امروزه,به برکت رستاخیر بزرگى که امام خمینى,رحمة اللّه علیه, در این بوم و بَر آفرید, پژوهش, که تاروپود حرکت و پویش بدان بسته است, جایگاه ویژه یافته و به زیبایى و رخشانى اوج گرفته است. پژوهشگاه هاى بسیار دامن گسترده,جشنواره هاى بسیار بر پا شده و مى شوند, انجمنهاى پژوهشى پا گرفته, پژوهش گر بر صدر نشانده شده و بزرگش مى دارند و کارش را مى ستایند.
این همه, نشان از رویکرد مبارک و ارج گذارى جمعى است به مهم ترین, اساسى ترین و بنیادى ترین نیاز اجتماعى امروز و فرداى ما.
از آن نواخت و این رویکرد, آینده زیبا و پرشکوه و جلالى را مى توان براى پژوهش , پیش بینى کرد و از اوج گیرى, دامن گسترى و پرتوافشانى پژوهش, در آینده اى نه چندان دور, خبر داد.
امید مى رود با این دریچه اى که رو به ساحَت و چشم انداز بس زیباى پژوهش گشوده شده و خنکاى نسیم آن در هر انجمن و محفل علمى, در جانهاى شور مى آفریند و دلها را مى انگیزاند, به زودى جایگاه خود را در هِرَم نظام مقدس جمهورى اسلامى بیابد و در برنامه کلان کشور, در کنار آموزش قرار بگیرد.
نیروهاى جوان, با استعدادهاى درخشان, توان فکرى بالا, افق فکرى گسترده, اگر به آسانى به تواناییهاى پژوهشى دسترسى یابند, به درستى از افقى جدید مدیریت شوند, در چهارچوب برنامه ریزى دقیق, روشن و همه سویه, قرار گیرند و حرکت خویش را بیاغازند, افق روشنى در گوناگون عرصه هاى پژوهش, بویژه پژوهشهاى دینى پدید خواهند آورد.
اگر همراه, , همساز و هماهنگ با آهنگ پژوهش, نیازهاى جدّى جامعه علمى و مردمان, در چشم انداز قرار نگیرند, پژوهش به بى راهه خواهد افتاد و از دامن گسترى و پرتوافشانى باز خواهند ماند و در به حرکت در آوردن چرخهاى جامعه, نقشى نخواهد آفرید و کارى خواهد بود بیهوده و بى بازده.
پژوهش و کند وکاو, اگر شورى نینگیزد, حرکتى نیافریند, جامه نو به تن جامعه نپوشاند, افقهاى نوى نگشاید, همان راه هاى کهنه و بسیار رفته را بپیماید, ارکان جامعه بنیاد گشته بر چنین پژوهشى , یکى پس از دیگرى فرو خواهد ریخت.
پژوهش است که اندیشه نو را پدید مى آورد و اندیشه نو است که جامعه را نو مى سازد و مى شکوفاند و اوج مى دهد.
اگر جامعه اى از این مهم بى بهره باشد, یا داشته باشد, ولى به خاطر کهنگى, فرسودگى و زنگ زدگى, نتواند بر مدار آن حرکت کند, رو به افول خواهد گذاشت.
بله, آنچه امروز در جامعه علمى ما, نگرانیهایى را پدید آورده, کهنه گرایى, جموداندیشى, کم دانشى کارگزاران امر پژوهش است; همانان که در عرصه اند و میدان دار و به پندار خود پژوهش را هدایت مى کنند و جهت مى دهند.
اینان, چون بى بهره از دانشهاى روز, اندیشه هاى نو, راهگشا, دگرگونى آفرین, بالنده و شکوفاند, در پرتو مدیریت, شوق انگیزى و پشتیبانى آنان پژوهشهایى میدان مى یابند که از نوآورى و خیزش, بى بهره اند و کهنگى, تکرار, ناسودمندى و ناراهگشایى, سر تا پاى آنها را فرا گرفته است.
این حرکت, کم گویان نوگوى را به انزوا مى کشاند و پرگویان و کهنه گوى را بر صدر مى نشاند و از همین جا افول آغاز مى شود.
آنچه که نیاز جامعه است, باید بها داده شود و در صدر قرار گیرد, نه انبوه پژوهشهاى کنار مانده از حرکت و پویش جامعه, همانا جرقه هایى که گه گاه در دل تاریکیها و تیرگیها جلوه گرى مى کنند.
اگر این پژوهشها و اندیشه هاى جرقه گون, پاس داشته شوند و ارج ببینند, به زودى بسیار خواهند شد و آسمان پژوهش را شهاب باران خواهند کرد.
این که مى بینیم, تار و پودپژوهش در این بَروبوم, از هم گسسته است, رونویسى بسیار, از این و از آن گرفتن و به نام خود به زیور چاپ آراستن, معمول و رونق بازار, پژوهش گر نمایان یک شبه ره صد ساله پیموده, میدان دار… از این جا سرچشمه مى گیرد که به نوگرایان که بسیار اندکند و کم شمار, توجه نمى شود و پژوهش آنان که به سختى سامان یافته و از گردونه هاى دشوار گذر, گذر کرده و راه هاى پرسنگلاخ بسیار را پیموده, تا چنین زیبا و آراسته فرا روى ما قرار گرفته, در مدار توجه قرار نمى گیرد.
این حرکت, خواسته یا ناخواسته, نوآوران را بیش از پیش به انزوا مى کشاند, برگ و بار آنان را مى ریزد و انگیزه را از آنان مى گیرد, همان انگیزه قوى که آنان را به وادى نوآورى, با همه دشواریهایش کشانده است.
این از هم گسستگى و آشفته بازارى, پیامدهاى ناگوار بسیار دارد که به پاره اى از آنها, اشاره شد و پاره اى دیگر اکنون, فراروى قرار مى گیرند:
1. جدایى بین خروجیهاى پژوهش, بانیازها.
2. پرداختن به گزاره هاى کم اهمیت و تنها علمى و مدرسه اى.
3. ناشناخته ماندن اندیشه وران نوآور و اندیشه هاى نو.
4. رویگردانى فرهیختگان, جویندگان اندیشه هاى نو, از پژوهشها, بویژه پژوهشهاى دینى.
5. دامن گسترى ناعدالتیها, برترى دادن رنج نادیدگان بر رنج دیدگان و تلاش گران نستوه, در کانونهایى که باید پاسدار عدالت و بَرى از هر گونه تبعیض ناروا باشند.
6. مرگ و افول فرهنگ و اندیشه, دو اهرم به حرکت درآورنده جامعه, همانها که بستگى شدید به نوآورى و میدان دارى نوآوران دارند.
این دوباره کاریها, دستبرد به آثار دیگران, نشر اندیشه هاى کهنه, خرافه, سخنان سست بنیاد و… با هزینه هاى کلان و گزاف, امروز چهره جامعه علمى را کدر, غبارآلود و زشت جلوه گر ساخته که باید اهل اندیشه و فرهنگ, دانایان و روشن روانان, به پا خیزند, همت گمارند و حرکت نوینى را بیاغازند و با بنان و بیان, با پژوهشهاى ملال آور, خستگى افزون, عمر بر باد ده, اندیشه سوز و هزینه هدر ده در افتند و بنیادى نو و با شکوه براى پژوهشها, پى افکنند.
اگر پیشینیان, به زیبایى قلّه پژوهش را در نور دیده اند, نه از آن روى بوده که استعداد داشته و توانایى و از همه چیز بهره مند که پژوهش گران و پژوهشگاه هاى ما , از این مواهب بیش تر بهره مندند; بلکه آنچه آنان از آن بهره داشته اند و ما نداریم, قاعده و تراز مندى و پاى بندى به اصول و قواعد پژوهش و توجه به سزاواریها و بایسته هاى پژوهش و نگارش است. سند زیر, بخشى از این حقیقت را مى نمایاند:
میرزا ابوالفضل تهرانى, در مقدمه کتاب شفاء الصدور, مى نویسد:
(ابن حزم ظاهرى, در رساله اندلسیه, که الطف رسائل معموله در این باب است (اقسام سبعه تصنیف) گفته و سایر فضلا و حکما نیز, به موافقت یا متابعت او قاعده تأسیس کرده اند که هیچ عاقلى را روا نیست که تخطى کند از تألیف بر یکى از هفت قسم:
اول. چیزى که اختراع و ابتکار کند که مسبوق به او نشده باشد.
دویم. عملى, یا کتابى ناقص که او را تتمیم و تکلمه کند.
سیم. مشکلى سربسته و دربسته که به شرح, فتح اقفال و دفع اشکال او کند.
چهارم. کتابى, یا عملى مفصل و طویل الذیل, که به حذف زوائد و جمع فوائد او را مختصر کرده, بى اخلال به جزئى و بى نقیصه, به قالب تصنیف برآورد.
پنجم. امور متفرقه پراکنده که به سلسله جامعه فراهم آورد و در رسته جمع و تألیف کشد.
ششم. مسائل مختلطه, در هم شده که غیر مرتّب و نا منضدّند, بر وجهى خاص و ترتیبى مخصوص, در سلک ترتیب و تنضید بر آورد.
هفتم. کتابى, یا مسأله اى که در او, مؤلف , یا مخترع, خطائى کرده, بر خطاى او تنبیه کند و فساد او را اصلاح نماید.
و تألیفاتى که بیرون این هفت قسم است, مثل اکثر مؤلفات غیر متبحرین, شایسته اعتناى فحول و زیبنده مراجعه ارباب الباب و العقول نیست.)
شفاء الصدور فى شرح زیارت العاشور/ 1, چاپ سنگى
نکته در خور توجه, جایگاه نوآوریها در اندیشه فرهیختگان پیشین است که اولویت نخست را به انجام کارهاى نشده و راه هاى نرفته داده اند.
بارى, ما اگر بخواهیم از گشایشى که در کار پژوهش پیش آمده, بهترین بهره ها را ببریم, بایستى تهیگاه ها را پر کنیم و گسلها و گسستهاى پدید آمده در ساحَت پژوهش را بازسازى کنیم, به سامان دهى پژوهش بپردازیم و کاستیها, آسیبها و آفتها را بشناسیم و به جبران و جلوگیرى از آنها, همت گماریم.
دانش فقه, از آن جا که عهده دار روشنگرى مرز بایدها و نبایدهاست, مى تواند در برداشتن و زدودن بسیارى از بازدارنده ها, آفتها و آسیبهاى پژوهشى و حتى در برنامه ریزیهاى پژوهشى, کارگشا و نقش آفرین باشد.
در مثل, فقه, با توجه به نیازهاى جامعه, مى تواند:
ـ در جهت گیرى پژوهشها, نقش آفرین باشد و اظهار نظر کند.
ـ در گزینش گزاره هاى پروژه هاى پژوهشى, با توجه به زمان و مکان و نیازها, باید و نباید داشته باشد.
ـ پژوهش در پاره اى از مقوله ها و گزاره ها را که تنها از شمارى از فرهیختگان, دانشوران و عالمان بر مى آید,بر آنان واجب عینى سازد و وارد شدن کم مایگان, کم دانشان و کم تجربگان را به پاره اى از وادیها و عرصه هاى پژوهش, حرام گرداند.
ـ شمارى که از آشفته بازار پژوهش به ناروا بهره مى برند و به آثار دیگران دستبرد مى زنند و فکر و اندیشه روشن روانان, دانایان, و اهل دانش و پژوهش را, مزّورانه و ترفند بازانه به نام خود ثبت مى کنند, به عنوان دروغ گو, دست یازنده به حقوق دیگران, آلوده کنندگان فرهنگ و دانش, غش در کار و… بشناساند و ناروایى کار آنان را بنمایاند و ناشایستگى و نادرستى کار این گونه کسان را به درستى آشکار سازد و دامن پژوهش را از این آلودگیها و سیاه کاریها پاک سازد.
ـ مقوله و گزاره حق التألیف و کپى رایت را به بوته بررسى نهد و با بیان روشن, همه سویه, از بسیارى از حق کشیهاى ناشران و مؤسسه هاى بى تعهد و تباه کننده فرهنگ و اندیشه, جلوگیرى کند و از حق نویسندگان و نوآوران به دفاع برخیزد, تا گل اندیشه بشکفد و پژوهش گران نوآور, امیدوارانه و با انگیزه بالا, در عرصه نوآورى به تلاش خود ادامه دهند.
بارى, اگر پژوهش را به عنوان یک گزاره مهم و بنیادین و با گستره گسترده, به فقه عرضه بداریم, روشن اشت که باید و نبایدهاى بسیارى را براى جامعه علمى ما روشن و از این آشفتگى جلوگیرى خواهد کرد.
اگر فقه, به درستى و به همت و پشتکار فقیهان نواندیش و همه سویه نگر و آشناى به دنیاى جدید پژوهش , پا در ساحَت پژوهش بگذارد, دگرگونى ژرف و بنیادینى پدید خواهد آورد و دستورالعملهاى ارزنده اى فرا راه معماران و سامان دهندگان امر پژوهش خواهد گذارد و به آنان یارى خواهد رساند که عرصه پژوهش را از آفتها, آسیبها و آلودگیها پاک سازند.
در یک کلام, پژوهش امروز, براى به در آمدن از باتلاق نابسامانیها, نیازمندِ فقه پژوهش است.
جامعه فقهى ما, با تلاش و تکاپو, ژرف نگرى, درنگ و دقت, باید در میدان پژوهش قد برافرازد و حریم آن را از هرگونه حرکت حریم شکنانه پاس بدارد و نگذارد با بلبشوى نبود قانون و مجال طرح نیافتن آیینها و قانونهاى شرعى, هر رهزنى قد افرازد و به تاراج پژوهش پژوهش گران ناب اندیش بپردازد و یا سوداگرانه با مقوله هاى نیازمند به پژوهشِ دقیق و کالبدشکافانه برخورد کند و انسانهاى جویاى حقیقت را به سرابهاى خود ساخته رهنمون شود که نه تنها تشنگى آنان را فرو ننشاند که رمیدگى در آنان پدید آورد.
امروزه, فقیهان روشن اندیش و روشن روان, اگر بتوانند به درستى ساحَت پژوهش را از هر گزند و آلودگى, با درآوردن باید و نبایدها از دل شریعت, به دور بدارند, زمینه را براى دگرگونیهاى بزرگ فراهم آورده اند. زیرا پژوهش به دور از آفتها و گزندها, سالم و شاداب, خیلى زود جامعه علمى را از رکود به در مى آورد, غبار از چهره آن مى زداید و افقهاى روشن را به آن مى نمایاند.
از رکود به درآوردن جامعه, بالنده و شاداب گردانیدن آن, دمیدن روح حیات به کالبد آن, با پژوهش بى غل و غش, ناب و بى آمیغ ممکن است.
جامعه هایى که به اوج رسیده و از تنگناها به در آمده و شکوفان شده اند, باید و نبایدهایى در پژوهش داشته و با آیینها و قانونهاى سخت و استوار از حریم آن, جانانه, در همه آنات و در همه فراز و نشیبها, به دفاع برخاسته و نگذاشته اند به هیچ روى گزندى به آن برسد.
نویسنده, ناشر, دولت و مردم, همه و همه, با هماهنگى و رأى مندى نگذاشته اند چشمه جوشان پژوهش از جوشش باز ایستد و بخشکد و از زلال آن بى بهره مانند و از پاى درآیند.
اینان خوب دریافته اند, وقتى مى تواند جامعه از لاک و پوسته خود به در آید و در جاده هاى ناپیموده شده حرکت خویش را بیاغازد که از اندیشه هاى نوِ سرچشمه گرفته از پژوهش, پرتو بگیرد و درون خویش را از تاریکیها و تیرگیها پاک سازد.
جامعه اى شکوفان مى شود و در دل خود تمدنى بزرگ را مى پروراند که نوآوران و پژوهش گران و نویسندگان و اهل فکر و اندیشه اش, با نگهداشت حقوقشان, در رأس هِرَم قرار بگیرند و صدرنشین باشند.
این نکته بس مهم را بسیارى از کشورها و جامعه ها به خوبى دریافته اند و بر نگهداشت و پاسدارى حقوق نویسندگان و نوآوران و پژوهش گرانشان پاى مى فشارند و نمى گذارند در این ساحَت مقدس و تمدن آفرین, آلودگى راه یابد.
در گذشته, ما نیز چنین بوده ایم و بلکه سخت گیرتر و امروز نیز باید چنین باشیم, تا به آن شکوفاییها و مجدها دست یابیم.
بى گمان, در هنگامه سرورى و آن گاه که جامعه علمى مسلمانان, با مشعلهاى برافروخته دانش خویش, دنیاى اسلامیان و دیگران را از جهل و تاریکى به در آورده و روشن کرده بود, پژوهش حریم داشته و هیچ کس را یاراى آن نبوده که به این حریم مقدس وارد شود, آشفتگى و پریشانى پدید آورد.
اسلامیان, حریم پژوهش را پاس داشتند که رائد قوم و پیشاهنگ دانش در جهان شدند. تا وقتى که چنین بود, چنان بودند, در اوج آسمانها, آفرینندگان دنیاى جدید و زمینه ساز تمدن دیروز و امروز. از وقتى که از گردونه بر کنار ماندند و پژوهش, نوآورى, شناخت و کشفِ ناشناخته ها, کم رنگ شد و پژوهش گران, نوآوران و کاشفان از صدر به زیر آمدند, کسى آنان را ننواخت و پژوهش و نوآورى شان را ارج نگذاشت, دست تاراج گران باز گذاشته شد, دلقکها, پژوهش گرنماهاى رهزن میدان دار شدند, جامعه اسلامى از فراز به فرود آمد و بال و پرش سوخت و از اوج آسمانها فرو افتاد و دیدیم و دیدید که چه شد و چسان از کاروان تمدن واپس ماند.