رؤیت هلال از نگاهى دیگر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی



کى از مسائل مهم روز که برخى آن را ناسازگارى دین با علم روز قلمداد مى کنند و بعضى آن را مایه تمسخر دین داران قرار مى دهند و دسته سوم با دیدى تعجب آمیز درباره آن به پرسش مى پردازند مسأله رؤیت هلال ماه مى باشد.

این مسأله در تمام طول سال مطرح است ولى هیچ گاه بحث, نزاع و گفت وگو درباره آن درنمى گیرد, مگر در اول و آخر ماه رمضان; به ویژه در آخر این ماه مبارک.

فاصله دیدن دو هلال در دو ماه متوالى, تقریباً1 متساوى با مقدار زمانى است که ماه یک دورِ کامل, اطراف زمین گردش کند.

حرکت کره ماه به دور کره زمین مقدار زمانش, دقیق و ثابت شده و غیر قابل خدشه است.

اما زمان دیدن هلال چون وابسته به امور دیگرى از جمله, شدت و حدّتِ نور خورشید در هنگام تولد ماه جدید مى باشد, دقیقاً مشخص نیست. بنابراین گاهى از لحاظ علمى مسلم است که ماه تولد شده است, اما قابل رؤیت نیست, زمانى مشخص است که از تحت شعاع نور خورشید نیز خارج شده ولى باز قابل رؤیت نیست2 و وقتى امور دیگرى از قبیل غلظت و رقّت هوا و امور دیگرى موجب مى شود که با فراهم بودن تمامى زمینه هاى علمى براى رؤیت ماه, باز ماه دیده نشود و موجب بروز مشکلاتى شود. حال یک اشکال این است که چرا دین احکام خود نظیر روزه و افطار را به تولد ماه که از لحاظ علمى ثابت است مرتبط نساخت تا همه مسلمانها بدون دغدغه خاطر و با معیارهاى علمى آن را تشخیص دهند بلکه آن را به دیدن با چشم مرتبط ساخت تا این همه نزاع رخ دهد؟

به عبارت دیگر اگر دین احکامِ وقتى و زمانى خود را بر تقارن جهت ماه, خورشید و زمین یا بر خروج ماه از تحت شعاع نور خورشید که ثابت, یقینى و غیر قابل اختلاف است وابسته مى ساخت بهتر نبود؟ به عبارت سوم, چرا شارع احکام خود را به امورى وابسته ساخته که علمى و دقیق نیست و موجب بروز اختلاف مى شود و چرا از وابسته ساختن آن به امور دقیق, علمى و غیر قابل مناقشه خوددارى کرده است آیا این ترجیح مرجوح نیست؟

در زمانهاى سابق که راه علم بر افراد مسدود بود چاره اى نداشتند جز این که از راه دیدن هلال به تولد آن وقوف یابند و در آن زمانها این اختلاف ها نیز ضربه چندانى نمى زد, زیرا فرضاً در شام روز جمعه عید مى شد و در حجاز روز شنبه, هیچ یک از مردم آن دو شهر, از این مسأله باخبر نمى شدند.

ولى امروزه که جهان چون دهکده اى کوچک گشته و همه خبرها, در همان لحظه, در سراسر جهان منتشر مى شود, شنیدن این که در گوشه اى عید فطر است و در گوشه دیگر مردم روزه اند بسیارى را نسبت به حقانیت یک چنین نظریه اى به تردید مى اندازد. این شک و تردید به جاهاى دیگر نیز سرایت مى کند و پیوسته مى پرسند: آیا شب قدر دو شب است یا یک شب؟ آیا ملائکه براى ایرانیان در یک شب نازل مى شوند و براى حجازیان در شب دیگر؟ و….

به هر حال, یا باید قبول کرد که این دین و احکامش براى دوره هاى گذشته مفید بوده و امروزه سخنى براى گفتن ندارد و حتى توان اداره یک نماز عید سراسرى را ندارد و نیمى از جهان باید روزى را تعطیل کنند و به نماز عید مشغول شوند و نیمى روز دیگر را. و یا باید اذعان کرد که تعلیق عید بر رؤیت هلال, در هر شهر و منطقه اى دقیق نیست و ملاک اصلى قابل رؤیت بودن یا خروج از تحت شعاع مى باشد.

آیا رؤیت هلال طریقیت دارد یا موضوعیت؟
بعید است مسلمانى پیدا شود که معتقد باشد اسلام براى دوره هاى گذشته تاریخ خوب بود و با این حال ادعاى مسلمانى نیز داشته باشد, بله ممکن است بگوید, خود این تفرقه داشتن و متحد نبودن داراى مصلحت است ولى در مقابل شبهه هاى فراوان و سؤال از توضیح این مصلحت ناتوان مى ماند.

نگارنده بر این باور است که از بررسى دلیلها و روایات مى توان اتحاد افقها را فهمید, بدین معنى که رؤیت ماه در هر گوشه از جهان را دلیل عید بودن فرداى آن روز براى همه جهان دانست.

اینک بررسى دلیلها:
الف. آیات قرآن:

(یسألونک عن الأهلّة قل هى مواقیت للناس والحج ولیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها ولکن البر من اتقى واتوا البیوت من ابوابها. واتقوا الله لعلکم تفلحون.)3

از تو درباره هلال ها مى پرسند, بگو: آنها گاه شمارى براى مردم و [موسم] حج است. و نیکى آن نیست که از پشت خانه ها به درون آیید, نیکى آن است که فرد, تقوا پیشه باشد و از در به خانه ها آیید و تقواى الهى پیشه کنید تا رستگارى یابید.

آمدن این آیه پس از آیات مربوط به روزه ـ یعنى آیه هاى 183, 184, 185 و187 ـ به انسان اطمینان مى دهد که پرسش کنندگان مى خواسته اند بدانند ظهور هلال چه رابطه اى با روزه دارد, بنابراین اگرچه پاسخ این است که (هلال, گاه شمارى براى مردم و موسم حج است) ولى مسلماً لفظ (گاه شمار مردم) یا با اطلاق روزه را شامل مى شود و یا روزه یکى از موارد تطبیقى گاه شمار مى باشد و به هر حال این سؤال و جواب با روزه ارتباط غیر قابل انکار دارد. و معلوم مى دارد که ظهور, طلوع یا رؤیت هلال, نشانه اى بر ورود به ماه خاصى است که در آن ماه مردم به تکلیف خاصى مکلف شده اند یا قرار و مدار خاصى دارند.

از کلمه (یسألونک) که مضارع و جمع است روشن مى شود که پرسش کنندگان متعدد بوده اند و مکرر نیز سؤال مى کرده اند اما نه در سؤال و نه در جواب اشاره اى به راههاى اثبات هلال و یا اختلاف هلال اول و آخر ماه در افقهاى متفاوت و چگونگى شکل گیرى هلال, تربیع, بدر و… و علت این گونه امور چیزى مطرح نشده است. بیشتر لبه تیز سؤال متوجه خود هلال است که چرا با آمدن هلال چیزى واجب یا حرام مى شود; مگر هلال چه نقشى دارد؟ و شاید به همین جهت لفظ هلال به صورت جمع به کار رفته است به هر حال مطرح نشدن پرسش و پاسخ صریح درباره اختلاف افق, اختلاف شکلهاى ماه و… را مى توان به صورتهاى گوناگون تحلیل کرد.

از جمله: سکوت پیرامون اختلاف افق را مى توان تأییدى بر اختلاف نداشتن افقها در مورد هلال ماه دانست, زیرا اگر افقها مختلف بود و حجاز امروز اول ماه بود و در جاى دیگر, دیروز یا فردا, آن گاه گاه شمارها متفاوت مى گشت و تاجرى که قرار گذاشته بود بدهى خود را اول ماه یا دهم ماه بپردازد طبق افق حجاز باید مثلاً روز جمعه مى پرداخت و طبق افق دیگر, پنج شنبه یا شنبه, آن گاه چنین تقویمى شایسته اسم (مواقیت للناس) نبود.

اشکال: در آن زمانها وسایل ارتباط جمعى مانند امروز گسترده نبوده و تجارت بین تاجر ایرانى, حجازى و یا هندى و کانادایى برقرار نبوده و یا اگر برقرار بوده, ارتباطات به روز نبوده تا یک روز تأخیر و تقدیم در آن خللى ایجاد کند و به گاه شمار بودن هلال ضربه بزند بنابراین از (مواقیت للناس) نمى توان اتحاد افق را اثبات و یا تأکید کرد.

جواب: لفظ (للناس) در آیه داراى شمول افرادى و اطلاق ازمانى است; یعنى شامل تمامى مردم در تمامى زمانها مى شود و همان گونه که مردم آن زمان را شامل مى شده مردم این زمان را نیز شامل مى شود. امروزه نیز هلالها مى توانند مواقیت براى مردم باشند و اختلاف یک روز در شروع ماه مى تواند اختلافات حقوقى فراوان و جدى بین دو شهروند دو کشور یا مسئولان آن دو کشور ایجاد کند.

درست است که اکنون در جهان تقویمهاى حاکم, بر مبناى حرکت خورشید است, چه تقویمهاى میلادى و چه هجرى شمسى که چون ثابت و غیر قابل اختلاف است, در جهان و روابط اجتماعى, اقتصادى و… از این جهت اختلافى بروز نمى کند, ولى بر مبناى قرآن, ماههاى هلالى و سالهاى قمرى نیز مى تواند و بلکه بایسته است که مبناى تقویم و گاه شمار باشد. حال فرض کنید کشورى از دیگرى نفت براى تحویل در اول محرم بخرد و اول محرم یک روز اختلاف داشته باشد و اتفاقاً در همان یک روز نوسان قیمت نفت شدید باشد, چقدر دعاوى حقوقى به همراه خواهد داشت و همین طور اعلام صلح و آتش بس و….

بنابراین یا باید ـ همان گونه که قبلاً ذکر شد ـ این دین براى فرهنگهاى عقب افتاده, روستاییان و بدوى هاى حجاز باشد که یکى دو روز, برایشان نقش چندانى نداشته است و یا باید قبول کنیم که افقها با هم متحد مى باشد و وقتى ماه متولد شد [یا دیده شد] براى سراسر جهان اول ماه محسوب گردد.

هرکس اندک مطالعه اى درباره قرآن و جهانى بودن دین حضرت محمد(ص) داشته باشد به سوى راه دوم کشیده مى شود و بدون کوچک ترین اشکال و تردید طرفدار راهى مى گردد که به جامعیت و جهان شمول بودن دین ضربه اى وارد نسازد. حتى اگر روایتهاى صریحى نیز برخلاف آن داشتیم, تا چه رسد به اکنون که حتى یک روایت و یا دلیلى نیز برخلاف آن نداریم.

راستى چگونه مى شود که تقویمى براى مردم باشد (مواقیت للناس) و پیوسته مردم کشورهاى مختلف در مورد هلال اختلاف داشته باشند؟! راستى این چه تقویمى براى مردم خواهد بود! آیا مى توان مراد از (الناس) را مردم بدوى یا مردم عصر حجر یا قشر خاص از مردم دانست؟! مسلماً پاسخ منفى است و مراد از (الناس) تمامى انسانها اعم از مسلمان و کافر, شیعه و سنى, سفید و سیاه و… مى باشد. حال اگر در همین دوره که معاملات با چک, انجام مى شود, افراد براى یک ساعت پول خود ارزش قائلند و… دو تاجر ایرانى و حجازى با هم روابط تجارى داشته باشند و بر مبناى تقویم دینى قرآنى (ماههاى قمرى) به هم چک دهند, حواله دهند و… آن گاه در تمامى سال وقتى تاجر حجازى در روز مشخص, مثلاً اول ماه به بانک مراجعه مى کند پولى به حسابش واریز نشده یا چکش نقد نشده, زیرا که در ایران, در تمامى طول سال, تقویم قمرى یک روز عقب تر از حجاز است. بله در مورد اول ماه شوال, به طور نامنظم هرچند سال یک بار تقویم تاجر ایرانى با حجازى یکى مى شود و این اتحاد تا رسیدن به اولین ماهى که 29 روز باشد باقى مى ماند و دوباره تقویمها مختلف مى گردد.

در این صورت همین دو فرد مسلمانِ معتقد به راحتى, یقین پیدا مى کنند که اگر این اختلاف افق, سخن صریح آورنده و به پادارنده دین است خودش به خودى خود اعلام به موقت بودن و جامع نبودن دین مى باشد و اگر از سوى فقیهان, مراجع و اجتهادکنندگان در دین است نشان مى دهد که این اجتهاد, ناقص و معیوب است و دین را نیز ناقص معرفى مى کند.

حال با این اوصاف چه شده که گروهى بر طبل اختلاف افق ها4 مى کوبند و دلایلشان چیست معلوم نیست, زیرا لفظ (الناس) در (مواقیت للناس) عام است شامل همه انسانها در تمامى زمانها و مکانها مى شود و هیچ دلیلى بر موسمى بودن یا موقت بودن آن یافت نشد و نمى شود.

نکته: تعمیمهایى که از آیه قرآن فهمیده شد از سوى برخى روایات نیز مى تواند تأیید شود:

1 .( عن ابى الجارود, عن زیاد بن المنذر قال: سمعت اباجعفر(ع) یقول: صم حین یصوم الناس وافطر حین یفطر الناس فان الله عزوجل جعل الأهلّة مواقیت.)5

شنیدم حضرت باقر(ع) مى فرمود: هنگامى که مردم روزه مى گیرند روزه بگیر و هنگامى که مردم افطار مى کنند افطار کن, زیرا خداوند عزوجل هلالها را مواقیت براى مردم قرار داد.

راستى اگر بنا باشد شیعیان روز دیگرى را اول ماه بدانند این چگونه تقویمى خواهد بود؟!

سؤال: اگر بحث این قدر روشن است و همه باید وحدت افق را قبول کنند و با دیدن ماه در یک گوشه از جهان, فرداى آن روز براى همه اول ماه باشد, چرا افراد زیادى طرفدار اختلاف افق شده اند و بر طبق آن فتوا داده اند؟ آیا این فتواها ناشى از این نیست که اختلاف افق, دلیلهاى متقن, محکم و غیر قابل خدشه دارد؟
جواب: احتمالاً طرفداران اختلافِ افق, ماه را به خورشید قیاس کرده اند و گمان کرده اند, همان گونه که در دو شهر با فاصله طولانى, طلوع و غروب خورشید و وقت زوال متفاوت است و اشکالى پیش نمى آورد بلکه هرکسى طبق مغرب و مشرق خودش عمل مى کند, در مورد قمر نیز مى شود یا باید همان گونه عمل کرد ولى از این نکته غفلت کرده اند که خداوند طلوع و غروب آفتاب را گاه شمار و تقویم قرار نداده است, لکن از هلالهاى ماه ها به عنوان تقویم و گاه شمار نام برده است و در واقع هلال ماه هم براى تعیین زمان عبادات به کار مى رود, هم به عنوان تقویم. بر فرض که قیاس کردن خورشید و ماه به یکدیگر از بعد عبادى درست باشد از بعد تقویمى که مورد تأکید قرآن است, به هیچ وجه صحیح نمى باشد.

توضیح: به مقتضاى اینکه زمین کروى است و دور خود مى چرخد پیوسته نیمى که مقابل خورشید است روشن و نیمى که در طرف دیگر است تاریک مى باشد آن گاه پیوسته نقطه اى مقابل خورشید ظاهر مى گردد و به اصطلاح خورشید نسبت به آن نقطه طلوع مى کند و در همان لحظه, نقطه اى از زمین از مقابل خورشید رد مى شود و خورشید در آن نقطه غروب مى کند و آن نقطه به شب ملحق مى شود و به هر حال به جاى وجود یک مشرق و یک مغرب, مشرقها و مغربهاى فراوانى وجود دارد.6 اما تولد ماه در هر ماه یک بار اتفاق مى افتد و امر ثابت و مشخصى است و همین سزاوار است که معیارى براى حسابها, قرار گیرد. قرآن مى فرماید:

(هو الذى جعل الشمس ضیاء والقمر نوراً وقدرّه منازل لتعلموا عدد السنین والحساب, ما خلق الله ذلک الاّ بالحق یفصل الآیات لقوم یعلمون.)7

اوست که خورشید را درخشان و ماه را تابان ساخت و براى آن منزلهایى مقرر داشت تا شمار سالها و حساب را بدانید, خدا اینها را جز به حق نیافریده است, او نشانه ها را به روشنى بیان مى دارد براى مردمى که مى دانند؟

روشن است که مرجع ضمیر مفعولى در کلمه (قدره) (ماه) است, زیرا خورشید مؤنث است و ضمیر (ه) به آن برنمى گردد بنابراین از دید قرآن حرکتها و منزلگاههاى ماه است که براى شمارش حساب و دانستن سالها مورد استفاده قرار مى گیرد و در آیه دیگر آمده:

(والقمر قدرناه منازل حتى عاد کالعرجون القدیم.)8

(براى ماه منزلگاههایى نهاده ایم تا سرانجام چون شاخه خشکیده خرما باز مى گردد.)

که فراز آخر اشاره به حالت ماه در آخرین روزهاى آن دارد.

بله از دیدگاه قرآن, خورشید و چگونگى قرار گرفتن زمین در مقابل آن موجب اختلاف شب و روز مى گردد که از آن به عنوان نمونه اى از قدرت خدا و آیه او تعبیر شده است.

(انّ فى اختلاف اللیل والنهار وما خلق الله فى السموات والارض لآیات لقوم یتقون.)9

در رفت و آمد شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفرید به راستى نشانه هایى است براى مردمى که باپروایند.

(ان فى خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لأولى الالباب.)10

(در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز, نشانه هایى است براى مردم فرزانه)

نتیجه: حرکت ماه و خورشید و فایده آنها از دیدگاه قرآن متفاوت است و تنها ماه براى گاه شمار است و این با قائل شدن به تعدد اول ماه و اختلاف ماهها در سرزمین هاى مختلف ناسازگار مى باشد.

اما طلوعها و غروبهاى مختلف یا مشرقها و مغربهاى گوناگون, به عنوان تقویم و گاه شمار براى توده مردم به کار نمى رود بلکه تنها قدرت خداوند را به نمایش مى گذارد, زیرا نه تنها هرجاى زمین, مشرقى غیر از مشرق دیگر دارد بلکه هر روز نیز مشرقى غیر مشرق روز دیگر دارد که این تنظیم دقیق, خود نمونه اى از قدرت خداست و ثمرات آن در گرم شدن و سرد شدن هوا, رویش گیاهان متفاوت و رسیدن میوه ها, باز شدن و بسته شدن گلها و امثال آن براى توده مردم قابل رؤیت و تشخیص مى باشد. خود حالت قرار گرفتن خورشید و زمین, فصول را به وجود مى آورد که به حس افراد عادى نمى آید و از نظر آنان روز بیستم شهریور با اول مهر یکسان است و اثر محسوسى برایشان وجود ندارد.

بنابراین آنان که ماه را با خورشید مقایسه کرده اند و تصور کرده اند همان گونه که اختلاف مشرقها و مغربها وجود دارد و نیکوست و ضربه اى نمى زند پس اختلاف افق براى ماه نیز وجود دارد و ضربه اى نمى زند قیاسى مع الفارق کرده اند و تصورى ناصواب به ذهن خود راه داده اند, زیرا تعدد مشرقها و مغربها را خداوند نشانه قدرت خود قرار داد ولى ماه و تفاوتهاى آن را گاه شمار و تقویم قرار داد و بر آن تصریح کرد.

به هر حال, ما هیچ دلیلى نداریم که گاه شمار بودن ماه را مربوط به زمان و یا مکان خاصى بدانیم بلکه برعکس ادله فراوانى بر فرازمانى و فرامکانى بودن قرآن داریم که در جاى خود بحث شده است.11

درست است که در برخى موارد روایات, بر موسمى بودن و مخصوص به زمان یا مکان خاص بودن حمل مى شوند و از لفظ (الناس) که در روایات ائمه اطهار(ع) وارد شده اهل سنت اراده مى گردد, ولى آیات قرآن موسمى نیست و به زمان, مکان و یا افراد خاص منحصر نمى شود و حتى در علوم قرآن تصریح کرده اند که شأن نزول مخصص نیست, بنابراین اگر شأن نزولى هم وارد شده بود که با توجه به آن از (الناس) اهل حجاز یا قشر دیگرى فهمیده مى شد باز مى گفتیم شأن نزول مخصص نیست تا چه رسد به اکنون که حتى چنین شأن نزولهایى نیز موجود نیست.

ب. روایات: قبل از بحث پیرامون روایات باید جایگاه بحث مشخص شود تا از بحثهاى تکرارى و اثبات شده و یا بى نیاز از بحث و بررسى خوددارى شود و علاوه بر آن, همه بحثها در جایگاه اصلى خود قرار گیرد.

در بحث اثبات اول ماه رمضان یا اثبات اول ماه شوال, گاهى بحث از ثبوت است و زمانى از اثبات; گاهى بحث از ملاک است که آیا ملاک رؤیت هلال با چشم است یا ملاک یقین به اول ماه است; ولو از راههاى دیگر. یعنى آیا رؤیت موضوعیت دارد یا یکى از راههاى یقین به تولد ماه و از تحت الشعاع خارج شدن آن است و گاهى بحث در این است که ملاک ورود به ماه جدید تولد هلال نو است یا دیدن آن و در صورت اول رؤیت متداول ترین و عرفى ترین راه براى اثبات تولد ماه مى باشد. باز گاهى بحث در این است که آیا رؤیت هلال اول ماه در پیش از ظهر یا بعد از ظهر ممکن است یا خیر, بلکه تنها هلال در نزدیکى غروب ممکن است؟ باز گاهى بحث در این است که آیا وقتى هزاران چشم به آسمان دوخته شده و تنها عده کمى ادعا مى کنند که ماه را دیده اند, این سخن چقدر اعتبار دارد؟ به عبارت دیگر بحث در این است که آیا بیّنه در رؤیت هلال اعتبار دارد یا باید شاهدها از پنجاه نفر بیشتر باشند و بالاخره گاهى بحث در این است که اگر روایتها و حدیثها, با علم سازگارى نداشت وظیفه چیست؟

اینها مجموعه مباحثى است که باید به دقت بررسى شود و ما در این نوشتار, طریق متداولى که معمولاً در جمع روایات طى مى کنند, نمى پیماییم و تلاش مى کنیم از راههاى دیگرى بحث را به پیش ببریم, زیرا همان گونه که از پرسشها معلوم گشت به بحثى متفاوت با بحثهاى دیگران نیازمندیم.

برخى از مباحث در گذشته مطرح بوده و در کلمات فقیهان و روایات پیرامونش به وفور بحث شده ولى برخى از مباحث جدید است و در کلمات گذشتگان درباره آنها مطالب برجسته و مدوّنى یافت نمى شود. و بیشتر نیاز به تدقیق دارد. اولین بحث این است که آیا ملاکِ حلول ماه نو, به تولّد ماه و خروجش از تحت الشعاع است. و دیدن ماه, یا گذشتن سى روز, از روٌیت ماه گذشته دلیل هاى این تولّد است یا این که ملاک حلول ماه نو, نفس روٌیت هلال است ولى روٌیت گاهى به واسطه خود فرد صورت مى گیرد و گاهى دو نفر عادل یا یک نفر عادل, یا گروهى از مردم که دیده اند براى او شهادت مى دهند و یا ملاک, امکان روٌیت هلال است ولو این که اکنون به خاطر عوارضى دیده نشود.

بله در روایات به طور کلى آمده

(صم للروٌیة و افطر للروٌیه.)12

( به جهت دیدن هلال روزه بگیر و به جهت دیدن هلال افطار کن)

ولى معلوم نگشته که روٌیت چون حاکى از تولد ماه است اعتبار دارد یا فى نفسه اعتبار دارد.

ییا در روایات آمده است هنگام وجود مانع, وقتى سى روز از روٌیت هلال قبلى گذشت حتماً ماه, جدید شده است:

( فان خفى علیکم فأٌتموا الشهر الاوّل ثلاثین.)13

هرگاه[هلال] بر شما مخفى ماند ماه اول را سى روز تمام کنید).

امّا علتش چیست و ملاک کدام است معلوم نیست.

از مجموع روایات به نظر مى رسد که تولّد ماه و امکان روٌیت آن اعتبارى ندارد بلکه آنچه معتبر است اینکه باید ماه به گونه اى از خورشید دور شود که به واسطه عموم مردم دیده شود,بنابر این اگر هزار نفر در شهرى استهلال مى کنند و تنها یکى ـ دو تا یا حتى ده نفر گفتند آن را دیدیم یا آن را مى بینند ولى هر چه به دیگران نشان مى دهند دیگران توان رؤیت آن را ندارند, هلال ماه ثابت نمى شود, اگر چه ماه متولد شده و براى چشم هاى تیزبین و استثنایى قابل رؤیت شده است, ولى چون براى توده مردم قابل رؤیت نیست, هلال ماه ثابت نمى شود.

با توجه به همین نکته تعارضى که بین روایات زیادى وجود دارد حلّ مى شود, زیرا دسته اى از روایات دلالت مى کند که در رؤیت هلال, شهادت یکى دو نفر کافى نیست, مگر اینکه تعدادشان به پنجاه نفر, برسد و دسته دیگر دلالت مى کند که اگر بیّنه عدل, شهادت داد کافى است. معمولاً فقیهان براى حلّ این تعارض, به حجیّت بیّنه و امثال آن تمسک کرده اند و آن را ترجیح داده اند و پنجاه نفر یا بیشتر را مربوط به افراد معمولى که عدالتشان معلوم نیست دانسته اند یا بیّنه عدل را مربوط به وقتى دانسته اند که در شهر مانعى از قبیل ابر و مِه وجود داشته باشد و بیّنه از بیرون شهر بیایند و بر رؤیت ماه شهادت دهند ولى آنچه مطرح شد که مراد چشم هاى معمولى باشد نه چشم هاى تیز و استثنایى, با ظاهر اخبار سازگارتر است. به همین جهت سزاوار است که به اخبار نظرى افکنده شود.

1 . (عن ابى عبدالله(ع) قال: قلت له: کم یجزى فى رؤیة الهلال؟ فقال: انّ شهر رمضان فریضة من فرائض الله فلا تؤدوا بالتظنّى. و لیس رؤیة الهلال ان یقوم عدّة فیقول واحد:قد رأیته و یقول الآخرون لم نره, اذا رآه واحد رآه ماة و اذا رآه ماة رآه الف. و لا یجزى فى رؤیة الهلال اذا لم یکن فى السماء علّةُ اقلَّ من شهادة خمسین و اذا کانت فى السماء علةُ قبلت شهادة رجلین یدخلان و یخرجان من مصر)14

به حضرت صادق(ع) گفتم: در رؤیت هلال چند نفر کفایت مى کند؟ فرمود: ماه رمضان واجبى از واجبات الهى است پس آن را با گمان انجام ندهید و رؤیت هلال این نیست که عده اى بایستند و یک فرد بگوید: دیدمش و دیگران بگویند: ندیدمش: وقتى یک فرد دیدش, صد نفر مى بینند و وقتى صد نفر دیدند هزار نفر مى بینند. و وقتى در آسمان مانعى نباشد براى رؤیت هلال کمتر از پنجاه نفر کافى نیست و وقتى که در آسمان مانعى وجود دارد شهادت دو مردى که ازشهر خارج مى شوند و [به آن] داخل مى شوند قبول مى شود.

بررسى: سند حدیث صحیح است.

و از نظر دلالت, فراز اول حدیث دلالت مى کند که با گمانه زنى نمى توان وارد ماه رمضان شد یا از آن خارج گشت و در این راه به دلیل متقن و محکم نیاز است.

فراز دوم نشان مى دهد که رؤیت باید با چشم افراد معمولى صورت گیرد نه با چشم تیزبین یا چشمهاى غیر عادى, زیرا مى فرماید: (اگر یک نفر ببیند صد نفر مى بینند) حال یا مقصود آن است که با دیدن یک نفر, او به دیگران نشان مى دهد و وقتى نگاه کردند مى بینند یا مراد این است که وقتى براى یک فرد قابل رؤیت باشد براى صد و هزار نفر نیز قابل رؤیت مى باشد. و همین نشان مى دهد که:

الف. دیدن با چشمهاى تیزبین که دیگران نمى بینند کافى نیست;

ب. دیدن با وسایل مجهز این زمانى کافى نیست;

ج. اثبات هلال و اول ماه به خود دیدن ماه است نه به امکان رؤیت یا به تولد ماه.

اما این احتمال که دیگران با گفتن: (ندیدمش) درصدد تکذیب فرد بیننده باشند و بخواهند راست گویى او را زیر سؤال ببرند, احتمالى است که مؤیدى در حدیث ندارد, بنابراین فراز سوم که در حالت صاف بودن آسمان و بى مانع بودن آن کمتر از پنجاه نفر را کافى نمى داند. به خاطر فاسق بودن یا عادل نبودن آنان یا قطع حاصل نشدن از شهادت کمتر از پنجاه نفر نیست, بلکه به این جهت است که در بین جمعیت زیاد افراد استثنایى تیزبین وجود دارد و اعتنایى به رؤیت آنان نیست مؤید این که حدیث درصدد بحث عدالت و امثال آن نیست این است که در فراز چهارم که آسمان ابرى است سخن از قبول شهادت دو مردى است که از بیرون شهر مى آیند و شهادت مى دهند نه از دو مرد عادل.

به عبارت دیگر, در جامعه اسلامى و در مورد شهادت به هلال. یا باید گفت چون نفع و ضرر شخصى براى افراد ندارد ـ و از سوى دیگر دروغگو, ترس رسوا شدن دارد, زیرا معمولاً افراد زیادى درصدد رؤیت هلال هستند ـ شهادت افراد معمولى مسموع است یا باید گفت در جامعه اسلامى اصل بر عدالت افراد است و یا بالاخره باید گفت حدیث درصدد بیان عدالت و سایر شرایط بیّنه نیست. بنابراین هنگامى که شهادتهاى پنجاه نفرى یا بیشترى مى خواهند, براى آن است که ثابت شود ماه براى عموم مردم قابل رؤیت بوده و عموم مردم آن را دیده اند. نه این که مسأله هلال ماه از سایر مواردى که با بیّنه ثابت مى شود مهم تر باشد.

2. (عن ابى جعفر(ع): اذا رأیتم الهلال فصوموا, واذا رایتموه فافطروا ولیس بالرأى ولابالتظنى ولکن بالرؤیة والرؤیة لیس ان یقوم عشرة فینظروا فیقول واحد هو ذا هو و ینظر تسعة فلایرونه, اذا رآه واحد رآه عشرة آلاف, واذا کانت علّة فأتم شعبان ثلاثین.)15

حضرت باقر(ع) فرمود: وقتى هلال ماه را دیدید روزه بگیرید و وقتى آن را دیدید افطار کنید و حلول ماه با قیاس و گمانه نیست و تنها با رؤیت است و رؤیت آن نیست که ده نفر بایستند یکى بگوید: آن ماه است, و نه نفر نگاه کنند و آن را نبینند, وقتى یک نفر ببیند, ده هزار نفر مى بینند و هرگاه در آسمان مانعى باشد شعبان را سى روز تمام کن.

بررسى: سند حدیث صحیح است و دلالتش همچون روایت قبلى, بر اعتبار چشمهاى معمولى, نه تیزچشم ها, روشن است. بله, در آن حدیث, هنگام وجود مانع, به بیّنه اى که از بیرون شهر مى آمد اعتبار مى داد و در این جا حدیث, به گذشتن سى روز از هلال قبلى که هر دو [بینه و استصحاب] هنگامى اعتبار دارند که راه حصول علم, مسدود باشد.

3 . (عن ابى عبدالله(ع) قال: الصوم للرؤیة والفطر للرؤیة ولیس الرؤیة ان یراه واحد ولا اثنان ولاخمسون.)16

حضرت صادق(ع) فرمود: روزه به خاطر رؤیت [هلال] است و فطر نیز به خاطر رؤیت است و رؤیت آن نیست که تنها یکى آن را ببیند و نه دوتا و نه پنجاه تا.

سند این روایت ضعیف است زیرا که قاسم بن عروة توثیق نشده است.17 ولى دلالتش بر این که رؤیت معتبر مى باشد. ـ و رؤیت باید با چشم معمولى باشد نه چشم تیزبین, پس امکان رؤیت یا تولد هلال کافى نیست ـ همانند روایتهاى قبل است.

4 . (عن حبیب الخزاعى قال: قال ابوعبدالله(ع) لاتجوز الشهادة فى رؤیة الهلال دون خمسین رجلاً عدد القسامة وانما تجوز شهادة رجلین اذا کانا من خارج المصر وکان بالمصر علة, فاخبرا انهما رأیاه واخبرا عن قوم صاموا للرؤیة وافطروا للرؤیة.)18

حضرت صادق(ع) فرمود: در رؤیت هلال شهادت کمتر از پنجاه نفر ـ عدد قسامه ـ نافذ نیست و تنها هنگامى که در شهر علّتى [مانع از رؤیت ماه] باشد, شهادت دو مردى که از خارج شهر باشند و خبر دهند که آنان ماه را دیده اند و خبر دهند از قومى که به خاطر رؤیت روزه گرفته اند و به خاطر رؤیت خورده اند, نافذ است؟

بررسى: سند حدیث ضعیف است زیرا حبیب خزاعى مجهول است.19

دلالت حدیث بر آنچه به دنبال آن بودیم همانند احادیث قبلى است; یعنى رؤیت باید به گونه اى باشد که گروه زیادى بتوانند ببینند. بله اگر در هوا مانعى نظیر ابر وجود داشت. به قول دو نفر که از بیرون شهر مى آیند اکتفا مى شود. حال یا این دو نفر شهادت مى دهند که خودشان ماه را دیده اند یا شهادت مى دهند که قومى یا شهرى ماه را دیده بوده اند.

البته متن این حدیث همانند متن حدیثهاى اول و دوم نیست و آن هم احتمالاً ناشى از ضعف راوى است وقتى که راوى مجهول است یعنى از عالمان, معروفان و افراد خاص ائمه نیست و به همین جهت حافظه و قدرت ضبط کافى ندارد تا کلمات امام(ع) را کاملاً حفظ کند, لذا ضعف سند در ضعف دلالت نیز اثر مى کند.

5 . (عن ابى عبدالله(ع) قال: صُم للرؤیة وافطر للرؤیة ولیس رؤیة الهلال ان یجىء الرجل والرجلان فیقولان رأینا, انما الرؤیة ان یقول القائل رأیت فیقول القوم: صدق.)20

حضرت صادق(ع) فرمود: به خاطر رؤیت [هلال] روزه بگیر و به خاطر رؤیت افطار کن. و رؤیت آن نیست که یک مرد یا دو مرد بگویند دیدیم, بلکه رؤیت آن است که کسى بگوید: دیدم و قوم بگویند: راست گفت.

بررسى: سند حدیث مربوط به بنى فضال است که فطحى هستند ولى به هر حال قابل اعتنا مى باشند.

دلالت: ظاهراً مراد این نیست که قوم و طایفه, فرد را تصدیق کنند و بگویند او راستگو و درست کار است بلکه مراد این است که او را در این خبرش تصدیق کنند و بگویند: (راست گفت) ماه را دیده است. ووقتى مى توانند او را در راست بودن خبرش تصدیق کنند که خودشان همراه او ماه را دیده باشند. در نتیجه, این خبر نیز نظیر حدیثهاى سابق دلالت مى کند که رؤیت معتبر است و رؤیت باید با چشم معمولى باشد که با دیدن یک نفر, افراد زیادى توان رؤیت دارند و ماه را مى بینند.

نتیجه: روایاتى که رؤیت هلال را نیازمند پنجاه بیننده یا بیشتر مى داند متعارض با حجیت بیّنه پیرامون هلال نیست بلکه درصدد بیان این نکته است که رؤیت باید با چشم معمولى باشد نه با چشمهاى تیزبین که استثنائاً برخى افراد آن گونه چشمها را دارند. آن گاه این روایات که چند تا از آنها صحیح هم بود به طریق اولى دلالت مى کند که براى شروع و حلول ماههاى قمرى تولد ماه کافى نیست بلکه خروجش از تحت شعاع شمس و قابل رؤیت همگانى شدنش معتبر است.

در نتیجه ثبوت و اثبات یکى مى شود; یعنى ثبوت اول ماه به تحقق رؤیت است و اثباتش نیز به رؤیت مى باشد و رؤیت همگانى براى اثبات اول ماه موضوعیت دارد.

از همین جا روشن مى شود راههاى دیگرى که براى اثبات اول ماه ذکر شده نظیر بیّنه, شیاع و حکم حاکم همه باید مستند به رؤیت باشد و از راه حدس و گمان نمى توان اول ماه را اثبات نمود.

اشکال: اگر رؤیت هلال باید با چشم معمولى صورت گیرد و ماه به گونه اى قابل رؤیت باشد که وقتى یک نفر دید صد نفر, هزار نفر یا ده هزار نفر بتوانند آن را ببینند, آن گاه همه مردم خودشان با چشم, ماه را مى بینند و در نتیجه نیازى به راههاى دیگر نظیر بیّنه, شیاع و حکم حاکم پیدا نمى شود یا اگر مورد نیاز شود براى موارد محدود و نادرى خواهد بود و مخصوصاً حکم حاکم بسیار بى استفاده خواهد شد.

جواب: بله همین طور است, در شهرى که ماه دیده مى شود هنگامى که یک نفر دید صدها نفر مى بینند و تقریباً نیازى به راههاى اثباتى دیگر نیست ولى در شهرهاى دور و نزدیک به آن شهر ممکن است هیچ کس ماه را نبیند یا تنها افراد تیزبین آن را ببینند آن گاه شیاع, حکم حاکم و بیّنه براى مردم آن شهرها مفید است; به عبارت دیگر همین که در کنار رؤیت, راههاى دیگر خصوصاً حکم حاکم را قرار داده اند براى این است که رؤیت ماه براى همه اهل زمین یکى است و وقتى در گوشه اى از جهان ماه دیده شد آن شب براى تمام شهرها, چه غرب و چه شرق آن, شب اول ماه است و چون افراد آن شهرها, خصوصاً شهرهایى که در شرق شهرى که ماه در آن دیده شده واقعند, راهى براى دیدن ماه ندارند. آسان ترین راه حکم حاکم است که مى تواند اثبات کننده حلول ماه جدید براى آنها باشد, خصوصاً که حاکم مى تواند خبرها را از راههاى گوناگون سریع تر از دیگران به دست آورد و به اطلاع مردم برساند. در گذشته برید و چاپارها خبرها را با سرعت مى رساندند و امروزه تلفن و رسانه ها اطلاع رسانى خبرها را به راحتى منتقل مى کند.

بنابراین, نفس قرار گرفتن حکم حاکم در سلک راههاى اثبات ماه, نشانِ این است که دیده شدن ماه در گوشه اى از عالم, حلول ماه براى تمام عالم مى باشد.

اشکال: این چنین نیست که تنها با رؤیت هلال بتوان اول ماه را اثبات کرد و بیّنه, حکم حاکم و شیاع فقط بر مبناى رؤیت هلال باشد بلکه یکى از راههاى دیگر اثبات اول ماه که از این چارچوب خارج است, گذشتن سى روز از رؤیت هلال ماه قبل مى باشد. بنابراین راه ثبوتى براى اول ماه, منحصر به رؤیت هلال نیست. همان گونه که راه اثباتى منحصر به رؤیت نیست.

جواب: گذشتن سى روز راه اثبات دیگرى نیست زیرا ماههاى قمرى یا بیست و نه روز هستند یا سى روز. و هیچ گاه نمى توانند سى ویک روز یا بیست وهشت روز باشند, به همین جهت یقیناً پس از گذشتن سى روز از دیدن هلال ماه قبل, دوباره هلال دیده مى شود. پس اگر شب بیست ونهم و شب سى ام, آسمان غبارآلود یا ابرى بود پس از گذشتن سى روز انسان یقین مى کند که هلال جدید ظاهر و دیده شده است. بنابراین گذشتن سى روز نیز یکى از راههاى یقین به رؤیت مى باشد. بنابراین اگرچه رؤیت هلال موضوعیت دارد ولى مراد از موضوعیت داشتنش این است که به امکان رؤیت توسط چشمهاى استثنایى یا خروج از تحت شعاع خورشید اکتفا نشود, نه این که اگر همه از روى عمد سر از آسمان برتافتند و به آن نگاه نکردند اول ماه ثابت نشود, خیر, زمانى که ماه به گونه اى واقع شود که براى همگان قابل رؤیت باشد, اول ماه شده است, اگرچه به واسطه نگاه نکردن یا بودن غبار دیده نشود, آن گاه پس از گذشتن سى روز از هلال ماه قبل, مسلماً دوباره ماه قابل رؤیت مى باشد, چون زمان حرکت ماه به دور خورشید, مقدارى از سى روز کمتر است.

رؤیت هلال در اواسط روز
یکى از مباحثى که درباره رؤیت هلال مطرح است, بحث امکان یا عدم امکان رؤیت هلال در وسط روز و در اول ماه مى باشد. روایات متعددى دلالت مى کند که امکان رؤیت هلال در وسط روز, پیش از ظهر و بعدازظهر, وجود دارد و فقیهان نیز بر طبق این روایات آن را امرى ممکن دانسته اند و به تبع روایات, پیرامون آن بحث کرده اند که اگر قبل از زوال دیده شود روزه چه حکمى دارد و اگر بعد از زوال دیده شود چه حکمى.

ولى مسلماً این سخن غلط است و هلال اول ماه در پیش از ظهر و یا پس از ظهر قابل رؤیت نیست و روایتهایى که چنین مطلبى را بیان مى کند یا باید توجیه شود و یا به کنارى نهاده شود; همان گونه که روایات عدد, یعنى سى روز بودن همیشگى ماه رمضان به کنارى نهاده شده است و امروز تقریباً طرف دارى ندارد.

توضیح: روایات زیادى وجود دارد که دلالت مى کند ماه رمضان همیشه سى روز است و ماه ذى قعده همیشه سى روز است و از آنها چیزى کم نمى شود و سایر ماهها به ترتیب یکى سى روز و یکى بیست ونه روز مى باشد و روایات دیگرى وجود دارد که مى گوید در هر روزى که سال گذشته روزه گرفتى, امسال, پنج روز بشمار و روزه بگیر و امثال این امور. طرفداران این نظریه ها را اصحاب عدد مى گویند و آنان از راه ملاحظه عددها ماهها را تشخیص مى دهند. در وسائل الشیعه چهارده روایت در این باره تنها در باب پنجم از ابواب احکام شهر رمضان وجود دارد. و برخى از فقیهان قدیم نظیر مرحوم صدوق طرفدار نظریه عدد و کامل بودن ماه رمضان بوده و حتى گفته کسى که نظریه عدد را قبول نداشته باشد با او تقیه اى برخورد مى شود همان گونه که با اهل سنت تقیه اى برخورد مى گردد.21 مرحوم مفید نیز در اول, رساله اى در تأیید قول به عدد نوشت ولى سرانجام از این رأى برگشت.

آنچه مهم است این که چهارده روایت به خاطر مخالفت با علم, کنار گذاشته شده و حتى از کلام مرحوم صدوق نیز ترس و واهمه اى به دل راه نداده اند و علناً آن را مردود شمرده اند و رساله هایى نیز در این مورد نوشته اند.

در بحث رؤیت هلال در وسط روز پیش از ظهر یا بعد از ظهر, سخن به همین گونه است, زیرا هلال ماه تنها در نزدیک غروب و در ناحیه جنوب غربى قابل رؤیت مى باشد و محال است که در روز اول ماه هلال در هنگام ظهر یا قبل و یا بعد از آن دیده شود. بنابراین روایات زیادى که در این باره وجود دارد باید توجیه و یا رد شود همان گونه که روایت هاى عدد رد شده است, بلکه این روایتها توجیهشان راحت تر است, زیرا محملهاى گوناگون دارند و قرینه هایى نیز بر این محمل ها وجود دارد, زیرا در اکثر آنها لفظ زوال وجود دارد که خیال شده مراد از آن زوال شمس یعنى ظهر مى باشد, در حالى که مى تواند مراد از زوال, زوال حمره مشرقیه یا زوال حمره مغربیه یا شفق باشد. یا ممکن است مراد از زوال, زوال شمس به معناى غروب کردن آن باشد. روایتهاى دیگرى هم که در آنها وسط النهار و نظیر آن موجود است, احتمالاً نقل به معناهایى باشد که از سوى راوى ها صورت گرفته است, زیرا آنان زوال را به معناى ظهر معنا مى کرده اند و به همین جهت آنچه را که از الفاظ امام(ع) فهمیده اند نقل به معنا نموده اند وگرنه امام معصوم و داراى علم الهى, سخن نمى گوید که بطلانش امروزه واضح و روشن باشد.

نگاهى به روایات:
1. (صحیحه محمد بن عیسى کتبت الیه(ع) جعلت فداک ربما غمّ علینا هلال شهر رمضان فنرى من الغد الهلال قبل الزوال وربما رأیناه بعد الزوال فترى ان نفطر قبل الزوال اذا رأیناه ام لا وکیف تأمرنى فى ذلک؟ فکتب(ع) تتم الى اللیل فانه ان کان تاماً رؤى قبل الزوال.)22

به حضرت نوشتم جانم فدایت گاهى هلال ماه رمضان بر ما پوشیده مى شود و فردا قبل از زوال آن را مى بینیم و گاهى بعد از زوال آن را مى بینیم به نظر شما آیا وقتى قبل از زوال آن را دیدیم افطار کنیم یا خیر؟ و در این باره چه مى فرمایید؟

حضرت نوشت: تا شب آن را تمام کن, زیرا وقتى که ماه تمام باشد قبل از زوال دیده مى شود.

بررسى: سند حدیث صحیح است و مضمره بودنش ضرر نمى زند, زیرا همانند محمد بن عیسى از غیر امام پرسش نمى کند و جوابهاى غیر امام را در کتابش نمى نویسد.

دلالت: فقیهان و محدثان ـ با توجه به موارد مشابه ـ یقین کرده اند مراد از (زوال) زوال شمس یعنى ظهر است ولى مسلّماً این چنین نیست, زیرا علاوه بر این که با علم یقینى ناسازگار است, لفظ زوال مجمل مى باشد. ممکن است مراد, زوال خورشید یعنى غروب باشد, شاهدش این است که سائل مى پرسد اگر قبل از زوال ماه را دیدیم چه کنیم و از حکم بعد از زوال نمى پرسد, چون بعد از زوال خورشید; یعنى بعد از غروب, روزه تمام شده و دیگر سؤال از آن معنا ندارد, چون چه ماه رمضان بوده و چه غیر آن روزه اش گرفته شده و کار از کار گذشته است و دیگر جاى سؤال ندارد, ولى اگر قبل از غروب خورشید ماه دیده شود آن گاه مى توان پرسید که آیا در همین آخرین لحظات مى توان روزه را باطل کرد یا خیر؟

شاهد دیگرش این که امام(ع) فرمود: (هنگامى که ماه تام باشد هلال قبل از زوال دیده مى شود) اگر مراد از (قبل از زوال) در کلام امام(ع) قبل از غروب خورشید باشد که ـ به نظر بنده ـ همین هم هست کلام بسیار متین و خوبى است و چون سى روز از هلال قبلى گذشته و حرکت ماه به دور زمین حدوداً بیست ونه روز و نیم طول مى کشد, اکنون قبل از غروب خورشید, ماه از تحت الشعاع خارج مى گردد و قابل رؤیت است, ولى تام بودن ماه هیچ ربطى به دیده شدن هلال در پیش از ظهر ندارد, در نتیجه مسلماً مراد از (زوال) در کلام سائل و در کلام امام غروب مى باشد و بالاخره چنین روزى روز آخر ماه شعبان بوده است و پس از لحظاتى تمام مى شود و سزاوار است که تمام شود تا ثواب روزه یک روز از شعبان برایش محاسبه شود و چنین روزى در آخر رمضان از رمضان است و باید روزه داشته شود.تازه نکته اى در حدیث وجود دارد که از آن مى توان یقین پیدا کرد که مراد از (زوال) همان غروب خورشید است. امام(ع) فرمود:

(فانه ان کان تاماً رؤى قبل الزوال.)

اگر ماه تام باشد, [هلال] پیش از زوال دیده مى شود.

و روشن است که تام بودن ماه, امر نادرى نیست بلکه تقریباً نصف ماههاى سال تام است و بنابراین باید رؤیت هلال در قبل از زوال امر متداولى باشد و تقریباً هر سال شش بار اتفاق بیفتد, ولى لااقل در زمان ما تاکنون کسى ادعا نکرده که هلال ماه را ـ ولو یک بار ـ قبل از ظهر دیده است و بالاخره این قضیه شرطیه, اصلاً محقق نشده است, اما اگر مراد از (قبل الزوال) قبل از غروب باشد, امرى متداول مى باشد, زیرا وقتى ماه تام باشد, تقریباً پس از بیست ونه روز و نیم هلال جدید متولد مى شود و دقایقى قبل از غروب. چون نور خورشید کم مى شود هلال دیده مى شود و هرگاه ماه ناقص باشد, هلال دیرتر متولد مى شود و در نتیجه بعد از غروب و بسیار کوچک, نظیر تار مویى دیده مى شود.

2. (عن یوسف بن عقیل عن محمد بن قیس عن ابى جعفر(ع) قال قال امیرالمؤمنین(ع) اذا رأیتم الهلال فافطروا او یشهد علیه عدل من المسلمین, فان لم تروا الهلال الاّ من وسط النهار او آخره فاتموا الصیام الى اللیل فان غمّ علیکم فعدّوا ثلاثین ثم افطروا.)23

حضرت على(ع) فرمود: وقتى هلال را دیدید یا عادلى از مسلمانان بر آن گواهى داد افطار کنیدواگرهلال را ندیدید مگر در وسط روز یا آخرش, روزه را تا شب تمام کنیدواگربرشما پوشیده شد سى روز بشمارید سپس افطار کنید.

سند حدیث صحیح است, ولى متنش درکتابهاى گوناگون متفاوت است, آنچه نقل شداز(استبصار), ص73 بودولکن در ص64 به جاى (یوسف), (یونس) آمده و به جاى (او یشهد علیه عدل من المسلمین) آمده (او تشهد علیه بینة عدول من المسلمین) و به جاى (فان غم…) آمده (و ان غم…) و در (تهذیب) ج4 حدیث440 آمده (او شهد علیه عدل من المسلمین) و در ذیل شماره 491 آورده (واشهدوا علیه عدولاً من المسلمین) و هم چنین (وان غمّ…) ذکر شده است.

بنابراین, یک حدیث که در چهار جا ذکر شده در لفظ (یوسف, یونس) و در لفظ [شهد, یشهد, تشهد واشهدوا) و در لفظ (عدل, عدول, بینة عدول) و هم چنین در لفظ (فان و (وان) اختلاف دارند. پس در چهار کلمه یازده گونه تفاوت وجود دارد و با این که یک روایت است که در هر کتابى در دوجا نقل شده ولى از اختلاف در سند حدیث و در متن بالزیادة والنقیصة و تغییر در الفاظ, همه گونه اش در آن یافت مى شود و برخى از آنها آثار مهمى نیز دارد; مثلاً اگر (عدل من المسلمین) باشد شهادت یک عادل مسلمان [ولو غیر شیعه] کافى است, اگر عدول باشد حتماً باید سه یا بیشتر باشند اگر (بینة عدول) باشد شاید لفظ (عدول) توضیحى باشد و شاید مراد سه بیّنه و بیشتر باشد و….

به هر حال آنچه مهم است این که حضرت على(ع) یک سخن فرموده و حضرت باقر(ع) نیز همان را نقل کرده, ولى یا راویان در نقل خود الفاظ مختلفى به کار برده اند یا استنساخ کنندگان با توجه به معنایى که از عبارت, ادراک کرده اند آن را تغییر داده اند.

با توجه به این امور بعید نمى نماید که امام(ع) (الاّ من آخر النهار…) فرموده باشد و مرادش قبل از غروب بوده باشد, ولى چون راویان یا کاتبان گمان مى کرده اند که در هر وقت از روز, ممکن است هلال دیده شود خودشان (وسط النهار) را به عنوان توضیح, اضافه کرده اند وگرنه روشن است که امام(ع) سخنى خلاف واقع ملموس آن زمان و مطلب یقینى ثابت شده این زمان نمى گوید. بنابراین مراد از حدیث این است که اگر هلال ماه شوال را دیدید یا با شهود عدل ثابت شد افطار کنید ولى اگر ندیدید و روز سى ام را روزه گرفتید و نزدیک غروب یا پس از غروب هلال را دیدید اشکالى ندارد, روزه را به پایان برسانید چون این روز از ماه رمضان مى باشد و دیدن هلال قبل از غروب دلیل نمى شود که خیال کنید امشب شب دوم ماه است و امروز روز اول شوال بوده و باید روزه اش را افطار کرد; به عبارت دیگر, رؤیت هلال قبل از غروب و بعد از آن هر دو امکان پذیر است, ولى به هر حال اگر هوا ابرى و مستور بود و قبل از غروب یا پس از آن دیده نشد, باید دانست که ماه بیش از سى روز نیست بنابراین, اگر اول ماه مشخص بوده پس از سى روز حتماً ماه تمام شده است و نوبت به ماه دیگر رسیده است.

نکته: گفتنى است که تغییرهاى دیگرى نیز در حدیث داده شده که مخلّ به معنا نیست ولى آن را معقّد ساخته است; از جمله اگر صدر حدیث این گونه بود: (اذا رایتم الهلال او شهد علیه عدول من المسلمین فافطروا) عبارت از تعقید خالى بود, در حالى که اول شرط و جزاى آن ذکر شده و بعداً عدل شرط به پس از جزاى شرط نقل مکان کرده است.

3 . (عن جراح المدائنى: قال: قال ابوعبدالله(ع) من رأى هلال شوال بنهار فى رمضان فلیتم صیامه.)24

حضرت صادق(ع) فرمود: هرکس هلال شوال را در روز ماه رمضان دید باید روزه اش را تمام کند.

بررسى: به نظر بنده مراد از (روز ماه رمضان) یعنى نزدیک غروب, چون در صبح, پیش از ظهر و بعدازظهر, هلال ماه, قابل رؤیت نیست و اساساً در راستاى دید اهل زمین قرار نمى گیرد و در محاق مى باشد, پس مسلّماً مقصود حدیث این است که دیدن هلال قبل از غروب آفتاب ثابت نمى کند که آن روز از رمضان نیست بلکه باید روزه آن روز به پایان برسد و فرداى آن روز اول شوال مى باشد. و این با احادیث متواترى که مى فرماید (صم للرؤیه وافطر)25 للرؤیة سازگار است.

4 . (اسحاق بن عمار قال: سألت اباعبدالله(ع) عن هلال رمضان یغمّ علینا فى تسع وعشرین من شعبان فقال لاتصمه الاّ ان تراه فان شهد اهل بلد آخر انهم رأوه فاقضه, واذا رأیته وسط النهار فأتم صومک الى اللیل.)26

از حضرت صادق(ع) درباره هلال ماه رمضان پرسیدم که در بیست ونهم شعبان بر ما پوشیده مى ماند. فرمود: روزه نگیر تا ماه را ببینى آن گاه اگر اهل شهر دیگرى شهادت دادند که ماه را دیده اند آن روز را قضا کن و هنگامى که وسط روز آن را دیدى روزه ات را تا شب تمام کن.

بررسى: سند حدیث صحیح است و این حدیث از احادیثى است که دلالت مى کند که رؤیت هلال در مکانى از کره زمین رؤیت ماه براى سایر مکانها نیز مى باشد, ولى چون مردم سایر شهرها نمى دانند که در جاى دیگر ماه دیده شده است به تکلیف ظاهرى خود عمل مى کنند و مثلاً روز اول رمضان را به خیال این که آخر شعبان است روزه نمى گیرند ولى بعداً که معلوم شود در جاى دیگرى ماه رؤیت شده بود آن روزه را قضا مى کنند.

باز این حدیث دلالت مى کند که دیدن ماه در روز ایجاب مى کند که روزه را تا شب ادامه دهد, ولى دلالت نمى کند که این روز مربوط به ماه جدید است و ماه در شب گذشته حلول کرده است بلکه مى تواند اتمام روزه به عنوان آخر شعبان و استحبابى باشد و یا به عنوان اول رمضان و وجوبى. باز همان گونه که قبلاً بیان شد چون هلال ماه به هیچ نحو در وسط روز قابل رؤیت نیست, بنابراین لفظ (وسط) را نسّاخ و یا راویان افزوده اند و نمى تواند از امام(ع) صادر شده باشد.

اما فرمان به تمام کردن روزه دلالت نمى کند که این روز از رمضان باشد بلکه همان گونه که مرحوم شیخ در تهذیب27 و استبصار فرموده مراد این است که (آن را به عنوان روزه شعبان تمام کن), زیرا طبق تحلیل گذشته چند دقیقه اى بیشتر به پایان روزه نمانده است و سزاوار نیست که شخصى زحمت بکشد و روزه مستحبى را تا نزدیک مغرب بگیرد, ولى در آن لحظه آن را افطار کند. بنابراین امر به اتمام صوم, استحبابى یا ارشادى است.

فراز (اتم صومه) خودش قرینه مى شود که (هلال) در نزدیکى غروب دیده شده, زیرا اگر هلال ـ بر فرض محال ـ صبح, ظهر و یا بعدازظهر دیده شده بود ـ طبق ظاهر روایاتى که گذشت ـ معلوم بود که آن روز از شعبان است و نباید امام(ع) فتوا به اتمام روزه مى داد, چون روزه استحبابى لازم نیست که به پایان برسد, اما طبق تحلیل ما لفظ (وسط) از امام(ع) صادر نشده است و آن روز که چند لحظه قبل از غروب, هلال دیده شده از شعبان است ولى سزاوار است کسى که تا آن لحظه را روزه گرفته, آن چند لحظه را نیز روزه دار بماند تا ثواب روزه شعبان را ببرد.

نکته: اگر اصرار شود که لفظ (وسط) در این حدیث موجود است و حتماً از امام صادر شده و در احادیث قبلى نیز اصرار شود که زوال به معناى ظهر است و آن گاه باز با توجه به این که از لحاظ علمى و تکوینى رؤیت هلال, اصلاً در وسط روز ممکن نیست باید مجاز دیگرى در عبارت امام(ع) قائل شد و مثلاً گفت مراد از (رؤیت) اعم از رؤیت حسى مستقیم و غیرمستقیم مى باشد. و شامل صورتى که افراد دیگرى در جاى دیگر شب هنگام ماه را دیده اند و در روز بعد پیش از ظهر یا پس از ظهر براى این فرد شهادت داده اند تا برایش رؤیت هلال ثابت شده است نیز مى باشد.

به عبارت دیگر, چطور وقتى در شهرى صد یا هزار نفر هلال را مى بینند, صدق مى کند که تمامى اهل آن شهر هلال را دیده اند, زیرا حتى آنان که ندیده اند اگر نگاه مى کردند مى دیدند, اکنون نیز که فردى هلال را ندیده ولى در روز بعد آن قدر برایش شهادت داده اند که یقین به حلول ماه جدید پیدا کرده همانند کسى است که آن را دیده است. آن گاه در این صورت این یقین در هر وقتى از روز ممکن است اتفاق بیفتد و امر به اتمام صوم هم وجوبى است, زیرا با این اوصاف معلوم مى شود که آن روز از رمضان است.

این گونه مجازگویى در رؤیت اگر قبول شود در احادیث متواترى که روزه و افطار را مرتبط به رؤیت مى داند نیز جارى است و نشان مى دهد که اطمینان به حلول ماه از راه رؤیت دیگران کافى است ولو خود او یا اهل شهرش ماه را ندیده باشند, یا اصلاً امکان رؤیت در آن شب برایشان وجود نداشته باشد بلکه همین که مردم شهرى یا قطاعى از زمین آن را دیدند دیگران به رؤیت ماه اطمینان و بلکه یقین پیدا مى کنند ولو خودشان نتوانند آن را ببینند.

به عبارت کوتاه, رؤیت مى تواند اعم از رؤیت مباشرى باشد و شامل شهادت, اطمینان به قابل رؤیت بودن و… شیاع به رؤیت نیز بشود.

5 . (ابن ابى عمیر عن حماد بن عثمان عن ابى عبدالله(ع) قال: اذا رأو الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة واذا رأوه بعد الزوال فهو للیلة المستقبله.)

حضرت صادق(ع) فرمود: هنگامى که هلال را قبل از زوال ببینند مربوط به شب گذشته است و هنگامى که بعد از زوال ببینند مربوط به شب آینده است.

بررسى: سند حدیث صحیح است. در این حدیث نیز همچون احادیث گذشته نمى تواند مراد از زوال ظهر باشد, زیرا قبل از ظهر و بعدازظهر هلال قابل رؤیت نیست, بنابراین مسلّماً مراد قبل از غروب خورشید و بعد از آن مى باشد. آن گاه طبق این نقل امام فرمود: چون هلال قبل از غروب دیده شده پس شب گذشته شب اول ماه بوده و هلال مربوط به شب گذشته است و امروز روز اول ماه بوده است, ولى اگر بعد از زوال دیده شود هلال مربوط به شبى است که در آستانه ورود بر آن قرار گرفته ایم. در این حدیث تنها همین یک احتمال وجود دارد, زیرا با توجه به حکم به هیچ نحو نمى توان رؤیت را به معناى اعم گرفت آن گاه این حدیث با احادیث گذشته متعارض مى شود, زیرا از آنها معلوم مى شد که هر وقت که ماه دیده شود, فرداى آن اول ماه مى باشد و تفاوتى بین قبل از زوال و بعدش [قبل از غروب و بعدش] نیست و این حدیث تفصیل قائل شده است, اما احادیث زیادى که تقریباً متواتر است و دلالت مى کند که (با رؤیت هلال روزه بگیر و با رؤیت آن افطار کن)28 و تفصیلى نداده اند, بنابراین نمى توان این تفصیل را قبول کرد و روایت در این جا بعد از اعتبار ساقط است. مرحوم شیخ طوسى نیز اخبار طایفه گذشته را به همین جهت و نیز به جهت موافقت با قرآن ترجیح داده است.29 بله, احتمال هست که مراد از (رؤیت) رؤیت غیر مباشرى و غیر مستقیم باشد و زوال نیز همان معناى ظهر را داشته باشد و همچنین مقصود, وقت خواندن نماز عید باشد که اگر دیدن ماه قبل از ظهر, ثابت شد, مردم همان روز را عید مى گیرند و براى اقامه نماز عید, خارج مى شوند و اگر بعد از ظهر ثابت شد فرداى آن روز به اقامه نماز عید مى پردازند.

حدیث بعدى که خواهد آمد مؤید این احتمال است.

و احتمال نیز وجود دارد که این حدیث, شخصى باشد و قضیه اى خارجیه را بگوید, نه حکم کلى الهى را. به این بیان که در فصل خاص و شهر خاص, ایام آخر و اول ماه ابرى بوده و پس از چند روز که غبار برطرف شده, هلال ماه را که نسبتاً بزرگ هم بوده قبل از غروب دیده اند و امام(ع) در آن مورد خاص فرموده است رؤیت ماه قبل از غروب نشان مى دهد که ماه, ماه شب دوم است و شب قبل شب اول ماه بوده است.

نکته: بیان این احتمالهاى ضعیف, تنها به جهت توجیه کلام نقل شده از امام و تصحیح آن بیان شد.

6 . (عبید بن زراره و عبدالله بن بکیر قالا: قال ابوعبدالله(ع) اذا رؤى الهلال قبل الزوال فذلک الیوم من الشوال واذا رؤى بعد الزوال فهو من شهر رمضان.)30

حضرت صادق(ع) فرمود: وقتى که هلال قبل از زوال دیده شود آن روز از شوال است و اگر بعد از زوال دیده شود از رمضان است.

بررسى: سند حدیث صحیح است و همانند حدیث قبلى بین رؤیت قبل از زوال و بعد از زوال تفصیل داده است. و مرادش نیز همان حدیث قبلى است; یعنى اگر قبل از زوال, ماه دیده شود مربوط به شب گذشته است و بنابراین امروز اول ماه است, ولى اگر بعد از زوال دیده شود مربوط به شبى است که در پیش است و نشان مى دهد که این روزى که در آن هستیم از ماه قبلى است و به همین جهت با چهار خبر قبل و با اخبار زیادى که تفصیل بین رؤیت قبل از زوال و بعد از آن نداده متعارض مى شود.

به هر حال اگرچه در این حدیث نیز قبل و بعد از زوال, ظهور در قبل و بعدازظهر دارد ولى بر فرض قبول حدیث و تساقط نکردنش به جهت قرینه علمى یقینى, به قبل و بعد از غروب حمل مى شود.

نتیجه: در بحث هلال, احادیث زیادى در مورد سى روز بودن یعنى تمام بودن همیشگى ماه رمضان وجود دارد و احادیث متعددى نیز وجود دارد که اول ماه رمضان را به وسیله عدد مشخص مى کند که هر دو دسته از صدها سال قبل به خاطر مخالفت داشتن با تکوین کنار گذاشته شده اند. احادیث زیاد دیگرى نیز وجود دارد که دلالت مى کند هلال ماه پیش از ظهر, وسط روز و بعدازظهر, قابل رؤیت است که این دسته نیز ـ اگر قابل توجیه نباشد ـ به جهت مخالفتش با علم و تکوین کنار گذاشته مى شود. در نتیجه در امور فقهى اى که با تکوین سروکار دارد نباید تنها نص گرا بود و به دلالت الفاظ بدون توجه به تکوین و علم فتوا داد.

از جمله امور مرتبط به تکوین, نظم اجتماع و حساب و کتاب, اعلام روز اول ماه مى باشد که مسلّماً باید در سراسر جهان یگانه و متحد باشد و مسلّماً هیچ کس نمى تواند قبول کند که هر کشورى تقویم مخصوص به خود داشته باشد و باز با یکدیگر ذیل سایه یک دین جهانى روابط داشته باشند, بنابراین اگر روایتهاى زیادى هم بر جواز یا وجوب تفاوت اول ماه در شهرها و کشورهاى مختلف داشتیم به آن عمل نمى کردیم تا چه رسد که حتى یک روایت هم دال بر تثبیت و تقریر تفاوت اول ماه در بلاد مختلف نداریم.

اشکال: اگر یک روایت یا یک دلیل هم بر تفاوت اول ماه در بلاد مختلف نداریم, پس این سخن از کجا و چرا پیدا شده است؟ و چرا در هر کشورى حاکم آن یا علماى آن حکم به اول ماه مى نمایند و در بلاد مختلف حکمهاى گوناگون صادر مى شود؟

جواب: این اختلاف جنبه هاى گوناگون دارد از یک سو چون روایات بر رؤیت تأکید مى کند, گاهى خیال مى شود باید هر فردى خودش ببیند یا براى خودش قابل رؤیت باشد آن گاه این حالت هنگامى محقق مى شود که براى اهل شهر خودش قابل رؤیت باشد; به عبارت دیگر, قدر متیقن از رؤیت در روایاتِ هلال, رؤیت خود فرد یا اهل بلد او مى باشد, ولى باید این نکته گوشزد شود که در هنگام مواجهه با لفظ روایات, نباید قدر متیقن گرفت بلکه اطلاق الفاظ قابل پیروى است و حتى استعمال لفظ مطلق در معناى خاص, مانعى بر سر تمسک به اطلاق ایجاد نمى کند نظیر همین اشکال در ذیل بحث آیات مطرح شد و در جایش بیان گشت که طرفداران اختلاف افق, احتمالاً حلول ماه را به طلوع و غروب خورشید قیاس کرده اند و چون دیده اند که یقیناً مشرق ها و مغرب هاى گوناگونى وجود دارد و هر شهرى به وظیفه خودش عمل مى کند و اشکالى پیش نمى آید. فکر کرده اند در مورد ماه نیز این چنین است.

ولى از این نکته غفلت کرده اند که روز اول شوال یک روز است و براى همه عید است و شب قدر نیز یک شب است و براى همه, همان شب, شب قدر مى باشد.

از سوى دیگر, عرف به راحتى اختلاف مشرقها و مغربها را قبول مى کند و هیچ کس به این جهت به اسلام و مسلمانان طعنى نمى زند که چرا در حجاز ساعت چهار صبح نماز صبح مى خوانند و در همان لحظه در امریکا نزدیک غروب آفتاب است, ولى عرف قبول نمى کند که امروز یک جا اول ماه باشد و عید گرفته شود و فردا جاى دیگر. به همین جهت سیل اشکالات در مورد نماز عید و شب قدر و… سرازیر است. اما مهم ترین جهتى که باعث شده حلول ماه در کشورهاى مختلف, متفاوت اعلام شود, و هر حاکم یا عالمى خود را موظف مى داند که حلول ماه نو را اعلام کند این است که:

مسأله هلال امرى سیاسى و حکومتى است و چون حکومت ها معمولاً مى خواهند حرف شنوایى مردم از خود را بیازمایند یا به رخ یکدیگر بکشند از این وسیله استفاده مى کنند و حتى گاهى غیر اول ماه را اول ماه اعلام مى کنند همان گونه که ابى العباس سفّاح چنین کرد:

(عن رجل عن ابى عبدالله(ع) قال: دخلت على ابى العباس بالحیرة فقال: یا اباعبدالله ماتقول فى الصیام الیوم؟ فقلت ذاک الى الامام ان صمتَ صمنا وان افطرتَ افطرنا. فقال: یا غلام! علیَّ بالمائدة. فاکلت معه وانا اعلم ـ والله ـ انه یوم من شهر رمضان فکان افطارى یوماً وقضاؤه ایسر علیّ من ان یضرب عُنقى ولایعبد الله.)31

حضرت صادق(ع) فرمود: در (حیره) بر ابوالعباس وارد شدم گفت: اى اباعبدالله درباره روزه امروز چه مى گویى؟ گفتم: به عهده امام است اگر روزه گرفتى مى گیریم و اگر افطار کردى افطار مى کنیم. به غلامش گفت: سفره را بیاور [آورد] من نیز با او غذا خوردم در حالى که ـ سوگند به خدا ـ یقین داشتم که روزى از ماه رمضان است, زیرا افطار کردن یک روز و انجام قضایش برایم راحت تر از آن است که گردنم زده شود و خدا عبادت نشود.

بررسى: نظیر همین حدیث با الفاظ متفاوتى در بین احادیث تکرار شده است,32 ولى همه مرسل هستند, زیرا معمولاً زمان زمان خفقان بوده و انتشار این گونه امور زیان هاى شدید سیاسى و حکومتى داشته است به همین جهت براى در امان بودن راوى و خانواده اش اسم او گفته نمى شده و کم کم به فراموشى سپرده شده است.

بنابراین به نظر مى رسد که در این گونه امور ارسال حدیث ضررى نمى زند; خصوصاً که فعلاً در صدد اثبات حکم فقهى نیستیم بلکه درصدد بیان جوّ آن زمان هستیم, که از یک سو روشن مى شود ابى العباس به این که حضرت, او را امام بداند و با زبان بفرماید ما در روزه و افطار پیرو تو هستیم, راضى نمى شود و غذا مى آورد تا معلوم شود حضرت صادق(ع) عملاً نیز از روزه خود دست برمى دارد یا خیر. از سوى دیگر, قدرت خود را در بلاد اسلامى نشان دهد که مردم نه تنها در سیاست گوش به فرمان اویند بلکه در عبادات فردى نیز تابع او هستند.

آن گاه در زمانهاى بعدى نیز حکومت ها همین روش را ادامه دادند تا زور مادى و معنوى خود را بسنجند و نشان دهند.

نکته: در بین اهل سنت چون روز شک در آخر ماه شعبان هم روزه اش ممنوع است, این اقتدار و قدرت نمایى در دو روز آخر ماه شعبان و اول ماه شوال که عید فطر است و روزه اش ممنوع مى باشد, تجلى مى کند ولى در میان شیعه تنها یک روز است و آن روز عید فطر است.

به هر حال معمولاً حاکمان اهل سنت در اول ماه رمضان گفته اند که رمضان ثابت نشده پس باید روزه خورده شود و در آخر رمضان مى گفته اند که هلال ماه ثابت شده و باید افطار شود و در این وقت اقتدار خود را مى سنجیده اند.

براى ما شیعیان, ائمه اطهار(ع) مشکل روز اول ماه رمضان را حل کرده اند و در احادیث متعددى ما را ارشاد کرده اند که به عنوان روز آخر شعبان یا روزه قضا یا… مى توانید روزه بگیرید و اگر آن روز از ماه رمضان بود برایتان محسوب است. و یا فرموده اند اگر هلال رمضان برایتان ثابت نشد مى توانید روزه خود را بخورید سپس اگر در روز بیست وهشتم هلال شوال دیده شد یا از شهرهاى دیگر آمدند و خبر دادند که یک روز قبل از شما هلال را دیده اند و روزه گرفته اند آن یک روز را قضا کنید.

ولى ائمه اطهار(ع) براى ماه شوال راهکارى ارائه نکرده اند و مسلّماً روزه روز عید فطر حرام و روزه روز آخر رمضان واجب است, پس اگر هلال شوال ثابت شود فرداى آن روز حتماً باید افطار شود و اگر ثابت نشود به مقتضاى استصحاب, باید حتماً روزه گرفته شود. حال حاکمان سنى یا شیعه در چنین روزى مى خواسته اند که قدرت و نفوذ خود را بر شیعیان آزمایش کنند و به همین جهت مرزهاى جغرافیایى به جاى افقها قرار داده شده و آبادان و بصره که به هم نزدیک و داراى یک افق بوده اند و طبق همه مبانى باید در یک روز عید فطر داشته باشند مختلف گشته اند و هریک تابع اعلام حاکم کشور خود گشته اند و به هر حال سیاسى شدنِ حکم هلال, موجب گشته, تقویم ها در کشورهاى مختلف, متفاوت نوشته شود و عید فطر, متفاوت برگزار شود.

در حالى که اگر مسأله سیاسى نباشد کشورهاى شرقى به وضوح مى دانند که اگرچه ماه در کشور آنها قابل رؤیت نباشد, ولى پس از چند ساعت در مناطق غربى تر, دیده مى شود و حاکمان آنجا با توجه به رؤیت هلال اعلام مى کنند و این ثبوت و حلول ماه براى همه جهانیان خواهد بود.

اشکال: ذکر روایات مربوط به رؤیت هلال قبل یا بعدازظهر چه ربطى به واحد یا متعدد بودن روز اول ماه دارد؟

جواب: اولاً اطلاق این روایات, حکم مى کند که براى اثبات اول ماه, تنها رؤیت معتبر است, اما این رؤیت مقید به این که در جاى خاصى باشد نیست پس دلالت مى کند که رؤیت هلال, اثبات کننده اول ماه مى باشد.

ثانیاً: در تبیین این روایات که یک روایت صریح وجود داشت33 دلالت مى کرد اگر کسى هنگام بى خبرى از رؤیت ماه در جاهاى دیگر, به وظایف ظاهرى خود عمل کرد و مثلاً با دیده نشدن هلال ماه رمضان در شهر خویش, آن روز را افطار کرد ولى سرانجام معلوم شد که در جاى دیگرهلال دیده شده و آنان روزه گرفته اند, او نیز باید آن روزه را قضا کند. این روایت تقریباً صراحت دارد که روز اول ماه براى همه بلاد یکى است.

ثالثاً: توجیه این روایات, راه توجیه روایات دیگرى که با علم و تکوین سازگار نیست را به انسان مى نمایاند. همچنین مى نمایاند که روایات در طول زمان نقل بیش از هزارساله خود, دچار تغییرها و تفسیرهاى متعددى شده است و بنابراین فتواها و امور بسیار مهم را نمى شود از ظاهر یک حدیث یا از تفاوت تعبیر در یک حدیث استفاده کرد بلکه همان گونه که از مرحوم آیةاللّه بروجردى نقل شده وقتى در مسأله اى روایات متعددى از امام(ع) به ما برسد, اجمالاً مى فهمیم که سؤالى مطرح شده و امام(ع) هم جوابى داده اند اما ریزه کاریهاى آن برایمان معلوم نیست.

رابعاً: بالاخره وقتى بتوان ـ همان گونه که گذشت ـ روایتهاى زیادى را به جهت مخالفت با تکوین کنار گذاشت و همچنین بتوان روایتهایى را به خاطر مخالفت با عدالت که رکن اصیل اسلام است یا مصلحت دین و امثال آن کنار گذاشت یا بر موسمى بودن حمل کرد, همان طور که بحث آن در مجله (کاوشى نو در فقه) شماره هاى 33 و 34 گذشت, همان گونه مى توان روایت هایى را ـ بر فرض وجود ـ به جهت اخلال در نظم اجتماع و همچنین از حجیت انداختن تقویم معرفى شده از سوى قرآن و ایجاد کشمکش, در بین مسلمانان, کنار گذاشت؟!

به عبارت دیگر, همان گونه که مى توان همانند اهل سنت وضو گرفت و همانند آنان نماز خواند و هم زمان و همراه با آنان از عرفات کوچ کرد و… تا وحدت مسلمانان حفظ شود و دشمن در صفوف مسلمانان رخنه نکند, مى توان در مسأله اول ماه و آخر ماه با آنان به توافق رسید تا دهان اشکال کنندگان و تضعیف کنندگان بسته شود.

آن گاه اگر بتوان در موارد زیادى با عامه به توافق رسید یا موافق آنان عمل کرد تا وحدت حفظ شود براى حفظ وحدت شیعه با یکدیگر, به طریق اولى مى توان چنین کرد و اگر عالمى از علماى شیعه در گوشه اى از جهان حکم به رؤیت هلال کرد, همه علما حکم او را قبول کنند و با او مخالفت نکنند تا وحدت شیعه حفظ شود و به دلیل یا روایتى که به اختلاف افق دلالت مى کندعمل نشود. البته پس از پایان یافتن بحث روشن خواهد شد که چنین روایاتى وجود خارجى ندارد.

روایات مربوط به رؤیت هلال
روایت هاى بسیار زیاد, در حد تواتر اجمالى وجود دارد که روزه و افطار را مربوط به رؤیت هلال مى داند ولى اشاره اى به شخص بیننده ندارد که آیا مکلف به روزه باید ببیند یا غیر او, بیننده اهل شهر او باشد یا غیر او, حتى مسلمان باشد یا غیر او. قسمت عمده این روایات در (وسائل الشیعه) احکام شهر رمضان در باب 3 ذکر شده که نقل برخى از آنها خالى از فایده نیست:

1. (عن ابى جعفر(ع) اذا رأیتم الهلال فصوموا واذا رأیتموه فافطروا, ولیس بالرأى والتظنى ولکن بالرؤیة.)34

حضرت باقر(ع) فرمود: وقتى هلال را دیدید روزه بگیرید و وقتى آن را دیدید افطار کنید و هلال با نظر و گمان نیست بلکه با رؤیت مى باشد.

2. (عن ابى عبدالله(ع) قال: الصوم للرؤیة والفطر للرؤیة ولیس الرؤیة ان یراه واحد ولا اثنان ولاخمسون.)35

حضرت صادق(ع) فرمود: روزه مربوط به رؤیت است و گشودن مربوط به رؤیت, و رؤیت آن نیست که یکى یا دوتا یا پنجاه تا ببینند.

3. (فى کتاب علیّ(ع) صم لرؤیته وافطر لرؤیته. وایاک والشک والظن. فان خفى علیکم فاتمّوا الشهر الاوّل ثلاثین.)36

در کتاب حضرت على(ع) آمده: به خاطر دیدنش روزه بگیر و به خاطر رؤیتش افطار کن و از شک و ظن بپرهیز و اگر [هلال] بر شما مخفى ماند, ماه اول را سى روزه کامل کنید.

4. (عن ابى الحسن العسکرى(ع) فى حدیث قال: لاتصم الاّ للرؤیة.)37

حضرت عسکرى فرمود: تنها به جهت رؤیت [هلال] روزه بگیر.

5. (نوشته امام رضا(ع) به مأمون: و صیام شهر رمضان فریضة یصام للرؤیة ویفطر للرؤیة.)38

(روزه ماه رمضان واجب است. به خاطر رؤیت [هلال] روزه گرفته مى شود و به سبب دیدنش افطار مى شود.

6. (عن الرضا(ع): صوموا للرؤیة وافطروا للرؤیة.)39

به سبب دیدن [ماه] روزه بگیرید و به خاطر دیدنش افطار کنید.

7. (صیام شهر رمضان بالرؤیة ولیس بالظن.)40

روزه ماه رمضان به دیدن است نه گمان.

8. (عن ابى عبدالله(ع): صم لرؤیة الهلال وافطر لرؤیته. وان شهد عندک شاهدان مرضیان بانهما رأیاه فاقضه.)41

حضرت صادق(ع) فرمود: با دیدن هلال روزه بگیر و با دیدنش افطار کن و اگر دو نفر شاهد مورد رضایت نزدت گواهى دادند که آنان [قبلاً دیدندش, آن را قضا کن].

9. (عن ابى عبدالله(ع) قال: لیس على اهل القبلة الاّ الرؤیة ولیس على المسلمین الاّ الرؤیة.)42

حضرت صادق(ع) فرمود: بر اهل قبله غیر از رؤیت [هلال] چاره اى نیست و بر مسلمانان غیر از دیدن [هلال چاره اى] نیست.

10. (على بن محمد القاسانى قال: کتبت الیه وانا بالمدینة اسأله عن الیوم الذى یشک فیه من رمضان هل یصام ام لا, فکتب: الیقین لایدخل فیه الشک, صم للرؤیة وافطر للرؤیة.)43

على بن محمد کاشانى گفت: از مدینه به حضرت [امام هادى(ع)] نامه نوشتم و از روزى که شک مى شود که رمضان است پرسیدم که آیا روزه گرفته مى شود یا خیر؟ فرمود: در یقین شک داخل نمى شود. به سبب رؤیت روزه بگیر و به خاطر رؤیت افطار کن.

11. (عن على(ع) فى حدیث انّ رسول الله(ص) لماثقل فى مرضه قال: …وهذا الشهر المفروض رمضان فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته.)44

حضرت على(ع) در حدیثى نقل کرده هنگامى که پیامبر(ص) بیماریش سنگین شد فرمود: …و این ماهى که واجب است رمضان است به خاطر دیدنش روزه بگیرید و به خاطر دیدنش افطار کنید.

12. (عن عبدالاعلى ابن اعین عن ابى عبدالله(ع) قال: سمعته یقول: اذا صمت لرؤیة الهلال وافطرت لرؤیته فقد اکملت الشهر.)45

شنیدم حضرت صادق(ع) مى فرمود: وقتى به خاطر دیدن ماه روزه گرفتى و به خاطر دیدنش افطار کردى, ماه را کامل کرده اى.

بررسى: احادیث از این دست زیاد است که تنها قسمتى از آنها نقل شد و در آنها (للرؤیة) یا (لرؤیته) یا (لرؤیة الهلال) بود که در همه, مراد (دیدن هلال) است, ولى در این احادیث فاعل (دیدن) مشخص نشده است که آیا هر مکلفى خودش باید ببیند یا رؤیت دیگران برایش کافى است و آیا باید بیننده در منطقه مکلف باشد یا در منطقه دیگر هم باشد کافى است؟

مسلّماً اگر مراد دیدن هر شخص بنفسه بود لفظ (رأت عیناک) یا (رأیته بنفسک) یا (الاّ ان تراه بعینیک) به کار مى برد; همان گونه که در باب شهادت و در باب تمییز حق از باطل این گونه تعابیر به کار رفته است. بنابراین, مراد از احادیث رؤیت هلال, دیدن آنها به واسطه انسانهاست, چه خود صائم در بین آنها باشد و چه نباشد, چه اهل شهر او باشند و چه نباشند. چه با او هم افق باشند و چه نباشند, آنچه مهم است این است که ماه از محاق و تحت الشعاع بیرون آید, قابل رؤیت شود و دیده شود.

در روایت اول اگرچه (رأیتم) خطاب به جمع است, ولى اولاً دلالت بر انحصار نمى کند و ثانیاً جهت این روایت, نفى ثبوت یا اثبات هلال با گمان, تخمین و… مى باشد و مى خواهد ثبوت هلال را تنها بر پایه دیدن تثبیت کند. و بر فرض اصرار بر دیدن مسلمانان یا شیعیان, با روایات دیگر تعارضى ندارد, زیرا هر دو مثبت هستند یکى به رؤیت شیعیان اعتبار مى بخشد و بقیه روایات به مطلق رؤیت. روایت دوم علاوه بر این که ثبوت و اثبات اول ماه را مربوط به دیدن هلال مى داند, تأکید مى کند که دیدن یک یا دو یا پنجاه نفر کافى نیست, زیرا در بین مردم انسانهاى تیزبین خارق العاده موجود است بلکه رؤیتى معتبر است که همگانى باشد ولى با این حال منطقه خاص اعم از شرق عالم یا غرب یا وسط را براى آن مشخص نکرده است. بنابراین اگر در غربى ترین مناطق مسکونى نیز ماه دیده شد به گونه اى که توده مردم توانستند ببینند, هلال ماه براى همه ثابت است.

روایت سوم دلالتش بیشتر و واضح تر است, زیرا فاعل (صم لرؤیته) مفرد مخاطب است (تو به خاطر رؤیت روزه بگیر) ولى در آخر به صورت جمع مخاطب فرموده: (فان خفى علیکم فأتموا…). (اگر بر شماها مخفى ماند…) در صورتى که اگر رؤیت مکلف, معیار بود باید (صم لرؤیتک ایاه) یا (صم اذا رایته بنفسک) یا (صوموا اذا رایتموه بانفسکم) به کار مى برد تا روشن شود دیدن خود فرد یا خود افراد مسلمان یا روزه گیر موضوعیت دارد, ولى این مطلق گویى و علاوه بر آن آوردن ضمیر مفرد مخاطب در ابتدا و ضمیر جمع مخاطب در انتها نشان مى دهد که به طور کلى (دیدن) معتبر است آن گاه اگر بر همه شما هلال مخفى ماند ماه اول را سى روز تمام کنید. در نتیجه اگر بر من مکلف, هلال مخفى ماند ولى بر مکلفان دیگر در کشورهاى دیگر مخفى نماند نباید من, ماه اول را سى روزه تمام کنم, بلکه باید بر طبق رؤیت آنان عمل کنم, چرا که (صم لرؤیته) مفرد بود و (فان خفى علیکم فاتموا) جمع بود و مقتضاى آن این است که فرد, با دیدن, حق افطار دارد ولى با ندیدن او و دیدن دیگران حق امساک ندارد.

از سوى دیگر این روایت درصدد تخریب قول به گمان و تخمین و یا قول به عدد و امثال آن نیز مى باشد.

روایت هاى 4,5,6و7 رؤیت تأکید مى کند و نشان مى دهد که وقوع و ثبوت اول ماه و اثبات آن از راه رؤیت هلال ممکن است یعنى راه ثبوت اول ماه رؤیت هلال است (ملاک اول ماه) و یکى از راههاى اثباتش نیز دیدن هلال مى باشد و در همه اینها با این که امام(ع) مى توانست بفرماید (صم اذا رأیته) یا (اذا رایته بعینک) ولى اساساً سخنى از (بیننده) به میان نیاورد تا نشان دهد که دیدن شخص خاص و در مکانى خاص موضوعیت ندارد, تنها خود دیدن موضوعیت دارد, ولو در غربى ترین نقطه مسکونى باشد و اگرچه به وسیله غیر شیعه یا غیر مسلمان باشد.

روایت هشتم, با صراحت بیشترى بین مقام ثبوت و مقام اثبات را جدا مى سازد, در مقام ثبوت (صم لرؤیة الهلال وافطر لرؤیته) مى گوید تا نشان دهد که (رؤیت) موضوعیت دارد نه تخمین یا گمان و محاسبه. سپس در فراز دوم نشان مى دهد که رؤیتى که با آن هلال اول ماه محقق مى شود لازم نیست از سوى خود مکلف صورت گیرد بلکه اگر دو نفر آمدند و شهادت دادند که در فلان شب هلال ماه را دیده اند و معلوم گشت که این مکلف در آن شب ماه را ندیده بوده و بنابراین فرداى آن روز را روزه نگرفته است باید روزه اش را قضا کند.

این روایت نشان مى دهد که شاهدان از شهرهاى دورى آمده اند, زیرا معمولاً در آخر شعبان و همچنین آخر رمضان همه استهلال مى کنند و استهلال با این نیست که تنها بر سقف بام خانه خود بایستند و به آسمان بنگرند, بلکه از این و از آن مى پرسند و اگر پرس وجو تا سحر ادامه یافت و باز هلال پیدا نشد, فرداى آن روز تا پیش از ظهر و برخى تا بعدازظهر چشم به راه خبر مى مانند و اگر تا آن زمان هم ماه ثابت شود به وظیفه خود عمل مى کنند و نوبت به قضا نمى رسد.

بنابراین وقتى در این حدیث صحیح سخن از قضا به میان مى آید فرض سخن جایى است که شهر محل رؤیت در فاصله اى بیش از یکى دو روز راه واقع است و از نظر جهت هم مطلق است که این افراد شاهد, از چه شهر و دیارى بوده اند.

بنابراین, اطلاق این روایت از حد اطلاق خارج شده است و با توجه به قرینه هاى دیگر به مرحله ظهور رسیده است پس ظهور اطلاقى خبر, این است که اگر در جایى ماه رؤیت شد براى جاهاى دیگر نیز ثابت مى باشد.

روایت نهم اعلام مى دارد که براى اهل قبله, براى مسلمانان تنها رؤیت معتبر است, این کلمات مى تواند تعریضى به منجمان اصحاب عدد و پیروان آنان باشد که به دنبال راههاى دیگرى غیر از رؤیت مى رفته اند; همان گونه که روایت اول, سوم و هفتم نیز در جهت تعریض به آنان بود و باز نشان مى دهد که اگرچه اول و آخر ماه یا وسط ماه و امثال آن بسته به اعتبار معتبر دارد و مى توان محاق, یا خروج از تحت شعاع یا هر چیز دیگرى را مبدأ قرارداد و بر مبناى آن گاه شمار و تقویم نوشت ولى مسلمانان و اهل قبله باید رؤیت را ملاک قرار دهند نه چیز دیگر را.

از روایت دهم نکته هاى متعددى را مى توان استنتاج کرد:

الف) پرسش گر در مدینه بوده و امام(ع) در جاى دیگر و چون على بن محمد کاشانى از اصحاب امام هادى(ع) است46 و معلوم مى شود که امام(ع) در سامرا بوده است. به هر حال بین مدینه و سامرا چندین روز راه است و افقها مختلف مى باشد ولى با این حال حضرت نفرمود: (صم اذا رأیته بنفسک) یا (اذا رآه اهل المدینه) بنابراین معلوم مى شود که مطلق رؤیت مهم است از سوى هرکس و در هرجا که باشد.

ب) امام(ع) به او نوشت: (الیقین لایدخل فیه الشک) اگر انسان مسیر یقینى را پیمود هیچ گاه به شک نمى افتد و شک در درونش رخنه نمى کند; به عبارت دیگر, پیروى کردن از رؤیت هلال راهى یقینى است که هیچ گاه منجر به شک نمى شود ولى پیروى از منجّمان, اهل هیئت و… هر لحظه امکان شک و تردید در آن, موجود مى باشد.

بنابراین افزون بر آنچه در کتابهاى اصولى از این حدیث در بحث استصحاب و شک سارى استفاده شده است, امام(ع) مى خواهد دیدن را راه یقینى و غیر آن را راه غیر یقینى قلمداد کند و انسانها را به ارتکاز خودشان ارجاع دهد که هرکس مى خواهد تا حد امکان دنبال راه یقینى برود و از شکوک, ظنون و ریسک کردن بپرهیزد, راه یقینیِ بدون شک و ریسک, رؤیت مى باشد.

در روایتهاى 11 و12, علاوه بر این که رؤیت مطلق است در جهت ردّ حرف آنانى است که ماه رمضان را همیشه سى روز مى دانسته اند.

خلاصه: اطلاق روایتهاى گذشته نشان مى دهد که ثبوت و وقوع اول ماه قمرى به رؤیت هلال مى باشد. در هر کجاى از جهان باشد و اثبات آن راههاى گوناگون دارد که از جمله آنها وقوع خارجى دیدن توسط مکلف, شهادت دادن دو نفرى که دیده اند, شیوعى که موجب شود علم به رؤیت حاصل شود. و حکم حاکم که بر مبناى رؤیت باشد.

کسانى که قائل هستند در هر شهرى یا در هر کشورى خودشان باید هلال ماه را ببینند تا اول ماه برایشان ثابت شود و نمى توانند به رؤیت کشورهاى دیگر اعتنا کنند باید جوابى براى این گونه روایتهاى در حد تواتر بیابند و مقیدى براى این اطلاقها جست وجو کنند.

اشکال: روایت هاى رؤیت هلال به آنچه که نقل شد ـ و همه بر رؤیت کلى اکتفا کرده بود ـ منحصر نمى شود بلکه روایت هاى فراوان دیگرى هم وجود دارد که به ناظر خاصى نظر دارد و بنابراین مى تواند روایت هاى مطلق را مقیّد سازد.

جواب: مناسب است ابتدا, آن روایات ذکر شود تا تعداد و مقدار دلالت آنها روشن شود, همچنین معلوم گردد که آیا آنها نافى هستند تا روایات مطلق گذشته را مقید سازند یا مثبت اند, و دو دسته روایات مثبت نمى توانند یکدیگر را قید بزنند.

1. (عن ابى عبدالله(ع) قال: انه سئل عن الاهلّة فقال: هى اهلّة الشهور. فاذا رأیت الهلال فصم واذا رأیته فافطر.)47

از حضرت صادق(ع) درباره (هلالها) سؤال شد حضرت فرمود: آن هلالهاى ماه هاست, پس وقتى که هلال را دیدى روزه بگیر و وقتى آن را دیدى افطار کن.

این حدیث بعینه از همین راوى و همین امام در شماره 7 و 18 و از همین امام و راویان دیگر در شماره هاى 3,22و27 تکرار شده است.

بررسى: ظاهراً سؤال پرسش گر این است که چرا در آیه قرآن (الأهلّة) به صورت جمع به کار رفته است, در حالى که هر ماه یک هلال دارد که در شب اول ظاهر مى شود. یا حداکثر در دو شب اول هلال نام دارد, ولى (الأهلة) که جمع هلال مى باشد بر سه و بیشتر دلالت دارد, بنابراین او مى پرسد که چرا قرآن نفرموده (یسألونک عن الهلال), و امام(ع) در جواب فرموده: هر ماهى یک هلال دارد و چون ماهها متعدد است پس لفظ هلال جمع بسته شده است; یعنى درباره هلال هر ماهى سؤال مى کنند.

نظیر این که هر انسان داراى یک صورت است ولى آیه قرآن مى فرماید: (فاغسلوا وجوهکم) یعنى هرکس صورت خودش را بشوید یا (خذوا اسلحتکم) هرکس اسلحه خودش را برگیرد.

بنابراین, جمع آمدنِ (هلال) دلیلش متعدد بودن ماههاى سال است و متعدد بودن پرسش گران, که هرکس هلالى را دیده و این سؤال در ذهنش آمده است نه این که هر ماه هلالهاى متعدد داشته باشد. سپس حضرت مصداقى از جواب خداوند را برایش توضیح مى دهد, زیرا خداوند در جواب (یسألونک عن الاهلة) فرمود: (قل هى مواقیت للناس).48 حال حضرت نیز مى فرماید: وقتى که هلال را دیدى معلوم است که وقت ماه رمضان رسیده است بنابراین روزه بگیر. پس قرآن از یک سوى روزه گرفتن در ماه رمضان را واجب کرد و از سوى دیگر رؤیت هلال از آمدن ماه رمضان خبر مى دهد, بنابراین باید روزه بگیرى.

در نتیجه, سؤال و جواب, ربطى به وقوع و ثبوت اول ماه و راه اثبات آن ندارد بلکه در جهت بیان مطلب دیگرى است. تازه در روایت, لفظ تأکید (خودت), (چشمت) و… وجود ندارد; یعنى حضرت نفرموده: (وقتى خودت هلال را دیدى روزه بگیر) و علاوه بر اینها این روایت بر فرض که اثبات کند رؤیت مستقیم شخص یکى از راههاى اثبات هلال است, ولى دیدن دیگران و اثبات هلال از آن راه را نفى نمى کند و به اصطلاح (اثبات شىء نفى ماعداه) نمى نماید.

از همه اینها گذشته, این حدیث ذیلى دارد که در باب پنجم از احکام شهر رمضان ذیل شماره هاى 4, 9, 7, 19 و20 ذکر شده است که با توجه به ذیل مى تواند یکى از دلایل محکم قول به اتفاق افق و وحدت روز عید و روز شروع ماه رمضان باشد; آن ذیل چنین است:

(قلت ارأیت ان کان الشهر تسعة وعشرین یوماً اقضى ذلک الیوم؟ فقال: لا الاّ ان یشهد لک بینة عدول فان شهدوا انهم رأو الهلال قبل ذلک فاقض ذلک الیوم.)49

گفتم به نظر شما اگر ماه [رمضان] بیست ونه روز شد آن یک روز را قضا کنم؟ فرمود: خیر. مگر این که بیّنه عادل برایت شهادت دهند که آنان هلال را قبل از آن دیده اند, در این صورت آن روز را قضا کن.

این قسمت از روایت ـ که ذیل روایت سابق است ـ نشان مى دهد که رؤیت دیگران معتبر است اگرچه در نقطه اى بسیار دور باشند که بعد از گذشتن چندین روز به این منطقه برسند; به گونه اى که روز اول رمضان را با لفظ (ذلک) (=آن) که اشاره به دور است مورد اشاره قرار دهند و حتى نتوانند امس یا قبل امس (=دیروز و یا پریریروز) برایش به کار برند, و در فاصله چندین روز راه طبعاً افقها مختلف مى شود و با این حال به رؤیتشان اکتفا مى شود و بر اینان واجب مى شود آن روزى را که روزه نگرفته اند قضا نمایند.

2 . (قال ابوعبدالله(ع) عدّ شعبان تسعة وعشرین یوماً فاذا کانت متغیّمة فأصبح صائماً وان کانت مصحیة وتبصّرت فلم تر شیئاً فاصبح مفطراً.)50

شعبان را بیست ونه روز بشمار وقتى که هوا ابرى بود. روزه دار شو و وقتى هوا صاف بود و با دقت نگاه کردى و اثرى [از هلال] ندیدى افطارکننده باش.

بررسى: این روایت مثبت است و نافى نیست و در صدد بیان وظیفه شخصى مى باشد که تنها در بیابان یا نظیر آن زندگى مى کند, به همین جهت سخن از دو عادل یا سایر مردم یا حاکم و… نیست بلکه به او یاد مى دهد که وقت استهلال بعد از گذشتن بیست ونه روز از اول ماه شعبان است. اگر هوا ابرى بود که اگر هلالى هم باشد قابل رؤیت نیست فرداى آن روز را روزه بگیر حال یا احتیاطاً یا به نیّت آخر شعبان یا مافى الذمه, که نشان مى دهد که تکیه به رؤیت مربوط به جایى است که موانعى بر سر رؤیت وجود نداشته باشد. بعد از همه اینها روایت معارض است با حدیثى که مى گوید: وقتى هوا ابرى بود ماه را سى روز حساب کن.51

و اگر مانعى براى رؤیت وجود نداشت و ناظر نیز با دقت نگاه کرد و چیزى ندید وظیفه اى درباره روزه ندارد. اما این به هیچ نحو نفى نمى کند که اگر دیگران آمدند و شهادت دادند که در جاى دیگرى ماه دیده شده یا به هر نحو برایش ثابت شد که در جاى دیگر ماه دیده شده قضا نداشته باشد.

خلاصه: روایتهاى متعددى که مستشکل ادعا کرد, دو تا بیشتر نبود و جواب هر دو نیز روشن شد. البته روایت دیگرى نیز در این باب موجود است که آن هم با توجه به ذیلش در جهت عکس مطلوب مستشکل مى باشد و آن روایت این است که امام على(ع) فرمود:

(اذا رایتم الهلال فأفطروا او یشهد علیه عدل من المسلمین.)52

بررسى: قبلاً درباره این حدیث و نسخه بدلها و تصحیف هاى آن مطالبى بیان شد و به هر حال این حدیث نیز نفى رؤیت به واسطه غیر را نمى کند بلکه با صراحت شهادت عدل یا عدول را نیز از راههاى اثبات هلال مى داند.

بنابراین, سه یا چهار حدیث (اذا رأیت) یا (اذا رایتم) داشت, ولى در اینها تأکید (بنفسک) یا (بعینک) و امثال آن موجود نبود که نشان مى داد اجمالاً رؤیت شخص یکى از راههاى ثبوت یا اثبات اول ماه مى باشد.

اما روایت هاى متعدد بسیارى وجود داشت که مى فرمود (صم لرؤیته) یا (صم للرؤیة) که نشان مى داد ملاک و معیار, مطلق رؤیت مى باشد.

به هر حال این دو دسته روایت, مثبتین هستند و هر دو راه اثبات اول ماه را نشان مى دهند و با هم تعارضى ندارند در نتیجه, دیدن هر شخص یک راه براى اثبات است و دیدن دیگران راه دیگرى براى اثبات.حال هنگامى که در بلاد شرقى ماه دیده نشد, براى افراد آنجا راه اول مسدود است و وقتى در بلاد غربى دیده شد, از این راه براى مردم بلاد شرقى نیز اول ماه اثبات مى گردد.

سایر روایات وحدت اول و آخر ماه

علاوه بر آنچه بیان شد روایت هاى دیگرى نیز در ابواب مختلف وجود دارد که از آنها نیز استفاده مى شود که رؤیت در هر مکانى براى اثبات اول ماه در سایر اماکن کافى است:

1 . (عن هشام بن الحکم عن ابى عبدالله(ع) انه قال فیمن صام تسعةوعشرین قال: ان کانت له بینة عادلة على اهل مصر انهم صاموا ثلاثین على رؤیته قضى یوماً.)53

حضرت صادق(ع) درباره کسى که بیست ونه روز روزه گرفته است فرمود: اگر برایش بینه عادل باشد که اهل شهرى براساس رؤیت, سى روز روزه گرفته اند یک روز قضا مى کند.

بررسى: این روایت که صحیح السند مى باشد همانند صریح است در این که ماه براى تمامى مردم کره زمین یک گونه است یک روز شروع مى شود و در یک روز خاتمه مى یابد و تعداد روزهایش همه جا یگانه است. بله آن روزها همانند امروز تلفن و سایر وسایل ارتباط جمعى نبوده تا از شهرهاى دیگر باخبر شوند. بلکه پس از مدت طولانى باخبر مى شدند که در شهر دیگرى براساس دیدن یک روز زودتر روزه را شروع کرده اند یا در مجموع روشن مى شده که سى روز روزه گرفته اند و در واقع یک روز بیشتر روزه گرفته اند و حضرت مى فرماید: در این صورت آنان که بیست ونه روز روزه گرفته اند باید آن یک روز را قضا کنند.

اشکال: ممکن است تعداد روزهاى ماه رمضان یکسان باشد, ولى روز شروع و پایان متفاوت باشد و دستور حضرت به قضاى یک روز, دلالت بر اتحاد روز شروع و روز پایان در تمامى جهان ندارد.

جواب: به همین جهت در جواب گفته شد که این روایت همانند صریح مى باشد نه خود صریح. اما اتحاد روز شروع ماه از روایت هاى دیگرى که قبلاً نیز ذکر شد استفاده مى شود که فرمود: (فان شهدوا انهم رأوا الهلال قبل ذلک فاقض ذلک الیوم)54 (اگر گواهى دادند که آنان هلال را قبل از آن روز دیده اند آن روز را قضا کن.) و اسم اشاره در (ذلک الیوم) اشاره به همان روزى دارد که آنان آن را روزه گرفته اند, پس آن روز نیز براى این فرد, از ماه رمضان بوده که اکنون وظیفه اش قضاى آن است.

علاوه بر اینها روایت دیگرى مطلب را با صراحت بیشترى بیان مى کند:

2 . (عن صابر مولى ابى عبدالله(ع) قال: سألته عن الرجل یصوم تسعةوعشرین یوماً ویفطر للرؤیة ویصوم للرؤیة ایقضى یوماً؟ فقال: کان امیرالمؤمنین(ع) یقول: لا, الاّ ان یجىء شاهدان عدلان فیشهد انهما رأیاه قبل ذلک بلیلة, فیقضى یوماً.)55

از حضرت صادق(ع) در مورد فردى که با رؤیت روزه گرفته و با رؤیت افطار کرده و بیست ونه روز شده است پرسیدم که آیا یک روز قضا انجام دهد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین(ع) مى فرمود: خیر. مگر این که دو شاهد عادل شهادت دهند که آنان قبل از آن, به یک شب ماه را دیده اند آن گاه او یک روز را قضا مى کند.

بررسى: صابر در سند حدیث مجهول است و مدح و ذمّى ندارد.56 اما دلالتش بسیار خوب است, زیرا اگر کسى با رؤیت خودش در ابتدا و انتهاى ماه عمل کرد و باز با بیّنه برایش ثابت شد که در جاى دیگر مردم براساس رؤیت تعداد روز بیشترى را روزه گرفته اند او باید آن مقدار ـ یک روز ـ را قضا کند.

نکته: بر اساس این روایت, تمام سالهایى که ما با حجاز در یک روز عید گرفته ایم, ولى آنان سى روز روزه گرفته اند و ما بیست ونه روز, باید آن یک روز قضا شود. و واقعاً این عجایب روزگار ما شده است که آنها اول ماه رمضان ماه را مى بینند و ما اعلام مى کنیم برایمان ثابت نشده است ولى در آخر ماه همان روزى که آنان برایشان ثابت مى شود براى ما نیز ثابت مى شود; حتى اگر بیست وهشت روز روزه گرفته باشیم؟!

اشکال: روایت هاى متعددى دلالت مى کند که (اگر با دیدن هلال ماه روزه بگیرى و با دیدنش افطار کنى ماه را کامل روزه گرفته اى),57 بنابراین قضا کردن یک روز معناى محصلى ندارد.

جواب: این روایات در مقام مقابله با کسانى است که معتقدند ماه رمضان از سى روز کمتر نمى شود و بیست ونه روز شدن ماه رمضان را نقص آن مى دانند. آن گاه امام(ع) در جواب مى فرماید: اکمال یک ماه به روزه گرفتن ما بین رؤیت دو هلال است چه بیست ونه روز باشد چه سى روز, و هیچ منافاتى ندارد با این که در اخبار دیگرى بفرماید اگر ثابت شد که جاى دیگر براساس رؤیت, سى روز روزه گرفته اند. شما یک روز را قضا کنید, چرا که وقتى در جاى دیگر براساس رؤیت سى روز روزه گرفته اند معلوم مى شود یک روز زودتر هلال ماه ظاهر شده بوده است.

3. (عن ابى جعفر(ع) قال: اذا اصبح الناس صائماً ولم یروا الهلال وجاء قوم عدول یشهدون على الرؤیة فلیفطروا ولیخرجوا من الغد اول النهار الى عیدهم.)58

حضرت باقر(ع) فرمود: وقتى که مردم هلال [شوال] را ندیدند و روزه دار شدند آن گاه گروهى عادل آمدند و به رؤیت ماه شهادت دادند باید افطار کنند و فرداى آن روز اول صبح براى [نماز] عیدشان خارج شوند.

اطلاق این روایت از دیدگاه فقیهان قابل مناقشه نیست, اما به نظر مى رسد که به این گونه اطلاقها نمى توان اعتنا کرد, زیرا در زمانهاى سابق وقتى چنین چیزى اتفاق مى افتاده که فاصله شاهدان با شهرى که در آن شهادت داده اند از مسیر یک روز راه کمتر باشد تا بتوانند فرداى آن روز قبل از غروب خود را به آن شهر برسانند و شهادت بر رؤیت بدهند و در این صورت اختلاف افق حاصل نمى شده است اما چون فقیهان معمولاً به این امور خارجى توجهى نمى کنند اطلاق این دلیل نیز براى آنان, کارساز است.

4. (عن اسحاق بن عمار قال: سألت اباعبدالله(ع) عن هلال رمضان یغمّ علینا فى تسع وعشرین من شعبان. فقال: لاتصمه الاّ ان تراه, فان شهد اهل بلد آخر انهم راوه فاقضه…)59

از حضرت صادق(ع) درباره هلال رمضان که بر ما, در بیست ونهم شعبان پوشیده مى ماند پرسیدم؟ حضرت فرمود: تا آن را ندیده اى روزه نگیر. آن گاه اگر اهل شهر دیگرى گواهى دادند که هلال را دیده اند آن را قضا کن.

بررسى: سند صحیح است و همان گونه که قبلاً گذشت بر اتحاد افق و اتحاد روز شروع ماه دلالت مى کند و اطلاق (اهل بلد دیگر) تمامى بلاد از هند گرفته تا شامات و از آفریقا گرفته تا امریکا همه را شامل مى شود و گواهى آنان بر این که هلال ماه را در روز خاصى دیده اند, براى مردم شهرهاى دیگر نیز نافذ است.

5. (منصور بن حازم عن ابى عبدالله(ع) انه قال صم لرؤیة الهلال وافطر لرؤیته فان شهد عندکم شاهدان مرضیان بأنهما رایاه فاقضه.)60

حضرت صادق(ع) فرمود: به خاطر رؤیت هلال روزه بگیر و به خاطر آن افطار کن آن گاه اگر دو شاهد مورد رضایت نزدتان شهادت دادند که آنان [یک شب قبل تر] آن را دیده اند آن روز را قضا کن.

سند حدیث صحیح است و دلالتش بر این که روز شروع ماه و پایان آن متحد است ـ با توجه به بحث هاى گذشته ـ روشن و خالى از شبهه مى باشد.

6. (عن ابى بصیر عن ابى عبدالله(ع) انه سُئل عن الیوم الذى یقضى من شهر رمضان فقال: لایقضه الاّ ان یثبت شاهدان عدلان من جمیع اهل الصلاة متى کان رأس الشهر وقال: لاتصم ذلک الیوم الذى یقضى الاّ ان یقضى اهل الامصار. فان فعلوا فصمه.)61

از حضرت صادق(ع) درباره روزى از ماه رمضان پرسیده شد؟ فرمود:قضا نکن مگر اینکه دو شاهد عادل از جمیع اهل نماز ثابت کنند چه وقت اوّل ماه بوده است. و فرمود: آن روزى که قضا مى شود را نگیر مگر اینکه اهل شهرها همه قضا کنند, اگر چنین کنند روزه بگیر.

بررسى: سند حدیث, صحیح است و مراد از روزى که از ماه رمضان قضا مى شود روز اوّل ماه است که براى عده اى هلال ماه اثبات نمى شود, آنان با استصحابِ ماه شعبان,آن روز را روزه نمى گیرند, سپس اگر پس از بیست و هشت روز, هلال ماه شوال دیده شد باید آنان یک روز روزه را قضا کنند62 یا اگر اهل شهرهاى دیگر آمدند و شهادت دادند که یک روز زودتر ماه را دیده اند آن روز از رمضان قضا مى شود.

به هر حال از این فراز روشن مى شود که در ارتکاز مردم این گونه بوده که روز اوّل ماه براى همه مسلمانان یکى است و به همین جهت این روز را ( الیوم الذى یقضى شهر رمضان ) نام نهاده اند.

فراز دوم نشان مى دهد که قضا وقتى لازم است که واقعاً انسان علم پیدا کند که هلال ماه یک روز, زودتر از روزى که روزه گرفته اند دیده شده است.

7ـ (عن محمد بن عیسى قال: کتب الیه ابوعمر: أخبرنى یا مولاى انه ربما اشکل علینا هلال شهر رمضان و لا نراه و نرى السماء لیست فیها علّة و یفطر الناس و نفطر معهم. و یقول قوم من الحساب قِبَلَنا: انه یُرى فى تلک اللیلة بعینها بمصر و افریقیة و الاندلس, هل یجوز یا مولاى ما قال الحساب فى هذا الباب حتى یختلف الفرض على اهل الامصار فیکون صومهم خلاف صومنا و فطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع: لا صوم من الشک افطر لرؤیته و صم لرؤیته.)63

محمد بن عیسى نقل کرده که ابو عمر به حضرت نامه نوشت: اى سرورم چه بسا هلال ماه رمضان بر ما مشکل مى شود, آن را نمى بینیم در حالى که مانعى در آسمان نیست و مردم افطار مى کنند و ما نیز با آنان افطار مى کنیم و قومى از اهل حساب, اطراف ما مى گویند: همان شب, در مصر, افریقا و اندلس ماه دیده مى شود, اى سرورم بفرمایید که آنچه اهل حساب در این باره مى گویند صحیح است تا فرض ما با فرض اهل شهرهاى دیگر مختلف باشد و روزه آنان خلاف روزه ما, و فطرشان خلاف فطر ما باشد؟ حضرت در جواب نوشت:از ناحیه شک روزه اى واجب نیست به سبب رؤیتش افطار کن و به خاطر رؤیتش روزه بگیر.

بررسى: مکاتبه, مضمره است ولى اشکال ندارد, زیرا محمد بن عیسى آن را نقل کرده و حتماً اطمینان داشته که از امام(ع) مى باشد بنابر این اضمار آن اشکالى ندارد.

مورد سؤال در مکاتبه دقیقاً بحث امروزین ماست که آیا ممکن است اهل کشورهاى دور نظیر مصر و آفریقا وظیفه اى راجع به شروع ماه رمضان و عید فطر داشته باشند و ما وظیفه و حکم دیگرى؟ آن گاه چون آن روزها رادیو, تلویزیون, تلفن و وسایل اطلاع رسانى نبوده تا مردم از چنین چیزى با خبر شوند و تنها راه حساب و اخبار منجمان بوده که از روى حدس, گمان امورى را مى گفته اند,حضرت جواب داد تا زمانى که شک هست و یقین به رؤیت ندارى , لازم نیست روزه بگیرى و شک و ظن براى تو تکلیف نمى آورد تنها رؤیت هلال است که برایت تکلیف مى آورد.

اما حضرت نفرمود که رؤیت هلال از سوى مردم آفریقا براى مردم مدینه یا عراق اعتبارى ندارد بلکه بر عکس, بر آن تأکید کرده است و تنها گمان و حدس هاى منجمان را رد کرده است.بنا بر این رؤیت اهل هر شهر و کشور ـ ولو در نقاط دورى از ما باشند ـ برایمان حجت است و مکلف به روزه آن روز به سبب رؤیت هستیم.

اشکال : ابوعمر پرسید:(آیا ممکن است روزه و فطر ما با آنان مختلف باشد؟) امام در جواب, مختلف بودن را نفى نکرد و این خود تقریر معصوم مى باشد و حجت است و دلالت مى کند که امکان دارد روز عید و روز اول ماه رمضان در کشورهاى مختلف, متفاوت باشد.

جواب: جواب به سؤال ابو عمر از موارد دوران محذورین بوده است, زیرا اگر حضرت, اختلاف روز عید و روز شروع ماه رمضان را بین مدینه با اندلس, افریقا و مصر نفى مى کرد, لازمه اش کشاندن مردم به سوى قول منجمان و اهل حساب بود که از روى گمان و تخمین امورى را مى گفتند, زیرا در هر ماهى پرسش گر احتمال مى داد که در بلاد غربى ماه دیده شود و راه چاره اى براى اثبات یا نفى ماه در بلاد غربى جز حرف منجمان نداشتند, به همین جهت امام(ع) این قسمت را با سکوت گذراند و تنها به همین نکته اکتفا کرد که سخن اهل حساب, علم آور نیست تا لازمه اش اختلاف روز شروع ماه باشد و به عبارت دیگر, امام مبنایى را که براساس آن اختلاف بین حکم ها مطرح مى شد از بین برد.

بنابراین سکوت امام(ع) و رد نکردن صریح سخن ابوعمر به جهت وجود محذور بوده است و در چنین مواردى تقریر ثابت نمى شود تا حجّت باشد, بلکه ذیل مکاتبه که فرمود: (افطر لرؤیته وصم لرؤیته) مؤید اتفاق روز عید و شروع رمضان است, زیرا اگر مراد دیدن هلال, توسط ابوعمر یا هم شهرى هاى او بود باید مى فرمود: (افطر اذا رایته) یا (افطر اذا رأیتموه) (=وقتى که هلال را دیدى یا دیدید افطار کن) در حالى که چنین نفرمود. بلکه فرمود: به سبب رؤیت افطار کن و به خاطر رؤیت روزه بگیر تا ابوعمر بفهمد که نباید به قول منجمان اعتنا کند.

دلیل ها و مؤیداتى دیگر براى وحدت روز اول و آخر ماهها

امروزه با گسترش اخبار و اطلاعات از گوشه و کنار جهان, سؤالهاى زیادى در ذهن ها به وجود مى آید که راهى براى پاسخگویى به آنها جز هماهنگى و یگانگى تقویم هاى قمرى وجود ندارد; مثلاً وقتى مردم مى فهمند که شب قدر شب با برکت و با فضیلتى است و مانند زمان وفیات و موالید ائمه اطهار نیست; یعنى مى فهمند که شب قدر در هر سال, سالگرد شب قدر زمان پیامبر(ص) نیست بلکه به مقتضاى فعل مضارع (تنزّل) در سوره قدر ملائکه در همین زمان هم در شب قدر از سر شب تا طلوع فجر نازل مى شوند: (تنزل الملائکة والروح فیها)64 آن گاه در ماههایى که روز اول ماه مختلف شود و در کشورهاى گوناگون شروع متفاوتى دارد, مردم معمولاً مى پرسند که آیا ملائکه در دو شب نازل مى شوند یا در یک شب؟ اگر در یک شب نازل مى شوند تکلیف شب قدر افرادى که شب دیگر شب نوزدهم یا بیست ویکم یا بیست وسومشان مى باشد چه مى شود؟ اگر در هر دو شب نازل مى شوند, خلاف آیه قرآن است که ضمیر (فیها) در آن مفرد مى باشد.

اما اگر وحدت روز شروع ماه رمضان و ماه شوال و به طور کلى تمامى ماهها قبول شود پاسخ به این اشکال راحت مى شود, زیرا از اولین لحظه اى که اولین کشور شرقى وارد شب مى شود زمان نزول ملائکه شروع مى شود و هنگامى که آخرین نقطه غربى وارد صبح مى شود نزول ملائکه تمام مى شود که تقریباً یک شبانه روز متوالى طول مى کشد و اشکالى به وجود نمى آید.

بنابراین یکى دیگر از دلایل یا مؤیدات وحدت افق ها مسأله لیلةالقدر و نزول ملائکه مى باشد.

مؤید دیگر, دعاهاى روز عید و نماز عید است که در آن آمده:

(اسألک فى هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیداً.)65

وقتى یک روز در جایى عید باشد و فردایش در جاى دیگر آن گاه هیچ یک از آن دو روز, براى همه مسلمانان عید نمى شود در حالى که (المسلمین) جمع داراى الف و لام است که عمومیت دارد, ولى اگر آنچه تا حال بیان شد قبول شود روز عید از اولین ساعاتى که در اولین کشور شرقى فجر طلوع کند شروع مى شود و تا آخرین ساعاتى که در اوّلین کشور غربى خورشید غروب کند ادامه پیدا مى کند و (هذا الیوم) در تمام این مدت صدق مى کند و اشکالى پیش نمى آید.

اقوال فقیهان
بعد از این که معیار و دلیل هاى لزوم اتفاق شروع ماههاى قمرى بیان شد, شاید نیازى به بیان اقوال فقیهان, اعم از شیعه و سنى نباشد, اما به جهت این که از برخى اقوال, دلیلهاى موافق یا مخالفى استشمام مى شود و ملاکهایى به دست مى آید ذکر برخى از آنها خالى از لطف نیست; به ویژه نقل افراد موافق, این خاصیت را دارد که کسى گمان نکند این سخن شاذ است و نباید به آن اعتنا کرد و کسى نگوید چون چندین سال است که تقویم قمرى ایران پیوسته یک روز متأخرتر از تقویم حجاز بوده است بنابراین, همین تقویم ها دلیل بر شاذ بودن قول مخالفش مى گردد, بلکه خواسته ایم روشن شود که از زمان قدیم تا اکنون پیوسته فقیهان بزرگى به اتحاد روز شروع و پایان ماه اعتقاد داشته اند و اکنون که از اکثر جهات اطلاع رسانى جهان چون دهکده کوچکى شده است این اتحاد طرفداران بیشترى در بین عالمان و توده مردم پیدا کرده است. از سوى دیگر, فهم کلمات بزرگان و استظهار آنها خود یکى از وظایف است تا تاریخ بحث ها و سیر تحول آنها روشن گردد. اینک اقوال فقیهان را نقل مى کنیم:

1. شیخ مفید(ره) پس از ذکر آیه (یسألونک عن الأهلة) فرمود:

(فجعل تعالى الأهلة علامات الشهور ودلائل ازمان الفروض ومواقیت للناس فى الحج والصوم وحلول آجال الدیون و…)66

خداوند هلال ها را علامت هاى ماهها و راهنماى زمان واجبات و گاه شمارى براى مردم در حج, روزه و وقت پرداخت دیون و… قرار داده است.

توضیح: از کلمه (حلول آجال الدیون) معلوم مى گردد که ماههاى قمرى تنها گاه شمار براى امور شرعى نظیر زمان حج, ماه رمضان, عده طلاق و وفات, زمان بلوغ, زمان روزه مستحبى و امثال این امور نیست, بلکه براى امور عرفى نظیر زمان بازپرداخت بدهى, زمان ردّ عاریه و امانت, زمان تحویل کالا و… مى باشد. در نتیجه اکنون که تجارتها جهانى شده است اگر روزهاى شروع ماه مختلف و نامشخص باشد امور تجارى و اقتصادى ناهمگون و خراب مى شود. و تا دلیل محکمى بر تفاوت اول ماهها در بلاد مختلف نداشته باشیم نباید به سوى این نظر برویم.

2. باز مرحوم مفید در ادامه فرموده است:

(فالهلال علامة الشهر وبه وجبت العبادة فى الصیام والافطار والحج وسائر مایتعلق بالشهور على اهل الشرع وربما خفى لعارض او استتر عن اهل مصر لعلة وظهر لغیر اهل ذلک المصر ولکن الفرض انما یتعلق على العباد, به اذ هو العلم دون غیره لما قدمناه من آى القرآن وماجاء عن الصادقین(ع).)67

هلال علامت ماه است و به واسطه آن عبادت واجب مى شود… و چه بسا به جهت عارضه اى [هلال] مخفى بماند یا به سبب علتى از اهل شهرى مستور بماند و براى غیر آن شهر ظاهر شود ولیکن فرض و تکلیف بر بندگان به واسطه خود آن [هلال] مى باشد, زیرا که خود آن [هلال] علم است نه غیر آن, به جهت آنچه که از آیه هاى قرآن و احادیث ائمه(ع) قبلاً بیان کردیم.

بررسى: از آنچه گذشت معلوم شد مرجع هر سه ضمیر غایب در (على العباد به اذ هو العلم دون غیره) (هلال) است نه (غیر اهل ذلک المصر), آن گونه که از عبارت مجله (کاوشى نو در فقه) روشن مى شود,68 زیرا آن گونه که آن جا معنا شده چند سطر عبارت بعدى کتاب (مقنعه) زاید, بى ارتباط و مخلّ مى باشد و در خود همین عبارت نیز طبق آن معنا کلمه (لکن) زاید خواهد بود و افزون بر اینها جمله (ولکن الفرض انما یتعلق) با جمله (و به وجبت العبادة) بى ارتباط و بلکه متنافى مى نماید.

و بالطبع نسبتى که در همان مجله به مرحوم مفید داده شده: (رؤیت هلال در هر شهرى تنها براى اهل همان شهر حجیت دارد, زیرا قدر متیقن, ثبوت هلال ماه در همین شهر است)69 نسبتى ناروا و خارج از عرف فقاهت است, چون با بودن دلیل لفظى صریح نوبت به قدر متیقن از دلیل نمى رسد و مرحوم مفید که فقیهى برجسته است هیچ گاه از دلیل لفظى قدر متیقن نمى گیرد.

باز آنچه که در همان مجله در خلاصه دیدگاهها ذکر شده و مرحوم مفید را منفرد به قولى شاذ دانسته که تنها برخى از شواذ اهل سنت آن قول را قائلند, خلاف واقع است,70 زیرا اولاً: معلوم شد عبارت مرحوم مفید چیز دیگرى را مى گوید. ثانیاً: خود آن مجله در هنگام بیان اقوال اهل سنت که در صفحه هاى 241 و242 بیان شده قائلى از اهل سنت بر این دیدگاه بیان نکرده و عبارت فتح البارى را که در پاورقى آدرس داده, ذکر نکرده تا صحت و سقم انتساب روشن گردد. بله در صفحه 231 مجله, عبارت (لکل بلد رؤیتهم) از کتاب (فتح البارى) نقل شده ولى معلوم نکرده که این تنها یک احتمال است یا یک قول, و اگر قول است قائل آن چه کسى است؟ و آیا مربوط به طلوع فجر است یا رؤیت قمر؟

نتیجه: مرحوم مفید از کسانى است که علم به هلال را کافى مى داند و وجود موانعى براى رؤیت هلال را مانع از انجام تکلیف نمى داند و بین بلاد قریب و بعید تفصیل نمى دهد. معیار او علم به هلال است که رؤیت, یکى از راههاى آن علم مى باشد و نسبت هاى دیگر به ایشان درست نیست; به ویژه دلیلى که براى توضیح سخن ایشان بیان شده با سخن یک فقیه سازگار نیست تا چه رسد به او که شیخ فقیهان امامیه است. هیچ گاه فقیه در جایى که اطلاق هاى لفظى و بلکه روایت هاى صریح وجود داشته باشد به قدر متیقن تمسک نمى کند, بنابراین جمله (زیرا قدر متیقن, ثبوت هلال ماه در همین شهر است.)71 نمى تواند دیدگاهى فقهى براى مرحوم مفید باشد و یا به عنوان دلیل براى سخن او ذکر شود.

اشکال: آنچه بیان شد همه بر این مبنا بود که کلمه (العلم) در عبارت مرحوم مفید به کسر عین و سکون لام باشد, ولى ممکن است که (العلم) به فتح عین و فتح لام و به معناى علامت باشد و معناى کل عبارت چنین باشد… (لیکن فرض و تکلیف تنها به واسطه هلال بر بندگان تعلق گرفته, زیرا هلال علامت است نه چیز دیگر؟

جواب: این احتمال ضعیف است, چون اولاً: در اول همین فراز یک بار فرموده بود: (فالهلال علامة الشهر) و تکرارش دوباره بى مورد است و باید در مرحله دوم راه اثبات هلال را بیان کند که عبارت از علم به هلال مى باشد.

ثانیاً اگر (العَلَمْ) باشد آن گاه معناى (دون غیره) معناى روشنى نخواهد بود, زیرا دیگران چیزهاى دیگر غیر از هلال را علامت ندانسته اند که مرحوم مفید درصدد نفى سخنِ آنان باشد, بلکه دیگران به جاى رؤیت هلال, رأى و تظنى را جاى رؤیت قرار داده اند و مرحوم مفید درصدد نفى سخن آنان است که علم آور نیست نه این که در صدد نفى علامت بودن چیزهاى دیگر باشد. و بر فرض که (العلم) هم باشد باز نشان مى دهد که رؤیت هلال مهم است و همان هلال علامت است ولى نشان نمى دهد که هر شهرى باید به رؤیت خودش ملتزم باشد و رؤیت جاهاى دیگر براى آنان اعتبار ندارد.

عبارات شیخ طوسى(ره) در (النهایه):

2. از عبارتهاى مرحوم شیخ طوسى در (النهایه) معلوم مى گردد که او رؤیت هلال در هر جایى را براى جاهاى دیگر نیز کافى مى داند خلاصه عبارت هاى ایشان با حفظ الفاظ و حذف برخى امور غیر مرتبط به بحث فعلى این است:

(علامة الشهور رؤیة الهلال مع زوال العوارض والموانع فمتى رأیت الهلال فى استقبال شهر رمضان فصم بنیة الفرض من الغد… ومتى کان فى السماء علّة ولم یر فى البلاد الهلال اصلاً ورآه خارج البلد شاهدان عدلان وجب ایضاً الصوم وان لم یکن هناک علة وطلب فلم یر الهلال, لم یجب الصوم الا ان یشهد خمسون نفساً من خارج البلد انهم رأوه. ومتى لم یر الهلال فى البلد… فان ثبت بعد ذلک ببیّنة عادلة انه کان قد رؤى الهلال قبله بیوم قضیت یوماً بدله.)72

علامت ماهها دیدن هلال در صورت زوال عوارض و موانع است, پس وقتى که هلال را در ابتداى ماه رمضان دیدى فردایش را به نیت وجوب روزه بگیر… و هرگاه در آسمان مانعى بود و هلال اصلاً در شهر دیده نشد و دو شاهد عادل خارج شهر آن را دیدند باز روزه واجب است و اگر در آسمان مانعى نبود و هلال جست وجو شد و دیده نشد روزه واجب نیست مگر آن که پنجاه نفر از خارج شهر گواهى دهند که آن را دیده اند و هنگامى که هلال در شهر دیده نشود… اگر بعد از آن با بیّنه عادل ثابت شود که هلال یک روز قبلش دیده شده است یک روز بدلش قضا مى کنى.

بررسى: آنچه از صدر و ذیل عبارت ایشان به دست مى آید این است که رؤیت, موضوعیت دارد آن هم رؤیتى که شایع و همگانى باشد اما رؤیت در داخل شهر باشد یا خارج از آن, تفاوتى ندارد. آن که خارج از شهر دیده فاصله اش کم باشد یا زیاد, تفاوتى ندارد. بله از نظر بنده به مناسبت حکم و موضوع و به مناسبت این که در آن زمان خبرگیرى از شهرهاى دور, متعارف و ممکن نبوده و در عبارت هم بدون ذکر هیچ قرینه اى تنها (خارج البلد) گفته است نواحى قریب و نزدیک به شهر مراد وى بوده است نه فاصله هاى بسیار دور, باید توجه داشت که فتواى مرحوم شیخ, جمع بندى روایات است که در آنها مسلماً (خارج البلد) توسعه بیشترى دارد و فهم محدود افراد, اطلاق, لفظ ائمه را از اطلاق نمى اندازد کما این که شأن نزول مخصص آیه نیست.

و اگر کسى ادعا کند اطلاق, مورد نظر امام نبوده او باید قرینه بیاورد, نه این که ما ثابت کنیم (خارج البلد) شامل مناطق دور, نظیر آفریقا, هند و… نیز مى شود; به عبارت دیگر ادعاى انصراف اطلاق به محلهاى نزدیک یا هم افق نیازمند دلیل است و این که افراد آن زمان از (خارج البلد) تنها فاصله چند کیلومترى بیرون شهر را مى فهمیده اند یا وسایل ارتباط جمعى در آن زمانها وجود نداشته که از وضعیت هلال در مناطق بسیار دور مطلع شوند, ضررى به اطلاق نمى زند.

به عبارت دیگر براى منصرف ساختن اطلاق (خارج البلد) به (خارج البلدى که نزدیک باشد) نیازمند به کثرت استعمال مطلق و اراده مقید و یا کثرت وجود مقید داریم به گونه اى که با شنیدن مطلق آن مقید در ذهن بیاید و مولا و عبد بتوانند بر یکدیگر احتجاج کنند, در حالى که اینجا این چنین نیست و هیچ کس از (خارج البلد) (خارج نزدیک) را نمى فهمد, پس اطلاق به قوت خود باقى است.

عبارت قاضى ابن برّاج:
(واما اذا کانت البلدان متباعدة مثل طرابلس و بغداد, و خراسان و مصر و بغداد و فلسطین و قیروان و ماجرى هذا المجرى فان لکل بلد حکم سقعه و نفسه ولایجب على اهل بلد مما ذکرناه العمل بما رآه اهل البلد الآخر.)73

و اما وقتى که شهرها دور باشند همچون طرابلس و بغداد و خراسان و مصر, و بغداد و فلسطین و قیروان و آنچه بر این ضابطه جارى است هر شهرى حکم خاص خویش را دارد و بر اهل این شهرها, عمل براساس رؤیت شهرهاى دیگر واجب نیست.

بررسى: این عبارت اگرچه بین شهرهاى دور و نزدیک تفصیل داده ولى براى ساکنان شهرهاى دور عمل به وظیفه شهرهایى که هلال را دیده اند را حرام نکرده است, بلکه وجوب را برداشته است و به نظر مى رسد با این نفى وجوب خواسته تکلیف افراد را راحت کند تا لازم نباشد فردى که در بلاد شرقى واقع شده به جست وجو پردازد و با وسایل گوناگون درصدد کسب خبر از بلاد غربى باشد اما اگر به هر حال بررسى کرد و خبردار شد که هلال ماه رؤیت شده است کار حرامى مرتکب نشده و مى تواند بر طبق هلال عمل کند و بلکه طبق روایاتى که گذشت واجب است که چنین کند, زیرا دلیلى وجود ندارد که حتماً باید در بلد خودت یا حوالى آن ماه دیده شود.

بنابراین امروزه که خبرگیرى بسیار سهل و آسان است و رسانه هاى گروهى هم خبر رؤیت هلال و هم خود آن را نشان مى دهند و حصول اطمینان بلکه یقین به رؤیت ماه حتى از خود استهلال راحت تر است, وجوب عمل به رؤیت هلال در شهرهاى دیگر بعید به نظر نمى آید; به ویژه که تجارتهاى جهانى, تقویم واحد را اقتضا مى کند. پس عمل کردن بر طبق رؤیت هلال, در هر شهرى یا کشورى که باشد اولى و بلکه به نظر متعیّن است و معتقد شدن به این که (لکل بلد رؤیتهم) در واقع تاریخ قمرى را از تجارتها و کارهاى جهانى, خارج کردن است و به عبارت دیگر اعلام منطقه اى بودن رؤیت, مساوى با اعلام غیر جهانى و غیر جامع بودن اسلام مى باشد.

از آنچه گذشت روشن مى شود تحلیل (کاوشى نو در فقه) در ذیل عبارت مرحوم قاضى ابن براج دقیق نیست و راه صواب نپیموده است, زیرا آن جا نوشته شده:

(ابن براج بر این نکته تأکید مى کند که رؤیت هلال ماه, در هر شهرى تنها براى مردمان همان شهر و شهرهاى نزدیک به آن کارساز است و ساکنان شهرهاى دیگر نمى توانند بر این اساس عمل کنند.)74

هر کسى به عبارت ایشان که در همان مجله نقل شده رجوع کند به راحتى مى تواند بفهمد که ابن براج نفرموده که ساکنان شهرهاى دور نمى توانند بر حکم هلال شهرهاى دیگر عمل کنند بلکه فرموده (واجب نیست که عمل کنند) یعنى ادله از این که همه مردم را بر حکم به یک روز شروع و یک روز پایان ماه اجبار کند قاصر است, ولى از طرف دیگر هیچ دلیلى بر لزوم تفاوت شهرها در مسأله هلال و اینکه هر شهرى یا کشورى باید حکمى غیر از حکم جاهاى دیگر داشته باشد یا باید حکم شهر خودش را عمل کند, وجود ندارد. و بسیار تفاوت است بین (لکل بلد حکم سقعه) با عبارت (و على کل بلد حکم سقعه).

از آنچه گذشت عبارت مرحوم شیخ طوسى در مبسوط که فرموده:

(ولایجب على اهل بلد العمل بما یراه اهل البلد الآخر.)75

و بر اهل هیچ شهرى واجب نیست بر طبق آنچه اهل شهر دیگرى مى بینند عمل کنند.

نیز روشن مى شود که او نیز درصدد نفى وجوب است نه اثبات حرمت. در واقع مى خواسته که تکلیف تحقیق و تفحّص نسبت به بلاد دور دست را از مکلف بردارد, زیرا اگر به جاى (لایجب) لفظ (یجب) بود همه مکلف بودند از دیگر شهرها بپرسند و این کار بر آنان حَرَجى بود. حال اگر زمانى مثل روزگار ما که کسب خبر از سراسر جهان براى انسان آسان است و تنها نیاز به گوش دادن به اخبار رادیو یا تلویزیون دارد, و مصالح دیگرى نیز در اتحاد و اتفاق اعیاد و وحدت تقویم ها وجود دارد بعید نیست که حکم عدم وجوب به وجوب تبدیل شود, زیرا عدم وجوب مربوط به ظاهر است ولى در واقع ماه براى همه تجدید شده است.

منشأ زیادى از اجماع ها و شهرت ها
گفتنى است که مرحوم شیخ طوسى کتاب (مبسوط) را براى رفع اتهام جمود, تقلید و عدم قدرت استنباط شیعه و… که اهل سنت به شیعه مى زدند نوشت و مقدمه آن کتاب به این مطلب تصریح دارد.76 بنابراین, (مبسوط) مجموعه اى از فروع است که در روایات به صراحت ذکر نشده است و خود مرحوم شیخ آنها را از کتابهاى اهل سنت یا ذهن جوّال خویش فراهم کرده و دلیل هاى مورد قبول شیعه در ذیل هر فرع را ذکر کرده است. پس از مرحوم شیخ دیگران نیز همان فرع را با همان دلیل ها یا تغییرات جزئى در کتابهاى خود ثبت کرده اند و پس از چندین دوره که نوبت به محقق و علامه رسیده, آن فرع شیخ(ره) جنبه مشهورى به خود گرفته و علامه در (منتهى) یا (تذکره) بر آن فرع ادعاى شهرت یا اجماع کرده و مسأله براى دیگران از قطعیات به حساب آمده است که نمونه هاى بسیارى از آن در مقاله هاى قبلى این جانب اشاره شده است.

تفاوت گذارى بین رؤیت هلال در شهرهاى دور و نزدیک, هم افق و غیر هم افق نیز مى تواند از همین قبیل باشد, ابتدا مرحوم شیخ, متوفاى 460هـ.ق در (مبسوط) آن را مطرح ساخته, سپس مرحوم قاضى ابن براج متوفاى 481هـ.ق آن را آورده سپس ابن حمزه در (وسیله) به وى اقتدا کرده است و کم کم مسأله به عنوان یک مسأله مشهورى درآمده است.

مرحوم ابن حمزه در (وسیله) مى نویسد:

(واذا رؤى [الهلال] فى بلد ولم یر فى آخر فان کانا متقاربین لزم الصوم اهلیهما معاً وان کانا متباعدین مثل بغداد و مصر او بلاد خراسان لم یلزم اهل الآخر.)77

وقتى که هلال در شهرى دیده شود و در شهر دیگر دیده نشود اگر آن دو شهر به هم نزدیکند بر اهل هر دو شهر روزه لازم است و اگر از هم دورند همانند بغداد و مصر یا خراسان, در این صورت بر اهل شهر دیگر لازم نیست.

ییادآورى: ابن حمزه تا سال 560هـ.ق مسلماً در قید حیات بوده است ولى خبر دقیقى از زمان وفاتش در دست نیست.

نکته:قبلاً روشن شد که چرا در کتاب هاى قدماى اصحاب قبل از شیخ طوسى در (مبسوط) ـ خصوصاً در کتاب هایى که به اصطلاح مرحوم آیةاللّه بروجردى براى نقل اصول متلقاة از معصومان مى باشد ـ عین و اثرى از تفصیل بین بلاد متقارب و متباعد نیست و روشن شد که این گونه امور را مرحوم شیخ اضافه کرده تا قدرت تفریع شیعه را نشان دهد و پس از وى فقیهان این نوع را در کتابهاى خود آوردند. اکنون باید دانسته شود که این بحث ابتدا در کتاب هاى اهل سنت مطرح شده است و آنان این تفاوت را قائل شده اند و مرحوم شیخ این فرع را از آنان گرفته است. و بالاخره به همین دلیل که هیچ دلیلى بر این تفصیل وجود نداشته مرحوم محقق تفصیل دیگرى داده و بین بلاد شرقى و غربى تفاوت دیده است.

مرحوم محقق اول در جواب مسائل طبریه امورى را بیان کرده که نشان مى دهد واجب نبودن عمل به رؤیت هلال در نقاط دوردست به سبب این است که به چنین رؤیتى نمى توان علم پیدا کرد نه این که حتى پس از علم قطعى به آن باز حجت نباشد. ایشان در پاسخ به این سؤال که (کیف اطلقوا القول بأن لکل بلد حکم نفسه؟) فرموده است:

(لانقول ان لکل بلد حکم نفسه مطلقا, کیف والمروى عن الائمة(ع) انه یجب الصوم اذا شهد عدلان یدخلان ویخرجان من مصر)

ما به طور مطلق نمى گوییم هر شهرى حکم خودش را دارد, اساساً چگونه چنین بگوییم در حالى که از ائمه اطهار(ع) روایت شده وقتى که دو فرد عادل که به شهرى داخل و خارج مى شوند بر آن گواهى دهند روزه واجب مى شود.

سپس در ادامه نوشته است:

(وهذا یدلک على ان مع العلم بأنه متى اهلّ فى بلد یعلم انه مع ارتفاع المانع یجب ان یُرى فى الآخر کانت الرؤیة فیه رؤیة لذلک الآخر. اما اذا تباعدت البلدان تباعداً یزول معه هذا العلم فأنه لایجب ان یحکم لها بحکم واحد فى الأهلة لأن تساوى عروضها لایعلم الاّ من اصحاب الإرصاد وارباب النجوم وهو طریق غیر معلوم ولایحصل به الوثوق فلهذا لایعمل به.)78

این سخن شما را راهنمایى مى کند که با علم به این که هرگاه هلال در شهرى دیده شد که با نبود مانع باید در شهر دیگر هم دیده شود, دیدن در این شهر رؤیت براى آن شهر نیز خواهد بود, اما اگر شهرها به حدى دور بود که چنین علمى زایل شد در این صورت واجب نیست که در آنها پیرامون هلال, حکم واحدى بشود, زیرا تساوى عرض هاى آنها تنها از راه اصحاب رصد و نجوم به دست مى آید که راهى غیر معلوم است و موجب اطمینان نمى گردد و به همین جهت مورد عمل قرار نمى گیرد.

بررسى: از سخن مرحوم محقق به خوبى روشن مى گردد که در مورد اتفاق و اختلاف افق ها, یا عرض هاى جغرافیایى بر یگانه بودن روز اول ماه یا یگانه نبودن آن, دلیل خاصى وجود ندارد و سخن هرکس در این باب, براساس استنباط مى باشد و هرکس تلاش مى کند از راههاى ظنى, و حدسى بپرهیزد و راه یقینى را پیش گیرد, امروزه غیر از رؤیت با چشم راههاى متعدد دیگرى براى اثبات حلول ماه نو وجود دارد که آنها یقین آور و علم آور است, ولى امروزه لازم نیست که دنبال این راهها برویم چون از راه اخبار, تلفن و ماهواره مى توانیم بفهمیم که در فلان نقطه ماه دیده شد و مقدار معتنابهى از مردم آن را دیدند و با همین رؤیت, حلول ماه نو براى همگان محقق شود بدون این که لازم باشد در شهر خاص عده اى از اهل آن شهر, آن را ببینند.

بالاخره مهم, یقین به حلول ماه نو از راههاى طبیعى و منطقى است که در زمان ما حاصل مى باشد.

پس آنچه مرحوم محقق, رد مى کند راههاى ظنى است که در آن زمان وجود داشته است, ولى آن راهها امروزه علمى و غیر قابل شک شده است و چون ملاک علم است, علم وجود دارد, اما آنچه مهم تر است این که امروزه همگام با همان علم, خود رؤیت نیز امکان پذیر است و همچنین علم به رؤیت نیز امکان پذیر است و هر سه راه یک نتیجه را عاید مى سازد. پس چه ما علم داشته باشیم که امشب در آفریقا ماه دیده مى شود, چه تلفنى کسانى که دیده اند به ما خبر دهند فرقى نمى کند و علم و رؤیت در زمان ما یکى است.

مرحوم علامه حلى در برخى از کتابهایش نظر مرحوم شیخ را در (مبسوط) قبول کرده و بین بلاد متقارب و متباعد تفاوت قائل شده79 و در برخى دیگر دیده شدن ماه در یک شهر را موجب ثبوت ماه براى همه مردم دانسته است.

عبارت المنتهى:
(اذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على جمیع الناس سواء تباعدت البلاد او تقاربت… لنا انه یوم من شهر رمضان فى بعض البلاد للرؤیة وفى الثانى بالشهادة فیجب صومه لقوله تعالى (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه) وقوله(ع) فرض الله صوم شهر رمضان فى بعض البلاد وقد ثبت ان هذا الیوم منه ولانه یحل به الدین ویجب به النذر ویقع به الطلاق والعتاق المختلفان به عندهم فیجب صیامه ولأن البیّنه العادلة شهدت بالهلال فیجب الصوم کما لو تقارب البلاد ولأنه شهد برؤیته من یقبل قوله: فیجب القضاء لوفات لما رواه الشیخ عن ابن مسکان والحلبى جمیعا… و روایة منصور… وعن ابى بصیر… وفى حدیث عبدالرحمن بن ابى عبدالله… وفى الصحیح عن هشام بن الحکم… علق(ع) على الشهادة على مصر وهو یکون شایعة یتناول الجمیع على البدل فلا تخصیص فى الصلاحیة لبعض الأمصار الاّ بدلیل والأحادیث کثیرة فى وجوب القضاء اذا شهدت البیّنة بالرؤیة ولم یعتبروا قرب البلاد وبعدها.)80

وقتى که اهل شهرى هلال را دیدند روزه بر تمامى مردم واجب مى شود چه شهرهایشان دور باشد یا نزدیک, دلیل ما این است که آن روز در برخى از شهرها به سبب رؤیت هلال, رمضان است و در شهرهاى دیگر به دلیل شهادت, رمضان مى باشد, پس روزه اش واجب است, به دلیل فرموده خداوند که: (هرکس آن ماه را دریابد باید روزه بگیرد) و فرموده حضرات ائمه(ع) [مبنى بر این که] خداوند روزه ماه رمضان را ـ در برخى از شهرها ـ واجب کرده و ثابت شده که امروز, از آن ماه است.

و به جهت این که دیون به واسطه آن حال مى شود و نذرها واجب مى گردد و طلاق و عتاق ـ که نزد آنان مورد اختلاف است ـ به آن واقع مى شود, بنابراین روزه اش واجب است و براى این که بیّنه عادل به هلال شهادت داده پس روزه اش واجب است; همان گونه که اگرشهرها به هم نزدیک بود و به جهت این که شخص مقبول القول به آن شهادت داده است پس اگر روزه اى [از او] فوت شده قضایش واجب است به جهت آنچه که شیخ طوسى از ابن مسکان و حلبی… و روایت منصور… و ابى بصیر… و در حدیث عبدالرحمن بن ابى عبدالله… و در صحیحه هشام بن حکم… روزه را بر شهادت اهل شهر معلّق ساخته است و آن به گونه اى عمومیت دارد که همه را به نحو على البدل شامل مى شود و اختصاص به صلاحیت داشتن براى برخى شهرها وجود ندارد مگر با دلیل, [و دلیلى هم وجود ندارد].

به هر حال, احادیث درباره وجوب قضا هرگاه بینه شهادت به رؤیت داد. [و معلوم شد که در شهرهایى یک روز, زودتر از این شهر, ماه دیده شده و افراد از یک روز زودتر روزه گرفته اند] فراوان است [و بنابراین مردم شهرهایى که آن روز را روزه نگرفته اند باید آن را قضا کنند] و [در این احادیث] دورى و نزدیکى شهرها را معتبر ندانسته اند. [در نتیجه با دیدن هلال در محلى, به نحو متعارف, ماه نو براى همه اهل زمین ثابت مى باشد].

علامه… در (تحریر الاحکام) نیز مانند کتاب (المنتهى) به تفاوت نداشتن حکم روزه بلاد متقارب و متباعد فتوا داده است:

(واذا رأى الهلال اهل بلد وجب الصوم على اهل البلاد. جمیع سواء تباعدت البلاد او تقاربت.)81

هرگاه مردم شهرى هلال را ببینند روزه بر تمامى اهل شهرها واجب مى شود چه دور باشند یا نزدیک.

بررسى: به نظر مى رسد فقیهانى چون علامه, محقق و… که با جوهاى اهل سنت آشنا بوده اند و با اجتماع روابط بیشترى داشته اند فتوا داده اند که رؤیت هلال در یک جا, حلول ماه نو را براى همه جا ثابت مى کند و امور اجتماعى زیادى را نیز مثال زده تا نشان دهد عرف خودش, در چنین صورتى این روز را روز اول مى داند, ولو این که در شهر دیگرى ماه دیده نشده باشد, سپس با اشاره به روایت هاى وجوب قضا, براى مردمى که این روز را روزه نگرفته اند, حکم شارع بر طبق نظر عرف را بیان مى کند و بالأخره اعلام مى دارد که این مجموعه, دلیلهاى طرفداران اتفاق شروع و پایان ماهها, حال اگر کسى رأى دیگرى دارد باید دلیل بیاورد.

حال اگر دیگران نیز دلیلهایى در همین حد داشتند دو دسته دلیل با هم تعارض مى کند و اگر یک دسته بر دیگرى برترى یا حکومت داشت این دسته اخذ مى شود, و اگر دلیل براى اختلاف روز اول ماه پیدا نشد واجب است که به همین عمل شود.

ملا احمد نراقى فرموده:

(ثم الحق الذى لا محیص عنه عند الخبیر, کفایة الرؤیة فى احد البلدین للآخر مطلقا سواء کان البلدان متقاربین او متباعدین کثیرا لأن اختلاف حکمهما موقوف على العلم بأمرین لا یحصل العلم بهما البتة احدهما ان یعلم ان مبنى الصوم او الفطر على وجود الهلال فى البلد بخصوصه … وثانیهما ان یعلم ان البلدین مختلفان فى الرؤیة البتة.)82

حقى که نزد فرد خبیر, چاره اى جز پذیرشش نیست. کفایت رؤیت [هلال] در شهرى براى شهرهاى دیگر است چه نزدیک باشد چه دورِ بسیار دور, زیرا اختلاف حکم آنها موقوف بر علم به دو چیز است که مسلما علم به آنها حاصل نمى شود:

اول: بداند که مبناى روزه یا فطر بر وجود داشتن هلال در هر شهرى بخصوص مى باشد;

دوم: بداند که این دو شهر حتما در رؤیت مختلف هستند…؟)

بررسى: روشن است که مرحوم نراقى در زمان خودش از قائلان به اتخاذ روز اول ماه, در تمامى شهرها بوده است, زیرا دو مبنا براى جواز اختلاف, روز اول ماه, در شهرها یا کشورهاى مختلف نقل کرده و هردو را ثابت نشده و بلکه غیر قابل اثبات دانسته است.

بله, هر دو مبنا در زمان ایشان منتفى بوده است, ولى در زمان ما مبناى دوم منتفى نیست و از لحاظ علمى, هر ماه مى توان علم پیدا کرد که در چه شهرهایى ماه قابل رؤیت است و در چه شهرهایى خیر. بنابراین مبناى دوم در زمان ما قابل دسترسى علمى مى باشد.

پس براى اتخاذ روز اول ماه, فقط یک مبنا مى ماند و آن نبودن دلیل ـ بر این که هر شهر هلال خویش را دارد ـ مى باشد, که همان سخن علامه حلى است. پس اگرچه مرحوم نراقى مسأله را مبتنى بر دو امر دانسته است, در واقع, مبتنى امر واحدى مى باشد.

اقوال و دلیلهاى طرفداران تفاوت شهرها درباره ماههاى قمرى

ناگفته نماند که مشهور فقیهان از زمان شیخ طوسى به بعد این است که رؤیت در یک شهر براى شهرهاى دور کافى نیست بنابراین نقل چند قول از فقیهان, تنها به خاطر نکته هایى بود که در هریک وجود داشت, ولى مشهور ـ همان گونه که مطرح شد ـ به پیروى از (مبسوط) شیخ چنین قولى را برگزیده اند; به عبارت دیگر, همان گونه که فقیهان قدیم ـ به فرموده آیةاللّه بروجردى(ره) ـ کتابهایشان براى نقل اصول متلقات از ائمه معصوم بود, به نظر بنده, تفریعات فقهاى پس از مرحوم شیخ طوسى نیز تقلیدى از کتاب (مبسوط) وى بود و دلیلهاى آنان در مورد اختلاف روز اول ماه از یک قیاس , یک عمل حکایت شده از ابن عباس, و یک استبعاد تجاوز نمى کند که سستى آنها اگرچه اجمالاً بر همه روشن است, ولى تفصیل آن مى تواند راههاى دیگرى نیز فراروى انسان بگشاید.

1. قیاس: همان گونه که مشرقها و مغربهاى شهر, متفاوت است و مکلف در هر شهرى باید به طلوع و غروب خورشید در همان شهر ملتزم باشد و طلوع فجر, در شهرى, موجب اثبات طلوع فجر در همه عالم نیست ـ و حتى گاهى در زمانى که فجر, در شهرى طالع مى شود در شهر دیگر تازه آفتاب غروب کرده و در شهر دیگرى خورشید وسط آسمان است و نمى توانند همه شهرها یک طلوع فجر داشته باشند ـ در نتیجه ثبوت هلال در یک شهر نیز موجب ثبوت هلال در شهر دیگر نیست.

طرفداران این نظر به برخى از روایات که مى فرماید: (انما علیک مشرقک ومغربک)83 تمسک کرده اند و اهل سنت که برخى در ساختن روایت بر مبناى قیاس نیز دستشان باز است گفته اند: (لکل بلد رؤیتهم)84

شیخ طوسى که اساس این تفصیل است در (مبسوط) فرموده است:

(ومتى لم یر الهلال فى البلد وراى خارج البلد ـ على مابیّناه ـ وجب العمل به اذا کان البلدان التى رأى فیها متقاربة بحیث لو کانت السماء مضحیة والموانع مرتفعة لرأى فى ذلک البلد ایضاً لاتفاق عروضها و تقاربها مثل بغداد و واسط والکوفة وتکریت والموصل, فاما اذا بعدت البلاد مثل بغداد و خراسان, و بغداد و مصر فان لکل بلد حکم نفسه. ولایجب على اهل بلد العمل بما رآه اهل البلد الآخره.)85

و هرگاه هلال در شهر دیده نشود و در خارج شهر ـ آن گونه که روشن ساختیم ـ دیده شد عمل بر طبق آن واجب است در صورتى که شهرهایى که ماه در آنها رؤیت شده نزدیک هم باشند به گونه اى که اگر آسمان صاف باشد و موانعى وجود نداشته باشد قطعاً در آنها نیز دیده مى شود, زیرا عرضِ [=جغرافیایى] آنها یکى است; نظیر بغداد, واسط, کوفه, تکریت و موصل. ولى اگر شهرها از هم دور باشند نظیر بغداد و خراسان یا بغداد و مصر, هر شهرى حکم خودش را دارد. و بر اهل یک شهر واجب نیست به آنچه اهل شهر دیگر دیده اند عمل کنند.

علامه حلى در (تذکره) قول مرحوم شیخ در (مبسوط) را پذیرفته و دلیلهاى آن را ذکر کرده که ذکر عباراتش با اختصار خالى از لطف نیست:

(مسأله76: اذا رأى الهلال اهل بلد ولم یره اهل بلد آخر… وان تباعدتا… فلکل بلد حکم نفسه قاله الشیخ رحمه الله وهو المعتمد وبه قال ابوحنیفة وهو قول بعض الشافعیة ومذهب القاسم وسالم واسحاق لما رواه کرَیب… قال قدمت الشام فقضیت بها حاجتى واستهلّ علیّ رمضان فرأینا الهلال لیلة الجمعة ثم قدمت المدینة فى آخر الشهر فسألنى عبدالله بن عباس وذکر الهلال فقال: متى رأیتم الهلال؟ فقلت لیلة الجمعة. فقال: انت رأیته؟ قلت: نعم و رآه الناس وصاموا وصام معاویة. فقال: لکنّا رأیناه لیلة السبت فلا نزال نصوم حتى نکمل العده او نراه فقلت: او لا تکتفى برؤیة معاویة وصیامه: فقال: لا. هکذا, امرنا رسول الله(ص) ولأن البلدان المتباعدة تختلف فى الرؤیة باختلاف المطالع والارض کرة فجاز ان یرى الهلال فى بلد ولایظهر فى آخر. لأن حدبة الارض مانعة من رؤیته.)86

هنگامى که اهل شهرى هلال را ببینند و اهل شهر دیگرى نبینند… اگر آن دو از هم دور باشند همانند بغداد و خراسان و یا حجاز و عراق شیخ طوسى گفته هر شهرى حکم خودش را دارد و همین مورد اعتماد است. همین را ابوحنیفه گفته و نظر برخى شافعیه و مذهب قاسم, سالم و اسحاق نیز هست, زیرا کریب روایت کرده… گفت: به شام رفتم و کارهایم را انجام دادم و رمضان سر رسید, هلال را شب جمعه دیدیم, در آخر ماه به مدینه رسیدم, عبدالله بن عباس از هلال سخن گفت و در این باره از من سؤال کرد: چه وقت هلال را دیدید؟ گفتم: شب جمعه. گفت: خودت آن را دیدى؟ گفتم: بله و مردم دیدند و روزه گرفتند و معاویه روزه گرفت. او گفت: ولى ما آن را شب شنبه دیدیم بنابراین روزه مى گیریم تا عده را کامل کنیم [و به سى روز برسیم] یا هلال را ببینیم.

گفتم: آیا به دیدن معاویه و روزه اش اکتفا نمى کنى؟ گفت: نه. رسول اکرم(ص) این گونه به ما فرمان داده است. و به جهت این که شهرهاى دور به جهت اختلاف مطلع ها در رؤیت مختلفند و زمین کره است. بنابراین جایز است که هلال در شهرى دیده شود و در دیگرى ظاهر نشود, زیرا انحناى زمین مانع از دیدن ماه مى شود.

بررسى: دلیل هاى طرفداران تفصیل از آنچه ذکر شد تجاوز نمى کند که دو دلیل بیشتر نیست: اول خبر کریب است که بر آن اشکالهاى زیادى وارد است: از جمله او براى ما مجهول است87 و به احتمال زیاد براى ابن عباس, شخصى منحرف و طرفدار معاویه بوده و تکیه بر قول چنین فردى مشکل است, زیرا او در اول کلامش اگرچه مى گوید: خودم ماه را دیدم ولى مؤید آن را روزه گرفتن معاویه مى داند. در واقع در ذهن او عمل معاویه, مهم و براى مسلمانان قابل پیروى بوده است. او در آخر کلامش به ابن عباس مى گوید: آیا به دیدن و روزه گرفتن معاویه اکتفا نمى کنى؟! و سخنى از مردم و از خودش به میان نمى آورد. در نظر او معاویه کسى بوده که در همه سکنات و حرکات باید پیروى شود.

از سوى دیگر, سخن ابن عباس که گفت: (پیامبر(ص) این گونه به ما امر کرده است). مجمل است و معلوم نیست مرادش چیست؟ آیا منظور این است که پیامبر(ص) فرمان داده که دین را نباید از معاویه فرا گرفت و نباید او الگوى مسلمانان باشد و یا فرمان داده که به روزه و افطار معاویه, در اثبات یا اتمام ماه نباید اکتفا نمود یا فرمان داده که در مسأله هلال هر شهرى باید حکم خودش را داشته باشد و نباید به رؤیت شهرهاى دیگر تکیه کرد.

هر سه احتمال وجود دارد و جمع آنها نیز ممکن است. اولین احتمال یقینى است و دلایل فراوان دیگرى نیز بر این امر وجود دارد که نباید دین را از معاویه فراگرفت. دومى نیز داراى روایتهاى متعدد و مستفیض است, ولى سومى که مورد استشهاد قائلان به تفاوت بین شهرهاى نزدیک و دور, در مسأله هلال مى باشد, هیچ قرینه اى ندارد مگر این که دو احتمال اول با لفظ (اَمَرَ) سازگار نیست و احتمال سوم با آن سازگارتر است, ولى به هر حال اگر ابن عباس خودش کریب را توثیق مى کرد و رؤیت اهل شام را تصدیق مى نمود و آن گاه مى گفت ما تا کامل شدن سى روز یا رؤیت هلال روزه مى گیریم, احتمال سوم مسلماً قابل اعتنا بود, اما او چنین نکرد.

دومین دلیل طرفداران تفصیل بین شهرهاى دور و نزدیک, قیاس ماه به خورشید و قیاس رؤیت هلال به طلوع خورشید و غروب آن مى باشد, در حالى که مسأله رؤیت هلال با طلوع و غروب خورشید تفاوت اساسى دارد.

خورشید, زمین و ماه هر سه کروى اند, خورشید از ثوابت است و زمین به دور آن و ماه به دور زمین مى گردد. قطر خورشید حدود یک میلیون و چهارصد هزار کیلومتر و فاصله آن تا زمین حدود صدوپنجاه میلیون کیلومتر مى باشد. قطر زمین دوازده هزار و هفتصد کیلومتر است و قطر آن صدوده برابر قطر ماه88 در نتیجه, خورشید یک میلیون برابر حجمش از زمین بیشتر است; یعنى اگر زمین همانند یک توپ معمولى به قطر بیست سانتیمتر تصور شود خورشید کره اى داراى قطرى بیست ودو متر خواهد بود. زمین در مقابل خورشید, سیاره بسیار کوچکى است و در هر سال, یک دور به دور خورشید مى گردد و در هر بیست وچهار ساعت یک بار به دور خودش مى چرخد. آن قسمتى که مقابل کره یک میلیون برابر بزرگ تر از خود قرار مى گیرد روز و قسمت دیگر شب مى باشد. پس هر قسمتى از زمین مى تواند در هر شبانه روز مشرق و یا مغرب شود.

اما ماه کره بسیار کوچکى است که اطراف زمین مى گردد و حرکتش حدود بیست وهفت روز به طول مى انجامد. قطرش حدود سه هزار و پانصد کیلومتر و حجمش صدوبیست وپنج برابر از حجم زمین کمتر است. به هر حال اگر آن طور که بیان شد حجم زمین به صورت یک توپ معمولى باشد حجم ماه همانند یک توپ تخم مرغى خواهد بود که به دور زمین مى چرخد و همان گونه که زمین از خورشید نور مى گیرد ماه نیز از خورشید نور مى گیرد و مانند زمین همیشه نیمى از آن مقابل خورشید مى باشد, بنابراین اگر کسى در درون ماه ساکن باشد, داراى شب و روز خواهد بود که شب و روزش از گردش ماه به دور خودش به وجود مى آید و در این حرکت هر نقطه از ماه داراى مشرق و مغرب خواهد بود.

در نتیجه, قیاس مشرقها و مغربهاى زمین نسبت به طلوع و غروب خورشید براى ما زمینیان همانند مشرقها و مغربهاى ماه براى ماه نشینان خواهد بود و همچنین قیاس حرکت ماه به دور زمین همانند قیاس حرکت زمین به دور خورشید مى باشد; یعنى اگر حرکت زمین به دور خودش با حرکت ماه به دور خودش قیاس شود کاملاً منطقى و صحیح است و همچنین اگر حرکت زمین به دور خورشید با حرکت ماه به دور زمین قیاس شود کاملاً صحیح و منطقى است. اما مقایسه کردن حرکت زمین به دور خودش با حرکت ماه به دور زمین قیاس با فارق بسیار بدیهى و روشن مى باشد و انسان واقعاً تعجب مى کند که چرا چنین خلط و اشتباه بزرگى رخ داده و کسى متوجه آن نشده است!

بنابراین همان گونه که حرکت زمین به دور خورشید داراى مدار مشخص و زمان مشخص مى باشد حرکت ماه به دور زمین نیز به همین مقدار دقیق و روشن مى باشد و جدید شدن ماه چون جدید شدن سال شمسى کاملاً مشخص است.

منشأ اشتباه: به نظر مى رسد خلط و اشتباه مقایسه حرکت ماه به دور زمین با حرکت زمین به دور خودش, از آن جا ناشى شده که منجمان قدیم زمین را ثابت مى دانستند و سایر سیارات اعم از ماه, خورشید و تمامى ستارگان آسمان را گردش کننده به دور آن مى دانستند و بر همین اساس, تقویمها را تنظیم مى کردند و ستارگان را رصد مى نمودند و محاسبه ها هم درست بود, زیرا در آن محاسبه ها تفاوتى نمى کرد که کدام کره ثابت و کدام متحرک به دور دیگرى قلمداد شود. در نتیجه در آن محاسبه ها همیشه ناظر زمینى ثابت و خورشید و ماه متحرک به دور او بودند که هریک مشرق ها و مغرب هایى ایجاد مى نمودند, ولى اکنون بسیار واضح است که زمین به دور خود مى چرخد و با آن حرکت مشرق و مغرب را به وجود مى آورد و حرکت خورشید به دور خودش یا حرکت نداشتنش براى ما نقشى ندارد, زیرا کره اى آتشین است و در هر صورت, حرارت و نور خود را مى دهد.

ماه نیز داراى حرکتى به دور خود است که براى ما نقشى ندارد, زیرا در هر حال نصفى از آن روبه روى خورشید است و نور مى گیرد, اما حرکتش به دور زمین براى ما مهم است که هلال, تربیع, بدر و… را به وجود مى آورد آن گاه مقایسه حرکت ماه به دور زمین با حرکت زمین به دور خودش کاملاً بى ارتباط و غیر منطقى مى نماید و باید کاملاً از آن پرهیز شود.

نتیجه: از آنچه گذشت روشن شد که حکم به اتفاق سراسر جهان در حکم به رؤیت هلال و اتحاد روز عید و روز شروع روزه و… با عقل سازگار و با پیشرفت هاى علمى هماهنگ و با تکوین مطابق است. همچنین از نظر کلامى با جهانى بودن اسلام در توافق مى باشد و در زمانى که جهان از نظر ارتباطى چونان دهکده اى است تسهیل کننده معاملات, پرداخت دیون و… مى باشد. این دیدگاه با دلیلهاى شرعى نیز کاملاً سازگار و مطابق مى باشد و روایتهاى زیادى با اطلاق یا با التزام و یا حتى با صراحت, بر آن دلالت دارند.

اما حکم به تفاوت داشتن شهرهاى دور در شروع و پایان ماههاى قمرى فاقد هرگونه دلیلى است و تمام سخن طرفدارانش بر دو پایه است:

الف) خبر شخصى به نام کریب که مجهول است و دلالتش نیز مخدوش است;

ب) بر یک قیاس باطل و با فرق عظیم بنا نهاده شده است و تقویمهاى قدیم که بر مبناى هیئت قدیم تنظیم مى شده نیز به آن مشروعیت بخشیده است و در نتیجه باعث شده که هر ساله اختلافهاى زیادى در روز شروع ماه رمضان و روز عید فطر فراهم آورد و جوانان را به دین و استدلالهاى فقهى بدبین نماید, جامعیت و جهان شمول بودن اسلام را زیر سؤال ببرد و مرزهاى مصنوعى اعتبارى کشورها را اساسى و… قلمداد کند.

به هر حال بنده بسیار امیدوارم که با دقت در آنچه نوشته شد و عزمى راسخ از سوى فقیهان, مسئولان و دلسوزان اسلام و مسلمانان این فتواى ضعف ناشى از بى دقتى و عرفى گرایى مفرط, ازدامان اسلام عزیز پاک گردد.

 
پى نوشتها:
1. لفظ (تقریباً) براى این به کار برده شد که در هنگام حرکت ماه به دور زمین, زمین نیز به نوبه خود حرکتى به دور خورشید دارد که در هر ماه یک دوازدهم آن را طى مى کند. بنابراین, در اول ماه گذشته اگر ماه در جایى واقع شده بود که یک ناظر زمینى آن را به صورت هلالى دید معلوم نیست پس از یک دور کامل همان ناظر زمینى بتواند هلال را ببیند, زیرا وضعیت قرار گرفتن زمین, نسبت به خورشید و تابش اشعه خورشید و… دخالت دارد. آن گاه وقتى دوباره هلال دیده شد مى دانیم که ماه یک دور کامل اطراف زمین زده است و همان مقدارى که زمین طى کرده و خود را در وضعیت جدیدى قرار داده است نیز از سوى ماه پیموده شده است. (ر.ک: فرهنگ دهخدا, لفظ (ماه))
2. زمین و ماه هر دو از خورشید نور مى گیرند. زمین کروى است و با حرکت به دور خودش که یک شبانه روز به طول مى انجامد, موجب مى شود که گاهى یک طرفش روبروى خورشید باشد و از آن نور بگیرد که روز است و پس از گذشتن مدتى آن قسمت از مقابل خورشید عبور کند و دیگر در معرض شعاع خورشید قرار نگیرد و قسمت دیگر مقابل خورشید قرار گیرد و نور بگیرد. و همین طور تکرار مى شود. حال اگر همین فردى که روى زمین است و نظاره گر غروب مى باشد به سوى آسمان بالا رود یا بر کوهى برآید, خورشید را مى بیند, همچنین اگر با سرعتى متساوى سرعتى که زمین به دور خودش مى چرخد برخلاف حرکت زمین حرکت کند, هیچ گاه خورشید برایش غروب نمى کند. ماه کره دیگرى است که آن هم از خورشید نور مى گیرد و شب هنگام, همانند فردى که در تاریکى ایستاده و مناطق دور دست را که روشن است مى تواند ببیند ما مى توانیم قسمتى از ماه را که با نور خورشید روشن است و در دید ما نیز هست ببینیم. در اول ماه, زمین و ماه تقریباً در یک جهت قرار مى گیرند و هر دو از خورشید نور مى گیرند, چون خود زمین نور شدیدى از خورشید دریافت مى کند آن شدت نور از دیده شدن, ماه, توسط زمینیان جلوگیرى مى کند همان گونه که در شعاع نور یک نورافکن واقع شدن موجب مى شود انسان شمع و چراغهاى دیگر کم نورى که در مسیر وصول نور نورافکن به چشم وجود دارد را نتواند ببیند یا اگر بین انسان و امورى که آنها را مى بیند ناگهان یک نور شدیدى واقع شود, توان دیدن آن امور ـ تا زمانى که این نور شدید وجود دارد ـ از بین مى رود بنابراین وقتى ماه براى ما قابل رؤیت است که اولاً ماه به گونه اى واقع شده باشد که شعاع خارج شده از دید ناظر به قسمت روشن ماه برسد.
ییعنى در یک خط مستقیم با ناظر واقع شود و ثانیاً شدت نور خورشید, وسط این خط مستقیم حائل ایجاد نکرده باشد در نتیجه تا زمانى که ماه در اثر حرکت خود از تحت شعاع خورشید خارج نشود قابل رؤیت نیست و براى خارج شدن از تحت الشعاع لازم است نور خورشید کم شود که این حالت در نزدیکى غروب پیش مى آید. اما بلافاصله در اثر حرکت زمین, ماه, از دید ناظر پنهان مى گردد.
3 . سوره بقره, آیه 189.
4 . مراد از اختلاف افق در این نوشته, جواز اختلاف اول ماه در شهرهایى است که در آنها افق متفاوت است و ممکن است ماه در یک جا دیده شود و در جاى دیگر خیر.
5 . وسائل الشیعه, ج7/212, احکام شهر رمضان, باب12, حدیث5.
6 . آمدن (ربّ المشارق والمغارب) به صورت جمع در قرآن نیز مؤید است.
7 . سوره یونس, آیه 5.
8 .یس, آیه 39.
9 .یونس, آیه 6.
10 . سوره آل عمران, آیه 190.
11 . براى نمونه ر.ک: ژرفایى قرآن و شیوه هاى برداشت از آن به قلم نگارنده (انتشارات مبارک اصفهان, 1382)
12. وسائل الشیعه, احکام شهر رمضان, باب3, حدیث13و19 همین مضمون در سایر احادیث باب نیز وجود دارد بنابراین, حداقل در 28 حدیث این مضمون آمده است.
13. همان, ذیل حدیث11 و17. همچنین ر.ک: باب4, حدیث5, 10, 11و16.
14. وسائل الشیعه, ج7/209, احکام شهر رمضان, باب11, حدیث10.
15. همان, حدیث11.
16. همان, ح12.
17. مستند العروة الوثقى کتاب الصوم, ج2/69; معجم الرجال الحدیث, ج14/27.
18. وسائل الشیعه, همان, حدیث13.
19. مستند, همان/68; معجم رجال الحدیث, ج4/227 و228.
20. وسائل الشیعه, همان, حدیث14.
21. من لایحضره الفقیه, ج2/171:
(من خالف هذه الاخبار وذهب الى الاخبار الموافقة للعامة فى ضدها اتقى کما یتقى العامة ولایکلم الاّ بالتقیة کائناً من کان الاّ ان یکون مسترشداً فیرشد ویبیّن له فان البدعة انما تماث وتبطل بترک ذکرها, ولا قوة الا بالله.)
کسى که با این اخبار مخالفت ورزد به سوى اخبارى که ضد اینها و موافق عامه است, برود, از او تقیه مى شود همان گونه که از عامه تقیه مى شود و تنها با زبان تقیه با او سخن گفته مى شود, هرکس که باشد باشد, مگر این که طالب هدایت باشد که ارشاد مى گردد و برایش بیان مى شود. زیرا بدعت با ترک ذکرش مضمحل و باطل مى گردد (و تنها نیرو از خداوند است).
22. الاستبصار, ج2/73; وسائل الشیعه, ج7/204, حدیث4.
23. الاستبصار, ج2/64, حدیث207 و ص73, حدیث222; وسائل الشیعه, ج/201, حدیث4 و تهذیب الاحکام, ج4, حدیث440 و491.
24.الاستبصار, ج2/73; وسائل الشیعه, ج7/201,احکام شهر رمضان, باب8, حدیث2.
25. وسائل الشیعه, احکام شهر رمضان, باب3.
26. الاستبصار, ج2/73, حدیث224; وسائل الشیعه, ج7/201, حدیث3.
27. تهذیب الاحکام, ج4/178; الاستبصار, ج2/73.
28. ر.ک: وسائل الشیعه, احکام شهر رمضان, باب3.
29. الاستبصار, ج2/74.
30.الاستبصار, ج2/74; وسائل الشیعه, ج7/242.
31. الفروع من الکافى, ج4/83, حدیث7.
32. همان, حدیث9.
33. روایت شماره4 که از الاستبصار, ج2/73 حدیث224نقل شد.
34. وسائل الشیعه, ج/ابواب احکام شهر رمضان, باب3, حدیث2.
35. همان, حدیث4.
36. همان, حدیث11.
37. همان, حدیث25.
38. همان, حدیث26.
39. همان, حدیث5.
40. همان, حدیث6.
41. همان, حدیث8.
42. همان, حدیث12.
43. همان, حدیث13.
44. همان, حدیث17.
45. همان, حدیث24.
46. معجم رجال الحدیث, ج12/12, همچنین ر.ک: همان/148ـ150.
47. وسائل الشیعه, ابواب احکام شهر رمضان, باب3.
48. سوره بقره, آیه 189:
(از تو پیرامون هلالها پرسش مى کنند. بگو آنها گاه شمارهایى براى مردم است.)
49. وسائل الشیعه,ج7, احکام شهر رمضان, باب5, روایتهاى 4, 9, 17, 19 و20.
50. همان, حدیث14.
51. همان/189, احکام شهر رمضان باب5, حدیث1, 10و11.
52. همان, حدیث10; الاستبصار, ج2/73و حدیث222 و ص64, حدیث207.
53. وسائل الشیعه, احکام شهر رمضان, باب5, روایت13.
54. همان, حدیث4.
55. همان, حدیث21.
56. معجم رجال الحدیث, ج9/47.
57. وسائل الشیعه, احکام شهر رمضان, باب3, حدیث24:
(اذا صمت لرؤیة الهلال وافطرت لرؤیته فقد اکملت الشهر.)
58. وسائل الشیعه,ج7/199, احکام شهر رمضان, باب6, حدیث2.
59. همان, احکام شهر رمضان, باب8, حدیث3.
60. همان, باب11, روایت4.
61. همان, باب12, حدیث1.
62. همان, باب14.
63. همان, باب15, حدیث1.
64. سوره قدر, آیه 4.
65. تهذیب الاحکام, ج3/131, حدیث314 و ص133, سطر3.
66. المقنعه/295.
67.همان/296.
68. ر.ک: کاوشى نو در فقه, ج2/232. عبارت در آنجا این چنین معنا شده است:
(…ولى براى غیر آن شهر آشکار شود ولکن وجوب روزه بر مردمان همان شهر است, زیرا به ثبوت هلال در همان شهر علم داریم و نسبت به شهرهاى دیگر چنین علمى نداریم.)
69. همان.
70.همان/243:
(خلاصه دیدگاه ها: هرگاه در شهرى از شهرهاى اسلامى رؤیت هلال به اثبات برسد تکلیفى براى مردمان دیگر شهرها نیست, تنها بر عهده مردمان همان شهر تکلیف بار مى شود. این از ظاهر عبارت مفید در مقنعه, ص296 و برخى فقهاى عامه فهمیده مى شود).
71. کاوشى نو در فقه, ج2/232.
72.النهایة ونکتها, ج1/390و391.
73.المهذب, ج1/190 عبدالعزیز بن البراج, مؤسسه انتشارات اسلامى, ر.ک: کاوشى نو در فقه, ج2/234.
74.کاوشى نو در فقه, ج2/234.
75.المبسوط فى فقه الامامیه, ج1/268.
76.چون امامیه در گذشته تفریع فروع نمى کردند و تنها به تبیین حکم موارد منصوصى که دست به دست به آنها رسیده بود قناعت مى کردند, مخالفان بر آنان طعن مى زدند, لذا این کتاب تألیف شد تا بدانند شیعه امامیه به برکت احادیث وارده از ائمه(ع) مى توانند تمامى مسائل را استنباط کنند و نیازى به قیاس و امثال آن ندارند (تلخیص از مقدمه مبسوط, ج1/351.
77. الجوامع الفقهیه/719.
78. المسائل الطبریة چاپ شده در الرسائل التسع/321, همچنین ر.ک: کاوشى نو در فقه, ج2/235.
79. تذکرة الفقهاء, ج6/122, مسئله 76.
80. منتهى المطالب, ج2/93 (چاپ سنگى).
81. تحریر الاحکام, ج1/82. مؤسسه آل البیت, مشهد, به نقل از کاوشى نو در فقه, ج2/238.
82. مستند الشیعه, ج2/133.
83. وسائل الشیعه, ج3/145.
84. الفتح البارى فى شرح البخارى, ج4/123
85. المبسوط, ج1/268 (المکتبة المرتضویه).
86. تذکرة الفقهاء, ج6/122 و123.
87. ر.ک: اسد الغابة والاستیعاب و معجم رجال الحدیث. اثرى از چنین شخصى پیدا نیست.
88. آمار از فرهنگ دهخدا استفاده شد و براى راحتى در تفهیم و تفهم عددها رُند شد و از ذکر رقمهاى ریز خوددارى شد.