موسوعه فقه اسلامى طبق مذهب اهل بیتع

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


 

مترجم: سید هادى عظیمى
به مناسبت انتشار جلد اوّل از (موسوعه فقه اسلامى طبق مذهب اهل بیت(ع))

تألیف و تحقیق: مؤسسه دائرةالمعارف فقه اسلامى

ناشر: مؤسسه دائرةالمعارف
به علت کثرت, توسعه و پیشرفت سریع علوم, تنها راه دست یابى و آگاهى سریع, آسان و همگانى به علوم و فرهنگها, روش دایرةالمعارفى یا همان روش الفبایى است که در ارائه مطالب و معلومات به شکل جدید, سهم فراوانى دارد.

ناگفته نماند که این روش, نخست از گردآورى معلومات از مصادر و تقسیم آنها بین شمارى از عناوین, با ترتیب الفبایى و گاه تعدیل یا بازنویسى عبارات فراتر به نظر نمى رسد, امّا پژوهش گرانى که این روش را در تدوین علوم, بویژه فقه, آن هم در گستره دایرةالمعارف فقه اهل بیت برگزیده اند, بیشتر سختى و مشکلات آن را درمى یابند, زیرا در فقه, حجم, گستردگى و انبوهى مطالب, بسیار است و کثرت و گوناگونى آراء و اختلاف گرایشها و برداشتهاى فقهى و فراوانى مصادر و تفاوت لغات, با نگاه به گذشت زمان, بر پیچیدگى و مشکلات کار مى افزاید; چه برسد که بخواهیم, در گردآورى معلومات تا حدّ وسیعى, استقراء و کاوش کنیم و مخاطبان خود را تنها اهل فن و تخصص بدانیم.

بنابراین, چنانچه تدوین دایرةالمعارف فقه تخصصى را پدیده اى تاریخى, سترگ و گران سنگ بدانیم که با هیچ یک از آثار و تألیفات دیگر, مقایسه شدنى نباشد, گزاف و مبالغه نکرده ایم.

اکنون که جلد اول موسوعه فقه اسلامى بر طبق مذهب اهل بیت(ع), پس از چند سال تلاش پى گیر و طاقت فرسا, انتظار اهل فضل و تحقیق را با توجه به حمایتهاى بى دریغ مادى و معنوى مقام معظّم رهبرى دام ظلّه الوارف برآورد و به گنجینه کتب اسلامى پیوست, شایسته است که براى شناساندن این اثر گران سنگ, ابتدا چکیده مطالب آن را بررسیم و آن گاه به ویژگى هاى آن پردازیم.

بررسى مطالب کتاب

اوّلین قسمت از مطالب کتاب که به تحقیق و بررسى ارزش مندى در باره فقه اهل بیت(ع)پرداخته, مقدّمه گسترده اى است که به دلیل اهمیت مطالبش, چکیده آن را مى آوریم.

در این مقدمه, پیرامون دو محور اصلى, بحث شده است:

محور اوّل: تعریف فقه اهل بیت(ع)
نکته اول: فقه و اجتهاد در لغت و اصطلاح تعریف مى شود و سپس نظر اهل بیت(ع), درباره اجتهاد رأى و تأکید آنان بر مردود بودن إعمال نظر و رأى شخصى, در تشریعات و قوانین الهى مى آید و شدّت انکار آنان بر کسانى که دین الهى را به نقص, متهم کرده اند و یا در احکام قضات و اهل فتوى, به تصویب معتقد شده اند, و دیگر این نکته را به یاد مى آورد که اهل بیت(ع) گرایش به وجود آمده پس از رحلت رسول گرامى اسلام(ص) را درباره ممانعت از نقل سنت پاک نبوى و نشر و تدوین آن, هرگز نپذیرفته اند.

افزون بر این, به علل رونق دهنده حوزه رأى, اشاره مى شود که یکى از آنها تصنیف مجامع حدیثى و صحاح, در این حوزه ها, پس از رونق و رواج رأى است; یعنى این که پیش از تصنیف و جمع آورى احادیث, فتاوى و احکام شرعى آن مذاهب, مفروغ عنه و پذیرفته شده بوده و بیشتر فتاوى در آن حوزه ها, از احادیث, استنباط نشده بوده و فحص و جست و جوى در تمام آنها. با شناخت کامل نبوده است. امّا در فقه امامیه, مرحله اجتهاد فقهى, پس از تکامل و اجتماع احادیث و صدور روشهاى معصومان(ع) آغاز مى شود که در گذر سه قرن, تدوین آنها صورت گرفته است.

نکته دوم: ویژگیها و مشخصات فقه اهل بیت(ع) را در ده مورد اشاره مى کند.

نکته سوم: سیر تاریخ فقه اهل بیت(ع) در چند مرحله است:

الف. مرحله فقه روایات که در اصطلاح, مرحله صدور نامیده مى شود و مراد از آن, عصر نبى اکرم(ص) است و آن گاه ائمه اطهار(ع) که از امام على(ع) آغاز و به امام دوازدهم(ع) پایان مى گیرد. این مدت بریده اى طولانى از تاریخ است که نزدیک به سه قرن مى شود.بنابراین, تاریخ صدور نص و بیان شرعى, در فقه اهل بیت(ع), تا ابتداى قرن چهارم هجرى ادامه داشته که به خوبى, فراوانى نصوص شرعى را در فقه اهل بیت(ع) برمى تابد.

سپس براى تبیین گستره صدور روایات از امامان اهل بیت(ع), آمار برخى از راویان از هر امام و همچنین, آمار و شماره مجموع روایات صادر شده از آنان, برآورد مى شود.

ب. مرحله فقه اجتهادى یا آن چه در اصطلاح, عصر اجتهاد نام دارد که از سالهاى نخست قرن چهارم و بعد از دوران غیبت کبرى(339 هـ.ق )آغاز شده و تا امروز, ادامه دارد. در این مرحله, فقه و اجتهاد, شش دوره را پشت سر گذاشته است:

دوره اول: دوره تأسیس که از عصر غیبت( میانه قرن سوم هجرى )آغاز مى شود و در سالهاى نخست قرن پنجم, به سر مى رسد.

دوره دوم: دوره انطلاق و رهایى که از زمان شیخ طوسى( نخستین سالهاى پنجم هجرى )مى آغازد و تا به زمان محقق حلّى( میانه قرن هفتم )مى انجامد.

دوره سوم: دوران استقلال و تکامل که از عصر محقق حلّى( نیمه قرن چهارم) تا پایانه قرن دهم و زمان شهید ثانى, ادامه مى یابد.

دوره چهارم: دوران افراط و تفریط در استناد به روایات که از زمان محقق اردبیلى( پایانه قرن دهم )تا پایانه قرن دوازدهم, پى گرفته مى شود.

دوره پنجم: دوران تصحیح و میانه روى که از پایانه قرن یازدهم تا نخستین سالهاى قرن سیزدهم ادامه مى یابد.

دوره ششم: دوران رشد و شکوفایى که در پى دوره پیشین به شمار مى رود. آغازگر این دوران, شیخ مرتضى انصارى, در میانه دوم قرن سیزدهم پا به عرصه میدان نهاده; این دوره تا به امروز, ادامه مى یابد.

اکنون با نگرش به این بررسى دقیق و عمیق, چند ویژگى آن را اشاره مى کنیم:

اوّل: این تقسیم, بر پایه ملاحظه و توجه به پیشرفتها و پذیرشهاى به وجود آمده در علم فقه است, زیرا نظریات و مبانى فقهى, از محرّکهاى خارج از متن علم( موقعیتهاى سیاسى و اجتماعى و جغرافیایى فقهاء )تأثیر نمى پذیرد.

دوم: این بررسى, تنها ویژگى هاى هر دوره و امتیازات آن از دوره هاى دیگر را بیان مى کند که ژرف نگرى صورت گرفته در آن را برمى تابد.

سوم: انحصار تاریخى آن دوره ها در فاصله هاى زمانى مشخص و معین است که همچنین به اَعلام هر عصر و دگرگونى هاى علمى مهم آن نیز اشاره مى شود.

محور دوم: شناساندن موسوعه فقهى بر طبق مذهب اهل بیت(ع)
در این بحث, تعریف اصطلاح (موسوعه), خاست گاه تدوین موسوعه فقهى, ویژگى هاى روش دایرةالمعارفى و موسوعى, پیشینه تاریخى موسوعه نویسى, بیان روش کلى موسوعه فقهى, به طور گسترده و دقیق و زیر عنوان جداگانه اى بیان مى شود. از آن جا که مهم ترین اساس, در تدوین مباحث گردآورى شده در موسوعه, عنوانها و مقاله هاست, در مقدمه تعریف دقیق و گسترده اصطلاح عنوان و انواع عنوانها از جهت ماهیت و مفهوم و ارتباط میان عنوانها بیان مى شود و آن گاه به چگونگى تقسیم این عنوانها در ضمن موسوعه و مبناى این تقسیم, اشاره مى گردد و سپس بر اساس آن مبانى, عنوانهاى فقهى, در چهار قسم زیر, به گونه اى دقیق و فنى آورده مى شود.

1. عنوانهاى اصلى;

2. عنوانهاى فرعى;

3. عنوانهاى تألیفى;

4. عنوانهاى دلالى و اشاره اى.

پس از آن, به چگونگى ترتیب این عنوانها, بر اساس روش الفبایى و به طور مفصل, به روش نوشتن مقاله ها, اقسام این روشها, عناصر تشکیل دهنده مقاله ها و مباحث, کیفیت تنظیم و ترتیب آن و سطح خطاب در آنها, اشاره مى شود. آن گاه مصادر اعتماد شده بر آنها را برمى شمرد تا گستره محدوده مصادر را برنماید.

24 عنوان در جلد اوّل کتاب, گرد آمده که با عنوان (ائمة) آغاز و به عنوان (آنیة) پایان مى گردد; ده عنوان از قسم عنوانهاى دلالى و اشاره اى است که درباره آنها به جاى خود بحث مى شود, همچون: (آباء) و (آمّة) و چهارده عنوان دیگر که بعضى از آنها را گسترده مى پردازد, همچون: (ائمة) و (آمین) و (آنیة) که از قسم عنوانهاى اصلى هستند.

اما دیگر عنوانها, یا گزیده بحث و بررسى مى شوند, مانند: (آجر) و (آفاقى) که از عنوانهاى فرعى هستند, و یا به اجمال و تفصیل, مانند: (آداب) و (آلات).

پنهان نماند که این عنوانها چنان بحث مى شود که به دلیل دربرگیرى تمام مسائل و فروع فقهى و اقوال, ادله و مصادر پذیرفتنى, این موسوعه را برجسته و یکتا مى نماید.

امّا درباره سطح کلى بحثها, باید گفت که دقت فراوانى در آنها شده و تنها به آوردن یک دیدگاه و بیان اجمالى آن, بدون پرداختن به عمق مطالب, بسنده نشده بلکه هر نظر و دیدگاهى را به طور کامل آورده و از این جهت, بسیار در گردآورى و ارائه فقه اهل بیت(ع) پیروز بوده است.

امتیازات این موسوعه

در این بخش با اندک اشاره اى, ویژگى هاى امتیاز دهنده این موسوعه را برمى شمریم:

اوّلین ویژگى: این موسوعه به تمام عنوانها و اصطلاحهاى فقهى مى پردازد و چیزى را فرو نمى گذارد.

دومین ویژگى: تقسیم بندى عنوانها و اصطلاحهاى فقهى, چنانکه در مقدمه اشاره مى شود, به گونه اى فنى, منطقى و بر اساس مبناى دقیق و محکمى است که به تفصیل بحث در برخى از آنها و اجمال در بعضى دیگر و ارجاع قسم سوم مى پردازد.

سومین ویژگى: موسوعه, بخشهایى را دربرمى گیرد که براى اوّلین بار در فقه مطرح شده است; بویژه با چنان دقت و عمق و ظرافت خاص نمونه آن عنوان (آداب) است که به رغم اندک نمودن بحث, کوشش فراوانى است در جمع مطالب آن و چگونگى استنتاج و استخراج مطالب, به گونه اى دقیق و عمیق که موارد آن را فقها به کار گرفته اند.

چهارمین ویژگى: در بحثهاى گسترده این کتاب, درباره همچون: (آمین) و (آنیة) تمام فروع و اقوال, گرد آمده است که تلاش فراوانى را در گردآورى این اقوال, حکایت مى کند.

افزون بر این, در بیان اقوال و تقسیم و بیان سیر تاریخى و صدور آنها, دقت و ژرف نظرى فراوانى شده که جلوه این دقت نظر را در بحث (حکم التطهیربآنیة الذهب والفضة)1 مى توان دید و سپس با مقایسه این مطالب با مشابه خود در کتب فقهى و حوزه هاى علمى دیگر, به نمایى روشن تر از این دقت نظر, دست یافت.

براى نمونه, درباره مسائلى که سیر تاریخى حکم آنها بیان شده, به حکم, (استعمال آنیة الذهب والفضه) مى توان, اشاره کرد که دگرگونى و سیر پیشرفت آن, در پنج مرحله,بیان مى شود:

1. مرحله پیش از شیخ طوسى که فقهاى پیش تر از این زمان, تنها به حرمت اکل و شرب از ظروف طلا و نقره تصریح کرده اند, امّا حکم دیگر استفاده ها را نگفته اند;

2. مرحله زمان شیخ طوسى که براى اوّلین بار, به حرمت مطلق استعمال و نیز حرمت اقتناء تصریح کرد و فقهاى متأخر از وى نیز پیروى کردند.

شاید بتوان گفت که کلمات سید رضى نیز بر وجود مانند این قول, پیش از شیخ, اندک دلالتى مى کند;

3. مرحله زمان محقق حلى که وى نخست, در حرمت استفاده براى غیر استعمال (ادّخار و اقتناء) تردید کرده و سپس, منع را پذیرفته که علامه نیز چنین کرده است. در هر حال, موضع حرمت, همچنان به قوت خود مى ماند و براى همین, برخى از فقها, بر حرمت مطلق استعمال, ادعاى عدم خلاف کرده اند.

4. مرحله زمان محقق اردبیلى که نخست قول به کراهت استعمال را نیکو مى شمرد, امّا با توجه به اجماعى بودن حرمت استعمال و ظهور بعضى از روایات در حرمت, هرچند که قدر متیقن از اجماع و اخبار, استعمال است, نه مطلق استفاده و اقتناء, احتیاط را در ترک مطلق استفاده مى بیند.

این تشکیک, در پیروان محقق اردبیلى, همچون: سبزوارى و مجلسى تأثیر مى گذارد;

5. امّا مشهور, از این تشکیکها تأثیرى نپذیرفتند و همچنان به حرمت مطلق استعمال, فتوى دادند. اندکى از معاصران, حرمت را تنها اکل و شرب مى دانند و دیگر استعمالات را تجویز مى کنند و البته در این باره, احتیاط را روا مى دارند, امّا دیگر علما, از آن چه متعارف بوده, پیروى کرده اند و استفاده از ظروف طلا و نقره را مطلقاً, حرام دانسته اند.

ناگفته نماند که تمام این مراحل, براساس نصوص و شواهد محکم بیان شده است.2

پنجمین ویژگى:در بیان گرایشهاى فقهى, دقت فراوانى شده, زیرا شناخت اقوال درباره یک مسأله, گاهى براساس نگاه به ظاهر عبارات احکام فقها در آن مسأله است که در این صورت, شناخت اقوال در همین اندازه, خواهد ماند و از بیان شمارى از کلمات فقها, فراتر نمى رود.

و امّا گاهى شناخت اقوال یک مسأله, براساس نگاه به ادله و مبانى پنهان در پسِ آن اقوال است; ناگزیر این نوع نگرش به اقوال, با بهره مندى از اجتهاد و با نگاه به عملیات استنباط, صورت مى گیرد. این دو نگرش, در سطح و رتبه, گاهى موجب تأثیر در نتایج هم مى شود: به این صورت که در نگرش اوّل, شمار اقوال یک مسأله, چه بسا بیشتر از واقع به نظر آید, در حالى که از دیدگاه اجتهادى, شمار اقوال و گرایشها به آن اندازه فراوان نباشد. همین طور است, عکس مطلب.

نمود این ویژگى را مى توان با توجه به بعضى از نمونه ها در موسوعه, مشاهده کرد, مانند: بیان گرایشهاى فقهى درباره حکم (آمین) در نماز:

اوّل: بیان موضع فقهاى امامیه به صورت اجمال, همراه با بیان موضع دیگر فقهاى مذاهب فقهى اسلامى که چنین آمده است:

(ذهبت العامّة إلى أنّ التأمین عقب الحمد فی الصلاة سنّة, وذهب بعضهم إلى وجوبه على الامام فی الصلاة الجهریة. وأمّا فقهاؤنا فقد اتّفقت کلمتهم على عدم کونه سنّة, بل عدم مشروعیّته فی الصلاة, حتى أصبح ذلک موقفاً واضحاً للمذهب. واختلفت کلماتهم بعد ذلک فی حرمته وبطلان الصلاة به. فذهب المشهور بل المعظم إلى القول بحرمته وبطلان الصلاة به, بل ادّعى عدم وجدان الخلاف فیه ـ إلاّ ما حکی عن الاسکافی وأبی الصلاح الحلبی ـ بل الإجماع والاتفاق علیه وعلى أنّ قولها بدعة.

وفی قبال ذلک نسب إلى ابن الجنید الاسکافی وأبی الصلاح القول بالجواز وإن لم نتحقق النسبة, کما نسب المحقق القول بالکراهة إلى قائل مجهول, واحتمله ـ بل مال إلیه ـ فی المعتبر أوّلاً و ان حکم فی آخر المطاف بأنّ الأولى الامتناع عنه, ومثله الأردبیلی, واختار الکراهة الفیض الکاشانی, واحتملها العاملی مستجوداً القول بالتحریم دون الإبطال.)3

دوم: پس از طرح پرسشى درباره مسأله, پاسخ آن را از نگاه فقها, از اسکافى تا زمان شیخ طوسى و پیروانش, آن گاه محقق, علامه, کرکى, فاضل اصفهانى, کاشف الغطاء, محقق نجفى و سپس فقهاى معاصر, برمى رسد.4

به دلیل استناد به منابع, نتیجه اعتمادبرانگیز براى (آمین), دو حکم است: یکى حرمت تکلیفى و دیگرى حکم وضعى و یا بطلان نماز.

سپس به سه احتمال ممکن, در مراد فقها, از حرمت تکلیفى و ترجیح یکى از آن احتمالات و تفاوتهاى هرکدام و همچنین به خاستگاه قول به حرمت وضعى (بطلان) و مبانى آن, اشاره مى شود.

و در پایان, پس از این بحث دقیق که جوینده را در اعماق استدلالها فرومى برد, براى بار دیگر, به نصوص باز مى گردد و زیر عنوان (قراءة جدیدة للأقوال) مى آورد:

(ویتضح من مجموع ما تقدّم أنّ المستظهر أوّلاً من کلمات الأصحاب وإن کان تعدّد الأقوال وکثرتها فی قول آمین عقب الحمد فی الصلاة ـ من القول بالجواز أو الکراهة أو الحرمة تکلیفاً ووضعاً أو الحرمة تشریعاً والبطلان وضعاً أو الحرمة دون البطلان أو البطلان دون الحرمة ـ إلاّ انّه بالدقة ترجع الأقوال والکلمات إلى قولین فی المسألة, لاأکثر…)5

ششمین ویژگى: پرداخت استدلالها, اجتهادى است, چنانکه در بحث (التطهیر بآنیة الذهب والفضة), نخست گرایشهاى فقهى به پنج دسته تقسیم شده است:

1. قول به صحّت, مطلقاً;

2. قول به بطلان, مطلقاً;

3. تفصیل بین صورت ارتماس و غیر آن;

4. تفصیل بین صورت انحصار و عدم انحصار که براى اوّلى بطلان و براى دومى, در صورت ارتماس, صحت اختیار شده است;

5. تفصیل پیشین, افزون بر صورت صبّ (ریختن) به گونه ارتماس.

و سپس مبانى فنّى گفته هاى مختلف, چنین بیان مى شود.

(1. إنّ مبنى القول الأوّل یمکن أن یکون أحد وجهین:

الوجه الاوّل: أن یکون المحرّم خصوص استعمال الآنیتین فی الأکل والشرب, لا مطلقاً…

الوجه الثانی: ویتوقف على قبول أمرین:

الأوّل: أن یدّعى أنّ عنوان الاستعمال المحرّم غیر متّحد فی الوجود مع ما هو محقق التطهیر من الغسل أو المسح…

الثانی: إمکان الأمر الترتّبی.

2. ومبنى القول الثانی… دعوى صدق الاستعمال المحرّم على نفس بما فی الآنیة حتى إذا کان بنحو الاغتراف منها…

3. ومبنى القول الثالث مجموع أمرین:

الأول: أنّ التطهیر بنحو الارتماس متحد مع الاستعمال المحرّم; لأنّه بنفسه استعمال للآنیة, بخلاف التطهیر بنحو الصبّ أو الاغتراف منها.

الثانی: إمکان الأمر الترتّبی…

4. ومبنى القول الرابع مجموع أمرین:

الأوّل: هو الأمر الأوّل المتقدّم…

والثانی: القول بعدم إمکان الأمر الترتّبی مطلقاً, أو فی خصوص المقام…

5. ومبنى القول الخامس:

نفس مبنى القول الرابع مع إضافة أنّ التطهیر بنحو الصبّ من الآنیة على الأعضاء یعدّ کالارتماس بنفسه استعمال للآنیة, فیتحد فیه الحرام مع الواجب, فیبطل حتى مع عدم الانحصار.)6

این مبانى, در میان مصادر فقهى موجود, تاکنون با این وسعت و تفصیل و در این سطح از دقت, پرداخته نشده است.

هفتمین ویژگى: در موسوعه, افزون بر ارائه گرایشهاى فقهى و استدلالهاى درباره آنها, گاهى بعضى از مناقشه ها و ردّ استدلالها, به گونه اجمال و یا تفصیل, نشان داده شده است.

همانند مناقشه استدلال بر بطلان نماز, با گفتن آمین که فقها نُه وجه را براى اثبات بطلان نماز آورده اند. در موسوعه, تمام این استدلالها مردود و در آنها مناقشه شده است.7

هشتمین ویژگى: حقیقتهاى علمى و مطالب, بى هیچ گونه سوگیرى بوده و بسیار روشن است, چنانکه در بحث (ائمة) و (آل البیت), پس از آوردن همه نظریه هاى مخالف, به گونه اى روشن و به دور از تعصب, موضع حقیقى مذهب اهل بیت(ع) را نیز به گونه اى روشن و بى هیچ پیچیدگى اى, روشن مى سازد.

نهمین ویژگى: در تمام اقسام و انواع بحثهاى موسوعه, تناسب سطح و هماهنگى روش, رعایت شده که بسیارى دقت را در تطبیق روش و اسلوب موسوعه, برمى نماید.

دهمین ویژگى: مطالب و معلومات موسوعه, از ترتیب و نظم ویژه اى برخوردار است و در قالبى منطقى به شکلى نادر, در نوشتن بحثهاى فقهى و حتى تخصصى, گرد آمده است.

براى نمونه: در نخست بحث (آنیة), مطالب و مباحث, به گونه اى منطقى تقسیم مى شود و مبانى هر تقسیم نیز چنین مى آید:

(تقع الآنیة مورداً لأحکام فقهیة عدیدة یمکن تقسیمها تارة من حیث الموضوع إلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث المادة أی بالنظر إلى ذاتها وما صنعت منه ککونها من الذهب والفضة أو المواد النفطیة أو غیر ذلک, وإلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث الحالات الطارئة علیها کتنجّسها أو غصبیتها, وإلى ما یتعلّق بالآنیة من حیث هی.)8

ییازدهمین ویژگى: ساختار بیان و خطاب در بحثها, هم از ظهور و وضوح عبارت برخوردار است و هم از پختگى و دقت در مطلب, و با وجود نوآورى در الفاظ, اصالت مطلب نیز نگاه داشته شده و در حالى که برخوردار از زبان خاص و اصطلاحات فقهى است, از بیان عرفى نیز دور نمى شود.

دوازدهمین ویژگى: موسوعه, میان مطالب گذشتگان و مسائل عصر حاضر, به گونه اى تخصصى, پیوند و ارتباط برقرار ساخته, چنانکه مى کوشد: در بیان هر ادعا, هم به آثار نصوص فقهاى گذشته و هم به مطالب بیرون از این نصوص, به گونه اى علمى و نو, استناد شود تا درستى ذوق و فکر به کار رفته در موسوعه را برتابد و تقارن نگاه فقهى با درک صحیح از زمان را در بیان مطالب, برنماید.

همچنین, موسوعه در پیوند دادن نظریات جدید در سطح فقه و اصول, به نظریات گذشتگان, توانا نموده و کوشیده تا خواننده را به سوى نظریات بهتر, هدایت کند.

نمونه اى از این ویژگى را مى توان در زیر عنوان (آدمی) جست که اشارات و نکات ظریف و توجه برانگیزى را, دربرمى گیرد.

سیزدهمین ویژگى: موسوعه, در هر موضوع, رساله و نمونه اى را به حوزه هاى علمى, پیش مى فرستد که از جنبه هاى گوناگون, مطالب هر عنوان را وسیع, عمیق و دقیق پرداخته است. مى شاید که مطالبش, چنانکه در بحثهاى جلد اوّل آمده, با دقت و کنجکاوى, بررسى شود تا ویژگى هاى آن, نسبت به کارهاى همانندش, آشکار شود.

با وجود تمام این ویژگى هاى فراوان برشمرده شده در موسوعه, تدوین جلد اوّل آن در مدت کوتاهى (کمتر از چهار سال) به پایان رسید9 که در مقایسه با دیگر موسوعات فقهى گردآمده در بیشتر از پانزده سال, بسیار شگرف مى نماید.

در پایان, توفیق دست اندرکاران این مجموعه بزرگ را در ادامه و تکمیل آن, از خداوند بزرگ, خواستاریم!

پى نوشتها:
1. موسوعة الفقه الاسلامى/361ـ350.
2. همان, ج1/338ـ331.
3. همان, ج1/283 و284.
4. همان/284.
5. همان/303.
6. همان/359ـ356.
7. همان/303ـ299.
8. همان/328.
9. پنهان نماند که در گذر سالهاى پس از تأسیس مؤسسه, تا پیش از این چهار سال, به کارهاى مقدماتى و آماده سازى پرداخته شده است, مانند: تهیه (معجم فقه جواهر) و (جواهر الکلام فی ثوبه الجدید).