویژه درمان مسموم شدگى شدید با متانل, وقفه متابولیسم متانل به وسیله تزریق محلول 10% اتانل از راه وریدى است.109

5. الکل صنعتى چیست؟در رساله هاى موجود و فتاواى فقیهان عصر حاضر, الکل صنعتى از الکل طبى جدا و حکم جداگانه اى براى آن بیان شده است, در حالى که با شرحى که داده شده, الکل صنعتى همان الکل اتیلیک است. بدین صورت که براى کارهاى صنعتى, در حدود 5% الکل متیلیک,5% از یک ماده شیمیایى بدبو, مانند متانل و یک ماده رنگى بنفش, مانند پیریدین, به الکل اتیلیک مى افزایند, تا قابل ٌآشامیدن نباشد و به آسانى از الکل طبى, بازشناخته شود. این الکل را الکل صنعتى یا الکل تقلیلى مى نامند. الکل متیلیک ـ متانول ـ و پیریدین, بسیار سمّى هستند و با تقطیر ساده, نمى توان آنها را از الکل اتیلیک جدا کرد.110

پس الکل صنعتى, همان الکل اتیلیک است که به علّت ناخالصى ها و مواد سمّى موجود در آن, قابل شرب نیست.

د. بررسى فقهى الکلها: پیش از این یادآور شدیم, الکلها داراى گونه هاى گوناگونند. دو گونه مهم آن, متانول یا متیل الکل و اتانول یا اتیل الکل است. اتیل الکل نیز خود به دو قسم الکل طبى و الکل صنعتى تقسیم مى گردد. با توجه به این که در بخشهاى پیشین, گونه هاى الکلها را از جهت موضوعى شناختیم, در این بخش, حکم هر یک از آنها را به شرح بیان خواهیم نمود. پیش از آن, یادآورى این نکته بایسته است که الکل , از گزاره ها و موضوعهاى جدیدى است که در عصر تشریع موجود نبوده است. از این روى, واژه الکل در کتابها و آثار فقهى و دلیلهاى اجتهادى, یافت نمى شود. اما از آن جا که الکل, همان جوهر خمر و روح شراب است, شاید گفته شود: دلیلهاى پاکى , یا نجسى خمر, این نوع الکل را در بر مى گیرد و از نظر موضوع, حکم یاد شده, آن را پوشش مى دهد و یا این که الکل, خود, به عنوان آب مایه هاى مستى آور, مصداق روایات بالا قرار مى گیرند . از این روى, در این بررسى, این دو گزاره, باید روشن گردند:

1. الکل, همان خمر اصطلاحى است.

2. الکل, آب مایه مستى آور است.

و این دو گزاره بر این پیش فرض استوار است که خمر و آب مایه هاى سُکرآور نجس باشند و گرنه اگر دلیلهاى از ثابت کردن نجس بودن خمر و آب مایه هاى سُکرآور , ناتوان باشند, سخن از پاکى و نجسى آن جایى نخواهد داشت.

در هر حال, در این جا, به احکام الکلها اشاره خواهیم کرد:

1. بررسى فقهى الکل متانول ـ متیلیک ـ و …: این الکل, که همان الکل چوب است, همان گونه که گذشت, آب مایه اى است سمّى و غیر درخور شرب.

ساختمان مولکولى آن, با اتیل الکل و دیگر الکلها, چون: اتکلروینول و متیل پنتیون, فرق دارد.موضوع این رساله, بررسى این گونه الکل نیست; زیرا این الکل, نه مست کننده است و نه عنوان خمر بر آن صادق است.

2. بررسى فقهى الکل صنعتى: این الکل, همان گونه که بیان شد, از نظر ساختمان مولکولى و ماهیت شیمیایى, هیچ فرقى با الکل طبى ـ تخمیرى ـ ندارد و هر دو, داراى فرمول یکسانى هستند; مگر این که در این نوع الکل, مواد سمّى و رنگى وجود دارد که آن را غیر درخور شرب کرده است.

در بررسى فقهى این گونه الکل, باید گفت: به طور قطع این الکل, نمى تواند مصداق خمر باشد. امّا باید دید آیا مى تواند مصداق آب مایه هاى سُکرآور باشد, یا خیر؟

گفته شده است به دلیل پرمایگى و غلیظى الکل موجود در آن, ماده اى سمّى و غیر درخور شرب است و در عرف به این ماده, سُکرآور گفته نمى شود.

با توجه به این که این الکل, با الکل تخمیرى فرقى ندارد, از حکم یکسانى برخوردارند و با روشن شدن حکم الکل تخمیرى, حکم الکل صنعتى نیز روشن خواهد شد.

3. بررسى فقهى الکل تخمیرى: در این بخش و بررسى فقهى الکل تخمیرى, ابتدا از دلیلهاى نجس بودن خمر سخن به میان مى آید, آن گاه از دلیلهاى پاک بودن آن.

در بررسى دلیلهاى نجسى خمر, سه دلیل ارائه مى شود به این ترتیب:

اول. اطلاق خمر بر الکل تخمیرى: ممکن است گفته شود: این الکل,به دلیل آن که همان جوهر شراب و ماده اصلى خمر است, مى تواند مصداق خمر قرار بگیرد. به دیگر سخن, آب مایه, همان شراب اصطلاحى شرعى است. تنها فرق میان این الکل و شراب, درصد الکل موجود در آن است.

نقد دلیل: ما در بخش شناخت موضوعى خمر و الکل, به شرح, ویژگیهاى هر یک از آنها را بیان کردیم و یادآور شدیم که چه ناسانیهایى با هم دارند.

آنچه از سخنان پیشین به دست مى آید این است که شراب انگورى یا همان خمر, غیر از الکل طبّى و تخمیرى است و عرف, میان این دو, فرق مى بیند.

دوم, سُکرآور بودن الکل تخمیرى: براى ثابت کردن نجسى الکل تخمیرى, گفته شده است: این ماده سُکرآور قوى است که مصرف کم آن براى مردمان عادى, که معتاد به نوشیدن خمر نیستند, پیامدهاى خطرناکى را به بار مى آورد که از آن به عنوان پیامدهاى مسموم شدگى نام برده مى شود و همانند پیامدهایى است که براى کسانى که در نوشیدن خمر, زیاده روى مى کنند,به وجود مى آید. زیرا, همان گونه که گفته شد: مستى عبارت است از:تخدیر نسبى, یا کامل جاها و کانونهاى مهم و حساس مغزى که ممکن است برابر شدت و ضعف مستى; یعنى, برابر چند و چونى ماده سُکرآور به بدن, یک, یا دو, یا چند مرکز مغزى و در صورت استفاده بسیار زیاد آن, تمام مغز را تخدیر کند و نشانه هاى آن نیز, برابر شدّت و ضعف آن ناسان است. الکل طبى, به سبب غلیظى و پرمایگى الکلى آن, سبب تخدیر کامل مى گردد. همان گونه که نوشیدن زیاد نوشابه هاى الکلى و عرق, موجب مستى کامل و مسموم شدگى و مرگ نوشنده را در پى خواهد داشت, نوشیدن همان نسبت از الکل نیز, سبب مسموم شدگى خواهد شد.

به دیگر سخن, نوشیدن یک لیتر ویسکى, در یک ساعت که حدود 300 تا 500 میلى لیتر الکل دارد, در بزرگسالان سبب مرگ خواهد شد.111 حال یک شخص چه یک لیتر ویسکى بنوشد و چه 300 تا 500 میلى لیتر الکل بنوشد, در هر دو حال, سبب مسموم شدگى و مرگ خواهد شد.

از این روى, مى توان چنین گفت: سمّى بودن این ماده, بستگى به مقدار و نوشنده و حتى زمان نوشیدن دارد. بدون اینها, نمى توان مادّه اى را سمّى قلمداد کرد. افزون بر این, دلیل اصلى حرام و نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور, همان وجود ماده اصلى اسکار ـ الکل در آن است.

سوم. الکل تخمیرى همان ماده اصلى خمر است:همان گونه که گفته شد, الکل تخمیرى, همان جوهر اصلى شراب است. بدین صورت که شراب را حرارت مى دهند و چون دماى جوش الکل پایین تر از دماى جوش آب است, زودتر بخار مى شود و به صورت گاز در مى آید و آن گاه بخار به دست آمده را سرد و چکه چکه آب مایه مى گیرند.بدین ترتیب, الکل از شراب جدا مى گردد. توجه به چگونگى به دست آمدن الکل تخمیرى, نشان مى دهد که این ماده به دست آمده بر نجاست خود باقى است. چون این گونه از بخار شدن, سبب پاکى آب مایه نخواهد شد.

چهارم: استصحاب نجاست: یکى دیگر از دلیلهاى نجس بودن الکل, استصحاب حالت پیشین است که همانا پاک بودن آن باشد. بدین بیان: این آب مایه, پیش از این نجس بوده, پس از دگر شدن خمر به الکل, شک مى کنیم آیا با استحاله, این آب مایه, پاک شد, یا خیر؟ اصل, نجس بودن این آب مایه است.

نقد دلیل : استصحاب نجاست, به دلیل دگرگونى موضوع, جارى نمى شود. زیرا یکى از شرطهاى جارى شدن استصحاب, ماندگارى عرفى موضوع مستصحب است. در این جا, پس از دگرگون شدن خمر به الکل, ماده جدیدى به دست آمده که عرف آن را ماده اى غیر از مادّه نخست مى داند. از این روى, حتى بنابر رأى کسانى که استصحاب حکم را جارى مى دانند, در این جا به سبب نبود ارکان استصحاب, این اصل جارى نمى شود.

اول: سُکرآور نبودن الکل تخمیرى: گیریم نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور پذیرفته شود, باید دید آیا الکل تخمیرى, سُکرآور است یا خیر؟

آنچه به نظر مى آید این است که این آب مایه, به خودى خود, در ردیف مستى آورها, جاى نخواهد گرفت, بلکه همان گونه که پیش از این بیان شد. این آب مایه, به سبب پرمایگى الکل در آن, ماده اى سمى و غیردرخور شرب است.

نوشیدن این آب مایه , به گونه خالص, سبب سوزش و از بین رفتن مخاط دهان خواهد شد. از این روى, این آب مایه را در ردیف مادّه هاى سمّى طبقه بندى کرده اند و به هیچ روى, نمى تواند از جمله آب مایه هاى سُکرآور باشد.112

دوم. انصراف دلیلهاى نجس بودن خمر, از الکل: آقاى خوئى , پس از پذیرفتن این که الکل , آب مایه سُکرآور است, براى ثابت کردن پاکى آن مى نویسد:

(دلیلهاى نجس بودن خمر و آب مایه هاى سُکرآور, از الکل انصراف دارند; چون این گونه آب مایه ها, در عصر تشریع وجود نداشته است و روایاتى که بیانگر نجس بودن آب مایه هاى سُکرآورند, به شرابهاى شناخته شده اى انصراف دارند که نوشیدن آنها رواج داشته باشد;در حالى که الکل, آب مایه سُکرآورى است که نوشیدن آن, معمول و شناخته شده نیست.)113

این استدلال, سُست است; زیرا اگر نجس بودن آب مایه هاى سُکرآور ثابت شود, و الکل از نمونه ها و مصداقهاى آب مایه هاى سُکرآور باشد, بى گمان, نجس بودنِ الکل ثابت خواهد شد. و نبودن آن در عصر تشریع, سبب نمى شود از دایره و قلمرو حکم بالا خارج شود.

سوم. استحاله خمر به الکل: مى دانیم که یکى از پاک کننده ها, از حالى به حالى دیگر گردیدن (استحاله) است. استحاله عبارت است از: دگرگونى ماده اى به مادّه دیگر, به گونه اى که عرف ماده دوم را غیر از مادّه اول بداند. از باب مثال: اگر سگى در نمکزار بیفتد و به نمک دگر شود, پاک مى گردد. فلسفه پاک بودن این دگرگون شدگى (استحاله) همان دگردیسى عرفى موضوع است. به دیگر سخن, در استحاله چون موضوع دگرگون مى شود, بى گمان, حکم نیز, برداشته خواهد شد. از این روى, این سخن: استحاله یکى از پاک کننده هاست, نوعى مسامحه است.

درباره مثال بالا, آنچه نجس است و موضوع حکم شرعى قرار دارد, سگ است. و آنچه الآن با آن سروکار داریم, نمک است. بى گمان این موضوعِ جدید, محتاج به حکم جدیدى است. در این جا نیز, پس از آن که خمر بخار شد و الکل آن جدا گردید, مادّه به دست آمده در نزد عرف, غیر از مادّه نخستین است.

از این روى, نیاز به حکم جدیدى دارد. این, همانند تقطیر بول است. البته چون عمل تقطیر چندین بار صورت مى گیرد, تا پرمایگى و غلیظى الکلى به حدود 96 درجه برسد, در مرحله هاى ابتدایى, تا زمانى که نوشیدن آن ممکن باشد, چون مصداقِ آب مایه هاى سُکرآور است, نجس بودن آن از بین نمى رود; اما پس از آن که درجه الکلى آن به میزانى رسید که نوشیدن آن ممکن نباشد, به دلیل این که آب مایه به دست آمده, نه مصداق خمر است و نه مصداق آب مایه سُکرآور, در حکم به نجس بودن آن, احتیاج به دلیل مستقل است و چون در این جا دلیلى بر نجس بودن آن وجود ندارد, بى گمان قاعده طهارت جارى مى شود.

نتیجه گیرى: در بحث پاکى و نجسى الکل, دو پیش فرض وجود دارد:

1. خمر نجس است.

2. آب مایه هاى سُکرآور نجسند.

زیرا اگر به پاکى خمر, یا آب مایه هاى سُکرآور حکم شود, دلیلى بر نجس بودن الکل وجود نخواهد داشت. اما گیریم که آب مایه هاى سُکرآور نجس باشند, آیا مى توان حکم به نجس بودن الکل کرد؟

با بررسى دلیلها, به این نتیجه رسیدیم که: الکل, به سبب این که مستى آور نیست, پاک است.

4. بررسى فقهى سرم الکل: یادآور شدیم نوشیدن الکل زیاد, مسموم شدگى را در پى دارد. یکى از راه هاى درمان مسموم شدگى شدید با متانل وقفه متابولیسم متانل, تزریق محلول 10% اتانل از راه وریدى است.114

حال سخن این است: در صورت عادى و بدون ناگزیرى, آیا مى توان از این سرم استفاده کرد یا خیر؟

به دیگر سخن, حکم این نوع سرم الکل در شریعت چیست؟

در جواب باید گفت: علت حرام بودن خمر و نوشابه هاى الکلى دیگر, مستى آور بودن آنهاست.

از آن جا که این آب مایه مستى آور است, استفاده از آن, چه به صورت خوراکى و چه به صورت تزریقى حرام است.

اما از جهت پاکى و نجسى, باید گفت: این آب مایه مصداق کامل آب مایه هاى مستى آور است و کسانى که آب مایه هاى مستى آور را نجس مى دانند, این آب مایه را نیز نجس مى دانند.

امّا کسانى که آب مایه هاى مستى آور را نجس نمى دانند, این آب مایه, نزد آنان نجس نیست, زیرا عرف سرم الکلى را خمر نمى داند.

5. بررسى فقهى داروهاى الکل دار: پیش از این یادآور شدیم: الکل, حل کننده است. از این روى, در صنعت داروسازى کاربرد فراوان دارد. گرچه برابر دستورالعمل وزارت بهداشت و درمان , در سالهاى اخیر, متانول یا الکلهاى نوع دوم و سوم و یا گلیسیرین, جایگزین اتانول شده است و در بیش تر شربتهاى دارویى, به جاى استفاده از اتانل, از حل کننده هاى جانشین استفاده مى شود, اما در شربتهاى الگزیر مثل الگزیر فنوباریتال و استامینوفن, الکل استفاده مى شود. و در تهیه روکش قرصها و کپسولها نیز از الکل استفاده مى شود. اکنون بحث این است: آیا این داروها پاک هستند یا نجس و یا حرام هستند و یا حلال؟

اما بحث اول اگر کسى الکل را نجس بداند, حکم به پاک بودن شربتهاى دارویى دشوار خواهد بود, زیرا درآمیختن ذره اى از این آب مایه نجس با ماده هاى دیگر, گرچه دیگر ماده ها بر الکل چیره شوند, سبب مى شود این دارو نجس شود. از باب مثال, در آمیختن خمر با آب مایه هاى دیگر, گرچه مقدار بسیار ناچیز, سبب نجس شدن آن آب مایه ها خواهد شد, حتى اگر آب مایه به دست آمده از این در آمیختگى, سُکرآور نباشد. اما آیا این شربتها حرام است یا خیر؟

باید گفت: اگر این گونه شربتها نجس باشند, مى توان گفت: نوشیدن آنها به این دلیل که نجس هستند, حرام خواهد بود.

اما اگر الکل را پاک بدانیم, آیا استفاده از این شربتها جایز است؟

در پاسخ باید گفت: چون در این گونه شربتها, اثر دیگر ماده ها بر الکل چیره است, به گونه اى که این ترکیب به جاى اثر و فایده سُکرآور, اثر و فایده درمانى از خود نشان مى دهد, در حقیقت, اثر و فایده سُکرآورى الکل, در پرتو اثر و فایده طبى و دارویى قرار مى گیرد, این گونه شربتها, نمى تواند سُکرآور باشند; از این روى, عنوان خمر, یا سُکرآورى بر آنها صادق نیست, تا دلیل (کلّ مسکر حرام) آنها را بگیرد.115

تنطورهاى دارویى: تنطورها Tentures عبارتند از خیس شده مواد گیاهى یا معدنى یا حیوانى در مقدارى الکل, که الکل به عنوان حل کننده, به تمام ذرّه هاى نسوج گیاهى, یا حیوانى نفوذ کرده و یا ماده معدنى را در خود حلّ مى کنند, مانند تنطور والویان, که یک داروى قلبى است و تنطور ید که یک ماده معدنى است. از دیگر تنطورها, مى توان تنطور کوشنیل cochnille و کانتارید را نام برد.116

حکم این نوع مواد نیز, مانند حکم شربتهاى دارویى است و فرقى میان این دو از جهت حکم وجود ندارد.

شرابهاى طبى: شرابهاى طبى, شرابهایى هستند که در آنها, بیش تر, یک ماده گیاهى را در شراب خیس و پس از مدتى صاف مى کنند و به عنوان شراب دارویى به کار مى برند, مانند پوست درخت کنکنیا, یا بعضى داروها که در طب عوام هم ممکن است وجود داشته باشد. امروز, بسیارى داروهاى مقوى تحت عنوان تونیکها toniques, به مقدار زیادى از شراب یا الکل در خود دارند.117

استفاده از الکل در ضد عفونى کردن پوست: یکى از راه هاى ضد عفونى کردن زخمها, استفاده از الکل است. همچنین در لوسیونهاى موضعى مثل لوسیون کائولوپکتین, از الکل کالفر استفاده مى شود که در خارشهاى پوستى کاربرد دارد

حال پرسش این است: با توجه به این که این داروها جذب پوست مى شوند, به کار بردن آنها, بر فرض حرام و نجس بودن, چگونه است؟

در یک روایت, سرمه اى که در ساخت آن از خمر استفاده شده, پلید و به منزله مردار دانسته شده است.118 حال باید دید آیا استفاده از داروهایى که در آن از الکل تخمیرى استفاده شده است نیز, حکم استفاده از مردار را دارند و این روایت این گونه داروها را در بر مى گیرد, یا خیر؟

نخست آن که: الکل تخمیرى, خمر نیست, تا این گونه روایات, آن را در بربگیرند.

دو دیگر: از لحن و پیام امام حرام بودن استفاده دارویى از خمر استفاده نمى شود; بلکه چنین به نظر مى رسد که امام, در جمله: (هو خبیث بمنزلة المیته) در صدد بیان, خُبث معنوى خمر است و نه حرام بودن اصطلاحى آن.

در هر صورت, استفاده از الکل در ضد عفونى کردن زخم و مانند اینها, از نظر شرع حرام نیست.119

ح. نگاهى به فتواى فقیهان درباره الکل: حضرت امام, در مورد الکل صنعتى در رساله شریف خود نوشته است:

(الکل صنعتى, که براى رنگ کردن در و میز و صندلى به کار مى رود, اگر انسان نداند از چیزى که مست کننده و روان است, درست کرده اند, پاک مى باشد.)120

در رساله استفتاءات در پاسخ به این پرسش که تماس دست با گوناگون الکلها: صنعتى شیمیایى و… چگونه است؟ نوشته است:

(اگر معلوم نیست که الکل مست کننده و از چیز مایع به دست آمده, محکوم به طهارت است.)131

آقاى خوئى نوشته است:

(الکل صنعتى, تمام اقسامش, پاک است.)122

آقاى اراکى با وجود این که هر آب مایه مستى آورى را نجس مى داند, در رساله استفتاءات خود, الکل صنعتى و طبى را پاک دانسته است.123

آقاى مکارم شیرازى نوشته است:

(الکل طبى و صنعتى که انسان نمى داند از چیز مست کننده مایع گرفته شده, پاک است. همچنین ادکلن ها و عطرها و داروهایى که با الکل طبّى یا صنعتى مخلوط است [و] الکلهایى که ذاتاً قابل شرب نیست, یا جنبه سمّى دارد, نجس نیست. ولى هرگاه آن را رقیق کنند و مشروب و مسکر باشد, نوشیدنش حرام است و احتیاطاً حکم نجس دارد.)124

نظرى به مبانى فتواى فقیهان: با درنگ در فتاواى فقیهان عصر حاضر, مى توان آنها را به گروه هاى زیر تقسیم کرد:

1. کسانى که پاکى آب مایه سُکرآور را پذیرفته اند, همانند آقاى سیستانى و… این دسته در حکم به پاکى این گونه آب مایه ها, مشکلى نداشته و بدون دغدغه و کاوش در موضوع الکل, حکم به پاکى گوناگون الکلها مى دهند.

2. کسانى که آب مایه هاى سُکرآور و روان را نجس مى دانند; امّا از آن جایى که وجود دو شرط نجس بودن در این گونه آب مایه ها: روانى و سُکرآور را در الکل نیافته اند, حکم به پاکى داده اند.

3. کسانى که در وجود دو شرط بالا, یا یکى از این دو شرط, شک دارند; از این روى اصل طهارت را جارى مى کنند.

4. کسانى که حکم پاکى و نجسى الکلها را با روشنى اعلام کرده و حکم مسأله را بسته به این دانسته اند که شرطها و قیدهایى به دست آید و احراز شود و احراز آن شرطها را به عرف واگذارده اند.

5. کسانى که حکم به پاکى خمر داده و بدون درنگ, پاکى الکل و فراورده هاى آن را پذیرفته اند.

 
پى نوشتها:
1. شناخت الکل از نگاه علمى, اجتماعى, اقتصادى, سید رضا آقا پور مقدم50/, 52.
2. کپکها و مخمّرها, بهرام نصر اصفهانى80/ ـ 81.
3. همان.
4. شناخت الکل از نگاه علمى, اجتماعى و اقتصادى52/.
5 . المفردات لالفاظ القرآن الکریم, راغب اصفهانى159/.
6 . لغت نامه دهخدا, على اکبر دهخدا12520/.
7 . وسائل الشیعه, شیخ حرّ عاملى, ج221/17, ابواب اشربه محرمه, باب 1, ح1, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
8 . همان223/, ح6.
9 . همان222/, ح5.
10 . همان281/, باب 23 اشربه محرمه, ح1.
11 . شناخت الکل از نگاه علمى, اجتماعى و اقتصاد66/.
12 . شیمى آلى, محمد هادى خورگامى126/ ـ 127.
13 . شناخت الکل از نگاه علمى, اجتماعى و اقتصادى102/.
14 . همان105/, به نقل از حلیة الکمیت, شمس الدین محمد بن حسن نواجى.
15 . تاریخ ادبیات زبان عربى, از عصر جاهلى, تا قرن معاصر, حنّا الفاخورى, ترجمه عبدالحمید آیتى43/ توس, تهران.
16 . همان 141.
17 . همان72/, 78, 79.
18 . تفسیر المیزان, علامه طباطبائى, ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى, ج290/2, 291, 293, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
19 . الجوامع الفقهیه217/. مسأله 16/.
20 . همان488/.
21 . المبسوط, شیخ طوسى, 36/1.
22 . السرائر, ابن ادریس, ج178/1 ـ 179; مفتاح الکرامه, ج140/1.
23 . مختلف الشیعه, علامه حلّى, ج469/1.
24 . من لایحضره الفقیه, ج43/1.
25 . مختلف الشیعه, ج469/1.
26 . مجمع الفائده والبرهان, محقق اردبیلى, ج310/1.
27 . مدارک الاحکام, ج291/2.
28 . مشارق الشموس.
29 . مختلف الشیعه, ج469/1.
30 . همان, ج470/1.
31 . من لایحضره الفقیه, ج43/1.
32 . وسائل الشیعه, ج1055/2, ابواب النجاسات, ح2.
33 . همان1095/, باب 74, ح1.
34 . همان1054/, باب 38, ح1.
35 . همان, 1092/, باب 72, ح2.
36 . همان1051, باب38, ح7.
37 . همان1075/, باب51, ح1.
38 . همان1056/, باب38, ح8.
39 . هما10555/, باب 38, ح3.
40 . همان1055/, باب 38, ح5.
41 . سوره مائده آیه 90.
42 . الناصریات, مسأله 16; سلسلة الینابیع الفقهیه, ج145/1.
43 . لسان العرب, ماده (رجس).
44 . التحقیق فى کلمات القرآن الکریم, مصطفوى, ج55/4.
45 . الجوامع الفقهیه217/.
46 . تهذیب الاحکام, ج278/1.
47 . منتهى المطلب, ج214/3.
48 . المفردات188/.
49 . التحقیق فى کلمات القرآن الکریم, ج55/4.
50 . همان.
51 . المفردات188/.
52 . التنقیح فى شرح العروة الوثقى, ج90/2.
53 . وسایل الشیعه, ج1057/2, ابواب النجاسات, باب 38, ح12.
54 . همان, ح10.
55 . همان, ح11.
56 . همان1058/, ح14.
57 . مبادى فقه و اصول, علیرضا فیض196/.
58 . همان213/.
59 . وسائل الشیعه, ج1055/2, ابواب النجاسات, باب38, ح2.
60 . مبادى فقه و اصول 201/ ـ 202.
61 . الطهارة.
62 . بحوث فى شرح عروة الوثقى, ج349/3 ـ 350.
63 . همان351/.
64 . مجمع الفائده والبرهان, ح310/ ـ 311.
65 . بحوث فى شرح عروة الوثقى, ج352/3 ـ 354.
66 . احکام القرآن, ابوبکر الجصاص, جزء322/1.
67 . وسائل الشیعه, ج285/17, ابواب اشربه محرمه, باب15, ح2 و 4.
68 . بررسى فراورده هاى الکل از نظر فقه اسلامى, صبور اردوبادى.
69 . وسائل الشیعه, ج237/17, باب 9 اشربه محرمه, ح24.
70 . همان259/, باب 15, ح1.
71 . همان, ح2 و 4.
72 . از فقهاى عصر حاضر مى توان از آقاى سیستانى نام بود.
73 . سلسلة الینابیع الفقهیه, ج145/1.
74 . جواهر الکلام, ج4/6.
75 . وسائل الشیعه, ج1054/2, ابواب النجاسات, باب38, ح2.
76 . همان 1056/, ح7.
77 . همان, ج272/17, ابواب اشربه محرمه, باب18, ح1.
78 . همان, ج1057/2, ابواب النجاسات, باب 38, ح11.
79 . همان, ج10.
80 .رساله توضیح المسائل , مسأله 111.
81 . همان, مسأله 112.
82 . همان, مسأله110.
83 . همان, مسأله 112.
84 . همان, مسأله 113.
85 . همان, مسأله, 124 و 125.
86 . همان, مسأله 112.
87 . نقد و نظر, شماره 87/5.
88 . بررسى فراورده هاى الکلى26/.
89 . همان24/ و 25.
90 . شیمى عمومى, چارلز مورتیمو, ج426/2.
91 . شیمى آلى, هادى خورگامى114/.
92 . شیمى آلى, موریسون و بوید, ج634/1.
93 . همان; شیمى آلى, محمد هادى خورگامى114/.
94 . همان.
95 . شیمى آلى, خورگامى121/.
96 . همان.
97 . شیمى عمومى, ج644/2.
98 . کپکها و مخمرها79/.
99 . فارماکولوژى پایه و بالینى, 471/1.
100 . همان471/ ـ 478.
101 . همان479/.
102 . همان481/.
103 . کپکها و مخمرها82/.
104 . همان80/.
105 . همان.
106 . همان81/.
107 . شیمى دارویى آلى85/.
108 . همان85/ ـ 88.
109 . فارماکولوژى پایه و بالینى, ج482/1.
110 . شیمى آلى/91.
111 . مقدمه اى برسم شناسى.
112 . همان.
113 . التنقیح فى شرح العروة الوثقى, ج100/2.
114 . فارماکولوژى پایه و بالینى, ج482/1.
115 . الکل و فراورده هاى آن در فقه اسلامى133/.
116 . بررسى فراورده هاى الکل از نظر فقه اسلامى94/.
117 . همان138/.
118 . وسائل الشیعه, ج279/17. ابواب اشربه محرمه, باب21, ح5.
119 . الکل و فراورده هاى آن121/.
120 . توضیح المسائل, مسأله 111.
121 . رساله استفتاءات.
122 . توضیح المسائل, مسأله 112.
123 . استفتاءات.
124 . توضیح المسائل, مسأله 124, 125.