ویژگیهای فقه شیعه در کتاب (الفقه الإسلامی وأدلته)و نقد آن

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


این کتاب, فقه تطبیقی مذاهب چهارگانه اهل سنّت است که به گفته نویسنده, گاه دیدگاههای مذاهب:

زیدیه, امامیّه و اباضیه را در بر دارد.

 

نویسنده در مقدمه, به شرح ویژگیهای فقه, اصطلاحات فقهی مذاهب, جدول ابزارهای سنجش: (کیل,

وزن, نقود, دراهم, دنانیر, قیراط و…) و تقسیم بندی فقه: (عبادات, معاملات, ملکیت, فقه حکومتی

و…) می پردازد و در پایان, خاتمه, فهرست الفبایی الفاظ و اصطلاحات فقهی کتاب را آورده است.

 

دکتر وهبة زحیلی در مقدمه می نویسد:

 

(این کتاب, فقه تطبیقی بین مذاهب اربعه: (حنفی, مالکی, شافعی و حنبلی) و گاه, با بعضی مذاهب

دیگر است. با اعتماد دقیق در تحقیق هر مذهبی بر نوشته های مورد اطمینان نزد آنها و ارجاع به مصادر

مورد اعتماد نزد پیروان   آن مذاهب. زیرا نقل حکم مذهبی از کتابهای مذاهب دیگر, سبب فرو افتادن در اشتباه می شود

.)

 

با این حال, در شرح تاریخ فقه شیعه و کتابهای مهم و مسائل فقهی آنها, به کژ راهه رفته و اشتباهات

فراوان دارد.

 

وی می نویسد:

 

(سابعاً ـ أبوجعفر, محمدبن الحسن بن فرّوخ الصفار الأعرج القُمِّی المتوفی سنة 290هـ ـ مؤسس مذهب

الشیعة الإمامیة فی الفقه.

 

والإمامیة یقولون بامامة اثنی عشر إماماً معصوماً, أولهم أبوالحسن علی المرتضی, وآخرهم محمد المهدی

الحجة, الذین زعموا أنه مستور وأنه هو الإمام القائم.

 

وابن فرّوخ هو المؤسس الحقیقی لفقه الشیعة الإمامیة فی فارس فی کتابه (بصائر الدرجات فی علوم آل

محمد, وماخصهم اـ به) طبع سنة 1285هـ.

 

وقد تقدمه کتاب للإمامیة فی الفقه لموسی الکاظم الذی مات فی السجن سنة 183هـ, کتبه إجابة عن

مسائل وجهت إلیه, تحت اسم (الحلال والحرام).

 

ثم کتب ابنه علی الرضا کتاب (فقه الرضا) طبع عام 1274 هـ فی طهران.

 

ثم جاء بعد ابن فرّوخ الأعرج فی القرن الرابع: محمد بن یعقوب بن إسحاق الکُلَینی الرازی, شیخ الشیعة,

المتوفی سنة 328هـ, فألف کتابه (الکافی فی علم الدین) وفیه 16099ستة عشر ألفاً وتسعة وتسعون

حدیثاً من طرق آل البیت, وهو رقم یزید علی ماجاء فی کتب الصحاح الستة (البخاری ومسلم…).

 

وبه تکون عمدة مذهب الإمامیة: هذه الکتب الأربعة الأساسیة للشیعة, وهم کالزیدیة لایعتمدون فی الفقه

بعد القرآن إلا علی الأحادیث التی رواها أئمتهم من آل البیت, کما أنهم یرون فتح باب الاجتهاد,

ویرفضون القیاس, وینکرون الإجماع. ومرجع الأحکام الشرعیة هم الأئمة لاغیرهم.

 

وفقه الإمامیة وإن کان أقرب إلی المذهب الشافعی, فهو لایختلف فی الأمور المشهورة عن فقه أهل السنة

إلا فی سبع عشرة مسألة تقریباً, من أهمها إباحة نکاح المتعة, فاختلافهم لایزید عن اختلاف المذاهب

الفقهیة کالحنفیة والشافعیة مثلاً.   وینتشر هذا المذهب إلی الآن فی إیران والعراق. والحقیقة أن اختلافهم مع أهل السنة لایرجع إلی

العقیدة أو إلی الفقه, وإنما یرجع لناحیة الحکومة والإمامة. ولعل أفضل ما أعلنت عنه ثورة الخمینی فی

إیران عام 1979م, هو تجاوز الخلاف مع أهل السنة, واعتبار المسلمین جمیعاً أمة واحدة راجین تحقیق

ذلک.

 

ومن أهم المسائل الفقهیة التی افترقوا بها عن أهل السنة: القول بإباحة الزواج الموقت أو زواج المتعة,

وإیجاب الإشهاد علی الطلاق, وتحریمهم کالزیدیة ذبیحة الکتابی والزواج بالنصرانیة أو الیهودیة,

وتقدیمهم فی المیراث ابن العم الشقیق علی العم لأب, وعدم مشروعیة المسح علی الخفین, ومسح

الرجلین فی الوضوء, ویضیفون فی الأذان والتشهد: (أشهد أن علیاً ولی اـ).

 

ابوجعفر محمدبن الحسن بن فرّوخ الصفار الاعرج القمی (م:290هـ.) مؤسس فقه شیعه امامیه. امامیه, به

امامت دوازده امام معصوم, اول آنان امام ابوالحسن علی المرتضی و آخر ایشان, [امام] مهدی حجت, که

گمان کرده اند او پنهان و امام قائم است باور دارند.

 

ابن فرّوخ, با نگارش کتاب (بصائر الدرجات فی علوم آل محمد و ما خصهم اللّه به), چاپ سال 1285هـ .

ق. مؤسس حقیقی فقه امامیه در فارس است.

 

پیش از کتاب وی, نخستین کتاب فقهی امامیه, به نام (حلال و حرام) توسط [امام] موسی کاظم (م:183

هـ.) در پاسخ به پرسشهایی که از او شده بود, نگاشته شده است.

 

سپس فرزند او: [امام] علی الرضا, کتاب (فقه الرضا) را نگاشت. چاپ سال 1247هـ. تهران. پس از ابن

فرّوخ, محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی (م:328), بزرگ شیعه در قرن چهارم, ظهور کرد. وی,

کتاب (الکافی فی علم الدین) را نگاشت. در این اثر, 16099 حدیث, از طریق اهل بیت وجود دارد. این

رقم, بیشتر است از تمامی روایات کتابهای صحاح سته: (بخاری, مسلم و…)

 

امامیه, بر این کتاب تکیه دارد. بصائر الدرجات, فقه الرضا, رساله حلال و حرام   و کافی, کتابهای چهارگانه شیعه اند.

 

اینان, چنان زیدیه, پس از قرآن, فقط بر روایات امامان از اهل بیت, تکیه دارند.

 

اینان, باب اجتهاد را باز می دانند, قیاس را به دور می افکنند و اجماع را منکرند.

 

تنها امامان, مرجع شرعی اینانند.

 

فقه امامیه, گرچه به فقه شافعی نزدیک تر است, ولی در امور مشهور, با فقه اهل سنت, اختلاف ندارد,

مگر در هفده مسأله که مهم ترین آنها, روا دانستن ازدواج موقت است.

 

بنابراین, اختلاف اینان با اهل سنت, بیش از اختلاف فقهی مذهب حنفی و شافعی با یکدیگر نیست.

تاکنون, این مذهب, در ایران و عراق, رایج است. واقعاً اختلاف اینان با اهل سنت, به عقیده, یا فقه بر

نمی گردد, تنها به حکومت و رهبری بر می گردد.

 

گویا, بهترین چیزی که انقلاب 1979 م[امام] خمینی در ایران اعلام کرد: کنارگذاردن اختلاف با اهل

سنت و امت واحد شمردن همه مسلمانان جهان است. به امید تحقق آن.

 

برخی از مهم ترین مسائل فقهی که امامیه را از اهل سنت جدا می کند, عبارتند از:

 

جایز شمردن ازدواج موقت.

 

واجب دانستن شاهد بر طلاق.

 

حرام دانستن ذبیحه اهل کتاب.

 

حرام دانستن ازدواج با زن نصرانی, یا یهودی (همچو زیدیه)

 

پیش داشتن پسر عموی ابوینی بر عموی پدری در ارث.

 

مشروع ندانستن مسح بر چکمه.

 

مسح کردن دو پا در وضو.

 

افزودن (اشهد ان علیاً ولی اللّه) در اذان و تشهد.

 

در اظهار نظر نویسنده درباره شیعه امامیه, لغزشهایی وجود دارد که پس از برشمردن آنها, به بررسی

می پردازیم:

 1 . محمدبن الحسن بن فروخ الصفار, مؤسس حقیقی فقه شیعه امامیه است و گواه بر آن کتاب

بصائر الدرجات وی.

 

2 . رساله (حلال و حرام) امام موسی کاظم, که در سال 183هـ. در زندان فوت کرده, نخستین کتاب

فقهی شیعه امامیه است.

 

3 . دومین کتاب فقهی شیعه, (فقه الرضا)ست, نوشته علی الرضا.

 

4 . کتابهای مهم و اساسی شیعه, عبارتند از: بصائر الدرجات, رساله حلال و حرام, فقه الرضا والکافی

فی علم الدین.

 

5 . امامیه, قیاس را دور می افکند و اجماع را منکر است.

 

6 . مهم ترین اختلاف شیعه و سنی, به فقه و عقیده باز نمی گردد, بلکه تنها به حکومت و رهبری بر

می گردد.

 

7 . امامیه در اذان و تشهد, جمله (اشهد ان علیا ولی الله) را می افزاید.

 

پیشینه تاریخی شیعه:

ریشه تاریخ شیعه, به زمان پیامبر اکرم(ص) باز می گردد. رسول اکرم(ص) پیروان علی بن ابی طالب را

شیعه نامید.

 

جلال الدین سیوطی, از دانشمندان بزرگ اهل سنت, در ذیل آیه پایانی سوره بینه: (اولئک هم

خیرالبریة) می نویسد:

 

(منظور از (اولئک) و (هم) علی(ع) و شیعیان اویند.)

 

وی چند روایت نبوی را به گونه تایید ذکر می کند که در آنها به صراحت لفظ (شیعه) آمده است, از

جمله:

 

(عن جابربن عبداـ قال کنا عند النبی(ص) فاقبل علی فقال النبی صلی اـ علیه وآله وسلم والذی نفسی

بیده ان هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامه.)1

جابر گوید: ما در محضر فرستاده خدا(ص) بودیم که علی(ع) به طرف ما آمد. پیامبر(ص) فرمود قسم به

آن که جان من در دست اوست, این [علی] و پیروان او رستگاران روز قیامت هستند.

 با عنایت به این نوع روایات وارده در منابع اهل سنت است که می گوییم بنیاد تاریخی شیعه به

دوره پیامبراکرم(ص) باز می گردد, گرچه تحقق عینی آن, پس از رحلت آن حضرت, آغاز شده است.

 

بزرگانی از اصحاب پیامبر اکرم(ص) چون سلمان فارسی, ابوذر غفاری و مقدادبن الاسود و…, نخستین

شیعیان و پیروان علی(ع) بودند.

 

امامیه و معنای آن

سید مرتضی, می نویسد:

 

(فرقه امامیه, قائل به وجوب امامت و عصمت و نص در امر خلافت هستند و در اصل نام امامیه بدان

جهت بر آنان اطلاق می شود که به اصول سه گانه فوق اعتقاد دارند.)

 

سمعانه می نویسد:

 

(فرقه امامیه جماعتی از غلات شیعه اند و بدان سبب آنان را امامیه گویند که امامت را مخصوص علی و

خاندان او می دانند. اعتقاد دارند که مردم ناگزیر باید امام داشته باشند.)2

 

معنای فقه و تعریف آن:

فقه در لغت به معنای فهم است و علم فقه, علمی است که در مورد احکام شرعی عملی مردم گفت و گو

می کند و فقیه کسی است که آگاهی او به احکام شرعی عملی, از دلایل تفصیلی به دست آمده باشد.

ولی تازگی اهل سنت فقیه را نیز هم معنی مسأله دان به کار می برند و گویند فقه عبارت است از:

 

(معرفه احکام الحوادث نصاً واستنباطاً علی مذهب من المذاهب.)3

 

شناخت احکام حوادث برابر مذهبی از مذاهب از روی نص یا استنباط.

 

بنابراین تعریف فقیه یعنی آگاه به مسائل فقهی مذهبی از مذاهب چهارگانه اهل سنت و به عبارت دیگر

مجتهد فتیا.

 پیش از پاسخ به مطالب نویسنده, یک نقد کلی بر نویسنده (الفقه الاسلامی…) این است که بر

خلاف نظر خود در مقدمه, منابع شیعی این قسمت بحث خود را نیاورده است و در هیچ کدام از منابع

شیعی که به ادعای خود بآنها رجوع کرده (یعنی مختصر نافع و کافی و شرح لمعه و مفتاح الکرامة)

ذکری از تاریخ فقه امامیه نیامده است.

 

نقد و بررسی مطلب نخست:

نویسنده می نویسد: موسس حقیقی فقه شیعه امامیه در فارس, محمدبن الحسن بن فروخ است.

 

محمد بن حسن صفار از بزرگان محدثان قم بوده است, نجاشی در ترجمه او می نویسد:

 

(کان وجهاً فی اصحابنا القمیین, ثقه, عظیم القدر… له کتب… توفی… سنه ستین و ماتین.)4

 

صاحب قدر و منزلت در اصحاب قمی ما, مطمئن, بزرگ منزلت بود… برای او کتابهایی است… وفات

یافت… در قم سال 290.

 

شیخ طوسی می نویسد:

 

(محمدبن الحسن الصفار قمی له کتب… وله مسائل کتب الی ابی محمد الحسن بن علی العسکری علیه

السلام.)5

 

محمدبن حسن صفار, قمی است و کتابهایی دارد و برای او, مسائلی است که به امام حسن عسگری علیه

السلام نوشته.

 

کشی, در ترجمه ابی بکر الحضرمی گوید:

 

(محمدبن الحسن الصفار المعروف بمموله روی عن عبداـ بن محمد خالد.)6

 

محمدبن حسن صفار معروف به مموله از عبدالله بن محمد خالد روایت کرده است.

 

شیخ طوسی, او را از اصحاب امام حسن عسگری(ع) شمرده است و

 می نویسد:

 

(له الیه (علیه السلام) مسائل یلقب مموله.)7

 

او مسائلی از امام عسگری دارد که به (مموله) لقب یافته است.

 

این تمام آن چیزی است که رجال شناسان شیعه درباره محمدبن حسن صفار نوشته اند. چنانکه

ملاحظه کردید هیچ یک, او را به عنوان مؤسس و مهم ترین مروج فقه شیعه در فارس نشمرده است و

اگر بود, به آن اشاره می کردند.

 

افزون بر این, اگر بنا باشد او را به دلیل کتاب بصائر الدرجات, مؤسس فقه شیعه در فارس بدانیم, استاد

او, احمدبن محمدبن عیسی, با اوصافی که رجالیان درباره او نوشته اند, به این لقب سزاوارتر است زیرا:

 

اولاً, از اصحاب سه امام: حضرت رضا, حضرت جواد و حضرت هادی بوده است و دارای کتابهای چندی

در فقه, مانند: کتاب متعه و نوادر و حجج. بنابر گفته شیخ, کتابهای صد نفر از شاگردان امام صادق(ع) را

روایت کرده است و در اسناد حدود 2290 روایت واقع شده است, در صورتی که محمدبن حسن صفار,

در اسناد 572 روایت قرار دارد.8

 

ثانیاً, او رئیس محدثان قمی و فقیه مطلق و بلامنازع آنان بوده است. کشی در مورد او می نویسد:

 

(شیخ القمیین و جیههم وفقیههم غیر مدافَع.)9

 

او بزرگ قمیان و صاحب قدر و منزلت در میان آنان و فقیه بلامنازع بود.

 

و مانند عبارت کشی را شیخ نیز, با اندک تفاوتی درباره او گفته است.10

 

ثالثاً, با همه قدر و منزلتی که محمدبن حسن دارد, ولی هیچ یک از رجالیان او را با عنوان (فقیه) معرفی

نکرده اند, تا چه رسد به عنوان موسس فقه امامیه در ناحیه فارس.

 

رابعاً, گیریم او موسس و عامل اصلی ترویج فقه باشد, ولی او موسس فقه امامیه فقط در منطقه قم بوده

نه در منطقه وسیع فارس.

 

خامساً, گیریم او موسس فقه امامیه در منطقه فارس بوده است, چرانویسنده

 برخلاف امانت در نگارش, در عنوان اصلی او را موسس فقه امامیه, نه در منطقه خاصی, ذکر کرده

است.

 

نام صحیح بصائر الدرجات, چاپ شده در سال 1285هـ. بصائرالدرجات الکبری فی فضائل آل محمد(ع),

است, نه آن گونه که زحیلی آورده است.

 

توضیح: چند کتاب به این نام بوده که برخی از آنها موجودند:

 

1 . بصائرالدرجات فی تنزیه النبوات, نویسنده ناشناخته.

 

2 . بصائر الدرجات فی المناقب, از سعدبن عبداللّه بن ابی خلف الاشعری القمی (م:299هـ.) که از

فقها و جلیل القدر بوده است.

 

3 . بصائر الدرجات الصغری, از محمدبن حسن صفار.

 

4 . بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد(ع) که به نقل صریح شیخ طوسی(ره) در فهرست,

این کتاب از دو کتاب بصائر محمدبن الحسن صفار در اختیار ماست و همین کتاب, در سال 1285هـ. در

چهار جزء در ایران چاپ شده است. آقا بزرگ تهرانی (ذریعه ج125/3 چاپ بیروت).

 

می نویسد:

 

نسخه های دیگر بصائر را دیدم که با نسخه چاپ شده از جهت اجزاء و ابواب و ترتیب مخالف است و

احتمال دارد که آن نسخه ها, بصائرالدرجات صغرای محمدبن حسن صفار باشد.

 

نقد و بررسی مطلب دوم:

نویسنده می نویسد: نخستین کتاب فقهی امامیه رساله جوابیه (حلال و حرام) نوشته امام موسی کاظم

(م:183 در زندان) است.

 

پاسخ:

1 . امام موسی کاظم در سال 183هـ, ق در زندان هارون الرشید, به دست سندی بن شاهک با

خوراندن زهر به شهادت رسیده است.11 نه این که به گونه طبیعی در زندان از دنیا رفته باشد.

 

2 . رساله (حلال و حرام) از ابراهیم بن محمدبن ابی یحی المدنی   الاسلمی, استاد امام شافعی است که از امام صادق علیه السلام روایت کرده12 و امام هفتم رساله

ای به این نام ندارد.

 

3 . نخستین کتاب فقهی شیعه امامیه رساله (حلال و حرام) نیست. برای توضیح مطلب و نیز این که

نوشتار مولف نشانگر ناآشنایی کامل او با فقه و تاریخ فقه و فقهای شیعه است,نگاهی کوتاه به فقه و

فقها و نوشته های فقهی شیعه می افکنیم.

 

پیش از شروع توضیح این نکته بایسته است که کتابهای فقهی زمان امامان(ع) در عین فقهی بودن,

روایی نیز بوده اند. به عبارت روشن تر, آن کتابها, خلاصه اجتهاد و نظر آنان (اصحاب) بوده است, با این

حال به صورت کتاب حدیث و نقل آورده اند,13 نه به صورت کتابهای فقهی امروزی, از این روی معمول

کتابهای روایی اصحاب ائمه (ع) کتابهای و اصول14 فقهی نیز بوده اند.

 

*مقام فقهی امامان شیعه و پیشینه تاریخی فقه شیعه:

مقام فقهی امامان, روشن است, ولی برای روشن شدن مطلب, نکاتی را یادآور می شویم:

 

پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) امام علی(ع) مرجع عام تمامی مردم و صحابه بود. او, به شهادت روایت

متواتر نبوی: (انا مدینة العلم وعلی بابها) و روایت متواتر ثقلین (انی تارک فیکم الثقلین کتاب اـ

وعترتی اهل بیتی) و روایات زیاد دیگر که در مجامع روایی اهل سنت به فراوانی دیده می شود, برترین

و عالم ترین مردم و صحابه پس از رسول اکرم(ص) بوده است.

 

ابن سعد در طبقات, حافظ رازی در کتاب الجرح والتعدیل, ابن حجر هیثمی در صواعق محرقه, سیوطی

در تاریخ خلفا, ابن عبدالله در استیعاب (ج462/2) و ابن حجر در تهذیب التهذیب (ج337/1) روایتی از

ابن عباس بدین مضمون نقل کرده اند که گفت:

 

(هرگاه شخصی که مورد اطمینان بود از علی(ع) فتوایی را نقل می کرد, ما برابر آن

 عمل می کردیم و از آن صرف نظر نمی کردیم.)

 

و نیز ابن عبدالله در استیعاب و سیوطی در تاریخ الخلفا و صبان در اسعاف الراغبین و محب طبری در

ذخائر العقبی و خوارزمی در مناقب از عایشه نقل کرده اند که گفت:

 

(ان علیاً اعلم الناس بالسنه.)

علی, عالم ترین مردم به سنت رسول اللّه(ص) بود.

 

ابو اسحاق شیرازی, از ابن عباس نقل کرده که گفت:

 

(اعطی علی تسعه اعشار العلم وانه لاعلمهم بالعشر الباقی.)15

به علی(ع) نه دهم علم داده شد و یک دهم باقیمانده به باقی مردم, و علی در آن باقی یک دهم هم

عالمترین مردم بود و مقام علمی و فقهی او به قدری است که خلیفه دوم (عمر) بارها گفت:

 

(لولا علی لهلک عمر.)16

اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.

 

ابن اثیر در نهایه جزء ذیل ماده قرر, روایتی از ابن عباس نقل کرده بدین بیان:

 

(فقال علمی الی علمه کالقرارة فی المثعنجز.)

 

علم من نسبت به علم علی همچو گودال آبی است نسبت به ژرفناک ترین جای دریا.

 

امام علی و امام حسن(ع) از نخستین نویسندگان در علوم گوناگون اسلامی هستند,17 سیوطی در

تدریب الراوی آورده است:

 

(کان بین السلف من الصحابه والتابعین اختلاف کثیر فی کتابه العلم فکرهما کثیر منهم واباحها طائقه

وفعلوها منهم علی وابنه الحسن.)18

در نوشتن علم, اختلاف زیادی بین صحابه و تابعان بود که بسیاری از آنان از نوشتن علم کراهت

داشتند, ولی گروهی از آنان مباح می دانستند و انجام دادند که از آن گروه بودند, علی و فرزندش

حسن.

 

نوشته های علی(ع) کتاب (جامعه) است. در این کتاب, تمامی مسائل مورد نیاز حتی ارش خدش بیان

شده است و این همان کتابی است که در دست ائمه بوده

 و سوید بن ایوب و ابوبصیر آن را در دست امام باقر(ع) دیده اند.20

 

امام باقر(ع) فرمود:

 

(فی کتاب علی کل شی یحتاج الیه حتی ارش الخدش.)21

در کتاب علی هر چه که مورد نیاز است, حتی ارش خدش, آمده است.

 

تمامی امامان, مرجع مردم در مسائل گوناگون از جمله فقهی بودند و مسندات آنان گواه روش

بلندمرتبگی مقام علمی و فقهی آنان است.

 

مالک در موطأ به نقل از استادش زهری درباره امام چهارم(ع) می نویسد:

 

(ما رأیت افقه من علی بن الحسین.)22

فقیه تر از علی بن الحسین ندیدم.

 

از محضر علمی امام باقر و امام صادق(ع) هزاران دانشور بهره های فراوان بردند و ابوحنیفه امام حنفیان

و مالک بن انس, امام مالکیان, از شاگردان امام صادق(ع) بودند.

 

ابوحنیفه گوید:

 

(من از جعفربن محمد, فقیه تر و آگاه تر ندیدم.)23

 

امام جواد(ع) عالم ترین مردم زمان خود بود. او, با این که بیش از 7 سال نداشت, در مباحثات فقهی

خود با یحیی بن اکثم, عالم آن عصر, برتری خود را نشان داد24.

 

سخن کوتاه کنیم که هر چه درباره مقام علمی امامان(ع) بنویسیم, بسیار ناچیز و اندک است25.

 

برخی از فقهای شیعه در عصر صحابه

در عصر صحابه, بنابر قولی تا پایان سال چهلم هجری قمری, شیعه فقهای زیادی داشته است که به

بعضی از آنان اشاره می کنیم.

 

1 . سلمان فارسی: (م:36هـ.ق)

 

ابواسحاق شیرازی در طبقات الفقها, او را از فقهای عصر صحابه

 شمرده است.26

 

فرید وجدی می نویسد:

 

(از اشخاصی که در فقه تفوق داشته و بدان مشهور بوده سلمان فارسی بوده است.)27

 

و علی(ع) درباره او فرمود:

 

(ان سلمان ادرک العلم الاول و الاخر.)27

همانا سلمان علم اول و آخر را یافت.

 

2 . ابوذر غفاری (م: 31 یا 32 هـ.ق).

 

3 . عمار یاسر (ش:36هـ.ق).

 

ابو اسحاق در کتاب خود هر دو را از فقهای بنام ذکر کرده است.28

 

ابن شهر آشوب می نویسد:

 

(ان اول من صنف فی الاسلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام ثم سلمان ثم ابوذر ثم اصبغ بن نباته ثم

عبداـ بن ابی رافع.)29

 

نخستین کسی که در اسلام تصنیف و تالیف داشت علی علیه السلام سپس سلمان سپس ابوذر سپس

اصبغ بن نباته, سپس عبدالله بن ابی رافع بود.

 

ابن سعد (طبقات ج332/2), ابن حجر عسقلانی (در تهذیب التهذیب ج337/1) و ابن عبدالله (استیعاب

ج462/2) در شمار معروف ترین فقها پس از خلفا, ابوذر غفاری, سلمان فارسی و عمار یاسر را شمرده

اند.30

 

4 . ابورافع. نجاشی در رجال خود, او را از سلف صالح می شمرد و می نویسد:

 

(لابی رافع کتاب السنن والاحکام والقضایا.)31

 

برای ابی رافع است کتاب سنن و احکام و قضایا.

 

5 . علی بن ابی رافع (م: 35هـ.ق) پسر ابورافع. نجاشی در مورد او می نویسد:

 

(وجمع کتاباً فی فنون من الفقه الوضو الصلاة و سائر الابواب.)32

 او کتابی در فنونی از فقه وضو و نماز و باقی ابواب, جمع آوری کرد.

 

سید حسن صدر,33 او را به عنوان نخستین مولف فقیه در عالم اسلام معرفی می کند که درست نیست.

حق با سید محسن امین است که گذشت. زیرا علی(ع) و ابو رافع از نظر زمانی مقدم اند.

 

6 . عبادة بن صامت. اوزاعی درباره او می نویسد:

 

(او, نخستین کسی است که در فلسطین منصب قضا یافته است.)34

 

به همین شمار از فقهای شیعه دوره صحابه بسنده می کنیم که شرح آن را در جای دیگر باید جست

وجو کرد. از مطالب بالا روشن شد که نخستین نوشته فقهی شیعه, به دوره صحابه و به امام علی(ع) و

یاوران آن حضرت باز می گردد, نه آن گونه که دکتر زحیلی در کتاب خود آورده.

 

حال که سخن به این جا رسید خوب است اشاره ای داشته باشیم به بعضی از فقهای شیعه در عهد

تابعین و تابعین تابعین.

 

برخی از فقهای شیعه در دوره تابعین و تابعین تابعین

این دوره از سال چهلم هجری به بعد شروع می شود. شیعه در این روزگار, فقیهان زیادی داشته, که

اسامی بعضی از آنان عبارتند از:

 

1 . سعیدبن مسیب (م: 94هـ.ق.) از اصحاب امام چهارم(ع). احمدبن حنبلی و ابن حجر و ابن

المدینی و ذهبی و ابواسحاق و… او را از فقهای بزرگ این دوره شمرده اند35 و هر کدام با القاب ویژه

ای از او یاد کرده اند.

 

2 . سعیدبن جبیر36 (ش:94 یا 95) از اصحاب امام چهارم(ع) که به دست حجاج بن یوسف, به

شهادت رسید.

 

3 . قاسم بن محمدبن ابی بکر (م: 101, 102, 108, 112) از اصحاب امام سجاد و امام باقر(ع).37

ابواسحاق او را از فقهای هفتگانه طبقه نخستین تابعین شمرده و مالک بن انس, از او تعبیر به: (فقیه

امت)38 کرده است.

 

4 . زراره بن اعین. 

 او کتابی در فنونی از فقه وضو و نماز و باقی ابواب, جمع آوری کرد.

 

سید حسن صدر,33 او را به عنوان نخستین مولف فقیه در عالم اسلام معرفی می کند که درست نیست.

حق با سید محسن امین است که گذشت. زیرا علی(ع) و ابو رافع از نظر زمانی مقدم اند.

 

6 . عبادة بن صامت. اوزاعی درباره او می نویسد:

 

(او, نخستین کسی است که در فلسطین منصب قضا یافته است.)34

 

به همین شمار از فقهای شیعه دوره صحابه بسنده می کنیم که شرح آن را در جای دیگر باید جست

وجو کرد. از مطالب بالا روشن شد که نخستین نوشته فقهی شیعه, به دوره صحابه و به امام علی(ع) و

یاوران آن حضرت باز می گردد, نه آن گونه که دکتر زحیلی در کتاب خود آورده.

 

حال که سخن به این جا رسید خوب است اشاره ای داشته باشیم به بعضی از فقهای شیعه در عهد

تابعین و تابعین تابعین.

 

برخی از فقهای شیعه در دوره تابعین و تابعین تابعین

این دوره از سال چهلم هجری به بعد شروع می شود. شیعه در این روزگار, فقیهان زیادی داشته, که

اسامی بعضی از آنان عبارتند از:

 

1 . سعیدبن مسیب (م: 94هـ.ق.) از اصحاب امام چهارم(ع). احمدبن حنبلی و ابن حجر و ابن

المدینی و ذهبی و ابواسحاق و… او را از فقهای بزرگ این دوره شمرده اند35 و هر کدام با القاب ویژه

ای از او یاد کرده اند.

 

2 . سعیدبن جبیر36 (ش:94 یا 95) از اصحاب امام چهارم(ع) که به دست حجاج بن یوسف, به

شهادت رسید.

 

3 . قاسم بن محمدبن ابی بکر (م: 101, 102, 108, 112) از اصحاب امام سجاد و امام باقر(ع).37

ابواسحاق او را از فقهای هفتگانه طبقه نخستین تابعین شمرده و مالک بن انس, از او تعبیر به: (فقیه

امت)38 کرده است.

 

4 . زراره بن اعین.

 5 . معروف بن خربّوذ.

 

6 . برید.

 

7 . ابوبصیر اسدی.

 

8 . فضل بن یسار.

 

9 . محمدبن مسلم الطایفی.

 

هر شش نفر از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) و صاحب کتاب در فقه بوده اند.

 

10 . یونس بن عبدالرحمن از اصحاب امام موسی کاظم(ع). وی, تألیفات فراوانی داشته, از جمله کتاب

صلات و کتاب زکات.39

 

11 . احمدبن محمدبن ابونصر بزنطی, از اصحاب امام هفتم و امام هشتم(ع), صاحب کتاب (مارواه عن

الرضا) و کتاب مسائل.40

 

12 . ابوعبدالله محمدبن خالد برقی قمی, از اصحاب امام رضا, امام جواد و امام هادی(ع) و صاحب

کتابهایی در صلات و صیام و نکاح و طلاق, اشربه, عتق, تدبیر و….42

 

13 . ابوسعید سهل بن زیاد آدمی از اصحاب امام عسکری(ع) که دارای کتابهائی در فقه بوده است.

43

 

شیعه در زمان امامان, بیش از شش هزار و ششصد کتاب تالیف کرده است که از بین آنها, چهارصد

کتاب, برجستگی ویژه ای پیدا کردند.44. این چهارصد کتاب که به (اصول اربعماة) شهرت دارند, مایه

اصلی کتابهای مهم چهارگانه شیعه: کافی, من لایحضره الفقیه, استبصار و تهذیب را تشکیل می دهند.

 

از آنچه گذشت روشن شد که نویسنده (الفقه الاسلامی وادلته) در مورد نخستین کتاب فقهی شیعه, راه

خطا پیموده است.

 

نقد و بررسی مطلب سوم:

می نویسد: دومین کتاب فقهی شیعه, کتاب (فقه الرضا)

 نوشته علی الرضاست.

 

الف: کتاب (فقه الرضا) از زمان مجلسی اول مشهور شده و مورد مراجعه علما قرار گرفته است و از آن

زمان به بعد, همواره, درستی انتساب کتاب به امام علی بن موسی الرضا مورد بحث بوده است. محدث

نوری, در خاتمه مستدرک چند قول از بزرگان در مورد کتاب فقه الرضا آورده است.

 

1 . انتساب کتاب به امام علی بن موسی الرضا(ع) درست است. و حجیت دارد. مجلسی پدر و پسر, از

طرفداران این دیدگاهند.

 

2 . نویسنده کتاب, ناشناخته است و کتاب از امام علی بن موسی الرضا نیست, از این روی, اعتبار

ندارد شیخ حر عاملی, صاحب کتاب وسائل الشیعه و جمعی از علما, با این دیدگاه موافق هستند.

 

3 . انتساب کتاب به امام علی بن موسی الرضا(ع) ثابت نشده است, ولی در صورت ناسازگار نبودن با

موافقت مشهور, اخبارش قابل تمسک است. صاحب مفاتیح الشرایع, از طرفداران این قول است.

 

4 . این کتاب, رساله علی بن بابویه است, نه کتاب امام علی الرضا(ع). افندی صاحب ریاض از

طرفداران این قول است.

 

5 . املاء مقداری از کتاب از امام رضا(ع) است که اصحاب حضرت نوشته اند, ولی باقی کتاب از

احمدبن محمدبن عیسی اشعری است. محدث نوری و سید محسن اعرجی کاظمی از طرفداران این قول

هستند.

 

بنابراین, در درستی نسبت دادن این کتاب به علی بن موسی الرضا, جای تردید است. پس این که

نویسنده از روی قطع, کتاب را از آن حضرت می داند, دور از تحقیق است. مگر این که بگوییم نویسنده

در میان دیدگاههای بالا, یقین به قول اول پیدا کرده که چنین قضاوتی کرده است. این احتمال, در مورد

نویسنده بسیار بعید است و افزون بر این اگر هم باشد, نباید انتساب به تمامی شیعیان دهد.

 

ب: همان گونه که گذشت, این اثر دومین اثر فقهی شیعه نیست, بلکه پیش از آن کتابهای فقهی بسیاری

را اصحاب امامان تدوین کرده بودند.

 نقد و بررسی مطلب چهارم

می نویسد: کتابهای چهارگانه مهم شیعه عبارتند از: رساله حلال و حرام, فقه الرضا, بصائرالدرجات و

الکافی فی علم الدین.

 

تمامی دانشوران شیعه معتقدند که بهترین و مهم ترین کتابهای روایی شیعه عبارتند از:

 

1 . الکافی: ابن جعفر محمدبن یعقوب کلینی, شمار روایات 16199.48

 

2 . من لایحضره الفقیه: ابی جعفر محمدبن علی بن بابویه القمی معروف به صدوق, شمار روایات

9044.

 

3 . تهذیب الاحکام: ابی جعفر محمدبن الحسن الطوسی, شمار روایات 13590.

 

4 . الاستبصار فی الجمع بین ما تعارض من الاخبار, شمار روایات 5511.

 

بنابراین مجموع روایات کتب اربعه 44344 49حدیث است.

 

یادآوری: این کتابها, از زمان تالیف تاکنون, پیوسته مهم ترین کتابهای روایی شیعه شمرده شده است,

ولی این به معنای معتبر دانستن جمیع روایات آنها نیست و روایات ضعیف در آنها نیز وجود دارد. مثلاً

در مورد کتاب (کافی) که بهترین این چهار کتاب است, محدث نوری, به نقل غیر مستقیم از بعض

مشایخ متاخرین می نویسد:

 

روایات (صحیح) (به اصطلاح متاخرین) کافی 5072 حدیث و روایات (حسن) آن 144 حدیث و روایات

(موثق) آن 1118 حدیث و روایات (قوی) آن 302 حدیث و روایات (ضعیف )آن 9485 حدیث است.50

 

بنابراین, کتابهای چهارگانه, شیعه, اینهاست که بر شمردیم, نه کتابهایی که نویسنده (الفقه الاسلامی و

ادلته) نام برده و نیز روشن شد که روش برخی از اهل سنت که به برخی از روایات (کافی) علیه شیعه

تمسک می جویند, نادرست و خلاف انصاف است.

 نقد و بررسی مطلب پنجم

می نویسد: امامیه قیاس را دور می افکند و اجماع را منکر است.

 

پیش از شروع نقد و بررسی, تعریف قیاس و اجماع ضروری است.

 

قیاس در لغت به معنای تقدیر و مساوات است و در اصطلاح اصولیان عبارت است از اجرای حکم اصل در

فرع.51

 

اجماع در لغت به معنای اتفاق, اتحاد و عزم است و در اصطلاح اصولیان عبارت است از اتفاق فقها در هر

عصری از عصرها بر امر دینی در شرعیات.52

 

اینک پس از روشن شدن تعریف قیاس و اجماع, به بررسی سخن نویسنده می پردازیم:

 

الف. برای قیاس اقسامی است که امامیه و برخی از دانشمندان اهل سنت, برخی از اقسام آن را حجت

نمی دانند و دور می افکنند:

 

1 . قیاس منصوص العلة: هرگاه حکمی از طریق نص معتبر در میان باشد و درخود آن نص, علت حکم

نیز به روشنی بیان شده باشد و ما بخواهیم در هر موضوع دیگری که علت منصوص, در آن وجود دارد

حکم آن را نیز جاری کنیم, قیاس منصوص العله نامیده می شود. مثلاً در روایت گوید (الخمر حرام لانه

مسکر). که در صورت وجود اسکار در هر موضوع دیگری غیر از خمر, باز هم حکم حرام بودن را, به

دلیل همین روایت جاری می کنیم. این قیاس را تمامی اصولیان شیعه, بلکه مذاهب اسلامی53, معتبر

می دانند و به عنوان منبع شناخت پذیرفته اند.

 

2 . قیاس مستنبط العله: عبارت است از علتی که در نص ذکر نشده است, ولی مجتهد علت را از راه

عقل استنباط می کند و مجتهد بخواهد حکم منصوص را در موضوع دیگری که علت معقول در آن وجود

دارد جاری کند.

 

این قسم قیاس را دانشمندان اصولی شیعه و برخی از علمای اهل سنت قبول ندارند و می گویند عمل به

آن حرام است.54

 3 . قیاس اولویت: این قیاس در موضوعی که دارای دو شرط باشد,وجود دارد:

 

* حکم در منطوق و مفهوم از یک سنخ باشد.

 

* ملاک حکم در مفهوم از ملاک آن در منطوق, قوی تر باشد مثلاً در آیه: (ولاتقل لهما اف) اف گفتن بر

پدر و مادر نهی شده است. دلالت این نهی بر ناسزا گفتن و آزار دادن آنان, دارای اولویت است, زیرا

حکم در منطوق و مفهوم از سنخ حرمت است و ملاک حرام بودن در آزار و فحش دادن به آنان, قوی تر

است تا در اُف گفتن. این قیاس راجلّی55 نیز نامیده اند.

 

این قیاس مورد پذیرش اصولیان امامیه است و اختلافی در حجیت آن نیست56 تنها برخی از

دانشمندان اصولی شیعه, چون علامه حلی و محقق قمی و برخی از اهل سنت, مانند: ابوحامد

محمدغزالی آن را از باب ظهور لفظ حجت و معتبر می دانند.57

 

4 . قیاس تنقیح مناط: عبارت است از آن که مجتهد حکم واقعه ای را بر واقعه دیگر به جهت یکی

بودن مناط حکم, سرایت دهد58 تفاوت این قیاس با مستنبط العله آن است که علت استنباط شده از

راه عقل, احتمالی یا ظنی است, ولی در این قیاس, قطعی و غیرقابل تردید است59. این قیاس در مذهب

امامیه تجویز شده است و برخی از دانشمندان اهل سنت, همچون غزالی این قیاس را حجت نمی

دانند.60 نکته درخور ذکر این که در این تنقیج مناط, اعتبار حکم مبتنی بر قطع است که حجت بودن

آن ذاتی است نه مبتنی بر قیاس.61

 

5 . قیاس تشبیه و تمثیل: قیاس تشبیه و تمثیل عبارت است از سرایت دادن حکم موضوعی به

موضوع دیگر که به آن شباهت دارد.

 

اعتبار و حجت بودن این قیاس, از دیر باز مورد بحث و مناقشه اهل سنت بوده است. ابراهیم بن یزید

نخعی و حمادبن سلیمان و پس از او شاگردش ابوحنیفه از طرفداران حجیت این قیاسند. مالک بن انس

پیشوای مذهب مالکی و احمدبن حنبل شیبانی پیشوای مذهب حنبلی, فقط در صورت ضرورت

(بنابرنقل   ابن قیم مجوزی در اعلام الموقعین ج25/1) عمل به آن را جایز شمرده اند.62

 

عموم فقهای شیعه این قیاس را نپذیرفته اند, زیرا این گونه قیاس, هیچ گاه باعث علم به حکم شرعی

نمی شود و تنها ثمره آن, ظن است:

 

(ان الظن لایغنی من الحق شیئا).63

ظن, انسان را از حق بی نیاز نمی کند.

 

دو قسم دیگر از اقسام قیاس, قیاس تخریج مناط و قیاس تحقیق مناط است, که قیاس تخریج مناط

همان قیاس تنقیح مناط است, با اندک تفاوتی و قیاس تحقیق مناط هم, خارج از اصطلاح اصولیان است

و در اصطلاح به آن قیاس نمی گویند.

 

بنابر آنچه گذشت روشن شد:

 

قیاس غیردرخور پذیرش نزد شیعیان, قیاس مستنبط العله و قیاس تشبیه و تمثیل است و این همان

قیاسی است که به تعبیر امام صادق(ع) عامل پوشیده شدن دین است که فرمود: (السنّة اذا قیست محق

الدین.)

 

2 . طرد این دو قیاس مخصوص امامیه نیست, بلکه برخی از فرزانگان اهل سنّت نیز آن را طرد کردند

.

 

ابن حَزم در المُحَلّی از مخالفان این دو قیاس است و ادعای اجماع صحابه بر باطل بودن قیاس را کرده

است.64

 

3 . اعتبار تمامی گونه های قیاس را بزرگان اهل سنّت ردّ کرده اند.

 

محمدبن علی بن طیب بصری معتزلی, پس از تعریف قیاس:

 

(هو اثبات حکم الاصل فی الفرع لاجتهاعهما علة الحکم.)

 

گوید: (وهذا الحد لایشمل انواع القیاس.)

 

این تعریف شامل انواع قیاس نمی شود.

 

ب: امامیه و تمامی مجتهدان مذاهب اسلامی, اجماع را به عنوان منبع استنباط (یکی از ادله اربعه)

پذیرفته اند, تنها اختلاف در این است که آیا حجیت اجماع در عَرض کتاب و سنت, یکی از منابع

مستقل استنباط است,چنانکه بیشتر

 اهل سنت برآنند, یا این که حجیت آن به صورت اصل غیر مستقل و به عنوان کشف قول معصوم

است, چنانکه امامیه و برخی از دانشمندان اهل سنت برآنند.

 

علامه خضری, از اصولیان اهل سنت, پیرو نظریه امامیه در مسأله اجماع است. او گوید:

 

(لاینعقد الاجماع الاعن مستند.)66

 

پس اگر منظور نویسنده در گفته اش که امامیه (منکر اجماع هستند) یعنی منکر اجماع به عنوان اصل

مستقل از کتاب و سنت, کلام صحیح و درستی است, منتهی باید گفت, برخی از دانشمندان اهل سنت

نیز عقیده ای همسان نظریه امامیه دارند.

 

فخرالدین محمدبن عمر در (المحصول) و محمدبن علی بن طیب در (المعتمد) می نویسند:

 

(نظام از دانشمندان اهل سنت, قائل به حجت نبودن اجماع است.)67

 

ولی اگر منظور نویسنده این باشد که امامیه منکر اجماع است, چه به عنوان اصل مستقل یا غیر

مستقل, کلام نادرست و انتساب غلطی است.

 

محمدبن علی بن طیب معتزلی می نویسد:

 

(وقالت الامامیه ذلک صواب لان الامام داخل فیه.)68

 

امامیه گویند: اجماع حجت است چون امام داخل در آن است.

 

نقد و بررسی مطلب ششم:

نویسنده گوید: مهم ترین اختلاف شیعه به فقه و عقیده باز نمی گردد, بلکه تنها از جانب حکومت و

رهبری است.

 

گرچه به نظر می رسد نویسنده با طرح این نظریه راه تقریب بین المذاهب را هموار کرده و اختلاف شیعه

و سنی را همچو اختلاف شافعی و حنبلی, مثلاً در مسائل فرعی و فقهی دانسته است که حق نیز چنین

است و سعی ایشان مشکور باد, ولی روشن است که محور مهم اختلاف بین امامیه و اهل سنت در مسأله

امامت و رهبری است و دو نوع تفکر بنیادین در مسأله رهبری وجود دارد:

 

 1 . امامت تنها یک مسأله سیاسی و در رابطه با نظام حکومتی است. این دیدگاه مورد پذیرش

اهل سنت است.

 

2 . دیدگاه دیگر این است که امامت فراتر از یک مفهوم سیاسی است و امامت امامان(ع) جانشینی

رسول اکرم(ص) در اقامه احکام شریعت و پاسداری از حوزه دین است و نه تنها وظیفه او مدیریت

سیاسی است, بلکه هدایت و رهبری امّت در جهت رشد و ارتقای انسانی, از جمله وظائف اوست. در

سوره انبیا آیه 70 محور اصلی امامت را (هدایت) که بعد معنوی و وسیع امامت است قرار داده است و

می فرماید: (وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا). این معنی در مورد امامت که آبشخور آن, قرآن و سنت است,

مورد پذیرش شیعه است و این معنی فراتر از فقه, بلکه یک مسأله کلامی است و فقه تحت الشعاع آن

است. پس اختلاف شیعه و اهل سنت به مسأله امامت و رهبری که فوق فقه و مسائل فقهی است باز می

گردد و اگر در فقه هم از ولایت و امامت سخن رانده می شود, نشأت گرفته از مسائل کلامی آن است و

در پرتو کلامی بودن آن, در فقه به بحث و گفت وگو پرداخته می شود و روایات متواتری همچو روایت

ثقلین, منزلت, انذار,سفینه و… ناظر به همین جایگاه پراهمیت است که شناخت امامت را در ردیف

شناخت قرآن و پیامبر قرار می دهد و امامت را استمرار بخش نبوت معرفی می کند.

 

خلاصه پاسخ این که:

 

اولا,امامت مسأله کلامی و فوق فقه است و از این روی, اختلاف امامیه و اهل سنت به عقیده باز می گردد

.

 

ثانیاً, برخی از مسائل امامت و ولایت, در پرتو کلامی بودن آن در فقه گفت وگو می شود, از این روی, در

کتابهای فقهی, بحث (ولایت فقیه) مطرح شده است.

 

نکته درخور یادآوری این که: این اختلاف در اندیشه کلامی و عقیدتی,در صورت تبیین صحیح و درک

درست آن, اهرم بازدارنده تقریب بین المذاهب نیست, زیرا این تفاوت عقیده شیعه, چیزی فراتر از

اختلاف عقائد کلامی

 اهل سنت با یکدیگر نیست.

 

نقد و بررسی مطلب هفتم:

نویسنده می نویسد: امامیه در اذان و تشهد: (اشهد ان علیاً ولی اـ) را اضافه می کند.

 

الف . اضافه کردن شهادت به ولایت علی(ع) در اذان, تنها به قصد رجاء صحیح است و اگر به قصد

جزئیت (یعنی به این عنوان که جزء اذان است) انجام شود, اکثر فقهای شیعه قائل به باطل بودن اذان

هستند و آن را حرام می دانند.

 

سید یزدی در عروه می نویسد:

 

(واما الشهادة لعلی(ع) بالولایة وامرة المومنین فلیست جزاً منهما.)

 

شهادت به ولایت و امامت علی(ع) جزء اذان و اقامه نیست.

 

سید محسن حکیم در مستمسک العروة, ذیل عبارت سید می نویسد:

 

(بلا خلاف و لا اشکال.)

 

بدون خلاف و اشکالی کلام سید صحیح است.

 

ب . این که نویسنده می نویسد: شیعه در تشهد (اشهد ان علیاً ولی الله) گوید از آن حرفهایی است که

جایگاهی در فقه شیعه و نیز در میان توده شیعه, جز در برخی مناطق خارج از ایران,ندارد. و عمل

جمعی در اضافه کردن (اشهد ان علیا ولی الله) در تشهد در صورتی که با قصد جزئیت باشد قطعاً حرام و

بدعت است و در صورتی که با قصد رجاء, آورده شود به حسب حکم اولی مانع فقهی ندارد همچون

اضافه کردن رجائی اذکار در نماز. گرچه ترک این عمل و نشان دادن مبانی کلامی و فقه شیعه آنچنان

که هست سزاوارتر است.

 پاورقی:
1 . (الدرالمنثور), جلال الدین سیوطی, ج397/6, کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی, قم.
2 . (اعیان الشیعه), سید محسن امین, ج20/1, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.
3 . (الفقه الاسلامی وادلته), دکتر وهبة زحیلی, ج16/1 ـ 17, دارالفکر, دمشق.
4 . (رجال النجاشی), ابوالعباس احمدبن علی النجاشی 354/. انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه
مدرسین, قم.
5 . (معجم رجال الحدیث), سید ابوالقاسم خویی, ج249/2, دارالزهراء, بیروت.
6 . (همان مدرک).
7 . (همان مدرک).
8 . (همان مدرک) 296/ ـ 297.
9 . (همان مدرک) 297/.
10 . (همان مدرک).
11 . (اعیان الشیعه), سید محسن امین, ج12/2; (جامع الرواة) محمدبن علی الاردبیلی, ج464/2.
12 . (تأسیس الشیعه) سید حسن صدر 300/, اعلمی.
13 . (آشنایی با علوم اسلامی), شهید مرتضی مطهری ج61/3,صدرا.
14 . منظور از اصول, قواعد نیست, بلکه جمع اصل به معنای کتاب است, گرچه بین اصل و کتاب
فرقهایی است. ر . ک: (اعیان الشیعه), ج140/1.
15 . مجلّه (کیهان اندیشه), مقاله ادوار اجتهاد, نوشته محمد ابراهیم جناتی, شماره 41/38 ـ 42.
16 . (اعیان الشیعه), ج139/1.
17 . (همان مدرک) 88/ ـ 89.
18 . (همان مدرک) 88/.
19. (همان مدرک) 93/.
20 . (همان مدرک).
21 . (همان مدرک).
22 . مجلّه (کیهان اندیشه), مقاله ادوار اجتهاد,شماره 43/38.
23 . (همان مدرک) شماره 69/39 به بعد.
24 . (همان مدرک).
25 . (اعیان الشیعه), ج1.
 26 . (ادوار فقه), محمود شهابی, ج488/1 ـ 489, وزارت ارشاد.
27 . (همان مدرک).
28 . (همان مدرک).
29 . (اعیان الشیعه), ج129/1.
30 . مجلّه (کیهان اندیشه) شماره 44/38.
31 . (رجال النجاشی) 6/.
32 . (همان مدرک).
33 . (تأسیس الشیعه) 298/.
34 . (ادوار فقه), محمود شهابی, ج496/1.
35 . (همان مدرک), 313/3.
36 . (همان مدرک).
37 . (رجال) شیخ طوسی, اصحاب امام سجاد و امام باقر(ع).
38 . (ادوار فقه), ج328/3.
39 . (فهرست), ابن ندیم, ترجمه و تحقیق محمد رضا تجدد 403/, امیرکبیر.
40 . (همان مدرک) 405/.
41 . (همان مدرک) 406/.
42 . (رجال) شیخ طوسی 412/.
43 . (فهرست), ابن ندیم 309/; رجال شیخ 416/; جامع الرواة, ج393/2.
44 . (اعیان الشیعه), ج140/1.
45 . (همان مدرک), 27/2.
46 . (مستدرک الوسائل),محدث نوری, ج336/3 ـ 339,اسماعیلیان.
47 . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملی, ج2/ اسلامیه, تهران.
48 . (مستدرک الوسائل), ج541/3 می نویسد:
(امّا الکافی فجمیع احادیثه حصرت فی سته عشر الف حدیث و ماه و تسعه وتسعین حدیث.)
سید محسن امین در (اعیان الشیعه) می نویسد: کافی 16099 حدیث دارد.
49 . (اعیان الشیعه) ج144/1.
50 . (مستدرک الوسائل), ج541/3.
51 . (فرهنگ معارف اسلامی), سیّد جعفر سجادی ج578/3.
52 . (همان مدرک), ج80/1.
 53 . (همان مدرک), ج578/3; (کیهان اندیشه), شماره 17/40, مقاله محمد ابراهیم جناتی.
54 . (فرهنگ معارف اسلامی), ج578/3.
55 . (همان مدرک).
56 ـ (همان مدرک).
57 . (کیهان اندیشه), شماره 17/40.
58 . (همان مدرک).
59 . (همان مدرک).
60 . (همان مدرک).
61 . (همان مدرک).
62 . (همان مدرک) 19/ ـ 20.
63 . (همان مدرک) 20/.
64 . (المحلی) ابن حزم اندلسی, جز, 1 مسأله 100, به نقل از (ادوار فقه), ج284/2 ـ 286.
65 . (المعتمد فی اصول الفقه),ابوالحسن محمدبن علی بن الطیب البصری, ج443/2, دارالکتب
العلمیه, بیروت.
66 . (اصول الفقه), محمد خضری 275/, به نقل از (کیهان اندیشه),شماره 16/40.
67 . (المحصول فی علم اصول الفقه), فخرالدین محمد بن عمرالحسین الرازی ج8/2; (المعتمد فی
اصول الفقه)4/.
68 . (المعتمد فی اصول الفقه) 4/.