نگاهى به بخش سوم رؤیت هلال

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


میراث فقهى طرحى است که طى آن چهل موضوع مهم, عامّ البلوى و امروزى فقهى به شکلى نو و سبکى ویژه, مورد بحث قرار مى گیرد و آثار فقهى مربوط به آن موضوعات از صدر اسلام تاکنون, شناسایى, دسته بندى, تصحیح یا معرفى, و منتشر مى شود. میراث فقهى کمک فراوانى به فقه پژوهان براى استنباط مى کند و تقریباً نیمى از زحمت استنباط را از دوش آنان برمى دارد.
نخستین موضوع میراث فقهى, غنا و موسیقى, در سه مجلّد و در حدود سه هزار صفحه, در سال هاى 77ـ1376 منتشر شده است.
دومین موضوع میراث فقهى به رؤیت هلال اختصاص یافته که در پنج مجلد و در حدود چهار هزار صفحه, مراحل نشر را مى گذراند. نشر میراث فقهى بدین شیوه فوایدى دارد که اهمّ آنها به اجمال عبارت است از:
الف. صرفه جویى در فرصت فاضلان و فقه پژوهان;
ب. جلوگیرى از کارهاى کم مایه و تکرارى و بدون استناد به منابع پیشین;
ج. روشن شدن سیر تاریخى مسئله, و علل پرداختن فقیهان به آن;
د. استقصاى ادله مسئله و روایات آن و تبویب آنها به شکلى نو;
هـ. مشخص شدن تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى فقیهان بر یکدیگر و از یکدیگر;
و. احیاى میراث عالمان فروغ گستر شیعه و نمایان شدن حجم کارنامه فقهى آنان;
ز. روشن شدن و تصحیح اشتباه هاى فهرست ها و کتاب شناسى ها.
میراث فقهى2: رؤیت هلال مشتمل بر هفت بخش است. بدین ترتیب:
بخش اول: آیات رؤیت هلال;
بخش دوم: رساله هاى رؤیت هلال;
بخش سوم: آراى فقیهان در رؤیت هلال;
بخش چهارم: مباحث هَیَوى رؤیت هلال;
بخش پنجم: مذاهب دیگر و رؤیت هلال;
بخش ششم: کتاب شناسى رؤیت هلال;
بخش هفتم: احادیث رؤیت هلال;

و بدین ترتیب, رؤیت هلال از (کتاب) شروع و به (سنّت) ختم مى شود. در بخش اول, آیات مربوط به رؤیت هلال, نقل مى گردد و تفسیر آنها از معتبرترین تفسیرهاى شیعه و اهل سنت و آیات الأحکام ها, نقل مى شود.1 این آیات عبارت اند از:
1. شهر رمضان الذی أنزل فیه القرءان هدیً للناس بیّنات مِن الهدى والفرقان فمَن شهِدَ مِنکم الشهر فلیَصمه ومَن کان مریضاً أو على سفر فعدة مِن أیّام اُخَر یُرید الله بکم الیُسر ولا یرید بکم العسر ولتکملوا العدة ولتکَبّروا اللهَ على ما هدیکم ولعلّکم تشکرون (سوره بقره, آیه185);
2. یسألونک عن الأهلّة قل هى مواقیت للناس والحجّ ولیس البِرُّ بأن تأتوا البیوت مِن ظهورها ولکنّ البرَّ مَن اتّقى وأتوا البیوت مِن ابوابها واتّقوا اللهَ لعلَّکم تفلحون (سوره بقره, آیه189);
3. فالق الإصباح وجعل اللّیل سکناً والشمس والقمر حسباناً ذلک تقدیر العزیز العلیم (سوره انعام, آیه96);
4. إنّ عدّة الشهور عندالله اثناعشر شهراً فى کتاب الله یوم خلق السموات والأرض منها اربعة حُرُم ذلک الدّینُ القیّم فلا تظلموا فیهِنَّ أنفسکم وقتلوا المُشرکین کآفَّةً کما یقاتلونَکم کآفّة واعلموا أنَّ اللهَ مع المتّقین (سوره توبه, آیه36);
5. إنّما النسیء زیادة فی الکفر یضلُّ به الذین کفروا یحلّونه عاماً ویحرّمونه عاماً لیُواطئوا عدّة ما حرّم الله فیُحلّوا ما حرّم الله زُیّن لهم سوء أعمالهم واللهُ یهدى القوم الکافرین. (سوره توبه, آیه37);
6. هو الذی جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً وقدَّره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب ما خلق الله ذلک إلاّ بالحق یُفَصّل الأیات لقوم یعلمون (سوره یونس, آیه5);
7. وجعلنا اللیل والنهار آیتین فمحونا ءایة اللیل وجعلنا ءایة النَّهار مبصرةً لتبتغوا فضلاً مِن رّبّکم ولتعلموا عدد السّنین والحساب وکلَّ شَىء فصّلناه تفصیلاً (سوره اسراء, آیه12).
در بخش دوم, سى رساله مستقل درباره رؤیت هلال, از بیش از ده سده تصحیح و درج شده که نخستین آنها از شیخ مفید (م413هـ.ق) و آخرین آنها از آیةالله سید محمود هاشمى شاهرودى است. بدین شرح:
1. چهارده تفسیر از شیعه و هفده تفسیر از اهل سنت;
2. جوابات أهل الموصل فی العدد والرؤیة, شیخ مفید (م413هـ.ق);
3. الرد على أصحاب العدد, سید مرتضى (م436هـ.ق);
4. مفتتح الشهور, علامه مجلسى (م1110هـ.ق);
5. عدم اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال, سراب تنکابنى (م1124هـ.ق);
6. حکم الحاکم فی رؤیة الهلال, میرمحمد صالح خاتون آبادى (م1126 هـ.ق) (عربى)
7. حکم حاکم در رؤیت هلال, میرمحمد صالح خاتون آبادى (فارسى);
8. تحقیق الحال فی رؤیة الهلال قبل الزوال, محمدحسین نورى (زنده در 1129هـ.ق);
9. اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال, محمدجعفر محمدباقر سبزوارى (زنده در 1127هـ.ق);
10. عدم اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال, محمد اسماعیل خاجویى (1173هـ.ق);
11. تعیین لیلة القدر, محمد اسماعیل خاجویى (م1173هـ.ق);
12. اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال, محمدرحیم بن محمدجعفر سبزوارى (م1181هـ.ق);
13. عدم اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال, وحید بهبهانى (م1205هـ.ق);
14. اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال, سید ابوالقاسم موسوى خوانسارى (م1211هـ.ق);
15. اعتبار رؤیت هلال پیش از زوال, طارمى زنجانى (م1268هـ.ق);
16. الرسالة الهلالیه, محمد بن ابى الحسن شهدادى (م1305هـ.ق);
17. نهج الاعلان بما یثبت به دخول شهر رمضان, على بن عبدالله التبریزى علیارى (م1327هـ.ق);
18. اختلاف البلدان فی رؤیة الهلال, محقق داماد (م1288هـ.ق);
19. کفایة رؤیة الهلال فی البلاد البعیده, مدنى کاشانى (م1412هـ.ق);
20. رسالة حول مسئلة رؤیة الهلال, علامه تهرانى (م1416هـ.ق);
21. رسالة فی ثبوت الهلال, سید محمدجعفر مروج (م1418هـ.ق);
22. رسالة رؤیة الهلال قبل الزوال, آیةالله سید محمدعلى ابطحى (م1422هـ.ق);
23. ثبوت الهلال, حجةالاسلام سید محمد حسینى (معاصر);
24. حول رؤیة الهلال, آیةالله ابوالقاسم خزعلى (معاصر);
25. الهلال, حجةالاسلام على زمانى قمشه یى (معاصر);
26. الهلال, حجةالاسلام کمال زهر (معاصر);
27.اشتراط وحدة الافق, آیةالله جعفر سبحانى (معاصر);
28. اشتراط اتحاد الافق فی ثبوت الهلال, حجةالاسلام محمد سند (معاصر);
29. ثبوت الهلال بحکم الحاکم, حجةالاسلام محمد سند (معاصر);
30. اعتبار اتفاق الافق فی اثبات رؤیة الهلال, آیةالله حسن قدیرى (معاصر);
31. الرسالة الهلالیة, آیةالله هاشمى شاهرودى (معاصر).

گزارشى مبسوط از محتواى بخش چهارم نیز در شماره 40 همین مجله منتشر شد. گزارشى از محتواى بخش هاى پنجم تا هفتم نیز ان شاءالله در شماره هاى آینده منتشر خواهد شد. و اینک معرفى گسترده و تفصیلى بخش سوم:
این بخش, آراى فقیهان شیعه را از سده چهارم تاکنون دربرمى گیرد; آراء و انظار و سخنانى که در جاهاى گوناگون و کتاب هاى متعدد پراکنده بوده است. از کتاب هاى فقهى دوره اى گرفته تا کتاب هاى دیگر. در این جا نظر و رأى صد و ده تن از فقیهان, ذیل نام آنان, به ترتیب تاریخ وفات1, از یک اثر یا آثار متعددشان, درج شده است.
البته نظر بیش از صد و سى نفر از فقها در این بخش گرد آمده, ولى حواشى افتایى و استدلالى آنان, ذیل متن حاشیه خورده نقل شده و شماره نخورده است. براى نمونه: حواشى بسیارى از فقیهان را بر مناسک شیخ انصارى (م1281هـ.ق) و العروة الوثقى از آیةالله سید محمدکاظم یزدى (م1337هـ.ق) ذیل مناسک شیخ و عروه درج شده; یعنى ذیل عروه, حواشى بیست ویک نفر, و ذیل مناسک شیخ, حواشى بیست ودو نفر از فقها قرار گرفته که بسیارى از آنان, در این بخش عنوان مستقل ندارند. بنابراین, با شمارش این حواشى, جمعاً نظر بیش از صد وسى نفر از عالمان شیعه را گرد آورده ایم.
متون و مؤلفان آنها و نیز صاحبان حواشى آن متون که در این بخش درج شده, به شرح ذیل است:
1. علامه حلى (م726هـ.ق), شماره 21 2, صاحب:
تبصرة المتعلمین, با حاشیه شیخ الشریعه اصفهانى.
2. محمدابراهیم کلباسى (م1261هـ.ق) شماره 63, صاحب:
النخبه, با حاشیه شیخ انصارى, میرزاى بزرگ شیرازى و سید محمدباقر درچه اى.
3. صاحب جواهر (م1266هـ.ق) شماره 67, صاحب:
الف) مجمع الرسائل, با حاشیه شیخ انصارى, آخوند خراسانى و سید محمدکاظم یزدى.
ب) نجاة العباد, با حاشیه سید محمدکاظم یزدى.

4. شیخ انصارى (م1281هـ.ق) شماره 70, صاحب:
الف. مناسک حج با حاشیه بیست و دو نفر; یعنى حضرات آیات: میرزاى بزرگ شیرازى, آخوند خراسانى, سید محمدکاظم یزدى, سید محمد حسینى فیروزآبادى, شیخ عبدالکریم حائرى یزدى, سید محمدتقى خوانسارى, سید محمد حجت تبریزى, حاج آقا حسین بروجردى, شیخ محمد امامى خوانسارى, میرزا ابوالحسن رفیعى قزوینى, سید احمد خوانسارى, شیخ جعفر شوشترى, حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى, سید اسماعیل صدر, میرزا محمدتقى شیرازى, آقا نجفى اصفهانى, سید ابوالحسن اصفهانى, شیخ عبدالنبى عراقى, شیخ محمدعلى معزّى, سید محمود شاهرودى, سید محمدرضا گلپایگانى و شیخ محمدعلى اراکى.
ب. صراط النجاة, با حاشیه هفت نفر; یعنى حضرات آیات: میرزاى بزرگ شیرازى, آخوند خراسانى, سید محمدکاظم یزدى, میرزا محمدتقى شیرازى, سید اسماعیل صدر, آقا نجفى اصفهانى و حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى.
5. شیخ جعفر شوشترى (م1303هـ.ق) شماره 73, صاحب:
منهج الرشاد, با حواشى آیةالله سید اسماعیل صدر.
6. شیخ زین العابدین مازندرانى (م1309هـ.ق) شماره 76, صاحب:
ذخیرة المعاد فی تکالیف العباد, با حاشیه فرزندش شیخ محمدحسین.
7. میرزاى بزرگ شیرازى (م1312هـ.ق) شماره 78, صاحب:
مجمع المسائل, با حاشیه شش نفر از فقها; یعنى حضرات آیات: سید اسماعیل صدر, حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى, آخوند خراسانى, سید محمدکاظم یزدى, آقا نجفى اصفهانى و شیخ محمدعلى ثقةالاسلام اصفهانى.
8. آخوند خراسانى (م1329هـ.ق) شماره 81, صاحب:
ذخیرة العباد لیوم المعاد, با حاشیه آیةالله سید ابوالحسن اصفهانى.
9. آیةالله سید محمدکاظم یزدى (م1337هـ.ق) شماره 82, صاحب:
العروة الوثقى, با حاشیه بیست ویک نفر از فقها; یعنى حضرات آیات: شیخ على جواهرى, میرزا جواد آقا ملکى تبریزى, سید محمد حسینى فیروزآبادى, میرزا حسین نائینى, شیخ عبدالکریم حائرى یزدى, آقا ضیاء عراقى, سید ابوالحسن اصفهانى, محمدرضا آل یاسین, محمدحسین کاشف الغطاء, سید جمال الدین گلپایگانى, حاج آقا حسین بروجردى, میرزا آقا اصطهباناتى, سید عبدالهادى شیرازى, سید محسن حکیم, سیّدمحمود شاهرودى, سید هادى میلانى, سید ابوالحسن رفیعى, سید احمد خوانسارى, امام خمینى, سید ابوالقاسم خوئى و سید محمدرضا گلپایگانى.
10. آیةالله سید ابوالحسن اصفهانى (م1365هـ.ق) شماره 90, صاحب:
الف. وسیلة النجاة, با حاشیه آیةالله سید على بهبهانى, آیةالله سید محمود شاهرودى, امام خمینى و آیةالله سید محمدرضا گلپایگانى.
ب. صراط النجاة, با حاشیه میرزاى اصطهباناتى معروف به میرزا آقا شیرازى.
11. آیةالله حاج آقا حسین بروجردى (م1380هـ.ق) شماره 94, صاحب:
توضیح المسائل, با حاشیه حضرات آیات: سید محسن حکیم, سید هادى میلانى, سید احمد خوانسارى, امام خمینى, سید ابوالقاسم خویى و سید محمدرضا گلپایگانى.
12. آیةالله سید محسن حکیم (م1390هـ.ق) شماره 96, صاحب:
منهاج الصالحین, با حاشیه آیةالله شهید سید محمدباقر صدر.
13. امام خمینى (م1409هـ.ق) شماره 103, صاحب:
مناسک حج, با حواشى حضرات آیات: سید ابوالقاسم خویى, سید محمدرضا گلپایگانى, شیخ محمدعلى اراکى.3
بدین سان , آراى بیش از صد وسى نفر از فقهاى شیعه, طى یازده قرن, از سده چهارم تا اوایل سده پانزدهم در این بخش گرد آمده است.
در این مجموعه, علاوه بر کتاب هاى استدلالى و ادله هر فقیه, فتواى بدون استدلال آنان نیز از جهات گوناگون سود مى بخشید. از این رو, علاوه بر آثار استدلالى فقیهان, از آثار افتایى آنان نیز استفاده و فتاوى آنان نیز نقل شده است.

(2)
برخى از عالمان, داراى یک کتاب بوده اند و سخنشان از آن کتاب در این جا نقل شده است, بسیارى هم بیش از یک اثر داشته اند که از همه آثارشان استفاده کرده ایم, براى نمونه: از نُه کتاب علامه حلى در این جا مطلب نقل کرده ایم و هم چنین است از هفت کتاب شهید ثانى, شش کتاب سید مرتضى, و پنج کتاب شیخ صدوق و شیخ طوسى و محقق حلى و مولى احمد نراقى و امام خمینى, و چهار کتاب شهید اول و ابن فهد و محقق کرکى و آیةالله خویى.
بنابراین, با شمارش این کتاب ها, به طور مستقیم و بدون واسطه, از حدود دویست منبع در این بخش سخن نقل کرده ایم, علاوه بر منابع متعدد با واسطه, که آنها را در این محاسبه به شماره نیاوردیم. براى نمونه: سید بن طاووس در اقبال, از برخى از منابع که امروز مفقودند, مانند: لمح البرهان شیخ مفید, و علامه حلى در آثارش, آراى ابن جنید اسکافى و ابن ابى عقیل عمانى را ـ که امروز در دست نیست ـ نیز نقل کرده و ما با واسطه این آثار, سخنان این بزرگان را نقل کرده ایم.

(3)
در این بخش, منحصراً به کتاب هاى فقهى استدلالى بسنده نکرده ایم, بلکه کتب بسیارى تفحص و بررسى شده و بحث فقهى رؤیت هلال هر کتابى را درج کرده ایم.4 در این بخش جمعاً از ده نوع کتاب, مطالبى مهم و عمده آورده ایم:
1. کتب استدلالى فقهى, مانند بیشتر منابع این بخش;
2. کتب ادعیه, مانند: الاقبال از ابن طاووس, و الحدیقة الهلالیة از شیخ بهائى;
3. کتب قواعد فقه, مانند: القواعد و الفوائد از شهید اول, و تمهید القواعد از شهید ثانى, و عوائد الایام از نراقى;
4. کتب کلامى, مانند: نهج الحق از علامه حلى, و احقاق الحق از قاضى نورالله شوشترى, و کفایة الراشدین فی الرد على جماعة من المبتدعین از شیخ محمود عراقى;
5. کتب لغت, مانند: مجمع البحرین از طریحى;
6. کتب کشکول وار و مشتمل بر مطالب گوناگون, مانند: الدرر النجفیة از شیخ یوسف بحرانى, و الدر المنثور از شیخ على عاملى, و الفوائد الطوسیة از شیخ حر عاملى;
7. کتب اجوبه مسائل مختلف, مانند: أجوبة المسائل الطبریة, أجوبة المسائل الرملیة وأجوبة المیافارقیات که هر سه از سید مرتضى علم الهدى است, و أجوبة المسائل الطبریة از محقق حلى, و نظم اللآلى از علامه محمدباقر مجلسى, و رسائل و مسائل از مولى احمد نراقى, و جامع الشتات از میرزاى قمى, و سؤال و جواب از سید محمدکاظم یزدى, و الفتاوى از میرزاى نائینى, و استفتائات از امام خمینى, و مجمع المسائل از آیةالله گلپایگانى;
8. کتب هَیَوى, مانند: استدراک على الفصل الثالث من تشریح الأفلاک از علامه شعرانى;
9. کتب اصولى, مانند: هدایة الأبرار از شیخ حسین کرکى, و رسالة الاجتهاد والأخبار از وحید بهبهانى;
10. * کتب فقهى افتایى, مانند: العروة الوثقى از آیةالله سید کاظم یزدى, و وسیلة النجاة از آیةالله سید ابوالحسن اصفهانى, و توضیح المسائل از آیةالله حاج آقا حسین بروجردى, و نجاة العباد از صاحب جواهر, و مناسک حج از شیخ انصارى و امام خمینى.

(4)
روشن است که فقیهان و مطالب منقول از آنان در این بخش, همه در یک سطح نیستند: برخى از آنان از فقهاى طراز اول شیعه اند, مانند: محقق حلى, شهید, وحید بهبهانى, شیخ جعفر کاشف الغطاء, شیخ حسن کاشف الغطاء, شیخ انصارى, صاحب جواهر, میرزاى شیرازى, سید محمدکاظم یزدى, آخوند خراسانى, آیةالله سید ابوالحسن اصفهانى, آیةالله بروجردى ـ و برخى از فقهاى درجه دو و سه.
بناى ما بر این بوده که مطالب اهمّ کتب فقهى به گونه اى نقل شود که هیچ سخن تازه اى از قلم نیفتد. البته در خصوص منابع پیش از سده دهم هجرى, آنچه را دست یافتیم, درج کردیم, اما پس از آن ـ به خصوص با توجه به مشابه و تکرارى بودن مطالب ـ مطالب را برگزیده ایم و مطالب برخى کتاب ها را به دلایلى, از جمله طولانى بودن حتى پس از تصحیح آنها نقل نکرده ایم که از جمله مى توان به این آثار اشاره کرد:
1. هدایة الطالبین فى مسائل فروع الدین, از سید محمدحسن بن محمدحسین حسینى اصفهانى, معاصر فتحعلى شاه قاجار5;
2. نقود المسائل الجعفریة, از مولى جعفر آباده اى, از خواص حجةالاسلام شفتى6;
3. بدائع الأحکام فى فقه الإسلام, از میرزا مهدى بن میرزا مصطفى حسینى تفرشى;
4. تجدید الدوارس و تحدید المدارس, از شیخ محمدعلى معزّى دزفولى;
5. کفایة المحصلین فی شرح تبصرة أحکام الدین علامه حلى, از مرحوم شیخ محمدعلى مدرس تبریزى7;
6. مفتاح الکلام فی شرح صوم شرائع الإسلام, از محمدهاشم بن میر عبدالله موسوى مرندى, از شاگردان آیةالله سید ابوالحسن اصفهانى;
7. حقائق الفقه, از مرحوم آیةالله شیخ محمدرضا محقق تهرانى;
8. براهین الحج للفقهاء والحجج, از مرحوم آیةالله حاج آقا رضا مدنى کاشانى.

(5)
عمده منابع ما در بخش سوم, خطى یا چاپ سنگى (مانند: ذخیرة المعاد, مشارق الشموس, برهان الفقه و سبیل الرشاد شرح نجاة العباد) بوده اند. منابع چاپى مطلقاً, اعم از چاپ سنگى و غیر آن, در مصادر تحقیق معرفى مى شوند و منابع خطى هم به هنگام نقل از آنها در پانوشت ها معرفى شده اند.
روشن است که برخى کتاب هاى چاپ سنگى هم از جهت نفس گیر بودن تصحیح آنها, دست کمى از نسخه هاى خطى ندارند. البته ما هر چه در این بخش نقل کرده ایم, دوباره تصحیح کرده ایم; زیرا بسیارى از کتاب هاى چاپى تصحیح شده نیز خطاهاى بسیار دارند. (البته آنچه را خطاى قطعى و مسلّم بوده, بدون هیچ تذکرى تصحیح کرده ایم. براى نمونه: در تقریر درس مرحوم آیةالله خوئى در شرح عروه, رساله المسائل الصاغانیة از شیخ مفید, به المسائل الساسانیة تصحیف شده است که امثال این موارد, بدون اشاره تصحیح شده اند.
تصحیح مطالب بخش سوم, کارى نفس گیر, پر درد سر و جان کاه بود, به طورى که حقیر چند مرتبه توبه نصوح کردم که دگر باره به چنین کار پر مشقتى دست یازم.
براى نمونه: یکى از کتاب هاى تصحیح شده در سال هاى اخیر, التنقیح الرائع از فاضل مقداد است, در قسمتى از سخن این کتاب در باب هلال, چندین خطاى درشت رخ داده که تصحیح آن جان مرا به لب رساند. قسمت مزبور چنین است:
(ذکر بعض علماء الهیئة أن السنة الهلالیة ثلاثمئة وأربعة وخمسون یوماً وسدس الیوم, یعود القمر إلى النقطة التی سار منها بحرکته الخاصة هذه المدة, فإذا کان أوّل السنة الماضیة الجمعة, کانت المستقبلة الثلاثاء… ثم فی السنة الخامسة من السنة المفروضة اوّلاً بعد سنة من الماضیة.)
تصحیح غلط هاى این چند خط:
1. (سُدس الیوم) به (خُمس و سدس یوم);8
2. (یعود) به (لعود);
3. (بعد سنة) به (تُعَدُّ ستة).

و چه بسا هنوز غلط هایى باشد که موفق به تصحیح آنها نشده ایم. البته موارد مشکوک را با علامت تکذیه (کذا) مشخص کرده ایم.
برخى از دیگر کتاب هاى پر غلط عبارت اند از: رسائل الشریف المرتضى, شرح جمل العلم والعمل قاضى ابن برّاج, مجمع الفائدة والفوائد الطوسیه.
علاوه بر تصحیح مطالب متون منقول, برخى اشتباه هاى فهرست هاى نسخه هاى خطى در اسناد کتاب ها نیز تصحیح شد. براى نمونه: در برخى فهرست ها, جامع الشتات میرزاى قمى, سؤال و جواب سید شفتى معرفى شده است. هم چنین برخى جامع الشتات را أجوبة المسائل مولى غلامرضا آرانى کاشانى (م1265هـ.ق) پنداشته اند و آن را اثرى مستقل از وى دانسته اند که پس از فحص و بررسى از دام این گونه اشتباه ها نیز نجات یافتیم.
مى افزایم که: درباره سند و متن احادیث هلال و منابع آنها, به تفصیل و به شکلى گسترده در بخش هفتم بحث خواهیم کرد. لذا در بخش سوم چندان به آن نپرداخته ایم. بنابراین, کسانى که مایل اند از آخرین تحقیقات درباره احادیث هلال و تصحیف هاى سندى و متنى آنها آگاه شوند, شایسته بلکه بایسته است که به بخش هفتم مراجعه کنند.

(6)
چنان که ملاحظه مى شود, مباحث رؤیت هلال در آثار فقهى بیشتر در باب صوم, به مناسبت ثبوت اول ماه مبارک رمضان یا اول شوال, و باب شهادات, به مناسبت شهادت زنان به رؤیت هلال, مطرح شده است. ولى نخست بار علامه در منتهى و تذکره و تحریر, به پیروى از کتب فقهى اهل سنت, و سپس شهید اول در دروس, در بحث حج هم آن را مطرح کرده اند.9
البته اختلاف شیعه و سنى در ثبوت هلال ذویحجه, تنها در آثار فقهى سه سده اخیر مطرح بوده و رفته رفته به یکى از مسائل مهم تبدیل شد و در مناسک حج نیز جاى گزید, از جمله در مناسک حج شیخ انصارى و فقیهان پس از وى. براى این که این جهات نیز براى فقه پژوهان مشخص باشد, در پانوشت ها علاوه بر ذکر مجلدات و صفحات منابع, ابواب فقهى را نیز ذکر کرده ایم.
مى افزایم که: از همه منابع موجود به طور مستقیم و بى واسطه نقل کرده ایم و مطالب منابع مفقود را از قدیمى ترین منبع موجود نقل کرده ایم. براى نمونه: سخن شیخ مفید در لمح البرهان, علاوه بر اقبال ابن طاووس, در کشف القناع از محقق شوشترى (ص139) نیز آمده است و ما از منبع پیش تر, یعنى: اقبال, نقل کرده ایم.

(7)
ممکن است استقصاى اقوال فقیهان در این جا به نظر غیر اهل فن, به دلیل تکرار پاره اى از مطالب لازم نباشد; اما حقیقتاً فواید فراوانى بر آن مترتب است. از جمله: روشن شدن سیر تاریخى و تطور مسئله, میزان نوآورى و تحقیقات هر فقیه در قیاس با فقیهان پیشین, تأثّر هر فقیه از پیشینیان خود و نیز تأثیر در فقیهان بعدى, عدول فقیه از فتواى پیشین10 و مانند اینها. مثلاً به برکت همین تتبع اقوال پى مى بریم که: طرح رؤیت هلال در کتاب حج, نخست بار در منتهى و تذکره و تحریر صورت گرفته است. و هم چنین معلوم مى شود که: حکم حاکم در رؤیت هلال از چه زمانى و به وسیله چه فقیهى در فقه مطرح شده است. نیز بسیارى از اشتباه ها و تسامح ها در این زمینه روشن مى شود که برخى را در پانوشت ها تذکر داده ایم. براى نمونه: مرحوم آیةالله خویى در مسأله عدم لزوم اتحاد آفاق به سخن علامه حلى در منتهى المطالب تمسک مى کند, به گونه اى که گویا علامه جازم به این قول بوده است در حالى که علامه در کتاب هاى فقهى اى که پس از منتهى المطلب تألیف کرده, مانند: قواعد, ارشاد, تحریر, تذکره و نیز تلخیص المرام, مختار مشهور را اختیار کرده, یا قوى دانسته است.
چنین مى نماید که اسناد فتوى و نظرى به هر فقیهى باید با توجه به همه آراء و یا دست کم با توجه به نظر پسین وى باشد و به یقین, علامه منتهى را پیش از این کتاب ها تألیف کرده است.11 افزون بر اینها, مى توان گفت که علامه در منتهى هم در فرض بحث, این قول را اختیار نکرده12; زیرا در پایان بحث فرموده:
(إن علم طلوعه فی بعض الاصقاع, وعدم طلوعه فی بعضها المتباعد عنه لکرویة الارض, لم یتساو حکماهما, أمّا بدون ذلک فالتساوى هو الحق.)13
هم چنین آیةالله خویى بعید مى داند که شیخ مفید در آغاز قائل به عدد بوده است و مى گوید:
(ونسب هذا القول إلى الشیخ المفید أیضاً فی کتبه, کما صرّح بهذه النسبة فی الحدائق أیضا….
ولاندری أنّه فی أیّ کتاب من کتبه ذکر ما نسب إلیه, ونظنّ والله العالم أنّها نسبة کاذبة, لإصراره على إبطال القول المذکور فی الرسالة المزبورة کما سمعت….)14
در حالى که بسیارى از عالمان پیشین از جمله ابن طاووس, صریحاً از لمح البرهان شیخ مفید این قول را نقل کرده اند و اساساً مفید, این رساله را در تأیید قول به عدد نوشته است.
این نمونه ها براى این ذکر شد که معلوم شود: تتبع اقوال عالمان در همه آثارشان مانع اشکالاتى از این دست مى شود و صد البته این کار مستلزم حوصله و تتبع بسیار و تفحص نفس گیر است. از این رو, تدوین بخش سوم, فرصتى بسیار از ما گرفت, ولى اکنون که همه اقوال یک جا جمع و مرتب و تصحیح شده, چه بسا برخى بپندارند که به همین آسانى این مقصود حاصل و فراچنگ آمده است. آرى از دیرباز گفته اند: (چون معمّا حل شود آسان شود).

(8)
چنان که ملاحظه مى شود, تعدادى از فقیهان کتابى افتایى دارند به نام ذخیرة العباد لیوم المعاد که این نام را به ذخیرة المعاد کوتاه مى کنند و بسان رساله هاى توضیح المسائل امروزى است. ذخیرة المعاد را نخست میرزاى دوم یعنى میرزا محمدتقى شیرازى تدوین کرد15, سپس برخى عالمان و مراجع دیگر, مانند: میرزاى نائینى, محقق اصفهانى, آقا جمال گلپایگانى, شیخ عبدالنبى عراقى, سید عبدالهادى شیرازى, سید محمد حسینى یزدى و حاج میرزا ابوالحسن تبریزى, فتوى هاى خود را در متن آن مندرج ساختند و به نام آنان منتشر شد. هم چنین شیخ زین العابدین مازندرانى نیز کتابى فتوایى به نام ذخیرة المعاد فی تکالیف العباد دارد که از آن مطالبى در این بخش نقل کرده ایم, ولى به اندازه ذخیرة العباد میرزاى شیرازى از آن استقبال نشد و مورد توجه گسترده فقیهان و مراجع بعدى قرار نگرفت.

(9)
تقریباً تمام مباحث مختلف رؤیت هلال در این بخش به گونه اى مطرح شده است; هرچند برخى فقط به یک مسئله از مسائل مهم هلال پرداخته اند. براى نمونه: مصابیح علامه بحرالعلوم تنها بحث رؤیت هلال پیش از زوال و پس از زوال را مطرح مى کند. نیز آیةالله شهید سید محمدباقر صدر بیشتر به مسأله عدم لزوم اتفاق آفاق و تأیید نظریه استادش آیةالله خویى در این زمینه مى پردازد. هم چنین آیةالله شهید سید محمد صدر بیشتر به مسأله قول هَیَوى در رؤیت هلال و نیز نقدونظر دو استادش آیةالله خویى و شهید صدر مبنى بر عدم لزوم اتحاد آفاق توجه مى کند.
بسیارى از منابع این بخش, هرکدام ویژگى و امتیازى دارد. براى نمونه: مرحوم سید محمد مجاهد در مناهل و مصابیح از لحاظ بررسى و تتبع اقوال در رؤیت هلال بى نظیر است,16 و از این جهت جاى گزین خوبى براى مفتاح الکرامه در این مبحث به شمار مى رود; چون مفتاح الکرامه کتاب صوم و رؤیت هلال را ندارد. نیز نجعه محقق شوشترى از لحاظ بررسى احادیث مسئله و نقد انظار پیشینیان, بى مانند است.
مسأله نماز و روزه در دو قطب و مناطق نزدیک به دو قطب نیز ظاهراً نخست بار در عروه و سپس در منابع بعدى به خصوص شروح و حواشى عروه مطرح شده است که این مطالب را نیز در این بخش گنجانیده ایم.
گفتنى است: کسانى که به مسائل هیوى و نجومى آگاهى کامل داشته اند, سخنشان از دقت و پختگى خاصى برخوردار است, مانند: سید ابوتراب خوانسارى در شرح نجاة العباد و مولى احمد نراقى در مستند. برخى که از این علم بى بهره بوده اند, دچار لغزش هاى بزرگى شده اند, مانند: شیخ یوسف بحرانى در حدائق.

(10)
در این بخش, در میان سخنان فقیهان نکات ناب و جالب توجه فراوان دیده مى شود که در این جا ده نمونه از آنها را نقل مى کنیم:
الف. ابن طاووس در اقبال سه بار تصریح مى کند که: بدون رؤیت و بدون اعمال قواعد هیوى و محاسبات نجومى, اوایل ماه هاى قمرى را به لطف الهى تشخیص مى دهد که البته یکى از کرامات بسیار اوست:
(فصل: واعلم أنّ الله تفضّل علینا بأسرار ربانیة وأنوار محمدیة ومبارّ علویة, منها: تعریفنا بأوائل الشهور وإن لم نشاهد هلالها, ولیس ذلک بطریق الأحکام النجومیة ولا الاستخارات المرویّة, وإنّما ذلک کما قلنا بالأمور الوجدانیة الضروریة, وإنّما نذکر من دلائل شهر رمضان أو علاماته أو أماراته لمن لم یتفضّل علیه بما تفضّل به علینا من هباته وکراماته, وإن لم یلزم العمل بها فی ظاهر الشریعة النبویة.17
وأعرف على الیقین من یعرف أوائل الشهور وإن لم یکن ناظراً إلى الهلال, ولاحضر عنده أحد من المشاهدین, ولایعمل على شىء ممّا تقدّم من الروایات, ولا بقول منجّم, ولا باستخارة, ولا بقول أهل العدد, ولا فی المنام, بل هو من فضل رب العالمین الذی وهبه نور الألباب من غیر سؤال, وألهمه العلم بالبدیهیات من غیر طلب لتلک الحال, ولکن هو مکلف بذلک وحده على الیقین حیث علم به على التعیین.18
…فیکون الظاهر بمعرفة الهلال على الیقین بدلالة من ربّ العالمین, قد تشرّف بما یعجز عنه شکر الشاکرین, والحمدلله الذی جعلنا بذلک عارفین.)19
هم چنین ایشان روایتى در باب هلال نقل مى کند که در منابع فعلى موجود نیست و قدیمى ترین منبع آن, اقبال است.20
ب. هم چنین یکى از ویژگى هاى اقبال اطلاعات دست اول در مورد هلال, و نقل از منابع متعددى است که امروزه در دست نیستند, مانند:
1. لمح البرهان از شیخ مفید;
2 و3. دو رساله از کراجکى در تأیید و ردّ عدد;
4. کتاب الحلال والحرام از ثقفى;
5. شرح النهایه از قطب الدین راوندى;
6. کتابى بدون نام که درباره اش مى گوید:
(وقد وجدنا تعلیقة غریبة على ظهر کتاب عتیق وصل إلینا یوم الرابع والعشرین من صفر سنة ستّین وستمئة بعد تصنیف هذا الکتاب, ونحن ذاکروها حسب ما رأیناه قریبة من الصواب.)21
ج. شیخ حر عاملى در فوائد طوسیه, دوازده توجیه براى احادیث عدد ذکر مى کند; یعنى بدون ردّ احادیث عدد, آنها را طورى معنى کرده است که منافاتى با احادیث رؤیت نداشته باشند.
د. سید محمد مجاهد در مصابیح فرعى زیبا نقل کرده که در آثار پیش از وى ندیده ام:
(الخامس: هل یجوز له الاختفاء من الناس بقصد أن لایثبت الهلال عنده أم یحرم ذلک؟ لم أجد مصرّحاً بأحد الأمرین, ولکن احتمال الجواز فی غایة القوة.)22
هم چنین ایشان از جدّش وحید بهبهانى مطالب فراوانى را نقل مى کند که در مصابیح الظلام وحید چاپ نشده است; زیرا مصححان مصابیح الظلام به کتاب الصوم مصابیح دست نیافته اند.
هـ. شیخ حسین کرکى در هدایة الأبرار مى گوید:
(ولیس کلّ خبر صحّ یجب علینا اعتقاد مدلوله والعمل به, لأنّه قد یکون ورد للتقیة, وما نحن فیه کذلک; فإنّ مسئلة تجویز السهو والخطإ على الأنبیاء من أشهر مذاهب العامة وکان الخلفاء من بنی العباس یبالغون فی ترویج القول بها, لیتمّ لهم ما یدّعونه من الإمامة الباطلة, فخرجت هذه الأخبار مخرج التقیة مع أنّ بعضها صریح فی ذلک.
وأمّا أخبار عدم نقص شهر رمضان فهی موافقة لبعض مذاهب العامة, وروى البخاری فی صحیحه ما یوافقها, فهی أیضاً محمولة على التقیة, وقد غفل الصدوق عن ذلک وعمل بها سهواً کما أفتى هو وغیره بمضمون أحادیث کثیرة وردت للتقیة إمّا لغفلة أو لعدم الاطلاع على ما یعارضها.)23
و. آیةالله شیخ محمدتقى آملى در مصباح الهدى با اشاره به برخى از سخنان سست, گوید:
(ولایخفى ما فیه من الوهن, بل الإنصاف حذف أمثال هذه الکلمات عن کتب الفقه, لأنّه یکشف عن قلّة اطلاع قائله على العلوم الطبیعیة والریاضیة, لکن فی الحدائق أصرّ على إنکار کرویّة الأرض کلّ الإنکار واستدعى مساعدة التوفیق لکتابة رسالة شافیة مشتملة على الأخبار الصریحة فی دفع القول بها. وهذا کما ترى, فاختلاف البلاد الشرقیة والغربیة فی المطالع والمغارب أمر وجدانی غیر قابل للإنکار.)24
ز. مرحوم آیةالله خویى براى تأیید نظر خویش; یعنى: عدم لزوم اشتراک آفاق, به تعبیر برخى دعاها و مسئله لیلةالقدر تمسک جسته است. پیش از ایشان میرزا محمد بن محمدعلى تبریزى و برغانى نیز به آن استدلال کرده اند:
(وجعل الشارع للعلم بذلک أمارات. منها: الرؤیة, ومنها: الشهادة, ولذلک لایسقط الشهور فی الآفاق الرحویّة, مع أنّ طلوع الشمس والقمر فیها لیس على هذا النحو المعروف. وبالجملة, إذا شهد العدل بالرؤیة فقد ثبت الهلالیة, فیلاحظ الساعات مع اختلاف المطالع….
ویؤیّده ـ بل ویشهد له ـ ما استفاض من الأخبار ـ بل تواترت ـ فی شرف لیلة القدر, وأنّها لیلة واحدة, وندب للناس طلبها والعبادة فیها بین لیال ثلاث, وقال الله تعالى: ستَنزّل الملئکة والرّوح فیها بِإذن ربّهم مِن کل أمر* سلامز وکذلک ملاحظة شهر ذی الحجة, وتعیین أیام فیه وتخصیصها بهلال مکة (زادها الله شرفاً) کما ترى. وجمیع ذلک لا یناسب تفاوت الشهور بالآفاق.25
بل الظاهر من جملة من الأخبار الواردة فی الأیّام الشریفة ـ کالعیدین والغدیر ونحوهما, ومنها: قول السجاد فی الجمعة والأضحى:
(اللهم إنّ هذا یوم مبارک میمون والمسلمون فیه مجتمعون… إلخ) ـ أنّ الواقع فی الخارج الاتحاد والمدار علیه, کما یعاضده السیرة, حیث لم یختلف أهل البلاد مطلقاً ولو کانت متباعدة فی حساب الشهور من الصدر الأوّل إلى الآن, وعلیه فاختلاف الأهلّة مجرّد فرض لا یکاد أن یتحقق.)26
ح. محقق شوشترى معتقد است که شیخ صدوق از قول به عدد عدول کرده و قائل به رؤیت شده است:
(ویکفى فی ردّ هذا القول کونه مخالفاً للأخبار المتواترة الدالة على کون العبرة بالرؤیة; ولذا رواه الکافی فی الباب النادر, ولم یعمل به إلاّ الصدوق فی فقیهه وفی خصاله, ورجع عنه فی مقنعه وکذا هدایته وأمالیه, قال فی أمالیه: (ومن صام قبل الرؤیة أو أفطر قبل الرؤیة فهو مخالف لدین الإمامیة).)27
ط. ایشان هم چنین در مفهوم عنوان هاى ابواب کتب حدیث, متذکر شده اند که: بین (باب نادر) و (باب النوادر) فرق است:
(کما أنّ قول المفید فی عددیّته: (فأمّا ما تعلّق به أصحاب العدد فی أنّ شهر رمضان لایکون أقلّ من ثلاثین یوماً فهی أحادیث شاذّة قد طعن نقّاد الآثار من الشیعة فی سندها, وهی مثبتة فی کتب الصیام فی أبواب النوادر, والنوادر هی التی لا عمل علیها) لیس قوله: (فی النوادر) بصواب, ففرق بین الباب النادر وأبواب النوادر, والأوّل هو الذی لایعمل بأخباره کما عرفته من الکافی دون الثانى, فقد نقل الفقیه أخبار العدد فی باب النوادر وأصرّ على وجوب العمل بها حتى قال: (إنّ من لم یعمل بها من الشیعة أُتّقی کما تُتّقى العامة). ذکرنا ذلک وإن لم یکن دخیلاً فی أصل المطلب حتى لایعتقد عدم صحة أخبار النوادر فی باقى الأبواب. و(النوادر) جمع النادرة وهی الشیء الممتاز, قال: (فلان نادرة زمانه) أی وحید عصره قلّما یوجد مثله.)28
یى.* محقق شوشترى نیز در نقدى بر سخن شیخ طوسى بر فرق بین (اصول) و (مصنّفات) تأکید مى ورزد:
(إنّ قوله: (إنّ متن الحدیث لا یوجد فی شیء من الأصول المصنّفة) خلاف الاصطلاح, حیث إنّ الأصول والمصنفات متغایران کما یشهد له أول فهرسته فی تألیف أحمد بن الحسین کتاباً قسم منه فی أصول الشیعة وقسم فی مصنفاتهم, وکان علیه أن یقول: (فی الکتب المصنفة) مع أنّه قال: (إنّ ابن رباح ذکر أخباره فی کتاب الصیام), لکن لم نقف على کتاب ابن رباح لنرى هل هو أصل أو تصنیف, لکن ما قلنا مناقشة لفظیة.)29

پى نوشت ها:
1. کسانى که در یک سال در گذشته اند, در صورت تشخیص ماه و روز وفات, آن که زودتر مرحوم شده پیش تر آمده است. براى نمونه: آیةالله سید احمد خوانسارى در ربیع الآخر و آیةالله شیخ محمدرضا طبسى در ربیع الاوّل سال 1405; و آیةالله شهید سید محمدباقر صدر و شیخ محمدجواد مغنیه هر دو در سال 1400, ولى مرحوم مغنیه پیش از آیةالله صدر, از دنیا رفتند. از این رو, آیةالله طبسى پیش از آیةالله خوانسارى و مرحوم مغنیه پیش از شهید صدر قرار گرفته اند.
2. یعنى در این بخش, علامه حلى ذیل شماره 21 آمده است.
3. گفتنى است که این بزرگواران بر مناسک حج امام خمینى حاشیه نزده اند, بلکه برخى از فاضلان, براى سهولت دسترس به فتاوى گوناگون, انظار آنان را ذیل مناسک امام درج کرده اند.
4. به جز کتب تفسیر که در بخش اول: آیات رؤیت هلال, و کتب حدیث و شرح حدیث که در بخش هفتم (احادیث رؤیت هلال), مطالب آنها را نقل کرده ایم.
5. رک: ذریعه, ج25/180.
6. رک: همان, ج24/295.
7. مجموع سخن ایشان در این کتاب درباره هلال این است: (وأمّا شهر رمضان فعلامته رؤیة الهلال) فیجب على من رآه وإن لم یثبت فی حق غیره (أو مضیّ ثلاثین یوماً من) هلال (شعبان) و إن لم یر هلال رمضان (أو قیام البیّنة) العادلة (بالرؤیة الهلال خ ل)), ولایکفی الشاهد الواحد وإن کان عادلاً. (کفایة المحصلین, ج1/270 و271).
8. ابوریحان بیرونى در الآثار الباقیة/73 گوید: (سنة القمر ثلاثمئة وأربعة وخمسون یوماً وخمس وسدس). این سخن را فخرالدین در ایضاح( ج1/250) با تفصیل نقل کرده و منبع اصلى کلام التنقیح الرائع, سخن فخرالدین است:
(لأنّ السنة الهلالیة ثلاثمئة وأربعة وخمسون یوماً وخمس وسدس یوم; لعود القمر إلى النقطة التی سار منها بحرکته الخاصة فی هذه المدة, فإذا کان أوّل السنة الماضیة السبت, کان أوّل السنة المستقبلة الأربعاء, لأنّ آخر ثلاثمئة وخمسین یوماً الجمعة, فإذا کملت العدد بأربعة أیّام کان کما قلنا, فاعتبر عدّ خمسة أیّام من الماضیة ویصام یوم الخامس ـ أو السادس فی السنة الکبیسة ـ وهی الخامسة من السنة المفروضة أوّلاً, وکذا فی کلّ خمس سنین).
محقق خوانسارى نیز در مشارق الشموس گوید: (السنة الهلالیة ثلاثمئة وأربعة وخمسون یوماً, وثمان ساعات وثمانیة وأربعون دقیقة) معلوم است که 8ساعت و48دقیقه مساوى است با 4ساعت و 1 روز, و 4ساعت و 48دقیقه و 1 روز.
9. شهید در دروس سایر مسائل حج ـ از جمله وظایف امیر الحاج ـ را هم خیلى عالى و جامع بحث کرده است, به طورى که خود وى نیز در پایان کتاب الحج دروس, ج1/501 گوید: (وقد أتینا منه بحمدالله فی هذا المختصر ما لم یجتمع فی غیره من المطوّلات, فلله الشکر على جمیع الحالات). و این ظاهراً بدین دلیل است که شهید بسیار به حج مشرف شده و ظاهراً سمتى هم داشته است و حتى پیش از دست گیرى منجر به شهادتش نیز مشرّف بوده است; زیرا در اشعارش خطاب به بیدمر حاکم شام گوید:
(فـی کـلّ عـامٍ لـنـا حــجّ وکـان لـنـا فی خدمة النجل فی ذی العام مختصر)
رک: الشهید الاول: حیاته وآثاره (باب دوم, فصل سوم) به قلم این ناچیز.
10. براى نمونه: امام خمینى پس از پیروزى انقلاب فتوى دادند که: در ثبوت اول ماه ذوحجه در مکه, متابعت از اهل سنت مطلقاً لازم و مجزى است, ولو با قطع به خلاف. در حالى که پیش تر در مسأله قائل به تفصیل بودند. (رک: مجلد چهارم این مجموعه.)
11. رک: جمع پریشان, ج2, مقاله (إرشاد الأذهان و دیگر آثار فقهى علامه حلى).
12. رک: سخنان آیةالله شیخ محمدتقى آملى در مصباح الهدى, که در مجلد چهارم همین مجموعه خواهد آمد.
13. رؤیت هلال, ج3/1627.
14. همان, ج4.
15. ذریعه, ج10/16, ش79; همان/20ـ19.
16. سید محمد مجاهد مناهل را بعد از وفات پدر بزرگوارش صاحب ریاض, و مصابیح را در دوران حیات ایشان نوشته است: زیرا از ایشان در مصابیح با دعاى (دام ظله العالى) و در مناهل با دعاى (قدّس سرّه) یاد کرده است.
17. رؤیت هلال, ج3/1549ـ1550.
18. همان/1551 و1552.
19. همان/1547.
20. همان/1551.
21. همان/1550.
22. همان/2120.
23. همان/1743.
24. همان, ج4.
25. همان.
26. همان.
27. همان.
28. همان.
29. همان.