تقسیم جنینى و شبیه سازى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


چکیده
وقوع پدیده شبیه سازى در سال 1997م چالشى جدید فراروى علماى همه ادیان نهاد تا حکم دین درباره اقدام به این عمل و آثار مترتب بر آن را بیان نمایند.
مقاله حاضر ابتدا به بررسى حکم تکلیفى شبیه سازى یا مشروعیت و عدم مشروعیت آن و پس از آن به حکم وضعى آن پرداخته که متکفل بیان حکم آثار مترتب بر شبیه سازى در صورت وقوع است. نویسنده مقاله به لحاظ اصولى, شبیه سازى انسانى را بى اشکال مى داند و ادله مخالفان را رد مى کند. وى شبیه سازى تک نسخه اى را براى انسان ـ با فاصله سنى ـ فاقد آثار منفى اجتماعى مى داند, ولى معتقد است شبیه سازى گسترده قطعاً به اختلال در نظام و نظم اجتماعى مى انجامد و موجب تضییع حقوق فرد, تباهى عدالت و خروج جامعه انسانى از حالت طبیعى اش مى گردد و از این باب حرام خواهد بود و خلاصه این که شبیه سازى حرمت اولیه ندارد و حرمت آن مقیّد به اختلال در نظام اجتماعى است.
نیاز به همگامى با تحولات در زمینه شبیه سازى و تقسیم جنینى و ابراز حکم شرعى اهمیتى ویژه دارد. این دو مسئله از این بعد اهمیت دارند که آیا موجب تعدى به انسان ـ که خداوندش گرامى داشته و قوانین و شریعتى براى او قرار داده که او را به عدالت و کرامت مى رساند ـ مى شود یا نه؟ از این رو, در این دو موضوع از دو مدخل مى توان وارد بحث شد:
اول. نگریستن در حکم تکلیفى این دو; یعنى مشروعیت و عدم مشروعیت;
دوم. بررسى حکم وضعى که متکفل بحث از آثار مترتب بر این گونه تصرفات در صورت وقوع است; مانند احکام نسب و نفقه و ارث و ازدواج; زیرا شرع, آثار تصرفات را حتى اگر ممنوع باشد, سازمان دهى مى کند.
در سال 1993م دانشمندان به کارى دست زدند که تقسیم جنینى نامیده شد و آن عبارت است از: تقسیم یک تخمک بارور شده به دو قسمت و سپس ترمیم جدار پوسته و تبدیل آن تخمک به دو تخمک بارور شده مستقل که از هرکدام از آن دو, یک جنین پدید مى آید.
در سال 1997م دانشمندان دستاوردى داشتند که شبیه سازى نام گرفت و آن عبارت است از تولید جنینى بدون کمک گرفتن از سلول جنسى مذکر و از راهى غیر جنسى, که کاملاً مشابه صاحب آن هسته است. [در تولیدمثل به شیوه شبیه سازى, از همان ابتدا به جاى سلول تخم ترکیب شده, هسته یک سلول 46 کروموزمى جایگزین هسته تخمک مى شود و در رحم زن قرار مى گیرد].
در این جا ابتدا به بررسى حکم شرعى این دو حالت و سپس حکم تقسیم جنینى از شبیه سازى مى پردازیم:

1. تقسیم جنینى
فواید و کاربردها
فوایدى براى تقسیم جنینى برشمرده شده است; از آن جمله است:
ییک. درمان نازایى. اگر تخمدان زن از فقر تخمک رنج مى برد و تنها یک تخمک تولید مى کند و در این هنگام احتمال شکل گیرى جنین بسیار ضعیف است, پس بهتر است که اسپرم در آستانه تقسیم به دو جنین و هرکدام از آن دو هم به دو جنین دیگر تجزیه شود تا شمار کافى از جنین ها فراهم باشد و مثلاً چهار عدد از آن جنین ها در رحم زن قرار گیرد و بقیه در سرماى شدید نگهدارى شود. اگر زن آبستن شد, که چه خوب; ولى اگر آبستن نشد باقیمانده جنین ها بار دیگر در رحم او کشت مى شود.
دو. فایده دوم تشخیص بیمارى ژنتیک احتمالى, پیش از قرار دادن جنین اولیه تشکیل شده از شمار اندکى از پروتوپلاسم ها در جنین است. پیشترها براى این کار پروتوپلاسم از این جنین جدا مى شد تا مورد تشخیص قرار گیرد که اگر سالم بود, کشت مى شد و اگر ناسالم بود, به دور انداخته مى شد. اما این روش براى جنین خطرناک بود, در حالى که اگر این جنین را به دو قلو ـ به شیوه تقسیم جنینى ـ تقسیم کنیم, مى توانیم یکى را براى تشخیص و دیگرى را به طور کامل براى کشت استفاده کنیم.
این معنایى است که دو دانشمندى که عملیات تقسیم جنینى را بر روى اسپرم انجام داده اند, گفته اند و فواید دیگر تقسیم جنینى در ادامه مى آید:
سه. مادرى که به یکى از جنین ها آبستن شده و جنین هاى دیگرش در یخچال نگهدارى مى شود, در صورتى که فرزندش بمیرد و او بخواهد طفلى کاملاً مشابه او داشته باشد, مى تواند با جنین یخچالى که در رحمش قرار مى گیرد, آبستن شود و این جنین رشد و نمو کند و او طفلى جدید و مثل طفل قبلى خود داشته باشد.
چهار. همچنین طفلى که همتایش نگهدارى شده و یا همتایى مشابه خود دارد, در صورت بیمارى ممکن است به برخى اعضاى جدید نیاز پیدا کند, ولى چنین اعضایى براى او فراهم نباشد. در چنین صورتى, آن جنین مشابه در رحم کشت مى شود تا رشد کند و از اعضاى بدن او براى همتایش استفاده مى شود; مانند زمانى که اولى به بیمارى سرطان خون مبتلا شود که نخاع همتایش را به بدن او پیوند مى زنند و او از بیمارى اش شفا مى یابد, بى آن که همتایش آسیبى ببیند.
پنج. همچنین مى توان از این طریق, بیمارى هاى ژنتیک ناشى از اختلال در یکى از ژن هاى قابل وراثت را درمان کرد و با روش (تقسیم جنینى) ژنى سالم را جایگزین آن نمود. در این صورت, نسلى سالم به جریان مى افتد که دور از هر ژن بیمارى زیستش را ادامه مى دهد و شمارشان در آینده رو به فزونى مى نهد.

اشکالات
اما در مقابل این فواید اشکالاتى هم بر (تقسیم جنینى) ذکر شده که خلاصه شان چنین است:
1. آیا اقدام به استحصال جنین هاى متعدد از یک تخمک بارور شده, جایز است؟
2. وقتى جنین ها زیاد شوند و برخى از آنها کشت گردند و مایه آبستنى شده, به طفل تبدیل شوند, سرنوشت جنین هاى دیگر یا مرگ است و یا این که به طور رایگان و یا با فروش, در رحم زنان دیگر که خواهان آن هستند, کشت شود. در این جا دو پرسش پیش مى آید:
ییکم. آیا کشتن این جنین هاى زیادى, مشمول حکم حرمت شرعى نیست؟
دوم. آیا آبستن شدن زنان دیگر به این جنین ها اشکالى ندارد؟
3. آیا جایز است جنین هاى منجمد را به منظور استفاده از اعضایش براى طفل یا هرکس دیگرى که بدون آن عضو هم مى تواند زندگى کند, در رحم مادر کشت کرد؟
4. آیا پدید آوردن دو جنین دوقلو با چند سال فاصله میان عمر آن دو, به گونه اى که آینده کوچک تر با بیمارى هاى ژنتیکى اى که دامنگیر همتاى بزرگ ترش مى شود قابل پیش بینى باشد, مانع شرعى ندارد؟

پاسخ شرعى به اشکال ها
پاسخ پرسش اول تقسیم جنینى محدود به تقسیم تخمک بارور شده به چند جنین است و این کار به دو شرط جایز است: اول این که این تقسیم, مایه حیات یا سلامتى جنین باشد. دوم این که تقسیم جنینى به گونه اى انجام نشود که موجب اختلال در نظام [طبیعى اجتماعى] شود; مانند آن که یک تخمک بارور شده, به چند جنین تقسیم شود و همزمان در چندین رحم قرار گیرد و این کار منجر به ناممکن شدن تشخیص چندقلوها گردد. ضرورت امکان تشخیص از آن رو است که تمایز و تفاوت میان بنى آدم براى جوامع انسانى براساس حکمت الهى که در آیه (ومن آیاته خلق السماوات والارض واختلاف السنتکم والوانکم)1 آمده, ضرورى است.
نظام عمومى [جامعه] مبتنى بر تمایز است و اگر تمایز از میان برود, در این نظام اختلال پدید مى آید و هرج و مرج به راه مى افتد; زیرا چه بسا مرد زن بیگانه را با همسر خود اشتباه بگیرد و یا محرم را از نامحرم نتواند تشخیص دهد و در معاملات تمییز و تشخیص طرفین ناممکن شود و در قضا و شهادات, تشخیص مدعى از منکر و تشخیص هر دو از شاهدان امکان پذیر نباشد. وضع چنان شود که در مدارس و مشاغل و ادارات و امتحانات, فرستادن نسخه اى جایگزین به جاى نسخه اصلى به آسانى میسر شود و این کار موجب تضییع حقوق و تعطیل عدالت و به هم خوردن نظام عمومى و آهنگ جامعه شود.
اگر دلیل شرط دوم روشن شده باشد, دلیل شرط اول هم اصل عدم جواز قتل مبدأ پیدایش انسان است که همان تخمک بارور شده است و این اصل با ادله شرعى ثابت شده است. در روایت معتبر اسحاق بن عمار آمده است:
(قلت للامام الکاظم: المرأة تخاف الحبل فتشرب الدواء فتلقى مافى بطنها؟ قال: لا. قلت: انما هو نطفة. فقال: ان اوّل ما یخلق نطفة);
از امام کاظم(ع) پرسیدم: [آیا جایز است] زنى [که] از حامله شدن مى ترسد, دارویى بنوشد تا آنچه را در شکم دارد, سقط کند؟ گفت:نه. گفتم:اما آن, چیزى جز نطفه نیست. گفت: نخستین چیزى که آفریده مى شود, نطفه است.2
همچنین از روایات فراوانى که درباره وجوب دیه برکسى که اقدام به ساقط کردن نطفه بارورشده کرده, مى توان حرمت را برداشت کرد. از این روایات است, صحیحه محمدبن مسلم که مى گوید:
(سألت الإمام الباقر عن الرجل یضرب المرأة فتطرح النطفة فقال: علیه عشرون دینارا. قلت یضربها فتطرح العلقة؟ فقال: علیه أربعون دینارا);
از امام باقر (ع) درباره حکم مردى پرسیدم که همسرش را مى زند که در نتیجه, او نطفه اش را مى اندازد. گفت: باید بیست دینار بپردازد. گفتم: اگر در نتیجه زدن, علقه را سقط کند چه؟ گفت: چهل دینار.3
از حدیث (لاضرر ولاضرار فى الإسلام) که از پیامبر اسلام(ص) نقل شده و دایره شمول آن, موضوع مورد بحث ما را هم دربرمى گیرد, مى توان به حرمت آسیب رساندن به تخمک بارورشده هم حکم کرد.
پاسخ پرسش دوم: کُشتن (قتل) جنین هاى دیگرى که از آنها براى کشت در رحم زنان استفاده نشده است, چه به شکل منجمد نگهدارى شود و چه به شکل دیگر, جایز نیست; زیرا چنین جنین هایى منشأ شکل گیرى انسان هستند و ادله پیشین, بر حرمتِ قتلِ منشأ شکل گیرى انسان یا زیان رساندن به آن دلالت مى کرد.
بله, اگر تخمک بارورشده و تقسیم شده, پیش از آن که پوسته مصنوعى اش درست شود, در حالت انجماد قرار گیرد و به پوشاندن دیواره سلولى به تخمکى که قرار است در رحم قرار گیرد, اکتفا شود, در این صورت تخمکى که دیواره یا پوسته مصنوعى برایش درست نشده است, مبدأ پیدایى انسان نیست و اگر در آینده نیازى بدان نبود, از میان بردنش اشکالى ندارد;زیرا دلیلى بر حرمت اتلاف آن پیش از آن که منشأ پیدایى انسان باشد, وجود ندارد; چراکه وضعیتش مانند وضعیت منى است که هدر دادن آن جایز است.
اما در این که این جنین ها به زنان دیگر بخشیده شود تا در رحمشان قرار گیرد, دلیلى بر عدم جواز آن وجود ندارد; زیرا براى ما حرمت وارد کردن نطفه در رحم زنى که بر صاحب نطفه حرام است, ثابت شده و این امر غیر از زنا است. در حدیثى معتبر از امام صادق(ع) آمده است:
(إن اشدّ الناس عذاباً یوم القیامة رجل أقرّ نطفته فى رحم یحرم علیه);
معّذب ترین انسان ها در روز قیامت, مردى است که نطفه اش را در رحمى قرار دهد که او حرام است.4
در روایت دیگرى که صدوق از پیامبر اسلام روایت کرده, آمده است:
(لن یعمل بنى آدم عملاً أعظم عند الله عزّ وجلّ من رجل قتل نبیاً او إماماً او هدم الکعبة التى جعلها الله قبلة لعباده أو أفرغ مائه فى امرأة حراما);
آدمیزاد, کارى را که در نزد خدا درشت تر از کشتن پیامبر یا امامى, یا ویران کردن کعبه اى که قبله گاه بندگان قرار داده شده و یا ریختن منى در زنى که بر آنان حرام است, مرتکب نمى شوند.5
در حدیث اول روشن است که منظور از نطفه, منى است; زیرا (نطفه مرد) گفته شده است, ولى مورد سؤال نطفه اى است که تخمک بارورشده, یعنى تشکیل شده از اسپرم مرد و اوول زن است که منشأ پیدایى انسان است. از این رو, پاسخ ما جواز صرف قرار دادن این تخمک در رحم زن بیگانه است; زیرا ادله حرمت یادشده شامل آن نمى شود. بنابراین کار مادرى که به این جنین ( تخمک) آبستن مى شود, اگر مستحب نباشد, حداقل جایز است.
اما بزرگ نمایى اى که براى این کار مى شود و گفته مى شود که زن (آبستن جنینى بیگانه خواهد شد که نه از آنِ شوهرش و نه از آنِ خودش و نه در دایره عقد زناشویى شکل گرفته است, مفید حرمت نیست; زیرا چه اشکالى دارد که زن آبستن فرزندى شود که نه از شوهرش است و نه از خودش و نه برآمده از قرارداد زناشویى؟ آیا این کار زنا است, یا دلیلى بر حرمت آن در سنت شریف و قواعد شریعت وجود دارد؟ بلکه چه بسا بتوان گفت: زنى که چنین جنینى را که منشأ پیدایى یک انسان است, از مرگ نجات بخشیده و در رحم خود پذیرفته است. پس در حقیقت به سبب این که جنینى را از مرگ نجات داده, مستحق سپاس است.
پاسخ پرسش سوم: اما استفاده از جنین هاى منجمد براى کشت در رحم مادر یا غیر او به شرط این که منجر به مرگ یا آسیب رسیدن به آن جنین نشود, جایز است; زیرا روشن است که از بین بردن آن براى نجات بخشیدن زندگى دیگرى و زیان رساندن به آن براى سود رساندن به دیگرى جایز نیست. اما اگر استفاده از آن براى [علاج] دیگران موجب زیان برایش نباشد, امرى جایز است که ولیّ او یا خودش پس از رسیدن به سن بلوغ و رشد مى توانند انجام دهند. این حکم به روشنى از شریعت درخشان اسلام که اصل قتل را باعث ضرر رساندن به موجود زنده دانسته و براساس سخن رسول خدا(ص) (لاضرر و لا ضرار فى الاسلام), آن را حرام کرده است, دریافته مى شود.
در این جا باید به این نکته توجه دهم که وقتى مى گوییم: (قرار دادن جنین هاى تقسیم شده در رحم زوجه یا رحم زنان حرام نیست), این حکم تنها در صورتى است که قراردهنده جنین, همسر آن زن باشد; یعنى کسى که کشف عورت زن در برابر او جایز است یا در صورت اضطرار و در مرحله معالجه مجاز شرعى قرار داشته باشد که غیر همسر هم مى تواند اقدام به این کار کند.
پاسخ پرسش چهارم: اما ایجاد دو جنینى که چند سال میان آن دو فاصله افتد و آن که کوچک تر است, آینده خویش را در بیمارى هاى ژنتیکى اى که بر سر همتایش مى آید, ببیند و بداند که چنین بیمارى هایى در کمین او است, دلیلى براى حرمت آن نیست; زیرا چه بسا خانواده هایى که مبتلا به بیمارى هاى قند و چاقى و فشار خون و دیگر بیمارى هاى ژنتیکى هستند و هیچ کس بچه دار شدن این خانواده ها را ـ به بهانه آگاه شدن طفل به امراض وراثتى اى که در انتظارش خواهد بود ـ حرام نمى داند.
بله, شاید بتوان حکم کرد به حرمت مطلع کردن همتاى کوچک تر و حتى بزرگ تر از بیمارى هایى که دامنگیرش خواهد شد; زیرا موجب آزار او مى شود و شریعت اسلام آزار رساندن به مسلمانان را نهى کرده است, ولى این امر ربطى ندارد به حرمت به وجود آوردن طفلى که از ابتلاى خود به بیمارى هایى در آینده خبردار خواهد شد.

پدر و مادر, چه کسانى هستند؟
حال این پرسش پیش مى آید که اگر جنین هاى تقسیم شده را در رحم زنان فاقد تخمک قرار دهیم, چه کسى (پدر) و چه کسى (مادر) خواهد بود؟
پاسخ این است که وقتى دانستیم معناى حقیقى فرزند, موجودى است که از چیزى زاده شود و یا از آن نشئت گیرد و وقتى دانسته شود که عرفاً عنوان فرزند به موجودى اطلاق مى شود که از منى مرد و تخمک زن برآمده باشد; بنابر این چندقلوهایى که حاصل منى زوج و تخمک زوجه اى باشند, فرزند همان زوج و زوجه هستند. اما زنى که تخمک بارور شده در رحمش قرار داده شده است, مادرى مجازى است که آن نطفه را در رحمش پرورده است و مادر حقیقى نیست; زیرا قرآن کریم مى گوید: (ان امهاتهم الاّ اللائى ولدنهم; مادران آنها جز کسانى که آنان را زاده اند, نیستند), و ولادت حقیقى با قرار دادن تخمک بارور شده در شکم و بیرون آوردن آن نیست ـ چنان که غیرعرب ها ممکن است نام این کار را هم ولادت بگذارند ـ بلکه فرزند حقیقى, آن است که از وى نشئت گرفته و زاده شده باشد. بنابراین مرد و زنى که فرزند محصول منى و تخمکشان است, پدر و مادر حقیقى او هستند.
اما نسبت این مادرى که نطفه را در شکم خود پرورده و نه ماه میزبان او بوده است, با خود آن طفل چه مى شود؟ گفته شده است براساس قیاس اولویت قطعى, اگر طفل شیرخوار از شیر زنى بخورد که آن شیر موجب استحکام استخوان و رشد و فربه شدن بدن او شود, به آن زن محرم باشد, قطعاً مادرى که نه ماه آن طفل را در حالت جنینى در شکم خود پرورش داده هم به او محرم است.

2. شبیه سازى 
در باب فواید شبیه سازى , همان فوایدى که براى تقسیم جنینى گفته شد, در این جا هم گفته مى شود; مانند غلبه بر برخى مشکلات نازایى, تشخیص عدم وجود بیمارى در نطفه اى که قرار است در رحم نهاده شود, کندن ژن بیمارى وراثتى و جایگزین کردن آن با ژنى سالم, و مانند این موارد که در باب تقسیم جنینى هم ذکر شد.
اما پرسش شرعى این است که آیا شبیه سازى به لحاظ اصولى و یا از حیث ثانوى, حرمت شرعى ندارد؟ پاسخ این است که نفس عملیات شبیه سازى انسانى به عنوان اولى اش در صورت موفقیت اشکالى ندارد, به شرط این که با کار حرام دیگرى تقارن نیابد; اما از نگاهى دیگر, حکمت بالغه الهى که بر تفاوت و گوناگونى زبان ها و رنگ ها براى حفظ نظام عام جریان داشته است, در صورت اجرا به شکل گسترده مقتضى حرمت شبیه سازى است, آن حرمت هم در صورتى است که شباهت نسخه هاى این شبیه سازى درست مانند شباهت نسخه هاى یک کتاب باشد و موجب اختلال قطعى در نظام اجتماعى شود,6 و این از آن رو است که ـ چنان که پیشتر گفته آمد ـ براى مثال در ازدواج میان زوجه و همتاى او و میان محرم و نامحرم نمى توان تمایز قائل شد, و تشخیص طرفین معامله در معاملات و مدعى و مدعى علیه از یکدیگر و تشخیص هر دو از شهود ناممکن خواهد شد, و مالک را از غیر مالک نمى توان تمییز داد, و امکان تقلب در امتحانات مدارس و مشاغل و ادارات فراهم خواهد شد, و اینها افزون بر تباهى نسب هاست که موجب تضییع حقوق مى گردد.
خلاصه کلام این که با اجراى شبیه سازى انسانى به شکل گسترده, چنین خطرها و تعدى هایى, فردیت فرد و خاص بودن او و تمییزش را از مشابهانش تهدید مى کند و ساختار تثبیت شده اجتماعى متزلزل مى گردد و تمام بشریت در معرض خطر قرار مى گیرد.
اما تمام این خطرها و تهدیدها که گفته شد, نمى تواند حلیت شبیه ساختن را براى شخص معینى که مى توان میان آن دو ـ حداقل از راه تفاوت سنى ـ تمییز داد, از میان بردارد. به عبارت دیگر مى توان گفت ساختن شبیه براى هر فردى که نسخه اى یگانه است, در صورتى که محذور یاد شده ـ که ناشى از شبیه سازى گسترده است ـ وجود نداشته باشد, حلال است و دلیلى بر حرمت آن وجود ندارد. پس مطلقاً نیازى به تحریم شبیه سازى نیست و بلکه تحریم شبیه سازى در شرایطى که دلیلى هم بر آن وجود ندارد, جایز نیست.

دو نکته درخور توجه
ییک. شبیه سازى تک نسخه اى براى هر شخص, در صورت جایز بودن ـ چنان که گذشت ـ چه بسا اکنون ممنوع باشد; زیرا ارزیابى فایده و ضرر این کار, هنوز به آینده حوالت داده شده است. چه بسا این کار, زیان هایى را با خود داشته باشد که تنها پس از عملى شدن شبیه سازى انسانى, آشکار شود و در صورتى که در حالات خاص اجازه شبیه سازى داده شود, زیان هاى آن قابل کنترل نباشد. فراموش نکرده ایم که پس از توانایى بشر بر شکافتن اتم, زیان هایى به بار آمد که پیش از آن و حتى پس از آن دانسته و مورد انتظار نبود; زیرا برخى از زیان ها, مدت زیادى پیش از حادثه, آشکار نمى شوند.7
بنابراین حکم به جواز در صورتى قطعى است که هیچ زیانبار نباشد. این امر مقتضى آن است که دست پژوهش علمى از باب معرفت اسرار الهى آفرینش در شبیه سازى نباتات و پستانداران باز باشد تا در طى زمانى دراز, بى ضرر بودن شبیه سازى انسانى ـ که از پستانداران است ـ اثبات شود و کار شبیه سازى بر روى انسان متضمن هیچ گونه مخالفتى با شرع مقدس نباشد. مراعات این نکته در بحث تقسیم جنینى هم لازم است.
دو. ولیّ امر ـ یعنى حاکم شرعى اى که زمام امور مسلمانان را در دست دارد ـ مى تواند تقسیم جنینى و شبیه سازى را با حکم ولایى یا حکومتى حرام کند; چنان که دولت هاى غربى تحقیق درباره شبیه سازى انسانى را ممنوع و ردیف بودجه چنین تحقیقاتى را حذف کرده اند و انجام دادن چنین پژوهش هایى را براى چند سال به تعلیق درآورده اند تا مراکز تخصصى درباره اصل این کار به نتیجه مشخصى برسند و سپس درباره آن تصمیم گیرى شود. اما با این حال مى گوییم: چنین تحریمى, حکم شرعى تغییرناپذیر نخواهد بود; بلکه حکم ولایى حکومتى است که در زمان و مکان مشخصى قابل دگرگونى است.

3. تقسیم جنینى از شبیه سازى 
این فرض سوم عبارت است از ایجاد چندقلوهایى از تخمک هسته زدایى شده که در آن سلول جسمى اى کشت مى شود و پس از تقسیم اولیه, غشاى سلول به صورت مصنوعى پیوند داده مى شود تا آن پارگى التیام یابد. سپس هر سلول به دو سلول مادر مستقل تقسیم مى شود که خود قابلیت تقسیم دوباره براى تکوین جنین را دارد. به این ترتیب, از سلولى که لقاح جنسى نیافته, چندین دوقلو داریم که در آینده مى تواند نسخه اى مطابق اصل از صاحب هسته جسمى باشد. حکم این کار اگر در آینده موفقیت آمیز باشد, تفاوتى با حکم شبیه سازى ندارد و اگر به صورت گسترده عملى شود و از یک شخص نسخه هاى فراوان تولید شود که موجب اختلال در نظام اجتماع شود, حرام خواهد بود.
آیا موجود تولد یافته از شبیه سازى فرزند شرعى است؟ پدر و مادر او کیان اند؟
من معتقدم, تولد حقیقى آن است که از دیگرى نشئت گیرد. پس زمانى که مى گوییم حرارت از آتش زاده مى شود, منظور این است که آتش, حرارت زا است و زمانى که گفته مى شود گیاه و نبات از بذر همراه با آب و خاک تولد مى یابد, منظور این است که این عناصر با هم گیاه را مى زایند. این معناى لغوى تولد است. در کتاب مجمع البحرین هم(والدیت) چنین تفسیر شده است که از برخى اجزاى او موجود زنده دیگرى بر سبیل استحاله در آن جزء تصور شود. از این رو, ما ادعاى کسى را که مى گوید: (مادر همان کسى است که وضع حمل کرده و طفل را حتى اگر تخمکش از آن خود وى نبوده باشد, از شکمش به بیرون افکنده است), قبول نداریم; زیرا قرآن کریم آن جا که مى گوید: (ان امهاتهم الا اللائى ولدنهم; مادران آنان جز کسانى که آنان را زاده اند, نیستند), به تولدى حقیقى اشاره مى کند که با تبدیل تخمک به نطفه پدید مى آید. پس صاحب تخمک, همان مادر حقیقى اى است که فرزند از او متولد مى شود.
اما در خصوص مسئله نسب باید توجه داشت که هرگاه تولد صدق کند, ناگزیر عناوین انتزاعى دیگر مانند پدر و مادر (یعنى والد و والده) هم صدق مى کند; زیرا در نسب تولد به تنهایى و بدون صدق عنوان فرزند و پدر و مادر فایده ندارد. بنابراین نسب, تنها به صدق تولد حقیقى ـ مانند نبات و جماد ـ نیازمند نیست; بلکه باید سه عنوان فرزند, پدر و مادر یکجا صدق کنند.
اگر به عرف رجوع کنیم, درمى یابیم که عنوان پدر بر کسى اطلاق مى شود که فرزند از منى او پدید آمده باشد و عنوان مادر بر کسى صدق مى کند که فرزند از تخمکش سر برآورده باشد. بنابراین تولد به تنهایى افاده نسب نمى کند; چنان که اگر فرزندى از سلول جسمى کسى تولد یابد, عرف, صاحب آن سلول جسمى را پدر آن طفل نمى داند; هرچند در تکوین او دخالت داشته است. همچنین است زنى که از او سلول جسمى گرفته شده است که به رغم نقش آفرینى اش در تکوین طفل, مادر او خوانده نمى شود. به همین سبب تولد حرارت از آتش, مجوز صدق عنوان پدر بر آتش نمى شود; هرچند آتش سبب زاده شدن حرارت است.
پس عرف حکم مى کند که مفهوم پدر (والد) بر کسى صدق کند که طفل از اسپرم او برآمده باشد و مفهوم مادر (والده) بر کسى صدق مى کند که طفل از تخمک او تولد یافته باشد. بنابر این تعریف, بر کسى که طفل از سلول جسمى او تولد یافته باشد, (پدر) گفته نمى شود. در این صورت نسخه شبیه سازى شده, پدر ندارد و مادرش, کسى است که صاحب تخمک است.

احکام وضعى شبیه سازى ها
گاه امورى اتفاق مى افتد که باید ابتدا حکم شرعى آن شناخته شود و در درجه دوم حکم وضعى آن. در این جا برخى امورى را که ممکن است در آینده اتفاق افتد, ذکر مى کنیم تا در معرفت حکم شرعى و وضعى این امور گامى از زمانه پیش افتاده باشیم.
1. در عمل لقاح جنینى سنتى که مجموع اسپرم مرد و تخمک زن است, تخمک بارور شده زوجه ـ مثلاً ـ زید در درون خود هسته اى را حمل مى کند که داراى 23 کروموزوم حاوى صفات ژنتیکى است. پیرامون این هسته, مایعى به نام سیتوپلاسم وجود دارد که به بهبود تقسیم سلولى کمک مى کند. اگر فرض شود که سیتوپلاسم این تخمک بارور شده, بیمار بوده باشد و آن هسته به تخمک فاقد هسته و داراى سیتوپلاسم سالم زن دیگرى منتقل شود, در این صورت تخمک بارور از آنِ زوجه زید (زن اوّلى) است; اما سیتوپلاسم از آن دیگرى است. اگر این تخمک با منى زنده زوج لقاح یابد, منشأ انسانى داراى 46 کروموزوم خواهد بود و این کروموزوم ها است که صفات ژنتیکى فرزند را معین مى کند, اما سیتوپلاسمى که به ادامه حیات سلولى و تقسیم آن کمک مى کند, از آن شخص ثالثى است که نه پدر است و نه مادر. در این جا نخست این پرسش پدید مى آید که آیا انتقال هسته به سیتوپلاسم زنى دیگر حرام است, یا خیر؟
پاسخ این است که ما دلیلى بر حرمت انتقال هسته تخمک به سیتوپلاسم زنى دیگر نیافته ایم, اما کدام یک از آن دو زن, مادر به شمار مى آیند؟ ما معتقدیم از آن جا که مادر بنا به تعریف یاد شده, کسى است که فرزند از او و از تخمک او تولد یافته باشد, در این جا چون فرزند, تکوین یافته از هسته و سیتوپلاسم است, بنابراین صاحب هسته و صاحب سیتوپلاسم هر دو مادر این فرزند خواهند بود. اگر بر ما اعتراض شود که عرف تعدد مادر را نمى پذیرد, پاسخ ما این است که عرف مفهوم را مى پذیرد, ولى در تشخیص مصداق اشتباه مى کند و خطاى عرف در مصداق در صورت پذیرش مفهوم, اعتبارى ندارد.
2. در باب شبیه سازى پرسش هاى دیگرى ممکن است پیش آید که به همراه جواب ها, در ذیل آنها را ذکر مى کنیم:
الف) اگر هسته از سلول جسمى مذکر و تخمک هسته زدا شده زن فراهم آمده و عمل تلقیح انجام شده و در رحم زن صاحب تخمک قرار گرفته باشد, در این صورت چه کسى پدر و چه کسى مادر است؟ و آیا فرقى هست میان آن که میان دو منشأ رابطه زناشویى برقرار بوده باشد یا چنین رابطه اى برقرار نباشد؟
پاسخ: صاحب تخمک, همان مادر طفل است; زیرا عرفاً صاحب تخمک مادر به شمار مى آید و از آن رو که اسپرمى وجود ندارد, پس این طفل پدر ندارد; زیرا چنان که گذشت, عرفاً صاحب اسپرم, پدر به شمار مى آید و فرقى نیست میان آن که میان آن دو منشأ رابطه زناشویى برقرار بوده باشد و یا نباشد.
ب) اگر در تولید طفلى, از سلول هاى زنى باکره گرفته شده باشد, آیا آن طفل, فرزند شرعى خواهد بود, در حالى که آن زن شوهر ندارد؟
پاسخ: صاحب تخمک, مادر است و چنین طفلى پدر ندارد و در چنین شرایطى میان این فرزند و مادرش ـ در صورت مرگ یکى از آن دو ـ رابطه توارث برقرار است; زیرا رابطه ارث برى با صدق عنوان مادر و فرزند برقرار مى شود.
ج) اگر سلول جسمى زنى را با تخمک هسته زدایى شده زنى دیگر بیامیزند و طفلى از آن متولد شود, چه کسى پدر و چه کسى مادر خواهد بود؟
پاسخ: از آنچه گفته شد, روشن است که مادر آن طفل کسى است که از او تخمک گرفته شده, اما زن دیگر مادر نیست; زیرا عرف, صاحب تخمک را مادر مى شناسد و معناى لغوى مادر و معناى تولد حقیقى هم همین است.
3. آیا شبیه سازى چالشى در برابر انسانیت انسان نیست؟ انسان در زاد و ولد طبیعى خود, نیازمند دو منشأ به نام پدر و مادر است; در حالى که در شبیه سازى یک سلول بارور شده تنها به یکى از والدین نیاز است. آیا این امر بر ویژگى هاى اساسى روابط انسانى و پیوند متقابل انسانها تأثیر نمى گذارد؟ و آیا مى توان گفت که فرد شبیه سازى شده هم پدر و مادر دارد و آن دو کسانى هستند که سلول و تخمک از آنها گرفته شده است؟ اگر پاسخ مثبت باشد, چه نسبتى میان این فرد شبیه سازى شده با صاحب سلول و یا تخمک برقرار خواهد بود؟
پاسخ: این طفل شبیه سازى شده, همان گونه که پیشتر گفته آمد, پدر ندارد; هرچند شخص مذکرى در تکوین او نقش داشته است, اما به او عرفاً پدر نمى توان گفت. اما مادرش همان کسى است که از او تخمک را گرفته اند. بنابراین مى توانیم بگوییم چنین کارى تأثیر بر پیوند و روابط متقابل انسان ها نخواهد داشت, جز این که این بچه, پدر ندارد.
4. آیا شبیه سازى موجب درهم کوبیدن کرامتى نیست که قرآن کریم براى انسان قائل شده است: (ولقد کرّمنا بنى آدم; و ما بنى آدم را گرامى داشتیم) و اگر شبیه سازى ممکن شود, چه راه هایى براى حفظ و تثبیت کرامت انسان وجود خواهد داشت؟ و اساساً کرامت در این آیه به چه معنا است؟
پاسخ: مقصود از کرامتى که خداى تعالى به بنى آدم بخشیده, اعطاى عقل و اندیشه به آنان براى رسیدن به مدارج کمال است و در این صورت, شبیه سازى موجب پایمال شدن این کرامت خداداد نخواهد شد; زیرا چنین کرامتى به فرد شبیه سازى شده هم که ـ هرچند تنها از راه مادر ـ از بنى آدم است, اعطا شده است.
بله, چنان که گفتیم, اگر شبیه سازى به جایى برسد که موجب اختلال در نظام اجتماع گردد, امرى نارواست و دلیل آن را هم پیشتر گفتیم.
5. آیا در آینده با عملى شدن شبیه سازى , حقوق بشر در معرض تهدید قرار خواهد گرفت؟ آیا حقوق اخلاقى پایمال و تهدید نخواهد شد؟ آیا شبیه سازى موجب زیان دیدن منافع فرد و جامعه خواهد شد؟
پاسخ: اگر شبیه سازى در سطحى گسترده اجرا شود, به گونه اى که منجر به اختلال در نظام اجتماع شود, حقوق بشر تهدید و حقوق اخلاقى, پایمال خواهد شد و منافع فرد و جامعه زیان خواهد دید و از این رو, ما شبیه سازى را در صورتى که به اختلال نظام بینجامد, منع کرده ایم.
6. آیا شبیه سازى موجب پایمال شدن حق آزادى تولیدمثل نیست؟
پاسخ: ما وقتى شبیه سازى به شکل گسترده را به سبب اختلال در نظام منع کردیم, پایمالى حق آزادى تولیدمثل هم از مصادیق این اختلال خواهد بود. اما این پایمالى براى دفع مفسده بزرگ ناشى از شبیه سازى منجر به اختلال نظام پذیرفته مى شود و هرگاه فاسد با افسد تزاحم کند ـ در فرض صدق عنوان فاسد در صورت تزاحم ـ فاسد بر افسد مقدم مى شود.
با این حال مى گوییم: در صورتى که شبیه سازى را براى هر فرد به شکلى که به اختلال نظام نینجامد, مجاز بشمریم, منجر به پایمال شدن حق آزادى تولید مثل نخواهد شد. براى مثال اگر هر فرد بخواهد نسخه اى مشابه او تولید شود, به گونه اى که فاصله سنى میان او و نسخه مشابهش ـ مثلاً ـ پنجاه سال باشد,د ر چنین شرایطى اگر شبیه سازى به صورت گسترده ممنوع باشد, آزادى حق تولیدمثل پایمال نخواهد شد.
7. در شبیه سازى , طفل از دو ماده وراثتى (پدر و مادر) آفریده نمى شود; بلکه از یک ماده وراثتى خلق مى شود. از جهت ترکیب ژنتیکى, فرزندان ذکور نسخه مشابه مرد و فرزندان مؤنث نسخه زن هستند. آیا آفریده شدن از ماده ژنتیکى واحد سبب مى شود که خانواده نتواند آن فرزندان را فرزندان خود بنامد؟ یا این که آنان به رغم تولید شدن از ماده ژنتیکى واحد, فرزندان خانواده هستند؟
پاسخ: گفتیم که به هر حال عرف این فرزندان را صرفاً فرزندان زنى مى داند که صاحب تخمک است; زیرا در مسئله نسب, صدق تولد کافى نیست; بلکه نیاز به صدق تولد و صدق والد و والده است و (پدر) هم عرفاً جز بر کسى که طفل محصول اسپرم او بوده باشد, و (مادر) هم عرفاً جز بر کسى که فرزند از تخمک او به وجود آمده باشد, صدق نمى کند, و در شبیه سازى , عنوان مادر تنها بر کسى که از تخمک او فرزند به وجود آمده باشد صدق مى کند.
8. زمانى که شبیه سازى سلولى, باب خلق شمارى بى پایان از اشخاص مشابه ژنتیکى را فراهم سازد, آیا سبب به هم خوردن درک ما از ویژگى هاى اساسى فردى هر موجود انسانى نمى شود؟ و آیا تحمیل قیودى بر تمام نسخه هاى انسانى قابل استحصال از یک شخص ممکن است؟
پاسخ: شبیه سازى اگر به صورت گسترده انجام شود, قطعاً به اختلال نظام مى انجامد و به این ترتیب حقوق اساسى فرد, پایمال و عدالت, تباه و جامعه از حالت جامعه بشرى خارج مى شود. پیشتر گفته شد قیودى که بر همه نسخه هاى شبیه سازى شده نهاده مى شود, قیودى شرعى است و همگى به یک قید برمى گردند که آن هم این است که شبیه سازى منجر به اختلال نظام نشود.
9. برخى ارزش هاى نامقبول در تمام کشورهاى جهان وجود دارد که همه کشورها به منع آنها پایبندند; مانندِ: جنایات جنگى, بردگى و جنایت در حق بشریت. آیا شبیه سازى هم از این دسته ارزش هاى مطلقاً نامقبول است تا مشمول ممنوعیت الزامى بین المللى شود؟ یا فعالیت در این زمینه همانند تکنولوژى هسته اى متوقف یا معلق شود؟
پاسخ: هرگاه شبیه سازى منجر به اختلال در نظام شود, مثلاً اگر به صورت گسترده عملى شود, باید ممنوعیت بین المللى آن به عنوان ارزشى نامقبول در تمام کشورهاى جهان اعلام گردد; زیرا حکمت بالغه الهى و شریعت مقدس بر مبناى تمایز میان انسان ها جریان دارد. بنابراین هر کارى که منجر به عدم تمایز شود, منجر به اختلال در نظام مى شود که این اختلال و پریشانى در نظام اجتماع امرى نامقبول است. اما اگر شبیه سازى منجر به اختلال در نظام نشود, توجیهى براى ممنوعیت آن وجود ندارد; بلکه منع آن موجب تضییع حق آزادى تولیدمثل است.
بله, گاه حاکم شرعى از باب مصلحت مى تواند بنا به حکم حکومتى ـ که البته موقتى خواهد بود ـ شبیه سازى را ممنوع کند.
10. شبیه سازى انسانى, منافع درمانى اى ـ به ویژه در زمینه درمان نازایى ـ دارد و در همان حال مجموعه اى از خطرات را هم به همراه دارد. چگونه مى توان جهت زمینه سازى براى تصمیم گیرى, میان منافع و خطرهاى آن توازن ایجاد کرد؟
پاسخ: اگر ثابت شود که شبیه سازى بشرى خطرهایى دارد, اقدام به آن جایز نیست; زیرا اسلام کارى را که براى دیگران زیانبار است, حرام کرده است.
رسول خدا(ص) فرمود:
(لاضرر و لا ضرار فى الاسلام);
هیچ زیان بینى و زیان رسانى اى در اسلام پذیرفته نیست.
وانگهى توازن میان منافع و ضررها, هرچند براساس قانون معمول در اصول فقه ـ که معروف به قانون تزاحم است ـ آنچه ضررش کمتر است بر آنچه زیانش بیشتر است مقدم مى شود, ولى این قاعده تنها جایى کاربرد دارد که راه دیگرى براى خلاصى از تزاحم وجود نداشته باشد; مثلاً راه دیگرى جز تکثیر سلولى براى تولیدمثل نمانده باشد; در چنین وضعى منافع و مضار آن ارزیابى مى شود و اگر مضار آن بیشتر بود, ممنوع مى گردد. اما اگر راه دیگرى براى تولیدمثل و ازدیاد نسل وجود داشت که همان شیوه معمولى و سنتى است, دیگر اساساً نوبت به سنجش منافع شبیه سازى و مقایسه آن با خطرهایش به عنوان راهى براى تصمیم گیرى نیست; بلکه هرگونه ضررى که از طریق انجام شبیه سازى بر دیگران وارد آید, تا زمانى که شیوه تولیدمثل منحصر به شبیه سازى نباشد, مجوز ممنوعیت شبیه سازى خواهد بود.
از این گذشته, ما پیشتر گفتیم که بهتر است در دوره زمانى طولانى اى, عمل شبیه سازى بر روى حیوانات اجرا شود تا پیش از انجام دادن آن بر روى انسان, از بى ضرر بودن آن اطمینان حاصل آید.
11. مسئولیت افراد و جوامع در برابر عملى شدن شبیه سازى چیست؟
پاسخ: مسئولیت افراد و جوامع در برابرِ شبیه سازیِ حرام, منع و دفع است که راه آن هم استفاده از قدرت و تعیین مجازات بدنى و مالى بر کسانى است که موجب اختلال در نظام مى شوند, چه از راه شبیه سازى و چه از راه هاى دیگر.
12. اگر سلولى را از بدن یک مرد بگیریم و در تخمک فاقد هسته همسرش قرار دهیم تا نسخه اى ژنتیکى مطابق اصل (مرد) پدید آوریم, ولى تا رسیدن زمان مناسب براى قرار دادن آن در رحم همسرش آن را در حالت انجماد نگه داریم و در همین دوره انتظار, آن مرد بمیرد و پس از شش ماه از مرگ او, آن تخمک بارور شده در رحم زن کشت شود و فرزندى از او به دنیا آید, آیا این فرزند که شباهت تامّى به پدرش دارد و یک سال و نیم پس از مرگ او به دنیا آمده, از او ارث مى برد؟ همین مثال مى تواند براى موردى که پدر و مادر هر دو مرده اند و تخمک بارور شده انسان, در رحم زنى, میزبان قرار گرفته است. اتفاق افتد, آیا این طفل از پدر و مادرش ارث مى برد؟ و رابطه او با آن زنى که در رحمش بزرگ شده, چگونه است؟
پاسخ: گفتیم که این نسخه شبیه سازى شده, پدر ندارد; زیرا عرفاً پدر کسى است که طفل از منى او متولد شده باشد و این طفل از منى او نیست و بنابراین از او ارث نمى برد; حتى اگر عنوان پدر بودن به چنین مردى صدق کند, فرزندش مستحق دریافت ارث از پدرش نیست; زیرا ادله ارث دلالت مى کند بر این که فرزندى که در زمان حیات پدر زنده است ـ حتى اگر جنین باشد به شرط زنده متولد شدن ـ از او ارث مى برد. اما این طفل شبیه سازى شده که در حیات پدرش ـ حتى در شکل جنینى ـ زنده نبوده است, مشمول ادله استحقاق ارث نمى شود.
اما راجع به ارث برى از مادرش; در صورتى که مادرش پیش از آن که تخمک بارور شده این بچه در رحم زن میزبان قرار گیرد, مرده باشد, باز این طفل از او ارث نمى برد; زیرا در زمان حیات مادرش زنده نبوده است.
13. اگر نسخه هاى متعدد مطابق اصل از یک انسان تولید شود و جنایتى مانند قتل از سوى یکى از آنان رخ دهد, راه تشخیص جرم از گذشته تاکنون, انگشت نگارى است که به دلیل نبود نسخه اى مشابه معتبر است; ولى این شیوه در صورت وجود نسخه هاى مشابه که اثر انگشتشان هم مشابه است, کاربرد نخواهد داشت. آیا شبیه سازى در صورت عملى شدن, موجب نابودى و تعطیل عدالت و ایجاد هرج و مرج خواهد شد؟ یا این که باید مردم را از تعامل (خرید و فروش و دین و وعده و عهد) با آنان منع کرد که این هم بخشى از مشکل را حل مى کند, نه تمام آن را؟
پاسخ: اگر شبیه سازى به صورت گسترده عملى شود, قطعاً به اختلال در نظام و نابودى عدالت مى انجامد و از این رو, چنین کارى حرام است. اما هیچ توجیه شرعى براى ممنوعیت ایجاد نسخه اى از یک شخص که با تفاوت سنى مثلاً پنجاه ساله از او متمایز است, وجود ندارد.
14. فرض کنید که انسانى شبیه سازى شده است, ولى نسخه هاى دست نخورده اى از او به شکل منجمد نگهدارى مى شود و در معرض فروش به زنانى است که مایل اند طفلى به دنیا آورند. در چنین وضعى آن زنان منتظر مى مانند تا ببینند این نسخه شبیه سازى شده چگونه است و اگر خوششان آمد, نسخه اى منجمد شده از او را مى خرند. در این فرض, آیا این کار جایز و این خرید و فروش صحیح است؟ نسخه اولى با دومى و سومى و چهارمى, چه نسبتى خواهد داشت؟ آیا این نسخه ها از صاحب هسته و تخمک هسته زدایى شده, ارث مى برند؟ و اگر ارث پیشتر تقسیم شده, آیا او حق دارد به آنان یا وارثانشان رجوع و مطالبه ارث نماید, از آن رو که حق خودش در ارث بردن مقدم بر حق آنان است؟
پاسخ: دلیلى بر حرمت این کار ـ در صورتى که به اختلال در نظام نینجامد ـ وجود ندارد. اما فروش این نسخه هاى منجمد به زنانى که مایل به آبستنى به این شکل هستند, قرارداد صحیحى است که مشمول قاعده (اوفوا بالعقود) مى شود. اما رابطه میان نسخه هاى مشابه, رابطه برادرى است و این در صورتى است که مادرشان که صاحب تخمک است, یکى باشد; ولى این نسخه هاى جدید که پس از مرگ مادرشان (صاحب تخمک) متولد مى شوند, از او ارث نمى برند; زیرا ارث بردن مشروط به حیات داشتن در زمان حیات مادر است; هرچند این حیات در سطح جنینى باشد و جنین هم زنده به دنیا آید. این طفلى هم که پس از مرگ مادرش به دنیا آمده است, مشمول ادله ارث از مادرى که ارثش تقسیم شده یا تقسیم نشده است, نمى شود.
15. اگر نسخه مشابه شخصى که در سى سالگى قرار دارد, تولید شود و ده سال بعد آن شخص در چهل سالگى اش مبتلا به سرطان ناشى از عوامل ژنتیکى شود و پزشکان یقین کنند که نسخه مشابه که اکنون ده ساله است, سى سال بعد دچار این بیمارى خواهد شد, در این حال, آیا مجازند بدون اجازه او و پیش از ابتلاى او, جراحى کوچکى براى برداشتن عضو مشابه مبتلا به سرطان بر روى او انجام دهند؟
پاسخ: اگر دانشمندان اجماع داشتند که سرنوشت این طفل, همانند سرنوشت کسى است که سلولش از او گرفته شده است, هرچند که او فعلاً بیمار شده است, مى توانند بر روى او جراحى انجام دهند. این جواز در دو صورت است:
الف) این که آن بچه, بالغ و عاقل باشد و اجازه جراحى را بدهد;
ب) این که در صورت صغیر یا غیرعاقل بودنش, اذن ولیّ او کسب شود.
16. بقاى نوع جانداران و به ویژه پستانداران در سطح پیشرفته آن, مبتنى بر تکثیر از راه پیوند زناشویى میان عنصر مذکر وعنصر مؤنث است. ثابت شده است که ژن هاى وراثتى (کروموزوم ها) در معرض مشکلى هستند که در علم ژنتیک (جهش) خوانده مى شود که در آن, ژن سالم به ژن بیمار تبدیل مى شود. براى رهایى این ژن هاى بیمار, نیمى از خزانه ژنتیکى سلول جنسى (تخمک یا منى) از بین مى رود. پس اگر آن نیمه باقى مانده نر و ماده با هم پیوند خوردند, سلول کاملى تشکیل مى شود که تخمک لقاح یافته اى است که در اولین مراحل جنینى است. در این وضع اگر ژن هاى بیمار در نیمه لقاح یافته وجود داشت, شاید آن نیمه دیگر که متعلق به شریک او است, بر آن غلبه کند و آن را از بیمارى ها تصفیه نماید. اما چگونه و چه زمانى نیمى از بار وراثتى سلول جنسى, دور افکنده مى شود؟
پاسخ: زمانى که سلول جنسى بارور ـ یعنى قابل تلقیح ـ شد. توضیح این که در تقسیم آخر سلول جنسى که با آن آمادگى براى توان بارورى را مى یابد, کروموزوم هابه دو نیمه تقسیم نمى شوند که هرکدام خود را تکمیل کنند; بلکه سالم مى مانند و برخى از آنها هسته سلولى را تشکیل مى دهند و نیمه دیگر هم هسته سلولى را تشکیل مى دهد. در نتیجه هسته سلولى جدید, مشتمل بر 23 کروموزوم و نه 23 جفت تشکیل مى شود و این تقسیم شدگى را تقسیم میوز مى نامند; یعنى هسته سلول جنسى نیمى از خزانه ژنتیکى را در خود دارد. اینها که گفته شد در شیوه تکثیر زناشویى است, اما اگر تکثیر از راه غیر زناشویى باشد, ژن هاى مریض حاصل از جهش بر حال خود باقى مى مانند و چیزى از آن کم نمى شود. پس اگر در طى چند نسل کپى هاى متعدد ساخته شود, ژن هاى بیمار با بروز جهش هاى جدید, متراکم مى شوند; تا این که جنین ها به نقص عضو و بدقوارگى یا مرگ دچار مى شوند. آیا همین امر براى ممنوع کردن شبیه سازى به طور اساسى کفایت مى کند؟ یا این که تنها شبیه سازى برگرفته از اصل قانونى شود و اجازه شبیه سازى از روى نسخه شبیه سازى شده (شبیه سازى عمومى) داده نشود؟
پاسخ: شبیه سازى اى که به اختلال در نظام نینجامد و ما به جواز اصولى آن حکم کرده ایم, مقید به شرط عدم اشتمال بر ضررى است که ممکن است دامنگیر جنین ها شود. بنابراین هر درجه از شبیه سازى که براى جنین زیان داشته باشد, حرام است; زیرا حتى ضرر رساندن به جنین هم مشمول حدیث شریف نبوى (لاضرر ولا ضرار فى الاسلام) مى شود.
18. از شبیه سازى براى تولید ماده لازم براى نقل عضو یا بافت عضوى استفاده مى شود. این شبیه سازى در چند مرحله انجام مى شود:
الف) گرفتن سلول از کبد یا ریه یا معده و… و کشت آن; تا این که به صدها سلول از کبد یا ریه و یا معده تقسیم مى شود;
ب) تولید جنین هایى براى تولید اعضا;
ج) تولید انسان هایى عادى براى این که منبع تأمین ذخیره قطع اعضا باشند.
پاسخ: از نظرگاه دینى, عملیات اوّلى جایز است; یعنى گرفتن سلول و کشت آن, پس از گرفتن سلول و یا پس از مدتى قرار گرفته شدن در حالت انجماد.
اما عملیات سومى, شرعاً حرام است; زیرا فرد شبیه سازى شده, همانند دیگران از تمامى حقوق برخوردار است و نباید به عنوان ذخیره قطع عضو دیگران مورد استفاده قرار گیرد; هرچند انگیزه ایجاد آن, ترمیم قطع اعضاى دیگران باشد; حتى خود او هم مجاز نیست اعضایى از خود را که نمى تواند بدون آنها زندگى اش را ادامه دهد, به دیگران ببخشد; چنان که قرآن کریم در سوره بقره, آیه195این حکم را به تصریح بیان کرده است:
(ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکه);
و با دست هاى خود خودتان را به هلاکت میفکنید.
همچنین است عملیات دوم; زیرا شارع, تعدى به جنین را حتى در شکل نطفه حرام کرده است; زیرا نطفه مبدأ تکوین انسان است و اسقاط مبدأ تکوین انسان, جایز نیست.
19. هرگاه نسخه اى مشابه اصل از سلول یک مرد و تخمک هسته زدایى شده همسرش تولید شود, اگر این زن, همان گونه که گذشت, مادر او باشد و او پدر نداشته باشد, سؤال این است که آن نسخه شبیه سازى شده با آن مرد چه نسبتى خواهد داشت؟ آیا آن نسخه, دختر خوانده آن مرد است و تحت شمول این آیه :
(و ربائبکم اللاتى فى حجورکم من نسائکم اللاتى دخلتم بهن);
و دخترخواندگان شما که در منازل شما هستند و از زنان شما که با آنان نزدیکى کرده اید؟
پاسخ: 1. مى توان به اطلاق عنوان (دخترخوانده) براى مورد یاد شده, تمسک کرد; زیرا چه آن دختر خوانده از منى مرد دیگرى باشد و یا از منى مرد دیگرى نباشد, آن فرزند خوانده در خانه و کاشانه آن مرد پرورش مى یابد و به هر حال فرزند همسر او است. بنابراین در صورتى که با همسرش نزدیکى کرده باشد, آن دختر به او محرم خواهد بود.
ولى چه بسا بر تمسک به اطلاق عنوان ربیبه اشکال شود; زیرا گفته مى شود که معناى ربیبه در میان عرب شناخته شده نیست;7 زیرا ممکن است معناى آن, دختر زنى باشد که در منزل شوهر او پرورش مى یابد و شاید به معناى دختر همسر از شوهرى دیگر باشد که در منزل شوهر جدیدش پرورش مى یابد. بنابراین تمسک به اطلاق, براى اثبات گستردگى معنا امکان ندارد.
اما این اشکال مبنى بر آن است که جمله (اللاتى فى حجورکم من نسائکم اللاتى دخلتم بهنّ), قید ربائب باشد و ما وجود قید دیگرى را که قید (از منى مردى دیگر) است, محتمل مى دانیم.
اما با این حال تمسک به اطلاق عنوان (ربائب) در موضوع مورد بحث, درست است. این از آن رو است که جمله (اللاتى فى حجورکم من نسائکم اللاتى دخلتم بهنّ), قید (ربائب) نیست; بلکه تفسیر آن است; چرا که ما بیش از یک گونه دخترخوانده نداریم تا جمله, قید باشد. آن یک گونه هم دخترخوانده اى است که در خانه شوهر مادر خود پرورش مى یابد. بنابراین اطلاق معناى ربیبه و اشتمال بر مورد موضوع بحث اثبات مى گردد.
2. مى توان به ایده تنقیح مناط و مناسبت هاى حکم و موضوع براى اثبات محرمیت میان مرد و این دختر که از هسته سلول (زوج یا زوجه) و تخمک هسته زدایى شده زن تکوین یافته باشد, تمسک جست; به این ترتیب که گفته شود:
نکته محرمیت دخترخوانده در نظر عرف این است که او دختر آن زن است و از او تولد یافته است و در منزل شوهر او بزرگ شده است و نکته اش در این نیست که از منى مرد دیگرى تولد یافته باشد. به این ترتیب, به محرمیت میان نسخه شبیه سازى شده با شوهر مادرش حکم مى توان کرد.
20 . آیا شبیه سازى به صورت مطلق جایز است؟
پاسخ: من معتقدم بزرگ نمایى شبیه سازى انسانى, مبتنى بر این انگاره است که نسخه هاى متعدد مانند نسخه هاى یک کتاب صد در صد مشابه باشند. اما برخى دانشمندان به عدم وجود تشابه تام میان نسخه ها به سبب وجود شمارى اندک از ژن ها (صفات وراثتى) در سیتوپلاسم نطفه آینده توجه داده اند. آیا این اندازه براى عدم تحریم شبیه سازى کفایت نمى کند؟ چرا که دلیل حرمت آن, پدید آوردن اختلال در نظام و نظم موجود مبتنى بر تمایز و اختلاف رنگ ها بوده است و در صورت وجود اختلاف و تمایز, هرچند اندک, دیگر نظام و نظم موجود به هم نمى خورد.


پی نوشت ها:
1. (و از نشانه هاى او آفرینش آسمان ها وزمین و گوناگونى زبان ها و رنگ هاى شما است). (سوره روم, آیه22)
2. وسائل الشیعة, ج19, باب7 از ابواب قصاص فى النفس حدیث1.
3. همان, باب19 از ابواب دیات الاعضاء, حدیث4.
4. همان, ج14, باب4 از ابواب النکاح المحرم, حدیث1.
5. همان, حدیث2. برخى فقها معتقدند که مراد از این حدیث و حدیث پیش از آن, زنا است و ادخال نطفه در رحمى که بر مرد صاحب نطفه حرام است, کنایه از زنا است. ما هرچند با این نظر مخالف هستیم ـ زیرا معتقدیم که این دو روایت تصریح دارند به حرمت افکندن نطفه در رحمى که بر صاحب نطفه حرام است و این معناى دیگرى غیر از حرمت زنا است که عبارت از نزدیکى کردن حرام است ـ ولى حتى براساس مبناى یاد شده که ما آن را نمى پذیریم, قرار دادن تخمک بارور شده در رحم زن بیگانه حرام نیست; زیرا زنا نخواهد بود و این امر واضح است و القاى نطفه در رحم شامل آن نمى شود.
6 . این فتوا را حضرات آیات: میرزا جواد تبریزى و سیدکاظم حائرى صادر کرده اند.
7 . داستان جنون گاوى که در انگلیس اتفاق افتاد, نتیجه تغذیه اى بود که مفید و علمى تشخیص داده شده بود. در این تغذیه, عناصر غذایى متنوع و مورد نیاز گاوها که به طرز مصنوعى فراورى مى شود, به آنها خورانده مى شد که موجب رشد سریع وزن و ازدیاد شیر مى گردید. فایده این کار, فزونى سودآورى پرورش گاو بود, اما نتیجه آن به هم خوردن نظم حیات و فساد طبیعت گاوها (جنون گاوى) بود. این بیمارى به انسان هایى که از گوشت و شیر چنین گاوهایى تغذیه کردند, سرایت یافت و مرگ و میرهایى را موجب شد.
8. در مجمع البحرین(ج2/64) آمده است: ربائبکم: یعنى دختران زنان شما از شوهرانى دیگر. مفرد آن ربیبه است; زیرا معمولاً شوهر مادرش او را در خانه اش بزرگ مى کند. و در المیزان (ج5/271) آمده است: الربائب: جمع الربیبة است و آن دختر زن مرد از دیگرى است و مى توان گفت: مراد از (غیر) نه از شوهر دیگر و به صورت مطلق است. اما احتمال وجود قید دیگرى هم هست و آن قید از منى مرد دیگرى است. بنابراین اطلاق معناى ربیبه براى اثبات وسعت معنایى اش ممکن نیست.