فقه الحضارة - فقه العمران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


1. شیوه کار وزارت اوقاف در برگزارى کنفرانس‏هاى سالیانه
در این زمینه نکات زیر قابل توجه است:
الف) عمان هرساله کنفرانس را با عنوان »تطور العلوم الفقهیة« برگزار مى‏کند، با این تفاوت که در هر کنفرانس، موضوعى ویژه مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد;
ب) موضوع خاص هر کنفرانس، موضوعى حساس، معاصر و عمدتاً متضمن عناصرى منهجى است; براى مثال موضوع سال گذشته »فقه التوقع« بود و امسال »فقه الحضارة«;
ج) دبیرخانه کنفرانس تمام محتواى کنفرانس، اعم از مقالات ارائه شده، مناقشه‏هایى که نسبت به هر مقاله صورت مى‏گیرد و سخنرانى‏هاى مراسم افتتاحیه و اختتامیه را به صورت مجموعه‏اى کامل در قالب کتابى پرحجم، تهیه و توضیع مى‏کند;
د) این مراسم فراخوان عمومى ندارد، بلکه به صورت سفارشى از افراد خاص مقاله گرفته مى‏شود;
ه) هنگام برگزارى، کنفرانس تحت پوشش خبرى مناسب قرار مى‏گیرد.

2. عناوین مطرح شده در زمینه کنفرانس فقه تمدن در عمان
بخشى از عناوین مقالات در این کنفرانس عبارت بودند از:
- اسناد مربوط به نگاه‏هاى تمدنى;
- نقش و نگاه ابن‏خلدون به تمدن;
- قواعد فقهى فقه عمران;
- مسئله عمران بشرى;
- فقه و گروه‏هاى اجتماعى;
- فقه همسایگان و میهمانان;
- فقه و ورزش;
- فقه و تفریح و بهداشت روانى;
- فقه مهاجران در سایه چالش‏هاى مادى;
- میراث مربوط به فقه تمدنى;
- فقه انسان;
- حقوق انسان;
- فقه حمایت از محیطزیست;
- اخلاق محیطزیست در اسلام;
- سلوک فردى و محیطزیست;
- فقه هستى و پدیده‏هاى هستى;
- حمایت از زمین و ثروت‏هاى طبیعى;
- فقه چگونگى اداره آب‏ها;
- احکام آب‏ها و موارد مصرف آن;
- فقه پیشه‏ها;
- فقه پیشه پزشکى;
- فقه مدنیت و پیشرفت;
- فقه مساجد;
- کنترل بازار و قواعد فقهى آن;
- فقه پول;
- آداب راه (جاده) در اسلام;
- حمایت کیفرى از راه، در فقه تمدنى اسلامى;
- نظام شهرسازى در اسلام;
- شهر، دولت و اجتهاد فقهى;
- حمایت از مراکز عمومى در اسلام.

3. شخصیت شرکت‏کنندگان در کنفرانس فقه تمدن و توسعه
شاخص‏ترین چهره‏هاى کنفرانس، افراد ذیل بودند:
- دکتر وهبة زهیلى، از علماى اهل‏سنت سوریه;
- عبدالستار ابوغده، عضو مجمع الفقه اسلامى جده;
- دکتر خلیلى، مفتى کشور عمان;
- دکتر عبدالباقى، رئیس مرکز تحقیقات الازهر;
- دکتر هرموش، عضو دفتر سیاسى جماعات اسلامى لبنان;
- دکتر حمید;
- دکتر عبدالهادى تاجى، از نویسندگان مغربى و مشاور شاه مغرب;
- دکتر کمال عمران صادق;
- دکتر سعید بن سعید;
- دکتر عبدالمجید نجار، از اعضاى مجلس فقهى اروپا;
- دکتر ابراهیم کافى دونمز، عضو هیئت علمى دانشگاه مرمره ترکیه.

4. نکات قوت و ضعف کنفرانس
الف) نکات قوت:
- جدید و جالب بودن موضوع کنفرانس;
- گره‏زدن تمدن به توسعه و عمران;
- پرداختن به ابعاد و اضلاع مختلف موضوع، حتى از زاویه‏هاى کیفرى، قانونى و فرهنگى;
- علمى بودن فضاى حاکم بر کنفرانس;
- عدم شرکت سلفى‏ها در کنفرانس; مسئولان کشور عمان هرگز به وهابیون و سلفى‏ها اجازه فعالیت در کشور خود نمى‏دهند. در این کنفرانس تنها یک نفر از کشور عربستان دعوت شده بود که آن هم از وهابیون نبود و در صحبت‏هایى که با هم داشتیم، مى‏گفت با سلفى‏گرى مخالف است، و با اینکه شافعى مذهب بود، خود را از نسل حسین بن على(ع) مى‏دانست. فرقه وهابیت در کشور عمان، هنوز مجال فعالیت را پیدا نکرده است; زیرا این گروه‏هاى افراطى با مذهب اباضى به شدت مخالف‏اند، ازاین‏رو کشور عمان در این کنفرانس سالیانه فقهى، از آنها (وهابیت) دعوت نمى‏کند و به این گروه اجازه دخالت در کشور نمى‏دهد;
- توجه به تقریب; از ویژگى‏هاى مثبت کنفرانس عمان، عدم حضور افراد متعصب بود. حاضران در فضایى مثبت، با منطق و تمایل به گفت‏وگو و صحبت متقابل، مباحث را مطرح مى‏کردند. همه مذاهب اسلامى حتى زیدیه نیز دعوت شده بودند. مباحث با رویکرد به گفت‏وگوى بین مذاهب، در جوى آرام و دوستانه برگزار شد، و گفت‏وگوها نیز هیچ‏گونه تنش یا موضع‏گیرى را به دنبال نداشت، بلکه فضاى حاکم بر مناضرات، احترام و رفتارهاى اخلاقى بود.
کنفرانس فقه تمدن، عالمان جهان اسلام را متوجه ضرورت تقریب بین مذاهب کرد. بسیارى براین باور بودند که در سایه بحث فقه تمدن، موضوع تقریب بین مذاهب اسلامى مجال مطرح شدن را به صورت آزادانه‏ترى فراهم خواهد کرد. بنده نیز در سخنرانى افتتاحیه و نیز مصاحبه با شبکه ماهواره‏اى عمان، بر ظرفیت این موضوع جهت تقریب و برقرارى تعامل علمى میان مذاهب تأکید کردم. نیز در مصاحبه‏ام با تلویزیون عمان گفتم: به ویژه ایران و عمان مى‏توانند نقش زیادى در تقریب مذاهب ایفا کنند.
حقیقت این است که وقتى شیعه و سنى در کنار هم بنشینند، و تأمل و تحمل لازم را نسبت به هم داشته باشند، این خود یک کارکرد مثبتى براى وحدت دارد و تعصب‏زدایى مى‏کند. جو جلسه آنقدر بین مذاهبى شده بود که حتى وهبه زحیلى در این خصوص نطق تقریبى مهمى ارائه کرد و انعکاس خوبى داشت.

ب) نکات ضعف:
- فقدان تمرکز جدى بر تبیین جغرافیایى و مفهومى فقه تمدن;
- عدم طرح جایگاه فقه سیاسى به صورت برجسته در محورها.
در عین حال شرکت‏کنندگان از جلسات راضى بودند و ابعاد علمى آن کم نبود.

5. سخنرانى‏ها
بنده در این کنفرانس دو سخنرانى و یک مداخله داشتم:

سخنرانى اول، در مراسم افتتاحیه:
مراسم افتتاحیه که به صورت مستقیم از شبکه ماهواره‏اى عمان و الجزیره مباشر پخش مى‏شد، چهار سخنران داشت که به ترتیب عبارت بودند از: مفتى عمان; دکتر عبدالباقى، رئیس مرکز تحقیقات الازهر; اینجانب; و دکتر وهبه زهیلى. بنده در سخنان خود فقه تمدن را از حیث روشى، چارچوبه‏اى و مفهومى، مورد بحث قرار دادم و به نقش آن در ارتباط با وحدت و تقریب اشاره کردم. بعد از سخنرانى، بسیارى از شخصیت‏هاى حاضر به این سخنرانى اظهار توجه خاص کردند و برخى آن را به عنوان بهترین سخنرانى جلسه ارزیابى کردند. وزیر اوقاف نیز - که در جلسه حاضر بود - بعداً در ضیافت شام به آن اشاره نمود. یکى از نویسندگان مغربى - دکتر عبدالهادى تاجى، که مشاور شاه مغرب است - ضمن تحسین سخنرانى، اظهار داشت که من به متن این سخنرانى نیاز دارم.
یکى از حاضران در جلسه به اینجانب گفت: بحث شما خوب بود. به نظر مى‏رسد یکى از ویژگى‏هاى حوزه علمیه قم این است که نگاه روشى و فیلسوفانه‏اى به فقه دارد و این باعث موفقیت شماها شده است.
متن این سخنرانى که در جلسه تشریفاتى افتتاحیه ارائه شد، به پیوست ارائه مى‏گردد.1

سخنرانى دوم، ارائه مقاله:
در جلسه اول، مقاله‏اى با عنوان »قواعد فقهى در فقه عمران« ارائه کردم. در این مقاله قواعد فقهى را در سه دسته تنظیم نمودم:
دسته اول: قواعدى که در مقام تعیین و تحدید ملکیت زمین به عنوان محل عمران و آبادانى است;
دسته دوم: قواعدى که به محافظت از صلاحیت زمین براى عمران مى‏پردازد، و به تعبیر دیگر قواعدى که محتوا و فلسفه وجودى آنها، حفظ صلاحیت زمین براى آبادانى است;
دسته سوم: قواعدى که به خود آبادانى زمین توجه دارد; خواه در قالب امر به آبادانى، و یا نهى از ترک آبادانى، و خواه در قالب بیان چگونگى آبادانى و انواع آن.
این قواعد را براساس بخشى از فقه و روایات شیعه و البته به صورت تطبیق شده با مباحث فقهى اهل‏سنت ارائه کردم، از این جهت در جلسه تأثیرگذار بود.
جدید بودن قواعدى که ارائه کردم از یک طرف، و ناظر به موضوع حساسى همچون توسعه بودن، از طرف دیگر، براى کنفرانس جالب بود، به ویژه که این قواعد، به ادبیات محیطزیست نزدیک، و از قدرت تطبیق بر مباحث عمران و آبادانى برخوردار بود. بخش‏هایى از این مقاله در گزارش پیوست - که در یکى از روزنامه‏هاى عمان درباره کنفرانس ارائه شد - منعکس شده است.2
در یکى از جلسات، مداخله‏اى نسبت به دو مقاله داشتم که در تلویزیون ارائه شد.
خلاصه آنکه بنده به عنوان نماینده شیعه در این کنفرانس (که خود آنها از اینجانب با عنوان »از حوزه علمیه قم« یاد مى‏کردند) مباحثى را مطرح کردم که دو ویژگى داشت:
- سعى کردم در خصوص موضوع، طرحى نو ارائه کنم که از قوت و اصالت برخوردار باشد;
- و دیگر اینکه بر روند تقریب مذاهب تأکید نمایم.

6. سایر فعالیت‏ها
 1. شرکت در مصاحبه‏اى در شبکه ماهواره‏اى عمان به مدت نیم ساعت;
2. شرکت در مصاحبه‏اى در رادیو سراسرى عمان;
3. شرکت در مصاحبه‏اى با یکى از روزنامه‏هاى عمان;
4. شرکت در مصاحبه‏اى با خبرنگاران ترکیه که در همایش حضور داشتند;
5. شرکت در مصاحبه‏اى با سایت اسلام آن‏لاین;
6. شرکت در ضیافت شام وزیر اوقاف;
7. شرکت در ضیافت مفتى عمان، آقاى خلیلى;
8. شرکت در ضیافت شام سفیر محترم ایران در عمان و گفت‏وگو با ایشان و کارمندان محترم سفارت;
9. گفت‏وگو با برخى از شرکت‏کنندگان در فرصت‏هایى که پیش مى‏آمد، و حلقه‏هایى که تشکیل مى‏شد.

 7. جمع‏بندى نکات ارائه شده در مصاحبه با سایت‏ها، در تعریف و توضیح مفهومى، مصداقى و قلمرویى فقه تمدن
پس از مراجعت از کنفرانس، سلسله مصاحبه‏هایى با سایت‏ها داشتم که جمع‏بندى نکات ارائه شده در آنها در چند محور سامان یافته است:

 الف) امکان‏پذیرى تأسیس فقه تمدنى:
آیا در فقه، امکان گشوده شدن باب‏هاى جدید وجود دارد؟ پاسخ مثبت است، هر چیزى که فعل بشرى به حساب آید یا مقدمات آن در اختیار بشر باشد، قابلیت آن را دارد که به عنوان یک موضوع یا بابى جدید در فقه مطرح شود. تمدن از آنجا که محصول کوشش‏ها، سلوک‏ها، فرهنگ‏ها و تلاش‏هاى علمى و اقتصادى، همراه با مبانى شناختى و معرفتى است، مقدماتش در زمره فعل انسان جاى مى‏گیرد. به تعبیر دیگر، تمدن که ره‏آورد و محصول اندیشه‏ها، بینش‏ها، رفتارهاى اجتماعى و تلاش‏هاى علمى و عملى است، فعل اجتماعى بشر و دست‏ساخته اوست، و تمام افعال بشر مى‏تواند موضوع فقه قرار گیرد. ازاین‏رو نصاب تبدیل شدن تمدن به یکى از موضوعات و شاخه‏هاى فقهى فراهم است.
از طرف دیگر، ابوابى که در فقه وجود دارند، در آغاز به شکل کاملى وجود نداشتند، بلکه به مرور زمان، اهمیت و قابلیت مطرح شدن را در فقه پیدا کردند. به عبارت دیگر، تجربه شکل‏گیرى ساختار فقه، حاکى از آن است که امکان و قابلیت گشودن باب‏هاى جدیدى در فقه وجود دارد; مطرح شدن فقه پزشکى، فقه محیطزیست، فقه اقتصادى و... که در فضاهاى جدید مطرح شده است، قابلیت افزودن و گشودن باب‏هاى جدیدترى را در فقه، معقول مى‏سازد.

ب) اهمیت و ضرورت فقه تمدن:
با تشکیل فقه تمدن، فوائد بسیارى به بار خواهد نشست، که موارد ذیل از آن جمله است:
یکم. برخوردار شدن فقیه مستنبط از بینش تمدنى:
فقیه آگاه به تمدن و اقتضائات تمدنى، احکام را در هنگام استنباط به گونه‏اى فهم مى‏کند که جایگاه و نقش آنها در استنباط لحاظ شود.
دوم. انسجام‏یابى، جهت‏یابى و معنایابى شاخه‏هاى مختلف و متعدد فقهى:
شاخه‏هاى فقهى اگر شکل بگیرند، هرکدام ناظر به موضوع خود، و حافظ و ارائه‏دهنده چارچوب، قلمرو و مباحث مربوط به خود هستند، ولى فقه تمدن به دلیل داشتن چتر فراگیر، فروعات فقهى را زیر پوشش قرار مى‏دهد و تأمین‏کننده خطوط ربطدهنده بین همه شاخه‏هاى فقهى و جهت‏دهنده و جایگاه‏بخش به آنها خواهد بود.
سوم. بستریابى و جایگاه‏یابى بحث از الگوى توسعه اسلامى:
عمران و توسعه، بخشى از تمدن است. هم بحث از آن، هم طراحى الگوى توسعه اسلامى و هم تحقق‏بخشى به آن، به شدت با بحث از تمدن اسلامى آمیخته است و این مبحث کلان در فضاى ادبیاتى و معرفتى معنا مى‏یابد. فقه تمدنى به لحاظ اینکه یکى از حوزه‏هاى محورى مبحث تمدن اسلامى است، نقشى بسترساز و معرفت‏بخش را در خصوص بررسى عمران و الگوى توسعه اسلامى برعهده دارد.
چهارم. احیاى بخش‏هاى مغفول‏مانده در فقه:
اگر فقه تمدن شکل بگیرد، بسیارى از ظرفیت‏هایى که در حال هدر رفتن هستند و در فقه شنیده نشده‏اند، جایگاه و مجالى براى تنفس و ظهور و بروز پیدا مى‏کنند. به عبارت دیگر، فقه تمدن به احیاى بخش‏هاى مغفول‏مانده از فقه مى‏پردازد. بسیارى از مباحث اصلى که در فقه به حاشیه رانده شده‏اند، مجال مطرح‏شدن، بالاآمدن و نفس‏کشیدن مى‏یابند و با فعال‏شدن فقه تمدن، بخش‏هاى مغفول‏مانده و مرده فقه نیز احیا خواهد شد.
با فعال‏شدن فقه تمدن، روح جدیدى در کالبد فقه دمیده مى‏شود و بسیارى از مفاهیم در فقه ما در ذیل مستحبات مورد بى‏اعتنایى قرار مى‏گیرد.
اگر فقه تمدن ایجاد شود، مستحبات اجتماعى مختلفى خصوصاً در مورد آب‏ها، درخت‏کارى، مواجهه انسان با انسان و یا رویارویى با حیوانات و بسیارى از مفاهیم در حاشیه، معناى واقعى خود را پیدا مى‏کنند.

ج) معناى فقه تمدن:
فقه تمدن را مى‏توان به دو صورت معنا کرد:

صورت اول، فقه تمدن به مثابه فرعى از فروعات فقهى:
چنین فرعى هرچند در کنار فروع دیگر فقهى جاى مى‏گیرد، ولى به لحاظ اهمیت موضوعى، به کلان‏ترین موضوعات مطرح در عرصه اجتماع مى‏پردازد و خود شامل شاخه‏هایى مهم است.
باید بدانیم جایگاه فقه تمدن در روش استنباط کجاست؟ اگر بخواهیم یک فرع و شاخه تخصصى شود، چه زیرشاخه‏هایى دارد و اگر بخواهیم فقه تمدن را پیگیرى کنیم، در ساختار فقه چه چیزى را پى‏گیرى کنیم تا حاصل آن به دستمایه‏اى براى اقدامات پژوهشى و آموزشى بدل گردد. به نظر مى‏رسد، فقه تمدن به مثابه یک شاخه فقهى، سه زیرشاخه مهم دارد:
الف) فقه العمارة (فقه عمران و توسعه)
این بخش، موارد مهمى را پوشش مى‏دهد، همچون:
1. فقه ابنیه، شامل: فقه ساختمان‏سازى (و چارچوب‏هایى لازم‏الرعایة، و نیز فقه معمارى)، فقه شهرسازى، فقه مسجد و...;
2. فقه محیطزیست، شامل: مراتع و کشاورزى، آب، هوا، معادن، حیوانات و...;
3. فقه توسعه.
ب) فقه الجماعة
این بخش نیز شاخه‏هاى مهمى را دربرمى‏گیرد، مانند:
1. فقه اجتماعى، همچون: فقه وحدت ملى، فقه وحدت اسلامى و... .
فقه وحدت اسلامى یکى از زیرشاخه‏هاى مهم فقه اجتماعى است که خود شاخه‏اى از فقه تمدن اسلامى به شمار مى‏رود.
بخش مهمى از فقه وحدت اسلامى، تقریب است. تقریب یک فعل بشرى است که به معناى تلاش مسلمانان براى نزدیکى و ایجاد وحدت میان جامعه اسلامى، و تلاش در جهت شکل‏گیرى امت واحده است.
مى‏توانیم لباس فقهى بر تقریب بپوشانیم، تا حقوقى‏تر و الزام‏آورتر شود. تقریب، اکنون بیشتر به صورت یک توصیه مطرح است و اگر فقهى شود، ابعاد جدى‏ترى به خود مى‏گیرد. اگر تقریب را به عرصه فقه بیاوریم، باید به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا واجب است یا مستحب؟ و حدود و قلمرو آن کجاست؟
فقه تقریب به موضوع تقریب، قلمرو، احکام و خطوط قرمز و تبیین مفهوم تقریب و فروع آن مى‏پردازد.
متأسفانه فقه تقریب، هم از طرف شیعه و هم از طرف اهل‏سنت مورد غفلت واقع شده است;
2. فقه سیاسى;
3. فقه اقتصادى و....
ج) فقه الثقافة (فقه ارزش‏ها و فرهنگ)
زیرشاخه‏هاى مهم این فقه عبارت‏اند از: فقه امر به معروف و نهى از منکر، فقه حجاب، فقه مدل‏ها و الگوها و... .
اگر فقه تمدن را به این صورت معنا کنیم، بسیارى از فروع فقهى را که از فقه جدا افتاده‏اند، به جاى واقعى خود خواهیم کشاند.

صورت دوم، فقه تمدن به مثابه رویکردى منهجى و روشى:
وقتى مى‏گوییم روش، به این معناست که تمدن را در استنباطهاى فقهى و اقتضائات آن، مدنظر قرار دهیم و این دیگر فرعى از فروع فقهى نیست، بلکه یک عنصر منهجى و روشى است که در استنباط فقه دخالت مى‏کند.
از این خاستگاه مى‏توان توجه به تمدن و اقتضائات تمدنى را به مثابه یک عنصر روشى در استنباط فعال کرد. واقعیت این است که اگر این عنصر در استنباط فعال نشود، فقیه به هنگام استنباط احکام مربوط به مسائل و موضوعات، از ابعاد اجتماعى و تمدنى آنها غفلت مى‏ورزد; در نتیجه، فتاوا با رویکردهایى بى‏گانه و جدا از تمدن اسلامى شکل خواهند گرفت.
البته منظور از لحاظ ابعاد تمدنى، این نیست که تصور شود مى‏خواهیم قاعده‏اى تحت عنوان »لزوم رعایت ابعاد تمدنى« جعل کنیم و آن را در استنباط به کار گیریم، بلکه مقصود برخوردار شدن فقیه از بینش تمدنى است و قطعاً فقیه داراى بینش تمدنى، استنباط متطورتر، قوى‏تر و دقیق‏ترى خواهد داشت و فتاواى او از ابعاد اجتماعى‏ترى بهره‏مند خواهد شد.

پی نوشت ها:

1. به ضمیمه مراجعه شود.
2. به ضمیمه مراجعه شود.

2. ابوالمعاطى نورى، المسند الجامع المعلل، ج10، ص128