روش شناسى تدوین حدیث در وسائل الشیعه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


                                   

مقدمه
شیخ حرّ عاملى شامگاه جمعه هشتم رجب المرجب سال 1023 قمرى در خانواده اى علمى و اصیل در جنوب لبنان در قریه مشغرى از قراى جبل عامل دیده به دنیا گشود.
وى اخبارى بود و به شدت از عصمت پیامبر(ص) دفاع مى نمود, روایات سهوالنبى را تأویل و توجیه بلکه رد مى کرد و با نوشتن وسائل الشیعه به شهرت فراوان راه پیدا کرد.

فصل اول: بررسى شیوه نگارش وسائل الشیعه
روش تبویب وسائل الشیعه
عنوان باب وسائل الشیعه بر گرفته از روایاتى است که در آن باب ذکر مى شود. آن عنوان فتواى صاحب وسائل الشیعه را بیان مى کند, چنان که احکام برآمده از روایات خود عنوان باب شده است. این مطلب به ویژه در مواردى که تعارض بین روایات وجود دارد بسیار روشن است. شیخ حر عاملى در این زمینه از ثقة الاسلام کلینى تأثیر پذیرفته است.
افزون بر این, وى در پایان هر باب روایات معارض را تأویل و توجیه مى کند.
از خصوصیات کتاب وسائل الشیعه در برابر جوامع روایى متقدمان آن است که شیخ حر عاملى عناوین ابواب وسائل الشیعه را بسیار جزئى نقل کرده و ذیل هر عنوان را بر اساس آن گرد آورده است. براى مثال محمدبن یعقوب کلینى در کتاب (صید و ذباحه) این عنوان را آورده: (باب الصید بالسلاح) و در ذیل آن دوازده روایت برشمرده, درحالى که شیخ حر عاملى این روایات را با عنوان مناسب ذکر کرده و پنج عنوان براى روایات آن قرار داده است که از هر عنوان فتواى او نیز استفاده مى شود.

ب) ذکر نام مؤلف در آغاز سند
شیخ در ابتداى هر حدیث به نام کتابى که از آن روایت کرده اشاره نکرده بلکه نام مؤلف آن را یاد کرده است.
وى در پایان وسائل الشیعه خاتمه اى افزوده که به چند مطلب اشاره دارد و آنها را براساس کتاب هاى رجالى مثل ابن داوود و علامه حلى و تفرس با عنوان (الفوائد) ذکر کرده است:
الفائدة الاولى: درباره طرق شیخ صدوق;
الفائدة الثانیه: درباره طرق شیخ طوسى; زیرا روایات این دو کتاب به صورت تعلیق آمده و ذکر مشیخه لازم است.
الفائدة الثالثه: وى در توضیح (عدة من اصحابنا) در اصول کافى و بیان مراد از (عدّه) در صدر اسناد کتاب کافى چنین تعلیق زده که این روایات مرسل نیست; زیرا افراد آن عده در جایى دیگر یاد شده اند; افرادى که دست کم از سه نفر یک نفرشان ثقه است. این گونه خبرها از خبر واحد نیز برتر مى نماید, چنان که سیدمحمد موسوى عاملى نیز این گونه اخبار را مرسل نمى داند.
درباره برخى از اسناد کتاب کافى که مرحوم کلینى صدر سند را به انگیزه تکیه بر سند حذف کرده است به این روایات معلق مى گوید. با این حال شیخ حر عاملى صدر سند قبل را ذکر کرده تا سند متصل باشد و ارسال آن نیز رفع گردد. برخى این احادیث را نیز مرسل دانسته اند.

ج) تکمیل سند اشاره به طریق
همچنین شیخ حرّ عاملى اسنادى را تکمیل کرده که شیخ طوسى از آنها به اشاره گذشته است. براى نمونه, در تهذیب آمده است:
وبهذا الاسناد عن محمد بن احمد بن یحیى عن احمد بن محمد عن البرقى عن عبدالله بن سنان عن اسماعیل بن جابر قال سئلت اباعبدالله علیه السلام عن الماء الذى لا ینجسه شىء قال: کر! قلت و ما الکرّ قال: ثلاثة أشبار فى ثلاثة أشبار.1
شیخ حرّ عاملى در کتاب وسائل الشیعه نخست این حدیث را از کلینى نقل کرده و پس از نقل وى فرموده است:
و رواه ایضاً عن محمد بن محمد بن النعمان عن احمد بن محمد عن ابیه عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد عن محمد بن خالد عن محمد بن سنان عن اسماعیل بن جابر مثله.2
چنان که پیداست عبارت (بهذا الاسناد) شیخ طوسى توسط شیخ حر عاملى ظاهر گردیده است.3
د)  تلخیص اسناد
شیخ حر عاملى روایات کتب اربعه را با نام صاحبان آنها یاد مى کند, اما اگر روایات سایر کتاب هاى روایى را برمى شمارد آنها را از خود کتاب و به همان نام نقل مى کند.4
مرحوم شیخ در خاتمه وسائل الشیعه تذکر داده که اسانید صدوق را, به جز اسانید کتاب من لایحضره الفقیه, همان گونه نقل کرده که صدوق سند آورده, ولى عبارت (قال حدثنا) و (قال أخبرنا) را از بسیارى اسناد حذف کرده و به جاى آن لفظ (عن) آورده است. وى به سند دیگران نیز همین گونه اشاره کرده, چنان که روایات مسلسل از امام رضا(ع) و دیگر امامان(ع) را به شیوه (عن عنه) آورده تا اختصار را رعایت کند.
شیخ حر عاملى در برخى از موارد طریق صدوق به صاحب کتاب را حذف کرده ولى در پایانه کتاب آن طرق را آورده است, مثل طریق شیخ صدوق در علل الشرائع به محمد بن سنان که سه طریق دارد و یا طریق صدوق به فضل بن شاذان در علل الشرایع و دیگر موارد.5

هـ) تعیین راویان مشترک
راوى مشترک, عنوانى است که بر چند نفر صدق مى کند و شناسایى آن به چند قرینه نیاز دارد:
قرینه یکم. امام مروى عنه; زیرا وقتى روشن باشد که راوى از اصحاب کدام امام است, مى توان آن عنوان مشترک را شناسایى کرد, مثل ابن سنان که از حضرت صادق(ع) روایت مى کند;
قرینه دوم. مشایخ راوى و شاگردان او یعنى از طبقه راوى مى توان عنوان مشترک را شناسایى کرد. از آثار مهم طبقه شناسى راویان همین نکته است, یعنى شناسایى عنوان هاى مشترک راویان براساس طبقات راویان;
قرینه سوم. متن روایت;
قرینه چهارم. مقایسه اسناد مختلف; زیرا گاهى محدثان نام پدر و یا خصوصیات راوى را ذکر مى کنند.
شیخ کلینى در موارد زیادى راوى مشترک را مشخص نکرده, مثل این حدیث: (محمد بن یحیى قال کتب محمد بن الحسن الى ابى محمد علیه السلام… )6
ولى این حدیث در وسائل الشیعه چنین آمده است:
1. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیى عن محمد بن الحسن یعنى الصفار انه کتب الى ابى محمد (ع): یجوز أن…
مرحوم شیخ حر کلمه محمد بن الحسن که عنوان مشترک مى باشد را بیان کرده, و مدعى شده که مراد (الصفار) صاحب بصائر الدرجات مى باشد.
هر جا در وسائل الشیعه در ضمن اسناد کلمه (یعنى) به کار رود و عنوان مشخص باشد, از قلم مصنف است.

و) ذکر روایات قوى در صدر باب
وى روایات قوى تر را در ابتداى باب و روایات ضعیف تر را در اواخر باب آورده است. بر همین اساس به روایات کلینى درصدر باب اشاره کرده و به ترتیب روایاتى را برشمرده که از نظر سند در مرتبه اعتبار کمترى هستند. لذا در ابتداى هر باب وسائل الشیعه به روایات مسند از کافى, تهذیب الاحکام و من لایحضره الفقیه اشاره کرده است. مرحوم کلینى نیز در کتاب کافى همین روش را در پیش گرفته است. وى درصدر باب روایات معتبر و مسند را ذکر مى کند و هرچه به طرف آخر باب مى رود از اعتبار آن کاسته مى شود.
ز) اکتفا به یک نسخه
آن گاه که چند روایت درصدد بیان یک نکته از نسخه هاى گوناگون باشند شیخ تنها به بیان آن مطلب از کتابى معتبر مى پردازد که معمولاً آن کتاب کافى است. البته وى به اسناد دیگر کتاب ها اشاره مى کند, اما تنها اسناد کافى را کامل ذکر مى کند و اسناد دیگر کتاب ها را به تعلیق بسنده مى کند.
البته شیخ به تصحیح و تضعیف طرق نپرداخته است; زیرا وى همه روایات کتب اربعه را معتبر مى داند و از این رو ضرورتى در ذکر طریق و سند آنها نمى بیند.

ح) تقدم روایات کافى
شیخ در کتاب وسائل در ذیل هرباب نخست روایات کافى را با عنوان (محمد بن یعقوب) آورده و در برخى ابواب با روایات تهذیب الاحکام و یا من لایحضره الفقیه آغاز کرده است; زیرا در این موارد یا روایتى در کافى وجود ندارد یا آنکه روایتى را ذکر کرده که سند یا نحوه دلالت آن بر روایت کافى برترى دارد.

ط) نقد نکردن احادیث
شیوه مرحوم شیخ در وسائل الشیعه این گونه نبوده که روایات را نقد کند. روش او در این جهت با روش مرحوم مجلسى در کتاب بحارالانوار و یا مرحوم فیض کاشانى در وافى یکى نیست. اصل اولى در نزد وى جمع بین روایات و تأویل و در مرحله سوم حمل بر تقیه است. حمل روایاتى که مانندش در روایات عامه یافت شود بر تقیه و محرز دانستن صدور آن از معصوم(ع). شیوه اخباریان نیز چنین است که اگر روایتى موافق با روایات عامه باشد آن را بر تقیه حمل مى کنند.

یى) برخورد با روایات متعارض
مؤلف در ذیل عنوان باب روایات متعارضى را مى آورد که برخلاف عنوان و فتواى او بر آن مطلب دلالت دارد. سبک مرحوم شیخ طوسى(ره) نیز چنین بوده که تمام روایات درباره موضوع را ذکر کرده است; چه موافق عنوان و چه مخالف آن و آن گاه روایات مخالف را در پایان توجیه نموده است. البته وى به رد صریح آن نپرداخته, بلکه در حد امکان روایات را جمع مى کند و در فرض عدم امکان به تأویل و توجیه آنها مى پردازد. در همین زمینه به توجیهات شیخ طوسى(ره) نیز اشاره مى کند و گاهى که تأویل و توجیه وى را نپسندیده, نظرى دیگر داده و گاهى نیز از توجیهات فقیهان بهره برده است.7
بیشتر گفتار شیخ حر عاملى از قبیل حمل بر کراهت,8 استحباب, تقیه,9 ضرورت10 و یا حمل بر اختصاص آن به شریعت خاص است.

فصل دوم: نکته ها و کاستى ها
الف) ذکر نکردن اختلاف نسخه ها (سند, متن)
محدث عاملى براى نگارش حدیث نخست باب روایت را از کافى یا تهذیب الاحکام و یا من لایحضره الفقیه آورده و در بیشتر موارد همان روایت محمدبن یعقوب کلینى را مقدم داشته است و پس از آن افزوده: (ورواه الشیخ بإسناده ورواه محمد بن على باسناده) یعنى آنکه طوسى و صدوق هر دو این روایت را آورده اند, اما محدث عاملى به اختلاف نسخه ها نپرداخته است; چون همانندى در متن سه نسخه کافى, تهذیب الاحکام و من لایحضره الفقیه کمتر پیش مى آید, بلکه اختلاف هایى در آنها مى توان یافت که باعث اختلاف در مدلول بلکه مراد و فتوا مى گردد. متأسفانه محدث عاملى به این مطلب مهم نپرداخته است. مرحوم آیت اللّه العظمى بروجردى (1380 ق) در این باره تأکید داشت که فقیه باید به اختلاف متن روایات توجه کند و درنظر نگرفتن اختلاف نقیصه اى است و براى برطرف کردن این مشکل کتاب جامع احادیث الشیعه را تألیف کرد و به اختلاف نسخه ها توجه داد. البته مخفى نماند که این نقیصه اندکى در وسائل الشیعه چاپ مؤسسه آل البیت(ع) برطرف شده است.
البته گاه وسائل الشیعه به برخى اختلافات اشاره کرده است, هرچند معلوم نیست که چرا مرحوم شیخ حرعاملى با وجود اختلاف در روایات از جهت آنکه یکى مفصل تر و یکى موجزتر و یکى همراه با دیگرى بدون آن است, به مسئله اختلاف نسخه ها نپرداخته است.

ب) علت عدم تعرض اختلاف نسخه ها
شاید دلیل عمده اى که براى عدم اشاره به اختلاف نسخه ها در وسائل الشیعه بتوان یاد کرد, عقیده شیخ حر عاملى(ره) بر آن مسئله است که روایات فروع را نقل به معنا مى داند. از این نظر اختلاف در تعابیر طبیعى است. البته روشن است که این توجیه کافى نیست و اختلاف تعابیر در فهم غرض اصلى معصوم(ع) کمک شایان ذکرى مى کند. به همین دلیل گاه به اختلاف نیز مى پردازد.

ج) ذکر اختلاف مؤثر در معنا
شیخ حر عاملى در اختلاف نسخه هایى که موجب اختلاف در فتوا و معنا و مدلول شده, حتماً به اختلاف نسخه ها اشاره کرده است:
24. باب وقت المغرب والعشاء لمن خفى عنه المشرق والمغرب
1. محمدبن یعقوب عن على بن محمد عن سهل بن زیاد على بن بن الریان قال کتبت إلیه الرجل یکون فى الدار تمنعه حیطانها النظر الى حمرة المغرب ومعرفة مغیب الشفق و وقت صلاة عشاء الاخرة متى یصلیها؟ و کیف یصنع؟ فوقع علیه السلام یصلیها اذا کان على هذه الصفة عند قصرة النجوم و المغرب عند اشتباکها و بیاض مغیب الشمس.
و رواه الشیخ باسناده عن سهل بن زیاد إلاّ أنه قال فى احد روایتیه (والعشاء عند اشتباکها) ورواه ابن ادریس فى آخر السرائر نقلاً من کتاب مسائل الرجال روایة احمد بن محمد عیاش الجوهرى ورواه عبداللّه بن جعفر الحمیرى عن على بن ریّان مثله إلاّ أنه قال: عند اشتباک النجوم والمغرب عند قصر النجوم.
قال الشیخ معنى قصر النجوم بیانها.11

د) اشاره به تقطیع در کافى و ذکر کامل در غیر آن
گاه کلینى یا صدوق حدیثى را تقطیع کرده اند, ولى شیخ طوسى آن را تقطیع نکرده و صدر و ذیل آن عبارت را آورده است. این نکته امتیاز کتاب تهذیب الاحکام را مى نماید; زیرا چون شیخ طوسى کتاب تهذیب الاحکام را به منزله کتاب فقهى و در شرح المقنعه شیخ مفید نوشته, نکاتى را در آن لحاظ کرده که در کتاب کافى و من لایحضره الفقیه ذکر نشده است. شیخ طوسى در تهذیب الاحکام بسیارى از احادیث تقطیع شده در کتاب هاى دیگر را تقطیع نکرده و تمام آنها را آورده است. براى مثال اصل ظریف بن ناصح از جمله روایات مفصل به شمار مى رود که در حدود دوازده طریق نقل شده و شیخ طوسى آن را در تهذیب الاحکام تقطیع نکرده, در حالى که کتاب کافى همین حدیث را تقطیع کرده است. صاحب وسائل الشیعه به چنین اختلاف هایى میان کافى و تهذیب الاحکام اشاره نموده; زیرا متن حدیث طولانى تر است.

هـ) وجود تصحیفات در اسناد و متن روایات
مرحوم عاملى فردى دانا به حدیث و اسناد و راویان بوده است. از این رو باید دید که چرا وى اسناد و متن روایات را تصحیح نکرده و به تصحیح تصحیفات و تحریفات اسناد و متن کتاب هاى سابق نپرداخته است. براى نمونه, گاهى سندها در اسناد تهذیب الاحکام علیل هستند و مرحوم عاملى(ره) آنها را تصحیح نکرده است, در حالى که مى توانست با مقایسه بین اسناد و شناخت طبقات راویان سلسله اسناد را تصحیح کند و راویان تصحیف شده, مقدم شده یا مؤخر شده را در جاى خود قرار دهد و در واقع نقص حدیث را بیان کند و صحیح آن را اشاره نماید. البته نمى توان پذیرفت که مرحوم عاملى(ره) هرگز به این کار نپرداخته, بلکه گاهى در متن و گاهى در حاشیه کتاب وسائل الشیعه بدان تذکر داده است, اما این مقدار کفایت نمى کند, بلکه غالباً اسناد را با همان حالت موجود در کتب اولى ضبط کرده, همان طور که گاهى نقص هایى در متن روایات وجود داشته و در اختلاف نسخه ها نسخه برترى بوده, ولى مرحوم شیخ حر عاملى این کار را نکرده است.
البته مرحوم عاملى(ره) فقط درصدد گردآورى روایات کتاب هاى متقدمان بوده است. از آن رو که وى در پى تصحیح و تحلیل روایات نبوده به تصحیح و بررسى اسناد نیز نپرداخته است; زیرا این مقوله چنان معجم رجال الحدیث مرحوم آیةاللّه خوئى مجال گسترده ترى مى طلبد. مرحوم آیةاللّه خوئى گاه در معجم رجال الحدیث بلکه در فقه دو یا سه صفحه در ضبط یک راوى و تصحیف و تحریف و طبقه و اتصال و انقطاع یک سند حدیث آورده است. مرحوم آیةاللّه بروجردى (1380 هـ. ق) نیز به همین انگیزه کتاب هاى چهارگانه حدیثى را طبقه شناسى کرده و راویان اسناد آنها را بررسى نموده و کتاب ترتیب اسانید کافى, ترتیب اسانید التهذیب و غیر آن را نگارش کرده است. وى شیوه خود را در تدوین علم رجال براساس شناخت طبقات و راویان و استادان آنها و شاگردان آنها و زمان راوى قرار داده, و از این راه به خوبى توانسته علت هاى موجود در احادیث را بیان کند.

و) ذکر نکردن آیات الاحکام
مرحوم عاملى آیات الاحکام را نیاورده, در حالى که در هر باب روایاتى را ذکر کرده که متضمن آیات الاحکام و به ویژه استشهادات ائمه(ع) به آیات است, در حالى که مرحوم فیض کاشانى (1091 هـ. ق) در کتاب وافى که در همان دوره شیخ حر عاملى گردآورى و تألیف شده آیات الاحکام را آورده است, همان طور که مرحوم آیةاللّه العظمى حاج سیدحسین بروجردى نبود آیات الاحکام در کتاب وسائل الشیعه را نقص دانسته و آنها را در کتاب جامع احادیث گردآورده است. این آیات در جامع احادیث الشیعه بیشتر از 2500 آیه شمارش مى شود.

ز) ابهام در ذکر روایات
مرحوم عاملى در کتاب وسائل الشیعه در موارد زیادى که روایات باب را مى آورد در ذیل برخى عناوین و باب ها مى گوید: (سیأتى ما یدل علیه ومضى ما یدل علیه.)
متأسفانه یکى از نکات مبهم و مجمل کتاب وسائل الشیعه این مقوله است. مرحوم آیةاللّه بروجردى این نقیصه را نیز تدارک کرده و لذا در کتاب جامع احادیث الشیعه هر روایتى را که دلالت صریح داشته باشد در ذیل آن باب آورده است و اگر روایاتى در سایر ابواب بوده باشد, خیلى واضح بدان اشاره نموده و مصدر و باب آن را ذکر کرده تا فقیه به سرعت بتواند به آن مقصودى دست یابد که مدلول تمام روایات دلالت کننده است.

تقطیع روایات در وسائل الشیعه
روایات در کتاب وسائل الشیعه تقطیع شده است. از این رو مرحوم بروجردى(ره) معتقد بود که نباید روایات را تقطیع کرد; چون با تقطیع ممکن است قرینه اى از صدر یا ذیل روایت حذف شود که موجب روشنایى و توضیح صدر و ذیل باشد. از این رو باید فقیه روایت را از صدر تا ذیل بخواند و بر فقرات آن نظارت کند تا مقصود معصوم(ع) را به روشنى دریابد.

فصل سوم: خاتمه وسائل الشیعه
مرحوم عاملى(ره) براى وسائل الشیعه خاتمه و پایان نامه اى قرار داده و دوازده فایده مهم را بررسى کرده است:

فایده اول: مشیخه صدوق در من لایحضره الفقیه
از آنجا که روایات من لا یحضره الفقیه به شیوه تعلیق ذکر شده و برخى از آنها مرسل است, شیخ صدوق در پایان من لا یحضره الفقیه بخشى را با عنوان (المشیخه) قرار داده است. (المشیخه) بر وزن (مَفْعِله) جمع مکسّر کلمه شیخ است, همان طور که مشایخ و شیوخ جمع مکسّر آن است, ولى میرداماد در الرواشح السماویه آن را اسم مکان دانسته است. (المشیخه) در اصطلاح کتابى است که واسطه هاى بین مؤلف (شیخ صدوق380 هـ. ق) و صاحب جزوه و اصل حسین بن سعید اهوازى و محمد بن ابى عمیر (217 هـ. ق) و غیر آنها را نوشته است. براى مثال مى گوید هر چه در این کتاب از حسین بن سعید نقل کرده ام از طریق پدرم و او از استادش… تا اینکه واسطه ها به صاحب اصل مى رسد.
شیخ حر عاملى مى گوید طرق شیخ را به همان سبکى آورده ام که خودش آورده بود و در آن تغییر ایجاد نکردم; چون کم بود و در وسائل الشیعه هم مثل شیخ رفتار کردم و سلسله اسناد را به صورت تعلیق آوردم; چون شیخ در دو کتاب (تهذیبین) تصریح مى کند که در ابتداى هر حدیث فقط نام صاحب کتابى را مى آورد که حدیث را از آن اخذ کرده است و البته طریق و راویان واسطه بین صاحب اصل و امام(ع) را ذکر مى کند ولى واسطه هاى بین خود و صاحب اصل را نمى آورد; چون روایات را به شیوه تعلیق نقل مى کند و معناى تعلیق همین است که از تکرار سند واحد پرهیز کند و آن را در (المشیخه) آورد.
مجموع طرق شیخ طوسى در تهذیبین 52 طریق مى شود.
فایده دوم: در بیان (عدة من اصحابنا) در کافى
شیخ کلینى بسیارى از روایات کتاب کافى را با لفظ (عدة من اصحابنا) شروع مى کند و از این لفظ گروهى از مشایخ خود را اراده کرده است.

فایده سوم: ذکر منابع
شیخ حر عاملى در فایده چهارم مصادرى را برشمرده که از آنها روایت نقل کرده است. او براساس شیوه خود روایات این کتاب ها را معتبر مى شمارد, چه سند داشته باشد چه نه یا آنکه مرسل و منقطع باشد, به ارسال هاى خفى نمى پردازد; زیرا او معتقد است که استناد این کتاب ها به صاحبان آنها احراز شده و مؤلفان آنها به صحت روایات آنها شهادت داده اند.
وى 82 کتاب را نام برده که بدون واسطه از خود آنها نقل کرده است و یک سرى کتاب هاى دیگر را نیز ذکر مى کند که باواسطه از آنها نقل مى کند. این کتاب ها که معتبر است و فقها از آنها نقل کرده اند و دسته دوم به شمار مى روند همان اصول اصحاب ائمه هستند که مرحوم عاملى از آنها باواسطه نقل مى کند; زیرا این اصول تا زمان آن فقها وجود داشته که از آنها بدون واسطه نقل کرده اند, ولى در زمان مرحوم عاملى از بین رفته است, مثل روایاتى که صدوق و شیخ طوسى در کتاب هاى فتوایى خود همچون مقنع, هدایه و نهایه نقل مى کنند و یا روایاتى که محقق حلى در المعتبر نقل کرده, بلکه فقها پس از آنها همچون شهید اول و علامه حلى و سید بن طاووس و على بن عیسى و غیر آنها روایاتى را از صاحبان اصول نقل کرده اند که در جوامع روایى متقدمان موجود نیست, این کتاب ها نیز به 96 کتاب مى رسد.

فایده چهارم: طرق مؤلف
مؤلف در این فصل طرق خود به صاحبان کتاب ها را بیان مى کند و این سبک علماى ما بوده که طرق خود را به هریک از مؤلفان کتاب ها ذکر مى کنند و به شاگردان خود اجازه نیز مى دهند که کتاب هاى حدیثى را نقل کنند.

فایده پنجم: توصیف مصادر کتاب وسائل الشیعه
مؤلف در این فایده درباره جهت و اعتبار کتاب هایى بحث مى کند که در وسائل الشیعه از آنها بهره مند شده و آنها را در تألیف وسائل الشیعه دخالت داده است. وى این کتاب ها را صحیح مى داند و نسبت آنها را به مؤلف نشان متواتر مى شمارد و احادیث آنها را از ائمه(ع) ثابت شده یاد مى کند. شیح حر عاملى از این قراین و نکته ها که جهت این کتاب را اثبات مى کند در این فایده نمونه هایى را ذکر مى کند.

فایده ششم
شیخ حر عاملى بحث در این فایده را با عنوان شروع نکرده و از اصحاب اجماع و قاعده اجماع که کشى آن را ذکر کرده, سخن به میان آورده, ولى مراد او قواعد عمومى توثیق است که مى توان با این قواعد راویان زیادى را توثیق نمود.

فایده هفتم: قراین ثبوت خبر
ایشان قراینى را نام مى برد از قبیل:
1. راوى ثقه باشد که با وثاقت او از کذب امان باشد;
2. حدیث در کتابى از کتاب هاى اصول مورد اتفاق وجود دارد;
3. حدیث در کتب اربعه از کتاب هاى متواتر باشد;
4. روایت از کتاب اصحاب اجماع نقل شده باشد;
5. برخى راویان آن از اصحاب اجماع باشد;
6. از برخى راویانى باشد که ائمه(ع) آنها را توثیق کرده اند و دستور به رجوع به آنها را داده شده;
7. خبر مواثق قرآن باشد;
8. خبر موافق سنت معلوم باشد;
9. در کتاب هاى متعددى تکرار شده باشد;
10. موافق با ضروریات دین باشد;
11. معارضى از روایات نداشته باشد;
12. محتمل تقیه نباشد;
13. خبر در مورد مستحبات وارد شده باشد;
14. با احتیاط موافق باشد;
15. دو قرینه یا بیشتر به صدور خبر وجود داشته باشد;
16. موافق با اجماع مسلمین باشد;
17. موافق با اجماع امامیه باشد;
18. موافق با مشهور و فتوى بیشتر علما باشد;
19. راوى متهم در آن خبر نباشد;
و غیر اینها از سایر قراین که با تتبع حاصل مى شود.

فایده هشتم: تصحیح کتب مرجع
مؤلف در این باب براى صحت کتاب هایى که از آنها نقل کرده, استدلال هایى آورده که برخى مطالب در بخش هاى قبلى هم مناسب همین باب بود. مؤلف در این فایده 22 قرینه ذکر مى کند که برخى از آنها به اجمال در زیر مى آید:
1. علم قطعى ثابت شده با تواتر یا اخبار همراه قراین باشد که شیوه بزرگان قدما و ائمه(ع) در مدت افزون بر سى صد سال ضبط احادیث و تدوین آنها در مجالس ائمه(ع) بوده است. آنان همت هاى عالى در تألیف کتاب داشته اند تا شیعیان بدان عمل کنند و عمر خود را در تصحیح و ضبط و عرضه آن بر معصومان و اهل خبر داشته اند. این سیره بسیار مطلوب تا زمان ائمه ثلاث صاحبان کتاب هاى چهارگانه حدیثى ادامه داشته, بلکه بعد از آنها هم مرسوم بوده است. آنان بزرگان کتاب هاى حدیثى را یاد کرده اند که معلوم و با نام و نشان بوده و ثبوت آن (مجمعٌ علیه) بوده و برخى از این کتاب ها به ما هم رسیده است. در این صورت شک و تردیدى در ثبوت و استناد این روایات به معصومان باقى نمى ماند.
2. به یقین عده اى از اصول صحیح و ثابت وجود داشته که مرجع طائفه حقه بوده و بدان عمل مى کرده اند و ائمه اصحاب خود را بدان ارجاع داده اند و اصحاب کتب اربعه تمکن از شناخت حدیث صحیح از غیرصحیح را داشته اند و در شناخت آن کوتاهى نکرده اند و اگر کوتاهى مى شد به صحت این کتاب ها شهادت نمى دادند. از ارباب سیره و تاریخ به دست مى آید که صاحبان اصول از کتاب هاى غیرمعتمد و بى ارزش حدیث نقل نکرده اند. چگونه مى توان پنداشت که رئیس محدثان شیعه یعنى صدوق و ثقة الاسلام یعنى کلینى و رئیس طائفه امامیه یعنى شیخ طوسى, از کتاب هاى غیرمعتمد نقل مى کرده اند و آن گاه به جهت احادیث شهادت مى داده اند و آن روایات را حجت بین خود و خداوند مى دانسته اند؟ پس نمى توان شهادات آنها به صحت را باطل دانست.
3. احادیث زیادى درباره صحت این کتاب ها و امر به عمل به آنها وجود دارد, به ویژه آنکه برخى از آنها بر ائمه(ع) عرضه شده و برخى از آنها به خط اصحاب ائمه و خط معصوم در نزد آنها موجود بوده است.21 چه بسا حدیثى که در غیر کتاب عرضه شده بر معصوم وجود دارد و لذا آن را بر حدیث موجود در آن کتاب مقدم مى دارند! آیا جز اعتبار این کتاب ها دلیلى دیگر نیز وجود دارد؟ حاصل آنکه روایات متواتر بر وجوب عمل به احادیث این کتاب هاى معتمد و وجوب عمل به احادیث راویان ثقه دلالت مى کند.
4. مؤلفان جوامع روایى همچون صدوق و کلینى و دیگران به صحت اصول اصحاب ائمه و احادیث آنها شهادت داده اند, در حالى که آنها قطعاً دروغ نمى گویند. شیوه قدما در حدود سى صد سال بلکه تا قرن هشتم, حدود هفت صد سال بر این روش بوده که احادیث را ثنایى مى دانسته اند و صحیح یا ضعیف و روایاتى را که همراه قرینه بوده, معتبر مى شمرده اند و حدیثى را که قرینه نداشته معتبر نمى دانسته اند, ولى متأخران تنویع حدیث را مطرح کرده اند. این اصطلاح جدید که به نظر ما تالى فاسدهایى هم دارد, موافق عامه و اصطلاح آنهاست, بلکه از کتاب هاى آنها گرفته شده است, ثانیاً این اصطلاح مستلزم تضعیف جمیع طائفه محقه را در زمان ائمه و زمان غیبت مى شود و ثالثاً لازمه آن ضعیف شمردن بسیارى از احادیث است که از اصول (مجمع علیها) نقل نشده است.
خصوصاً راویانى که به عدالت آنها تصریح شده باشد بسیار اندکند و چون عدالت را شرط مى دانند, اثبات عدالت در هر راوى هم مشکل است. پس در احداث این اصطلاح غفلت زیادى از جهات گوناگون وجود دارد.

فایده نهم: پاسخ ها
شیخ حر عاملى در فایده دهم در مقام پاسخ به اشکالات و تردیدهاى برآمده که به رغم او بر دلیل هاى فصل قبل وارد شده است. علماى اصولى همچون مرحوم آیةاللّه خوئى در مقدمه معجم رجال الحدیث, استاد جعفر سبحانى در کلیات فى علم الرجال و بار فروشى در نتیجة المقال و دیگر محققان در مقام بررسى و نقد آن برآمده اند و لذا متعرض این فصل نمى شویم.

فایده دهم: احادیث مضمره
در برخى روایات اضمار آمده و اضمار باعث ضعف روایت نمى شود; چون دلیل آن دانسته مى شود و در بحث هاى قبلى هم اشاره به علت پیدایى اضمار شد.

فایده یازدهم: راویان ثقه
این فایده راویان ثقه را برمى شمرد و آنها را از کتاب هاى قدما و خلاصة الرجال علامه حلى نقل مى کند.

 
1. تهذیب الاحکام, ج 1, ص 42.
2. همان, ص 37/101. 3. وسائل الشیعه, ج 1, ص 160.
4. همان, ج 24, ص 275.
5. همان, ج 30, ص 120.
6. همان, ج 1, ص 491.
7 . همان, ج17, ص 87 و 164 .
8 . همان, ص 107.
9 . همان, ص 144.
10 . همان, ص 109.
11. وسائل الشیعه, ج 4, ص 206, الکافى, ج 3, ص 281/15, تهذیب الاحکام, ج 3, ص 459, و ج 2, ص 261/1038, الاستبصار, ج 1, ص 269/972, السرائر, ص 479.
21. من لایحضره الفقیه, ج 4, ص 151