نوع مقاله : مقاله پژوهشی
فقه: با تشکر از حضرت عالى و بزرگوارى تان براى پذیرش این گفت وگو. جناب عالى که از ارکان فقهى به شمار مى آیید, در ارائه مباحث مستحدثه سابقه دارید. چنان که مستحضر هستید, یکى از مسائل نوپدید, شبیه سازى است که در جهان امروز بازتاب هاى گسترده اى داشته و بیشتر اظهار نظرها در جهت تحریم و یا عدم پذیرش آن بوده است. اما علماى شیعه بر خلاف علماى اهل سنت و علما و صاحب نظران مسیحیت, دیدگاه متفاوت و متمایزى داشته اند. البته هنوز همه علماى شیعه به این موضوع نپرداخته اند, ولى آنها که بدان پرداخته اند, نوعاً سمت وسوى واحدى داشته اند. جناب عالى نیز تقریباً همان راهى را که سایر علماى شیعه داشتند, پیمودید و استدلال هاى مشخص تر و گاهى دقیق ترى را ارائه کردید. اولین سؤالى که مطرح مى شود, این است که آیا دلیلى بر حرمت شبیه سازى وجود دارد یا نه؟
استاد: بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه رب العالمین, وصلّى اللّه على سیدنا و نبینا محمد وآله الطاهرین, و لعنةاللّه على اعدائهم اجمعین من الآن إلى قیام یوم الدین.
از لطف و حسن ظن شما متشکرم. طلبه اى هستم که از محضر بزرگان حوزه چند کلمه اى آموخته ام. مقام معظم رهبرى چند سال قبل یک جمع محدودى را معین کردند تا درباره مسائل مهم جهان اسلام ـ چه در ایران یا غیر آن ـ به بحث بپردازند. شبیه سازى هم از جمله این مباحث بود که قرعه این فال را به نام من زدند. مقاله اى هم که بنده نگاشتم,1 به دنبال همان جلسه بود.
شبیه سازى را دو قسم کرده اند: یک قسم شبیه سازى اعضا است که عضو جدیدى درست مى شود و هدف از آن علاج و درمان است ولذا شبیه سازى درمانى گفته مى شود. قسم دیگر آن هم مسئله درست کردن انسان است و این قسم دوم هم به حسب آنچه که گفته اند, دو تصویر دارد: یکى شبیه سازى به معناى چندقلوسازى است که همه آنها شبیه و مانند هم اند. نوع دیگر از طریق سلولى است که از کسى گرفته مى شود و در تخمک زن بعد از آن که هسته مرکزى آن را درآوردند, مى گذارند. آن گاه آن را در محیط مناسبى مى گذارند که پرورش پیدا بکند تا شبیه این شخصى شود که صاحب سلول بوده است. آنچه گفته شد, بنابر مطالبى بود که گفته اند. این که در تشریح اقسام شبیه سازى به گفته هاى دیگران استناد مى کنم, بدین سبب است که شناخت موضوع کار فقهى نیست و فقیه بعد از فرض موضوع, حکم شرعى اش را بیان مى کند. بر این اساس, بنده هم زیاد موضوع را بررسى کردم و در این راه از کسى که خودش مسئولیتى در همین کار داشت, در تشریح موضوع کمک گرفتم و ایشان این اقسام را برایم تشریح کرد. طبعاً مناسب است که پیش از بیان جواز یا حرمت, هردو قسم آن را به اختصار توضیح بدهیم; چون در قسمت هاى ابتدایى شاید با هم تفاوتى داشته باشند. در قسم اول که شبیه سازى و استنساخ براى چندقلوسازى است, پس از آمیزش زن و مرد, نطفه اى انعقاد مى یابد. انعقاد نطفه بدین گونه است که با تلاقى بین منى مرد و تخمک زن, سلول کوچکى درست مى شود که این سلول تکاثر پیدا مى کند و دو سلول شبیه هم مى شود و این دو سلول هم به چهار سلول تبدیل مى شوند و این روند مضاعف شدن تا 32 سلول ادامه مى یابد و در این جا تکثیر سلول ها متوقف مى شود. این سلول ها, که همه مشابه و به هم پیوسته اند, از این جا به بعد شروع به تبدیل شدن به اعضاى بدن مى شوند.
حال در شبیه سازى یا استنساخ پیش از این که تعداد سلول به 32 عدد برسد (مثلاً وقتى که هشت یا چهارتاست), به وسیله دستگاه هایى, نطفه را بیرون مى آورند و باز دستگاه هاى دیگرى این سلول ها را از هم متمایز و جدا مى کنند. این سلول ها در رحم داراى پوشش تکوینى بوده اند که وقتى به فرض هشت سلول را برداشتند, با ابزارهایى این پوشش را از سلول برمى دارند و چون این سلول ها باز هم به این پوشش نیاز دارند, با استفاده از موادى که ساخته اند, دوباره سلول ها را در پوشش قرار مى دهند; یعنى اگر هشت سلول را برداشته اند, اکنون هشت پوشش مصنوعى و جدید باید باشد. آن گاه اگر هرکدام از این سلول ها در محیطى قرار بگیرند که بتوانند باقى بمانند و تغذیه بشوند و رشد پیدا کنند, تکثیرشان هم دوباره آغاز مى شود; یعنى یک سلول, به دو سلول, چهار سلول تا 32 سلول تکثیر مى شود. درواقع, هریک از این سلول ها اگر در شرایط رشد مناسبى قرار گیرند, توانایى تبدیل به یک انسان مشابه را دارند; یعنى هشت سلول مى توانند هشت قلوى شبیه به هم باشند. در حیوانات هم به همین صورت است.
قسم دیگر شبیه سازى این است که تخمک زن را مى گیرند و هسته مرکزى آن را بیرون مى آورند و سپس سلولى را از بدن شخصى دیگر, چه زن یا مرد, مى گیرند و سلول را به جاى هسته تخمک مى گذارند. اگر این سلول درست شده از تخمک زن که با سلول دیگر تلقیح شده, در محیط مناسب باشد و درست تغذیه بشود, رشد پیدا مى کند و یک انسان پدید مى آید و چه بسا شبیه همان شخصى باشد که سلول او را در تخمک گذاشته ایم. دراین جا دیگر تکاثرى در کار نیست; بلکه ممکن است که راهى هم براى شبیه سازى باشد; منتها فقط شبیه صاحب سلول مى شود.
در قسم اول, نطفه اى را که چند سلول شده, تکثیر مى کنیم و بچه هاى پدید آمده, شبیه هم اند و تشابه بین بچه هاست; اما در قسم دوم, تشابه بین بچه با شخصى است که سلول او را در تخمک گذاشته ایم.
بحث فقهى درباره شبیه سازى از دو منظر است: یکى به لحاظ لمس و نگاه زن و مرد است که آیا جایز است؟ به این کارى نداریم; چون مى توانیم فرض کنیم که هیچ اشکالى نداشته باشد; مثلا خود مرد, پزشکِ آشنا به مسائل ژنتیکى باشد و او با زن خودش آمیزش کند و بعد خودش از نطفه اى که مربوط به خودشان است, براى شبیه سازى استفاده کند. مسئله لزوم اذن از صاحب نطفه و لمس و نگاه حرام در این جا منتفى است; چون زن و شوهر راضى بوده اند و از این لحاظ هیچ شبهه شرعى باقى نمى ماند.
بحث دوم در شبیه سازى, به جواز یا حرمت خود شبیه سازى مربوط مى شود که معمولاً قائل به عدم جواز شده اند, ولى علت عدم جواز بیشتر مبتنى بر مفاسدى است که بر این عمل مترتب مى شود و خود این کار ممکن است از دیدگاه بعضى اشکال نداشته باشد. اما به نظر ما این سخن بى اساس و بى ربطى است که قائل به حرمت شرعى در خود این کار شویم; چون دلیل شرعى نداریم که نشان دهد این تصرف در این تخمک که هنوز هم انسان نشده تا شبهه قتل نفس و اعدام پیش بیاید, اشکال دارد. اشکالى بر بیرون آوردن تخمک هم وارد نیست; حتى اگر بدون هیچ هدفى باشد و یا حتى اگر فاسد شود. صرف این که این تخمک صلاحیت رسیدن به مرحله انسان کامل را دارد, نمى تواند دلیل بر عدم جواز باشد; حتى مواردى در فقه وجود دارد که از آنها بر مى آید صرف داشتن صلاحیت نطفه براى تبدیل شدن به انسان کامل, نمى تواند دلیل بر حرمت خارج کردن آن از رحم باشد. یکى از این موارد مسئله عزل است. هیچ دلیل شرعى اى نداریم که اقتضا کند حتما باید از این تخمک به گونه اى استفاده بشود که از آن فرزند درست بشود. بنابراین اگر انسان این هسته تخمک را درآورد و بر فرض هیچ فایده اى هم بر آن مترتب نباشد, هیچ دلیلى بر این که حرام باشد, وجود ندارد; بلکه به حسب قاعده (کل شىء حلال) و اصل برائت که اصل مسلم شرعى است, این کار باید جایز هم باشد و دلیل حرمت از این جهت ندارد.
حالا اگر فرض کنیم تخمک بدون هسته را حفظ کنند تا از بین نرود و سلولى را از یک فرد دیگر بگیرند (سلولى که به فرض, از شوهر خودش است تا به لحاظ خارجى شبهه اى بر آن مترتب نشود), آیا گرفتن سلول از بدن انسان اشکال دارد؟ باز هیچ دلیلى بر حرمت گرفتن این سلول از بدن انسان نداریم تا اشکال داشته باشد; حتى اگر هیچ انتفاعى از این سلول نبرند, و تازه کار لغو هم حرام نیست. پس به طریق اولى اگر هدف عقلایى براى این کار مترتب باشد, اشکالى ندارد.
بنابراین, هم دلیلى بر حرمت گرفتن سلول نداریم و هم دلیلى بر حرمت این نداریم که این سلول را در همان تخمک بدون هسته قرار بدهند تا در خارج از رحم و در محیط مناسبى رشد کند و تکثیر پیدا کند.
فقه: آیا این کار ورود در حوزه آفرینش خداوند نیست; چون خلقت از امور اختصاصى خداوند است؟
استاد: ممکن است برخى با استفاده از آیاتى, بگویند خالق و ربّ هر چیزى, خداوند است و امورى چون شبیه سازى در واقع, منافات با این گونه آیات دارد و شبیه سازى شریک شدن در کار خداوند است. این سخن هم معلوم است که سخن بى ربطى است. اگر انسان با پیشرفت علم توانسته است به این امور دست یابد, این کارها هم مانند سایر افعال, همه اش کار خداست و هر آنچه را که هست, خدا انجام مى دهد. خدا این ویژگى را به او داده است و او را عالم کرده است تا بتواند چنین دستگاهى را بسازد. همان گونه که ما با حرف زدن خودمان در مقابل خداوند نیستیم. همه چیز و از جمله همه کارهاى ما, مخلوقات خداست. این سلول را خدا قرار داده است, تخمکى که هسته اش را درآورده ایم و به جاى آن سلول گذاشته ایم و لقاح حاصل شده, این را خدا انجام داده است, غذایى که به آن مى دهیم و دستگاهى را که ما با علم خود ساخته ایم, همه آثارى که این اشیا دارند و تأثیر و تأثراتى که در خارج تحقق پیدا مى کند, همه اش از خداست. اساساً خود خدا این کارها را انجام مى دهد و ما کاره اى نیستیم و نهایت این که فاعل بالحرکه هستیم و تازه فاعل به حرکت هم نیستیم; چون این فاعلیت را هم خدا به ما داده است.
بنابراین این طور نیست که در شبیه سازى , شرکتى در خلق به وجود بیاید و این کار با آیاتى که در باب توحید افعالى است و نیز با روایات متواترى که از ائمه رسیده, منافات ندارد. هیچ وجهى ندارد که از جهت ذات عمل قائل به حرمت بشویم (البته در نوشته اى که در اختیار شما گذاشته ام, به تفصیل به این شبهات پرداخته و پاسخ داده ام که خوانندگان ملاحظه خواهند نمود).
بنابراین هیچ به ذهن نمى آید که این عمل ـ چه گرفتن و چه خارج کردن هسته مرکزى تخمک و چه گرفتن سلول و چه تلقیح کردن این سلول به آن تخمک بى هسته و چه پروردن و بزرگ شدن آن ـ اشکال داشته باشد.
فقه: این کار لوازمى دارد که آن لوازم به طور مسلم حرام است. آیا این لوازم محرم, موجب حرمت نفس عمل نمى شود.
استاد: بله, همان طور که اشاره کردید, ممکن است گفته بشود که اگر این کار به واسطه مرد نامحرم باشد و تخمک از زنى که زوجه اش نیست, گرفته شود, اشکال دارد; چون نگاه و دست زدن به او حرام است. پس وقتى این کارها حرام شد, این کار هم حرام است. معناى این حرمت آن است که آدم درست کردن بدین ترتیب ذاتاً حرام است.
اگر تأملى کنیم, معلوم مى شود که آنچه حرام است, نگاه کردن و دست زدن به زن نامحرم است, و الاّ اگر کارى کند که این حرمت نظر و لمس پیش نیاید, مثل این که از بدن خودش سلول را بگیرد و تخمک را هم خودش از همسرش بگیرد و در اختیار این شخص اجنبى قرار بدهد و کارهاى دیگرش را او انجام بدهد, این دیگر حرمت ندارد; آنچه حرمت دارد در واقع چیز دیگرى است. و اگر کسى بگوید این کار حرام است, دچار اشتباه شده است و آنچه را که حلال است, به جاى حرام گرفته است و در واقع لمس و نظر کردن حرام بوده است و نباید انجام مى شده است. ما حرمت نگاه و لمس نامحرم را قبول داریم, اما این باعث نمى شود که خود این عمل را هم حرام بدانیم.
فقه: ممکن است کسى استدلال خود را با این دو مقدمه ترتیب دهد و در مقدمه اول بگوید: این کار باعث منع شدید علما و برانگیخته شدن اعتراض بسیارى از مردم ـ چه مسیحى یا یهودى یا مسلمان ـ شده و هراس و بیم آنها از بازتاب ها و تغییر مناسبات اجتماعى به خصوص در صورت انبوه سازى آن به همراه داشته است. مقدمه دوم این است که بگوید چون شارع مقدس در مباحث حساسى که بازتاب هاى منفى دارد مثل دماء و فروج امر به احتیاط کرده است, در این جا گفته شود با توجه به ادله لزوم احتیاط, تنقیح مناط کنیم و در این مورد جدید هم با وجود این مخاطرات و خطرات, قائل به احتیاط شویم.
استاد: ظاهراً هیچ کدام از دو مقدمه نمى تواند منع از اصل کار را نتیجه دهد; براى این که در مقدمه اول اشاره به مخاطراتى در انبوه سازى مى کند که این مخاطرات قطعى نیست; نهایت آن که اگر احتمال عقلایى معتنابهى باشد که انبوه سازى مخاطراتى را ایجاد مى کند, در این صورت باید جلوى انبوه سازى را گرفت. البته باید بررسى بشود که مخاطرات چیست؟ اگر مخاطرات از این جهت است که چیز غیر عادى است که قبلاً نبوده است و مردم با آن انس و خو نگرفته اند, همان گونه که در خیلى از اختراعات ابتدا چنین بوده است, چه اشکالى دارد که مسائل و موضوعات جدید به وجود بیاید؟ این امور مخاطرات نیستند. مخاطرات این است که اگر به شرع برگردیم, شرع آن را ممنوع مى کند, و اما در مقدمه دوم, هم مشبّه به (احتیاط در دماء و فروج) هم تشبیه مورد تأمل است و نیاز به بحث و بررسى بیشترى دارد.
فقه: سؤالات دیگرى هم هست که چون حضرت عالى در مقاله به تفصیل پرداخته اید و خوانندگان استفاده خواهند کرد, بیش از این مزاحم نمى شویم و از بذل عنایت شما کمال تشکر را داریم.
استاد: من هم تشکر مى کنم.