شطرنج

نوع مقاله : مقاله پژوهشی


                                   

چندى پیش, نخستین بخش این نوشتار را در آغازین شماره مجله فقه در نظرگاه اهل تحقیق نهادیم.

در آن جا به بررسى پیشینه شطرنج پرداختیم و گفتیم که شطرنج بر اساس بررسى تاریخى, نخست در هندوستان پدید آمد و در آن زمان بازى آن بیانگر تدبیر در نظام کیهانى بود و این که زندگى آدمى بر تدبیر استوار است. ابتکار این بازى, در رویارویى با (نرد) بود که حکایت از جبر در نظام کیهانى و تقدیر در زندگى انسانها داشت.

پدیده شطرنج, از هندوستان به ایران آمد و در دربار ساسانیان جایگاه ویژه اى گرفت و از آن جا در سطح زندگى توده هاى مردم گسترش یافت.

این بازى در روزگار نخست پیدایش, به عنوان وسیله تفریح و سرگرمى مطرح بود, لیکن در سیر تاریخ از آن در (قمار) بازى استفاده شد, تا آن جا که کاربردى جز (قمار) نداشت.

از دربار ساسانیان و جامعه ایران, به دربار حاکمان و جامعه اسلامى عرب منتقل شد و همپاى رقص و باده و غنا, رواج یافت.

جامعه اسلامى, در ابتداى ورود شطرنج, آن را به عنوان فرهنگ مجوس و ویژه آن مى شناخت و در نزد مردمان, شطرنج, کاربردى جز قمار و وسیله سرگرمى پادشاهان نداشت و قمار بازى, تنها استفاده اى بود که از آن مى شد و در کتابهاى فقهى و تاریخى از شطرنج, به عنوان وسیله قمار یاد شده است.

در روزگارى از سرزمینهاى عربى, به اروپا, انتقال یافت, در آن جا نیز, تنها کاربرد آن, قمار بود.

شطرنج, در ردیف نرد بود, تا این که پس از تشکیل المپیادهاى ورزشى و برگزارى مسابقه هاى قاره اى و سپس بین المللى, شطرنج, از آن جا که فکر و اندیشه و تدبیر, در آن نقش اساسى داشت از نرد جدا شد و در ردیف برنامه هاى ورزشى قرار گرفت و موضوعى به طور کامل, جداى از نرد پیدا کرد و رفته رفته, از قمارخانه ها بساط شطرنج برچیده شد.

این دگرگونى موضوع, اکنون بررسى فقهى نوى را سزاست که باید اهل دقت و اندیشه در مسائل فقهى, به آن بپردازند. از این روى, به این مقوله پرداختیم و بخشى از آن را که ویژه نقد و بررسى دیدگاههاى شیخ انصارى بود, در شماره آغازین مجلّه فقه, ارائه دادیم و اکنون ادامه آن را که بررسى مبانى فقهى شطرنج است, به پیشگاه اهل فکر, تقدیم مى داریم.

در بررسى فتواها به این موضوع بر مى خوریم که در دوره هاى نخست, فقیهان بر حرام بودن معامله و بازى شطرنج, به عنوان وسیله اى که جز در قمار کاربرد ندارد. فتوا داده اند و استفاده حلالى براى آن انگاشته نشده است.

در دوره هاى پسین, حکم را تفصیل داده اند و بر حرام بودن, به گونه مطلق, به گمان افتاده اند:

(اگر استفاده حلال براى این گونه ابزار انگاشته شود و براى همین منظور دادوستد شود, جایز است, هر چند این انگاره بسیار نادر است.)

یا:

(اگر این گونه ابزار شکسته شود, آیا اعتبار مالى دارد یا خیر؟ اگر دارد حکم به حرام بودن معامله به طور مطلق, اشکال دارد.)

در روزگار پسین, که بازى شطرنج بدون بردو باخت و به عنوان تفریح و سرگرمى مطرح شد. شمارى فتوا دادند:

(بازى با ابزار ویژه قمار, هر چند بدون برد و باخت باشد, حرام است.)

اکنون که شطرنج از ردیف ابزار قماربازى خارج و در ردیف ورزشهاى مباح قرار گرفته است, دلیلى بر حرام بودن آن وجود ندارد.

اگر دلیلهاى حرام بودن, آن را در برنگرفت, دلیلها و اصول اولیه, بر مباح بودن آن حکم مى کند و با استناد به این قواعد, مى توانیم بر حلال بودن آن فتوا دهیم.

ثابت کردن حرام بودن بازى شطرنج در زمان و شرایط کنونى, بستگى دارد به ثابت کردن یکى از دو حکم زیر:

الف. حرام بودن بازى شطرنج موضوعى است. چگونگى استفاده از شطرنج دخالتى در حکم آن ندارد. هر چند استفاده هاى مشروع و حلال داشته باشد, اما بازى آن, از نظر موضوعى حرام است; یعنى حکم بر حرام بودن, بستگى به شطرنج دارد, نه استفاده و کاربرد آن. بازى شطرنج, از آن جهت که شطرنج است, حرام است, هر چند ورزش باشد.

ب. استفاده از ابزارى که در گذشته در قمار کاربُرد داشته, حرام است, هر چند از موضوع خود خارج شده باشد و در قمار از آن استفاده نشود و قمارى در کار نباشد.

این سخن, بدان معناست که حکم حرام بودن, باقى مى ماند, هر چند موضوع دگرگون شود. ثابت کردن این مطلب, بسیار دشوارتر از ثابت کردن حرام بودن موضوعى است.

از آن جا که علامه در منتهى, طباطبایى درمناهل, محقق اردبیلى در مجمع الفائده, محقق نجفى در جواهر, ادعاى اجماع کرده اند که بازى شطرنج حرام است, بایسته خواهد بود مرورى در فتواى فقیهان شیعى داشته باشیم, تا روشن شود سخن آنان در حرام بودنِ شطرنج, بر چه مدارى دور مى زند. آیا اجماعى وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد, حرام بودن را درچه زمینه اى ثابت مى کند؟

با سیرى در فتواى فقیهان, مى توانیم مبناى آنان را در فتوایى که در باب شطرنج داده اند, به دست آوردیم و این روشن خواهد کرد که آیا فتواهاى آنان, بازى کنونى شطرنج را در مراکز ورزشى و تفریحى, در بر مى گیرد, یا خیر.

اگر ما توانستیم از سخن آنان به دست آوریم که فتواى آنان در حرام بودن شطرنج, شطرنج قمارى را در بر مى گیرد, در این صورت, به طور قطع خواهیم گفت: فتواى آنان, بازى شطرنج که در این زمان وجود دارد, در بر نمى گیرد; زیرا فتواى فقیهان ما, بر حرام بودن قمار استوارند و شطرنجى که اکنون در میدانهاى بازى به کار مى رود, از ابزار قمار بودن بیرون آمده که قمارى در کار نیست, بازى فکرى است.

اجماع
براى درستى و نادرستى و گستره اجماع, آراى فقیهان را به بوته بررسى مى نهیم:

* شیخ مفید (366 ـ 413):
(و کل ما حرمه الله تعالى و حظره على خلقه فلایجوز الاکتساب به ولا التصرف فیه فمن ذلک… وعمل الاصنام والصلبان والتماثیل المجسمه والشطرنج والنرد وما اشبه ذلک حرام وبیعه وابتیاعه حرام.)1

هر چیزى را که خداوند حرام و بندگان را از آن بازداشته, جایز نیست, معامله و یا استفاده از آن, از این جمله: ساختن بت و صلیب و مجسمه و استفاده از شطرنج و نرد و هر چه که همانند آنهاست, خرید و فروش آن حرام است.

شیخ مفید, در این فراز, شطرنج را در ردیف بت و صلیب و شراب قرارداده است که هیچ گونه استفاده حلال ندارند.

شریف مرتضى (355 ـ 436):
(اللعب بالنرد والشطرنج محرم محظور.)2

بازى با نرد و شطرنج ممنوع و حرام است.

شیخ طوسى (385 ـ 460):
(وعمل الاصنام والصلبان والتماثیل المجسمه والصور والشطرنج والنرد و سایر انواع القمار… فالتجارة فیها والتصرف والتکسب بها حرام محظور.)3

ساختن بت و صلیب و مجسمه و نقاشى و شطرنج و نرد و دیگر ابزار قمار… و تجارت و کسب و به کارگیرى آنها حرام است.

کلمه و (سایر انواع القمار) در کلام شیخ طوسى بر این مطلب به روشنى دلالت دارد که شطرنج را از ابزار قمار مى دانسته و حتى به عنوان سرگرمى نیز, سخنى از آن در میان نبوده است.

ابن براج (400 ـ 480):
(فاما المحظور على کل حال… والشطرنج والنرد وجمیع ماخالف ذلک من سایر آلات القمار.)4

آن قسم که در هر حالى حرام است… شطرنج و نرد و همانند آنها از دیگر ابزار قمار است.

وى, نخست دادوستد را بر سه دسته, دسته بندى کرده است: حرام, در همه حال و به هرگونه, مکروه و مباح. شطرنج را از قسم نخست دانسته است.

سخن وى نیز, به روشنى دلالت دارد که شطرنج از ابزار قمار است و فتواى بر حرام بودن را نیز بر موضوع قمارى بودن آن بار کرده است که در برگیرنده معامله و بازى با آن مى شود و از آن جهت که این فتوا را در مکاسب محرمه آورده, بازى با شطرنج به عنوان سرگرمى و بدون برد وباخت را در بر نمى گیرد.

سلار (م:463):
ایشان مکاسب را بر پنج دسته و معیشت را بر سه دسته مباح و مکروه و حرام تقسیم کرده است و در قسم حرام مى نویسد:

(فاما المحرم: … و بیع المسکرات من الأشربه… وعمل الاصنام والصلبان وکل آلة تظن الکفارة انها آلة عبادة لهم والتماثیل المجسمة والشطرنج والنرد وما اشبه ذلک من آلات اللعب والقمار وبیعه وابتیاعه.)5

از داد و ستدهاى حرام, داد و ستد نوشیدنیهاى مستى آور و ساختن بت و صلیب و هر چیزى که گمان مى رود ابزار پرستش کافران باشد و ساختن مجسمه و شطرنج و نرد و همانند اینها از ابزار بازى و قمار که خرید و فروش اینها نیز حرام است.

ایشان در موضوع ساختن و خرید و فروش شطرنج, از آن روى بر حرام بودن فتوا داده که ابزار بازى و قمار است.

بى گمان, این فتوا بازى با شطرنج, به عنوان ابزار سرگرمى را در بر نمى گیرد.

این احتمال درست است که قمار, عطف تفسیرى (اللعب) باشد که در این صورت شطرنج از ابزار قمار و ویژه بازى قمارى خواهد بود.

ابن ادریس (558 ـ598):
(فاما المحظور على کل حال: … وآلات جمیع الملاهى على اختلاف ضروبها من… وسایر التماثیل والصور ذوات الارواح مجسمة کانت او غیر مجسمة والشطرنج والنرد و جمیع ماخالف ذلک من سائر آلات القمار.)6

حرام و ناروایند در هر حال… ابزار تمام گونه هاى لهو و عکس صاحبان روح, چه مجسمه و چه غیر آن و شطرنج و نرد و تمام آنچه که همانند اینهاست از ابزار قمار.

وى نیز, به روشنى بیان کرده که شطرنج از ابزار قمار است و فتواى بر حرام بودن آن, نیز از آن جا سرچشمه مى گیرد که ابزار قمار است.

علامه حلى (648 ـ 736):
(کل مایکون المقصود منه حراما کآلات اللهو کالعود وآلات القمار کالشطرنج).7

هر چیزى که هدف از آن حرام است, مانند ابزار لهو, چون عود و ابزار قمار: شطرنج, حرام هستند.

علامه در مختصر النافع8 و تحریر9 نیز همین فتوا را دارد و شطرنج را ابزار قمار مى داند.

در منتهى مى نویسد:

(فإن جمیع أنواع القمارحرام من اللعب بالنرد والشطرنج.)10

همه گونه هاى قمار, چون بازى نرد و شطرنج, حرام هستند.

در تذکره بیان دیگرى دارد:

(ما أسقط الشارع منفعته لانفع له فیحرم بیعه کآلات الملاهى مثل العود والزمر وهیاکل العبادة المبتدعة کالصلیب والصنم وآلات القمار کالنرد والشطرنج ان کان رضاضها لایعد مالا و به قال الشافعى وإن عد مالا فالأقوى عندی الجواز مع زوال صفة المحرمة.)11

هر چیزى را که شارع سود را از آن برداشته, ارزشى ندارد. پس داد و ستد آن حرام خواهد بود چون: ابزار لهو: عود و مزمار و مجسمه هاى پرستش: صلیب و بت و ابزار قمار: نرد و شطرنج, اگر شکسته آن, مال به شمار نیاید و شافعى نیز, همین را گفته است و اما اگر شکسته آن, مال به شمار آید, قوى به نظر من, جایز بودن است, با این شرط که شکسته آن, ابزار قمار به شمار نیاید.

این سخن علامه, به روشنى دلالت دارد که دادوستد شطرنج از آن روى که ابزار قمار است, حرام است و اگر بشکند و دیگر ابزار قمار به شمار نیاید, دادوستد آن حلال خواهد بود.

علامه فرض حلال را در معامله شطرنج گنجانده و آن را در این فرض جایز دانسته است.

علامه در نهایه و معتبر, نامى از شطرنج به میان نیاورده است.

مجموع فتواهاى علامه بر مدار حرام بودن معامله و بازى شطرنج, به عنوان قمار دور مى زند و از بازى بدون برد و باخت, ساکت است.

شهید اول (734 ـ 786):
هر چیزى که مقصود از آن حرام باشد, حرام است.)12

وى در دروس از شطرنج نامى نبرده است و تنها قاعده کلى را بیان مى کند.

وى, در لمعه و شهید دوم در شرح آن, در زیر عنوان کسب حرام مى نویسند:

(وآلات اللهو… والصنم المتخذة لعبادة الکفار والصلیب الذى یبتدعه النصارى وآلات القمار کالنرد والشطرنج.)13

از جمله چیزهاى حرام ابزار لهو… و بت است که کافران آن را مى پرستند و صلیب که مسیحیان آن را پدید آورده اند و ابزار قمار چون نرد و شطرنج.

از کلام این دو شهید بزرگوار, بر مى آید که شطرنج در روزگار آنان از ابزار ویژه قمار بوده است و فتوا بر حرام بودن ساختن و دادوستد بر همین مدار دور مى زند. و این دو بزرگوار از بازى; شطرنج بدون برد و باخت سخنى به میان نیاورده اند.

محقق اردبیلى (م:993):
(الثانى ممایحرم بیعه والتکسب به: مایحرم لتحریم مایقصد به کآلات اللهو … والقمار وهو: اللعب بآلات المعدة له کالنرد والشطرنج… ودلیل تحریم الکل الإجماع… و معلوم تحریم التکسب بما هو المقصود منه حرام وهو اللعب المحرم والقمار والعبادة مع قصد ذلک فى البیع وکذا مطلقا, الا أن یکون بحیث یمکن الانتفاع بها فی غیر ذلک المقصود فیجوز بیعه حینئذ ویمکن مطلقا ایضا اذا کان ذلک المقصود واضحا ولاشک فی بعد هذا الفرض. ودر ذیل قمار فرمود: فإن جمیع انواع القمار حرام من اللعب بالنرد والشطرنج.)14

دوم از چیزهایى که خرید و فروش و کسب با آنها حرام است, چیزهایى است که هدف حرام بر آنها بار مى شود, مانند: ابزار لهو… و قمار. و قمار, همانا بازى با ابزارى است که براى این کار آماده شده باشند, مانند نرد و شطرنج… دلیل بر حرام بودن همه اینها اجماع است…

ایشان در شرح این موضوع که هدف حرام چیست, مى نویسد:

روشن است که حرام بودن کسب با آنچه که هدف حرام بر آن بار مى شود, بازى حرام و قمار و عبادت حرام است, با این شرط که در داد وستد همین هدفهاى حرام, منظور باشند. همچنین اگر در هنگام انجام داد و ستد نیز این هدفها, منظور نباشند, باز هم حرام خواهد بود, مگر آن که به گونه اى باشد که استفاده و به کارگیرى آنها در غیر این هدفهاى حرام ممکن باشد که در این صورت, با این شرط داد و ستد آنها روا خواهد بود.

همچنین شاید بگوییم دادوستد آنها, بدون آهنگ هدف حلال, جایز باشد, اگر هدف حلال روشن باشد. البته, این انگاره, کم رخ مى دهد.

ایشان, حرام بودن دادوستد شطرنج را بسته بر استفاده از آن در قمار مى داند; یعنى حرام بودنِ بازى با شطرنج در قمار, به دادوستد نیز سریان مى یابد. پس به دید ایشان, اگر شطرنج استفاده روا و حلالى داشته باشد, دادوستد آن, جایز خواهد بود15.

از سخن وى استفاده مى شود که حرام بودن موضوعى شطرنج را نمى پذیرد.

و نیز یاد آور شده است: اگر ابزار قمار, استفاده حلال هم داشته باشد, لازم نیست در هنگام دادوستد, منظور گردد و دادوستد به طور مطلق, جایز خواهد بود.

فتوا بر جایز بودن دادوستد, بستگى بر فتوا به جایز بودن استفاده از آن دارد.

آیا فتواى ایشان بر حلال بودن شطرنج در زمان ما, که استفاده در قمار ندارد, برابر نمى شود؟

ایشان, با این که در آن زمان, استفاده از شطرنج, در بازى و کار حلال و روا, بسیار کم پیش مى آمده, فتوا بر حلال بودن داده, حال اگر در زمانى این کم, به بسیار دگرگون شود و بازى در حرام کم و در حلال, زیاد شود, آیا فتوا دگرگون نخواهد شد؟

محقق:
(الثانى مایحرم لتحریم ما قصد کآلات اللهو مثل… وآلات القمار کالنرد والشطرنج.)16

دوم از چیزهایى که به خاطر هدف حرام, حرام است, ابزار لهو است, مانند ابزار قمار: شطرنج و نرد.

شهید دوم (911 ـ 965):
(آلات اللهو ونحوها اِن لم یمکن لانتفاع بها فى غیر وجه المحرم ولم یکن لمکسورها قیمة فلاشبهة فى عدم جواز بیعها لانحصار منفعتها فى المحرم وان امکن الانتفاع بها فى غیر وجه المحرم على تلک الحالة منفعة مقصوده واشتراها لتلک المنفعة لم یبعد جواز بیعها الا أن هذا الفرض نادر.)17

ابزار لهو و مانند آنها, اگر در غیر حرام, به کار بردن آنها ممکن نباشد و شکسته آنها نیز, بى ارزش باشد, بى گمان حرام خواهند بود; زیرا کاربرد آنها, ویژه حرام است.

امّا اگر بهره مندى از آنها در غیرحرام ممکن باشد, هر چند به گونه شکسته و براى همین منظور حلال نیز, دادوستد شود, دور نیست که دادوستد آن جایز باشد, هر چند این انگاره کم است….

همو, در زیر عنوان قمار مى نگارد:

(القمار و هو اللعب با لآلات المعدة له کالنرد والشطرنج.)18

قمار, همانا بازى با ابزارى است که ویژه برد و باخت باشند, بسان: نرد و شطرنج.

روشن است که فتواى ایشان بر حرام بودنِ دادوستد شطرنج, دایر مدار حرام بودن استفاده حرام از آن است.

طباطبایى (م: 1242) در مناهل مى نویسد:
(هل یجوز بیع ما ذکر (شطرنج و…) بقصد منفعة محللّه اولا؟ فیه اشکال بین اطلاق الاکثر المنع من ذلک کالروایات المتقدّمة ومن امکان دعوى انصرافه الى الغالب وهو غیر محل البحث فیبقى اصالة الصحة المستندة الى العمومات سلیمه عن المعارض و لعله لذا صار بعض الى الجواز وهو فى غایة القوة وجوز العلاّمه بیع ذلک مع زوال الصفة واستحسنه فى مسالک للاصل وعدم الاثم.)19

آیا دادوستد آنچه که یاد شد (از جمله شطرنج) براى بهره مندیهاى حلال, جایز است, یا خیر؟

در این اشکال است, از آن روى, که بیش تر فقیهان و روایات, دادوستد را, به هر حال, ناروا دانسته اند.

شاید گفته شود: این بازدارندگى, به مورد رایج که همانا قمار باشد, برگشت دارد که محل بحث ما نیست, پس باقى مى ماند اصل درستى این گونه دادوستدها که مستند است بر عمومات بدون معارض. شاید به همین خاطر باشد که گروهى از فقیهان, فتوا به جواز داده اند. این فتوا, بسیار قوى است.

علامه نیز, دادوستد این ابزار را در صورتى که از ابزار براى حرام خارج شده باشند, جایز دانسته است.

در مسالک, دیدگاه وى, نیکو شمرده شده و به اصل و بار نشدن گناه بر این دادوستد استناد شده است.

صاحب جواهر (م:1266):
(ومنه القمار بلاخلاف اجده فیه بل الاجماع بقسمیه والنصوص مستفیضة او متواترة… بل قیل ان اصل القمار الرهن على اللعب بشىء من الآلة کما هو ظاهر القاموس… نعم عن ظاهر الصحاح و… انه قد یطلق على اللعب بها مطلقاً مع الرهن ودونه ولافرق فى ذلک بین الشطرنج والنرد وبین غیرهما من افراده… ونحوها مما اعتید المقامرة به سابقا اولاحقاً. اما اذا یعتد المقامرة به فالظاهر عدم حرمته مع عدم الرهان للاصل وانصراف ادلة المقام الى غیره, والسیرة القطعیة من الاعوام والعلماء فى المغالبة بالابدان وغیرها… بل ومع الرهان ایضا وإن حرم هو لأنه اکل مال بالباطل دونه… ودعوى انه من اللعب واللهو المشغول عنهما المؤمن یدفعه منه کونه من اللعب المحرم اذ لاعموم بل ولا اطلاق على وجه یصلح لشمول ذلک.)20

از چیزهاى حرام, قمار است, بدون آن که نظر مخالفى دیده باشم, بلکه اجماع محصل و منقول و روایات پراکنده و منتشر شده [مستفیض], بلکه خبر سینه به سینه گفته شده [متواتره] بر حرام بودن آن دلالت مى کنند…. گفته شده است:

اصل قمار, همان رهن گذاشتن در بازى با ابزار قمار است, چنانکه کتابهاى قاموس و… دلالت مى کنند… بله ظاهر کتابهاى صحاح و… این است که گاهى به بازى با ابزار قمار نیز, قمار گفته مى شود, چه با رهن باشد و چه بدون آن. فرقى در این مورد بین شطرنج و نرد و غیر آن دو از ابزار قمار نیست, از چیزهایى که وسیله رایج قمار از گذشته بوده و یا در زمان حاضر رایج شده است. امّا اگر وسیله رایج قمار نباشد, ظاهر آن است که بدون (رهن) حرام نیست, به دلیل اصل و برگشت دلیلهاى حرام بودن از این مورد و همچنین سیره قطعیه مردم و علما بر جایز بودن مسابقه هاى زور آزمایى بدنى و…

بلکه با برد و باخت نیز مى توان گفت جایز است, هر چند تنها برد و باخت حرام است; زیرا به دست آوردن مال, با ابزار باطل است و بازى آن, حرام نیست.

این ادعا که این مورد مصداق لهو و بازى است که مؤمنان از آن باز داشته شده اند, درست نیست; زیرا قبول نداریم که از گونه بازى حرام باشد; زیرا دلیل فراگیر و مطلقى نداریم که این مورد را در بر بگیرد.

ملاک حرام بودن در کلام ایشان, دو چیز بود: یکى بازى با ابزار ویژه قمار, هر چند بدون برد و باخت و دیگر بازى قمارى, هر چند با ابزار غیر رایج در قمار باشد که هیچ کدام از این دو ملاک, در مورد شطرنج در زمان حاضر صدق نمى کند; زیرا نه از ابزار رایج در قمار است و نه بازى قمارى با آن مى شود.

ایشان در مقام استدلال, روایاتى را که اشاره دارند , هرگونه بازى حرام است, رد کرده با این بیان که ما دلیل بر حرام بودن بازى از هرگونه آن, نداریم.

هر چند از جمله: (سابقاً او لاحقاً) در سخن ایشان, این مطلب فهمیده مى شود که وى بازى با ابزارى که در گذشته در قمار کاربرد داشته و اکنون موضوع آن دگرگون شده, حرام مى داند; اما فراز بعدى این احتمال را ردّ مى کند; چرا که ایشان بازى قمارى با غیر ابزار قمار را جدا کرده و اصل بازى را جایز و گرفتن پول را حرام دانسته است.

نراقى نیز, همان سخن و فتواى علامه در قواعد و تذکره را در کتاب خود آورده است.21

خوانسارى:
(فهنا مسائل اربع لأن اللعب قد یکون بآلات القمار مع الرهن وقد یکون بدونه والمغالبة بغیر آلات القمار قد یکون مع العوض وقد یکون بدونه.

فالأولى اللعب بآلات القمار مع الرهن ولا اشکال فی حرمته وحرمة العوض للإجماع والأخبار.

الثانیة اللعب بآلات القمار من دون رهن قد یشک فى حرمته حتى مع صدق القمار من جهة الإنصراف إلى ما کان مع الرهن.)22

در این جا چهار مسأله وجود دارد: زیرا بازى با ابزار قمار, گاهى با برد و باخت است و گاهى بدون آن و بازى با غیر ابزار قمار نیز, گاهى با بردوباخت و گاهى بدون آن.

اما قسم نخست, بى گمان حرام است. اما حرام بودن قسم دوم; یعنى بازى با ابزار قمار بدون برد و باخت, مورد تردید است, حتى جایى که قمار نیز صدق کند; زیرا دلیلها به جایى برگشت دارند که برد و باخت وجود داشته باشد.

روشن شد که ایشان, حرام بودن بازى با ابزار قمار را بدون برد وباخت, محل تردید دانسته است; یعنى بر فرض که شطرنج از ابزار قمار هم باشد, بازى آن بدون بردوباخت اشکال دارد, چه رسد که از ابزار قمار بودن نیز خارج شده باشد, همان گونه که شطرنج چنین است.

خویى:
(أقول قد اتفقت کلمات الأصحاب على حرمة بیع آلات القمار بل فی المستند دعوى الإجماع علیها محققا بعد أن نفى عنها الخلاف أولاً.

ثم إن مورد البحث هنا مایکون معدا للمقامرة والمراهنة کالنرد والشطرنج و نحوهما مما یعد آلة للمقامرة وإلا فلاوجه لحرمة بیعه وإن اتفقت المقامرة به فى بعض الأحیان.)23

فقیهان شیعه, بر حرام بودن دادوستد ابزار قمار, اتفاق دارند, بلکه در مستند, پس از آن که یادآورى شده, اختلافى در این مطلب نیست, ادعا شده که موضوع اجماعى است.

مورد بحث در این جا آن دسته ابزارى است که براى قمار تهیه شده باشد, چون شطرنج و نرد و همانند اینها از چیزهایى که ابزار رایج قمارند و اگر نه, دلیلى بر حرام بودن نداریم, هر چند گاهى با آن قمار بازى شود.

در این سخن نیز, شطرنج از ابزار ویژه قمار دانسته شده است. اما اگر شطرنج از ابزار ویژه براى قمار, خارج شد, باید گفت: سخن ایشان آن را در بر نمى گیرد, هر چند در موضوع بازى شطرنج, بدون قمار سخنى نگفته است.

شمارى از فقها استفاده از ابزار قمار, حتى بدون برد و باخت را حرام دانسته اند. موضوع حرام بودن در این گونه فتواها, بر محور برد و باخت و یا استفاده از ابزار ویژه قمار دور مى زند. سرچشمه این فتوا, همان سخنى است که درپاره اى از کتابهاى لغت در معناى قمار آمده است:

الف. پولى که براى بردوباخت تعیین مى شود.

ب. بازى با ابزار قمار, هر چند برد و باختى در میان نباشد.

شیخ انصارى و صاحب جواهر به این دو معنى اشاره کرده اند و فتواى صاحب جواهر, بر حرام بودن بازى با ابزار قمار, بر همین معنى استوار است.

و شمارى از معاصران که بر حرام بودن استفاده از شطرنج, هر چند بدون برد و باخت, فتوا داده اند از این روى بوده است که شطرنج را از ابزار رایج قمار مى دانسته اند و گرنه بر حرام بودن موضوعى آن, هیچ کسى فتوا نداده است. یعنى به طور دقیق, همان فتواى صاحب جواهر که بازى با ابزار ویژه قمار, هر چند بدون برد و باخت و بازى قمارى هر چند با ابزار غیر قمارى, حرام است.

و گفتیم که هیچ کدام از این دو مورد, بازى با شطرنج در روزگار کنونى را در بر نمى گیرد.

نتیجه بیان دیدگاهها
1. از شطرنج در فصل کسبها و دادوستدهاى حرام و در ذیل عنوان دادوستد ابزار حرام و قمار بحث کرده اند و از آن روى بر حرام بودن دادوستد شطرنج فتوا داده اند که کار حرام, یعنى قمار با آن انجام مى شود. و بازى شطرنج را از آن جهت که قمار است, حرام دانسته اند. و فتواى بر حرام بودن, چه در معامله و چه در بازى, بر مدار قمار دور مى زند.

2. دلیل قرآنى و روایى فقیهان بر حرام بودن دادوستد و بازى با شطرنج, همان آیات و روایاتى هستند که بر حرام بودن قمار دلالت مى کنند.

3. فتوا بر حرام بودن بازى با شطرنج, تا زمان صاحب مفتاح الکرامة بر مدار بازى قمارى بوده و از زمان وى به بعد, بر مدار بازى با ابزار رایج در قمار دور مى زده است.

4. بسیارى از فقیهان تفصیل داده اند و اشاره کرده اند که استفاده از ابزار قمار در راههاى حلال و غیر قمار جایز و حلال است.

5 . شطرنج در تمام روزگار پیشین و همچنین در نزد بسیارى از فقیهان معاصر, از ابزار رایج قمار بوده و کاربردى در غیر قمار نداشته و اگر داشته بسیار اندک بوده است.

6. هیچ فقیهى بر حرام بودن بازى شطرنج به طور تعبدى و موضوعى فتوا نداده است.

هیچ فقیهى فتوا نداده که بازى با ابزارى که در گذشته در قمار کاربرد داشته و اکنون چنین کاربردى ندارد, حرام است. و کلام صاحب جواهر نیز, بر این مطلب دلالت نداشت.

7. فتواى فقیهان در موضوع شطرنج, برحرام بودن دادوستد و بازى قمارى دور مى زد و هیچ کسى در مورد بازى شطرنج در غیر قمار و با فرض خارج شدن آن از ابزار قمار, بحث نکرده و فتوا بر حرام بودن نداده است. در نتیجه ما اجماعى بر حرام بودن بازى شطرنج به طور مطلق نداریم.

بله, ما در دو موضوع اجماع داریم.

الف. حرام بودن قمار.

ب. شطرنج از ابزار رایج و ویژه, قمار بوده است.

برحرام بودن موضوع نخست, آیات و روایات بسیارى دلالت مى کنند و براى ثابت کردن آن نیازى به اجماع نیست.

اجماع در مورد دوم موضوعى است و اجماع بر ثابت کردن موضوع, از دایره حکم خارج است وآنگهى مطلبى را در مورد بحث ما ثابت نمى کند.

بر فرض که بر حرام بودن بازى شطرنج, به طور مطلق اجماع داشته باشیم, این اجماع برخاسته از روایات است و در این صورت, اجماع مدرکى است و حجت نیست, با این که گفتیم چنین اجماعى نیز وجود ندارد.

فتواى فقها بر حرام بودن شطرنج, بازى شطرنج را در زمان کنونى, در بر نمى گیرد.

موضوع فتواى فقها بر حرام بودن شطرنج, بازى قمارى بوده است و اکنون مصداق ندارد.

و نیز فتواى فقیهان بر حرام بودن موضوعى شطرنج و همچنین برحرام بودن استفاده از ابزارى که در گذشته در قمار کار برد داشته و موضوعِ آن, اکنون دگرگون شده, دلالت نمى کند, پس اجماعى بر حرام بودن بازى شطرنج در شرایط کنونى نداریم.

دیدگاه اهل سنت درباره شطرنج
قهاى اهل سنت, درباره شطرنج و بازى با آن, دیدگاههاى گوناگونى دارند: شمارى بازى با آن را به طور مطلق حرام دانسته اند و شمارى بازى قمارى آن را حرام و بدون برد و باخت را جایز دانسته اند و شمارى هم به کراهت نظر داده اند.

ملاک حرام بودن بازى شطرنج در نزد کسانى که بر حرام بودن فتوا داده اند, دو چیز است:

1. باطل بودن که از یاد خدا باز مى دارد و دلیل آن روایاتى است که بر حرام بودن بازماندن از یاد خدا به گونه فراگیر و یا در خصوص شطرنج دلالت مى کند.

2. قمارى بودن. چون بازى با شطرنج قمارى است, حرام خواهد بود.

مالکیان, همه مسابقه ها را با دو شرط جایز دانسته اند:

1. برد وباختى در میان نباشد.

2. هدف, تواناسازى بدن براى انجام واجبات و جهاد در راه خدا باشد. اگر هدف, تنها چیره شدن بر دیگرى و (لهو) باشد, حرام است.

اینان, بازى با شطرنج و نرد را از قسم لهو دانسته و بدون گذاشتن رهن نیز حرام مى دانند:

(أما اذا کان الغرض منه المغالبة والتلهى فإنه حرام ویحرم اللعب بالنرد والشطرنج ولو بغیر عوض.)24

هر گاه غرض از مسابقه, تنها چیره شدن و لهو باشد, حرام است. بازى با نرد و شطرنج, هر چند بدون برد وباخت, جایز نیست.

این دو شرط مالکیان به این دو مطلب بر مى گردد: یکى قمار نباشد, دیگرى کار بى فایده نباشد. به دیگر سخن مسابقه اى که فایده عقلایى داشته باشد حلال و گرنه حرام است و بازى با شطرنج بدون (رهان) از نمونه آشکار لهو و حرام است.

اگر این دو شرط مالکیان را بپذیریم, باید بگوییم بسیارى از مباحها نیز, حرام است, در حالى که هیچ فقیهى چنین فتوایى نداده است.

شافعیان, تمام مسابقه ها را به شرط آن که در جنگ فایده داشته باشد, جایزدانسته اند:

(القاعدة عند الشافعیة جواز المسابقة بکل نافع فی الحرب وتحل المصارعة والمسابقة فی السباحة… ولعب الشطرنج والکرة وحمل الأثقال والمشابکة بالأصابع فکل هذا یحل بدون عوض.)25

قانون در نزد شافعیه آن است که مسابقه در هر موردى که در جنگ فایده داشته باشد, جایز است. تند دویدن و مسابقه در شنا… و بازى شطرنج و توپ و برداشتن وزنه و در هم کردن انگشتان, تمام اینها, بدون برد و باخت جایز است.

پس شافعیان نیز, مسابقه ها را با دو شرط: نداشتن برد وباخت و داشتن فایده براى جنگ, جایز مى دانند و شطرنج را از مواردى بر شمرده اند که فایده دارد.

فتواى شافعیان بر اساس روایاتى است که در باب سبق و رمایه آمده است. چون کاربرد آن موارد, بیش تر, در جنگ بوده است, همین را ملاک حلال بودن دانسته اند که هر مسابقه اى که در جنگ مفید باشد, حلال است.

فتواى شافعیان با مالکیان, از این جهت فرق دارد که شافعیان ملاک حلال بودن را فایده داشتن در جنگ, مى دانند و شطرنج را از نمونه هاى آشکار آن و جایز شمرده اند.

اگر ما ملاک حلال بودن را فایده داشتن بدانیم, چه لزومى دارد که فایده را به جنگ ویژه کنیم. باید بگوییم: هر چیزى که فایده خردمندانه داشته باشد, حلال است.

فتواى حنفیان, همان فتواى شافعیان است, جز در مورد شطرنج که حرام مى دانند و قاعده را چنین بیان مى کنند:

(وإنما یجوز کل ذلک بشرط قصد الریاضة وتقویة البدن, لابقصد التسلیة وقطع الوقت.)26
تمام اینها براى ریاضت و تواناسازى بدن, جایز است, نه به قصد تفریح و گذراندن وقت.

حنفیان که شطرنج را از دیگر ورزشها جدا کرده اند, به خاطر روایاتى است که بر حرام بودن آن دلالت دارند.

حنبلیان نیز, مسابقه ها را براى تواناسازى نیروهاى جنگ جایز و بازى بدون فایده را حرام شمرده اند:

(ویکره الرقص و مجالس الشعر وکل مایسمى لعبا کاللعب بالطاب والنقیلة والنرد والشطرنج وکل ما أفضى الى محرم فهو حرام إذا لم یکن فیه مصلحة راجحة.)27

رقص و مجالس شعر و هر چیزى که (لعب) نامیده مى شود, چون گوى و نقیله و نرد و شطرنج مکروه است. هر چیزى که به حرام بینجامد, اگر مصلحتى برتر و جود نداشته باشد حرام است.

در این کلام, هر چند از بازى شطرنج به کراهت تعبیر شده است, اما صاحب نظران اهل سنت این کراهت را به معناى حرام بودن دانسته اند.28

دکتر وهبه زهیلى از علماى معاصر اهل سنّت, درباره شطرنج, بحث مفیدى دارد که در این جا نقل مى کنیم:

(اللهو و اللعب:
الف: یحرم بالإتفاق کل لعب فیه قمار و هو أن یغنم أحدهما ویغرم الآخر لأنه من المیسر.

ب: وماخلا من القمار وهو اللعب الذى لاعوض فیه من الجانبین ولا من أحدهما فمنه ما هو محرم ومنه ما هو مباح, لکن لایخلو کل لهو غیر نافع من الکراهة. لما فیه من تضییع الوقت والإشتغال عن ذکر الله وعن الصلاة وعن کل نافع مفید.

فأما المحرم فهو اللعب بالنرد… فمن تکرر منه اللعب به لم تقبل شهادته سواء لعب به قمارا أو غیر قمار وهذا باتفاق المذاهب الأربعة لإنه إن لم یقام فهو عبث ولهو وقال علیه السلام: کل شىء لیس من ذکر الله فهو لهو ولعب.

و یحرم عند الجمهور غیر الشافعیة أیضا الشطرنج: قال على (رض) الشطرنج من المیسر.

وقال الشافعیة: یکره اللعب بالشطرنج لأنه لاینتفع به فى أمر الدین ولا حاجة تدعو إلیه فکان ترکه أولى ولایحرم لأنه روى اللعب به عن ابن عباس و ابن الزبیر و أبى هریره و سعید بن المسیب. إذ لم یرد نص بتحریمه ولاهو فی معنى المنصوص والأصل فی الأشیاء الإباحة. وقیل: فیه تشحیذ الخواطر وتذکیة الإفهام.)29

1. لهو و لعب: هر بازى که در آن قمار باشد, حرام است به اتفاق همه مذاهب. و قمار در جایى صدق مى کند که در بازى, یکى سود ببرد و دیگرى ببازد.

2. بدون برد وباخت: بازى که قمار نباشد, از دو حال خارج نیست, یا حلال است و یاحرام. هر چند هر بازى که سود نداشته باشد مکروه است; زیرا از یاد خدا و نماز و از هر کار دیگرى که سود دارد, باز مى دارد.

از بازیهاى حرام, بازى نرد است.

پس کسى که بارها بازى کند, از عدالت مى افتد, چه به عنوان قمار, بازى کند و یا بدون قمار. مذاهب چهارگانه, بر این فتوا اتفاق نظر دارند; زیرا هر چند قمار بازى نکرده, لکن کار بیهوده انجام داده است و پیامبر فرمود:

(هر چیزى که ذکر خدا نیست, لهو و لعب است.)

همچنین بازى شطرنج در نزد تمام مذاهب, جز شافعیان حرام است; زیرا على(ع) فرمود: (شطرنج از قمار است.)

اما شافعیان بازى شطرنج را مکروه دانسته اند و براى دیدگاه خود چنین استدلال کرده اند: چون در امور دین فایده ندارد و نیازى هم به بازى آن نیست, پس بهتر است ترک شود, اما حرام نیست, به این دلیلها:

الف. شمارى ازمسلمانان صدر اسلام, چون: ابن عباس و ابن زبیر و ابوهریره و سعید بن مسیب با شطرنج بازى مى کرده اند.

ب. دلیل نقلى نیز بر حرام بودن شطرنج نداریم.

ج. و مصداق موردى هم نیست که دلیل بر حرام بودن آن آمده است.

د. قاعده اولیه در چیزها, مباح بودن است.

هـ. شطرنج براى تیزهوشى و زیرکى سودمند است.

از سخن دکتر وهبه زحیلى استفاده مى شود که هر لهو و لعبى حرام است و یا به دیگر سخن, هر چیزى که سود نداشته باشد, حرام خواهد بود. براى ثابت کردن این مطلب, به حدیث نبوى(ص) استناد جسته که فرمود: (هر چیزى که یاد خدا نیست لهو است.)

این برداشت از روایت, درست نیست, زیرا نمى توانیم بگوییم هر لهوى حرام است که دلیل بر حرام بودن آن نداریم.

اما این استدلال شافعیان که شمارى از مسلمانان, بازى مى کرده اند نیز, مورد پذیرش نیست; زیرا ثابت نشده است و افزون بر این, کار شمارى از مسلمانان دوره نخست اسلام, براى ما حجت نیست.

در این جا براى جلوگیرى از به درازا کشیدن سخن, از یادکرد دیدگاههاى دیگر فقیهان اهل سنت, چشم مى پوشیم و به اشاره بسنده مى کنیم:

گفتیم:شافعیان, برحلال بودن شطرنج فتوا داده اند و استدلال کرده اند که فایده عقلایى دارد. به طور دقیق, آنچه که در روزگار ما براى شطرنج مطرح است و آن را ورزش و وسیله رشد فکر مى دانند, شافعیان اشاره کرده اند. یعنى این فایده در آن روزگار نیز مطرح بوده; اما از آن روى که از شطرنج تنها در قمار استفاده مى شده, بر حرام بودن آن فتوا داده اند. غیر از شافعیان, کسان دیگر نیز بوده اند که بر جایز بودن بازى شطرنج فتوا داده و یا آن را مکروه دانسته اند, از جمله:

ییحیى از قول مالک بن انس, نقل مى کند:

(خیرى در بازى شطرنج نیست و این بازى مکروه است.)30

و به نظر ما, دلیلى وجود ندارد که تعبیر کراهت را در کلام مالک, به حرام معنى کنیم.

و در المدونة الکبرى نیز, از قول وى نقل شده که بازى با شطرنج اگر اندک باشد جایز, ولى به طور کلى, این بازى مکروه است.31

ابن حزم اندلسى نیز درباره بازى با شطرنج مى نویسد:

(هرگاه بیان روشنى از خدا و پیامبرش بر حرام بودن این امور (از جمله شطرنج) وارد نشده, حق آن است که بگوییم حلال است.)33

ایشان روایاتى را که بر حرام بودن شطرنج استدلال کرده اند, رد مى کند و براى تأیید دیدگاه خود, به عمل سعید بن جبیر و ابن سیرین, که مى گویند شطرنج بازى مى کرده اند,34 استناد مى جوید.

نووى نیز, این روایات را ضعیف و غیر درخور استناد دانسته و بر جایز بودن آن, چنین استدلال کرده است:

(هرگاه از خدا و پیامبرش, سخن روشنى بر حرام بودن اینها نیامده, حق آن است که بگوییم جایز است, بلکه مکروه هم نیست.)35

در حقیقت وى, براى ثابت کردن جایز بودن, به قواعد اولیه استدلال کرده است.

از قول قاضى ابو یوسف, نقل شده است که بازى شطرنج را مکروه مى دانسته است.36

در الفتاوى الهندیه, از قول ابوحنیفه و ابو یوسف و محمد بن الحسن شیبانى نقل شده که بازى شطرنج مکروه است.37

ابن قدامه, قول شافعى را بر جایز بودن و دلیل پیروان او را آورده است, ولى خود بر حرام بودن فتوا داده است.38

ابن تیمیّه بازى شطرنج را حرام مى داند و در مقام استدلال مى نویسد:

(مفسده بر دو گونه است: مادى و معنوى. بازى با شطرنج, مفسده معنوى بر نفس دارد و حرام است.)39

مهم ترین دلیلى که آورده, همان حدیثى است که از قول حضرت على(ع) نقل شده است.

خلاصه دیدگاههاى علماى اهل سنّت:
1. بازى شطرنج با برد وباخت در تمام مذهبها حرام است و بدون برد وباخت, در مذهب شافعى حلال و در دیگر مذهبها حرام است. هر چند با تحقیق در کتابهاى فقهى اهل سنت, ثابت شد که فتواى برجایز بودن, به شافعى اختصاص ندارد و مالک و ابوحنیفه و ابویوسف و شیبانى نیز به کراهت تعبیر کرده اند.

2 . آنها که بازى شطرنج را بدون برد و باخت حرام دانسته اند, به روایتى که از قول امام على(ع) نقل شده و به روایاتى که مى گوید: هر چیزى که از یاد خدا باز دارد جایز نیست, استدلال کرده اند.

اما کسانى که بر جایز بودن فتوا داده اند, به اصل تمسک جسته اند و روایات مورد استدلال بر حرام بودن را ضعیف دانسته اند.

3. هیچ کسى از فقیهان اهل سنت, بر حرام بودن موضوعى شطرنج فتوا نداده است. و همچنین هیچ فقیهى بحث نکرده که اگر شطرنج از ابزار قمارى بودن خارج شد و استفاده مباح داشت حکم آن چیست.

پس دیدیم که اهل سنت, از زمان پیدایش مذاهب تاکنون, در مورد حکم بازى شطرنج اختلاف نظر داشته اند و دلیل قاطع و روشنى بر حرام بودن بازى بدون برد وباخت نداشته اند.

2. آیات
اجماع را بر آیات مقدم داشتیم, از آن روى که مهم ترین دلیل بود بر حرام بودنِ شطرنج و اکنون به آیات و روایاتى که در کتابهاى تفسیرى در ذیل آیات آمده مى پردازیم, به عنوان دوم دلیلى که بر حرام بودن شطرنج اقامه شده است:

* (یسألونک عن الخمر والمیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس واثمها اکبر من نفعهما.)40
از تو درباره شراب و قمار مى پرسند. بگو: در آنها گناهى است بزرگ و سودى هم دارند, لیکن گناه آنها, بسیار بزرگ تر از سود آنها.

* (یا ایها الذین آمنوا انّما الخمر و المیسر والانصاب والازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه.)41
اى کسانى که ایمان آورده اید! شراب و قمار و انصاب و ازلام پلید و از کارهاى شیطانى اند, پس از آنها دورى گزینید.

آنچه که در این دو آیه, مورد استدلال واقع مى شود, واژه (میسر) است که فقیهان و مفسران, آن را با شطرنج برابر دانسته اند.42

حال بنگریم آیا واژه (میسر); (شطرنج) که در زمان ما در بازیهاى فکرى و سرگرمیها به کار برده مى شود, برابرى دارد, یا خیر؟

(المیسر, القمار. مصدر من یسر کالموعد والمرجع. یقال سیرته اذا قمرته واشتقاقه من الیسر, لانّه اخذ مال الرجل بیسر وسهولة من غیرکد ولاتعب او من الیسار, لانه سلب یساره او من التجزئة والاقتسام.)43
میسر, یعنى قمار. مصدر از سیر, مانند موعد و مرجع.

یا از یسر گرفته شده, چون مال دیگرى را, به آسانى و بدون رنج و تلاش مى گیرد. یا از یسار, گرفته شده, چون توانایى دیگرى را از بین مى برد.

یا به معناى جزء جزء کردن و بخش کردن آمده است.

(والمیسر الجزور نفسه سمى میسراً لانه یجزّأ أجزاء فکانّه موضع التجزئة44, او من الیسر وهو وجوب الشىء لصاحبه.)45
میسر, نام شتر نهر شده براى قمار است. آن را بدین جهت میسر نامیده اند که به چند جزء تقسیم شده و گویا جاى بخش کردن است.

ییا از (یسر) گرفته شده به معناى وادارکردن دیگرى به چیزى.

مفسران, اتفاق نظر دارند که (میسر) نام قمار ویژه دوران جاهلى, به نام (قداح) بوده است. قدح و جمع آن (أقداح) نام تیر است, پیش از آن که پر نهاده شود.46

در بین عربها, ده عدد تیر بود که به آنها أزلام و أقلام مى گفتند47 و نام آن تیرها به ترتیب چنین بود: فذ, توأم, رقیب, حِلس, مسبل, معلى, نافس, منیح, سفیح و وغد.

براى هفت عدد نخست, به این ترتیب سهمیه قرار مى دادند: براى تیر نخست, یک سهم, براى تیر دوم دو سهم… براى هفتم هفت سهم و سه تیر دیگر سهمى نداشت.

آنان براى قمار بازى شترى را مى کشتند و ده بخش (یا بنا به گفته اى به بیست وهشت) مى کردند. تیرها را هم در کیسه اى مى نهادند و به نام افرادى که در قماربازى شرکت داشتند, بیرون مى آوردند و مقدار سهمیه تیر, از آن او مى شد. و کسانى که تیرهاى بى سهمیه به نام آنان بیرون مى آمد, باید بهاى تمام شتر را مى پرداختند.48

هر چند (میسر) نام این گونه قمار عرب جاهلى است; اما هرگونه قمار را در بر مى گیرد.49

در کتابهاى تفسیرى که از شطرنج نامى به میان آمده است, در ذیل عنوان قمار و از جمله نمونه هاى آن آورده شده است.50

گروهى از مفسران, از جمله: علامه در المیزان و سید قطب در فى ظلال از شطرنج نام نبرده اند.

رشید رضا در المنار, پس از بیان ضرر و مفاسد قمار مى نویسد:

(در زمان ما, قمارى به نام (الیا نصیب) رواج دارد که با قمار زمان جاهلى همانند است.)51

با توجه به آنچه که یاد شد, استدلال به این دو آیه, بر اثبات حرام بودن شطرنج در زمان حاضر, ناتمام است, زیرا:

الف: (میسر) نام قمار عرب جاهلى بوده است و با تجرید ملاک مى توان به دست آورد که هر قمارى حرام است, شطرنج یا غیر آن. و میسر به شطرنج تفسیر نشده است, تا بگوییم شاید شطرنج موضوعیت دارد.

ب. از شطرنج در این دو آیه نام برده نشده است.

ج. در کتابهاى تفسیرى که شطرنج را در ذیل کلمه (میسر) آورده اند, از باب بازنمود مصداق قمار بوده که همگان بر حرام بودن آن اتفاق دارند.

این مطلب از موضوع بحث ما خارج است, زیرا فرض بحث ما جایى است که شطرنج از عنوان قمارى بودن خارج شده و به عنوان ورزشى که استفاده حلال فکرى دارد, مطرح است.

بى گمان, این دو آیه و تفسیر مفسران, بازى شطرنج در زمان حاضر را در بر نمى گیرد که اینها دو موضوع جداى از یکدیگرند.

بله, اگر مى توانستیم حرام بودن موضوعى شطرنج را از این دو آیه استنباط کنیم, بى گمان بر حرام بودن شطرنج در این زمان نیز, نظر مى دادیم. در آیات یاد شده, هیچ نشانى بر حرام بودن شطرنج دیده نمى شود و از مصداق مستقیم کلمه (میسر) نیز نبوده است; چه آن که (میسر) نام بازى شطرنج نبوده بلکه نام بازى قمارى به اسم (قداح) بوده است.

روایاتى که در تفسیر (میسر) از دو طریق شیعه و اهل سنت, وارد شده باز هم حرام بودن موضوعى شطرنج را ثابت نمى کند. روایاتى که در ذیل این دو آیه آمده است, میسر را به قمار تفسیر کرده اند و شطرنج را از نمونه هاى قمار دانسته اند:

1. امام رضا(ع) مى فرماید:

(المیسر هو القمار.)52
2. در روایت دیگر مى فرماید:

(المیسر هو القمار.)53
3. امام باقر(ع) مى فرماید:

(قیل یا رسول اللّه ما المیسر؟ فقال کل ما تقومر به.)54
از رسول خدا پرسیده شد, میسر چیست؟ فرمود: هر چیزى که قمار بازى شود.

4. از امام هادى(ع) درباره میسر پرسیده شد, آن حضرت فرمود:

(کل ما قومر به فهو المیسر.)55
هر چیزى که قمار شود, میسر است.

5. امام باقر(ع) مى فرماید:

(وامّا المیسر فالنرد والشطرنج و کل قمار میسر.)56
میسر, نرد و شطرنج است و هر قمارى میسر است.

6. از امام رضا(ع) درباره میسر پرسش مى شود, مى فرماید:

(النعل من کل شىء. قال النعل مایخرج بین المتراهنین.)
میسر, همان پولى است که بین دو قمار باز براى برد و باخت در میان گذاشته مى شود.

7. امام باقر(ع) مى فرماید:

(یدخل فى المیسر اللعب بالشطرنج والنرد وغیر ذلک من انواع القمار.)58
میسر, بازى شطرنج و نرد و همانند اینها از دیگر گونه هاى قمار را در بر مى گیرد.

امین الاسلام طبرسى در مجمع البیان, روایاتى از ابن عباس, ابن مسعود, قتاده, مجاهد و حسن نقل کرده که میسر, قمار است.

سیوطى در درالمنثور, روایاتى از رسول خدا(ص), امام على(ع), ابن عمر, مجاهد, ابن عباس, قتاده, حسن, ابن مسعود, محمد بن سیرین و یزید بن شریح نقل کرده که میسر را به قمار تفسیر کرده اند.59

روایات از دو گروه شیعه و سنى, در موضوع تفسیر میسر به قمار بسیار فراوان و در حد تواتر است; از این روى, بررسى سند آنها لازم نیست.

اما از نظر دلالت, در چند مورد که از شطرنج نام برده شده, در ذیل قمار و به عنوان ابزار ویژه قمار یاد شده است. بیش ترین دلالت این روایات آن است که شطرنج در زمان نازل شدن آیه و در روزگار پیامبر(ص) و ائمه(ع) از مصداق قمار بوده است و این روایات, به گونه مستقیم, بر حرام بودن قمار دلالت مى کنند و از باب باز نمود مصداق, بر حرام بودن شطرنج دلالت دارند. امّا این روایات که موضوع آنها, قمار است, بر حرام بودن شطرنج در روزگار ما, که موضوع آن دگرگونى پیدا کرده دلالت ندارند.

در هیچ یک از این روایات, دیده نمى شود که بازى شطرنج, هر چند به عنوان سرگرمى و بدون برد و باخت, مصداق میسر و حرام باشد.

* (واجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور.)60
از پلیدى بتها و سخن باطل بپرهیزید.

فقیهان به این آیه به گونه مستقیم استدلال نکرده اند, بلکه به روایاتى استدلال جسته اند که در تفسیر این آیه شریفه از معصومان(ع) رسیده است. در روایات رسیده, (رجس من الاوثان) به شطرنج تفسیر شده است.

ییادآورى: روایات تفسیرى ذیل این آیه شریفه را, در بحث از روایات خواهیم آورد.

3. روایات
شاید بتوان گفت, روشن ترین دلیل براى حرام بودنِ بازى با شطرنج, روایات است و این روایات, بر چند دسته, دسته بندى مى شوند:

الف. شطرنج از مصداق (رجس) و حرام است:
* (عن زید شحام, قال سألت ابا عبداللّه(ع) من قول اللّه عزوجل: (فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزّور) قال: الرجس من الاوثان, الشطرنج.)61
زید شحام از امام صادق(ع) درباره این آیه شریفه: (از پلیدى بتها و سخن باطل بپرهیزید) پرسید:

فرمود: (الرجس من الاوثان), یعنى شطرنج.

در سند این حدیث, ابى منصور قرار دارد که توثیق نشده و واقفى مذهب است.

همین حدیث از ابن ابى عمیر, به گونه مرسل, نقل شده است.62

شیخ صدوق, این حدیث را با سندى دیگر نقل کرده63 و در این سند محمد بن حسن صفار و یحیى بن عباده قرار دارند که توثیق نشده اند.

در تفسیر قمى نیز, این حدیث از طریق هشام نقل شده که مشترک است.64

در مجمع البیان, حدیثى نقل شده که مى تواند, تفسیر این حدیث باشد:

(ان اللعب بالشطرنج والنرد وسایر انواع القمار من ذلک.)65
بازى با شطرنج و نرد و دیگر گونه هاى قمار, از مصداق (رجس من الاوثان) اند.

با توجه به این روایت, مى توان گفت: این روایت, بر حرام بودن موضوعى شطرنج, دلالت نمى کند; زیرا شطرنج, از مصداق (رجس) دانسته شده و از (رجس) هم به قمار تعبیر شده است. پس خود شطرنج, حرام نیست, بلکه به خاطر قمار بودن حرام است.

جمله (رجس من الاوثان) در آیه شریفه, گواه است که بازى فکرى با شطرنج, هدف نیست, زیرا اگر چنین بود, هر ورزش دیگرى نیز, باید مصداق آیه قراربگیرد و حرام باشد و هیچ فقیهى به این مطلب, گردن نمى نهد, مگر آن که بگوییم: شطرنج موضوعیت دارد و در این صورت, شایسته بود که از خود شطرنج, نام برده مى شد و این که نام برده نشده, دلیل است که موضوعیت ندارد.

* امام صادق(ع) مى فرماید:

(بیع الشطرنج حرام و أکل ثمنه سحت واتخاذها کفر واللعب بها شرک والسلام على اللاهى بها معصیة وکبیرة موبقة والخائض فیها یده کالخائض یده فى لحم الخنزیر لاصلاة له حتى یغسل یده کما یغسلها من مَس لحم الخنزیر.)66
شطرنج حرام و پول آن پلید و گرفتن شطرنج کفر و بازى با آن شرک است و سلام بر بازى کننده با شطرنج گناه کبیره و عذاب اخروى دارد و کسى که به آن دست بزند, گویا به گوشت خوک دست زده, تا نشوید, نماز وى درست نیست.

حدیث, پذیرفته نیست; زیرا هیچ فقیهى نگفته که اگر کسى به شطرنج دست بزند, دستش را باید بشوید و نجس شده است. این مطلب, استدلال به این حدیث را مخدوش مى سازد.

* امام صادق(ع) مى فرماید:

(قال نهى رسول اللّه(ص) عن اللعب بالشطرنج.)67
رسول خدا(ص) از بازى با شطرنج, بازداشته است.

در طریق این حدیث, حسین بن یزید نوفلى, قراردارد که توثیق نشده است.

این روایت, از طریق حسین بن زید نیز نقل شده و در این سند, شعیب بن واقد قرار دارد که او نیز, توثیق نشده است.68

پس این دسته روایات, هم ضعف سند دارند و هم از نظر دلالت تمام نیستند و بر حرام بودنِ موضوعى شطرنج نیز, دلالت ندارند که شطرنج در این زمان را در بر بگیرند.

اگر سند و دلالت این دسته روایات را بپذیریم, بر بازى قمارى شطرنج حمل مى شوند.

ب. روایاتى که شطرنج را مصداق قمار مى دانند:
* امام باقر(ع) مى فرماید:

(فى قوله تعالى: (انما الخمر و المیسر…) قال وامّا المیسر فالنرد والشطرنج وکل قمار میسر.)69
امام, در تفسیر (وفى الخمر والمیسر…) فرمود: میسر, نرد و شطرنج و هرگونه قمار است.

این حدیث, از نظر سند ضعیف است; زیرا ابو الجارود, توثیق نشده است.

* از امام باقر و امام صادق(ع) روایت شده است:

(الشطرنج میسر.)70
این دو حدیث, یکى مرسل و در سند دیگرى, اسماعیل بن عبد الرحمن جعفى, قرار دارد که در موردِ اعتماد بودن وى, تردید است.

* امام رضا(ع) مى فرماید:

(النرد والشطرنج والاربعة عشر بمنزلة واحدة وکل ما قومر علیه, فهو میسر.)71
نرد و شطرنج و چهارده یکسان هستند و هر چیزى که با آن قمار بازى مى شود, میسر است.

* امام صادق مى فرماید:

(قال امیرالمؤمنین(ع) النرد والشطرنج هى المیسر.)72
* امام باقر(ع) مى فرماید:

(یدخل فى المیسر اللعب بالشطرنج والنرد وغیر ذلک من انواع القمار.)73
میسر, شطرنج و نرد و مانند آن را در بر مى گیرد.

* امام صادق(ع) مى فرماید:

(النرد والشطرنج من المیسر.)74
از طریق اهل سنت نیز, در این موضوع روایاتى نقل شده است:

* امام على(ع) مى فرماید:

(النرد والشطرنج, من المیسر.)75
یا:

(الشطرنج میسر الاعاجم.)76
* مجاهد مى گوید:

(اللاعب بالنرد قمارا من المیسر… والکعبین والشطرنج سواء.)77

قماربازى با نرد, میسر است… نرد و شطرنج حکم یکسانى دارند.

پیش از این, در تفسیر آیات گفتیم: میسر به قمار تفسیر شده است.

به این دسته روایات نیز نمى توان براى ثابت کردن بازى شطرنج در شرایط کنونى استدلال کرد, به چند دلیل:

1. این دسته روایات مى گویند: شطرنج و نرد مصداق (میسر) اند که آیه بر حرام بودن آنها دلالت دارد. در واقع, این روایات براى آیه مصداق تعیین کرده اند.بیش ترین مطلبى را که در موضوع شطرنج ثابت مى کنند آن که شطرنج, در آن زمان مصداق (میسر) بوده است.

2. در ذیل آیات, روایاتى را آوردیم که (میسر) را به قمار تفسیر کرده بودند و دلالت آنها بر این مطلب تمام و از نظر سند در حد تواتر بودند.

پس, اگر این دسته احادیث مى گویند: شطرنج (میسر) است, به این معناست که شطرنج قمار است. به دیگر سخن, روایات ثابت مى کنند نرد و شطرنج, از مصادیق (میسر) اند.

3. این دسته روایات, بر حدیث معمربن خلاد, ضعف سند دارند و درخور استدلال براى ثابت کردنِ موضوعى شطرنج نیستند و حدیث معمربن خلاد نیز, که از نظر سند تمام است, بر حرام بودن شطرنج از جهت قمارى بودن آن, دلالت مى کند و ما بحثى در حرام بودن آن نداریم و موضوع قمار از بحث ما که همانا بازى فکرى با شطرنج باشد, خارج است.

روایات دسته نخست که شطرنج را مصداق رجس مى دانستند, بر روایات دسته دوم که مصداقِ میسر مى دانند, حمل مى شوند و هر دو دسته, به روایاتى حمل مى شوند که میسر را به قمار تفسیر کرده اند. وقتى این سه دسته روایات را در کنار هم قرار مى دهیم, این معنى به دست مى آید: شطرنج, مصداق (رجس من الاوثان) و (میسر) است. روایاتى که میسر را به قمار تفسیر کرده اند, در حد تواترند. گیریم که روایات دسته سوم, که ضعف سند داشتند و روایات دسته نخست, که شطرنج را مصداق رجس مى دانستند, ناسازگار با هم باشند, بر روایاتى حمل مى شوند که میسر را به قمار تفسیر کرده اند. در حقیقت, این سه دسته روایات, بر حرام بودن بازى قمارى شطرنج دلالت مى کنند و از بحث ما خارج هستند.

ج. روایاتى که شطرنج را به خاطر فساد آفرین بودن آن حرام مى دانند.
مهم ترین حدیث در این مورد, حدیث تحف العقول از امام صادق(ع) است.

شیخ انصارى, این حدیث را به عنوان قانون کلى در آغاز بحث مکاسب محرمه آورده و تمام بحث مکاسب محرمه را بر آن بار کرده است: در بخش نخست:

(فکل ما یتعلم العباد او یعلمون غیرهم… التى یحتاج الیها العباد التى منها منافعهم وبها قوامهم وفیها بلغة جمیع حوائجهم فحلال فعله وتعلیمه والعمل به وفیه لنفسه او لغیره وإن کانت تلک الصناعة وتلک الآلة قد یستعان بها على وجوه الفساد و وجوه المعاصى ویکون معونة على الحق والباطل فلابأس بصناعته و تعلیمه نظیر الکتابة التى هى على وجه من وجوه الفساد من تقویة معونة ولاة الجور وکذلک السکین والسیف… فلابأس بتعلیمه وتعمله واخذ الأجر علیه وفیه والعمل به وفیه لمن کان له فیه جهات الصلاح من جمیع الخلایق ومحرم علیهم فیه تصریفه الى جهات الفساد والمضار. فلیس على العالم والمتعلم إثم ولاوزر لما فیه من الرجحان فى منافع جهات صلاحهم وقوامهم وبقائهم به وانما الإثم والوزر على المتصرف بها فى وجوه الفساد والحرام.)
هر آنچه که مردم یاد مى گیرند و یا یاد مى دهند… از آن چیزهایى که جامعه به آنها نیاز دارد, براى آنان فایده دارد و به آنها زندگى آنان استوار است و وسیله اى براى رسیدن به نیازهاست, ساختن, یادگیرى, به کارگیرى آنها, چه براى خود و یا دیگرى, حلال و جایز است.

هر چند از این ابزارها, گاهى در مورد تباهى و گناه و کمک به باطل و علیه حق استفاده مى شود, اشکالى در ساختن و یادگیرى آنها نیست. همانند خط و نویسندگى که در راه فساد نیز از آن استفاده مى شود و در راه تواناسازى کارگزاران حاکمان ستم, قرار مى گیرد. و همچنین است کارد و شمشیر و….

پس گناهى, در یادگیرى و یاد دادن و گرفتن حقوق به وسیله آن و در مورد آن و استفاده از آن و کار در مورد آن براى افراد و هیچ کسى از مردم, نیست که از آن در جهت صلاح استفاده مى کند. براى آنان حرام است که از اینها درجهت فساد و زیان رساندن به دیگران استفاده کنند.

پس بر یاد دهنده و یادگیرنده این ابزار, گناهى نیست; چرا که سود و صلاح و استوارى جامعه و بقاى آن در اینهاست و این جهت صلاح بر فسادش ترجیح دارد. همانا گناه براى کسانى است که از آنها در راه تباهى و حرام استفاده مى کنند.

از این روایت به دست آمد هر چیزى که دوگونه استفاده داشته باشد, هم در راه فساد بشود به کار گرفت و هم در راه صلاح, استفاده و ساختن آن درباره صلاح جایز و در راه فساد جایز نیست.

امام(ع) پس از بیان این قانون کلى, به موضوع شطرنج و همانند آن مى پردازد:

(وذلک إنما حرم الله الصناعة التى حرام هى کلها التى یجئ منها الفساد محضا نظیر البرابط والمزامیر و(الشطرنج) وکل ملهوبه والصلبان والأصنام وما اشبه ذلک من صناعات الأشربة الحرام ومایکون منه و فیه الفساد محضا ولایکون فیه ولامنه شىء من وجوه الصلاح فحرام تعلیمه و تعلمه والعمل به وأخذ الاجر علیه وجمیع التقلب فیه من جمیع وجوه الحرکات کلها.)78
از این قانون کلى بر مى آید که خدا تنها ابزارى را حرام کرده که تنها در راه حرام کاربرد داشته باشند, مانند: بربط, مزمار, شطرنج و هرگونه ابزار لهو و صلیب, بت و همانند اینها از ابزار ساخت نوشیدنیهاى حرام و هر چیزى که از آن تباهى برخیزد و در آن تباهى محض باشد و هیچ گونه صلاحى در آن نباشد و از آن پدید نیاید. پس یادگیرى و یاددادن و به کارگیرى و گرفتن مزد براى آنها, بلکه هرگونه دست یازى و استفاده از آنها, به طور مطلق حرام است.

امام(ع) پس از بیان قانون کلى, چند نمونه را بیان فرمود, از جمله (شطرنج) را بر شمرد. از این فراز چند مطلب به دست مى آید:

1. تنها ساختن, یادگیرى, یاددادن و به کارگیرى ابزارى حرام است که جز فساد, کارى از آنها برنیاید.

2. شطرنج, تنها در راه فساد و تباهى, کار برد دارد.

3. حرام بودن شطرنج موضوعى نیست, بلکه به خاطر فساد آفرینى آن است. به دیگر سخن, شطرنج از آن روى که شطرنج است حرام نیست, از آن روى که تباهى به بار مى آورد, حرام است.

تنها مطلبى که مى شود با این حدیث ثابت کرد, کاربرد حرام داشتن شطرنج در زمان صدور روایت است. امّا با این حدیث, نمى توان حرام بودن شطرنج را که اکنون در بازیهاى فکرى کاربرد دارد استوار ساخت; زیرا موضوع آن دگرگون شده و حدیث, حرام بودنِ موضوعى شطرنج را نفى و حکم به حرام بودن را بر فساد بار مى کند.

در جایى که علت حکم بیان شده, نفى و ثابت کردن حکم, دایر مدار علت است. علت حکم, حرام بودن ابزارى است که تنها در فساد کاربرد دارند و تا هر گاه چنین باشد و آن ابزار, در فساد کاربرد داشته باشند, حکم آنها را در بر مى گیرد. اگر در زمانى وسیله اى تنها در فساد کاربرد نداشت, بلکه سودهایى هم داشت, قانون کلى که در آغاز این بخش بیان شد, آن را در بر مى گیرد. اگر گیریم, هیچ سودى هم نداشته باشد, قواعد کلى حلال بودن چیزها, آن را در بر مى گیرد. این حدیث, حدیثهاى دسته نخست و دوم را شرح مى دهد. به این بیان, حکم بر حرام بودنِ شطرنج, معلول فساد و تباهى است.

د. روایاتى که شطرنج را باطل مى دانند و دستور به پرهیز از آنها مى دهند شاید به این روایات نیز بر حرام بودن شطرنج استدلال شود.

1. (عن الفضیل قال سألت اباجعفر(ع) عن هذه الاشیاء التى یلعب بها الناس النرد و الشطرنج… فقال: إذا میز اللّه الحق من الباطل مع ایهما یکون؟ قال مع الباطل. قال: فمالک وللباطل.)79
فضیل مى گوید از امام باقر(ع) از چیزهایى که مردم با آن بازى مى کنند, چون نرد و شطرنج پرسیدم.

فرمود: هرگاه حق و باطل جدا شوند, با کدام خواهد بود؟

عرض کردم: با باطل.

فرمود: تو را با باطل چه کار؟

2. در حدیث دیگرى از زراره, امام درباره شطرنج مى فرماید: (فلا خیر فیه.)80

3. (عن بعض اصحابنا قال سألت ابا عبداللّه(ع) عن اللعب بالشطرنج فقال: الشطرنج من الباطل.)81
از امام صادق(ع) از حکم بازى شطرنج پرسیده شد, حضرت فرمود:

شطرنج از باطل است.

4. از امام صادق(ع), به گونه مرسل, نقل شده که فرمود: (الشطرنج من الباطل.)82

این احادیث از نظر سند درخور استدلال نیستند; زیرا در سند حدیث اول عبدالله بن عاصم قرار دارد و توثیق نشده است و در سند حدیث دوم احمد بن محمد و محمد بن یحیى قرار دارند که مشترک هستند و حدیث سوم و چهارم نیز مرسل اند.

قطع نظر از ضعف سند, حدیث از نظر دلالت نیز, اجمال دارد; زیرا ممکن است باطل به معناى نداشتن ثواب اخروى باشد, یعنى از بازى شطرنج ثوابى به دست نمى آید و گذراندن وقت در بیهودگى است و انسان مؤمن, نباید وقت خود را به لغو و بیهودگى بگذراند:

(اَلَّذین هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون.)83
آنان که از کارهاى بى سود, مى پرهیزند.

(المؤمن لمشغول عن اللعب.)
مؤمن از بازى بازداشته شده است.

اگر کلمه باطل به این معنا باشد, بر حرام بودن بازى شطرنج بدون برد وباخت دلالت نمى کند; زیرا هرگونه سرگرمى حرام نیست.

شاید (باطل) به معناى داشتن عذاب اخروى باشد. بازى شطرنج در سیر الهى قرار ندارد, بلکه در مسیر شرک و بت پرستى و شیطان قرار دارد و از آن روى که شرک و گناه است, عذاب اخروى دارد و باطل است.

اگر باطل به این معنا باشد, این دسته از روایات, به همان معناى روایات دسته نخست مى شوند که در شطرنج به (رجس من الاوثان) تعبیر شده بود. در این صورت بازى قمارى آن را باز داشته است و این مربوط به زمان صدور حدیث مى شود. بازى شطرنج در زمان ما را در بر نمى گیرد که موضوع آن تغییر یافته است.

و با توجه به روایات زیادى که بر حرام بودن شطرنج از آن روى که قمار بود, دلالت مى کرد و روایاتى که از آن استفاده مى شد که شطرنج در آن زمان جز در مورد قمار کاربرد نداشته است, این روایات نیز, به مورد قمار حمل مى شوند.

هـ. روایاتى که عذاب را بر بازى شطرنج بار ساخته اند و یا این که مى گویند: بازى کننده مورد توجه خداوند نیست و به طور کلى از شطرنج نکوهش شده است.

* شخصى ازامام کاظم(ع) پرسید: گروهى شطرنج بازى مى کنند و من مى نشینم به تماشا, ولى در آن شرکت ندارم.

امام فرمود:

(مالک و المجلس لاینظر اللّه الى اهله.)84
تو را به مجلسى چکار, که خداوند به اهلِ آن نظرنمى کند.

* امام رضا(ع) مى فرماید:

(المطلع فى الشطرنج کالمطلع فى النار.)85
کسى که بر شطرنج, اشراف دارد, چون کسى است که بر آتش اشراف دارد.

* از امام صادق(ع) پرسیده شد; نظر شما درباره شطرنج چیست؟

امام فرمود:

(المقلب لها کالمقلب لحم الخنزیر.)86
کسى که شطرنج را مى گرداند, چون کسى است که گوشت خوک را مى گرداند.

* از امام صادق درباره شطرنج پرسیده شد, امام فرمود:

(دعو المجوسیة الى اهلها, لعنها اللّه.)87
مجوسان را به خودشان واگذارید, خداوند, آنان را لعنت کند.

* امام صادق(ع) مى فرماید:

(ان اللّه عزوجل فى کل لیلة من شهر رمضان عتقا, من النار, الاّ من أفطر على مسکر او مشاحن اَو صاحب شاهین….)88
خداوند, در هر شب از ماه رمضان, گناهکارانى را از آتش نجات مى دهد, جز کسانى که مشروب مى خورند و یا دشمنى دارند و یا با شطرنج سروکار دارند.

* از امام صادق(ع) درباره بازى با شطرنج پرسیده شد, امام فرمود:

(ان المؤمن لمشغول عن اللعب.)89
مؤمن از بازى با شطرنج, بازداشته شده است.

حدیث نخست, از نظر سند, تمام است, لکن از نظر دلالت, برموضوعِ بحث ما دلالت ندارد; زیرا راوى از حضور در مجلس شطرنج پرسیده که امام مى فرماید, این حضور, براى تو سودى ندارد, نه این که حرام است. گیریم این که روایت نخست, فراگیر باشد, بر روایاتى حمل مى شود که بر حرام بودن بازى شطرنج دلالت مى کند.

حدیث دوم, از نظر سند ضعیف است; على بن سعید که در سلسله سند آن قرار دارد, توثیق نشده است و همچنین سهل بن زیاد را شمارى دروغگو خوانده اند و او همان کسى است که احمد بن محمد بن عیسى, او را از قم بیرون راند و مورد اعتماد قمیین نبود.90

و از نظر دلالت نیز, روشن نیست که (المطلع على الشطرنج) یعنى کسى که بازى شطرنج را نگاه مى کند; که اگر بدین معنى باشد, این حدیث و حدیث نخست به یک معنایند.

و یا کسى که شطرنج بازى مى کند که در این صورت نیز, بر حرام بودن دلالت نمى کند, زیرا مشرف بر آتش بودن, غیر از داخل شدن در آتش است. به این معناست که در معرض گناه قرار دارد. معناى نخست به نظر قوى مى رسد و برحضور در بازى قمارى شطرنج حمل مى شود.

حدیث سوم, به دلیل آن که در سند آن سهل قرار دارد و مشترک است, در خور استدلال نیست و از نظر دلالت نیز, کامل نیست; زیرا مى گوید کسى که به شطرنج دست بزند, دست او نجس شده و باید بشوید! هیچ کسى برنجس بودن شطرنج فتوا نداده است.

حدیث چهارم, با چشم پوشى از سند, از نظر دلالت نیز کامل نیست. مى گوید مجوس را واگذارید و چنین استنباط مى شود که شطرنج در آن زمان, ویژه مجوس و به عنوان فرهنگ مجوس مطرح بوده است و شطرنج را کسى در زمان ما, فرهنگ و ویژه مجوس نمى شناسد و حدیث از موضوع بحث خارج است.

حدیث پنجم نیز, به دلیل محمد بن حکم که کسى او را مورد اعتماد نشمرده, ضعیف است و از نظر دلالت نیز, گیریم برحرام بودن مطلق بازى شطرنج دلالت کند, به لحاظ شرایط زمانى و روایات دیگر بر بازى قمارى حمل مى شود.

حدیث ششم خود عبدالواحد توثیق نشده است و همین حدیث در جامع الروات چنین نقل شده است: (ان عبد الواحد لفى شغل عن اللعب.)91

در هر صورت, برحرام بودن بازى در زمان ما دلالت نمى کند و قضیه شخصى مى شود و گیریم که دلالت آن فراگیر باشد, استفاده حرام بودن از آن نمى شود, چنانکه از آیه (عن اللغو معرضون) کسى چنین استنباط نکرده است.

با توجه به آن که بازى شطرنج در زمان صدور روایات, به بازى قمارى رواج داشته و کاربردى در غیر آن نداشته (میسر) در آیه شریفه به قمار تفسیر و شطرنج با آن برابر شده و روایات بسیارى از بازى شطرنج به عنوان بازى قمارى و از شطرنج به عنوان وسیله قمار یاد شده است, همه روایاتى که در نکوهش شطرنج وارد شده, بر بازى قمارى آن حمل مى شوند. گفتیم: آیات و روایات بر حرام بودن بازى قمارى شطرنج دلالت دارند. پس حرام مورد نظر آیات و روایات, بازى قمار است, به طور مطلق و بازى قمارى شطرنج است, به گونه ویژه. و هیچ کدام از روایات و آیات بر حرام بودن موضوعى بازى شطرنج و یا بر حرام بودن بازى آن, با فرض تغییر موضوع دلالت نداشتند و چنین بیانى نداشتند که بازى شطرنج, در هر حالى و به هر گونه اى, حتى بدون گذاشتن (رهان) و حتى در زمانى که به عنوان ورزش فکرى از آن استفاده شود, حرام است. موضوع حرام بودن آیات و روایات قمار بوده است و موضوع بحث ما بازى شطرنج به عنوان ورزش فکرى و یا دست بالا, بازى به عنوان سرگرمى است. روایاتى که از نظر سند تمام بودند بر این موضوع دلالت نداشتند, بلکه حدیث تحف العقول حرام بودن موضوعى شطرنج را نفى و برحلال بودن آن با فرض دگرگونى موضوع دلالت داشت. پس از آن که دلیل بر حرام بودن موضوعى شطرنج و یا بر حرام بودن آن با تغییر موضوع قمار نداشتیم, بر اساس قواعد و اصول در مورد آن نظر مى دهیم. این قواعد و اصول مى گویند: هر چیزى که بر حرام بودن آن دلیل روشنى وجود ندارد, رواست:

(کل شىء حلال لک حتى تعلم انه قذر)
از این گونه روایات استفاده مى شود که حرام و واجب بودن, دلیل مى خواهد, اما براى ثابت کردن اباحه به دلیل نیازى نیست.

 
پانوشتها:
1. (مقنعه), شیخ مفید587/, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
2. (رسائل شریف مرتضى), ج295/1, دارالقرآن.
3. (نهایة الاحکام), شیخ طوسى363/, دارالکتاب; (نهایة و نکتها), شیخ طوسى ج97/2, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
4. (المذهب), ابن براج, ج344/1.
5. (ینابیع الفقهیه), تنظیم على اصغر مروارید, ج18/13, مؤسسة فقه الشیعه.
6. (سرائر), ابن ادریس, ج215/2, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین.
7. (قواعد الاحکام), علامه حلّى, ج120/1, چاپ قدیم.
8. (مهذب البارع), ابن فهد, ج347/2, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
9. (تحریرالاحکام), علامه حلّى, ج160/1 ـ 161, چاپ قدیم.
10. (منتهى المطلب), علامه حلى1012/, چاپ قدیم.
11 . (تذکرة الفقهاء), علامه حلّى, ج465/1, چاپ قدیم.
12 . (الدروس الشرعیه), شهید اول, ج166/3, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
13 . (شرح لمعه), شهید دوم, ج210/3.
14 . (مجمع الفائدة والبرهان), محقق اردبیلى, ج41/8, 82, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
15 . همان مدرک, ج42/8.
16 . (شرایع الاسلام), محقق حلّى, ج9/2, دارالاضواء, بیروت.
17. (مسالک الافهام), شهید دوم, ج122/3, معارف اسلامى.
18 . (کفایة الاحکام), محقق سبزوارى 85/.
19 . (المناهل), سید محمد مجاهد286/.
20 . (جواهر الکلام), شیخ محمد حسن نجفى, ج109/22, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
21 . (مستند الشیعه), احمد نراقى, ج335/2.
22 . (جامع المدارک), سید احمد خوانسارى, ج27/3, اسماعیلیان, قم.
23 . (مصباح الفقاهه), تقریرات درسى آیت اللّه سید ابوالقاسم خوئى, گردآورده محمد على توحیدى, نجف.
24 . (الفقه على المذاهب الاربعه), عبدالرحمن الجزیرى, ج51/2, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
25 . همان مدرک52/.
26 . همام مدرک.
27 . همان مدرک.
28 . منظور مجالس رقص و سماع صوفیه است وگرنه رقصى که در محافل غربى رایج است, به ضرورت دین اسلام حرام و درخور ذکر نیست. ر.ک: (الفتاوى الهندیه), شیخ نظام, ج352/5, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
29 . (الفقه الاسلامى وادلته), دکتر وهبة زحیلى, ج571/3 ـ 573, دارالفکر, دمشق.
30 . (الموطأ), مالک بن انس, تحقیق و تصحیح محمد فؤاد عبدالباقى, ج958/2, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
31 . (المدونة الکبرى), ج153/5.
32 . (المحلى), ابن حزم, ج55/9.
33 . همان مدرک, ج60/7.
34 . همان مدرک63/.
35 . (المجموع شرح المهذب), ج256/9, دارالفکر.
36 . (شرح فتح الغدیر), عبدالواحد, ج498/8, حاشیه.
37 . (الفتاوى الهندیه), ج352/5.
38 . (مغنى), ابن قدامه, ج170/9 ـ 171, عالم الکتاب.
39 . (الفتاوى الکبرى), ج18/2 ـ 22.
40 . سوره (بقره), آیه 219.
41 . سوره (مائده), آیه 90. 42 . تفسیر (کشاف), جار اللّه زمخشرى, ج261/1, دار المعرفة, بیروت; (روح البیان), شیخ اسماعیل حقى البرسوى, دار احیاء التراث العربى, بیروت; (المیزان), علامه طباطبایى, ج192/2, مؤسسة الاعلمى, بیروت.
43 . (التفسیر الکبیر), فخررازى, ج45/6, دار احیاء التراث العربى.
44 . (لسان العرب), ابن منظور, ج298/5, ادب الحوزه, قم.
45 . (التفسیر الکبیر), فخررازى, ج45/3; (روح المعانى), ج113/2.
46 . (لسان العرب), ابن منظور, ج298/5.
47 . ازلام واقلام, جمع زلم وقلم, نام تیرى است که در بین مردم, در بازى قمار, گردانده مى شود. ر.ک: (لسان العرب), ج490/12.
48 . تفسیر (کشاف), جار اللّه زمخشرى, دار المعرفة, بیروت; (التفسیر الکبیر), فخررازى, ج45/6.
49 . (تفسیر بحر المحیط), ابى حیّان اندلسى, دارالفکر; تفسیر (درالمنثور), جلال الدین سیوطى, ج606/1, انتشارات کتابخانه آیت اللّه مرعشى نجفى; (مجمع البیان), امین الاسلام طبرسى, ج204/1, دار مکتبة الحیاة, بیروت.
50 . (تفسیر القمى), على بن ابراهیم قمى, تحقیق سید طیب موسوى جزائرى, چاپ نجف; تفسیر (المنار), محمد رشید رضا, ج55/7, دارالمعرفة, بیروت.
51 . تفسیر (المنار), ج329/2. درباره (الیاهیب) ر.ک: (بحوث فقهیه), عزالدین بحرالعلوم)51/ ـ 73, دار الزهراء, بیروت.
52 . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج120/12, دار احیاء التراث العربى, بیروت.
53 . همان مدرک119/.
54 . همان مدرک.
55 . (تفسیر عیاشى), ج106/1.
56 . (تفسیر القمى), على بن ابراهیم قمى, ج181/1.
57 . (وسائل الشیعه), ج243/13; (تفسیر عیاشى), ج341/1.
58 . تفسیر (مجمع البیان), ج187/2.
59 . تفسیر (درالمنثور), ج252/1, ج318/2 ـ 319.
60 . سوه (حج), آیه 30.
61 . (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج237/12; (فروع کافى), ثقة الاسلام کلینى, ج435/6, دارالتعاریف, بیروت.
62 . (وسائل الشیعه), ج337/12.
63 . تفسیر (نورالثقلین), الشیخ عبد على ابن جمعة العروسى الحویزى, تحقیق رسولى محلاتى, اسماعیلیان.
64 . (تفسیر القمى), ج84/2.
65 . (مجمع البیان), امین الاسلام طبرسى, ج101/4, دار مکتبة الحیاة, بیروت.
66 . (وسائل الشیعه), ج241/12.
67 . همان مدرک239/.
68 . همان مدرک242/.
69 . همان مدرک239/.
70 . همان مدرک, ج240/2.
71 . همان مدرک, ج242/12; (فروع کافى), ج435/6.
72 . همان مدرک.
73 . تفسیر (مجمع البیان), ج187/2; تفسیر (نور الثقلین), ج669/1.
74 . (وسائل الشیعه), ج244/12.
75 . (کنزالعمال), علاء الدین على المتقى الهندى, ج234/15, مؤسسة الرساله; (درالمنثور), ج319/2.
76 . تفسیر (درالمنثور), ج319/2.
77. همان مدرک.
78 . (تحف العقول), ابن شعبه حرّانى244/, جهات معائش العباد, مؤسسة الاعلمى, بیروت.
79 . (وسائل الشیعه), ج242/12; (فروع کافى), ج436/6.
80 . (فروع کافى), ج436/6.
81 . (وسائل الشیعه), ج240/12.
82 . همان مدرک241/.
83 . سوره (المؤمنون), آیه 3.
84 . (وسائل الشیعه)241/.
85 . (فروع کافى), ج437/6.
86 . (وسائل الشیعه), ج241/12.
87 . همان مدرک238/.
88 . همان مدرک.
89 . همان مدرک239/.
90 . (جامع الرواة), محمد بن على الاردبیلى الغروى, ج393/1, دارالاضواء, بیروت.
91 . همان مدرک523/.