اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رؤیت هلال

نوع مقاله : مقاله پژوهشی



سیر طبیعى ماه و پیدایش شکلهاى گوناگون در جرم آن, سبب تقسیم زمان به برهه هاى کوچک و بزرگ مى گردد: ماه و سال. ماه, در حقیقت تقویمى است در صفحه طبیعت. خطوط برجسته این تقویم طبیعى, چنان خوانا و گویاست که هر کسى مى تواند آن را بنگرد و اعمال و افعال خویش را مطابق آن تنظیم نماید.

(و قدرّه منازل لتعلموا عدد السنین والحساب …1). بسیارى از تکالیف فردى و اجتماعى, چه واجب و چه مستحب, بستگى به رؤیت هلال ماه و ثبوت آغاز و پایان آن دارد: روزه ماه مبارک رمضان, عید فطر, وقوف به عرفات در روز نهم ذى حجه, وقوف در مشعر, در شب دهم ذى حجه, بیتوته در سرزمین منى2, در شبهاى یازدهم و دوازدهم ذى حجه, اعمال روز عید قربان و …

(قل هى مواقیت للناس والحج …3). علاوه بر این, ماههاى قمرى, نقش بنیادى در تنظیم و تعیین امورى چون: مدت4 حمل, مدت شیردهى کودکان5, زمان یائسگى6 , عده زنان در طلاق7 و وفات8, اجراى حدود الهى9, آغاز بلوغ شرعى, زمان تعلق زکات10 و …11 دارند.

همین نقش کار ساز و اساسى ماه در امور معاش و معاد12 و دین و دنیاى مردم, سبب گردیده مسأله رؤیت هلال, در حوزه تفکر اسلامى جایگاه ویژه اى بیابد. فقها, مسائل و فروعى را بر آن مترتب ساخته اند, راههایى را فرا روى مردم قرار داده اند و در کتابهاى صوم و حج و یا در رساله هاى مستقل, به کند و کاو در این باره پرداخته اند.

بسیارى از اعمال و سنت هاى اسلامى, از جمله فریضه عظیم حج و روزه ماه رمضان, افزون بر جنبه عبادى, جنبه هاى سیاسى و اجتماعى نیز دارند. امت اسلامى, با برگزارى این عبادات, شکوه و اقتدار اسلام و نیز وحدت و همدلى و همگامى میلیونها انسان مسلمان خاضع در برابر اراده خداوند را به نمایش مى گذارند.

ملیتهاى مختلف, با ویژگیهاى فرهنگى و قومى و نژادى و زبانى گونه گون, در زمان و مکان واحدى گرد مى آیند و عظمت و شکوه اسلام را به بهترین و زیباترین وجه مى نمایانند. ولى متأسفانه, گه گاهى, به خاطر ناهماهنگى در ثبوت رؤیت هلال, بر این مراسم ارزشمند و والا, خدشه وارد مى آید و آثار و پیامدهاى نامطلوبى در بین ملل اسلامى, به بار مى آورد و نوعى سر در گمى و بلاتکلیفى براى مسلمانان, به وجود مى آورد. مثلاً, در سال 1358 هـ . ق/1939 م. عید قربان در مصر, دوشنبه, در حجاز سه شنبه و در بمبئى, چهارشنبه (با فاصله سه روز اختلاف) برگزار شد.

در سال 1391 هـ . ق/1971 م. یکى از مراجع بزرگ تقلید, روز جمعه را عید اعلام کرد و در همان سال, از سوى مراجع دیگر, روز شنبه, عید فطر اعلام شد13.

همین گوناگونى رؤیتها و اعلامها, گه گاهى, در مراسم حج و عید قربان رخ مى دهد و مشکلات جبران ناپذیرى براى حج گزاران به وجود مى آورد14.

اکنون باید به بررسى پرداخت و منشأ این ناهماهنگى را جُست. گوناگونى افقهاى شهرهاى اسلامى موجب این ناهماهنگیها شده اند, یا فاصله طولانى شهرهاى مسلمان نشین از یکدیگر؟

اصلاً, معیار در اختلاف افق چیست؟

مرز و حد کشورها, افقها را تقسیم و از یکدیگر ممتاز مى سازد, یا نزدیکى و دورى شهرهاى اسلامى؟ مثلاً: اگر در یکى از شهرهاى اسلامى, هلال ماه در رؤیت شد, آیا مردم دیگر شهرها و کشورهاى اسلامى, بویژه آنهایى, که در فاصله چند صد کیلومترى آن قرار دارند, حدود یک ساعت اختلاف افق در طلوع و غروب خورشید, مى توانند به ثبوت هلال ماه آن جا, استناد جویند و هماهنگ با مردمان آن کشور به وظایف عبادى خویش قیام نمایند؟ یا این که مردم هر منطقه و یا کشورى وظایف خاص خویش را دارند و ثبوت رویت در شهر و منطقه اى براى غیر اهالى آنها حجیت ندارد. (لکل بلد رؤیتهم15) پاسخ به این پرسشها, بررسیهاى عمیقى را مى طلبد که امید مى رود پژوهشگران و فقیهان به این مهم بپردازند. اینک ما, به مقدار توان خویش, در ادله و مبانى فقهى رؤیت هلال به کند و کاو مى پردازیم.

پیشینه بحث رؤیت هلال ماه, از راههاى ثبوت آغاز ماه, بلکه مهمترین و طبیعى ترین و ساده ترین راه است. مردم مسلمان, با هلال ماه رمضان روزه مى گیرند و چون هلال شوال را دیدند, روزه مى گشایند و نماز عید به پا مى دارند. ولى آیا ثبوت رؤیت هلال, در شهرى براى مردمان همان شهر حجّت است یا براى مسلمانان خارج شهر نیز, حجیت دارد؟ در صورت حجیّت, آیا براى همه مسلمانان, در هر شهر و مملکتى که باشند, چه دور و چه نزدیک, یا تنها براى شهرهاى مجاور و هم افق محل رؤیت کار ساز است؟

آیا در شهرهاى دور نیز, بین شهرهایى که در جانب شرقى محل رؤیت قرار دارند و شهرهایى که در جانب غربى, فرقى نیست, یا این که در شهرهاى غربى محل رؤیت, حکم به ثبوت هلال مى شود, ولى در شهرهاى شرقى آن ثابت نیست.

در این مسأله, فقیهان اسلام, دیدگاههاى گوناگونى دارند. مشهور فقهاى عامه, به تعمیم حکم ثبوت هلال به همه بلاد اسلامى نظر داده اند. منتهى برخى از شافعیان و عکرمه, قاسم و اسحاق نظر گاهى غیر از این دارند. دیدگاه مشهور در بین فقهاى شیعه, اعتبار رؤیت هلال در شهرهاى نزدیک و شهرهاى هم افق محل رؤیت است و شهرهاى دور, باید به وظایف خاص خویش, در این باره عمل کنند. ولى برخى از فقیهان شیعه, از جمله: علامه حلى, شیخ یوسف بحرانى و مولى احمد نراقى رؤیت هلال را براى غیر از شهر و مکان محلّ رؤیت, چه دور و چه نزدیک, معتبر شمرده اند.

نظریه مشهور گفتیم: بیشتر فقها, رؤیت هلال ماه را در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر و ساکنان روستاها و شهرهاى نزدیک به آن معتبر مى دانند.

شیخ مفید (م: 336ـ 413 هـ . ق) مى نویسد:

(و ربّما خفى لعارض اَو استتر عن اهل مصر لعلة و ظهر لغیر ذلک المصر, ولکن الفرض انّما یتعلّق على العباد به, اذ هو العلم دون غیره16)

و چه بسا به جهت عارضه اى ماه از دیدگان مخفى بماند و یا بر اهل شهرى, به خاطر علتى (مانند: ابر و غبار) پوشیده گردد, ولى براى غیر آن شهر آشکار شود ولکن, وجوب روزه بر مردمان همان شهر است, زیرا به ثبوت هلال در همان شهر علم داریم و نسبت به شهرهاى دیگر چنین علمى نداریم.

شیخ مفید, در این سخن تصریح مى کند که رؤیت هلال ماه در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر حجیت دارد. زیرا قدر متیقن, ثبوت هلال ماه در همین شهر است. محقق حلى (م: 602ـ 676 هـ . ق) مى نویسد:

(و اذا رؤى فى البلاد المتقاربة کالکوفة و بغداد, وجب الصوم على ساکنیهما اجمع, دون المتباعدة کالعراق و خراسان, بل یلزم حیث رؤى17)

هرگاه هلال ماه در شهرهاى نزدیک به هم, مانند: کوفه و بغداد, دیده شود, بر ساکنان آن شهرها, روزه واجب است, ولى در شهرهاى دور, چون: خراسان و عراق, خیر. بلکه هنگامى که هلال ماه در آن جا دیده شد, باید روزه بگیرند.

محقق, بر این نظر است که اگر براى مردمان شهرى, رؤیت هلال ثابت شود, براى مردمان شهرهاى مجاور, حجیت دارد و باید بر تکالیفى که به خاطر این ثبوت, برعهده آنان مى آید جامه عمل بپوشند, ولى در شهرهاى دور, نظر او, همچون شیخ مفید بر عدم تعمیم مى باشد.

شیخ طوسى (م 460ـ 385 هـ . ق.) در مبسوط, بر همین نظر تصریح دارد. وى در علت این که چرا شهرهاى همجوار, یک حکم دارند, مى نگارد:

(و متى لم یرالهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما بیّناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى رأى فیه متقاربة بحیث لو کانت السماء مصحیّة, والموانع مرتفعة لرأى فى ذلک البلد ایضاً, لأتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط والکوفة و تکریت والموصل, فامّا اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان و بغداد و مصر, فانّ لکل بلد حکم نفسه, ولا یجب على اهل بلد العمل بما رآه أهل البلد الآخر18)

هنگامى که هلال ماه در داخل شهر دیده نشود و در بیرون شهر, مطابق آنچه قبلاً روشن ساختیم, رؤیت گردد, عمل بر طبق آن واجب است, در صورتى که شهرهایى که ماه در آنها رؤیت شده, نزدیک هم باشند, به گونه اى که اگر آسمان صاف و مانعى در کار نبود, قطعاً در آنها نیز دیده مى شد, زیرا عرض آنها یکى است و نزدیک به یکدیگرند مانند: بغداد و واسط و کوفه و تکریت و موصل. ولى اگر شهرها از یکدیگر دور باشند, مثل: خراسان و بغداد و مصر و بغداد, پس هر شهرى حکم خاص خویش را دارد و بر اهل شهر واجب نیست به آنچه دیگر شهرها دیده اند, عمل کنند.

شیخ, در نهایه, از شهرهاى دور و نزدیک, سخنى به میان نمى آورد, ولى تصریح مى کند: اگر از خارج شهر, دو شاهد عادل, رؤیت هلال ماه را گواهى دهند, کفایت مى کند:

(علامة الشهور رؤیتة الهلال, … و متى کان فى السماء علة, و لم یر فى البلد الهلال اصلاً و رآه خارج البلد شاهدان عدلان, وجب ایضاً الصوم19)

علامت ماهها, دیدن هلال است و هرگاه به خاطر علتى در آسمان, هلال ماه اصلاً رؤیت نشود و دو شاهد عادل, در بیرون شهر آن را ببینند و بدان گواهى دهند, روزه واجب است.

نظیر این سخن را قاضى ابن براج طرابلسى (م: 400ـ 481 هـ . ق) از معاصران شیخ طوسى دارد. وى, پس از اشاره به راههاى ثبوت هلال, رؤیت در خارج شهر و یا شهرهاى نزدیک و همجوار را در صورت شهادت دو شاهد عادل کافى مى داند و در مورد شهرهاى دور مى نویسد:

(و امّا اذا کانت البلدان متباعدة مثل طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطین و قیروان و ماجرى هذا المجرى, فان لکل بلد حکم سقعه و نفسه و لا یجب على اهل بلد مما ذکرناه العمل بما رآه اهل البلد الآخر20)

و امّا اگر شهرها دور از یکدیگر باشند, همچون: طرابلس و بغداد و خراسان و مصر و بغداد و فلسطین و قیروان21 و آنچه بر این ضابطه جارى است, هر کدام حکم خاص خویش را دارد و بر مردمان شهرهایى که یاد کردیم, عمل بر اساس رؤیت ماه در شهر دیگر واجب نیست.

ابن براج, با ملاک دورى و نزدیکى و ذکر نمونه هایى از شهرهاى دور و نزدیک, بر این نکته تأکید مى ورزد که رؤیت هلال ماه, در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر و شهرهاى نزدیک بدان کار ساز است و ساکنان شهرهاى دیگر نمى توانند بر این اساس عمل کنند.

علاوه بر این, ابن حمزه22 از شاگردان شیخ طوسى, فخرالمعقفین23, (م: 682 ـ 771 هـ . ق.), محقق کرکى24 (م: 940 هـ .ق.), محقق اردبیلى25 (م: 993 هـ. ق.), صاحب مدارک26 (م: 1009 هـ . ق.), صاحب ذخیره27 و … بر همین نظرند.

محقق در شرایع, بین شهرهاى مشرق و شهرهاى مغرب, به دور از یکدیگر فرق نگذاشته است, لکن از رساله (المسائل الطبریة) وى استفاده مى شود که: اگر هلال ماه در شهرهاى شرقى رؤیت شود, ثبوت آن براى شهرهاى غربى, هر چند دور از یکدیگر باشند, کافى خواهد بود.

در این رساله, از محقق سؤال شده است:

این که گفته مى شود: شهرهاى دور, هر کدام, حکم خاص خویش را دارد, اگر ماه در یکى از شهرهاى شرقى دیده شد و آن شهر از نظر طول و عرض جغرافیایى به گونه اى بود که غروب خورشید در آن نسبت به شهرهاى دور, در جانب غربى, با حدود یک ساعت اختلاف, به وقوع مى پیوندد, در این صورت به طور مسلّم, ماه به فاصله سى دقیقه و یا کمى بیشتر و کمتر, در جانب شرقى ظاهر مى شود, حال اگر ماه در شهر واقع در جانب شرقى دیده شد, قطعاً باید در شهر واقع در جانب غربى در صورت نبود مانع, دیده شود, پس چگونه مى توان گفت هر شهرى حکم خاص خویش را دارد: (فکیف أطلقوا القول بأنّ لکل بلد حکم نفسه.)

محقق حلى در پاسخ به این سؤال و در بیان رفع این اشکال مى نگارد:

(لا نقول انّ لکل بلد حکم نفسه مطلقاً, و کیف والمروى عن الأئمه (ع)28 انّه یجب الصوم اذا شهد عدلان یدخلان و یخرجان من مصر 29)

ما نمى گوییم که به طور مطلق, هر شهرى حکم خاص خویش را دارد. چگونه و حال آن که از امامان (ع) روایت شده که هرگاه, دو نفر شاهد عادل به شهرى وارد و خارج مى گردند, اگر به رؤیت هلال ماه شهادت دهند, روزه واجب است.

وى آن گاه با اشاره به سخنان شیخ طوسى, مى نویسد:

(و هذا یدلک على انّ مع العلم بانّه متى أهلّ فى بلد یعلم انّه مع ارتفاع المانع یجب أن یرى فى الآخر, کانت الرؤیة فیه, رؤیة لذلک الآخر, ما اذا تباعدت البلدان تباعداً یزول معه هذا العلم فانّه لا یجب أن یحکم لها بحکم واحد فى الأهلة, لأنّ تساوى عروضها لا یعلم الاّ من أصحاب الأرصاد و أرباب النجوم, و هو طریق غیر معلوم و لا یحصل به الوثوق, فلهذا لا یعمل به30)

از این سخن بر مى آید, اگر علم داشتیم به این که: هر گاه هلال ماه, در شهرى رؤیت شد و مانعى از رؤیت هم نبود, قطعاً, در شهرهاى دیگر هم رؤیت مى شود, در این صورت, رؤیت در آن شهر به منزله رؤیت در شهر دیگر هم هست. ولى اگر این دو شهر, دور از یکدیگر بودند, به گونه اى که دیگر علم به رؤیت نبود, بدیهى است که نمى توان حکم واحدى را در هر دو شهر جارى کرد; زیرا تساوى عرض جغرافیایى آنها جز از طریق رصد خانه و منجمان به دست نمى آید و این, طریق روشنى نیست و موجب حصول اطمینان نمى گردد و نمى توان بدان عمل کرد.

از پاسخ محقق مى توان استفاده کرد که نظر مشهور فقهاى امامیه در مورد ثبوت رؤیت هلال, شهرهاى نزدیک و هم افق, بدان جهت بوده که به ثبوت آن در بیش از این مسافت, مطمئن نبوده اند و استفاده از ابزار نجومى و جداول و زیجها را هم علم آور نمى دانسته اند. ولى اگر این اطمینان حاصل شود, به نظر آنان, در شهرهاى دور از یکدیگر هم, مى توان مانند شهرهاى نزدیک به یکدیگر, حکم به ثبوت رؤیت هلال کرد.

نظیر این سخن را شهید اول (م: 736ـ 786 هـ . ق.), بعد از نقل سخن شیخ, در مورد ثبوت حکم براى شهرهاى نزدیک, به صورت احتمال بیان مى کند:

(والبلاد المقاربة کالبصرة و بغداد متحدة, لا کبغداد و مصر, قاله الشیخ31, و یحتمل ثبوت الهلال فى البلاد المغربیه برؤیته فى البلاد المشرقیه و ان تباعدت, للقطع بالرؤیة عند عدم المانع32)

شهرهاى نزدیک [از نظر رؤیت هلال] متحدند. مانند: بغداد و بصره. ولى شهرهاى دور, همچون بغداد و مصر, این گونه نیستند. این سخن شیخ است. و احتمال دارد ثبوت هلال در شهرهاى شرقى, براى شهرهاى غربى اگر چه دور باشند, کارساز باشد, زیرا در صورت نبود مانع از رؤیت, قطع به رؤیت پیدا مى شود.

روشن است که این نظر, مبتنى بر جریان حرکت قمر از مغرب به مشرق و خروج اولین جزء نورانى ماه از محاق در طرف مغرب مى باشد که در ادامه بحث به آن اشاره خواهیم داشت. شیخ بهایى33, با اشاره به احتمال شهید در دروس34 آن را مبتنى بر کرویّت زمین دانسته است. به این گونه که از وجود هلال ماه در شهرهاى شرقى, علم پیدا مى شود که در شهرهاى غربى به طریق اولى, وجود دارد.

علامه حلى (م: 648ـ 736 هـ . ق.) در برخى از آثار خود, نظریه تعمیم ثبوت رؤیت هلال را به همه شهرهاى اسلامى مطرح کرده و آن را به برخى علماى شیعه نسبت داده است.

(اذا رئى الهلال اهل بلد و لم یره اهل بلد آخر, فان تقاربت البلدان کبغداد و الکوفة کان حکمها واحداً یجب الصوم علیها معاً, و کذا الأفطار و ان تباعدتا کبغداد و خراسان والحجاز والعراق فلکل بلد حکم نفسه, قاله الشیخ35 و هو المعتمد و به قال ابو حنیفة و هو قول بعض الشافعیه و مذهب القاسم و سالم و اسحاق و قال بعض الشافعیة, حکم البلاد کلها واحد, متى رؤى الهلال فى بلد و حکم بانّه اوّل الشهر کان ذلک الحکم ماضیاً فى جمیع اقطار الأرض سواء تباعدت البلاد او تقاربت اختلفت مطالعها اولا, و به قال احمد بن حنبل واللیث بن سعد و بعض علمائنا…36)

هرگاه مردم شهرى هلال ماه را ببینند و مردم شهر دیگر, آن را نبینند, اگر نزدیک به یکدیگر باشند, مانند بغداد و کوفه, حکم آنها یکى است و بر مسلمانان هر دو شهر, روزه واجب است و همین طور افطار [در روز اول شوال]. اگر دور از یکدیگر باشند, مانند: بغداد و خراسان و حجاز و عراق, هر شهرى حکم خاص خویش را دارد. این سخن شیخ است و مورد اعتماد. و ابوحنیفه و برخى شافعیان, قاسم, سالم و اسحاق نیز, بر این نظرند. برخى دیگر از شافعیان بر این عقیده اند حکم همه شهرها یکى است. هرگاه, هلال ماه در شهرى رؤیت و حکم به اول ماه شد, آن حکم براى همه نواحى معتبر و جارى است, چه دور باشند چه نزدیک, هم افق باشند, یا نباشند. احمد بن حنبل و لیث بن سعد و برخى از علماى ما نیز, همین رأى را دارند.

در این سخن, علامه ضمن تصریح به تعمیم حکم رؤیت هلال به شهرهاى نزدیک و تأکید و تأیید نظر فقهاى پیشین, یادآور شده که عده اى از عالمان سنى و نیز برخى از فقیهان شیعى, به تعمیم نظر داده اند از دید آنان, هرگاه هلال ماه در یکى از شهرهاى دارالاسلام رؤیت شد, در دیگر شهرها, حکم به رؤیت هلال مى شود. در منتهى:

(اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على جمیع الناس, سواء تباعدت او تقاربت, و به قال احمد واللیث بن سعد و بعض اصحاب الشافعى37)

هرگاه اهل شهرى, هلال ماه رمضان را دیدند, بر همه مسلمانان واجب است روزه, چه شهرها, نزدیک به یکدیگر باشند چه دور. و بر همین نظرند, احمد بن حنبل و لیث بن سعد و گروهى از اصحاب شافعى.

علامه در تحریر38 نیز این نظر را مطرح ساخته و به صراحت بدان فتوا داده است. در میان فقهاى امامیه, ظاهراً, علامه اولین فقیهى باشد که نظریه تعمیم را مطرح ساخته و به دفاع از آن برخاسته است. هر چند وى, در کتابهاى دیگر خود چون: (ارشاد الأذهان39) و (قواعدالأحکام40) خلاف آن را برگزیده و مطابق نظر مشهور فتوا داده است. در تذکره نیز آن را به عنوان رأى عده اى از فقهاى عامه مطرح ساخته و به برخى فقهاى شیعه نیز نسبت داده, ولى خود, آن را نپذیرفته است.

منظور علامه از: (بعض علمائنا), بدرستى روشن نیست, ولى قدر مسلم, قبل از وى, در میان فقهاى شیعه, برخى بر تعمیم نظر داده اند.

بعد از علامه, فقیهانى که سخن وى را نقل کرده اند نیز, مقصود وى از: (بعض علمائنا) را در نیافته اند و صرفاً به نقل از وى اکتفا کرده اند.

علامه در منتهى, گرچه به صراحت (نظریه تعمیم) را مطرح ساخته و خود بدان فتوا داده, ولى در ذیل عبارت ابهامى وجود دارد که ظاهراً مخالف و ناهماهنگ با صدر عبارت مى نماد:

(و بالجمله ان علم طلوعه فى بعض الصفایح و عدم طلوعه فى بعضها المتباعد عنه فکریة الأرض لم یتسا و حکما هما, امّا بدون ذلک فالتساوى هو الحق41)

خلاصه: اگر علم پیدا کردیم به طلوع ماه در برخى از شهرها و عدم آن در برخى از مناطق دوردست, از آن جا که زمین کروى است, حکم آن دو [از نظر رؤیت هلال] مساوى نخواهد بود ولى بدون آن, قول به تساوى, حق است.

از ظاهر این جمله بر مى آید, علامه از نظر خود عدول کرده است. ولى برخى, در توجیه سخن وى گفته اند: حکم به عدم تساوى, در جایى است که علم به عدم طلوع ماه در بعضى قسمتها داشته باشیم, در صورت علم, از دایره بحث ما بیرون است42. به علاوه این که وى, در تحریر الأحکام, به تعمیم فتوا داده است و این مى تواند مؤید این نظر باشد. بویژه آن که کتاب تحریر وى, کتاب فتوایى و به منزله رساله عملیه اوست و بعید نیست بعد از منتهى و کتابهاى استدلالى دیگر وى نوشته شده باشد.

در تحریر الأحکام مى نویسد:

(اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على اهل البلاد جمیع الناس سواء تباعدت البلاد اَوَ تقاربت, والشیخ رحمه اللّه جعل البلاد المتقاربة التى لا یختلف فى المطالع کبغداد والبصرة کالبلد الواحد و المتباعدة کبغداد و مصر لکل بلد حکم نفسه و فیه قوة…43)

هرگاه مردم شهرى, هلال ماه را ببینند, روزه بر مردمان همه شهرها واجب است, چه دور باشند و چه نزدیک. شیخ طوسى, شهرهاى نزدیک به یکدیگر را, که طلوع وغروب آنها مختلف نباشد, مانند: بغداد و بصره, در حکم یک شهر قرار داده و براى شهرهاى دورى همچون: بغداد و مصر, هر یک حکمى خاص. در این نظر قوتى است.

علامه در این سخن, گرچه نظر شیخ را, که نظریه مشهور است, قوى مى داند, ولى خود, به صراحت به تعمیم فتوا داده است.

پس از علامه, تقریباً از قرن هفتم به بعد, فقهاى شیعه, کم و بیش, نظر وى را در منتهى و تحریر, تقویت کرده اند. از جمله: نراقى44 (م: 1185ـ 1245 هـ . ق.) شیخ یوسف بحرانى45 (1186 هـ . ق.), فیض کاشانى46 و …47 و بسیارى از جمله: شیخ انصارى48(م: 1214ـ1281 هـ . ق.) و صاحب جواهر49 (م: 1200ـ 1262 هـ . ق.), محقق اردبیلى50 (م: 993 هـ . ق .) و …51 نظر مشهور را انتخاب کرده اند.

مولى احمد نراقى, تعمیم ثبوت رؤیت هلال را به شهرهاى نزدیک مسلم گرفته و بر آن ادعاى اجماع هم کرده است. وى, پس از بررسى نظر علامه در منتهى و توضیحى درباره وضعیت ماه, مى نگارد:

(ثم الحق الذى لا محیص عنه, عند الخبیر, کفایة الرؤیة فى احد البلدین البلد الآخر مطلقا, سواء کان البلدان متقاربین اومتباعدین کثیراً52.)

پس سخن حقى که در نزد آگاهان, چاره اى جز قبول ان نیست, کفایت رؤیت هلال ماه در شهرى براى شهر دیگر است, خواه آن دو شهر به هم نزدیک باشند و یا بسیار دور.

بر همین نظرند: شهید محمد باقر صدر53, آیة اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى54 و آیة الله خویى55 شیخ محمد حسن نجفى صاحب جواهر, اگر چه نظریه مشهور را برگزیده, ولى به تعمیم متمایل شده و آن را تقویت کرده است: (فالوجوب حینئذ على الجمیع مطلقاً قوى56)

شیخ انصارى, همچون صاحب مستند, ثبوت هلال را در شهرهاى نزدیک, مسلم مى داند, ولى نسبت به شهرهاى دور معتقد به عدم تعمیم حکم است:

(و هل یثبت للبلاد المتباعدة مطلقا کما عن موضع من المنتهى57 والتحیر58 و عن التذکرة59 حکایته عن بعض علمائنا. اَو لا یثبت مطلقاً کما عن المحقق فى المعتبر60 والشرایع61 والمصنف62 هنا و فى القواعد63, و عن الجامع64 والمسالک65 و مجمع الفایده66 و حکى عن الشیخ67 و فى المناهل68, الظاهر انّه مذهب المعظم, اَو یثبت بشرط امکان تحققه فیها و عدم العلم بعدم وجدانه فیها, فان علم بعدم وجوده فى الأفاق المتباعدة باعتبار اختلاف المطالع و کرویة الأرض, فلا یعمّهم حکم ثبوت الهلال و هو المحکى عن المصنف فى المنتهى69 والتحریر70 بعد اختیار القول الأول واستجوده فى المدارک71 کما حکى …)

و آیا اگر هلال ماه, در شهرى رؤیت شد, براى شهرهاى دوردست ثابت مى شود چنانکه از منتهى و تحریر و از برخى علماى ما, در تذکره حکایت شده است, یا ثابت نمى شود مطلقا, آن گونه که محقق در معتبر و شرایع و علامه در ارشاد و قواعد و محقق کرکى در جامع المقاصد و شهید در مسالک و محقق اردبیلى در مجمع الفایده گفته اند و از شیخ نقل شده است؟ و از ظاهر مناهل بر مى آید که بیشتر فقها بر این نظرند. یا آن که [براى شهرهاى دور] ثابت مى شود, به شرط امکان تحقق در آن شهرها واینکه علم به عدم وجود آن در آن شهرها نبوده باشد. پس اگر علم به نبود آن در شهرهاى دور, به سبب کرویت زمین و نیز گوناگونى آفاق, پیدا شد, حکم به ثبوت هلال, چنین شهرهایى را شامل نمى شود. این نظر از علامه, پس از گزیدن نظر اول, در منتهى و تحریر نقل شده و صاحب مدارک هم, آن را نیکو شمرده است.

شیخ در این سخن, افزون بر نظر مشهور که همانا عدم تعمیم است و نظر علامه و برخى دیگر که معتقد به تعمیم حکم ثبوت به رؤیت هلال به همه بلاد اسلامى اند نظریه سومى را مطرح مى کند و آن تفصیل است بین جایى که علم به عدم رؤیت در شهرهاى دور وجود دارد و جایى که چنین علمى وجود ندارد. به نظر شیخ, با توجه به کرویت زمین و گوناگونى آفاق, عدم رؤیت آن در شهرهاى دوردست محرز است.

مرحوم شیخ, از ذیل عبارت علامه, در تذکره و عبارت وى, در تحریر, این نکته را فهمیده, ولى همان طور که قبلاً اشاره کردیم, نمى توان این را تنزل علامه از نظر خویش تلقى کرد. بویژه در تحریر, پس از فتوا به تعمیم, به قول شیخ در مبسوط72 اشاره کرده و مى گوید: (و فیه قوة73). به علاوه, در صورتى که علم به عدم رؤیت داشته باشیم, از دایره بحث بیرون است. محقق خـوانسـارى نیز, نظر عـلامه را به بوته بررسى مى نهـد و نمى پذیرد و بر این نظر تأکید شرع بر اهمیت وحدت امت اسلامى و توصیه اکید پیشوایان دینى بر تعظیم شعائر الهى و برگزارى با شکوه و عظمت مراسم عبادى سیاسى, نشان مى دهد که شارع مقدس, راضى نیست مسلمانان در امر رؤیت هلال و برگزارى مراسم عید فطر و قربان اختلاف داشته باشند.

است که قول به تعمیم, در میان شیعه قائل معروفى ندارد:

(و بالجمله فالقول بالتساوى بین البلاد مطلقا لیس له قایل معروف منا74)

خلاصه, قول به تساوى ثبوت هلال ماه, در همه شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک, در بین فقهاى امامیه قائل معروفى ندارد.

نظر فقهاى عامه فقهاى اهل سنت در تعمیم ثبوت رؤیت هلال به شهرهاى دور,اختلاف دیدگاه دارند:

1. تعمیم.

2. عدم تعمیم.

آنان که به تعمیم عقیده دارند, فرقى بین شهرهاى دور و نزدیک نمى گذارند و ثبوت آن را براى همه شهرهاى اسلامى, حجت مى دانند. آنان که به عدم تعمیم باور دارند, همچون: عکرمه, قاسم, اسحاق و شافعیه, رؤیت را در شهرهاى نزدیک به هم, کار ساز مى دانند و در شهرهاى دور خیر:

(اذا ثبت رؤیة الهلال بقطر من الأقطار, وجب الصوم على سایر الأقطار. لافرق بین القریب من جهة الثبوت والبعید, اذا بلغهم من طریق موجب للصوم, و لا عبرة باختلاف مطلع الهلال مطلقا, عند ثلاثة من الأئمه … و خالف الشافعیه قالوا: اذا ثبت رویة الهلال فى جهة وجب على الجهة القریبة من کل ناحیة ان یصوموا بناءً على هذا الثبوت, اما اهل الجهة البعیده فلا یجب علیهم الصوم بهذه الرؤیة لإختلاف المطالع75)

وقتى هلال ماه در یکى از ممالک رؤیت شود, بر مردم سایر ممالک نیز, روزه واجب است. در این مسأله, فرقى بین شهرهاى نزدیک و دور نیست. در صورتى که از راههاى معتبر شرعى رؤیت هلال ماه در شهرى به اثبات رسد, براى آنان که در شهرهاى دور هستند نیز, حجیت دارد و موجب روزه است. اختلاف افق, در مسأله رؤیت هلال, بى هیچ وجه تأثیرى ندارد. این نظر سه نفر از ائمه اهل سنت است. ولى شافعیان با این نظر مخالفت کرده اند و گفته اند: هرگاه رؤیت هلال در جایى اثبات گردد, مردمان شهرهاى نزدیک وهم افق با آن باید روزه بگیرند, امّا این حکم, در مناطق دوردست جارى نیست, زیرا افق همه جا یکسان نیست.

نظیر این سخن را ابن قدامه76, قرطبى77. ابن رشد78, عبدالرحمان الجزیرى79, ابن عابدین80 و …81 گفته اند. با این تفاوت که از عبارت ابن قدامه استفاده مى شود: ابوحنیفه نیز مانند شافعیان به عدم تعمیم نظر دارد. برخى, تعمیم را به برخى از شافعیان نسبت داده اند, نه همه آنان.

از عبارت علامه در تذکرة82, که در بخش قبل بدان اشاره شد, استفاده مى شود که ابوحنیفه و برخى شافعیان, با تعمیم مخالفند. قدر مسلم اهل سنت, در مسأله رؤیت هلال ماه و جواز تعمیم و یا عدم تعمیم آن به دیگر شهرهاى دور, رأى واحد ندارند83.

تفاوتى که در این مسأله بین اینان و شیعه وجود دارد, این که: بیشترینشان بر این نظرند که وقتى رؤیت ماه در شهرى از شهرهاى حوزه اسلامى ثابت شد, دیگر شهرها را هم در بر مى گیرد چه, دور و چه نزدیک. امّا بیشتر فقهاى شیعه بر این دیدگاهند که خیر در بر نمى گیرد.شافعیان براى اثبات نظر خویش, به روایاتى, که مهمترین آنها روایت (کریب) است, استناد جسته اند.

خلاصه دیدگاهها 1. هرگاه در شهرى از شهرهاى اسلامى رؤیت هلال به اثبات برسد, تکلیفى براى مردمان دیگر شهرها نیست. تنها بر عهده مردمان همان شهر تکلیف بار مى شود. این, از ظاهر عبارت مفید در مقنعه84 و برخى فقهاى عامه فهمیده مى شود85.

2. اگر در شهرى رؤیت هلال ثابت شود, براى شهرهاى همجوار, نیز, کارساز خواهد بود. بر این نظرند, مشهور فقهاى شیعه.

3. اگر هلال ماه در شهرى دیده شود و ثابت گردد, براى دیگر شهرها, چه دور و چه نزدیک, حجیت دارد. بر این نظرند علامه وعده اى از فقیهان شیعه و بیشتر فقهاى اهل سنت.

4. شهرهاى غربى محل رؤیت هلال ماه, بسان شهرهایى هستند که ماه در آنها رویت شده است. و اگر در طرف شرقى باشند, در بر نمى گیرد. این نظر را شهید, به صورت احتمال آورده است.

دیدگاه اول و دوم, یکى است, زیرا از سخن شیخ مفید فهمیده مى شود که چون قدر متیقن از ثبوت هلال ماه, شهر محل رؤیت مى باشد, و به بیش از آن علم نداریم, این نظر را ابراز کرده, ولى روشن است که شهرهاى همجوار و نزدیک, یکى هستند و نظریه مفید نیز شهرهاى نزدیک را شامل مى شود. افزون بر این تعبیر (اهل مصر86) در عبارت شیخ مفید, این مطلب را مى رساند, زیرا (مصر) علاوه بر شهر, به معناى ناحیه بزرگ و شهرستان هم آمده است و طبعاً شامل شهرهاى نزدیک هم مى شود.

نظریه چهارم نیز که مرحوم شهید به صورت احتمال مى آورد و در زمانهاى بعد به صورت یک قول در آمد است و افرادى87 به آن فتوا داده اند . مخفى نماند که این نظر, بر اساس علم به ثبوت هلال ماه در بلاد غربى و مبتنى بر مسأله حرکت ماه از طرف مغرب به طرف مشرق است و مورد علم به ثبوت, از دایره بحث ما خارج است. بنابراین, عمده اختلاف در دو قول است, قول مشهور و قول علامه و دیگران.

بر این اساس, اگر هلال ماه, در شهرى رؤیت شد, براى شهرهاى نزدیک کفایت مى کند,در این بحثى نیست و برخى بر آن ادعاى اجماع کرده اند88. ولى آیا در بیش از شهرهاى نزدیک هم حجت است و مى توان حکم به ثبوت را به شهرهاى دور هم گسترش داد, اختلاف است.

اینک که با اقوال و آراى فقیهان شیعه و سنى آشنا شدیم و همچنین به سیر تاریخى مسأله, مى پردازیم به بیان ادّله آنان. لکن پیش از ورود به بحث, نکته اى را یادآور مى شویم, تا کمکى باشد به روشنى مطلب و آن نکته, بیان میزان و معیار دورى و نزدیکى است89. زیرا تعبیرهایى چون: (بلاد متقاربه), (بلاد متباعده) و نیز (بلاد متحدالأفق و مختلف الأفق) و مانند آن در عبارات فقها فراوان به کار رفته است و تا حدودى مدار بحث بر نزدیکى و دورى مى چرخد.

معیار در نزدیکى و دورى شهرها پیش از این دیدیم که فقها بر اساس نزدیکى و دورى شهرها, فتوا داده اند, ولى مقصود آنان از نزدیکى و دورى چیست, چندان روشن نیست و ملاک و معیار مشخصى که بتوان به کمک آن, شهرهاى نزدیک را از شهرهاى دور, جدا ساخت و نزدیکى و دورى سرزمینها را از یکدیگر متمایز نمود, ظاهراً وجود ندارد.

روشن است که معیارهایى مانند تقسیم بندیهاى سیاسى کشورها که بر اساس منافع ملى و ویژگیهاى قومى, صورت گرفته است, مورد نظر نیست. بلکه مقصود معیارها و ملاکهایى است که شرع مى پذیرد. از کند و کاو, در کتابهاى فقهى شیعه و سنى و بررسى آراى فقیهان در این مسأله, به تعریفهاى پراکنده اى دست یافته ایم و تعریف مورد اتفاق را اینک عرضه مى داریم:

اختلاف در طلوع و غروب خورشید هر جا دو شهر از نظر طلوع و غروب خورشید متحد باشند و طلوع و غروب خورشید در هر دو شهر همزمان صورت گیرد, آنها را شهرهاى نزدیک به یکدیگر (بلاد متقاربه) مى گویند و هر جا که اختلاف در طلوع و غروب داشته باشند, به آنها شهرهاى دور از یکدیگر (بلاد متباعده) اطلاق مى کنند. این ملاک را فقهاى شیعه و سنى تأیید کرده اند. شیخ انصارى در این زمینه مى نویسد:

(والمراد بالبلاد المتقاربة کما عن المسالک90 والمدارک91 والکفایة92, مالم تختلف مطالعها, کبغداد و کوفه و نحوهما93)

مقصود از شهرهاى نزدیک آن گونه که از مسالک شهید و مدارک عاملى و کفایه سبزوارى استفاده مى شود, شهرهایى است که اختلافى در طلوع و غروب خورشید نداشته باشند, مانند: بغداد و کوفه و امثال آن.

علامه, ضمن تصریح به این که در ملاک دورى و نزدیکى و تعیین قاعده مشخص در این مورد, بین شافعیان اختلاف است, مى نویسد:

(و بعضهم اعتبر ما قلناه وضبطوا التباعد بان یکون بحیث یختلف المطالع کالحجاز والعراق والتقارب بان لا یختلف کبغداد والکوفة94)

گروهى از آنان [شافعیان] همان میزانى را که ما پذیرفته ایم, پذیرفته اند: هر جا در طلوع خورشید اختلاف داشته باشند مانند: حجاز و عراق, شهرهاى دور به شمارند و هر جا از جهت افق با هم متحد باشند, مثل: بغداد و کوفه, شهرهاى نزدیک.

شهید در مسالک95 نیز با تفصیل بیشترى همین معیار را بیان کرده است و کرویّت زمین و براهین اعتبارى را مبیّن آن دانسته است. بنابراین, در این که از جمله معیارهاى تشخیص شهرهاى نزدیک از دور, اتحاد و اختلاف افق آنهاست, بحثى نیست, ولى درخود این معیار و تعریف و تحدید آن نظرگاهها تفاوت دارد. به عبارت دیگر, کبراى مسأله روشن است که اختلاف طلوع و غروب معیار نزدیکى و دورى شهرهاست. لکن اختلاف و عدم آن را از چه راهى مى توان به دست آورد, بین اهل نظر اختلاف است. در این زمینه نیز, مطالبى را ابراز داشته اند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:

1. فاصله هزار میل96:

برخى گفته اند اختلاف در طلوع و غروب خورشید, بر اساس فاصله یکهزار میل محاسبه مى گردد. هرگاه بین دو شهر, مسافت هزار میل (1848 کیلومتر) باشد, بین طلوع و غروب خورشید در آن دو شهر, به میزان یک ساعت اختلاف افق است. فخرالمحققین مى نویسد:

(فکل بلد غربى بعد عن الشرقى بألف میل, یتأخر غروبه عن غروب الشرقى ساعة واحدة, و انّما عرفنا ذلک بار صاد الکسوفات القمریة حیث بدئت فى ساعات اقل من ساعات بلدنا فى المساکن الغربیه و اکثر من ساعات بلدنا فى المساکن الشرقیه, …97)

پس هر شهر غربى, که مقدار یکهزار میل از شهر شرقى دور باشد, غروب خورشید در آن جا یک ساعت دیرتر رخ مى دهد. ما این مطلب را از رصد کردن ماه گرفتگى98 به دست آوردیم, که در شهرهاى غربى محل ما [حله در عراق] کمتر و در شهرهاى شرقى آن بیشتر است.

نظیر این سخن را برخى از فقهاى دیگر نیز گفته اند99.

2. تفاوت در عرض جغرافیایى بین دو شهر به میزان 15 درجه.

این معیار را برخى از علماى عامه گفته اند. مقصود آن است که اگر فاصله بین دو شهر به قدرى باشد که اختلاف عرض جغرافیایى آن دو شهر به میزان پانزده درجه برسد, طلوع و غروب در آنها متفاوت است وگرنه, نه100.

3. فاصله بین دو شهر به اندازه هشت فرسخ شرعى باشد, به طورى که اگر کمتر از این مقدار باشد, طلوع و غروب آن دو شهر فرقى نمى کند. اگر این مقدار و بیشتر باشد, اختلاف در طلوع و غروب خورشید, وجود دارد.

این نظر برخى از شافعیان است:

(و قال آخر من الشافعیة اذا کان الفصل بین البلدین بمقدار ثمانیه فراسخ یکون التفاوت بینهما فى الطلوع والغروب …101)

برخى از شافعیان گفته اند: هر وقت فاصله بین دو شهر به میزان هشت فرسخ باشد طلوع و غروب خورشید در آنها تفاوت مى کند.

معیارهاى دیگرى را براى تشخیص طلوع و غروب و اختلاف آنها گفته اند از قبیل: تساوى و عدم تساوى خطوط طولى و عرضى102 و مقدار بیست و چهار فرسخ فاصله103, مسافت قصر هشتاد و نه کیلومتر (به عقیده برخى از عامه) و مانند آن, که به خاطر طولانى شدن از ذکر آنها خوددارى مى کنیم.

بر این اساس, معیارهاى تشخیص شهرهاى نزدیک از دور, تشخیص اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشید در آنهاست. هر چند در تشخیص این نیز, رأى واحدى وجود ندارد و فقها, بویژه فقهاى عامه, مطالب و راههاى گوناگونى را ارائه کرده اند.

امکان رؤیت, با نبود مانع برخى از فقیهان, ملاک نزدیکى و دورى را در این دانسته اند که هر جا امکان رؤیت, در صورت نبودن مانع, همچون: ابر و گرد و غبار و یا مه غلیظ, وجود داشته باشد, آن جا به حکم همان محل رؤیت هلال است و از شهرهاى نزدیک به شمار مى روند و هر کجا چنین نباشد, یعنى با فرض نبودن مانع, باز هم امکان رؤیت ماه نباشد, از شهرهاى دور به شمار مى آیند.

(و متى لم یرالهلال فى البلد و رأى خارج البلد على ما بیّناه وجب العمل به اذا کان البلدان التى رأى فیها متقاربة بحیث لو کانت السماء مصحیة والموانع مرتفعة لرأى فى ذلک البلد ایضاً لإتفاق عروضها و تقاربها, مثل بغداد و واسط و بغداد و مصرفان لکل بلد حکم نفسه …104)

از این سخن بر مى آید, شهرهاى نزدیک آن جایى است که اگر آسمان روشن باشد و مانعى نباشد, در هر دو مورد ماه رؤیت مى شود, مانند: بغداد و واسط.

بر اساس این تعریف, که شیخ در مبسوط ارائه کرده است, ملاک نزدیکى و دورى, امکان و یا عدم امکان رؤیت است و ملاکهایى همچون: مقدار فاصله, اختلاف طول و عرض, و مانند آن دخالتى ندارند.

نظیر همین سخن را بعضى از فقهاى دیگر شیعه, از جمله صهرشتى105 گفته اند. شیخ انصارى, در این زمینه مى نویسد:

(و ربما نسب الى المحقق انّه مع العلم بأنه متى رأى فى بلد یعلم انه مع ارتفاع الموانع یجب ان یرى فى البلد الآخر کانت الرؤیة لذلک الآخر و اما اذا تباعدت البلدان تباعداً یزول مع العلم فانه لا یجب ان یحکم لها بحکم واحد106.)

به محقق حلى نسبت داده شده: در هرجا که ماه رؤیت بشود و بدانیم که در صورت نبودن مانع, در محل دیگر نیز قابل رؤیت است, این دو, در حکم یکسانند و اگر فاصله بین آن دو سرزمین, به گونه اى باشد که این علم حاصل نشود, در این فرض, حکم در آن دو یکسان نخواهد بود. [و مى توان قول به تعمیم را پذیرفت.] از فقهاى اهل سنت نیز, همین معنى نقل شده است.

سرخسى مى نویسد:

(یلزم کل بلد لا یتصور خفاؤه عنهم بلا عارض دون غیرهم107)

سرزمینى که در صورت عدم مانع, ماه را ببینند, با جایى که ماه رؤیت شده است, در حکم یکسانند.

اختلاف اقالیم و تفاوت مناظر برخى دیگر از فقها, ملاک نزدیک و دورى شهرها را در گوناگونى اقلیمى و اوضاع آب و هوایى جستجو کرده اند. اینان, بر این نظرند: اگر شهر, یا منطقه اى از نظر اوضاع طبیعى و آب و هوا و مانند آن, از قطعات دیگر زمین و منطقه هاى دیگر متمایز باشد, به آن اقلیم و یا مملکت و ولایت مى گویند. این مقدار فاصله, ملاک دورى و نزدیکى است. علامه در تذکره این نظر را از برخى از فقهاى عامه نقل مى کند:

(و قال بعضهم [ان فعیة] الإعتبار بمسافة یظهر بمثلها تفاوته فى المناظر فقد یوجد التفاوت مع قصور المسافة … و بعضهم [الشافعیة] من اعتبر اتحاد الأقالیم108)

برخى از شافعیان, ملاک دورى و نزدیکى را مقدار مسافتى دانسته اند که باعث تفاوت مناظر طبیعى گردد. بنابراین معیار, گاهى سرزمینى که به حدّ مسافت شرعى برسد, دور است و گاهى کمتر از آن … و برخى از شافعیان, اختلاف و اتحاد اقلیم را ملاک گرفته اند.

منزله و مرحله در روزگاران گذشته که وسائل نقلیه سریع السیر وجود نداشته, مردم به وسیله حیوانات مسافتهاى طولانى را مى پیموده اند. به همین جهت, در فاصله هاى طولانى, بین راه منازل و فرود آمد نگاههایى وجود داشت که مسافران در آنها به استراحت مى پرداختند. معمولاً به مسافتى که در یک روز و یا کمتر طى مى شده, مرحله و منزل مى گفته اند109. غزالى از فقهاى عامه, میزان نزدیکى و دورى شهرها را فاصله بین دو منزل دانسته است:

(و اذا رؤى الهلال ببلدة و لم یر بأخرى, و کان بینهما اقل من مرحلتین وجب الصوم على الکل و ان کان اکثر کان لکل بلدة حکمها و لا یتعدى الوجوب110)

اگر در شهرى ماه رؤیت گردد و در شهر دیگرى نشود, اگر بین آن دو شهر فاصله اى کمتر از دو مرحله است, روزه بر همه آنان واجب و اگر بیشتر است, هر کدام از شهرها حکم خاص خویش را دارد و وجوب [روزه] به دیگر شهرها تعمیم نمى یابد.

افزون بر آنچه اشاره کردیم, برخى از فقها, معیارهاى دیگرى گفته اند, مانند: فاصله 48 میل 111, مسافت قصر112, تقارب عرضى113, یک ساعت114 اختلاف در طلوع و غروب خورشید و حدود ده دقیقه115 اختلاف در طلوع و غروب. ولى آنچه, بیشتر در کتابهاى فقهى ما, مورد توجه قرار گرفته, همان دو معیار اول و دوم است.

از آنچه در این قسمت گفتیم, نتیجه مى گیریم که نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى فتواى بسیارى از فقها قرار دارد, قاعده مند نیست و فقها تعریف و تحدید مشخص و دقیقى از آن ارائه نکرده اند, بلکه آراى گوناگونى ابراز داشته اند که در جهات مختلف, با هم تفاوت دارند. کمترین فاصله اى که گفته اند هشت فرسخ یا فاصله زمانى ده دقیقه اختلاف طلوع و غروب است و بیشترین فاصله اى که گفته اند, یکهزار میل, یعنى 1848 کیلومتر است. گرچه, این گوناگونى آرا, بیشتر در میان فقیهان اهل سنت است و فقهاى شیعه, بیشتر, اختلاف در طلوع و غروب خورشید و امکان و عدم امکان رؤیت را ملاک تشخیص گرفته اند, ولى همان طورى قبلاً هم اشاره کردیم, خود این دو معیار نیز, چندان روشن و مشخص نیست و در مورد آن نیز اختلاف است116.

دلایل قائلان به عدم تعمیم قبلاً گفتیم که مشهور و معروف بین فقیهان امامیه و نیز نظر برخى از فقیهان عامه آن است که ثبوت رؤیت هلال, در هر شهرى, صرفاً براى ساکنان همان شهر و نیز شهرهاى نزدیک به آن, حجت است. به عقیده آنان, مسلمانانى که در شهرهاى دور از محل رؤیت هلال ماه, زندگى مى کنند, نمى توانند بر آن اساس عمل کنند و با آنان روزه بگیرند و یا عید بگیرند. بلکه آنان بر حسب ثبوت رؤیت هلال ماه, در همان جا باید روزه, و یا عید بگیرند. براى اثبات این نظر, به دلایل و مؤیداتى استناد شده که بررسى مى کنیم:

1. ظاهر آیه شریفه: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه117) پس هر که در ماه رمضان در حضر باشد, باید روزه بدارد.

از ظاهر آیه شریفه بر مى آید که حضور در هنگام ماه مبارک رمضان, وجوب روزه را در پى دارد. در استدلال به آیه شریفه نوشته اند:

(فان الأفق الذى لم یظهر فیه القمر لم شهید فیه الشهر, فلا صوم فیه118)

افقى که هلال ماه, رؤیت نگردد, در آن جا, حضور در ماه رمضان صدق نمى کند. پس در آن جا روزه واجب نیست.

در شهرى که ماه رؤیت نشده, نه در خود آن شهر و نه در شهرهاى نزدیک و هم افق آن, در حقیقت ماه رمضان در آن شهر و ناحیه شهر به وقوع نپیوسته است. تحقق حضور ماه رمضان, به آن است که در افق آن محل, ماه رؤیت شود و یا حداقل با رؤیت در شهرهاى هم افق و نزدیک آن و یا در شهرهاى شرقى آن هلال رؤیت گردد و از طریق شهادت دو عادل و یا علم بر ثبوت آن, (شهود شهر) محرز گردد. ولى صرف رؤیت در شهرهاى دور که هیچ هماهنگى و همسویى با افق آن جا ندارد, نمى تواند حجت شرعى براى استقرار ماه در آن محل باشد. ظاهراً استدلال به این آیه تمام نیست, زیرا آیه در مقام بیان حکم مسافر و حاضر است. هر کس در ماه رمضان مسافر نباشد و حضور در شهر داشته باشد, باید روزه بگیرد. همین را هم بسیارى از مفسران تقویت کرده اند.

مرحوم طبرسى مى نویسد:

(و فیه و جهان, احدهما: فمن شهد منکم المصر و حضر و لم یغب فى الشهر, … و هذا ما رواه زرارة عن ابى جعفر (ع) … والثانى: من شاهد منکم الشهر مقیماً فلیصم الشهر بعینه …, والأول اقوى)

و در این [معناى شهدالشهر] دو احتمال است:

1. هر کس از شما در ماه رمضان, در شهر حضور داشته باشد و غایب نباشد. و این همان چیزى است که زراره از امام باقر (ع) نیز روایت کرده است.

2. هر کس از شما, در حالى که در شهر اقامت دارد, ماه رمضان را در یابد, باید همه آن روز را روزه بگیرد و احتمال اوّل قوى تر است.

مرحوم طبرسى, در این سخن, مراد از (شهد منکم الشهر) را حضور در شهر در هنگام ماه رمضان دانسته و این معنى را موافق با روایت شمرده است. نظیر این سخن را شیخ طوسى در (تبیان) و علامه طباطبائى در (المیزان) نیز آورده اند. گرچه شیخ, صرفاً به بیان احتمالات اکتفا کرده و خود به صراحت نظر نداده است119. دیگر این که بر فرض که (شهدالشهر) وقتى صدق کند که هلال ماه در آن محل و یا شهرهاى نزدیک به آن دیده شود, ولى باز هم نمى تواند مانع از ثبوت ماه در شهرهاى دیگر با بینه و مانند آن باشد و بالأخره بر مدعاى قائلان به عدم تعمیم دلالتى ندارد120.

2. روایات: روایاتى که بر عدم تعمیم حکم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور, مورد استناد واقع شده اند چند دسته اند:

الف . روایات رؤیت هلال. ماه رمضان, با رؤیت هلال ماه آغاز مى گردد و با رؤیت هلال نیز پایان مى رسد, این معنى در بسیارى از روایات تصریح شده است, از جمله:

(صم للرؤیه و أفطر للرؤیة121) (صوموا للرؤیة وأفطروا للرؤیة122) (اذا رأیتم الهلال فصوموا, و اذا رأیتموه فافطروا123) (لیس على اهل القبله الا الرؤیة و لیس على المسلمین الا الرؤیة124) به این مضمون, روایات دیگرى نیز که در میان آنها روایات صحیحه و موثقه هم وجود دارد, در کتابهاى روایى نقل شده است125. مفاد همه این روایات, اجمالاً آن است که ملاک, در آغاز و انجام ماه, رؤیت هلال است و امر به وجوب صوم, معلق و مشروط به رؤیت هلال است. پس در افقى که ماه رؤیت نمى شود, ماه رمضان, به وقوع نپیوسته است. البته در ناحیه هاى نزدیک محل رؤیت هلال ماه, مى شود به ثبوت ماه اطمینان پیدا کرد, ولى در شهرهاى دوردست, خیر. روایات منصرف از شهرهاى دور از محل رؤیت است, زیرا متبادر از تعلیق وجوب به رؤیت, در این روایات, رؤیت در شهر است .

محقق سبزوارى مى نویسد:

(لأن المتبادر مما علق الوجوب بالرؤیة فیها, الرؤیة فى البلد او ما فى حکمه و ان کان ظاهر اللفظ العموم126)

متبادر از تعلیق وجوب به رؤیت هلال ماه, در این روایات, رؤیت در همان شهر و یا جائى که به حکم آن شهر است مى باشد. گرچه ظاهر لفظ, عمومیت دارد.

به عبارت دیگر, درست است که روایات (رؤیت), به طور مطلق, رؤیت هلال ماه را علامت داخل شدن ماه رمضان و یا ماه شوال دانسته اند, ولى اطلاق آنها از شهرهاى دور از محل رؤیت انصراف دارند و شامل آنها نمى شود127.

در دلالت این دلیل نیز خدشه کرده اند. زیرا دلیلى بر انصراف این روایات به محل رؤیت هلال ماه و شهرهاى نزدیک و هم افق آن, وجود ندارد. بر این نکته, بسیارى از فقها تصریح کرده اند128.

ب . روایات شهادت به رؤیت از جمله راههاى ثبوت ماه, شهادت به رؤیت هلال ماه است. از روایات فراوانى129 استفاده مى شود, اگر بر اثر وجود ابر و یا گرد و غبار و مه غلیظ و … رؤیت هلال میسر نگردد, ولى دو شاهد عادل در قسمت دیگرى از شهر و یا در بیرون شهر, ماه را ببینند و بدان گواهى دهند, ماه ثابت مى شود.

امام صادق مى فرماید:

(و اذا کانت فى السماء علة قبلت شهادة رجلین, یدخلان و یخرجان من مصر130) و اگر در آسمان مانعى از رؤیت هلال باشد, شهادت دو عادل, که داخل شهر و یا خارج مى شوند, پذیرفته است.

دستاوردهاى علمى در زمینه نجوم و علوم فلکى و ستاره شناسى نیز نشان مى دهد که با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از تحت الشعاع, ماه قمرى آغاز مى گردد و در این حالت, هلال ماه در قسمتهاى زیادى از کره زمین و تا فاصله اى که اختلاف افق بین آنها بیش از نُه ساعت نباشد و یا به گونه اى نباشد که شب و روز تفاوت کند, براى مردم قابل رؤیت است.

و همین مضمون, در روایت حبیب خزاعى نیز آمده است. گرچه ظاهر این روایت و امثال آن, مطلق است و مقید به شهرهاى نزدیک نیست, ولى با توجه به فضاى صدور روایات که در آن زمان ورود و خروج افراد به شهر, معمولاً از فاصله هاى نزدیک بوده و از شهرهاى دور, مبادله چنین اخبارى بعید و غیر معمول و بلکه با وسائل آن روز, در فاصله کم, غیر مقدور بوده است, منظور, رؤیت هلال ماه, در اطراف همان شهر و یا شهرهاى نزدیک و هم افق آن مى باشد:

(العادة قاضیة بانّ الشهادة من اهل بلد قریب کمکة بالنسبته الى المدینة والکوفه الى بغداد, و ذلک لأنّ المسافرة من البلاد البعیدة کبلخ و مرو وبخارا الى الکوفة والمدینة, کانت تطول شهوراً بعد ان مضى شهر رمضان و انصرف الأذهان و توجّه الهمم من الصوم الى امور أخر و لا یسأل أحد احداً عن الهلال و ربّما ینسون اوّل الشهر انّه اى یوم کان131)

عرف و عادت حکم مى کند: شهادت به رؤیت هلال, از شهرهاى نزدیکى, همچون: مکه براى مدینه و یا کوفه براى بغداد باشد. زیرا مسافرت از شهرهاى دورى مانند: بلخ و مرو و بخارا به کوفه و مدینه, چندین ماه طول مى کشید. مسافرانى که در بلخ, هلال ماه را دیده بودند, وقتى به مدینه وارد مى شدند, ماه تمام شده بود و ذهن مردم, به کلى از مسأله روزه دارى منصرف و به امور دیگرى معطوف شده بود. اصلاً دیگر کسى در مورد رؤیت هلال از کسى چیزى نمى پرسید. و چه بسا, فراموش کرده بودند که اول ماه کى بوده است!

بله, این روایت و امثال آن, به نحو مطلق, شهادت به رؤیت هلال را براى ثبوت ماه کافى مى دانند. همچنین روایت صحیحه منصور بن حازم و صحیحه هشام بن حکم, به طور مطلق, امر به قضاى روزه شده است, در صورتى که دو نفر عادل شهادت دهند که ماه سى روزى بوده و یا روز قبل ماه را دیده اند; ولى با توجه به قرائنى که به آنها اشاره کردیم, اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزدیک به هم است.

بر این نیز, خدشه وارد شده است, زیرا دلیلى بر انصراف وجود ندارد و نمى توان به استناد به امورى همچون: کُندى مسافرت در آن روزگار و مسائل عرفى دیگرى نظیر آن, بدون در دست داشتن دلیلى روشن, دست از اطلاق روایات برداشت, بویژه در برخى روایات شهادت, تصریح شده است: (یدخلان المصر و یخرجان.) بر همین اساس, بسیارى از فقیهان132 دعوى انصراف را مردود دانسته اند. آیة اللّه خویى مى نویسد:

(و دعوى الإنصراف الى اهل البلد کما نرى, سیما مع التصریح فى بعضها بان الشاهدین یدخلان المصر و یخرجان, کما تقدم, فهى طبعاً تشمل الشهادة الحاصلة من غیر البلد لإطلاقها133.)

ادعاى انصراف اطلاق روایات به اهل شهر, باطل است. بویژه در بعضى از آنها تصریح شده است که دو شاهدى که به شهر داخل و یا از شهر خارج مى شوند. طبعاً چنین شهادتى, شامل شهادت از غیر آن شهر و شهرهاى دیگر هم مى شود, چون مطلق است.

3. قیاس رؤیت هلال به طلوع و غروب خورشید. طلوع و غروب خورشید, در همه شهرها یکسان نیست. هر جایى افقى دارد خاص خود. در گزاردن نمازهاى یومیه و نیز اعمال و دعاهایى که در اوقات مختلف شبانه روز, در زمانهاى خاصى از هفته و ماه وارد شده است, هر کسى باید مطابق با افق محل خویش, انجام وظیفه کند:

(اقم الصلوة لدلوک الشمس الى غسق اللیل134)

واضح است که اقامه نماز, از زوال خورشید تا تاریکى شب و یا خواندن نماز مستحبى غفیله135, در ساعت معینى, در همه جا, گزارده نمى شود, بلکه هر منطقه از دیارى افقى دارد که ساکنان آن مناطق, باید بدان پایبند باشند.

رؤیت هلال ماه نیز, این گونه است. درست که رؤیت هلال ماه رمضان, علامت آغاز ماه و وجوب روزه است, ولى همانند نمازهاى یومیّه, رؤیت هلال براى هر کسى مطابق همان محلى خواهد بود که آن جا مى زید و شهرهاى هم افق و مجاور نیز چنین اند:

(والهلال کنصف النهار و نصف اللیل والطلوع والغروب, یختلف باختلاف البلدان فیجب أن تختلف الرؤیة ایضاً, فیحسب الأربعاء فى الصین مثلاً آخر شعبان و فى طنجه136 اوّل رمضان137).

هلال ماه, همچون نیمه روز و نیمه شب و طلوع و غروب خورشید, به موازات گوناگونى شهرها, دگرگون مى شود پس رؤیت هلال نیز, مختلف مى گردد, همان طور که شب چهارشنبه در طنجه اول رمضان است و در چین آخر شعبان.

به این نکته که هر کس افق خاص خویش را دارد در روایات اشاره شده است. ابواسامه مى گوید: هنگامى که مردم مشغول گزاردن نماز مغرب بودند, برکوه ابو قبیس بالا رفتم. چون به بالاى کوه رسیدم, دیدم خورشید هنوز غروب نکرده, بلکه در پشت کوه, از نظر مردم نهان مانده است. و این جریان را به عرض امام صادق (ع) رساندم. امام فرمود:

(و لم فعلت ذلک, بئس ما صنعت, انّما تصلیها اذا لم ترها خلف جبل, غابت اَوغارت, مالم یتجللّها سحاب او ظلمة تظلها, و انّما علیک مشرقک و مغربک و لیس على الناس ان یبحثوا…138) چرا چنین کردى؟ بدکارى کردى. آن گاه که خورشید را در پشت کوه ندیدى, نماز مى گزارى خواه نهان باشد یا آشکار. مادام که ابرى و یا ظلمتى آن را نپوشیده باشد. همانا براى تو, مشرق و مغرب خاص توست و مردم حق ندارند تفحص و بحث کنند.

ما, در قسمت اول روایت, بحثى نداریم, زیرا مربوط به بحث ما نمى شود, ولى در ذیل روایت, امام (ع), معیارى ارائه, دهد, بدین شرح: (هر کسى باید تکلیف خود را بر وفقِ افق محل سکونت, انجام دهد. مشرق و مغرب, در همه جا یکسان نیست, بلکه طلوع و غروب خورشید, در جاهاى مختلف فرق مى کند139.)

در مورد روزه نیز, همین قاعده جریان دارد. براى هر بلدى, رؤیت در همان جا ملاک است, همان طور که همه مردم در ساعت واحدى نمى توانند افطار کنند و در هر جایى در وقت مشخصى خورشید غروب مى کند و موقع افطار مى شود, در رؤیت هلال ماه و آغاز ماه رمضان و شوال نیز, این گونه است. امکان دارد در این جا رؤیت شود و اول ماه ثابت شود, ولى در شهرهاى دیگر, بویژه شهرهاى دور دست, رؤیت نشود و طبعاً اول ماه نیز ثابت نگردد.

شیخ حر عاملى پس از نقل روایت, مى نویسد:

(هذا محمول على البلد البعید لأتحاد المشارق و المغارب فى المتقاربة140)

این روایت حمل بر شهرهاى دور مى گردد, زیرا در شهرهاى نزدیک, طلوع و غروب خورشید هماهنگ و متحد است.

صاحب وسایل با یادآورى این نکته, در حقیقت, خواسته است این شبهه را رفع کند که تصور نشود, رؤیت هلال در هر شهرى, تنها براى مردمان همان شهر حجیت دارد, و نه شهرهاى نزدیک و همجوار.

بیشتر فقیهان شیعه و سنى, که نظر به عدم تعمیم رؤیت هلال ماه, به شهرهاى دوردست دارند, بیرون آمدن هلال ماه را از محاق, به طلوع و غروب خورشید, قیاس گرفته اند.

آیة اللّه خویى, با استناد به همین نکته مى نویسد:

(اذا لا نرى أى وجه لاعتبار الإتحاد عدا قیاس حدوث الهلال و خروج القمر عن تحت الشعاع بأوقات الصلوات, أعنى شروق الشمس و غروبها, فکما أنها تختلف باختلاف الآفاق و تفاوت البلدان …141 هکذالهلال)

[براى عدم تعمیم] دلیلى جز قیاس حدوث هلال ماه و خروج ماه از محاق, به اوقات نمازها, یعنى طلوع و غروب خورشید, وجود ندارد. پس همان طور که طلوع و غروب خورشید, در شهرها و افقهاى مختلف تغییر مى کند رؤیت هلال ماه نیز مختلف است.

بیشتر علماى اهل سنت نیز به این دلیل استناد کرده اند, و آن را مورد بحث و بررسى قرارداده اند142.

پاسخ:  بر این دلیل, اشکال وارد است. قیاس اوقات نماز و امور عبادى که با طلوع و غروب خورشید انجام مى گیرد, به طلوع ماه و رؤیت هلال, قیاس مع الفارق است143. هیچ ارتباطى بین حرکت ماه و طلوع و غروب خورشید وجود ندارد. دلایل این سخن را به تفصیل خواهیم آورد.

البته در سده هاى پیشین, بسیارى از عالمان از حرکت ماه و خورشید چنین تصورى داشته اند, ولى اکنون بطلان آن روشن است.

آیة اللّه خوئى, با اشاره به این که نظریه مشهور, دلیلى جز این ندارد, مى نویسد:

(ولکنه تخیّل فاسد و بمراحل عن الواقع بل لعل خلافه مما لا اشکال فیه بین اهل الخبرة و ان کان هو مستند المشهور فى ذهابهم الى اعتبار الإتحاد, فلا علاقة و لا ارتباط بین شروق الشمس و غروبها, و بین سیر القمر بوجه, و ذلک لأن الأرض بمقتضى کرویتها یکون النصف منها مواجهاً الشمس دائماً والنصف الآخر غیر مواجه کذلک144)

این تصور باطل است و مرحله ها دور از واقع. بلکه اهل خبره, بر خلاف آن اتفاق دارند. از این روى, هر چند مشهور, براى اثبات نظر خود, به آن استناد کرده اند, ولى هیچ گونه ارتباط و پیوندى بین طلوع و غروب خورشید و حرکت ماه نیست; زیرا کروى بودن زمین, سبب مى گردد که همواره نیمى از آن در برابر خورشید قرار مى گیرد و نیمى دیگر آن قرار نگیرد.

در این سخن, ضمن اشاره به اختلاف حرکت ماه با طلوع و غروب خورشید, به این نکته تصریح شده که قیاس پدیدارى هلال ماه در افق و خروج آن از محاق, به طلوع و غروب خورشید و اوقات نماز و عبادات, قیاسى است نادرست.

4. عقل. برخى براى اثبات نظر مشهور, به دلیل عقل, تمسک جسته اند. به این بیان تردیدى نیست, تا ماه رمضان داخل نشود, روزه بر مکلفان واجب نمى گردد. تحقق ماه رمضان بستگى به ثبوت رؤیت هلال دارد. صرف دیدن ماه و یا ثبوت آن براى شهرهاى دوردست, نمى تواند, در دیگر جاها و شهرها جریان بیاید و تکلیفى بر دوش مردمان آن دیارها نهد و یا تکلیفى را بر دارد. این که برخى گفته اند, حکم به رؤیت, در همه جا جریان مى یابد, اول کلام است و دلیل مى خواهد.

(و امّا العقل فلوضوح ان التکلیف المعلق بشیئ لابد و أن یتبع ذلک الشیئ, فالتکلیف المعلق بشهر رمضان اَو شهر شوال, لابد و ان یتبع هذین الشهرین, والمفروض انّه اذا لم یر الهلال فى هذا الأفق لم سیّم عرفاً بهذا الشهر والرؤیة فى افق آخر لا تکفى الا اذا کان هناک دلیل والدلیل مفقود حسب الفرض145).

روشن است, به دلیل عقل, بایستى تکلیف معلق به چیزى به دنبال آن چیز بیاید. پس تکلیف معلق به ورود ماه رمضان و یا شوال, ناگزیر باید پس از داخل شدن آنها بیاید. و فرض آن است, که تا هنگامى که هلال ماه, در افق شهر و دیارى رؤیت نگردد, عرفاً ماه در آن جا داخل نشده است. و دیدن ماه در افقهاى دیگر [شهرهاى دوردست] کفایت نمى کند, مگر دلیلى داشته باشیم که بر حسب فرض, دلیل نداریم.

فقهاى عامه نیزبه تعبیرهاى دیگرى,به عقل استناد کرده اند که مجال ذکر آنها نیست146.

پاسخ: ضعف این دلیل,روشن است.زیراعقل چنین ملازمه اى ندارد.ثبوت اول ماه, منحصر به رؤیت نیست. راههاى دیگر هم وجود دارد. از جمله شهادت دو گواه عادل. این گونه راهها,مطلق اند پس وقتى دوگواه عادل, به رؤیت هلال ماه گواهى دادند, گرچه شهر محل رؤیت,دور باشد,اول ماه ثابت شده است.افزون براین, همان طور که اشاره کردیم, دلیلى که در رابطه با عدم شمول ثبوت رؤیت ماه به شهرهاى دوردست در دست دارند, قیاس بیرون آمدن ماه از محاق, به طلوع و غروب خورشید است که قیاسى است مع الفارق.

5. سیره مسلمانان: از دیرباز, مردمان هر منطقه اى بر اساس افق محل خویش روزه مى گرفته اند, یا عید فطر و قربان را برگزار مى کرده اند. البته گاهى, چند نفرى از اهل آن شهر, ماه را مى دیده اند و گاه, به خاطر موانع نمى توانسته اند ماه را ببیند, ولى در بیرون آن شهر و یا در شهرها و روستاهاى مجاور, ماه را مى دیده اند و با شهادت آنان, حکم به ثبوت رؤیت هلال مى شده است. پر واضح است که این گواهیها, با نبود امکانات و وسائل سریع و بهنگام, از شهرهاى دور, با اختلاف افق بسیار, نبوده است, بلکه از شهرها و روستاهایى بوده که عرفاً, هم افق نامیده مى شده اند.

پاسخ: اولاً, ثبوت چنین سیره اى مسلم نیست.

ثانیاً, سیره اى, حجیت دارد که روزگار معصومان بوده باشد و آن بزرگواران, ردع نکرده باشند. البته این سخن, درست است که در هر منطقه اى, مسلمانان استهلال مى کرده اند و مطابق آن عمل, ولى این, بدان معنى نیست که حکم به ثبوت رؤیت هلال به شهرهاى دوردست, تعمیم نمى یابد.

مستند این سیره, ظاهراً روایت (کریب) است که درباره آن به بحث خواهیم پرداخت. اگر چنین سیره اى بین مسلمانان رواج مى داشت و ریشه در صدر اسلام, چطور, قدماى فقها, مانند: محقق حلى, شیخ طوسى, علامه و … نامى از آن نبرده اند و به آن استناد نجسته اند. افزون بر این, اهل سنت, با این که به روایات کریب, استدلال جسته اند, ولى, از چنین سیره اى سخنى به میان نیاورده اند.

آیا اینها دلیل نمى شود که چنین سیره اى نبوده است؟

6. اجماع برخى از فقهاى بزرگ, براى (قول به عدم تعمیم) به اجماع تمسک جسته اند, از جمله: مرحوم نراقى148 و صاحب جواهر149.

پاسخ: 1. اجماعى که مرحوم نراقى و دیگران از آن سخن گفته اند, اجماع بر عدم تعمیم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دوردست نیست, بلکه اجماع بر ثبوت آن در شهرهاى مجاور و نزدیک است. به عبارت دیگر, بین فقها در این مطلب بحثى نیست که ثبوت رؤیت هلال, در شهرى, براى دیگر شهرهاى نزدیک و مجاور, حجیت دارد. بحث در حجیت آن براى شهرهاى دوردست است. پس, اجماعى در این مسأله وجود ندارد.

2. از چنین اجماعى , هیچ یک از بزرگان چون: شیخ طوسى150, محقق151, علامه152 و … سخنى به میان نیاورده اند.

3. از عبارت علامه در تذکره استفاده مى شود که برخى از فقهاى شیعه, نظر به تعمیم داشته اند152.

4. مرحوم نراقى,با این که درمسأله ادعاى اجماع کرده, نظر به تعمیم دارد.این,نشان مى دهدکه منظور وى از اجماعى که از آن سخن به میان آورده,اجماع برعدم تعمیم نیست.

7. شهرت: در آغاز بحث اشاره کردیم: مشهور فقهاى شیعه, بر این نظرند که ثبوت رؤیت هلال, به شهرهاى دوردست, گسترش نمى یابد. تقریباً تا زمان علامه اکثر قریب به اتفاق فقهاى شیعه بر این نظر بوده اند. شاید برخى از این شهرت بخواهند بر اثبات نظر خود که همانا عدم تعمیم باشد, بهره برند.

پاسخ: اولاً, شهرت فتوایى را بیشتر فقیهان ما, حجت نمى دانند.

ثانیاً, باید دید دلایل آنان که به تعمیم, باور دارند, چیست و دلالت آنها چقدر است و در برابر آن دلایل, شهرت مى تواند ملاک عمل قرار گیرد, یا خیر.

8. روایت کُرَیب: در میان اهل سنت, شافعیان و گروهى, بر این نظرند که ثبوت رؤیت هلال, به شهرهاى دوردست, گسترش نمى یابد. اینان, به روایت کریب استناد کرده اند و آن را مهم ترین دلیل دانسته اند154.

این روایت, در مجامع حدیثى ما, نقل نشده است. ولى علامه در تذکره155 و منتهى156 و برخى دیگر از فقهاى امامیه157, متعرض آن شده اند. اینک روایت:

ام الفضل, دختر حارث, شخصى به نام کریب را براى انجام کارى نزد معاویه به شام فرستاد. پس از ورود وى به شام, هلال ماه رمضان در شب جمعه رؤیت شد. مردم شام, فرداى آن روز را روزه گرفتند. کریب, در پایان ماه, به مدینه بازگشت. در این هنگام بین ابن عباس و وى درباره رؤیت هلال در شام و مدینه گفتگویى صورت گرفته که کریب چنین گزارش مى دهد:

(متى رأیتم الهلال؟ فقلت: رأیناه لیلة الجمعة. فقال: أأنت رأیته لیلة الجمعة؟ فقلت: رآه الناس و صاموا و صام معاویة, قال: لکن رأیناه لیلة السبت, فلا تزال نصوم حتى نکمل ثلاثین یوماً, اَونراه. فقلت: اَلا تکتفى برؤیة معاویة و صیامه؟ قال: لا. هکذا اَمرنا رسول اللّه158.)

ابن عباس گفت: چه هنگام هلال ماه را [در شام] دید؟

گفتم: شب جمعه.

گفت: تو خودت شب جمعه هلال ماه را دیدى؟

گفتم: مردم آن را دیدند و روزه گرفتند و معاویه نیز روزه گرفت.

گفت: ولى ما [در مدینه] شب شنبه هلال ماه دیدیم و پیوسته روزه مى گیریم تا سى روز تکمیل شود و یا هلال ماه را رؤیت کنیم.

گفتم: آیا دیدن معاویه ماه را و نیز روزه گرفتن وى, براى شما کافى نیست؟ گفت: نه. پیامبر خدا این گونه به ما امر کرده است.

از ظاهر روایت استفاده مى شود که رؤیت, در هر شهرى براى مردمان همان شهر, حجت است.ثبوت رؤیت ماه در شهرهاى دور چون دمشق,نمى تواندملاک عمل براى مردم مدینه باشدوبا استناد این که ماه درشام رؤیت شده است,روزه بگیرند ویا نماز عید بگذارند.

پاسخ: در مورد این روایت چند نکته در خور درنگ است:

1. اشاره کردیم این روایت, در منابع روایى شیعه وجود ندارد و در سلسله سند آن, اشخاص بى اعتبارى قرار دارند.

2. اهل سنت, با این که این روایت در منابع روایى معتبر آنان وجود دارد و ترمذى آن را صحیح مى داند, بدان عمل نکرده اند.

ترمذى پس از نقل حدیث مى نویسد:

(هذا حدیث حسن صحیح ولکن لا یعمل به159)

این حدیث نیکو و صحیح است, ولى بدان عمل نشده است

3. دلالت روایت تمام نیست. این که ابن عباس به سخن کریب وقعى نمى نهد, بدین خاطر است که هلال ماه به گواهى یک نفر, به اثبات نمى رسد, نه این که ثبوت رؤیت هلال در شام, براى مردم مدینه حجیت ندارد.

علامه در این باره مى نویسد:

(لیس هذا دلیلاً على المطلوب لاحتمال ان ابن عباس لم یعمل بشهادة کریب والظاهرانه کذلک, لانه واحد …160)

این رؤیت, نمى تواند دلیلى باشد براى اثبات نظر عدم تعمیم. زیرا احتمال دارد: ابن عباس, به خاطر این که کریب, در گواهى, تنها بوده, به گواهى وى وقعى ننهاده است.

ابن قدامه, از فقهاى اهل سنت, در پاسخ به تمسک جویندگان به روایت کریب مى نویسد:

(فامّا حدیث کریب فانّما دلّ على انهم لا یفطرون بقول کریب وحده, و نحن نقول به161)

از حدیث کریب به دست مى آید که [ابن عباس و اهل مدینه] به گواهى کریب روزه نگشودند, زیرا در گواهى تنها بود. و ما هم, همین نظر را داریم.

4. از ظاهر خبر بر مى آید که رؤیت هلال ماه در شام, به دیدن مردمان شام و حکم معاویة, ثابت شده است. از این روى, ابن عباس با تأکید, از کریب مى پرسد: آیا تو هلال را در شب جمعه دیدى؟ (أانت رأیته لیلة الجمعة)

وى پاسخ مى دهد: که مردمان شام دیدند و روزه گرفتند.

در منابع روایى, سخنى از پیامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزدیک و دور و مسأله تعمیم و یا عدم تعمیم رؤیت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بیان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.

بنابراین, ثبوت هلال ماه در شام, مستند به عمل معاویه است و عمل معاویه حجیتى ندارد براى ابن عباس و اهل مدینه.

علامه حلى در این باره مى نگارد:

(و عمل معاویة لیس حجة, لإختلال حاله عندنا, لإنحرافه عن على (ع), و محاربته له, فلا یعتد بعمله162).

عمل معاویه, براى ما حجت نیست, به خاطر, واژگونى حال وى در نزد ما براى, انحراف وى از راه و رسم على (ع) و ستیز با آن حضرت, از این روى, وقعى به عمل وى نهاده نمى شود.

5. بر فرض که از اشکالهاى قبلى صرف نظر کنیم, باز هم دلالت روایت, بر عدم تعمیم حکم ثبوت هلال ماه به شهرهاى دور, در خور اشکال است زیرا حداکثر مطلبى که از روایت به دست مى آید, ابن عباس و اهالى مدینه به گفته کریب, روزه نگشودند, ولى آیا نباید قضا کنند؟ از روایت در این باره چیزى به دست نمى آید:

(… فانه یدل على انهم لا یفطرون بقول الواحد, امّا على عدم القضاء فلا163)

بنابراین, خبر کریب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت, نارساییهایى دارد و نمى توان به آن استدلال کرد.

نتیجه دلایل قائلان به عدم تعمیم در جمع بندى کلى از دلایل قائلان به عدم تعمیم ثبوت رؤیت هلال به, شهرهاى دور, مى توان نتیجه گرفت که ظاهر آیه شریفه و نیز روایات رؤیت و شهادت, دلالتى بر مدعاى آنان ندارند. بدون مستند شرعى و دلیل معتبر, نمى توان دست از اطلاق روایات کشید و آنها را انصراف داد به شهرهاى همجوار و نزدیک. چنانکه خواهیم دید, قائلان به تعمیم نیز, به همین اطلاقات تمسک جسته اند و به آیه شریفه نیز استناد نموده اند.

سیره مسلمانان هم, که بدان تمسک جسته اند, ادعایى بیش نیست و غیر کافى به مقصود. روایت کریب هم از نظر سند و هم از نظر دلالت مورد مناقشه است. اجماع هم, اگر کسى ادعا کند, هم تحقیق و هم حجیت آن روشن نیست. البته شهرت فتوایى بین فقهاى شیعه محقق هست. ولى در اعتبار آن, بسیارى تردید کرده اند و آن را حجت نمى دانند. قیاس رؤیت هلال ماه, به طلوع و غروب خورشید هم, که ظاهراً مهمترین دلیل قائلان به عدم تعمیم است, خالى از اشکال نیست و چنانکه خواهیم دید, حرکت ماه و طلوع و غروب آن با حرکت خورشید و طلوع و غروب آن تفاوت دارد.

ادله قائلان به تعمیم ثبوت هلال گفتیم مشهور فقهاى شیعه معتقد به عدم تعمیم اند. در مقابل عده اى از فقها, همچون علامه164 در برخى از کتابهایش و نراقى165 در مستند, صاحب حدائق166, فیض کاشانى167, محقق خوانسارى168 و عده اى از معاصران169, قول به تعمیم را برگزیده اند. به نظر آنان ثبوت رؤیت هلال ماه, در یکى از شهرهاى اسلام براى همه شهرها, چه دور و چه نزدیک, کافى است. در صورتى ثبوت از راههاى معتبر شرعى, مى توان آن را به همه شهرهاى اسلامى تعمیم داد. آنان نیز براى اثبات نظر خویش, به دلایل و مستندات و مؤیداتى استناد کرده اند که در این قسمت, به بررسى آن مى پردازیم. ولى قبل از آن لازم است به وضعیت تکوینى ماه و تفاوت آن با طلوع و غروب خورشید که در روشن ساختن مسأله نقش بسزائى دارد, اشاره کنیم و ضمناً, بطلان قیاس هلال ماه به طلوع و غروب خورشید را که از دلایل مهم و بلکه مهم ترین دلیل مشهور بود و قبلاً بررسى آن را وعده داده بودیم, ارزیابى کنیم:

وضعیت تکوینى ماه ماه, سیاره اى است که از یک سو با خورشید در ارتباط است و از سوى دیگر با زمین. ماه به گرد زمین مى چرخد هر دور آن یک ماه قمرى: 229 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه (در مجموع 748 ساعت و 44 دقیقه) طول مى کشد170. از گردش آن به دور زمین و گرفتن نور از خورشید, اشکال و حالاتى به خود مى گیرد که براى زمینیان جالب و سؤال انگیز است: (یسئلونک عن الاهله, قل هى مواقیت للناس171)

همواره, نیمى از کره ماه که به سمت خورشید قرار دارد, روشن و نیم دیگر آن تاریک است. با پدیدار شدن مقدار کمى از نیمه روشن آن در شب اول ماه, حرکت اقترانى ماه به دور زمین آغاز مى گردد, از مغرب به سوى مشرق. هر چه از محاق دورتر گردد, بر روشنایى قرص ماه افزوده مى شود در فاصله زاویه اى در حدود 90 درجه از خورشید, نیمى از قرص روشن ماه که به آن تربیع اول گویند, قابل رؤیت است. با زیاد شدن زاویه, نور ماه بیشتر مى شود و قسمت بیشترى از طرف روشن ماه دیده مى شود, تا این که در زاویه 180 درجه, تمام نیمه روشن آن مشاهده مى شود و آن را (بدر) مى نامند.

از این زمان, سیر ماه به سوى مغرب شروع مى شود. هر چه زاویه آن کم شود و به طرف مغرب نزدیک تر, از نور آن کاسته مى گردد, تا این که در زاویه 90 درجه, تربیع دوم حاصل مى شود و کم کم به جاى اولیه خود بر مى گردد و دوباره در محاق قرار مى گیرد و به اصطلاح (قرآن نیریّن172) مى شود.

هنگامى که ماه در محاق است, یعنى شب آخر و یا دو شب آخر ماه, کاملاً تحت الشعاع خورشید است و از نیمه روشن آن, به هیچ روى بر ما قابل رؤیت نیست. در یک حرکت کامل ماه به دور زمین, اشکال مختلف و گوناگونى از آن ظاهر مى شود که از آن به منازل قمر یاد مى کنند. تعداد آنها را به اعتبار شبهایى که ماه قابل رؤیت است, 28 منزل مى دانند و شب 29 و احیاناً شب سى ام هم که ماه در محاق است و دیده نمى شود173.

براى روشن تر شدن مطالب فوق و چگونگى اشکال ماه در مسیر حرکت به دور زمین, به این شکل صفحه مقابل توجه کنید:

با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از محاق, ماه قمرى جدید آغاز مى گردد و لبه باریکى از آن به صورت هلال ظاهر مى گردد. ولى از آن جا که حرکت ماه از طرف مغرب به مشرق است و خروج اولین جزء طرف روشن آن, در ابتداى حرکت, در ناحیه مغرب, محل غروب خورشید, صورت مى گیرد, هلال ماه با چشم عادى و غیر مسلّح به سختى دیده مى شود زیرا از سویى مدت مکث ماه اندک و زودگذر است و از طرفى پرتو نور خورشید, در فضا پراکنده است و مانع از رؤیت نور ضعیف و کم سوى ماه مى گردد.

از نظر علمى, با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از محاق, ماه قمرى آغاز مى گردد, چه هلال آن با چشم عادى رؤیت شود و چه دیده نشود. ولى از نظر شرعى, خروج ماه از محاق به تنهایى کافى نیست و باید هلال آن براى مردم قابل رؤیت باشد175. هر چند معمولاً, با خروج ماه از محاق, هلال آن قابل رؤیت است و اگر موانع طبیعى, مانند: ابر, گرد و غبار, مه و … نباشد در نقاط گوناگونى از کره زمین, با چشم عادى, دیده مى شود. البته روشن است که هلال ماه, براى همه کره زمین در آنِ واحد قابل رؤیت نیست, زیرا وضعیت زمین کروى است و حداکثر در نیمى از آن, امکان رؤیت نیست, با این حال, مانند خورشید نیست که در هر منطقه اى طلوعى و غروبى ویژه داشته باشد, بلکه در محدوده نیمکره و تا محدوده اى که اختلاف طلوع و غروب خورشید, به گونه اى نباشد که شب و روز آن با یکدیگر تفاوت کند, قابل رؤیت است.

اختلاف حرکت ماه با خورشید مى دانیم زمین, از اقمار خورشید است. هر 24 ساعت یکبار به دور خود مى چرخد و سالى یکبار, با فاصله 365 روز و با سرعت 30500 متر در ثانیه به دور خورشید176.

از حرکت زمین به دور خود و پرتو از خورشید, شب و روز و نصف النهار و نصف اللیل و … پدید مى آید. بر این اساس, نور خورشید, على الدوام در قسمتى از کره زمین غروب و در قسمت دیگرى طلوع مى کند. افقها و مشرقها و مغربها گوناگونند. هر سرزمینى افق خاص خویش را دارد و کمتر سرزمینى است که از نظر طلوع و غروب خورشید, دقیقاً با سرزمین دیگر هم افق باشد.

به موازات همین اختلاف, طلوع و غروب خورشید و تفاوت افقها, اوقات انجام فرائضى همچون نماز, روزه, افطار, ادعیه و … با زمان ارتباط دارند. در هر شهرى و منطقه اى مطابق افق همان شهر و هماهنگ با طلوع و غروب همان منطقه, باید انجام وظیفه کرد. در روایات هم, ظاهراً به همین نکته اشاره شده است. امام صادق (ع) به یکى از مسلمانان مى فرماید:

(… انما علیک مشرقک و مغربک …177) ییعنى هر مکلفى وظیفه دارد, وظایف شرعى که بر اساس زمان و اوقات شبانه روز, باید ادا شود, از طلوع و غروب خورشید شهر و منطقه خود پیروى کند.

ولى در ماه چنین نیست. ماه به دور زمین مى چرخد و پیدایش طلوع و افول ماه از نسبتى مى باشد که بین آن و خورشید برقرار مى شود و همچنین فاصله اى که نسبت به خورشید پیدا مى کند, نه از حرکت وضعى زمین.

از این روى, وقتى هلال ماه در محلى قابل رؤیت شد, گرچه به نحو موجبه جزئیه, بدان معنى است که ماه گذشته, تمام و ماه جدید قمرى آغاز شده است. ماه, بسان خورشید نیست که در هر سرزمینى طلوعى داشته باشد و غروبى ویژه, بلکه امرى است وحدانى و گوناگونى سرزمینها, در آن تأثیرى ندارد. وقتى اولین جزء طرف روشن ماه از محاق, خارج شود, ماه قمرى آغاز مى شود, البته این بدان معنى نیست که ماه در سر تا سر گیتى همین حکم را دارد و در همه سرزمینها, وقتى از محاق خارج شد, قابل رؤیت باشد. اگر اختلاف به حدى باشد که در سرزمینى روز و در سرزمینى همان وقت, شب باشد, دیدن ماه براى هر دو سوى در یک زمان امکان ندارد. بنابراین, با خروج ماه از تحت الشعاع و رؤیت آن در یکى از شهرهاى اسلامى, دیگر شهرها را نیز در بر مى گیرد و ماه قمرى در همه جا آغاز مى شود. فرقى نمى کند که آن شهرها متحدة الأفق باشند و یا مختلفة الأفق, دور باشند و یا نزدیک. آیة اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى در این باره مى نویسد:

(لیلة اول الشهر لیلة خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه الى الأفق فى ایّ افق من آفاق البلاد کان, و هذه اللیلة, لیلة اول الشهر فى جمیع بلاد العالم, بشرطین. الأول اتحادها فى جامع اللیلة بساعات یسیره, الثانى ـ و هو عبارة اخرى عن الأولى ـ ان لا یکون بقدر یوم او لیلة, و ذلک لصدق بروز القمر فى الأفق فى الجمیع و خروجه عن تحت الشعاع کذلک178)

شب اول ماه, وقتى است که ماه از زیر شعاع خورشید [محاق] بیرون بیاید و در افق پدیدار گردد. در هر افقى که از افقهاى شهرهاى اسلامى باشد, فرقى نمى کند و آن شب, شب اول ماه است, در تمام شهرهاى جهان, به دو شرط:

1. همه آن شهرها با تفاوت چند ساعت, در عنوان شب متحد باشند.

2. (بیان دیگر از شماره 1) این تفاوت افق, به اندازه یک شب و یا یک روز نباشد. این بدان جهت است که خروج ماه از تحت الشعاع و ظهورش در افق, به همه شهرها صادق است.

پس در محدوده اى که اختلاف افق, به یک شب و یک روز نرسد, رؤیت هلال, براى همگان ثابت است. هر چند ساعاتى هم اختلاف داشته باشند179.

آنان که تعمیم را نپذیرفته اند و رؤیت هلال را براى شهرهاى همجوار و نزدیک پذیرفته اند, حرکت ماه را به طلوع و غروب خورشید, قیاس گرفته اند که درست نیست. زیرا ظهور و بروزه ماه با طلوع و غروب خورشید ماهیتاً متفاوت است. آیة اللّه سیدعبدالاعلى سبزوارى با تأکید بر همین نکته مى نویسد:

(القیاس مع الفارق, لأن لیلة اول الشهر لو حظت بعرضها العریض المنطبق على کل بلد تحقق فیه عنوان اللیلة مع خروج القمر عن تحت الشعاع و بروزه فى الأفق, بخلاف الظهر والمغرب, فانّهما لو حظا بالنسبته الى کل بلد مع ملاحظة عرضها و طولها و لیس فى البین عنوان واحد لجمیع البلاد کلها فى وقت واحد180)

قیاس طلوع و غروب خورشید, با حرکت ماه, قیاس مع الفارق است. زیرا اول ماه, با خروج آن از محاق و ظاهر شدن آن در افق, در گستره اى وسیع, هماهنگ در عنوان شب, در همه شهرها تحقق مى یابد. به خلاف ظهر و غروب, که در هر شهرى نسبت به عرض و طول جغرافیایى آن فرق مى کنند. همه شهرها, در عنوان ظهر و غروب, متحد نیستند.

غیر از آیة اللّه سبزوارى, بسیارى از معاصران, همچون: آیة اللّه خویى181, شهید صدر182 و …183 به این نکته تصریح کرده اند. آیة اللّه خویى بعد از آن که وضعیت تکوینى ماه را تشریح مى کند, مى نویسد:

(و علیه فاذا کان الهلال قابلاً للرؤیة فى أحد النصفین حکم بأنّ هذه اللیلة اول الشهر بالإضافة الى سکنة هذا النصف المشترکین فى ان هذه اللیلة لیلة لهم و ان اختلفوا من حیث مبدا للیلة و منتهاها, حسب اختلاف مناطق هذا النصف قرباً و بعداً, طولاً و عرضاً, فلا تفترق بلاد هذا النصف من حیث الإتفاق فى الأفق والإختلاف فى هذا الحکم لما عرفت من انّ الهلال یتولد ـ اى یخرج القمر من تحت الشعاع ـ مرة واحدة184)

هرگاه ماه, در نیمکره قابل رؤیت باشد, حکم به ثبوت ماه نسبت به ساکنان آن, تا آن مقدار که در عنوان شب با هم شریک باشند, مى شود. گرچه از جهت آغاز و پایان شب و دورى و نزدیکى, اختلاف داشته باشند. چون ماه یک مرتبه از محاق خارج مى گردد و اختلاف افق در آن تغییرى نمى دهد.

نظیر این سخن را شهید آیة اللّه صدر نیز گفته است. وى, پس از بیان وضعیت تکوینى ماه و تفاوت حرکت آن با طلوع و غروب خورشید, نظریه تعمیم را بر مى گزیند و ادله شرعى را نیز مبین آن185 مى داند.

وحدت خسوف (ماه گرفتگى) نکته دیگرى که مى تواند بیانگر وضعیت تکوینى ماه و تفاوت ظهور و افول آن با طلوع و غروب خورشید باشد, مسأله وحدت خسوف و اختلاف کسوف (خورشید گرفتگى) است. وقتى (خسوف) روى مى دهد, در همه شهرهاى اسلامى قابل رؤیت است185 بر خلاف (کسوف), که به موازات اختلاف افقها در جاهاى مختلف فرق مى کند.

توضیح آن که: خورشید نورش ذاتى است, نه عارضى. از این روى, وقتى ماه بین خورشید و زمین حائل مى شود (کسوف) رخ مى دهد. زمینیان, به سبب گوناگونى افقها, در برخى از شهرها, آن را مى بینند و در برخى دیگر نمى بینند. در حقیقت, به تعداد افقها کسوف نیز متعدد مى شود. از این روى, هنگامى که خورشید مى گیرد, ممکن است در یک افق, کسوف کلى و در افق دیگر کسوف جزئى و در سومى اصلاً کسوفى روى ندهد.

بر خلاف (خسوف). از آن جا که نور ماه از خورشید است, وقتى زمین بین ماه و خورشید قرار مى گیرد و سایه زمین بر روى ماه مى افتد. ماه تاریک به نظر مى رسد و به اصطلاح (خسوف) روى مى دهد, اختلاف افقها و منظرها, تأثیرى در آن ندارد و در همه جا مردم, ماه گرفتگى را ملاحظه مى کنند.

البته در شهرهاى مختلف, به حسب اختلاف طول و عرض جغرافیایى آنها, خسوف قدرى تقدم و تأخر پیدا مى کند, ولى اجمالاً, خسوف یک بار بیشتر پدیدار نمى شود. مثلاً در افقى خسوف کلى است و در افق دیگرى جزئى و یا در یک افق هنگامى دیده مى شود که مقدارى از مدت انخساف گذشته است و … در هر حال, اختلاف افق در اصل تحقق خسوف اثرى ندارد. میرداماد در این زمینه مى نویسد:

(و یمکن ان یقع الکسوف بالقیاس الى قوم دون قوم, والشمس فوق افق کل منهما, بخلاف الخسوف, و هى بحسب افق کل منهما, فانه انخسف عند احدهما, انخسف عند الآخرون, و ان اختلف ساعات الأبتداء و التوسط والأنجلاء, فیکون فى بلد على مضى ساعة من اللیل و فى آخر على اقل او اکثر, او یطلع منخسفاً187)

امکان دارد, خورشید گرفتگى, در منطقه اى و میان قومى رخ بدهد و در منطقه اى و میان قومى رخ ندهد. در حالى که خورشید, در افق هر دو منطقه وجود دارد. بر خلاف ماه گرفتگى (خسوف) که اگر در منطقه اى و نزد قومى رخ داد, در سرزمین دیگر و میان قوم دیگر هم رؤیت مى شود. گرچه ساعتهاى شروع و میانى و پایانى آن فرق مى کند. در یک جا مثلاً بعد از گذشت یک ساعت از شب ماه مى گیرد و در دیگر جاى, قبل و یا بعد از آن, در جایى, اصلاً طلوع ماه با گرفتگى است.

سخن فوق, روشنگر آن است که در مسأله خسوف و کسوف نیز, بین حرکت ماه و خورشید هماهنگى نیست. بر خلاف خورشید گرفتگى که در همه افقها قابل رؤیت نیست, گرفتگى ماه, امر واحدى است و در همه افقها, با مختصر تفاوتى, رؤیت مى گردد.

پس, این نیز مى تواند بطلان قیاس طلوع و غروب خورشید را به حرکت ماه و رؤیت هلال تقویت کند. همان طور که گرفتگى ماه براى همه قابل مشاهده است و در افقهاى مختلف تفاوتى نمى کند, هلال ماه نیز, براى همه شهرها و شهرهاى اسلامى قابل رؤیت است. اگر در شهرى دیده شود, حکم به ثبوت رؤیت را مى توان به دیگر شهرها گسترش داد, هر چند دور باشند و یا افق آنها متفاوت باشد.

آنان که نظر به تعمیم ثبوت رؤیت هلال به دیگر شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک دارند, براى اثبات نظر خود, به دلایلى تمسک جسته اند, از جمله:

1. از ظاهر کتاب (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه …188)

گفته اند: (شهود شهر), به دو چیز محقق مى گردد: رؤیت و شهادت به رؤیت. چه خود انسان ماه را ببیند و چه از راههاى معتبر شرعى, همچون: بینه براى وى رؤیت هلال ثابت گردد. ظاهر آیه شریفه مطلق است. شهود شهر رمضان در هرکجا باشد فرقى نمى کند. ماه رمضان, است. علامه در منتهى مى نویسد:

(لنا انّه یوم من شهر رمضان فى بعض البلاد للرؤیة, و فى الثانى بالشهادة فیجب صومه189 لقوله تعالى: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه190).

دلیل ما آن است که در برخى از شهرها, با دیدن هلال, ماه رمضان محقق مى گردد و در شهرهاى دیگر که رؤیت نشده, با شهادت به رؤیت. پس روزه آن روز, بر همه واجب است, به خاطر فرموده خداوند: هر کس که این ماه را در یابد, باید که در آن روزه بدارد.

ابن قدامه از فقهاى عامه نیز, براى قول به تعمیم به این آیه شریفه استدلال کرده است:

(اذا رأى الهلال اهل بلد الزم جمیع البلاد الصوم و هذا قول اللیث و بعض اصحاب الشافعى …190 لنا قول اللّه تعالى (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه …192)

آن گاه که ماه در شهرى رؤیت شد, بر مردم تمام شهرها لازم است که آن روز را روزه بگیرند. و این قول لیث و بعضى از اصحاب شافعى است … دلیل ما, بر این فتوا, سخن خداوند تعالى است: هر کس که این ماه را دریابد, باید که در آن روزه بدارد.

اینان, بر این نظرند که: (شهدالشهر) به معناى درک ماه و رؤیت هلال است192 و افزون بر این, مى گویند: آیه مطلق است و براى کسى اگر هلال ماه ثابت گردد, باید روزه بگیرد, چه دور باشد و چه نزدیک.

قبلاً اشاره شد, نزدیکى و دورى, میزان و معیار مشخصى ندارد. به اصطلاح امرى تشکیکى است. بنابراین, اگر بخواهیم در مسأله رؤیت هلال بین شهرهاى اسلامى فرق بگذاریم و بگوییم رؤیت هلال براى شهرهاى نزدیک حجت است و براى شهرهاى دور, خیر, با توجه به این که میزان نزدیکى و دورى ضابطه معینى ندارد, مردم دچار سر در گمى مى شوند و نه تنها مشکلى را حل نمى کند که بر مشکل نیز مى افزاید.

پاسخ: به دلالت آیه اشکال شده است. بسیارى از مفسران, از جمله: علامه طباطبائى194, امین الاسلام طبرسى195, زمخشرى196, فیض کاشانى197, صاحب تفسیر نورالثقلین198 و صاحب تفسیر السراج المنیر199, بر این باورند که آیه, در مقام بیان حکم مسافر است. (شهد) در آیه شریفه را به معناى (حضر) گرفته اند. بنابراین, (فمن شهد منکم الشهر) یعنى هر کسى در ماه رمضان حاضر باشد و در سفر نباشد, باید روزه بگیرد. افزون بر این, در روایاتى که در تفسیر آیه شریفه (شهدالشهر) وارد شده, معصوم (ع) (شهد الشهر) را به معناى حضور در ماه رمضان در مقابل مسافرت گرفته است200. علامه نیز, در تذکره201 به آیه استدلال مى کند, امّا دلالت آن را کافى نمى داند. در منتهى202 بدان استدلال کرده ولى بر ردّ آن, سخنى ندارد.

2. اطلاق روایات دومین دلیلى که قائلان به تعمیم به آن تمسک مى جویند, اطلاق روایات رؤیت, بیّنه و … است.

از روایات فراوانى استفاده مى شود که از راههاى ثبوت هلال, بلکه راه اصلى, رؤیت است. هرگاه هلال ماه دیده شود, آغاز ماه است و باید روزه گرفت و یا اول شوال است و باید افطار کرد. از جمله این روایات, روایت منصور بن حازم است از امام صادق (ع) که فرمود:

(صم لرؤیة الهلال, وأفطر لرؤیته …203) با رؤیت هلال روزه بگیر و با رؤیت آن افطار کن.

همین مضمون در روایات دیگرى نیز آمده است204. لفظ (رؤیت), در این روایات, مطلق است و هیچ گونه قیدى ندارد و نشان مى دهد که دیدن ماه, به طور مطلق, ملاک صوم و افطار است, چه در شهر محل زندگى, چه در شهرهاى همجوار و نزدیک به آن و چه در شهرهاى دور.

رؤیت هلال, تنها براى بیننده هلال حجیت و اعتبار ندارد, بلکه رؤیت هلال مطلقا معتبر است به عبارت دیگر, گاه ممکن است شخص خاصى ماه را ببیند, ولى بر آن, کسى آگاهى نیابد و گاه شخصى ماه را ببیند و اشخاص دیگرى که به صداقت بیننده اطمینان دارند, از قول او به رؤیت هلال مطلع شوند و یا دو نفر عادل هلال ماه را ببینند و نزد حاکم شرع به آن گواهى دهند و205 …

از اطلاق (رؤیت) در این روایات به دست مى آید که همه این اقسام رؤیت, اعتبار دارد و همان گونه که رؤیت براى شخص بیننده راهگشاست, براى کسانى که از رؤیت آگاهى یابند نیز, حجیت دارد. فرقى نمى کند شهرى که ماه در آن دیده شده, نزدیک و هم افق شهرهایى باشد که دیگران از آن آگاهى یافته اند, یا دور باشند و مختلف الأفق. پس اگر افرادى در خراسان, هلال ماه را دیدند و مسلمانان در هندوستان مثلاً از دیدن آنان مطلع شدند, به مقتضاى اطلاق این روایات, براى همه آنان آغاز ماه ثابت است.

آیة اللّه سیدعبدالأعلى سبزوارى با اشاره به همین اطلاقات مى نویسد:

(و مقتضى اطلاق ما تقدم من الأخبار تحقق اول الشهر فى الجمیع لتعلق الحکم على صرف وجود الرؤیة والمفروض تحققه206)

اطلاق روایات اقتضا دارد که ابتداى ماه در همه سرزمینها , تحقق مى یابد. زیرا حکم ثبوت ماه به صرف رؤیت تعلق یافته است و فرض هم تحقق رؤیت است.

به دلالت این دلیل اشکال شده, زیرا مفاد این روایات (رؤیت هلال) است نه شهادت به رؤیت و علاوه, اطلاق آنان منصرف به همان بلد محل رؤیت و یا شهرهاى نزدیک به آن است207.

* اطلاقات روایات بینه: همان گونه که هلال ماه, با رؤیت ثابت مى شود, با شهادت دو نفر عادل نیز ثابت مى گردد. از روایات فراوانى, این معنى استفاده مى شود. از جمله هشام از امام صادق (ع) نقل مى کند که آن حضرت در مورد فردى که بیست و نه روز روزه گرفته فرمود:

(ان کانت له بینة عادلة على اهل مصرانهم صاموا ثلاثین, على رؤیته, قضى یوماً208) اگر دو شاهد عادل گواهى دادند که اهل شهرى سى روز روزه گرفته اند, مردم شهرى که بیست و نه روز, روزه گرفته اند, باید یک روز قضا کنند.

ظاهر روایت, اطلاق دارد و شهادت به رؤیت هلال, مطلقا حجت است, چه محلى که گواهان ماه را دیده اند, دور باشد و چه نزدیک, چه هم افق باشد و چه نباشد.

در روایت دیگرى عبدالرحمان بن ابى عبدالله از امام صادق (ع) مى پرسد: اگر روز بیست و نهم شعبان هوا ابرى بود و ما نتوانستیم ماه را ببینیم, چه کنیم؟ امام (ع) فرمود:

(لا تصم, الا آن تراه, فان شهد اهل بلد آخر فاقضه209) روزه نگیر, مگر این که ماه را رؤیت کنى. و اگر از شهر دیگرى شهادت دادند [که آن روز رمضان بوده است] قضاى ان روز را به جا بیاور.

یا از امام از روز شک سؤال مى شود, امام مى فرماید:

(لا تقضه الاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاة متى کان رأس الشهر, و قال: لا تصم ذلک الیوم الذى یقضى الاّ أن یقضى أهل الأمصار فان فعلوا فصمه210) قضاى آن لازم نیست, مگر این که دو شاهد عادل از اهل نماز شهادت دهند که اول ماه چه وقت بوده است.

و نیز فرمود: آن روز را قضا نکن, مگر مردمان شهرهاى دیگر نیز قضا کنند. در این صورت, روزه آن روز را بگیر.

از این دو صحیحه, فهمیده مى شود که شهادت به رؤیت اول ماه را ثابت مى کند. حتى بعد از اتمام ماه رمضان و بیست و نه روز, روزه گرفتن, اگر دو شاهد عادل به رؤیت هلال در سى روز پیش گواهى دهند, باید یک روز, روزه قضا بگیرد, زیرا معلوم مى شود که ماه رمضان یک روز, زودتر شروع شده است. در شهادت به رؤیت, فرقى بین شهرهاى نزدیک و دور, نیست, اطلاق روایات همه را بر مى گیرد.

بدین مضمون, روایات دیگرى نیز داریم211. در هیچ یک از آنها, در ثبوت هلال با گواهى دو عادل, قید نشده که شهرها نزدیک به یکدیگر باشند و یا هم افق.

علاّمه در توضیح صحیحه هشام بن حکم مى نویسد:

(علّق (ع) وجوب القضاء بشهادة العدلین من جمیع المسلمین و هو نص فى التعمیم, قرباً و بعداً, ثم عقبه بمساواته لغیره من الأمصار و لم یعتبر (ع) القرب فى ذلک212.)

امام (ع) وجوب قضاء را به شهادت دو عادل از مسلمانان معلق کرده است و این, صراحت در گسترش حکم رؤیت دارد و دورى و نزدیکى شهرها در آن دخالتى ندارد. آن گاه در پى آن, حکم به یکسانى شهر محل رؤیت با دیگر شهرها کرده و اعتبارى به نزدیکى شهرها نداده است.

علامه در سخن فوق, روایت را صریح در تعمیم دانسته است. غیر از وى, فقیهان دیگرى نیز, از اطلاقات, چنین برداشتى داشته اند.

سیدعبدالاعلى سبزوارى, در این باره مى نویسد:

(والمنساق منها ان شهر رمضان فى جمیع البلاد واحد, من حیث الکمیة والعدد و اطلاقها یشمل اتحاد الأفق و الإختلاف فیه213)

از این روایات استفاده مى شود: ماه رمضان, در همه شهرها, از جهت مقدار و تعداد روزها, یکى است. اطلاق این روایات, همه شهرها را در بر مى گیرد, چه از نظر افق متحد باشندو چه گونه گون, فرقى ندارد.

مولى احمد نراقى214, فیض کاشانى215, شیخ یوسف بحرانى216, آیة اللّه خویى217 و … به استناد همین روایات و اطلاق آنها, به تعمیم ثبوت رؤیت هلال, به شهرهاى دور, فتوا داده اند.

3. روایات خاصّه. از برخى روایات, علاوه بر اطلاقاتى که اشاره کردیم, استفاده مى شود: ثبوت هلال, محدود به شهرهاى نزدیک و هم افق نیست. بلکه, همه شهرهاى اسلامى را در بر مى گیرد, از جمله:

محمد بن عیسى مى گوید:

(کتب الیه [امام] ابوعمرو, أخبرنى یا مولاى انّه ربما اشکل علینا هلال شهر رمضان, فلانراه و نرى السماء, لیست فیها علة, فیفطر الناس و نفطر معهم, و یقول قوم من الحسّاب قبلنا انه یرى فى تلک اللیلة بعینها بمصروا فریقیة والأندلس, فهل یجوز یا مولاى ما قال الحساب فى هذا الباب حتى یختلف الفرض (العرض) على اهل الأمصار فیکون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع علیه السلام: لا تصومن الشک, افطر لرؤیته و صم لرؤیته218)

ابو عمرو, به امام (ع) نوشت: سرورم, چه بسا براى ما در هلال ماه رمضان مشکل پیش مى آید و آن را نمى بینیم. در حالى که در آسمان هم مانعى از رؤیت هلال وجود ندارد. مردم افطار مى کنند, ما نیز با آنان افطار مى کنیم. و گروهى از منجمان پیش بینى کرده اند که آن شب, ماه در مصر و آفریقا و اندلس, دیده مى شود. آیا بر ما, رواست که از اهل حساب پیروى کنیم؟ تا این که در شهرهاى گوناگون, روزه تفاوت کند؟ و در نتیجه روزه آن شهرها خلاف روزه ما باشد و فطر آنان با فطر ما فرق کند؟ امام (ع) در پاسخ نوشت: روزى که شک دارى روزه نگیر. و صوم و افطارت را با رؤیت انجام بده.

نهى امام (ع), ابو عمرو را از گرفتن روزه, بدان خاطر بوده که وى, به گفته منجمان و اهل حساب, شک داشته است و این, نشان مى دهد که اگر کسى قطع و یقین داشت که در شهرهاى دور, ماه رؤیت شده, مى تواند از آنان پیروى کند و او نیز هماهنگ با آنان روزه بگیرد و افطار کند.

شیخ یوسف بحرانى219 و فیض کاشانى220 نیز, همین معنى را از روایت فهمیده اند.

از مجموع روایاتى که به نمونه هایى از آن اشاره کردیم, نتیجه مى گیریم که رؤیت ماه در هر کجا از کشورهاى اسلامى, رخ دهد, گرچه دور, یا اختلاف در افق داشته باشند, براى همگان حجیّت دارد. زیرا روایات, مطلق ثبوت رؤیت را چه با دیدن هلال ماه و چه با شهادت به رویت, حجت مى دانند. شهادت به رؤیت نیز, مقید به شهرهاى نزدیک نیست, همه جا را در بر مى گیرد.

برخى از فقیهان, بر دلالت این روایات بر نظریه تعمیم, اشکال کرده اند و گفته اند: اطلاق آنان منصرف به شهرهاى نزدیک است:

(و فیه انّه یحمل على البلد المتعارف بحکم الإنصراف القطعى, اذا الشایع فى الأزمنة السابقة, انّ البلاد المتقاربة کانوا یتزاورون, و کان من القلیل تزاور البلاد المتباعدة221)

این روایات, این اشکال را دارند که به حکم انصراف قطعى, حمل مى شوند بر شهرهاى نزدیک. زیرا در زمانهاى قدیم, معمول بوده که مردم شهرهاى نزدیک به دیدار همدیگر مى رفتند و کم اتفاق مى افتاد که مردم شهرهاى دور, به دیدار هم بروند.

شیخ انصارى, نمى پذیرد که این روایات شهرهاى دور را هم در بر بگیرند:

(و امّا الأخبار منها بحکم الغلبة البلاد المتقاربة مع انّ الظاهران الإطلاق فى مقام بیان حکم انکشاف کون یوم الشک من رمضان لا فى مقام بیان الکاشف و انه یحصل بمجّرد رؤیته فى بلد من البلاد و لو کان فى غایة البعد, فکما لا دلالة على الشروط المعتبرة فى البلد من القرب والبعد, بل المراد بیان حکم الإنکشاف بعد فرض ثبوت الکاشف222)

به حکم غلبه, روایات, شهرهاى نزدیک را شامل مى شوند. علاوه, روایات, چنانکه از ظاهر آنها بر مى آید, در مقام بیان (یوم الشک) از رمضان هستند, نه در مقام بیان کاشف و این که آغاز ماه, به مجرد دیدن هلال در یکى از شهرها, هر چند بسیار دور, حاصل مى شود. پس همان طور که این روایات, در مقام بیان شروط معتبر در بینه نیستند و اطلاق ندارند, همچنین, دلالتى ندارند به شرایط معتبر در شهرها از جهت دورى و نزدیکى. بلکه روایات در مقام تبیین تکلیف یوم الشک اند, پس از فرض ثبوت کاشف.

برخى دیگر از فقیهان نیز, بمانند شیخ, در این مسأله اظهار نظر کرده اند223. از اشکال شیخ و آنان که چون او مشى کرده اند, آنان که نظر به تعمیم دارند پاسخ داده اند:

(و دعوى الإنصراف الى اهل البلد, کما ترى, سیما مع التصریح فى بعضها بان الشاهدین یدخلان المصر و یخرجان, کما تقدم, فهى طبعاً تشمل الشهادة الحاصلة من غیر البلد على اطلاقها224)

ادعاى انصراف روایات, به شهرهاى نزدیک, سخنى است نادرست, بویژه, در برخى از این روایات, تصریح شده: دو گواه به شهر وارد یا از شهر خارج مى شوند. همان طور که پیش از این گفته شد, این به گونه طبیعى در بر مى گیرد شهادت به رؤیت را از غیر شهر.

از این گذشته, روایات در مقام بیان هستند و بدون دلیل معتبر, اطلاق آنها را نمى توان از کار انداخت. در روایت صحیحه هشام225, امام (ع) شهادت را معلق کرده است به (شهر): (ان کانت له بینة عادلة على اهل مصر), و شهر, نکره اى است شایع که در بر مى گیرد تمامى شهرهاى اسلامى را. تا دلیل یقین آورى در دست نداشته باشیم, نمى توانیم آن را به شهرهاى نزدیک مقید کنیم.

4. رؤیت طریق است نه موضوع با خروج ماه از محاق و ظهور آن در افق, ماه قمرى آغاز مى گردد. راههاى ثبوت آن, همچون: رؤیت, شیاع, بیّنه و … موضوعیت ندارند, بلکه راههایى هستند که آغاز ماه را براى ما محرز مى کنند. مکلف, هرگاه اول ماه را احراز کرد, باید به آن ترتیب اثر بدهد, هر چند در محل سکونت وى رؤیت نشود. بنابراین, اگر در شهرى در اثر وجود ابر, مه غلیظ, گرد و غبار و… امکان رؤیت هلال نباشد, ولى, اهل شهر از مجارى معتبر, اطمینان یابند, ماه از محاق بیرون آمده, باید ترتیب اثر بدهد.

نظیر این مسأله را فقیهان در باب (طلوع فجر صادق), در ذیل آیه شریفه مطرح کرده اند:

(کلوا و اشربوا حتى یتبیّن لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود226) بخورید و بیاشامید, تا رشته روشن صبحدم در تاریکى شب آشکار شود.

(تبیّن) و دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه آنچه موضوعیت دارد, علم به دمیدن صبح صادق است.

چنین است در لیالى مقمره که نور ماه غالب و سیپیده صبح, غیر قابل تشخیص.

در مسأله رؤیت هلال بسیارى براى عقیده اند که (رؤیت) فى نفسه, نه موضوعیت دارد و نه ملاک تکلیف است. ثبوت اول ماه است که تکلیف آور است و موضوعیت دارد.

آیة اللّه سبزوارى مى نویسد:

(فکل آن صدق علیه فى الواقع ان فیه خرج القمر عن تحت الشعاع و برز, یکون ذلک اول الشهر و یتعلق به الحکم فى الواقع والرؤیة طریق محض الیه, لا ان تکون فیها موضوعیة خاصة, کما ان سائر الطرق لها طریقیة محضة و لا موضوعیة فیها, بوجه, و انّما لم یذکر الخروج عن تحت الشعاع فى الأدلة الشرعیه, لبعده عن اذهان عامة الناس فیکون بالنسبة الى سواد الناس من الأحالة على المجهول, و الاّ فالمناط علیه, اتحدت آفاق البلاد او اختلفت227).

پس هرگاه واقعاً روشن گردد که ماه از تحت الشعاع خارج شده و در افق ظاهر, اول ماه است و حکم شرعى هم به حسب واقع به آن تعلق مى گیرد; زیرا (رؤیت), مانند دیگر راههاى معتبر شرعى, صرفاً, راه رسیدن به واقع است و فى نفسه موضوعیت ندارد. و این که مى بینیم این نکته در ادله شرعى ذکر نشده و خروج ماه از تحت الشعاع را به عنوان ملاک ثبوت هلال, بیان نکرده اند, بدان جهت مى باشد که در ذهن مردمان آن عصر, چنین چیزى دور مى نموده و بیان چنین راهى براى توده مردم, نوعى احاله به مجهول بوده است وگرنه, ملاک اصلى, خروج ماه از محاق است, چه افقها متحد باشند و چه مختلف.

به دلایل متقن علمى و علم هیئت و نجوم ثابت شده که ماه آغاز مى شود با خروج اولین جزء طرف روشن ماه از محاق و ظهور آن در افق, چه دیده بشود و چه نشود. از این روى, اگر دو گواه عادل گواهى بدهند در شهرى دیگر, هر چند دور, ماه را دیده اند, اطمینان حاصل مى شود, که ماه از تحت الشعاع خارج شده است.

فیض کاشانى در وافى, ذیل این روایت امام صادق (ع):

(لا تصم الاّ ان تراه, فان شهد اهل بلد آخر فاقضه228) روزه نگیر مگر این که هلال را ببینى. اگر گواهى دادند اهل شهرى دیگر, قضاى آن را به جاى آور.

مى نویسد:

(والظاهر انّه لا فرق بین ان یکون ذلک البلد المشهور رؤیته فیه من البلاد القریبة من هذا البلد او البعیدة منه, لأن بناء التکلیف على الرؤیة, لا على جواز الرؤیة …229)

از ظاهر کلام امام (ع) بر مى آید: در رؤیت هلال, فرقى بین شهرهاى نزدیک به محل رؤیت و شهرهاى دور نیست; زیرا بناى تکلیف, در شریعت اسلام, بر ثبوت رؤیت ماه است, نه روا بودن رؤیت.

مولى احمد نراقى, بر همین نظر است. وى, پس از نقل سخن علامه در منتهى230 و تأیید آن, مى نویسد:

(ثم الحق الذى لا محیص عنه عند الخبیر, کفایة الرؤیة فى احد البلدین الآخر, مطلقا, سواء کان البلدان متقاربین او متباعدین کثیراً, لأن اختلاف حکمها موقوف على العلم بأمرین, لا یحصل العلم بهما البتة. احمدهما ان یعلم ان مبنى الصوم او الفطر على وجود الهلال فى البلد بخصوصه, و لا یکفى وجوده فى بلد آخر, و ان حکم الشارع بالقضاء بعد ثبوت الرؤیة فى بلد آخر, لدلالته على وجوده فى هذا البلد ایضاً, و هذا مما لا سبیل الیه, لِمَ لا یجوز ان یکفى وجوده فى بلد لسایر البلدان ایضاً مطلقاً و ثانیهما ان یعلم ان البلدین مختلفان فى الرؤیة البتة, اى یکون الهلال فى احدهما دون الآخر و ذلک ایضاً غیر معلوم, اذ لا یحصل من الإختلاف الطولى اولعرضى الاّ جواز الرؤیة و وجود الهلال فى احدهما دون الاخر و اما کونه کذلک البتة, فلا, اذ لعلّه خرج القمر عن تحت الشعاع قبل مغربیهما231 …)

حقِ در مسأله, خبیر, چاره اى ندارد جز پذیرش این نکته: رؤیت هلال در شهرى, براى دیگر شهرها, کفایت مى کند, چه دور, چه نزدیک. زیرا گونه گونى حکم در دو شهر, بستگى به این دارد که علم به دو امر پیدا شود, که نمى شود.

1. محرز گردد مبناى روزه و فطر, ثبوتِ رؤیت هلال, در شهر محل سکونت است و نمى شود بسنده کرد به ثبوت رؤیت در شهرى دیگر و حکم شارع به قضاى روزه, پس از اثبات رؤیت در شهرى دیگر, بدان جهت بوده که رؤیت هلال, در این شهر نیز, به وقوع پیوسته است.

راهى براى پذیرش این نظر نیست, زیرا دلیلى ندارد که وجود ماه در شهرى, براى دیگر شهرها کافى نباشد.

2. علم پیدا کند که آن دو شهر, در رؤیت هلال, اختلاف دارند. یعنى در یکى هلال وجود دارد و در دیگرى نه.

این نیز معلوم نیست. زیرا اختلاف طول و عرض جغرافیایى اقتضا مى کند: در شهرى ماه دیده شود و در شهرى نه.

واقعاً چنین باشد که در یکى ماه وجود داشته باشد و در دیگرى نه, دلیلى نداریم, زیرا چه بسا, هلال, پیش از غروب آفتاب, از محاق بیرون آمده باشد.

مؤیدات نظریه تعمیم غیر مولى احمد نراقى, فقیهان معاصر نیز, به این باورند, همچون: آیات عظام: شهید صدر, ابوالقاسم خویى232 و …

افزون بر دلایلى که براى نظریه تعمیم ثبوت رؤیت هلال به دیگر شهرها, اقامه شد, مؤیداتى بدین شرح ارائه مى شود:

1. وحدت لیلة القدر از ظاهر آیه شریفه: (لیلة القدر خیر من الف شهر233) استفاده کرده اند: شب قدر در همه شهرها, یکى است. در آن شب ارزاق و مقدرات و آجال مردم, نوشته مى شود: (و فیها یفرق کل امر حکیم امراً من عندنا234) اگر چنین باشد, آغاز ماه رمضان هم, در همه شهرها, یکى است. اصلاً نمى تواند متعدد باشد, زیرا لازمه آن, تعدد شب قدر است. حال آن که شب قدر, بیش از یک شب نیست.

آیة اللّه خویى مى نویسد:

روزه گرفتن در روز عید فطر و قربان, به اتفاق شیعه و سنى, حرام است. بر اساس قول به عدم تعمیم, هر کسى به افق محل خویش بخواهد روزه بگیرد و مراسم عید را برگزار کند, لازم مى آید که در روز واحدى روزه بر عده اى از مسلمانها واجب و بر عده دیگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعمیم, چنین مسأله اى پیش نمى آید. این نیز, مى تواند مؤید نظریه تعمیم به حساب آید.

(فانها ظاهرة فى انها لیلة واحدة معیّنه, ذات احکام خاصّه لکافة الناس, و جمیع اهل العالم لا ان لکل صقع و بقعة لیلة خاصة, مغایرة لبقعة اخرى من بقاع الأرض235)

آیه شریفه, ظاهر است در این که شب قدر, یک شب معیّن بیش نیست و در همان شب, احکام ویژه آن براى تمام مردم, در سراسر عالم برنامه ریزى مى شود. نه این که هر منطقه و قطعه اى از زمین, شب قدرى جداى از مناطق دیگر داشته باشد.

از روایات نیز, این مطلب استفاده مى شود236.

آیة اللّه سبزوارى, این روایات را متواتر دانسته است:

(و بالمتواترة الدالة على ان لیلة القدر واحدة237)

روایات متواتر, دلالت دارد که شب قدر, یکى است.

2. وحدت عید فطر و قربان در دعاى قنوت نماز عید فطر و قربان مى خوانیم:

(واسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیداً …238) از این جمله مأثوره که شیخ طوسى آن را از امام صادق (ع) روایت مى کند, روز عید قربان و فطر, روز مشخصى است و براى همه مسلمانان عید. واژه (هذا) بیانگر آن است تمام مسلمانان, در هر افقى که باشند, آن روز را عید مى گیرند و همزمان با سر دادن نداى وحدت, عظمت, شکوه و اقتدار اسلام را تبلور مى بخشند.

پس لازمه وحدت عید فطر و قربان, یکسانى اول و آخر ماه در همه شهرهاى اسلامى است. آیة اللّه خویى مى نویسد:

(و یؤکّده ما ورد فى دعاء صلوة یوم العید. فانه یعلم منه بوضوح انّ یوماً واحداً شخصیاً یشار الیه بکلمة (هذا) هو عید لجمیع المسلمین المشتتین فى أرجاء المعمورة على اختلاف آفاقها, لا لخصوص بلد دون آخر239)

جمله اى که در قنوت نماز عید [فطر و قربان] وارد شده است, تأیید مى کند آن را [قول به تعمیم] زیرا به روشنى از آن استفاده مى شود: آن روز مشخص و واحدى است که به کلمه (هذا) به آن اشاره مى گردد, و براى همه مسلمانان جهان, که در قسمتهاى مختلف زمین پراکنده اند با همه اختلاف افقى که دارند, عید است, نه براى شهر خاصى.

آیة اللّه سبزوارى و دیگران نیز, به این نکته اشاره کرده اند240.

3. دعاى سمات در دعاى سمات آمده:

( … و جعلت رؤیتها لجمیع الناس مرءاً واحداً241) و قراردادى دیدن آن را [ماه] براى همه مردمان یکسان.

این دعا را علامه مجلسى در بحارالأنوار از کفعمى در بلد الأمین242 و جمال الأسبوع و مصباح المتهجد243, از امام باقر و امام صادق (ع) روایت کرده و آن را دعایى مى شمرد در میان اصحاب, در نهایت شهرت.

از این دعا استفاده مى شود که دیدن ماه در افقهاى مختلف, براى همه مردم یکسان است و این مى تواند قول به تعمیم را تأیید کند; زیرا نشان مى دهد که رؤیت هلال ماه متعدد نیست.

شیخ محمدحسن نجفى, با توجه به نکته مى نویسد:

(و ربما یؤمى الى ذلک … قوله (ع) فى الدعاء: (و جعلت رؤیتها لجمیع الناس مرءاً واحداً244))

چه بسا قول امام (ع) در دعاى سمات … اشاره به همین معنى کند که رؤیت هلال براى همه یکسان است. ظاهراً مراد از یکسان بودن رؤیت ماه براى همه مردم, حکم رؤیت است نه خود رؤیت. بدین معنى وقتى در شهرى هلال دیده شد, براى مردم شهرهاى دیگر نیز, آغاز ماه است, نه این که همه مردم جهان, در یک زمان آن را مى بینند.

آیة اللّه سبزوارى مى نویسد:

(اى من حیث الحکم بانّه اذا رآه اهل بلد وجب الصوم على الجمیع245)

ییعنى از جهت حکم, بدین معنى که هرگاه اهل شهرى آن را ببینند, روزه بر همه واجب است.

4. سیره پیامبر (ص) شیخ طوسى و تهذیب246 و علامه در تذکره247 و منتهى248 و مجلسى در ملاذ الاخبار249 و … تصریح مى کنند: روش پیامبراکرم (ص) در مسأله رؤیت هلال آن بود که وقتى دو شاهد عادل, گرچه از شهرهاى دیگر, خدمت آن حضرت شهادت به رؤیت هلال مى دادند, حکم به ثبوت ماه مى فرمود:

(و ما ثبت ایضاً من سنة النبى (ص) … والحکم فیمن شهد بذلک فى مصر من الأمصار …250) و از جمله سنتهاى پیامبر (ص), آن است که وقتى از شهرى از شهرها در نزد وى شهادت به رؤیت هلال مى دادند, حکم به ثبوت ماه مى فرمود.

کلمه (فى مصر من الأمصار) مطلق است و نشان مى دهد که شهادت از شهرهاى دیگر مقید به دورى و یا نزدیکى نبوده است, بلکه به طور مطلق, در هر شهرى ثابت گردد, کافى است.

6. مذاق شرع تأکید شرع بر اهمیت وحدت امت اسلامى و توصیه اکید پیشوایان دینى بر تعظیم شعائر الهى و برگزارى با شکوه و عظمت مراسم عبادى سیاسى, نشان مى دهد که شارع مقدس, راضى نیست مسلمانان در امر رؤیت هلال و برگزارى مراسم عید فطر و قربان اختلاف داشته باشند.

آیة اللّه سبزوارى مى نویسد:

(و بان عدم الأعتبار اختلاف و شقاق بین المسلمین والشارع لا یرضى بذلک و أئمه الدین (ع) لا یرضون بتفریق المسلمین, و لذلک اهتموا بالتقیة اهتماماً کثیراً256)

مسأله نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى قول به عدم تعمیم است, ضابطه و تعریف مشخصى ندارد و در مورد میزان نزدیکى و دورى شهرها, آراء و نظریه هاى گوناگونى ابراز شده است.

معتبر نبودن [ثبوت هلال براى همه شهرهاى اسلامى] سبب مى گردد که میان مسلمانان اختلاف و پراکندگى به وجود آید. و شارع مقدس راضى به این نیست. امامان دین (ع), هیچ گاه راضى به تفرقه بین مسلمانان نبوده اند و از این روى, مى بینیم به مسأله تقیه فوق العاده اهمیت مى داده اند.

علامه در باب استحباب استهلال, با اشاره به اهمیت حفظ وحدت و جلوگیرى از اختلاف بین مسلمانان مى نویسد:

(و یستحب الرأى للهلال لیلة الثلثین من شعبان و رمضان و یطلبه لیحتاطوا بذلک بصیامهم و یسلموا من الأختلاف257)

شب سى ام ماه شعبان و رمضان, استهلال مستحب است, تا در امر روزه, جانب احتیاط را نگهداشته و از اختلاف سالم مانند.

روشن است اگر در مسأله رؤیت هلال, هر شهرى بر اساس افق محل خویش عمل کند و رؤیت هلال ماه در آن شهر براى شهرهاى دیگر کافى نباشد, اختلاف و تفرقه به وجود مى آید و بر شکوه و عظمت مراسم عبادى سیاسى خدشه وارد مى شود.

این که ائمه (ع), شیعیان را در مسأله روزه, به هماهنگى با مردم (احتمالاً اهل سنت) فرا خوانده اند, مؤید همین نکته است.

امام باقر (ع) مى فرماید:

(صم حین یصوم الناس, وأفطر حین یفطر الناس فانّ اللّه عزّوجل جعل الأهلة مواقیت258) هنگامى که مردم [احتمالاً اهل سنت] روزه مى گیرند روزه بگیر و هنگامى که آنان افطار مى کنند, افطار کن که خداى سبحان هلالهاى ماه را میقات قرار داده است.

8. حرمت روزه در روز عید فطر و قربان روزه گرفتن در روز عید فطر و قربان, به اتفاق شیعه و سنى, حرام است. بر اساس قول به عدم تعمیم, هر کسى به افق محل خویش بخواهد روزه بگیرد و مراسم عید را برگزار کند, لازم مى آید که در روز واحدى روزه بر عده اى از مسلمانها واجب و بر عده دیگر حرام باشد. ولى بنابر قول به تعمیم, چنین مسأله اى پیش نمى آید. این نیز, مى تواند مؤید نظریه تعمیم به حساب آید.

9. پیامدها قول مشهور, که رؤیت هلال ماه را در هر شهرى, براى مسلمانان همان شهر و احیاناً شهرها و روستاهاى مجاور و نزدیک آن, ملاک عمل مى دانند و قابل تعمیم به دیگر شهرهاى دور نمى دانند, فروعى را در پى مى آورد که فقهایى چون علامه در تذکره260, صاحب مدارک261, شهید262 و … به آنها اشاره کرده اند, مثلاً: شخصى, اول ماه در شهرى بوده که هلال ماه در آن شهر شب شنبه رؤیت شده است و بعد به شهر دیگرى رفته که هلال ماه در آن جا, شب یکشنبه دیده شده است و یا به عکس, این شخص بر اساس کدام افق باید رفتار کند؟

شهید اول مى نویسد:

(لو رأى الهلال فى بلد لیلة الجمعة مثلاً ثم سافر الى بلد بعیدة شرقیه قد رؤى فیها لیلة السبت او بالعکس فانه ینتقل حکمه الى الثانى على اظهر القولین, فیصوم واحداً و ثلثین و یفطر التاسع والعشرین263)

اگر هلال ماه را در شب جمعه, در شهرى ببیند و آن گاه به شهر دورى, در جانب شرقى, که ماه را در شب شنبه رؤیت کره اند, مسافرت کند, یا به عکس, قول روشن تر و واضح تر آن است که حکم شهر دوّم, در مورد وى جارى است. پس باید سى و یک روز روزه بدارد و یا در روز بیست و نه افطار کند و عید بگیرد.

شهید, بر اساس احتمالى که خود مطرح ساخته (جواز تعمیم به بلاد غربى نه شرقى) مثال زده است. در قول مشهور هم که به بیش از شهرهاى نزدیک را حجت نمى دانند, عیناً همین مثال مطرح مى شود.

نتیجه: از آنچه تاکنون در مورد رؤیت هلال و اختلاف افقها بحث شد, نتیجه مى گیریم:

1. در مسأله جواز تعمیم رؤیت هلال به دیگر شهرهاى اسلامى, بین فقهاى اسلام اختلاف است و دو قول عمده در مسأله ابراز شده:

* قول مشهور. اعتقاد به ثبوت رؤیت هلال در شهر محل رؤیت و شهرهاى مجاور و هم افق, نه دیگر شهرها.

* قول غیر مشهور. اعتقاد به تعمیم ثبوت رؤیت هلال به تمامى شهرهاى اسلامى, چه دور و چه نزدیک, چه هم افق و چه غیر هم افق.

2. در میان فقهاى عامه نیز اختلاف است. مشهور معتقد به تعمیم هستند. ابوحنیفه و برخى از شافعیه همچون مشهور فقهاى شیعه نظر دارند.

3. در منابع روایى, سخنى از پیامبر و ائمه (ع) در مورد شهرهاى نزدیک و دور و مسأله تعمیم و یا عدم تعمیم رؤیت هلال, وجود ندارد. آنچه هست, در مورد بیان راههاى ثبوت هلال و طرق معتبر شرعى است.

4. نظریه تعمیم, در میان فقهاى شیعه بیشتر از زمان مرحوم علامه به بعد پیدا شده و در میان معاصرین, طرفداران بیشترى پیدا کرده است.

5. مسأله نزدیکى و دورى شهرها, که مبناى قول به عدم تعمیم است, ضابطه و تعریف مشخصى ندارد و در مورد میزان نزدیکى و دورى شهرها, آراء و نظریه هاى گوناگونى ابراز شده است.

6. براى نظریه مشهور, دلایلى اقامه شده که مهمترین آن, قیاس طلوع و غروب قمر, به طلوع و غروب خورشید و مسأله اختلاف افقهاست.

7. وضعیت تکوینى ماه و حرکت آن با حرکت زمین و طلوع و غروب خورشید, تفاوت دارد و قیاس رؤیت هلال, به طلوع و غروب خورشید, قیاس مع الفارق است.

8. خروج ماه از محاق, امر واحدى بیش نیست و تا فاصله اى که اختلاف افق بین شهرها به اندازه اى نباشد که شب و روز با هم فرق کند, براى همه, با اندک تفاوتى قابل رؤیت و براى همه آن شهرها اول ماه است.

9. طرفداران نظریه عدم تعمیم, در میان اهل سنت نیز, براى اثبات نظر خویش دلایلى اقامه کرده اند که مهم ترین آن, روایت کریب است که از نظر سند و دلالت, نمى شود به آن اعتماد کرد.

10. طرفداران نظریه تعمیم, علاوه بر بهره گیرى از وضعیت تکوینى ماه و نیز مسأله وحدت خسوف, به اطلاق روایات و آیه شریفه استدلال کرده اند.

11. افزون بر دلایلى که براى قول به تعمیم اقامه شد, به دلایلى تبرعى و مستنداتى که بر نظریه تعمیم تأکید مى کند نیز, استناد شده است.


1. (سوره یونس), آیه 5.
2. (تحریرالوسیله), امام خمینى ج1/440 ـ 455, دارالتعارف, بیروت.
3. (سوره بقره), آیه 189.
4 و5. (سوره احقاف), آیه 5.
6. (تحریرالوسیله), ج2/335.
7. (سوره بقره), آیه 228; (تهذیب الأحکام), محمدبن حسن طوسى, ج4/173, دارالتعارف, بیروت.
8. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج15/44. داراحیاءالتراث العربى, بیروت.
9. (همان مدرک), ج18/526; ج13/143; ج15/451.
10. (همان مدرک), ج18/526; ج6/82.
11. (المقصود من الجمل والعقود), نجم الدین جعفر بن حسن, معروف به محقق حلى, تحقیق رضا استادى, چاپ شده در (الرسائل التسع)/350, کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى, قم; (نهایة الأحکام فى معرفة الأحکام), علامه حلى, تحقیق سیدمهدى رجائى, ج2/440, مؤسسه اسماعیلیان, قم.
12. (بحارالأنوار), محمدباقر مجلسى, ج55/124, مؤسسة الوفاء, بیروت.
13. (فقه الأمام جعفرالصادق), محمدجواد مغنیه, ج2/72, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.
14. در همین راستا, اختلاف و ناهماهنگى در تعیین روز دهم ذیحجه و برگزارى اعمال روز عید قربان در مراسم حج براى برخى از قائلان به عدم تعمیم و نیز گروهى از مسلمانان, مشکلات فراوانى را ایجاد مى کند. همه ساله, گرفتن مراسم جداگانه, در روزهاى قبل و یا بعد از آن, از سوى برخى از علماء علاوه بر دردسرها و مشقتهاى فراوان براى خود آنان, اسباب اختلاف و تشتت مسلمانان و بدبینى گروهى از آنان را پدید مى آورد.
15. (فتح البارى فى شرح صحیح البخارى), ابن حجر عسقلانى, ج4/123.
16. (مقنعة), شیخ مفید/296, کنگره جهانى شیخ مفید.
17. (شرایع الأسلام), نجم الدین جعفر بن حسن, محقق حلى, ج1/200, دارالأضواء, بیروت.
18. (المبسوط فى فقه الأمامیه), شیخ طوسى, ج1/268, المرتضویه لأحیاء الآثار الجعفریه, قم.
19. (النهایة, فى مجرد الفقه والفتاوى) شیخ طوسى/151, دارالکتاب العربى, بیروت.
20. (المهذب), عبدالعزیز بن البراج الطرابلسى, ج1/190, مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین, قم.
21. (قیروان) نام شهر و ولایتى است در لیبى, از توابع بنغازى. ر. ک. (مراصد الأطلاع, على اسماء الأمکنة والبقاع مختصر معجم البلدان لیاقوت), صفى الدین عبدالمؤمن بغدادى, تحقیق على محد البجاوى, ج3/1139, دارالمعرفة, بیروت; (فرهنگ معین), ج6/1484 امیرکبیر, تهران.
22. (الوسیله الى نیل الفضیلة), ابن حمزه, چاپ شده در (سلسلة الینابیع الفقهیه), على اصغر مروارید, ج6/240.
23. (ایضاح الفوائد فى شرح اشکالات القواعد), محمد بن حسن بن یوسف بن مطهر حلى, ج1/251, اسماعیلیان, قم.
24. (جامع المقاصد فى شرح القواعد), محقق کرکى, ج3/93, مؤسسة آل البیت, قم.
25. (مجمع الفایدة والبرهان) مولى احمد المقدس اردبیلى, ج5/294 انتشارات اسلامى, قم.
26. (مدارک الأحکام فى شرح شرایع الأسلام), محمد بن على الموسوى العاملى, ج6/171, مؤسسه آل البیت, قم.
27. (ذخیرة المعاد فى شرح الأرشاد), ملامحمد باقر سبزوارى/532, مؤسسه آل البیت, قم.
28. (تهذیب الأحکام), شیخ طوسى, ج4/154, دارالتعارف, بیروت; صعب, (وسایل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج7/210.
29. (المسائل الطبریه) محقق حلى, چاپ شده در (الرسائل التسع)/321.
30. (همان مدرک)/322.
31. (مبسوط), ج1/268.
32. (الدروس الشرعیه فى فقه الأمامیة), شهید اول, ج1/285, انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین, قم.
33. (رساله اثنى عشریه فى الصوم), شیخ بهایى, چاپ شده در مجله (تراثنا), شماره2/207, سال سوم, جمادى الأولى والثانى 1408.
34. (دروس), ج1/285.
35. (مبسوط), ج1/268.
36. (تذکرة الفقهاء), علامه حلى, ج1/269, مکتبة المرتضویه لأحیاء الآثار الجعفریة.
37. (منتهى المطلب), علامه حلى, ج2/593.
38. (تحریرالأحکام), علامه حلى, ج1/82, مؤسسه آل البیت, مشهد.
39. (ارشاد الأذهان الى أحکام الأیمان), علامه حلى, ج1/303, انتشارات اسلامى, قم.
40. (قواعدالأحکام), علامه حلى, ج1/69, منشورات رضى, قم.
41. (منتهى المطلب), ج2/593.
42. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/393.
43. (تحریرالاحکام), ج1/82.
44. (مستندالشیعه فى احکام الشریعه), مولى احمد نراقى, ج2/133, کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى.
45. (الحدائق الناظرة فى احکام العترة الطاهرة), شیخ یوسف بحرانى, ج13/266, انتشارات اسلامى, قم.
46. (وافى) محمد محسن فیض کاشانى, ج11/120, مکتبة الأمام امیرالمؤمنین (ع), اصفهان.
47. (مهذب الأحکام), سیدعبدالأعلى سبزوارى, ج1/289; (مستند عروة الوثقى), آیة اللّه خویى, ج2/115; (الفتاوى الواضحة), شهید محمد باقر صدر, ج1/620 ـ 630, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت.
48. (کتاب الطهارة), شیخ مرتضى انصارى.
49. (جواهرالکلام), شیخ محمد حسن نجفى, ج16/361, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
50. (مجمع الفایدة والبرهان), ج5/291.
51. (جامع المقاصد), ج3/93; (منهاج الصالحین), ج1/394; (تحریرالوسیله), ج1/297.
52. (مستندالشیعه), ج2/133.
53. (الفتاوى الواضحة), شهید محمدباقر صدر, ج1/620 ـ 630.
54. (مهذب الأحکام), سید عبدالأعلى سبزوارى, ج10/283.
55. (مستند عروة الوثقى) آیة اللّه خویى, ج2/115.
56. (جواهرالکلام), ج16/361.
57. (منتهى المطلب), ج2/593.
58. (تحریرالأحکام), ج1/82.
59. (تذکرة الفقهاء), ج1/269.
60. (المعتبر), محقق حلى/311.
61. (شرایع الاسلام), ج1/200.
62. (ارشاد الأذهان), ج1/303.
63. (قواعد الأحکام), ج1/69.
64. (جامع المقاصد), ج3/93.
65. (مسالک الأفهام), زین الدین بن على العاملى, الجبعى, معروف به شهید ثانى, ج1/59, قم, دارالهدى للطباعة والنشر.
66. (مجمع الفایدة والبرهان), ج5/294.
67. (مبسوط), ج1/268.
68. (المناهل), سیدمحمد مجاهد (م 1242). بخشى از این کتاب در سال 1274 و بخشى در سال 1315 در تهران چاپ شده است. ولى ظاهراً قسمت (صوم) آن چاپ نشده است. نسخه خطى آن در کتابخانه ملک به شماره /2951 در فهرست 1/740 ـ 741 و کتابخانه مسجداعظم به شماره هاى 81 ـ 82, 341 ـ 342, در فهرست 380 ـ 390, ثبت شده است. ر. ک. (مقدمه اى بر فقه شیعه) حسین مدرسى طباطبائى, ترجمه محمد آصف فکرت/328, مشهد, آستان قدس رضوى; (الذریعة), آقابزرگ تهرانى, ج22/352.
69. (منتهى), ج2/593.
70. (تحریرالأحکام), ج1/82.
71. (مدارک الأحکام), ج6/173.
72. (مبسوط), ج1/268.
73. (تحریرالأحکام), ج1/82.
74. (مشارق الشموس) حسین بن جمال الدین محمد خوانسارى/473, مؤسسه آل البیت.
75. (الفقه الأسلامى و ادلته), وهبة الزحیلى, ج2/605 ـ 610; (المغنى), (ابن قدامه حنبلى), ج3/7. (الفقه المنهجى), ج2/77; (مجموعه رسائل), ابن عابدین/229; (تفسیر قرطبى), 2/295 (بدایة المجتهد), ج1/287.
76. (المغنى), ابن قدامه حنبلى, ج3/7.
77. (الجامع لأحکام القرآن), محمد بن احمد الأنصارى القرطبى, ج2/295, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
78. (بدایة المجتهد), محمد بن رشد قرطبى, ج1/287, دارالمعرفة, بیروت.
79. (کتاب الفقه على المذاهب الأربعة), عبدالرحمان الجزیرى, ج1/550, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
80. (مجموعه رسائل), ابن عابدین/229.
81. (الفقه المنهجى), ج2/77; (التاج الجامع للأصول), ج2/57. (احیاء علوم الدین), محمد غزالى, ج1/232.
82. (تذکرة الفقهاء) علامه حلّى, ج1/269.
83. دکتر وهبه الزحیلى در (الفقه اسلامى و ادلته), ج2/609, مى نویسد ابن حجر شش قول در مسأله بیان کرده است.
84. (مقنعه), شیخ مفید/296.
85. (فتح البارى), ج4/123.
86. (کتاب العین), ج7/123; (فرهنگ لاروس), ج2/1911; (فرهنگ معین), ج3/2259; (تاریخ یعقوبى), ج2/154.
87. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/396; (مستمسک عروة الوثقى), سید محسن حکیم, ج8/470.
88. (مستند الشیعه), ج2/133.
89. (وافى), ج7/121.
90. (مسالک), ج1/59.
91. (مدارک الأحکام), ج6/172.
92. (کفایة الاحکام)/52.
93. (کتاب الطهارة), شیخ انصارى, بخش صوم.
94. (تذکرة), ج1/269.
95. (مسالک), ج1/59, شهید با ذکر مصادیقى از شهرهاى نزدیک و دور, معیار دورى و نزدیکى را در اختلاف و اتحاد طلوع و غروب خورشید دانسته است. وى در این زمینه مى نویسد:
(و لا ریب فى کون مثل بغداد والکوفة متقارباً و مثل خراسان والعراق والشام متباعدةً, انّما الکلام فى الحدّ الذى یوجب البعد والظاهران المرجع فیه الى اختلاف المطالع, فانها هى الموجبة لأختلاف الرؤیة, بناء على ما دلت علیه البراهین الأعتباریة من انّ الأرض کرویة, فیختلف المطالع باختلاف محالها, و تطلع الکواکب على جهاتها الشرقیة قبل طلوعها, على الغربیة, و کذلک الغروب. فعلى هذا یمکن ان لا یرى الهلال عند الغروب فى البلاد الشرقیه لقربه من الشمس, ثم یرى فى تلک اللیلة فى الغربیة لتأخر غروبها, فیحصل التباعد بینهما, الموجب للرؤیة, و هذا امر قد شهدت بالتجربة فضلاً عن البراهین)
از سخن شهید چند نکته فهمیده مى شود:
1. میزان دورى و نزدیکى, اختلاف طلوع و غروب خورشید است.
2. کرویت زمین سبب اختلاف رؤیت است.
3. کواکب و از جمله ماه, در شهرهاى شرقى زودتر شهرهاى غربى دیده مى شوند و دیرتر غروب مى کنند.
5. ممکن است ماه در شهرهاى غربى دیده شود, ولى در شهرهاى شرقى دیده نشود.
96. (میل) واحد اندازه گیرى طول است. هر میل, معادل 1848 متر است و نیز برابر با چهارهزار ذراع و برابر با یک سوم فرسخ ر. ک: (فرهنگ معین), ج4/4504.
97. (ایضاح الفوائد), ج1/252.
98. (کسوف), به معناى گرفتن خورشید است, ولى در لغت عربى به معناى ماه گرفتگى و خورشید گرفتگى هر دو به کار مى رود. ر. ک. (فرهنگ معین), ج3/2975.
99. (مصباح الهدى), ج8/392.
100. (همان مدرک).
101. (همان مدرک).
102. (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/605, 609.
103. (الفقه على المذاهب الأربعة), ج1/550; (التاج الجامع للأصول), ج2/57.
104. (مبسوط), ج1/268.
105. (اصباح الشیعه), چاپ شده در (سلسلة ینابیع الفقهیة), گردآورى على اصغر مروارید ج6/254, مؤسسه فقه الشیعه, الدارالاسلامیه.
106. (کتاب الطهارة) شیخ انصارى, کتاب صوم.
107. (فتح البارى), ج4/123.
108. (تذکرة), ج1/269.
109. (فرهنگ معین), ج3/3998.
110. (احیاء علوم الدین), غزالى, ج1/232, دارالمعرفة, بیروت.
111. (فتح البارى), ج4/123.
112. (محجة البیضاء), مولى محسن فیض کاشانى, ج2/127.
113. (مصباح الهدى), ج 8/392.
114. (الفقه), سیدمحمد شیرازى, ج36/195.
115. (همان مدرک)/194.
116. (وافى), ج7/121.
117. (سوره بقره) آیه/185.
118. (الفقه), سیّد محمد شیرازى ج36/197.
119. (تفسیرالمیزان), علامه محمد حسین طباطبائى, ج2/24, مؤسسة الأعلمى, بیروت; (مجمع البیان), امین الاسلام طبرسى, ج2/123; (تفسیر تبیان), شیخ طوسى, ج2/123.
120. (فقه القرآن), سعیدبن هبة اللّه راوندى (م: 573 هـ . ق.), تحقیق سیداحمد حسینى, ج1/178, کتابخانه آیة اللّه نجفى, قم.
121. (وسایل الشیعه), شیخ حر عاملى, تحقیق عبدالرحیم ربانى شیرازى, ج7/186, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
122. (همان مدرک)/183.
123. (همان مدرک)/182.
124. (مرآة العقول), مولى محمد باقر مجلسى, ج16/229. دارالکتب الأسلامیه.
125. (وسایل الشیعة), ج7/ باب 3 از ابواب احکام شهر رمضان.
126. (ذخیرة المعاد)/532.
127. (الفقه), سیدمحمد شیرازى ج36/196.
128. (مستند عروة), ج2/120; (مستمسک عروة), ج8/470; (وافى) ج11/120.
129. (وسایل الشیعه), ج7/192, 218.
130. (همان مدرک)/209.
131. (وافى), ج7/120, پاورقى مرحوم شعرانى در مورد قول مرحوم فیض.
132. (مستمسک عروة), ج8/470; (حدائق الناظره), ج13/265.
133. (مستند عروة), ج2/120.
134. (سوره اسراء), آیه 78.
135. (تحریرالوسیله), ج1/136; (وسایل) ج5/249.
136. (طنجه) نام شهرى است در ساحل دریاى مغرب. ر. ک: (مرا صدالأطلاع), ج2/894.
137. (وافى), ج7/120, پاورقى مرحوم شعرانى.
138. (وسایل الشیعة), ج3/145.
139. ر. ک: (الفقه), سیدمحمد شیرازى, ج36/197.
140. (وسایل الشیعة), ج7/213.
141. (مستند عروة), ج2/117.
142. ر. ک: (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/608; (مغنى), ج3/7.
143. (مصباح الهدى), ج8/395.
144. (مستند عروة), ج2/117.
145. (الفقه) سیدمحمد شیرازى ج36/197.
146. ر. ک: (التاج الجامع للأصول فى احادیث الرسول), منصور على ناصف, ج2/57, داراحیاء التراث العربى بیروت (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/608.
147. (الفقه), سیدمحمد شیرازى ج36/197.
148. (مستندالشیعه), ج2/133.
149. (جواهرالکلام), ج16/361; (مستمسک عروة), ج8/470.
150. (نهایه) شیخ طوسى/151; (مبسوط) شیخ طوسى ج1/268.
151. (شرایع الاسلام) محقق حلّى ج1/200.
152. (تذکرة), ج1/269. (منتهى) ج2/593.
153. (الأصول العامه للفقه المقارن), محمدتقى حکیم/224, مؤسسة آل البیت.
154. (مغنى) ابن قدامه ج3/7.
155. (تذکرة), ج1/269.
156. (منتهى), ج2/593.
157. (الفقه), ج36/197. (ایضاح الفوائد), ج1/152.
158. (سنن بیهقى), ج4/251, چاپ بیروت (سنن ترمذى), ج3/76.
159. (سنن ترمذى), ج3/76.
160. (منتهى), ج2/593.
161. (مغنى), ابن قدامه ج3/7.
162. (منتهى), ج2/593.
163. (همان مدرک).
164. (منتهى), ج2/593, (تحریر), ج1/82.
165. (مستندالشیعة), ج2/133.
166. (حدائق الناظره), ج13/266.
167. (وافى), ج11/120.
168. (سبل الرشاد), سید ابوتراب خوانسارى. این کتاب شرح (نجات العباد), شیخ محمدحسن نجفى, صاحب جواهر است. در سال 1364هـ . ق. در نجف چاپ شده است. ما به این کتاب دست نیافتیم ولى صاحب مستند و مرحوم آملى و دیگران قول به تعمیم را به وى نسبت داده اند. 
169. ر. ک: (مهذب الأحکام), ج10/288. (مصباح الهدى), ج8/394. (مستند عروه), ج2/116.
مرحوم آقا بزرگ تهرانى در (الذریعة), ج14/100 و در (طبقات اعلام الشیعة), قرن چهاردهم, ج1/27, از این کتاب یاد کرده است. حسین مدرسى طباطبائى این کتاب را به عنوان شرح نجات العباد مرحوم صاحب جواهر ذکر کرده است. ر. ک. (مقدمه اى بر فقه شیعه)/343 و نیز رجوع شود و در مورد قول به تعمیم به: (فقه الصادق) 84/281; (الفتاوى الواضحه) ج1/620 ـ 630; (وافى), ج11/120.
170. (بحارالأنوار), ج93/306; (دائرة المعارف القرن العشرین), محمد فرید وجدى, ج7/939, دارالمعرفة, بیروت; (الفتاوى الواضحة), ج1/620 ـ 630.
171. (سوره بقره) آیه/189.
172. (بحارالأنوار), ج55/151, 152.
173. (همان مدرک), ج87/107.
174. (تحقیقات اسلامى), نشریه بنیاد دایرة المعارف اسلامى, سال هفتم, شماره 1, سال 1371 مقاله آقاى ماشاء اللّه على احیایى.
175. (الفتاوى الواضحة), ج1/620 ـ 630.
176. (دائرة المعارف القرن العشرین), فرید وجدى, ج1/181.
177. (وسایل الشیعة), ج3/145.
178. (مهذب الأحکام), ج10/287.
179. بر همین اساس, برخى تا فاصله اى که اختلاف افق بیش از نُه ساعت نباشد, رؤیت هلال را تعمیم داده اند و برخى دیگر, این میزان را حتى تا ده ساعت نیز ذکر کرده اند. ظاهراً منظور همه این است که تا هنگامى که به گونه اى نباشد که شب و روز آن شهرها, با هم فرق کند. ر. ک. (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/620 (وافى), ج11/120.
180. (مهذب الأحکام), ج10/288.
181. (مستند عروة), ج2/117.
182. (الفتاوى الواضحة), ج1/626.
183. (مستندالشیعه), نراقى, ج2/133.
184. (الفتاوى الواضحة), ج1/627, 628.
185. (دائرة المعارف القرن العشرین), ج7/942.
186. (شرح الصحیفة الکاملة السجادیة), میرداماد, تحقیق سیدمهدى رجایى/370, اصفهان, مهدیه میرداماد.
187. (سوره بقره), آیه 185.
188. (منتهى), ج2/592; (تذکرة), ج1/269.
189. (سوره بقره), آیه 185.
190. (مغنى), ابن قدامه ج3/7.
191. (سوره بقره), آیه 185.
192. (المنار), محمد رشید رضا, ج2/162, دارالمعرفة, بیروت.
193. (تفسیر المیزان), ج2/24.
194. (مجمع البیان), امین الاسلام طبرسى, ج2/122, دارمکتبة الحیاة, بیروت.
195. (الکشاف), زمخشرى (م: 528 هـ.ق.), ج1/227, نشر ادب الحوزه, قم.
196. (تفسیر صافى), مولى محسن فیض کاشانى, ج2/202, مؤسسه اعلمى, بیروت.
197. (تفسیر نورالثقلین), عبد على بن جمعه العروسى الحویزى, تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى, ج1/168, اسماعیلیان, قم.
198. (تفسیر السراج المنیر), الخطیب الشربینى, ج1/120, دارالمعرفة, بیروت.
199. (تفسیر نورالثقلین), ج1/168.
200. (تذکرة), ج1/269.
201. (منتهى), ج2/592.
202. (وسایل الشیعة), ج7/183.
203. (همان مدرک)/181.
204. (مهذب الأحکام), ج10/284.
205. (همان مدرک)/289.
206. (وافى), ج11/120, پاورقى مرحوم شعرانى.
207. (وسایل الشیعة), ج7/192.
208. (همان مدرک)/183.
209. (همان مدرک)/211.
210. (همان مدرک)/189.
211. (منتهى), ج2/593.
212. (مهذب الأحکام), ج10/285.
213. (مستند الشیعة), ج2/133.
214. (وافى),ج11/120.
215. (حدائق الناضره) ج13/266.
216. (مستند عروة), ج2/121, کتاب صوم.
217. (فقه الصادق), ج8/281; (مستمسک عروه), ج8/470.
218. (تهذیب الأحکام), ج4/159; (وافى), ج11/123.
219. (حدائق الناضره), ج13/263.
220. (وافى), ج11/123.
221. (الفقه), ج36/198; (جواهر), ج16/361; (مجمع الفایدة والبرهان), محقق اردبیلى, ج5/195.
222. (کتاب الطهارة), شیخ انصارى کتاب صوم.
223. (مصباح الهدى), ج8/395.
224. (مستند عروة), ج2/120.
225. (وسایل الشیعه), ج7/192.
226. (سوره بقره) آیه 187.
227. (مهذب الأحکام), ج10/286.
228. (وافى), ج11/121.
229. (همان مدرک).
230. (منتهى), ج2/592.
231. (مستندالشیعه), ج2/133.
232. (ر. ک: (مستند عروة), ج2/117; (الفتاوى الواضحة), ج1/623.
233. (سوره قدر), آیه 2.
234. (سوره دخان), آیه 4, 5.
235. (مستند عروة), ج2/122.
236. (وسایل الشیعة), ج7/262, 263.
237. (مهذب الأحکام), ج10/289; (فقه الصادق), ج8/280.
238. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج3/133.
239. (مستند عروة), ج2/122, کتاب صوم; (مهذب الأحکام), ج10/289.
240. (مستند عروة).
241. (بحارالأنوار), ج87/96 ـ 108.
242. (بلدالأمین) کفعمى/91.
243. (مصباح المتهجد) کفعمى/292.
244. (جواهر), ج16/361.
245. (مهذب الأحکام), ج10/289.
246. (تهذیب), ج4/155.
247. (تذکرة), ج1/268.
248. (منتهى), ج2/587.
249. (ملاذالأخیار), ج6/449.
250 . (تهذیب), ج4/155.
251. (الفتاوى الواضحة), ج1/620.
252. (مستند عروة), ج2/118.
253. (مهذب الأحکام), ج10/286.
254. (شرح صحیفه سجادیه), میرداماد/342.
255. (الفقه الأسلامى و ادلته), ج2/610.
256. (مهذب الأحکام), ج10/289.
257. (منتهى), ج2/590.
258. (وسایل الشیعة), ج7/212.
259. (تهذیب الاحکام), ج4/157; (وافى), ج11/120. 
260. (تذکرة), ج1/269.
261. (مدارک), ج6/173.
262. (مسالک), ج1/59.
263. (دروس), ج1/286.