رؤیت هلال, یکى از مسائل بحث انگیز, پر سر و صدا و پر فروع است که, در طول تاریخ همواره در هر دوره اى یک یا دو فرع آن, مورد نزاع و اختلاف و معرکه آرا بوده است; مثلاً در سده هاى چهارم و پنجم موضوع عدد و رؤیت, و در اواخر دوران صفویه و پس از آن مسئله رؤیت هلال پیش از زوال بیش از همه مورد بحث بوده است و نیز در زمان ما اشتراط یا عدم اشتراط اتّحاد آفاق و اعتبار قولِ هَیَوى و محاسبات فلکى و سرانجام رؤیت هلال با چشم مسلّح از بحث انگیزترین فرع هاى این موضوع است. البته در رؤیت هلال مباحث بسیارى مطرح بوده است; از جمله:
طُرُق و اماراتِ معتبَر براى ثبوت هلال, مانند رؤیت, و صور مختلف آن, گذشت سى روز از ماه قمرى قبل;
طرق و اماراتِ غیر معتبر, مانند غروب هلال بعد از شفق, تطوّق (به نظر برخى), شهادت یک شاهد, شهادت زن;
حکم حاکم در رؤیت هلال, شهادت بر شهادت, چگونگى ثبوت هلال در قطبین, وظیفه شاک ّ در هلال شوّال, ضابطه وحدت و تقارب افق, لیلة القدر و ارتباط آن با رؤیت.
افزون بر اینها, به مناسبت بحث هاى بسیار مفیدى لابه لاى آثار مربوط به رؤیت هلال به چشم مى خورد; مانند ولایت فقیه, توثیق عمر بن حنظله و بحث هاى سودمند ادبى, حدیثى و تاریخى.
به هر حال, راجع به پاره اى از این موضوعات, به طور گسترده پیش از این بحث شده است, مانند اشتراط یا عدم اشتراط اتّحاد آفاق, که بیشترِ جلد دوم رؤیت هلال به همین موضوع اختصاص یافته است. برخى مطالب هم جنبه تاریخى دارد و کاربرد آن بیشتر در تاریخ علم است و امروزه به هیچ روى مورد اختلاف نیست; مانند عدد و رؤیت. برخى مباحث هم کمتر یکجا و منسجم تحقیق شده اند. از این رو و نیز به دلیل اهمیت آنها, به طور گسترده در مقدمه رؤیت هلال درباره آنها سخن گفته ام; مانند: اعتبار قولِ هیَوَى, رؤیت با چشم مسلّح, و اختلاف شیعه و سنّى در رؤیت هلال ذى حجه در مکه مکرمه, که باب سوم مقدّمه به مبحث نخست, باب چهارم آن به مبحث دوم, و باب پنجم آن به مبحث سوم اختصاص یافته است.
از این رو, در این جا به توضیح کوتاهى راجع به اهم ّ فروع رؤیت هلال ـ به جز سه موضوع فوق ـ مى پردازم (و چون توجه نکردن به جوانب شهادت بیّنه به رؤیت و پذیرفتن بى قید و شرط یا مسامحه آمیز آن, موجب گرفتارى ها و نابسامانى هایى شده است, این باب را با سخن بسیارى از فقیهان درباره آن به پایان مى برم):
الف) عدد و رؤیت
یکى از مسائل بحث انگیز در سده هاى چهارم و پنجم هجرى این بوده است که آیا ماه مبارک رمضان همیشه کامل و 30 روز است و یا این که برخى سال ها 29 روز است و با دیدن هلال شوّال, هر چند از آغاز ماه مبارک رمضان 29 روز گذشته باشد, عید فطر ثابت مى شود و در نتیجه ماه مبارک 29 روز خواهد بود.
هر دو نظریه طرفدارانى داشته است. به قائلانِ قول اوّل (أصحاب العدد) و به طرفداران نظریه دوم (أصحاب الرؤیة) مى گویند.
شیخ صدوق(قده) ـ حدّاقل در دورانى از حیات علمى اش ـ از اصحاب عدد بوده و در خصال و فقیه از این نظریه به شدّت دفاع کرده است2.
شیخ مفید نیز در آغاز, در زمره اصحاب عدد بوده, و در تأیید آن به سال 363 رساله اى نوشته است به نام (لمح البرهان فی عدم نقصان شهر رمضان) یا (لمح البرهان فی کمال شهر رمضان)3. ابن طاووس در اقبال, قسمتى از این رساله را نقل کرده است. همچنین در فلاح السائل از آن یاد کرده و نوشته است:
(أقول: وسمعتُ من یذکر طعناً على محمّد بن سنان, لعلّه لم یقف على تزکیته و الثناء علیه, وکذلک یحتمل أکثر الطعون. فقال شیخنا المعظّم المأمون المفید محمّد بن محمّد بن النعمان فی کتاب [لمح البرهان فی] کمال شهر رمضان لمّا ذکر محمّد بن سنان ما هذا لفظه: على أن ّ المشهور عن السادة(ع) من الوصف لهذا الرجل خلاف ما به شیخنا أتاه و وصفه…)4.
گفتنى است که متن کامل لمح البرهان امروزه در دست نیست. شیخ مفید سپس از این قول عدول کرده و در تأیید قول دوم کتابى نوشته است به نام مصباح النور فی علامات أوائل الشهور. این رساله نیز مفقود شده و در دست نیست5. وى در (رسالة أجوبة مسائل أهل الموصل فی العدد و الرؤیة) معروف به (رساله عددیه), که اولین رساله بخش دوم رؤیت هلال از جلد اول است, سه بار به آن ارجاع داده و از آن یاد کرده است. همچنین در کتاب تصحیح الاعتقاد با تعبیر مصابیح النور از آن نام برده است6.
شیخ مفید جمعاً چهار رساله در موضوع عدد و رؤیت تألیف کرده که در مقدمه رساله عددیه درباره آنها توضیح داده ام.
ابن طاووس (م: 664) در اقبال مى گوید:
(امروزه دیگر کسى از عالمان شیعه قائل به عدد نیست; ولى پیش از آن عده اى بدان قائل بوده اند). وى به نقل از شیخ مفید این عالمان را از این عدّه مى شمارد: (ابوالقاسم جعفر ابن محمّد بن قولویه, سید ابو محمّد حسنى, ابو محمّد هارون بن موسى, شیخ صدوق و برادرش ابو عبدالله حسین بن على بن بابویه).
ابن طاووس مى افزاید:
(ابن قولویه کتابى در دفاع از نظریه عدد نوشته و محمّد بن احمد بن داود قمى آن را نقد کرده است)7.
کراجکى نیز همانند شیخ مفید ابتدا قائل به عدد بوده و در حمایت از آن اثرى نگاشته و سپس از آن عدول کرده و در نقد آن, کتاب الکافی فی الاستدلال را نوشته است8.
شیخ صدوق بر خلافِ خصال و فقیه ـ که در آنها به شدّت از عدد دفاع کرده است ـ در مقنع و هدایه و امالى هیچ سخنى از عدد به میان نیاورده و تنها رؤیت را علامت دانسته است. عبارت وى در مقنع و امالى به ترتیب چنین است:
ـ (و اعلم أن ّ صیام شهر رمضان للرؤیة و الفطر للرؤیة, و لیس بالرأی و التظنّی… .
وقد یکون شهر رمضان تسعة و عشرین, و یکون ثلاثین, ویصیبه ما یُصیب الشهور من النقصان و التمام9.
ـ صیام شهر رمضان فریضة, و هو بالرؤیة, و لیس بالرأی و لا بالتظنّی, و من صام قبل الرؤیة فهو مخالف لدین الإمامیّة10).
از رساله هاى مستقلّى که در ردّ عدد نوشته اند امروزه دو رساله در دست است: یکى از شیخ مفید و دیگرى از شاگردش سید مرتضى که هر دو تصحیح و در بخش دوم رؤیت هلال در جلد اول درج شده اند.
مرحوم آیة الله خویى(ره) در بحث رؤیت هلال با اشاره به قول به عدد گوید:
(و نُسب هذا القول إلى الشیخ المفید أیضاً فی بعض کتبه, کما صرّح بهذه النسبة فی الحدائق أیضاً.
غیر أن ّ له رسالة خاصّة سماها بـ الرسالة العددیّة… أبَطل فیها هذا القول و أنکره أشدّ الإنکار… و لا ندری أنّه(قده) فی أیّ کتاب من کتبه ذکر ما نُسبَ إلیه, و نظن ّ ـ والله العالم ـ أنّها نسبة کاذبة; لإصراره على إبطال القول المذکور فی الرسالة المزبورة… 11).
ایشان در این جا به دلیل آن که شیخ مفید در رساله عددیه قول به عدد را رد کرده است, نسبت قول به عدد را به وى مستبعد دانسته و گمان کرده که این نسبت دروغ است; در حالى که منافاتى بین قائل بودن به عدد در زمانى, و ردّ این نظریه در زمان دیگرى نیست, و اتفاقاً در این جا چنین است; یعنى ـ چنان که گذشت ـ شیخ مفید در ابتدا قائل به نظریه عدد بوده و در دفاع از این نظر به سال 363 رساله اى نوشته به نام لمح البرهان فی عدم نقصان شهر رمضان, و از این نظر عدول کرده و رساله مصباح النور فی علامات أوائل الشهور و سپس رساله عددیه را در ردّ آن نوشته است. این نکته به قدرى مسلّم و قطعى است که قابل انکار نیست و بسیارى از فقیهان این قول را به وى نسبت داده اند; حتى سید بن طاووس در اقبال بخشى از عبارات شیخ مفید را در لمح البرهان نیز نقل کرده و عدول وى از این نظر را نشانه حق پذیرى او دانسته است. نیز نجاشى شاگرد شیخ مفید در سرگذشت وى, لمح البرهان را در عداد تألیفات او یاد کرده است. اینک شمّه اى از سخنان بزرگان در این باره12:
سید ابن طاووس (م: 664) در اقبال:
(… ولکنّنی أذکر بعض ما عرفته ممّا کان جماعة من علماء أصحابنا معتقدین له و عاملین علیه من أن ّ شهر رمضان لاینقص أبداً عن الثلاثین یوماً.
فمن ذلک ما حکاه شیخنا المفید محمّد بن محمّد بن النعمان فی کتاب لمح البرهان, فقال: … .
ـ و وجدت کتاباً للشیخ المفید محمّد بن محمّد بن النعمان, سمّاه لمح البرهان الذی قدّمنا ذکره قد انتصر فیه لاُستاده… و ذکر فیه أن ّ شهر رمضان لاینقص عن ثلاثین, و تأوّل أخباراً ذکرها تتضمّن أنّه یجوز أن یکون تسعاً و عشرین… .
ـ و وجدتُ شیخنا المفید قد رجع عن کتاب لمح البرهان, و ذکر أنّه صنّف کتاباً سمّاه مصباح النور, و أنّه قد ذهب فیه إلى قول محمّد بن أحمد بن داود فی أن ّ شهر رمضان له أُسوة بالشهور فی الزیادة و النقصان.
… و إنّما أردنا ان لایخلو کتابنا من الإشارة إلى قول بعض من ذهب إلى الاختلاف من أهل الفضل و الورع و الإنصاف, و أن ّ الورع والدین حملهم على الرجوع إلى ما عادوا إلیه, من أنّه یجوز أن یکون ثلاثین و أن یکون تسعاً و عشرین).
فاضل آبى (زنده در 672) در کشف الرموز:
(… و ذهب المفید ـ فی مختصرٍ له ـ إلى اعتباره و علیه أصحاب الحدیث).
شهید اوّل (م: 786) در غایة المراد:
(و اختار العمل بتمام شهر رمضان المفید فی بعض مختصراته, و الصدوق(ره)).
سید محمّد عاملى صاحب مدارک (م: 1009) در مدارک الأحکام:
(و القول باعتبار العدد منقول عن شیخنا المفید فی بعض کتبه… ).
محقّق خوانسارى (م: 1098) در مشارق الشموس:
(… و خالف الصدوق أیضاً فی الفقیه… و نقل الخلاف فی ذلک عن شیخنا المفید(ره) أیضاً فی بعض کتبه).
فیض کاشانى (م: 1091) در مفاتیح الشرائع:
(و لا بِعَدِّ شعبان ناقصاً ابداً و رمضان تامّاً أبداً, للصحاح الصراح, خلافاً للمفید و الصدوق).
شیخ على بن قاسم مسکنانى (زنده در 1184) در شرح مفاتیح فیض:
(خلافاً للمفید, حیث نسبه إلیه صاحب المدارک بأن ّ القول باعتبار العدد منقول عنه فی بعض کتبه).
مولا احمد نراقى (م: 1245) در مستند الشیعة:
(… للمحکیّ عن المفید فی بعض کتبه, والصدوق فی الفقیه).
محقّق تسترى (م: 1237) در کشف القناع:
(و حکى ابن طاووس عنه… فی کتاب لمح البرهان أنّه قال عقیب الطعن على من ادّعى حدوث القول بعدم نقص شهر رمضان… ثم ّ صنّف المفید کتاب مصباح النور… و رجع عمّا کان علیه ممّا فی لمح البرهان13).
سید محمّد مجاهد (م: 1242) در مناهل:
(و صرّح… بأنّه مذهب ابن بابویه فی… الفقیه, و بأنّه منقول عن المفید فی بعض کتبه).
ب) رؤیت هلال پیش از زوال
این موضوع به تبع وجود آن در احادیث شریف از همان اوایل غیبت کبرا مورد بحث فقها بوده و ظاهراً نخست بار آن را سید مرتضى علم الهدى (م: 436) در المسائل الناصریّات مطرح کرده است, ولى اواخر دوران صفویه معرکه آرا بوده و چندین رساله مستقل درباره آن تألیف شده است.
موضوع بحث این است که اگر روز سى ام ماه, هلال پیش از زوال رؤیت شود, آیا آن روز از ماه جدید محسوب مى شود و به سان آن است که شب قبل, هلال رؤیت شده باشد؟ یا آن روز از ماه جدید محسوب نمى شود; بلکه آخرین روز ماه قبل است و به سان آن است که ماه بعد از زوال و هنگام غروب دیده شود. بنابراین دیدن پیش از زوال اعتبارى ندارد; بلکه ملاک براى ورود ماه جدید, رؤیت پس از زوال و نشانه آن است که روز بعد آغاز ماه جدید خواهد بود؟
به احتمال اوّل (اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال) و به احتمال دوم (عدم اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال) مى گویند. محقّق سبزوارى (م: 1090) در ذخیره و کفایه به اعتبار رؤیت پیش از زوال قائل شده, ولى شاگردش فاضل سراب (م: 1124) رساله اى در نقد این نظر استاد نوشته است (رساله 4 بخش دوم این مجموعه) و به دنبال آن فرزند محقّق سبزوارى (م: حدود 1135) به دفاع از پدر برخاسته و رساله اى در نقد فاضل سراب نگاشته است (رساله 8). آن گاه فاضل خواجویى (م: 1173) رساله عدم اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال (رساله 9) را در دفاع از نظریه فاضل سراب, و سرانجام نواده محقّق سبزوارى (م:1181) در دفاع از پدر و جدّ و ردّ سراب و خواجویى, رساله اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال (رساله 11) را تألیف کرده است.
ما همه این رساله ها را به ترتیب در بخش دوم مجموعه رؤیت هلال درج کرده ایم.
همچنین استاد اکبر وحید بهبهانى (م: 1205) قائل به عدم اعتبار بوده و بدون نظر به سایر رساله ها رساله اى در دفاع از این نظر نگاشته (رساله 12); ولى شاگردش سید ابوالقاسم موسوى خوانسارى (م: 1211) آن را در رساله اش نقد کرده است (رساله 13).
علاوه بر اینها, مولا محمّد حسین بن یحیى نورى (زنده در 1133) از شاگردان علامه مجلسى رساله اى نوشته به نام تحقیق الحال فی رؤیة الهلال قبل الزوال (رساله 7) و بدون آن که در مقام نقض و ابرام دیگر رساله ها باشد, به عدم اعتبار رؤیت قبل از زوال قائل شده است.
همچنین سید محمّد بن قاسم حسینى طارمى زنجانى (م: 1269) رساله اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال (رساله 14) را بدون نظر به دیگر رساله ها, به فارسى نوشته و قائل به اعتبار شده است.
هرچند بیشتر رساله هاى جلد اوّل رؤیت هلال بدین موضوع اختصاص دارد, ولى همین مباحث و نیز سایر مباحث مطرح شده در این رساله ها, براى فقیه کارگشا و راهنما خواهد بود.
غیر از رساله هاى یاد شده به اثر مستقل دیگرى در این زمینه دست نیافتیم, ولى در بسیارى از کتابهاى فقهى که بحث هلال را مطرح کرده اند, رؤیت پیش از زوال نیز مورد بحث قرار گرفته است; از جمله در مصابیح از علامه بحرالعلوم(ره).
ج) حکم حاکم
یکى از مسائل مورد بحث این است که همان طور که رؤیت و بیّنه, حجّت و اماره معتبر براى اثبات اوّل ماه است, آیا با حکم حاکم نیز آغاز ماه ثابت مى شود یا نه؟ در روایات رؤیت هلال و در آثار فقهى قدما, این موضوع صریحاً مطرح نشده است, ولى متأخران به تفصیل از آن بحث کرده اند; از جمله میر محمّد صالح حسینى خاتون آبادى (م: 1126) داماد و شاگرد علامه مجلسى دو رساله در عدم ثبوت هلال به حکم حاکم ـ یکى به عربى (رساله 5) و دیگرى به فارسى (رساله 6) ـ نوشته است. در مقابل,
دیگر فقیهان نیز در ثبوت هلال به حکم حاکم رساله مستقل نوشته اند مانند رساله هاى 20 و 28 که در جلد دوم رؤیت هلال درج شده اند.
مشهور بین فقیهان این است که حکم حاکم معتبر است و افزون بر رساله هاى مستقل, در دیگر کتابهاى فقهى نیز از آن بحث کرده اند که متن سخن آنان را در این باره در جلدهاى سوم و چهارم رؤیت هلال درج کرده ایم. از جمله سخنان دقیق و جالب در این باره مى توان به مطالب وحید بهبهانى که سید محمد مجاهد از وى نقل کرده است (رؤیت هلال, ج 3/ 2089 ـ 2090), سید ابوتراب خوانسارى در شرح نجاة العباد (رؤیت هلال, ج 4/ 2498 ـ 2502) و آیة الله سیّد عبدالاعلى سبزوارى (ج4/ 2777 ـ 2780) اشاره کرد. سخن این فقیهان در جلد سوم و چهارم هلال درج شده است و نیازى نمى بینم که آنها را در اینجا نقل کنم14.
د) لیلة القدر
یکى از مباحث مرتبط با رؤیت هلال, تعیین لیلة القدر است. با توجه به این که زمین کروى و نیمى از زمین روز و نیم دیگر آن شب است و هلال در سراسر کره در وقت واحدى رؤیت نمى شود, این سؤال پیش مى آید که شب قدر چه شبى است؟ و رؤیت هلال در چه نقطه اى ملاک تعیین شب قدر است؟ آیا ممکن است دو شب در مجموع کره زمین, لیلة القدر باشد یا نه؟ مرحوم آیة الله خویى(ره) و برخى دیگر از فقیهان که قائل به عدم اشتراط اتّحاد آفاق هستند, بر این باورند که شب قدر, واحد شخصى است و همین را مؤیّد نظر خویش مبنى بر عدم اشتراط اتّحاد آفاق دانسته اند15.
مخالفان این نظر مى گویند مانعى ندارد که شب قدر دو شب باشد: در بخشى از کره زمین بک شب و در بخشى دیگر شب دیگر. رساله دهم بخش دوم رؤیت هلال به نام تعیین لیلة القدر از مولا اسماعیل خواجویى (م: 1173) در این باره است و یک مقاله از مقالات بخش چهارم رؤیت هلال باعنوان (شب و روز) نیز به این موضوع اختصاص دارد. موافقان و مخالفان نظریه مرحوم آیة الله خویى(ره), هم در رساله مستقل و هم در دیگر آثار فقهى خود بدین بحث پرداخته اند; از جمله در رساله هاى 19 و 27 که در جلد دوم درج شده اند. دیگر سخنان در این باره در جلدهاى سوم و چهارم آمده است.
هـ) اشتراط یا عدم اشتراط اتّحاد آفاق
بحث انگیزترین موضوع در زمان ما این است که اگر رؤیت هلال در افقى ثابت شد, آیا فقط براى دیگر آفاقى هم که با افق مزبور متّحدند, ثابت است و براى آفاق غیر متّحد ثابت نمى شود؟ یا این که اتّحاد آفاق شرط نیست و براى سایر نقاط ـ اعم از متّحد الاُفق و مختلف الاُفق ـ هم ثابت مى شود؟
احتمال اوّل مشهور بین فقها و احتمال دوم قول عده اى از فقیهان از جمله سید ابوتراب خوانسارى, آیة الله خویى و شهید آیة الله سیّد محمّد باقر صدر است. از شاگردان آیة الله خویى برخى این نظر را پذیرفته اند مانند آیة الله شهید سید محمد باقر صدر, و برخى دیگر رد کرده اند, مانند آیة الله شهید سید محمّد صدر.
عمده مباحث جلد دوم رؤیت هلال اختصاص به این موضوع دارد و رساله هاى شماره 19, 26, 27, 29 ویژه نقد آن است.
در برخى رساله ها نیز نظر غیر مشهور به طور ضمنى تأیید شده است; مانند رساله 24.
افزون بر رساله هاى مستقل, در دیگر آثار فقهى معاصران نیز از این موضوع بحث شده است که همه را در جلد چهارم رؤیت هلال درج کرده ایم; از جمله سخنان شهید آیة الله سیّد محمّد باقر صدر, و نیز سخنان آیة الله خویى در منهاج و نیز تقریر درس ایشان.
البته قائلان به قول غیر مشهور همه یکسان نظر نداده اند و برخى مانند آیة الله خویى(ره) براى ثبوت هلال, اشتراک در جزئى از شب را بین نقطه ناظر و سایر نقاط لازم مى دانند; ولى فقیهان پیش از ایشان ـ از قائلان بدین قول ـ چنین شرطى نکرده اند. برخى از فقهاى معاصر اهل سنّت درست مانند آیة الله خویى به شرط اشتراک در قسمتى از شب, همین نظر را دارند. اولین کنگره مجمع البحوث الإسلامیّة که در قاهره برگزار شد مصوّباتى داشت; از جمله:
(إنّه لا عبرة باختلاف المطالع ـ و إن تباعدت الأقالیم ـ متى کانت مشترکةً فی جزءٍ من لیلة الرؤیة, و إن قل ّ, ویکون اختلاف المطالع معتبراً فی الأقالیم التی لا تشترک فی جزءٍ من هذه اللیلة16).
همچنین دکتر نصر فرید محمّد واصل, مفتى مصر, در بیانیه اى به مناسبت عید فطر 1419 که روزنامه الشعب آن را منتشر کرد, نوشت:
(… إعلان رؤیة شهر رمضان لهذا العام سنة 1419… لم تخرج عن المنهج الشرعی الصحیح والذی ارتضیناه لأنفسنا کمنهج ثابت من أوّل تحمّلنا لمسؤولیة الإفتاء والفتوى بالدیار المصریة, و هو منهج وحدة المطالع الذی یجمع بین البلاد الإسلامیة المشترکة فی جزء من اللیل… . و هذا المنهج هو الذی أقرّتْه المؤتمرات العلمیة و المجامع الفقهیة فی أغلب الدول الإسلامیة, و منها مصر والکویت والأردن و السعودیة, و آخرها مؤتمر جدّة الخاص بلجنة التقویم الهجری الموحّد و قواعد إعلان الرؤیة الشرعیة فی رجب سنة 1419… ).
آیة اللّه خویى این مسلک را مختار علامه در منتهى المطلب مى داند. منتهى المطلب نخستین اثر فقهى استدلالى علاّمه است که به تصریح خود وى در مقدمه آن, در 32 سالگى تألیف آن را شروع کرده است. بنابر این عمده یا همه آثار فقهى علامه17 پس از آن تألیف شده و در مقام تعارض بین منتهى و سایر آثار فقهى وى, رأى منتهى مرجوح است و قابل تمسّک نیست. متأسّفانه مرحوم آیة اللّه خویى(ره) بدین نکته توجّه نفرموده یا متعرّض آن نشده اند. نظر شریف علامه در منتهى بدواً درخصوص عدم اشتراط وحدت آفاق در رؤیت هلال با نظر وى در دیگر آثار فقهى اش مغایر است, و ایشان فقط به سخن علامه در منتهى اشاره کرده و نفرموده است که در دیگر آثارش از آن عدول بلکه در تذکره شدیداً آن را رد کرده است. سخن آیة اللّه خویى(ره) در منهاج الصالحین این است:
(… نعم, حکى القول باعتبار اتّحاد الأُفق عن الشیخ فی المبسوط, فإذن المسالة مسکوت عنها فی کلمات أکثر المتقدّمین, إنّما صارت معرکة للآراء بین علمائنا المتأخّرین, المعروف بینهم القول باعتبار اتّحاد الأُفق. ولکن فقد خالفهم فیه جماعة من العلماء و المحقّقین, فاختاروا القول بعدم اعتبار اتّحاد الآفاق… قد نقل العلاّمة فی التذکرة هذا القول عن بعض علمائنا, واختاره صریحاً فی المنتهى, واحتمله الشهید الأوّل فی الدروس, واختاره صریحاً المحدّث الکاشانی فی الوافی, و صاحب الحدائق فی حدائقه, و مال إلیه صاحب الجواهر فی جواهره, والنراقی فی المستند, و السیّد أبوتراب الخوانساری فی شرح نجاة العباد18).
بر این سخن ایشان چند اشکال وارد است:
1. چنان که گذشت منتهى اوّلین تألیف و یا از اوّلین تألیفات فقهى علاّمه است, و بر فرض که در منتهى قائل به این قول ـ یعنى عدم اعتبار اتّحاد آفاق ـ شده باشد, در آثار بعدى اش از این قول عدول کرده و علاوه بر آن در تذکره ادله این قول را به تفصیل رد کرده است. شایسته بود که ایشان بدین نکته تنبّه مى داد. سخن علاّمه در دیگر آثارش در این زمینه چنین است19:
قواعد: (و حکم المتقاربة واحد بخلاف المتباعدة).
إرشاد: (والمتقاربة کبغداد و الکوفة متّحدة بخلاف المتباعدة).
تذکره: (… و إن تباعدتا کبغداد و خراسان و الحجاز و العراق, فلکل ّ بلد حکم نفسه. قاله الشیخ, و هو المعتمد… ).
تلخیص المرام: (والبلاد المتقاربة فی حکم واحد دون المتباعدة).
هـ) تحریر: (… والشیخ جعل البلاد المتقاربة… کالبلد الواحد, والبلاد المتباعدة کبغداد و مصر لکل ّ بلدٍ حکم نفسه. و فیه قوّة).
2. آیة اللّه خویى(ره) فرموده اند: (واختاره صریحاً فی المنتهى); در حالى که با دقّت در کلام منتهى معلوم مى شود که علامه در آغاز کلامش در منتهى در این مبحث متمایل به این قول شده; ولى سپس در همان جا از آن صریحاً عدول کرده است. نص ّ سخن علامه این است:
(إذا رأى الهلال أهل بلد, وجب الصوم على جمیع الناس; سواء تباعدت البلاد أو تقاربت… .
وبالجملة, إن علم طلوعه فی بعض الأصقاع و عدم طلوعه فی بعضها المتباعد عنه لکرویّة الأرض, لم یتساوَ حکماهما; أمّا بدون ذلک فالتساوی هو الحق ّ).
از این رو, آیة اللّه سیّد ابوتراب خوانسارى در شرح نجاة العباد گوید: (و مال إلیه فی المنتهى فی أوّل کلامه) و توجه به این نکته داشته است که پایان سخن علامه در منتهى خلاف سخن وى در آغاز بحث است و لذا افزوده است: (… و ممّا ذکرنا… ما اختاره فی المنتهى أخیراً… من التفصیل).
بنابراین به هیچ وجه نباید علامه را از قائلان به عدم لزوم اشتراک آفاق دانست; بلکه نظر ایشان با مشهور موافق است.
3. چنان که گذشت آیة اللّه خویى(ره) فرموده اند: (واحتمله الشهید الأوّل فی الدروس); در حالى که سخن شهید در دروس ربطى به این مبحث ندارد; زیرا شهید فرموده است:
(والبلاد المتقاربة کالبصرة و بغداد متّحدة, لاکبغداد و مصر; قاله الشیخ. و یحتمل ثبوت الهلال لمن فی البلاد المغربیّة برؤیته فی البلاد المشرقیّة و إن تباعدت; للقطع بالرؤیة عند عدم المانع).
روشن است که ذیل کلام شهید, مخالف قول مشهور نیست; بلکه شهید تنها در فرضى فرموده است رؤیت در یک بلد براى بلد دیگر کافى است که بلد دیگر در غرب بلد رؤیت باشد. این امرى مسلّم و خارج از مدار نزاع است (هر چند این سخن در صورتى صادق است که بلد شرقى و غربى هم عرض باشند) و خود مرحوم آیة اللّه خویى به خارج بودن این فرض از محور نزاع تصریح فرموده است:
(کما لا إشکال أیضاً فی کفایة الرؤیة فی بلد آخر و إن اختلفا فی الاُفق فیما إذا کان الثبوت هناک مستلزماً للثبوت هنا بالأولویّة القطعیّة, کما لو کان ذاک البلد شرقیّاً بالإضافة إلى هذا البلد کبلاد الهند بالإضافة إلى العراق… إنّما الکلام فی عکس ذلک20).
4. آیة اللّه خویى(ره) در سخنى که از ایشان گذشت, فرموده است: (واختاره… صاحب الحدائق فی حدائقه).
موافقت حدائق با نظر غیر مشهور, براساس مبنایى است که صد در صد بى اساس است, و بنابر آن مبناى ناتمام ـ لو فرض قبوله ـ تمام فقها همین نظر را خواهند داشت, نه تنها صاحب حدائق. این نکته اى است که شایسته بود ایشان بدان اشاره کنند; زیرا صاحب حدائق براساس مسطّح بودن و نفى کرویّت زمین, قائل به عدم لزوم اشتراک آفاق شده و براین مبنا چنین نظرى داده است.21
وقتى مبناى ایشان ناتمام است, پیداست که مبنى ّ علیه آن مبنى ناتمام خواهد بود, و نباید نام ایشان در شمار مخالفان قول مشهور ذکر مى شد. به عبارت دیگر, بر مبناى مذکور همه فقیهان چنین خواهند گفت نه تنها صاحب حدائق; زیرا اگر زمین کروى نباشد رؤیت هلال تمام مناطق آن, یکسان خواهد بود و اختلاف آفاق معنى نخواهد داشت.
متن سخن حدائق در این باره چنین است:
(… فإن ّ لکل ّ بلدٍ حکم نفسها و هذا الفرق عندهم مبنیّ على کرویّة الأرض… و ما ادّعوه من الطلوع فی بعض و عدم الطلوع فی آخر ـ بناءً على ما ذکروه من الکرویّة ـ ممنوع. و ممّا یُبطل القول بالکرویّة أنّهم… .
وبالجملة, فبطلان هذا القول [یعنی کرویّة الأرض] بالنظر إلى الأدلّة السمعیّة و الأخبار النبویّة أظهر من أن یخفى, و ما رتّبوه علیه فی هذه المسألة من هذا القبیل, و عسى إن ساعد التوفیق أن أکتبُ رسالةً شافیةً مشتملةً على الأخبار الصحیحة فی دفع هذا القول إن شاء اللّه تعالى.)
5. چنان که در سخن آیة اللّه خویى گذشت, ایشان فرموده اند: (واختاره صریحاً المحدّث الکاشانی فی الوافی). ولى باید گفت که فیض در کتاب فتوایى مفاتیح و نیز المحجّة البیضاء مانند مشهور و برخلاف سخنش در وافى و مسلک مرحوم آیة اللّه خویى مشى کرده است.
مفاتیح الشرائع: (و یختلف الحکم باختلاف مطالع البلاد وفاقاً للأکثر, و وجهه ظاهر).
المحجّة البیضاء: (و یختلف الحکم باختلاف مطالع البلاد).
6. چنان که در سخن مرحوم آیة اللّه خویى گذشت, مولا احمد نراقى نیز مانند آیة اللّه خویى در مستند قائل به عدم لزوم اتحاد آفاق است, ولى نراقى در کتاب مُمْتِع و اِفتایى رسائل و مسائل و نیز کتاب تذکرة الأحباب از مسلک مشهور دفاع کرده و قائل به لزوم اتّحاد آفاق شده است و اگر مستند را پیش از این نظر نوشته باشد, پیداست که نمى توان وى را از طرفداران مسلک غیر مشهور دانست. قسمتى از سخنان نراقى در رسائل و مسائل چنین است:
(… هرگاه دو شهر در طول, تفاوت فاحش داشته باشند… رؤیت هلال در بلد قلیل الطول موجب ثبوت اوّل ماه در بلد کثیر الطول نمى شود… .
چون اینها معلوم شد, معلوم مى شود که رؤیت هلال در بغداد کفایت ثبوت اوّل ماه در کشمیر نمى کند… و همچنین دیدن در مصر کفایت از براى بغداد نمى کند و… .
… در قواعد مسلّمه هست که مطلق منصرف به فرد شایع مى شود, و در بغداد ثابت شدن رؤیت به [رؤیتِ] در کشمیر مثلاً از فروض نادره است. پس مراد شارع امرى است که شایع است که ثبوت رؤیت در ولایات قریبه به هم باشد. و از این راه مى توان گفت که: مطلقاً همین که دو بلد بسیار از هم دور باشند, رؤیت احدهما مطلقاً کفایت دیگرى را نمى کند, خواه عرض و طول آنها را بدانیم یا نه, همچنان که ظاهر آن است که مشهور میان علماى دین است از قرار تصریح بعضى از علماء22.)
و در تذکرة الأحباب مى نویسد:
(مسئله هشتم: هرگاه در ولایتى, اوّل ماه ثابت شود و در ولایت دیگر ثابت نشود, پس هرگاه دو ولایت نزدیک به هم باشند ـ مانند بغداد و کوفه, یا کاشان و اصفهان, یا شیراز و بصره ـ حکم آنها یکى است… و هرگاه ولایات متباعده باشند ـ مانند مصر و بغداد, یا بغداد و هرات, و یا اصفهان و قندهار ـ حکم آنها یکى نیست, بنابر اقوا23.)
و) قلمرو حجّیت بیّنه در رؤیت هلال
در سال هاى اخیر بر اثر اعتماد به ادّعاى شهود در رؤیت هلال و حجّت دانستن آن مطلقاً و بدون عنایت به انظار بسیارى از فقیهان بزرگ در گذشته و حال, مشکلاتى روى داده است; در حالى که حجّیّت بیّنه مطلقاً یا در رؤیت هلال مشروط به شرایطى است; از جمله:
ـ به اتفّاق همه فقیهان مشروط است به عدم علم یا اطمینان یا گمان (به نظر برخى) به خطاى آن;
ـ بسیارى از فقیهان, در صورت صاف بودن هوا و نبودن مانع از رؤیت, اساساً بیّنه را در رؤیت هلال حجّت نمى دانند.
ـ بسیارى از فقیهان, در صورتى که بیّنه متّهم ـ به خطا و اشتباه یا در معرض توهّم و تخیّل باشد ـ آن را حجّت نمى دانند.
روشن است که در صورت اتّفاق منجّمان بر رؤیت ناپذیرى هلال, علم یا اطمینان یا گمان به اشتباه شهود و مدّعیان رؤیت پیدا مى شود و یا حداقل متّهم به خطا و اشتباه مى شوند و در چنین فرضى پذیرش شهادت آنها مشکل است.
از سوى دیگر, با توجّه به آلودگى هوا در روزگار ما, و وجود اشیاى پرنده بسیار در فضا, احتمال اشتباه شهود بسیار قوى است, خصوصاً در صورتى که عده اى زیاد از اهل فن, که بهتر از مردم عادى جاى ماه و خصوصیّات آن را مى دانند, استهلال کنند و حتى با دوربین و تلسکوپ هم هلال را نبینند که در چنین فرضى علم به خطاى شهود پیدا مى شود و یا حدّاقل بر اثر تعارض, از حجّیت ساقط مى شوند. 24
در این جا اسامى و فتواى بیش از سى تن از فقهاى بزرگ شیعه از سده پنجم هجرى تاکنون ـ به ترتیب تاریخ وفات آنها ـ نقل مى شود که هیچ یک بیّنه را بى حد و حصر و مطلقاً و در همه فروض حجت نمى دانند و هرکدام به جهتى از جهات پیش گفته بسیارى از ادّعاهاى رؤیت را نمى پذیرند. گفتنى است که در این جا به ذکر نام هر فقیه و کتاب وى اکتفا کرده و نشانى دقیق این فتاوا و انظار را با کتاب شناسى منابع آنها در جلدهاى 3, 4 و 5 رؤیت هلال آورده ام.
1. شیخ صدوق (م: 381) در مقنع:
(لاتجوز الشهادة فی رؤیة الهلال دون خمسین رجلاً عدد القسامة. و تجوز شهادة رجلین عدلین إذا کانا من خارج البلد و کان بالمصر علّة).
2 و 3. ابوالصلاح حلبى (م: 448) در کافى و نیز ابن زهره (م: 585) در غنیه:
(یقوم مقام الرؤیة شهادة رجلین عدلین فی الغیم و غیره من العوارض, و فی الصحو و انتفائها إخبار خمسین رجلاً).
4. شیخ طوسى (م: 460) در نهایه:
(إن کان فی السماء علّة لم یثبت إلاّ بشهادة خمسین من أهل البلد أو عدلین من خارجه, و إن لم تکن هناک علّة و طُلِبَ فلم یُر لم یجب الصوم إلاّ أن یشهد خمسون من خارج البلد أنّهم رأوه).
در مبسوط:
(فإن کان فی السماء علّة من غیم أو غبار أو قتام و شهد عدلان برؤیته وجب الصوم, و إن لم تکن لم تُقبل إلاّشهادة خمسین رجلاً).
در خلاف:
(لایقبل فی هلال رمضان إلاّ شاهدان مع الغیم, فأمّا مع الصحو فلا یقبل فیه إلاّ خمسون قسامة أو اثنان من خارج البلد).
5. قاضى ابن برّاج (م: 481) در مهذّب:
(و إن لم یره أهل البلد و کان فی السماء علّة و رآه خمسون رجلاً وجب أیضاً الصوم, و… و متى لم تکن فی السماء علّة و تصدّى الناس لرؤیته فلم یروه لم یجب الصوم. فإن شهد من خارج البلد خمسون رجلاً برؤیته وجب الصوم).
6. ابن حمزه طوسى (زنده در 566) در وسیله:
ـ (… والرابع لا یثبت إلاّ بشهادة خمسین نفراً… ).
ـ (البیّنة ستّة أنواع: أحدها شهاده خمسین رجلاً و ذلک فی موضعین: رؤیة الهلال مع فقد علّة فی السماء لیلة شهر رمضان فی إحدى الروایتین و القسامة… ).
7. کیذرى (زنده در 610) در إصباح الشیعة:
(… و مع فقد العلّة لا یقبل إلاّشهادة خمسین رجلاً من البلد أو الخارج).
8. على بن محمّد سبزوارى (م: سده 7) در جامع الخلاف و الوفاق:
(و تقوم مقام رؤیة الهلال شهادة عدلین مع وجود العوارض من غیم أو غیره. و أمّا مع انتفائها فشهادة خمسین, أو اثنان من خارج البلد).
9. شهید اوّل (م: 786) در دروس:
(و فی روایة أبی أیّوب یعتبر خمسون مع الصحو, أو اثنان من خارج مع العلّة. و حملت على عدم العلم بعدالتهم أو على التهمة).
10. علامه مولا محمّدتقى مجلسى (م: 1070) در لوامع صاحبقرانى (ج 6/ 438ـ439):
(و مکرّر تجربه کرده ام از صلحا و عدول, که شهادت داده اند و باز معلوم شده است ایشان را که اشتباه کرده اند برگشته اند, و غالب آن است که چون طالب ماهند در قوّه متخیّله ایشان مصوَّر مى شود و خیال مى کنند که در آسمان است. و بسیارى است که به اعتقاد خود ماه را دیده اند و نشان مى دهند و دیگرى نمى بیند, بعد از آن از جانب دیگر دیده مى شود و مى یابند که غلط کرده بوده اند و از این جهت, کسانى که صلاحى و عقلى دارند, زود به زود شهادت نمى دهند تا یقین نشود ایشان را).
11. محقّق سبزوارى (م: 1090) در کفایه:
(… ولعل ّ الأقرب فی تأویل هذه الأخبار أن تُحْمَلَ على صورة لاَیحصل الظن ّ بقولهم, کما إذا ادّعوا الوضوح و لم یره الباقون مع سلامة أبصارهم و قوّتها و ارتفاع الموانع عنهم, بل قد یحصل العلم بخلاف قولهم).
12. آقاحسین خوانسارى (م 1098) در مشارق الشموس:
(… لابدّ من القول بأن ّ اعتبار الخمسین لدفع التهمة و رفع ظن ّ الاشتباه الذی یکون غالباً فی الشهود القلیلة فی باب الهلال, باعتبار مشارکة الکثیرین فی الاستهلال و عدم رؤیتهم مع سلامة أبصارهم).
13. شیخ یوسف بحرانى (م: 1186) در حدائق:
(متى کانت السماء صاحیةً خالیةً من العلّة و توجّه الناس إلى النظر إلى الهلال و کان ثمّةَ هلال فإنّه لایختص ّ بنظره واحد من عشرة ولاعشرة من مائة, بل إذا رآه واحد رآه ألف: لأن ّ المفروض سلامة الرائی من العلّة و المرئیّ.
… و أمّا إذا کان فی السماء علّةً مانعة من الرؤیة فإنّه یتعذّر العلم و الیقین فی هذه الحال, فیکتفى بالشاهدین… ).
14. وحید بهبهانى (م: 1205) در التحفة الحسینیّة:
(و در صورت صافى هوا و استواى بلد تا مکان دیدن اشخاص بیننده ماه, خواه داخل بلد باشد و خواه خارج, شهادت عدلین قبول نیست).
15. سیّدعلى طباطبایى صاحب ریاض (م: 1231) در راه نجات:
(شهادت دو عادل قبول مى شود… , مگر آن که تهمتى در شهادت ایشان باشد, چنان که گمان حاصل شود که ایشان توهّم کرده اند. و از جمله تهمت آن است که… جمعى که صاحبان چشم هاى درست باشند و مانع داخلى و خارجى نباشد, آن گاه بعضى گویند ما دیدیم و باقى گویند که ندیدیم; به نحوى که گمان به هم رسد که ادّعا کنندگان دیدن توهّم کرده اند, که در این وقت شهادت ایشان حجّت نخواهد بود… . پس در صورت تهمت و تعارض شهادت, مناط یقین به هم رسیدن خواهد بود, نه گمان).
16. سید محمّد مجاهد (م: 1242) در مناهل و مصابیح:
(إذا حصل الظن ّ بکذب الشاهدین العدلین فهل یعتبر شهادتهما حیئذٍ أولا؟
إشکال من إطلاق کلام المعظم, و إطلاق الأخبار الدالّة على اعتبار شهادة العدلین و من الاصل, و امکان دعوى انصراف اطلاق مادل ّ على قبول شهادة العدلین إلى الغالب, و هو صورة حصول الظن ّ بصدقهما, و أن ّ شرط قبول الشهادة انتفاء التهمة, و هو غیر حاصل مع الفرض, و ظهور ما دل ّ على اعتبار شهادة الخمسین فی صورة عدم وجود العلّة فی السماء فی عدم اعتبار شهادتهما حینئذٍ.
و لعل ّ الأقرب الاحتمال الأخیر, کما هو ظاهر المختلف و غایة المراد و المدارک و الذخیرة و الریاض, بل ظاهر بعضهم دعوى الاتّفاق علیه, و لا یبعد إلحاق صورة الشکّ بالمعنى المتعارف بهذه السورة. فتأمّل).
17. مولا احمد نراقى (م: 1245) در مستند الشیعة:
(إن ّ مقتضى العمومات قبول العدلین مطلقاً, خرج منه ما إذا کان صحواً و تفحّص أهل مصر ـ أی مجتمع الناس الکثیرین ـ و لم یره غیر العدلین منهم; إمّا لأجل التهمة, أو لإمکان تحصیل العلم, أو لعلّة أُخرى, أوکان فی السماء علّة و شهد شاهدان من البلد مع تفحّص الباقین… .
و ترشد إلى عدم القبول فی محل ّ النزاع ـ و هو الصحو أو العلّة و کون الشاهدین من البلد و کونهما محل ّ التهمة ـ المستفیضة من الروایات, المصرّحة بأن ّ الرؤیة الموجبة للصوم و الفطر لیست أن تقوم جماعة فتنظر ویراه واحد و لم یره الباقی).
18. شیخ حسن کاشف الغطاء (م:1262) در أنوار الفقاهة:
(فلا بدّ من حمل الخبرین حینئذٍ على صورة تعارض الشهادات بین المثبتین و النافین, و حصول التهمه للمثبتین, کما هو ظاهرهما, لأن ّ الجمیع سالمو الأبصار, و الزمان صاحٍ, فالاختصاص موضع التهمة, و مع حصول التهمة للشاهدین یرتفع الوثوق بشهادتهما, فلا تکون شهادة العدلین حجّةً; لاشتراط عدم التهمة فیها, حتّى قیل: إن ّ ذلک مجمع علیه بالضرورة… ).
19. میرزا احمد بن لطفعلى تبریزى (م: 1265) در منهج الرشاد فی شرح الإرشاد:
(المعتبر فی رؤیة الهلال إمّا العلم… أو إخبار العدلین القائم مقامه شرعاً, إلاّ إذا کانت هناک تهمة بأن یدّعی بعضهم الرؤیة و أنکرها الباقون و لم یروه مع سلامة أبصارهم و قوّتها, و ارتفاع الموانع عنهم بالکلّیّة من الغیم و الغبار و الدخان و الضبابة و نحوها; إذ یحصل حینئذٍ الظن ّ بخلاف ما یدّعی ذلک البعض و إن وجد فیهم العدلان, بل قد یحصل العلم بخلاف قولهم, و ذلک لاینافی العدالة; إذ العدل أیضاً قد یشتبه الأمر علیه).
20. میرزا محمّد بن محمّد على تبریزى (زنده در 1266) در المسائل الغرویة:
(لا بدّ فی سماع الشهادة من عدم التهمة, کما هو الشأن فی جمیع أبواب الشهادة, کما تشهد به الأدلّة, و لعل ّ السرّ حصول القدح بسببها فی العلم بالعدالة, أو فی متعلّق الشهادة, أو فی کیفیّتها و شرائط صحّتها من أن لاتکون عن اشتباهٍ أو غفلة).
21. شیخ محمّد حسین فرزند مولى زین العابدین مازندرانى (م: 1309) در حاشیه ذخیرة المعاد فی تکالیف العباد:
(شهادت عدلین, اگر متهم نباشند مثل آن که در هواى صاف بى ابر جمع کثیرى در مقام تفحّص و تجسّس برآیند و دو شاهد عادل هم با آنها در تفحّص باشند با اتّحاد زمان و اتّحاد مکان و اتّحاد قوّه بصر, در این حال آن دو شاهد عادل دعواى رؤیت کنند و آن جمع کثیر نبینند, و مفروض این است که مانعى در افق هم نبوده, پس در این صورت قبول شهادت آنها مشکل است).
22. مولا محمّد کاظم معروف به آخوند خراسانى (م: 1329) در ذخیرة المعاد و حاشیه مجمع المسائل شیرازى:
(سوم: شهادت عدلین در صورتى که آسمان بى علّت نباشد [یعنى اگر صاف و بدون علّت (= ابر) باشد, شهادت عدلین پذیرفته نیست]).
23. میرزا جواد آقا ملکى تبریزى (م: 1343) در حاشیه الغایة القصوى ترجمة العروة الوثقى:
(احوط تقیید است که در بلد باشد یا در آسمان غیم بوده باشد).
24. آقا ضیاء الدین عراقى (م: 1361) در شرح تبصرة المتعلّمین:
(حکمة ردع الإمام شهادة الرجلین مع عدم العلّة هی احتمال التهمة و عدم الوثوق بظاهر حالهما, الکاشف عن عدم عدالتهما أو کذبهما واقعاً; إذ مع عدم العلّة المزبورة تکون رؤیته ـ عادةً ـ ملازمةً لرؤیة جمٍّ غفیر یوجب قولهم الیقین. فمع عدم دعوى الرؤیة حینئذٍ من أحدٍ ربما یحصل الوثوق بکذبهما, فیخرجان حینئذٍ عن الطرق العقلائیّة, و دلیل حجّیّة البیّنة إنّما ینظر إلى ما کان مورد اعتناء العقلاء, لا ما کان مرهوناً إلى حدٍّ یخرج عن مورد اعتنائهم بالمرّة, کما لایخفى.
هذا, مع أنّه على فرض تسلیم إطلاق دلیل حجّیّة البیّنة من تلک الجهة یمکن الالتزام بتخصیص حجّیّتها بغیر مورد التهمة: لمکان هذه النصوص).
25. آیة اللّه سیّد ابوالحسن اصفهانى (م: 1365) در وسیلة النجاة:
(لا فرق أن تکون البیّنة من البلد أو خارجه إذا کان فی السماء علّة, و أمّا مع الصحو ففی حجّتها من البلد تأمّل و إشکال).
26. آیة اللّه سید محسن حکیم (م: 1390) در حاشیه عروه:
(إذا لم تکن علّةً, فی حجّیّة البیّنة من البلد إذا لم یحصل الاطمئنان بصدقها شبهة و إشکال).
27. آیة اللّه شیخ محمّد تقى آملى (م: 1391) در مصباح الهدى:
(… من المعلوم أن ّ اعتبارها [أی البیّنة] إنّما هو لأجل الظن ّ النوعی المطلق, و هو یتم ّ فیما إذا لم یلازم مع قیام ما یورث الظنَّ النوعی على خلافه, ولا إشکال أنّه مع الصحو و عدم العلّة فی الرائی و المرئی و کثرة الناظرین إذا رآه واحد یراه مائة و إذا رآه مائة یراه ألف, فاختصاص الواحد أو الاثنین من بینهم فی الرؤیة مع اشتراک الباقین معهم فی الرؤیة و سلامتهم عمّا یمنعهم عنها کاشف قویّ عن الاطمئنان بخطإ المدّعین لها, و معه فلاظن ّ نوعیَّ معه بمطابقة خبرهم مع الواقع, فیخرج المورد ممّا یدل ّ علیه دلیل اعتبارها, و هو ما کان مفیداً للظن ّ بنوعه و إن لم یفده فی المقام… ).
28. آیة اللّه سیّد هادى میلانى (م: 1395) در حاشیه عروه:
(لکن لو استهل ّ أهل البلد و لم تکن فی السماء علّة و لم یره سوى الاثنین لحصل الاطمئنان بخطئهما).
29. آیة اللّه شهید سیّد محمّد باقر صدر (م: 1400) در حاشیه منهاج الصالحین:
(یشترط فی حجّیّة البیّنة عموماً أن لاتکون هناک قرینة توجب الاطمئنان النوعی بکذبها, ففی الموارد التی یکون المشهود به واقعة من طبیعتها أن یشهد بها کثیر من الناس إذا اقتصر شخصان على الشهادة بها و أنکر إدراکها الآخرون لایعوّل على البیّنة. و من هذا القبیل ما إذا کان الجوّ صاحیاً و کان المستهلّون کثیرین فی مختلف البلاد و متّجهین نحو الجهة الملحوظة للبیّنة, و مع هذا أنکروا رؤیتهم للهلال و انفرد الشاهدان بالشهادة).
30. حضرت امام خمینى (م: 1409) در حاشیه عروه و حاشیه وسیله و تحریر الوسیلة:
ـ (إلاّ مع الصحو و اجتماع الناس للرؤیة و حصول الاختلاف و التکاذب بینهم بحیث یقوى احتمال الاشتباه فی العدلین, فإنّه فی هذه الصورة محل ّ إشکال.
ـ الأقوى حجّیّتها مطلقاً إلاّ مع الصحو و اجتماع الناس للرؤیة و حصول الاختلاف و التکاذب بینهم بحیث یقوى احتمال الاشتباه فی العدلین, ففی هذه الصورة محل ّ إشکال.
ـ مع عدم العلّة و الصحو و اجتماع الناس للرؤیة و حصول الخلاف و التکاذب بینهم بحیث یقوى احتمال الاشتباه فی العدلین, ففی قبول شهادتهما حینئذٍ إشکال).
31. آیة اللّه ابوالقاسم خوئى (م: 1413) در المستند فی شرح العروة الوثقى:
(فما ذهب إلیه المشهور من حجّیّة البیّنة على الهلال من غیر فرق بین ما إذا کانت فی السماء علّة أم لاهو الصحیح. نعم یستثنى من ذلک صورة واحدة; جریاً على طبق القاعدة, من غیر حاجة إلى ورود الروایة, و هی ما لو فرضنا کثرة المستهلّین جدّاً, و لیست فی السماء أیّة علّة, و ادّعى من بین هؤلاء الجم ّ الغفیر شاهدان عادلان رؤیة الهلال, و کلّما دقّق الباقون و أمعنوا النظر لم یروا, فمثل هذه الشهادة ـ و الحالة هذه ـ ربما یطمأن ّ أو یجزم بخطئها; إذ لوکان الهلال موجوداً و المفروض أن ّ هذین لامزیّة لهما على الباقین, فلماذا اختصّت الرؤیة بهما؟! فلاجرم تکون شهادتهما فی معرض الخطإ, و لا سیّما و أن ّ الهلال من الأمور التی یکثر فیها الخطأ, و یخیلُ للناظر لدى تدقیق النظر ما لا واقع له, و قد شوهد خارجاً کثیراً أن ّ ثقةً, بل عدلاً, یدّعی الرؤیة, و یحاول اراءة الناس من جانب, و من باب الاتّفاق یرى الهلال فی نفس الوقت من جانب آخر.
و على الجملة فنفس دلیل الحجّیة قاصر الشمول من أوّل الأمر لمثل هذه الشهادة; لاختصاصها بما إذا لم یعلم, أو لم یطمأن ّ بخطأ الحجّة, و السیرة العقلائیّة أیضاً غیر شاملة لمثل ذلک ألبتّة. فهذه الصورة خارجة عن محل ّ الکلام من غیر حاجةٍ إلى ورود نص ّ خاص ).
32. آیة اللّه سیّد محمّد رضا گلپایگانى (م: 1414) در حاشیه عروه و حاشیه وسیله:
(یعتبر احتمال صدقهما احتمالاً عقلائیّاً, فلو لم تکن فی السماء علّة و استهل ّ جماعة فلم یر إلاّ واحد أو اثنان مع عدم الضعف فی أبصار غیرهما, أو کان فی السماء علّة لایُرى بحسب العادة فحجّیتها محل ّ منع).
33. مرحوم آیة اللّه سیّد محمّد جعفر مروّج جزائرى(م: 1419) در رساله ثبوت الهلال بالبیّنة و حکم حاکم الشرع(ص 23; رؤیت هلال, ج 2 / 957).
(الأمر الرابع: أن ّ مقتضى ما تقدّم… هو عدم حجّیة البیّنة مع العلم العادی بخطائها, کما إذا قامت البیّنة على رؤیة الهلال بمحضر جمع کثیر استهلّوا مع سلامة عیونهم و معرفة جمیعهم بموضع الهلال حتّى لایطلبوه من غیر موضعه, و عدم علّة فی السماء, فمع هذه الخصوصیّات لاتکون البیّنة حجّةً, للعلم العادی بخطائها… .
الأمر الخامس: أن ّ حجّیّة البیّنة فی المقام کغیره من المقامات منوطة بعدم التعارض; لامتناع التعبّد بالنقیضین, ولذا یکون الأصل العقلائی تساقط الطرق المتعارضة… و لعل ّ نظر صحیحة الخرّاز و نحوها إلى صورة التعارض; إذ مرجع دعوى رؤیة بعضٍ من عدّة المستهلّین مع إنکار السائرین, الراجع إلى دعوى عدم کون الهلال قابلاً للرؤیة إلى التعارض, فلامحالة تسقط البیّنتان عن الاعتبار; لعدم شمول دلیل الحجّیة لهما… ).
34. آیة اللّه شیخ محمّد امین زین الدین(م: 1419) در کلمة التقوى:
(یثبت أوّل الشهر بالبیّنة الشرعیّة… سواء کانت فی السماء علّة تمنع من رؤیة سواهما أم لا, إلاّ إذا أوجب ذلک ریباً فی صدق رؤیة الشاهدین. و مثال ذلک ما إذاکثر الناظرون غیرهما إلى جهة الهلال الراغبون فی اکتشاف أمره, و انتفت العلّة المانعة من الرؤیة فی السماء و فی الرائین, على وجه لو کان فی الجهة هلال لظهر لغیر الشاهدین من الناظرین الآخرین, و فیهم الموثوقون المتثبّتون فی أمور دینهم, فإذا لم یدّع الرؤیة سوى الشاهدین من الناس أوجب ذلک ریباً فی صحّة رؤیتهما, و قوّةً فی احتمال عروض الاشتباه لهما فیما ادّعیا, فلا تشمل شهادتهما أدلّة البیّنة فی هذه الصورة).
35. مرحوم آیة اللّه سیّد محمّدعلى موحّد ابطحى اصفهانى (م: 1423) در رسالة فی ثبوت الهلال (ص 24 ـ 25, 27; رؤیت هلال, ج 2 / 1024 ـ 1025, 1027).
(الظاهر من تتبّع روایات البیّنه أن ّ مجرّد قیام شاهدین أو ثلاثة لایصحّح الحکم بثبوت الهلال مطلقاً, ففی قبال الروایات المطلقة روایات اُخر مقیّدة لإطلاقها…
إن ّ النظر فی سعة دائرة الحجّیّة لروایات البیّنة ممّا أهمل التحقیق فیه کثیر من الأعاظم, والذی ینبغی أن یقال: إن ّ شهادة العدلین لایصحّح ثبوت الهلال بقولٍ مطلق; فإن ّ من له نظر ثاقب یلاحظ أن ّ روایات أهل البیت (صلوات اللّه و سلامه علیهم أجمعین) ضیّقت دائرة التعویل على البیّنة فی الهلال بما أشرناإلیه. و بتفریقها إذا کانت فی السماء علّة تمنع الرؤیة فی البلد و ما لم تکن… .
… و أمّا البیّنة الداخلیّة و هی شهادة عدلین من داخل البلد فلایمکن الاکتفاء بها إذا کانت السماء مصحیةً; فإن ّ فردین أو أکثر ـ کما قلنا ـ مع عدم تصدیق باقی المستهلّین یوجب الریب فی شهادتهم. و على طبق ما یستفاد من هذه الأخبار أفتى غیر واحد من أعیان الطائفة و أساطین الفقه, کالشیخ الطوسی).
ایشان همه ادلّه مخالفان این نظر را ردّ کرده و بر مدّعاى خود دلیل آورده است.
بیفزایم که در این کتاب ها ـ به جز کتاب هاى فتوایى محض ـ ادلّه این سخنان و همچنین روایات حضرات معصومان(ع) در این زمینه ذکر شده است که براى پرهیز از طولانى شدن این مقدّمه, از نقل آنها روى برتافتم.
بسیارى از علماى اهل سنّت نیز در این زمینه مانند فقهاى شیعه نظر داده اند از جمله شیخ عبدالله بن زید آل محمود, مفتى قطر مى نویسد:
(… من شرط صحّة الشهادة المقبولة کونها تنفکّ عمّا یُکذّبها, فمتى شهد أحدٌ برؤیة الهلال لیلة الإثنین ثم ّ لم یره جمیع الناس لیلة الإثنین و لا لیلة الثلاثاء, فإنّه من المعلوم قطعاً أن ّ الشهادة کاذبة أو أن ّ الشاهد توهّم رؤیة خیالیّة حسبها هلالاً25.
ـ نجم عن هذا التساهل أن صاروا یشهدون به فی وقتٍ مستحیلة رؤیته فیه ویشهدون به اللیلة ثم ّ لا یراه الناس اللیلة الثانیة… فدخل على الناس بسبب هذا التساهل شیء من الخطإ فی هذه العبادة فصاروا یصومون شیئاً من شعبان و یفطرون شیئاً من رمضان26.
ـ قد ثبت بالتجربة و الاختیار کثرة کذب المدّعین لرؤیة الهلال فی هذا الزمان27.
ـ فالعدالة التی یشترطها الفقهاء لصحّة الشهادة على الهلال و غیره قد صارت مفقودة فی هؤلاء الأفراد, الذی یشذّ أحدهم بشهادته على الهلال من بین مجموع سائر الناس, بحیث یدّعی أحدهم… رؤیته فی وقتٍ هی مستحیلة بمقتضى الدلیل العقلی على عدم إمکانها… 28).
همچنین از مصوّبات اوّلین کنگره مجمع البحوث الإسلامیّة در قاهره این است:
(1. إن ّ الرؤیة هی الأصل فی معرفة دخول أیّ شهر قمری… لکن لا یعتمد علیها إذا تمکّنتْ فیها التهم تمکّناً قویّاً.
2. یکون ثبوت رؤیة الهلال بالتواتر و الاستفاضة, کما یکون بخبر الواحد… إذا لم تتمکّن التهمة فی إخباره لسبب من الأسباب, و من هذه الأسباب مخالفة الحساب الفلکی الموثوق به, الصادر ممّن یوثق به29).