شرق شناسى و شریعت اسلامى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


چکیده: هر چند درباره پدیده (شرق شناسى) دیدگاه هاى متفاوتى (مثبت و منفى) وجود دارد, اما بدون تردید شرق شناسى, حرکتى پربار در جهت استمرار و پویایى دستاوردهاى علمى, فرهنگى, فکرى در همه عرصه ها واز جمله موضوع مورد بحث ما یعنى (شرق شناسى و شریعت اسلامى) به شمار مى آید. روشن است که هر فعالیت علمى, اگر بر مبانى استوار و راهکارهاى مشخص مبتنى باشد, مى توان از طریق بررسى اصطلاحات و مطالب نوشته شده درباره آن, به نتایج ملموس دست یافت.
پژوهش حاضر در پى استقراى همه فعالیت ها و پژوهش هایى است که شرق شناسان کشورهاى مختلف, طى قرن هاى متمادى در زمینه شریعت اسلامى(فقه و احکام آن) انجام داده اند. این گونه پژوهش ها نیازمند مطالعه, مراجعه و تحقیقات فراوان است و همین امر بیانگر میزان اهمیت این مطالعات و نیز نقش آن در غنى سازى کتابخانه عربى ـ اسلامى است.
این پژوهش در دو فصل ارائه شده است: فصل اول به معناى لغوى و اصطلاحى شرق شناسى(استشراق), روند تاریخى آن و مهم ترین نظریه هاى مطرح درباره پیدایش, تحولات و مراحلى که پدیده شرق شناسى پشت سرگذاشته است, مى پردازد.
فصل دوم, مهم ترین و اصلى ترین بخش بحث, یعنى فعالیت هاى شرق شناسان را در زمینه شریعت اسلامى دربردارد. در این فصل مهم ترین کشورهایى که شرق شناسان از آن جا برخاسته اند و نیز پژوهش هاى آنان را با توجه به سیر تاریخ آن بررسى و آثار هر یک از آنان را در کنار نامشان ذکر کرده ام. البته ادعا نمى کنم که به همه آثار و پژوهش هاى موجود در این زمینه دست یافته ام;زیرا این بحث موضوعى گسترده است و شاخه هاى فراوانى دارد.
براى این که بحث از پشتوانه محکمى برخوردار باشد, بر آن شدم تا فعالیت هاى یکى از این مستشرقان را به عنوان نمونه اى ملموس, به طور مشروح ارائه دهم و علت انتخاب و نیز جایگاه علمى او را براساس مبانى مشخص علمى و از راه نقد علمى و سازنده تبیین کنم. پس از آن مهم ترین نتایج حاصل از بحث را برشمرده و در پایان منابع بحث را نام برده ام.
گفتنى است در طى مطالعاتم از منابع و آثار بسیارى بهره گرفتم که بارزترین آنها کتاب(الاستشراق) اثر نجیب العقیقى و(منهاج المستشرقین)(مجموعه بحث هاى گروهى از اساتید و پژوهشگران) است.
در پایان از خداوند متعال مى خواهم به ما براى خدمت به شریعت سمحه اسلامى توفیق عنایت فرماید.

پیشگفتار
شرق شناسان از ابتداى ارتباط خود با مشرق زمین, به شناخت زبان ها, ادیان, مذاهب, مناطق استراتژیک, آثار باستانى, درآمدهاى اساسى و سایر ظرافت ها و رموز آن همت گماشتند تا بتوانند در مطالعات و تحقیقات خویش, به نتایج قابل اعتمادى دست یابند. آنان در دانشگاه هاى کشورهاى خود, بخش هایى را براى بررسى این امور اختصاص دادند و آنها را به طور ویژه مورد توجه قرار دادند. علاوه بر آن, متخصصانى در هرزمینه, سفرهاى بسیارى به کشورهاى شرقى کردند و مسائل تاریخى, دینى, سیاسى, جغرافیایى, اقتصادى و… را مورد مطالعه قرار دادند. آنان براى این اقدام استثنایى, تلاش هاى طاقت فرسایى مى کردند و حتى گاه متحمل هزینه هاى مالى و جانى مى شدند. یکى از امورى که شایسته است مسلمانان به مطالعه و بررسى آن بپردازند, عملکرد شرق شناسان در زمینه شریعت اسلامى(فقه و احکام آن) است.
از آن جا که این موضوع گسترده است, بحث درباره آن نیازمند تخصص و دقت در واژه ها و اصطلاحات است و از این رو, تلاش کرده ام تا بیشتر اصطلاحات این موضوع را بررسى و معناى آنها را مشخص کنم. در این پژوهش, دستاوردها و اقدامات مثبت شرق شناسان مورد بررسى قرارگرفته است. البته ما تلاش ها و اقدامات آنان را در این زمینه کوچک نمى شماریم, اما برداشت هاى نادرست آنها از بسیارى از متون و اصطلاحات بر کسى پوشیده نیست. بدین جهت, آنان وجهه کار خویش را مخدوش کرده اند; چرا که در بسیارى از موارد, احکام و مسائل را اشتباه ترجمه کرده اند و در نتیجه, تغییر معنا منجر به تغییر حکم شرعى شده است.
هر چند برداشت هاى نادرست گاه بدون سوء نیت و در اثر عدم آگاهى از معناى درست واژه ها و اصطلاحات بوده است, اما در برخى موارد این اقدام, مغرضانه و براى تفرقه انگیزى بین مسلمانان و به شیوه هاى ناپذیرفتنى انجام گرفته است. آنان به سبب اهداف خاصى که بر بسیارى پوشیده نیست, به برخى از فرقه ها و مذاهب بدبین بوده اند.
به هر حال, برخوردهاى غیرعلمى آنان که گاه ناشى از جهل و ناآگاهى بوده است, پیامدهاى نامطلوبى به دنبال داشته است و از این رو, پژوهشگر بى طرف باید با گفته ها و نوشته هاى آنان با احتیاط برخورد کند و از تأثیرپذیرى و پیروى از آنها خوددارى ورزد تا از پیامدهاى نامطلوب آن در امان باشد.
پژوهش حاضر در دو فصل تنظیم شده است:
مبحث نخست از فصل اول, مربوط به حقیقت و تاریخ شرق شناسى و نیز پیدایش و تحولات آن است و مبحث دوم به انگیزه ها و اهداف شرق شناسان در انجام مطالعات و پژوهشهاى خود پرداخته است.
فصل دوم نیزاز دو مبحث تشکیل شده است:
در مبحث اول ـ که اصل بحث و هدف اساسى آن به شمار مى آید ـ مهم ترین مطالعات و تحقیقات شرق شناسان در ز مینه شریعت اسلامى به ترتیب کشورهایى که فعالیت شرق شناسى بیشترى داشته اند, بررسى و نام مستشرقان دو کشور براساس روند تاریخ به همراه تلاش ها و آثار مشهور آنان ذکر شده است. در مبحث دوم یک نمونه عینى از فعالیت هاى یکى از شرق شناسان ارائه و به علت انتخاب او و همچنین شیوه او در مطالعاتش پرداخته شده است و در پایان, نتایج مهم بحث و پس از آن منابع آمده است.
امیدوارم که در این زمینه حداقل تا اندازه اى موفق شده باشم و از خداوند متعال مى خواهم که مرا به سوى خیر و صلاح هدایت کند و عملم را خالص گرداند. همانا او بهترین سرپرست و بهترین یاور است.

فصل اول
مبحث نخست:معناى لغوى و اصطلاحى و روند تاریخى
واژه(استشراق) در زبان عربى از(شرق) یعنى محل طلوع خورشید گرفته شده است. (شرَّق) یعنى به سمت شرق رفت2. حرف(سین) در واژه استشراق, طلب را مى رساند; یعنى طلب مطالعه و بررسى آنچه در شرق است3. استعمال(سین) در این واژه مانند استعمال آن در این آیه شریفه است.
(و اذاستسقى موسى لقومه فقلنا اضرب بعصاک الحجر…)4;
هنگامى که موسى براى قوم خود در پى آب برآمد, گفتیم: با عصایت برآن تخته سنگ بزن.
واژه استشراق و مشتقات آن را ابتدا متجددان در ترجمه واژه (orientalists) به کار بردند, سپس از این اسم, فعل ساختند و گفتند: (استشراق).5 اروپاییان در تعریف شرق شناس(مستشرق) گفته اند او(کسى است که زبان و آداب مشرق زمین را عمیقاً مورد کاوش قرار دهد)6.
اما در مورد معناى اصطلاحى شرق شناسى گفته اند:(علمى است که زبان, میراث, تمدن و جوامع مشرق زمین و گذشته حال آنها را مورد مطالعه قرار مى دهد).7
به نظر مى رسد رابطه نزدیکى بین معناى لغوى و اصطلاحى وجود دارد. مطالعه و تحقیق درباره دنیاى شرق را اصطلاحاً استشراق(شرق شناسى) مى گویند و غربیانى را که این مطالعات و تحقیقات را انجام مى دهند, مستشرقان (شرق شناسان) مى نامند.(شرق شناسان گروهى از تاریخ نگاران و نویسندگان بیگانه هستند که بخش عمده زندگى خود را به مطالعه و بررسى در زمینه هاى تاریخى, دینى و اجتماعى جوامع اسلامى در مشرق زمین اختصاص داده اند).8
این افراد را گاه مستعرب(عرب شناس)9 مى نامند تا روشن شود که هر شرق شناسى, عرب شناس نیست;10 زیرا واژه (استعرب) تنها براى مطالعه و بررسى مسائل عرب به کار مى رود.
(شرق شناسان آن دسته از دانشمندان فرنگى[اروپایى] هستند که خود را وقف مطالعه و بررسى میراث شرق به طور کلى, و فرهنگ عربى, تاریخ عرب, اسلام, مسلمانان و علوم و آداب و اخلاق و سنت هاى آنان به طور خاص کرده اند.11 برخى معتقدند شرق شناسى یعنى(پرداختن غیر شرقیان و غیر عرب به مطالعه تمدن, زبان و معنویات مشرق زمین و نقش آن در تحول تمدن بشرى).12
بنابراین اصطلاح شرق شناسى تنها مختص کسانى نیست که عرب و فرهنگ عربى را بررسى مى کنند, بلکه به کسانى که به مطالعه زبان ها, آداب, تمدن ها و ادیان همه مشرق زمین با بخشى از آن ـ چه شرق دور, چه شرق نزدیک و چه شرق میانه(خاورمیانه) ـ مى پردازند, اطلاق مى شود.13
به نظر من اصطلاح شرق شناسى(استشراق) داراى تسامح است; زیرا معنایى که از آن به ذهن تبادر مى کند, مطالعه اسلام و مسلمانان است. شاید علت این امر کمرنگ جلوه دادن مفاهیم اسلامى از سوى محققان یهودى و مسیحى بوده باشد.
کاربرد کلمات(شرق) و(شرقیان) در ادبیات و نوشته هاى اهل شام و مصر در ابتداى قرن بیستم از این قبیل است که گاه به عنوان مأخذ مورد استناد قرار مى گیرد; مثلاً احمد شوقى در قصیده اى گفته است:
نصحت و نحن مختلفون دارا و لکـن کلنا فى الهم شرق14
یا حافظ ابراهیم گفته است:
الـم تعلمـوا انـا بـذخـرى نبـاغـة نفاخر اهل الشرق فى اى مجمع15
در حالى که مقصود, عرب و مسلمانان بوده اند. این مفهوم گسترده شرق شناسى بود, اما آنچه در این مبحث مورد نظر ماست, شرق شناسى در زمینه بررسى شریعت اسلامى است.

روند تاریخى پیدایش و تحولات شرق شناسى
در بین دانشمندان و پژوهشگران, هیچ دیدگاه مشترک و مورد اتفاقى درباره زمان پیدایش شرق شناسى وجود ندارد که این امر نشانگر گستردگى قلمرو شرق شناسى و ریشه داشتن آن در زمان هاى دور و نیز انگیزه ها و اهداف متفاوت آن است.
براى آگاهى از جوانب موضوع,باید دیدگاه هاى مطرح در این زمینه به طور کامل بررسى شود. در این بخش تلاش مى کنم تا بیشتر دیدگاه هاى موجود در این زمینه را به طور کوتاه بیان کنم و نظریات قابل ترجیح را مشخص سازم و سپس این دیدگاه ها را در چند مرحله تقسیم بندى کنم.
دیدگاه اول:تاریخ پیدایش شرق شناسى به قرن نخست میلادى باز مى گردد که(فلافیوس اریان) یونانى براى سیطره بر راه هاى تجارى,اطلاعات مفصلى را درباره خلیج فارس و حمله اسکندر جمع آورى کرد.16
دیدگاه دوم:تاریخ آن به راهبانى باز مى گردد که در آغاز شکوه ومجد اندلس براى علم آموزى به آن جا رفتند. برجسته ترین آنان, راهب فرانسوى (هربرت) بود که در سال 999م, در کلیساى روم به عنوان پاپ برگزیده شد. ویژگى بارز این راهبان, تخصص در تاریخ عربى ـ اسلامى و وضعیت دینى کشورهاى عربى بود و در نوشته هاى آنان, اندیشه هاى مخالف با پیامبر(ص) و دین اسلام بروز پیدا کرد; چرا که آثار آنان بر دروع وخرافات و مطالب تحریف شده استوار بود و این امر, یا ناشى ازجهل آنان به اسلام, و یا برخاسته از کینه توزى ودشمنى آنها با اسلام بود.17
از مهم ترین طرفداران این دیدگاه نجیب العقیقى است.
دیدگاه سوم: جنگ هاى صلیبى سرآغاز شرق شناسى است; زیرا در آن زمان بود که درگیرى سیاسى و دینى بین اسلام و مسیحیت آشکار شد.18
دیدگاه چهارم: شرق شناسى همزمان با جنگ هاى خونین بین مسلمانان و مسیحیان در اندلس, پس از غلبه (فونسو) بر طلیطله در سال 448 ق آغاز شد.19
دیدگاه پنجم: پیدایش شرق شناسى در قرن دوازدهم میلادى (سال 1143) بوده; قرنى که اولین بار قرآن به زبان لاتین ترجمه شد.20
دیدگاه ششم: بیشتر تاریخ نویسان و دانشمندان بر این باورند که (شرق شناسى رسماً از زمان تصمیم شوراى کلیساى وین در سال 1312م مبنى بر ایجاد کرسى زبان عربى, یونانى, عبرى و سریانى, در دانشگاه هاى فرانسه, لندن, بلونیا و سالامانکا آغاز شد).21
دیدگاه هفتم: شرق شناسى هنگامى پدید آمد که عرب احساس کرد باید از اسلام دفاع, و عوامل قدرت ساز براى دفاع از مردم خویش را شناسایى کند, به ویژه پس از سقوط قسطنطنیه در سال 1453 که مسلمانان با مسلح شدن به مفاهیم و مبانى اسلامى همچون سدّ محکمى در برابر گسترش مسیحیت ایستادند.22

تقسیم بندى دیدگاه ها
این دیدگاه ها را مى توان به سه مرحله تقسیم بندى کرد:
مرحله نخست: از تعامل اولیه اسلام و مسیحیت در قرن هشتم و دهم میلادى آغاز مى گردد و تا قرن هجدهم ادامه مى یابد. مطالعه اسلام در این مرحله, غالباً مغرضانه و متأثر از تعصب دینى بود; زیرا بیشتر شرق شناسان, متکلمان و الهیون, مسیحى بودند. کینه توزى برخى از این شرق شناسان تا بدان جا رسید که پس از مطالعه و تحقیق نسخه هاى خطى, اقدام به سوزاندن آنها مى کردند.
مرحله دوم: از قرن هجدهم تا نیمه قرن بیستم را شامل مى شود. در این مرحله دو جنبش روشنفکرى و رومانتیسم بر مطالعه اسلام تأثیر گذاشتند.
مرحله سوم: این مرحله از اواسط قرن بیستم آغاز مى شود. در این مرحله موضوعات و تحقیقات شرق شناسان, تقریباً به سمت بى طرفى و انصاف مى گراید; هر چند برخى از آنها هنوز از انصاف و بى طرفى دور هستند.23
حقیقت هر موضوع یا مسئله اى تنها پس از گذشت زمان روشن مى شود. بنابراین باید توجه داشت که فعالیت هاى آغازین شرق شناسى را هر چند مى توان نادیده گرفت, اما این فعالیت ها نمى تواند نمایانگر شرق شناسى جدید باشد که پدیده اى تکامل یافته, تخصصى و برخوردار از اصول و مکاتب و راهکارهاى خاص است.

نتیجه
مى توان گفت ارتباط عملى و اثرگذار غرب با تمدن عربى [اسلامى] از زمان ظهور نهضت اروپایى در قرن دهم میلادى یا اندکى قبل از آن آغاز شد. در آن زمان, شرق شناسان که گروهى از دانشمندان غربى و بیشترشان راهب بودند, ظهور یافتند. سازمان یافته ترین, گسترده ترین و پیوسته ترین فعالیت هاى شرق شناسى در واتیکان انجام مى گرفت تا از نتایج آن براى ردّ مذهب پروتستان که از واتیکان جدا شده بودند, استفاده شود. شرق شناسان مزبور, زبان عربى را نزد عرب هاى اندلس فرا گرفتند و نیز میراث و فرهنگ عربى را مطالعه کردند.پس از پیدایش یا اختراع صنعت چاپ در قرن پانزدهم میلادى, شرق شناسان نخستین کسانى بودند که به چاپ کتاب هاى عربى همت گماشتند. (انسان از انبوه کتاب هایى که از آثار ما چاپ کرده اند, شگفت زده مى شود. گویا این اختراع بزرگ تنها براى خدمت به این تراث و گسترش آن ایجاد شده بود و گویا در آن روزگار به جز میراث عربى, هیچ میراث انسانى دیگرى در اختیار مردم نبود).24 در تأکید این مطلب, مى افزاییم که : (تقریباً در این مسئله اتفاق نظر وجود دارد که شرق شناسى, حرکتى سازمان یافته است که از اواخر قرن هجدهم آغاز شد و در طول قرن نوزدهم نیز ادامه داشت. این حرکت پیش از آن که نتیجه کنجکاوى غربیان براى شناخت مشرق زمین باشد, حرکتى است در جهت اهداف و خواسته هاى تجارى ـ اقتصادى و اقدامات برترى جویانه و نیز اغراض تبلیغى مسیحیت).25
در بخش بعد به این مطلب خواهیم پرداخت.
آرى, فعالیت هاى شرق شناسان براى احترام و اهتمام به میراث ما نبود, بلکه به خاطر نیاز آنان به گنج هاى علمى و معرفتى نهفته در آن بود و در پرتو آن توانستند به اهداف [علمى] خود برسند. از سوى دیگر, این فعالیت ها برخاسته از نیت هاى پلید و کینه توزانه آنان در تبلیغ مسیحیت, مبارزه با اسلام و استعمارگرى در شکل هاى گوناگون سیاسى, نظامى, اقتصادى, راهبردى, فرهنگى و … بود.

مبحث دوم: انگیزه ها و اهداف شرق شناسى
تعیین زمان خاص کشور مشخص ـ چه اروپایى, چه آمریکایى و چه غیر آنها ـ براى پدیده شرق شناسى کار آسانى نیست; زیرا همه این عوامل زمانى و جغرافیایى, هدف واحد دارند. شرق شناسى یک پدیده تاریخى ـ فرهنگى پیچیده و چند بعدى است و از این رو, نمى توان پیدایش آن را تنها ناشى از یک عامل دانست, بلکه باید براى شناخت مجموعه عواملى که در طول زمان در پى ریزى شرق شناسى و نیز تحول آن در طول چند قرن نقش داشته اند, آن را به طور جدى و فشرده مورد مطالعه تحلیلى قرار داد.
انگیزه هاى متعددى شرق شناسان را به مطالعه شرق شناسى واداشته است و در مجموع مى توان گفت موضع گیرى آنها در برابر شرق و میراث آن منفى بوده است. در این بخش مى کوشیم تا انگیزه ها و عواملى را که موجب پیدایش پدیده شرق شناسى شده است, کشف و سپس آنها را بر اساس میزان اثرگذارى در تحول شرق شناسى تجزیه و تحلیل کنیم.

1. انگیزه دینى و تبلیغى
گسترش دین آسمانى و شریعت سمحه اسلام در سراسر جهان و نیز پیامدها فکرى, سیاسى, اخلاقى و رفتارى آن, در همه عرصه ها و زمینه ها, اندیشه ها و دیدگاه هاى سیاسى, امپراطورى مسیحى روم را تحت تأثیر قرار داد. امپراطورى روم خود را تنها طلایه دار دین مسیح در جهان غرب و دیگر مراکز دینى و سیاسى ـ که از نظر قدمت و اثرگذارى از آن ضعیف تر بودند ـ مى دانست . تعامل فکرى و فرهنگى گسترده بین اسلام و مسیحیت, از اندلس که تا مدت هاى طولانى پذیراى غربیانى بود که تحت تأثیر فرهنگ اسلامى و مبانى فکرى و فرهنگى آن بودند, آغاز شد. این امر به خاطر آن بود که آموزه هاى اسلامى روشن, ساده و عارى از هر گونه پیچیدگى و انحراف بود. همین امر بزرگان دینى مسیحیت را به تعامل با اسلام سوق مى داد. نقل شده است هنگامى که در اندلس اسلام و مسیحیت در کنار هم قرار گرفتند و مسیحیان با شور و اشتیاق به مطالعه اسلام رو آوردند, این امر نظر بزرگان دینى و مسیحیت را جلب کرد; به گونه اى که اسقف (فارو) از این که بسیارى از مسیحیان شعر عربى مى خوانند و فلسفه و فقه اسلامى را نه براى ردّ اسلام, بلکه براى تقویت زبان عربى خود و سخن گفتن شیوا و روان به ز بان عربى مطالعه مى کنند ـ در حالى که آنان نمى توانستند به طور صحیح به زبان لاتین بنویسند و حتى کم کم زبانشان را فراموش کردند ـ گلایه کرد.26
روشن است که نخستین و مهم ترین انگیزه و هدف شرق شناسان در قرن دوازدهم میلادى و قرن هاى بعد از آن, تبلیغ مسیحیت بود; از این رو, پدیده شرق شناسى به وسیله راهبان پایه گذارى شد27.
پیشرفت تمدن عربى ـ اسلامى, اروپا را بر آن داشت که علوم و میراث شرق را بشناسد و از سویى تعصب کلیسا باعث شد که حقایق را زیر پا گذارند و اسلام را زیر سؤال برند و امتیازات و نقاط قوت آن را منفى جلوه دهند; تا آن جا که اسلام را دینى خشک و متحجر و غیر قابل پیشرفت خواندند و تصویرى غیر حقیقى و تحریف شده از اسلام منعکس کردند,اما حقیقت تکذیب شدنى نیست:(بزرگ سخنى است که از دهانشان برمى آید ,[آنان] جز دروغ نمى گویند)28.
بدین جهت مى توان گفت که دروغ بستن به اسلام و پیامبر و قرآن کریم یکى از ویژگى هاى بارز شرق شناسان شده است.
اما هنگامى که ارتباط غرب با شرق گسترش یافت, حقیقت براى بسیارى از غربیان آشکار گشت و در نتیجه اعتماد خود را به کتاب هاى شرق شناسان را از دست دادند. براى نمونه, مى توان به کتاب (الابطال) نوشته (کارلایل)29 اشاره کرد. وى در این کتاب تصویر درخشانى از زندگى پیامبر ارائه مى کند, اما نه به عنوان پیامبر الهى بلکه صرفاً به عنوان یک قهرمان بزرگ.30
وى در این کتاب به مقام نبوت جسارت کرده و پیامبر اکرم را همسطح دیگر قهرمانان قرار داده است, اما در عظمت مقام پیامبر همین بس که خداوند او را رسول خود و خاتم پیامبران خوانده است. (البهى) در این باره مى نویسد:
مهم ترین عاملى که اروپاییان را به شرق شناسى واداشت, در درجه اول عامل دینى بود; زیرا جنگ هاى صلیبى اثر بسیار تلخى در دل آنها به جا گذاشته بود; تا آن جا که منجر به اصلاح دینى در مسیحیت شد. مسیحیان و پروتستان و کاتولیک احساس مى کردند که سخت نیازمند بازنگرى در شرح کتاب هاى دینى و همچنین فهم آنها بر اساس تحولات نوینى که جنبش اصلاحى پدیدآورده بود, هستند و از این رو, آنان به مطالعه متون عبرى و به دنبال آن متون عربى ـ اسلامى رو آوردند; زیرا زبان عربى براى فهم زبان عبرى ضرورى بود.31

2. انگیزه سیاسى و استعمارى
پدیده شرق شناسى به دنبال تعریف حوزه هاى استعمارى, سیاسى, راهبردى, باستانى, فرهنگى و تاریخى مشرق زمین به طور عام و کشورهاى عربى به طور خاص است; چرا که این کشورها زیر بناى دینى, فرهنگى و اقتصادى تمدن اسلامى به شمار مى آیند. این عامل یک عنصر کاربردى در خدمت راهکارهاى سیاسى غرب براى استعمارگرى است و از این رو, از شرق شناسان فعّال در کشورهاى عربى و اسلامى خواسته مى شود تا زبان عربى را به خوبى فرابگیرند و در فنون شرقى مهارت یابند. گذشته از این, برخى از شرق شناسان حرص خاصى در انجام کار خود داشتند و همین عامل باعث مى شد تا مسئولیت هایى را که دولت هاى استعمارگر بر اساس برنامه هاى تنظیم شده از آنان درخواست مى کردند, بر عهده بگیرند. از این رو, شرق شناسان تلاش کردند مسلمانان را در مسائل اعتقادى دچار تردید کنند و میراث اسلامى را در نزد آنها کم اهمیت جلوه دهند و دولت هاى استعمارگر نیز انواع کمک ها و امکانات را در اختیارشان قرار مى دادند; از جمله این شرق شناسان (گلدزیهر) یهودى است که اطلاعات فراوانى را به کشور آلمان فرستاد و از این راه تصویر عجیب و متناقضى از میراث عربى ـ اسلامى نشان داد.32
طمع کشورهاى غربى به منابع و میراث شرق حتى پس از شکست در جنگ هاى صلیبى نیز کاسته نشد و دولت هاى غربى, شرق شناسان را در سفارتخانه هاى خود به کار گماشتند تا با مطالعه تاریخ, زبان, عقاید, آداب و ثروت هاى شرق خدمت بزرگى به غرب ارائه دهند; چرا که با شناخت این امور به راحتى مى توان به اسرار قدرت و ثروت پى برد. همین امر دولت هاى غربى را بر آن داشت تا پس از تسلط نظامى بر شرق, بعد از جنگ جهانى اول در صدد تسلط بر زیرساخت ها و تکیه گاه هاى شرق, متزلزل کردن قدرت روحى و معنوى مسلمانان, غارت منابع و ثروت ها, فتنه انگیزى و اجراى سیاستِ (تفرقه بینداز و حکومت کن) برآیند.33 بنابراین حرکت شرق شناسى, چه در گذشته و چه در قرن حاضر, به طور مستقیم یا غیر مستقیم در خدمت استعمار بوده و مغرضانه یا غیرمغرضانه به تمدن عربى ـ اسلامى ستم کرده است.34
هیئت هاى دیپلماتیک نیز تاکنون نقش شرق شناسى داشته اند; چرا که بسیارى از اعضا و کنسول هاى آنها از کسانى بوده اند که در زمینه شرق شناسى فعالیت داشته و درباره عرب و اسلام مطالب بسیارى نوشته اند. براى نمونه, مى توان به (بوکون) کنسول فرانسه در شهر حلب,(کلرمهون) کنسول فرانسه در قدس و سپس در آستانه, و (بوتى) نماینده دولت فرانسه در مراکش (مغرب) اشاره کرد.35

3. انگیزه علمى ـ فرهنگى
هر چند این انگیزه شرق شناسان تقریباً جنبه مثبت داشته است, اما تنها گروه بسیار اندکى از آنها به دلیل اشتیاق علمى و حقیقت جویى به مطالعه اسلام و تمدن اسلامى پرداخته اند. شرق شناسانى که داراى این انگیزه بوده اند, طبیعتاً از هوا و هوس و کینه توزى به دور بوده اند; از این رو, تحقیقات و بررسى هاى آنان به واقعیت نزدیک تر و بیشتر بر شیوه هاى علمى صحیح مبتنى بوده است. با این همه, در نوشته هاى آنان نیز مطالب نادرست و نقاط منفى بسیارى وجود دارد که یا به سبب ناآشنایى شان با زبان عربى و یا ناشى از کینه توزى و حیله گرى آنهاست. براى نمونه, (بروکلمن) 36 کتاب (ذبائح اهل الکتاب) اثر شیخ مفید درباره حلال یا حرام بودن حیوانات ذبح شده به وسیله اهل کتاب را تحت عنوان (رساله اى در جنگ هاى یهود و مسیحیت) ترجمه کرد. (گلدزیهر)37 نیز همین اشتباه را مرتکب شد. این امر,به سبب دشمنى با اسلام یا درک نادرست از آن و یا به دلیل اثرپذیرى از مفاهیم غربى است که با مفاهیم شرقى و به ویژه اسلامى تفاوت اساسى دارد.
به هر حال, انگیزه شرق شناسان در مسائل علمى محض و گرایش فرهنگى آنان به آشنایى با معارف, علوم, شریعت و تمدن اسلامى, از آن جهت بود که تمدن اسلامى در آن دوره, در اوج شکوفایى و پیشرفت خود قرار داشت. باید به این نکته توجه داشت که نهضت شرق شناسى به طور کلى داراى جنبه علمى ـ فرهنگى است و رهبرى و هدایت آن را غربیانى به عهده داشتند که خود را وقف مطالعه اوضاع فرهنگى, اجتماعى و سیاسى شرق کرده بودند; زیرا فرهنگ نقش بسیار مهمى در حیات امت ها و جوامع انسانى دارد. هدایت نهضت شرق شناسى بیشتر به دست کسانى بود که خود را رهبر دینى مى دانستند و زندگى خود را وقف خدمت به دین خود کرده بودند و تلاش مى کردند تا به بررسى ها و تحقیقات خود رنگ علمى و بى طرفى بدهند. گذشته از آن, مبلغان مسیحى نیز آشکارا در این زمینه مشغول فعالیت بودند که به آن اشاره شد.

4. انگیزه تجارى و اقتصادى
آشنایى غربیان با منابع طبیعى, وضعیت بازارهاى تجارى, صنایع و همچنین وجود مهم ترین مواد اولیه در مشرق زمین, آنها را بر آن داشت تا از یک سو, در کشورهاى شرقى بازارهایى را براى فروش کالاهایشان پدید آورند و از سوى دیگر, کوشیدند که از تأسیس صنایع مادر در این کشورها جلوگیرى کنند تا در نتیجه, بازار آنها بازارى مصرفى باقى بماند. به این منظور, آنها مواد اولیه را به قیمت ناچیز از کشورهاى شرقى مى خریدند و کالاهایى را که با همان مواد ساخته بودند, به قیمت هاى هنگفت به آنها مى فروختند. روشن است که این انگیزه اقتصادى نقش مهمى در پویایى و تقویت حرکت شرق شناسى داشته است.
البته مى توان انگیزه اقتصادى را که در اثر حرکت استعمارى پدید آمده بود, مرتبط با اهداف علمى دانست; زیرا شرق شناسى پیشه اى علمى بود که افراد کارآمد و متخصص براى آن به کار گرفته مى شدند. استادان زبا ن هاى شرقى در قرون میانه, در مقابل کار خود مزد مى گرفتند و نخستین شرق شناسان و ثروتمندان نیز در برابر تلاش خود براى پایه گذارى نهضت اروپایى در استفاده از برکات و ثروت هاى کشورهاى عربى, پاداش خوبى دریافت مى کردند. کشورهاى استعمارگر کمک هاى فراوان و گوناگونى به برخى از شرق شناسان ارائه دادند و همین امر در آنها انگیزه اقتصادى و شخصى پدید آورد.(نجیب العقیقى) در این باره مى نویسد:
هنگامى که بیشتر کشورهاى غربى در صدد برآمدند تا با کشورهاى شرقى رابطه سیاسى برقرار کنند و از میراث و ثروت هاى آنها بهره ببرند و حتى بر سر استعمار این کشورها به رقابت پرداختند, هر کشور غربى شرق شناسان خود را مورد تکریم قرار داد و پادشاهان آن کشورها آنان را در شمار نزدیکان و امین اسرار خود قرار دادند, آنان را در قالب نیروهاى نظامى و دیپلماتیک به کشورهاى شرقى اعزام کردند, به آنها پست و مقام دادند, در سفر و حضر آنان را از نظر مالى به طور کامل حمایت کردند, لقب هاى شرافتمندانه به آنها دادند و آنان را به عضویت مجامع علمى درآوردند.38
انگیزه هاى دیگرى نیز وجود دارد که مى توان آنها را ضمن انگیزه هاى ذکر شده گنجاند; مانند انگیزه هاى استراتژیکى و محیطى و در این میان, انگیزه دینى و تبلیغى از چند جهت اهمیت بیشترى دارد:
1. کشورهاى اسلامى ـ عربى از نظر فکرى,سیاسى, اجتماعى, فرهنگى و… جایگاه بسیار مهم و ویژه اى در جهان شرق دارند.
2. شرق و به ویژه دنیاى اسلام از نظر استراتژیک و منابع و ثروت هاى طبیعى بسیار حائز اهمیت است.
3. از آن جا که جنبه تشریعى و فقهى یعنى همان احکام عملى جایگاه مهمى در اسلام دارد, شرق شناسان براى رسیدن به اهداف خود, اهتمام خاصى براى مطالعه در این زمینه قائل شده اند.
4. بارزترین شکست نظامى غرب, در جنگ هاى صلیبى رخ داد. این جنگ ها با انگیزه هاى پلید و مقاصدى خطرناک و در اثر انحطاط فرهنگى غرب به پا شد که خود ناشى از تحریف کتاب مقدس و بى توجهى فکرى و عقیدتى به آن و در نتیجه عدم پایبندى حقیقى به آن بود. از این رو, غربیان پس از شکست هاى پیاپى در جبهه نظامى, شرق شناسى را به عنوان راهکارى براى ایستادن در برابر زبان گفتگوى فکرى و عقیدتى اسلام ـ که نماد آن قرآن کریم است ـ برگزیدند.
در این زمینه شرق شناسان بسیارى در قالب هیئت ها, شخصیت ها, مؤسسه ها و مانند آن به شیوه هاى گوناگون و به طور آشکارا, یکى پس از دیگرى به کشورهاى شرقى سرازیر شدند. به همین دلیل, در برخورد با بررسى ها و تحقیقات شرق شناسان, باید جنبه احتیاط را رعایت کنیم و به دنبال کشف اهداف واقعى آنان باشیم.

فصل دوم
در این فصل که محور اساسى بحث به شمار مى آید, به جنبه استقرایى و تطبیقى بحث خود مى پردازیم و برجسته ترین شرق شناسان سراسر جهان را که در زمینه شریعت اسلامى (فقه و احکام) پژوهش کرده و کتاب نوشته اند, بر اساس کشورهایشان معرفى مى کنیم و آثار و فعالیت هاى هر یک را بر اساس روند تاریخى برمى شماریم. البته ادعا نمى کنم که توانسته ام همه فعالیت هاى شرق شناسان را در این زمینه شناسایى کنم; هر چند در این راه سخت کوشیده ام. این فصل شامل دو مبحث است: در مبحث اول, فعالیت شرق شناسان سراسر جهان در زمینه فقه اسلامى و در مبحث دوم فعالیت هاى یکى از این شرق شناسان به عنوان نمونه بررسى شده است.

مبحث اول: فعالیت هاى شرق شناسان در زمینه فقه اسلامى
کشورهاى بسیارى در این زمینه علمیِ دقیق فعالیت داشته اند. در این جا کوشیده ام فعالیت شرق شناسان هر کشور را به طور جداگانه ارائه کنم تا میزان تلاش علمى هر کشور در این زمینه روشن گردد. شرق شناسان هر کشور را نیز به ترتیب تاریخى نام برده ام.

شرق شناسان فرانسه
فعالیت شرق شناسان در فرانسه در اواسط قرن سیزدهم میلادى آغاز شد و در قرن شانزدهم با تأسیس دانشکده پادشاهى براى تدریس زبان هاى بیگانه اهتمام به این امر افزایش یافت و در قرن هفدهم این فعالیت ها به سبب عوامل دینى و سیاسى شتاب بیشترى گرفت.39
شایان ذکر است که فرانسه تنها کشور اروپایى است که در زمینه شرق شناسى از مرزهاى مشرق زمین فراتر رفته و کشورهاى عربى را در شرق و غرب مورد مطالعه قرار داده است, به ویژه کشورهاى الجزایر, تونس, قاهره,دمشق و بیروت را که تعداد زیادى از شرق شناسان در لباس کشیش یسوعى در دانشگاه قدیس یوسف مشغول فعالیت بوده اند.40 پس از آن آمریکا, انگلستان و آلمان نیز براى رسیدن به اهدافشان اقدام به تأسیس آموزشگاه و دانشگاه در شرق کردند.
برجسته ترین شرق شناسان فرانسوى عبارت اند از:
1. پوستل (Postel , G, 1505 ـ 1581م). وى کتابى درباره آداب و شریعت مسلمانان نوشته است.
2. فرانسو پتى (P, etis, 1653 ـ 1712). او چهار نسخه خطى را درباره فرقه دروز41 را ترجمه کرده است.
3. دوکوروى (du Caurroy, 1775 ـ 1835). از مهم ترین تألیفات او (شریعت اسلامى در مذاهب اسلامى) است.
4. دوساسى (de Sacy, 1758 ـ 1838). وى الگوى شرق شناسان در عصر خود شمرده شده است. همه دانشمندان اروپایى از او پیروى کرده اند و پدیده شرق شناسى را در کشورهاى خود براساس شیوه او سامان داده اند. وى کتاب (روح الشرایع) را تألیف کرده و درباره فرقه دروز نیز مطالبى نوشته است.
5. پوتیر (Pauthier, G, 1800 ـ 1873). (مذاهب فقهى مسلمانان) اثر اوست.
6. دکتر پرون (Perron. A, 1802 ـ 1876). کتاب (مختصرفى فروغ المالکیة) را از سیدى خلیل و (میزان الشرع الاسلامى) را از شعرانى ترجمه کرده است.
7. بلین (Belin, 1817 ـ 1877). فعالیت هاى او عبارت اند از: بررسى کامل اوقاف اسلام, بررسى مذهب مالکى در زمینه جهاد, وقف و زکات,بررسى فتاواى مربوط به مسیحیان ساکن در سرزمین هاى اسلامى (احکام اهل ذمّه).
8. آریستید مار (A. Marre, 1823 ـ 1918). وى کتاب بهاءالدین عاملى, یکى از فقهاى امامیه ساکن جبل عامل در لبنان را که در سال 1912 در کلکته چاپ شده بود, منتشر کرد.
9. دوگا (Dugat. G, 1824 ـ 1894). دوگا کتابى تاریخى درباره فقها و فلاسفه مسلمان سال هاى 632 تا 1358 هجرى را نگاشته است.
10. دى مینارال (D. meynaral, 1826 ـ 1908). او درباره محمد بن الحسن الشیبانى, فقیه مذهب حنفیه, به تحقیق پرداخته و کتاب (مجموعة شرائع تتعلق بالمسلمین) را ترجمه کرده است.
11. فگنان (Fagnan. M. E, ولادت: 1846). وى در بلژیک تولد یافت و در پاریس فارغ التحصیل شد. آثار او عبارت اند از: فقه مقارن در مذهب مالکیه از سیدى خلیل در سال 1889, ترجمه کتاب (الاحکام السلطانیه) اثر ماوردى (1915), ترجمه کتاب (الخراج) از ابویوسف (1921), بررسى جهاد (جنگ مقدس) در فقه مالکى (1908), ازدواج در اسلام (1909).
12. هرت (Huart , cl, 1854 ـ 1927). وى یک قصیده کردى قدیمى را تحت عنوان نماز قانونى (شرعى) در اسلام که در آن به بیان شرایط نماز و ارکان و انواع آن پرداخته شده است, به زبان فرانسه ترجمه کرده است (1895).
13. باست (R. Basset, 1855 ـ 1924). او کتابى تحت عنوان نماز مسلمانان در چین (1878) نوشته است.
14. هنرى لامنس یسوعى 42 (H. Lammens , ph, 1862 ـ 1937). او تحقیقات متعددى در زمین فقه اسلامى داشته است که مهم ترین آنها عبارت اند از: حج در مکه (1902), نظر اسلام درباره هنرهاى تصویرى (1915), عقاید و نظام هاى اسلامى (1962), فقه اسلامى (1934).
15. جان ارتورکى (J. Arthorki, 1874 ـ 1928). ارتورکى کتاب (الاشربة) ابن قتیبة را منتشر کرده است.
16. ویلیام مارسى (W. Marcais, 1874 ـ 1956). وى با فقهایى که علوم اسلامى را تدریس مى کردند,ارتباط داشت و مطالعات عربى و علوم اسلامى را به بهترین شکل در (مجمع الکتابات و الآداب) منعکس کرد.
17. امیل امار (Amar . EM,ولادت: 1883). امار تحقیق مدوّن و بزرگى در فقه مالکى ارائه کرده است.
18. هنرى برونو (H. Bruno, 1888 ـ 1948). آثار او عبارت اند از: نظام مالى در اسلام, و مسئولیت اشیاى ساکت در مذهب مالکى (شاید منظور او موجودات غیر ناطق (حیوانات بوده است).
19. اوکتاف پیسل (O. Pesle, 1889 ـ 1947). آثار او عبارت اند از: قسم در شریعت اسلامى, حقیقت فقه اسلامى, و نیز کتاب (فرزند خواندگى, وصیت, ازدواج, ارث, کفالت و هبه در اسلام).
20. لئون برشیه (L. Bercher, 1889 ـ 1955). آثار او عبارت اند از امر به معروف و نهى از منکر از نظر غزالى, و مقالات متعدد در فقه اسلامى.
21. لوبینیاک (Loubigniac, 1892 ـ 1946). آثار لوبینیاک عبارت اند از: تقسیم ارث در اسلام, صورتگرى در شرع اسلام, نظام آبیارى در اسلام, بیع پیش فروش در اسلام.
22. لوى پراونشل (Levi. Provencal, ولادت: 1894). تصحیح کتب فقهى و ترجمه بخشى از صحیح بخارى (1928) از جمله فعالیت هاى اوست.
23. برانشویگ (B. Branschving, ولادت: 1901). آثار و تحقیقات فقهى متعددى دارد; از جمله بیان شک در اسلام, آراى اجتماعى در فقه اسلامى, بررسى فقه اسلامى از قرن دهم هجرى.
24. لاتور (Lator, E T, ولادت: 1904). مهم ترین تحقیق فقهى او (نگاهى به شریعت اسلامى) (1945) است.
25. لاوست (Laoust, ولادت 1905). او تقریباً در فقه ابن تیمیه تخصص دارد و آرائى را در مورد مذهب ابن تمیمه مانند شاهد گرفتن براى طلاق و غیر آن ارائه داده است. همچنین مقالاتى را درباره ابن حنبل نوشته است.
26. لپان جوینویل (Lapanna Joinville, ولادت: 1905). وى درباره نسبت مالکیت بین همسران در مذهب مالکى و موضوعاتى همچون: خانواده,ازدواج, نفقه, طلاق و غیر آن در فقه اسلامى تحقیق کرده است.
27. جنون رن (Guenon Rene, درگذشت: 1951). او به مطالعات اسلامى و به ویژه فقهى توجه داشت و سرانجام اسلام آورد و به مذهب اسماعیلیه گرایید.
28. لسیانى (Luciani). لسیانى بخش وصیت و بیع از کتاب صحیح بخارى و بخش بیع از کتاب الموطأ اثر مالک را ترجمه کرده است.
29. انگیر (Angeer). کتاب (الاحکام السلطانیة) اثر ماوردى را چاپ و به زبان فرانسوى ترجمه کرد(1902).
30. پلتیه (Peltier). آثار او عبارت اند از: ترجمه بخش وصیت از کتاب صحیح بخارى (1909),ترجمه بخش بیع و خیار از کتاب صحیح بخارى (1910), ترجمه بخش بیع از کتاب الموطأ مالک بن انس(1911).
31. باسکه (Bousquet G. H). تحقیقاتى در این موضوعات داشته است: ازدواج مشروط, گزیده فقه اسلامى از مذهب شافعى, فقه اسلامى و عرف در شمال آفریقا, سرّ شکل گیرى فقه و اصول فقه, وصیت, طهارت و تطهیر در اسلام, و مختصرى از فقه مالکى.

شرق شناسان آلمانى
شرق شناسى آلمان به سبب پویایى و نشاط فراوان در مطالعات فقهى, پیشاپیش جنبش شرق شناسى قرار دارد; زیرا مبتنى بر حرکتى بود که به جدایى لوتر از واتیکان (1483 ـ 1546) انجامید. وى قدرت پاپ را به چالش کشید و به وسیله تورات که زیربناى عهد جدید است, با او به مبارزه پرداخت.
برجسته ترین شرق شناسان آلمانى عبارت اند از:
1. وستنفلد (Wustenfeld, 1808 ـ 1899). آثار او عبارت اند از: تاریخ امام شافعى, و تهذیب الاسماء اثر نووى.
2. مرقس یوسف مولر( M. J Muller, 1809 ـ 1874). او کتاب ابن رشد مالکى را به زبان اسپانیولى ترجمه کرد.
3. مارتین هارتمن (M. Hartmann, 1851 ـ 1918). آثار او عبارت است از: عقیده و فقه اسلامى (1908), و قانون در اسلام (1914). ظاهراً منظور او از قانون, اقدامات قضایى و جنایى در اسلام است.
4. فرانکل (Fraenkel, S, 1855 ـ 1909). آثار او عبارت اند از: قانون اسلامى (ظاهراً مقصود او فقه اسلامى است) و تألیفى درباره اسلام و حضرت محمد(ص).
5. سیبولد (Seybold G. f, 1859ـ 1921). کتاب واجبات در اسلام را تألیف کرده است (1914).
6. میتواخ (Mittwoch , Fug, 1867 ـ 1949). کتاب هاى (منشأ نماز و دیگر شعائر در اسلام (1911)) و (فتاواى اسلامى (1926)) (شامل پرسش هاى فقهى و پاسخ آنها) را نگاشته است.
7. کارل بروکلمان (G. Brokelmann, ولادت: 1868). از مهم ترین تألیفات او (تاریخ الأدب العربى) است که شامل بسیارى از مسائل فقهى مى شود; مثلاً درباره کتاب فقهى (ذبائح اهل الکتاب) از شیخ مفید, نوشته است, اما آن را اشتباه ترجمه کرده است.43
8. فریدریش کرن (Fr. Kern, 1874 ـ 1921). درباره مذهب امام شافعى و مذهب ابوحنیفه تحقیق کرده است.
9. ماکس هورتن (M. Horten , 1874 ـ 1945). فقه در اسلام (1913) از آثار اوست.
10. رودلف اشتروتمن (Rudolf Strothmann, 1877 ـ 1960). او تحقیقات متعددى در زمینه مذاهب فقهى اسلامى مانند: زیدیه, شیعه, اسماعیلیه و غیر اینها انجام داده که از سال 1912 تا 1952 به طول انجامیده است. همچنین (فقه الزیدیه) یعنى فقه امام زید بن على بن حسین را تألیف کرده است.
11. برگستراسر (Bergstrasser. G, 1886 ـ 1942). وى احکام شریعت اسلامى را بر مذهب حنفى تصنیف کرده است. او در سال 1911 از دانشگاه لیبزیگ گواهى تدریس علوم اسلامى را دریافت کرد.
12. هلموت ریتر (Hellmut Ritter, 1892 ـ 1971). او در علوم اسلامى مشارکت بسیار چشمگیرى داشته است و هیچ یک از شرق شناسان به سطح و مرتبه او نمى رسند. او همه علوم اسلامى را فرا گرفت.44
13. ژوزف شاخت (J. Shecht, 1902 ـ 1969). او کتاب هاى (الحیل و المخارج) خصاف, و (الحیل فى الفقه) ابوحاتم قزوینى, (الشفعة) طحاوى را منتشر و تاریخ فقه اسلامى را تألیف کرد. نکته مهم تر این که او در فقه اسلامى متخصص بود.

شرق شناسان انگلیسى
شرق شناسى در انگلیس از زمان هاى بسیار دور و به ویژه در زمینه مطالعه در شریعت اسلامى و میراث عربى ـ اسلامى آغاز شده و مانند بیشتر مطالعات شرق شناسى در جهان, کینه توزانه و فاقد بینش علمى دقیق در طرح مسائل بوده است. بارزترین شرق شناسان انگلیسى عبارت اند از:
1. سر ویلیام جونز (Sir William, Jones, 1746 ـ 1817). او چندین تألیف در زمینه شرع اسلام داشته است; از جمله: السراجیة فى علم الفرائض و المواریث الاسلامیة از سراج الدین السخاوى چاپ کلکته (1792), اشراف بر ترجمه (شرایع الاسلام) اثر محقق حلى از فقهاى امامیه,اشراف بر ترجمه (تحریر الاحکام) اثر علامه حلى از فقهاى امامیه.
2. جان لویس برکهارت (Burckhardt, 1784 ـ 1817). وى پس از شناخت دین اسلام ,سخنرانى هاى متعددى درباره آن ایراد کرد.
3. ویلیام هوک مرلى (W. H. Morley, 1815 ـ 1860). او درباره شریعت اسلامى و شریعت هندى تحقیق کرده است.
4. فونس مینگنا (Mingana, 1881 ـ 1937). او موصلى الاصل است45 و درباره فقه زیدیه کتاب هایى نوشته است.
5. استنلى تریتون(A. S, Tritton, ولادت 1881). او اهتمام خود را صرف فقه اسلامى (در عناوین مختلف) کرد.46
6. آلفرد گیلرن (A Guillaurne, ولادت: 1888). وى کتاب هاى (شریعت اسلامى) و (میراث اسلام) را (با همکارى آرنولد) تألیف کرد.47
7. ا. ج. اربرى (A. J Arberry ولادت: 1905). تألیفات متعددى درباره اسلام دارد; از جمله دیدگاه اسلام در مورد جنگ (ظاهراً منظور او جهاد اسلامى است) و میراث اسلام.
8. لُرد استنلى آف الدرلى (Lord Stanley of Alderly). او کتاب (شرح البزدوى على الفقه الاکبر) را در لندن سال 1862 منتشر کرد.
9. وود برچرد (W Brecherd). آثار او عبارت اند از: دلایلى روشن بر سازگارى شریعت اسلامى با قواعد انسانى (اسکندریه, 1878), اسلام و اصلاح گرى (1878),و ترجمه مجموعه اى از سنت ها و آداب شیعیان (گویا او بخشى از روایات امامیه را ترجمه کرده است).
10. کانون ادوارد سل (GDE, Sell). آثار او: اسلام(1880), و مباحثى درباره اسلام(1901).
11. ریچارد بل (R. Bell). آثار او عبارت اند از: عید قربان (1933), اذان اسلامى (1934), (اَذِّن فى النّاس بالحجّ) (1937),طلاق در اسلام (1939).
12. ج. ن. د. اندرسون (J. N. D, Anderson). آثار او: شریعت و فقه اسلامى (1949), فسخ عقد ازدواج بر مبناى مذهب حنفى (1950) (گویا منظور او طلاق است), و قتل در اسلام (1951).48

شرق شناسان هلندى
هلندى ها قبل از آلمانى ها زبان عربى را فرا گرفتند و در آن تبحر یافتند و از این راه با اسلام آشنا شدند. این برترى دلایل متعددى دارد که مى توان آنها را در موارد زیر خلاصه کرد:
1. اختلافات دینى که منجر به خروج لوتر از مذهب کاتولیک شد. این خروج که همه غرب را تحت تأثیر قرار داد, از واتیکان مى خواست که به آموزه هاى تورات بازگردد.
2. تأسیس جمهورى ایالات متحده هلند.
3. ارتباط سیاسى ـ تجارى هلندیان با عرب هاى مراکش, الجزایر, طرابلس, غرب و همچنین مسلمانان هند شرقى.
هنگامى که در سال 1895 قرار شد دایرة المعارف اسلامى تدوین شود, مجامع و مؤسسات علمى اقدام به کمک مالى به این پروژه کردند. (هوتسما) اشراف بر این پروژه را برعهده داشت و دانشمندان برجسته اى او را یارى مى دادند. جلد اول این دایرة المعارف در سال 1913 و به زبان هاى فرانسوى, انگلیسى و آلمانى منتشر شد. در سال 1924 ونسنک هلندى مسئولیت این پروژه را برعهده گرفت و چهار جلد دیگر از این مجموعه را تدوین کرد. همچنین معجم المفهرس الفاظ احادیث پیامبر(ص) تحت اشراف ونسنک در سال 1927 تدوین شد.
برجسته ترین شرق شناسان هلندى عبارت اند از:
1. وت (P. Y.veth, 1814 ـ 1899). او شریعت اسلامى و مبانى دینى و فقهى را مطالعه کرد.
2. جوین بل (Juyn boll, 1820 ـ 1861). وى کتاب (التنبیه فى الفقه الشافعى) اثر شیرازى را منتشر کرد.
3. دیونگ (Deyong, 1830 ـ 1890). دویونگ کتاب (الزواج) یحیى بن آدم را منتشر کرد.
4. میشل جان دوگوجه (M. J. Degoeje, 1836 ـ 1909). خلاصه اى از کتاب (الخراج) اثر قدامة بن جعفر را در سال 1891 منتشر ساخت.
5. کریستین اسنوک هربرونجه (G. S. Hurbronje, 1857 ـ 1936). او در فهم فقه اسلامى معروف بود و مهم ترین آثار او عبارت اند از: حج در مکه (1885), فقه اسلامى (1885), قانون اسلامى (1898), مجموعه مباحثى درباره اسلام و تاریخ و شریعت اسلامى.
6. ونسینک (A. J. Wensinck,1881 ـ 1939). او خدمات ارزشمند و زیادى در زمینه شریعت اسلامى ارائه داد و مى توان گفت بیش از سایر شرق شناسان فعالیت کرد. مهم ترین آثار او عبارت اند از: خمر در اسلام, مقالات بسیارى درباره غزالى, موضع پیامبر(ص) درباره یهودیان شهر مدینه (که موضوع رساله دکترى او در سال 1908 بود), محمد (ص) و یهود (1911), اسرائیلیات در اسلام (1913), و تأثیر یهود در اصل شعائر اسلامى (1954).
7. دریوز (Drews. G. Wy, ولادت: 1899). او در شریعت اسلامى تخصص پیدا کرد و استاد آن نامیده شد و کتابى در زمینه حج در سال 1930 تألیف کرد.
8. منسینگ (Mensing I. R. M, 1901 ـ 1951). رساله دکترى او تحت عنوان (حدود در شریعت اسلامى بر مذهب حنبلى) بود.
9. دوریز (Devries) . آثار او عبارت اند از: اصول فقه شافعى, کتابات اسلامیة فى الیوم الاخر.49

شرق شناسان ایتالیایى
ایتالیا اولین کشور غربى است که با پدیده شرق شناسى آشنا شد; زیرا این کشور قبل از سایر کشورها با شرق ارتباط پیدا کرد و ـ پادشاهان ایران در برابر آنها ایستادگى مى کردند ـ برخى از کتاب هاى مذاهب اسلامى مانند: شافعیه, مالکیه و حنبلیه50 در ایتالیا ترجمه شد.
مهم ترین شرق شناسان ایتالیایى عبارت اند از:
1. اگنتسیو گویدى (Lanagzio, Guidi, 1844 ـ 1935). جلد اول کتاب (المختصر) از خلیل بن اسحاق را در سال 1919 ترجمه کرد. گفتنى است فرزند او میکلنگو جویدى که در سال 1886 تولد یافت, در زمینه فقه اسلامى آثارى از خود به جا گذاشت.
2. دیوید سانتلانا (D. Santillana, 1845 ـ 1931).آثار او عبارت اند از:وضع قوانین مدنى و تجارى برمبناى قواعد شریعت (این کار او تقریباً نوعى تطبیق است), شناخت گسترده و همه جانبه از مذهب مالکى و شافعى, ترجمه و شرح مجموعه احکام مذهب مالکیه که همان کتاب المختصر از خلیل بن اسحاق است. این کتاب در آفریقاى شمالى رواج بسیارى داشت. کتاب فقه اسلامى مالکى و تطبیق آن با فقه مذهب شافعى, و تحقیق در زمینه فقه امام زید بن على بن الحسین(ع). به علاوه, دانشگاه رم از او براى تدریس قانون اسلامى دعوت کرد; زیرا او در تدریس فقه اسلام شهرت داشت.
3. کارلو آلفونسو نلینو (G. A. Nallino, 1872 ـ 1938). او در باره تأثیر شریعت اسلامى در اروپا دو کتاب نوشت: (تمدن اسلامى در اروپا در قرون وسطا) و (جهان اسلام و اروپا).51همچنین کتاب ابن رشد را در زمینه فقه مالکى منتشر کرد.
4. گریفینى (Griffini, Eugenio, 1887 ـ 1935). وى درباره فقه امام زیدبن على بن الحسین و چاپ آن تحقیق کرد و کتاب ها و تألیفاتى را در زمینه شریعت اسلامى نگاشت و اولین مجموعه مدوّن در فقه اسلامى (یعنى فقه زیدیه) را کشف کرد.
5. مورینو (Martion Moreno, ولادت: 1892). او تحقیقى در فقه اباضیه (از خوارج) انجام داده و درباره سایر مذاهب فقهى نیز تألیفاتى داشته است.
6. باسى (Bussi Emilio). کتاب هاى (شرط در شریعت اسلامى) و (بررسى تطبیقى فقه اسلامى) از وى است.
7. دمیلیا (Demilia Antonio). آثار او: بررسى اختصاصى فقه اسلامى, و بررسى تطبیقى فقه اسلامى و قوانین موضوعه ایتالیا و انگلیس.

شرق شناسان دانمارکى
حرکت شرق شناسى در دانمارک, مربوط به عهد تورات و متأثر از کشور آلمان است. دولت دانمارک به پیروى از توجه دولت هاى بزرگ به شرق شناسى, به این پدیده رو آورد, اما این حرکت با کندى آغاز شد.
برجسته ترین شرق شناسان دانمارکى عبارت اند از:
1. وان مهرن (Van Mehron, 1824 ـ 1907). وى علوم اسلامى به ویژه فقه اسلامى را عمیقاً مورد مطالعه قرار داد.
2. بوهل فرنفر (F. Buhl, 1850 ـ 1932). کتابى درباره تعالیم حضرت محمد(ص) دارد (منظور او تعالیم دین اسلام یعنى همان فقه اسلامى است).
3. پیدرسن (J. Pedersen, ولادت: 1883). آثار او عبارت اند از: قسم در اسلام, بررسى موضوعات اسلامى و فقهى, و کتابى درباره همه ابعاد دین اسلام.
لیدریک برکهارد (J. L. Burck hard). وى کتابى درباره حج در اسلام دارد. این کتاب توصیفى است; زیرا او مکه و مدینه را زیارت کرده است. او همچنین به نشر کتاب هاى خود در لندن و آلمان در زمینه شریعت اسلامى پرداخت.
5. گارستن نیبر (Garsten-Nibuhr). وى در سال 1761 به درخواست پادشاه دانمارک, به شبه جزیره عربستان سفر کرد تا به مطالعه اسلام بپردازد.52

شرق شناسان اتریشى
شرق شناسى در اتریش به دلیل ارتباط این کشور با ترکیه, ابتدا جنبه سیاسى داشت. دولت ترکیه (عثمانى) در آن زمان دولتى بود که تعادل و توازن غرب در گرو ثبات و امنیت آن بود. این شرق شناسى سیاسى بعدها به شرق شناسى علمى تبدیل شد.53
مهم ترین شرق شناسان اتریشى عبارت اند از:
1. پدر یان(Jahn, 1750 ـ 1816). آثار او عبارت اند از: سخنان پیامبر محمد(ص), و اوقات نماز به زبان آلمانى.
2. البارون کریمر (Kremer, 1828 ـ 1889). او الاحکام السلطانیة اثرماوردى را ترجمه کرد.
3. اسپرنگر (Sprenger ,1813ـ 1893). وى تألیفات بسیارى درباره دین اسلام دارد; از جمله حدود در فقه, و کتابى در باره تعلیم حضرت محمد(ص).
4. محمد اسد. وى در سال 1926 مسلمان شدن خود را اعلان کرد و خود را محمد اسد نامید و در کتابى تحت عنوان (به سوى مکه و اسلام بر سر دو راهى) به دفاع از دین اسلام پرداخت.54

شرق شناسان آمریکایى
مى توان گفت شرق شناسى در آمریکا حاصل تلاش و فعالیت دولت هایى همچون: فرانسه, هلند, آلمان و انگلیس در همه زمینه هاى سیاسى, دینى, اقتصادى, جغرافیایى, تاریخى و غیر آن است. این امر به روشنى در اقدامات خصمانه این دولت کینه توز علیه اعراب و مسلمانان در تاریخ معاصر و به ویژه در سال هاى اخیر قابل مشاهده است. به عنوان مثال, انجمن شرق شناسى آمریکا در سال 1927 سمینار ویژه اى درباره اسلام برگزار کرد و پس از آن شرق شناسى به نام آدامز درباره رویکرد فکرى در مصر و نیز دین تطبیقى در دانشگاه الازهر مطالبى نوشت55.
برجسته ترین شرق شناسان آمریکایى در زمینه فقهى عبارت اند از:
1. دنکان بلک ماکدونالد (D. B. Macdonaldi, 1863 ـ 1943). او آثار فقهى متعددى دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از: مذاهب و نظام هاى فقهى (1903), فقه اسلامى (1913), تاریخ مطالعات فقهى در اسلام (1925), و زمان در مکتب فقهى (1928).
2. چارلز آدامز (H. Adams, ولادت: 1883). او در زمینه علوم اسلامى و نیز فقه تطبیقى در دانشگاه الازهر تألیفاتى دارد.56
3. جورج رنتز (G. S. Rentz, ولادت: 1912). وى تألیفات متعددى در فقه دارد که بیشتر آنها درباره وهابیت است. همچنین کتابى درباره اصول تاریخ وهابیت دارد.57

شرق شناسان مجارستانى
این گروه توجه خاصى به شرق داشتند و از ترجمه علوم عرب بهره بردند. قشر وسیعى از شرق شناسان مجارستان در زمینه هاى مختلف مشغول فعالیت بودند. آنان به ویژه در قرن هجدهم سفرهاى متعددى به شرق داشتند و پس از اشغال مجارستان به وسیله حکومت عثمانى, به مطالعات شرق شناسى پرداختند.
بارزترین چهره هاى آنها عبارت اند از:
1. گلدزیهر (Gold seiher, 1850 ـ 1921). او آثار متعددى درباره اسلام و فقه اسلامى دارد. موضع او در برابر اسلام خصمانه و کینه توزانه است; زیرا او یهودى بود. رساله دکترى او تحت عنوان (تنخوم اورشلیمى) بوده است. تألیفات او عبارت اند از: مقالاتى درباره فرقه ظاهریه و تاریخ آن (1884), تقیه در اسلام (1906), عقیده و شریعت در اسلام (پاریس 1920), و فقه عربى (آیا این فقه عربى است یا اسلامى).
نکته: هنگامى که مشغول مطالعه براى پایان نامه کارشناسى بودم, به تألیفات شیخ مفید از فقهاى امامیه برخوردم. یکى از آنها کتاب (ذبائح اهل الکتاب) است که درباره حلال یا حرام بودن حیواناتى است که اهل کتاب ذبح مى کنند. گلدزیهر عنوان این کتاب را (جنگ هاى یهود و مسیحیت) ترجمه کرده است.58
2. سالمون اوسترن (S. Osztern, 1879 ـ 1944). وى فقه اسلامى و جهاد, و آراى شریعت در قرآن را نگاشته است.
3. گرمانوس (J. Germanus, ولادت: 1884). او کتابى تحت عنوان (الله اکبر) درباره حج دارد.

شرق شناسان اسپانیا
کشور اسپانیا هفت قرن تحت حاکمیت اعراب بود و اندلس مرکز درخشش فکرى امت عربى ـ اسلامى به شمار مى رفت. از این رو, همه دانشگاه هاى اسپانیا امروزه گنجینه پربارى از میراث عربى اسلامى دارند و کتابخانه اسکوریال تنها یکى از نمونه هاى آن است.
برجسته ترین شرق شناسان اسپانیا عبارت اند از:
1. سانچز پرز (Sanchez Perez J. Aug, 1882 ـ 1958). پرز کتابى درباره تقسیم ارث در بین مسلمانان بر مذهب مالکى دارد.
2. پدر کارلوس گیروس (Carlos ـ Guiros, مرگ: 1960). حکم شرع درباره تملیک بر مذهب مالکى عنوان اثر اوست.
3. اسقف لوپز اورتیز (Lopez ortize, ولادت: 1898). آثار او عبارت اند از:فقهاى مسلمین, قضات دادگاه هاى شرعى, فقه اسلامى در تحقیقات آلمانى, و فقه اسلامى در برشلونه (1932).

شرق شناسان چکسلواکى
شرق شناسان چکسلواکى گروهى از دانشمندان و محققان بودند که همه علوم شرقى به ویژه شریعت اسلامى را مورد مطالعه قرار دادند. این شرق شناسان که از نظر ژرف نگرى و فراگیرى همه علوم کم نظیر بودند, عبارت اند از:
1. پاول کراوس (P. Kraus, 1 904 ـ 1944). در زمینه علوم مربوط به شریعت اسلامى تدریس کرده و تألیفاتى داشته است.59
2. پولیوکوا (Polivkova z, ولادت: 1925). وى متخصص در مطالعات اسلامى به ویژه درشریعت اسلامى بود.60

شرق شناسان روسیه
حرکت شرق شناسى در روسیه دو مرحله مهم را پشت سر گذاشته است: مرحله نخست قبل از انقلاب سال 1917 و مرحله دوم بعد از آن. شرق شناسى در مرحله اول فعال تر و بارزتر بود; زیرا در مرحله دوم مردم و دولت با حوادث و مشکلات مواجه بودند و از این رو, شرق شناسى پس از انقلاب سال 1917 در سطح دیگر دولت هاى غربى نبود.61 مهم ترین شرق شناسان روسى در زمینه فقه اسلامى عبارت اند از:
1. گیرگاس (Girgass. W. O, 1834 ـ 1888). او درباره حقوق مسیحیان در کشورهاى اسلامى تحقیق کرده است که شاید منظور او همان احکام اهل ذمه بوده است.
2. اشمیت (A. Schmidt). وى کتاب (الخراج) از ابویوسف را ترجمه کرده است.

شرق شناسان بلژیکى
شرق شناسى در بلژیک مراحل مهمى را پشت سر گذاشته است تا توانسته است جایگاه برجسته اى در علوم شرقى و به ویژه در زمینه فقه اسلامى به دست آورد. بارزترین شرق شناس بلژیکى ارمان آبل (A. Abel) است که مباحثى را در زمینه شریعت اسلامى تألیف کرده اند62.

شرق شناسان سوئیسى
دانشمندان و محققان سوئیسى فعالیت هاى بسیارى براى شناخت شرق به طور خاص و اسلام و عرب به طور ویژه داشته اند.مهم ترین آنها رودولف تشودى (R.Tschud, ولادت: 1884)است که (اسلام و جهاد) را در سال 1914 در هامبورگ تألیف کرد.63

مبحث دوم: بررسى فعالیت یکى از شرق شناسان
در این بخش فعالیت هاى نویل. ج. کولسول شرق شناسى انگلیسى را بررسى مى کنیم; زیرا او از برجسته ترین شرق شناسانى مطرح در زمینه فقه اسلامى است64. او در دانشگاه لندن استاد قوانین شرقى 65 (مرکز مطالعات شرقى آفریقایى) بود و کتاب هاى بسیارى در زمینه شریعت و فقه اسلامى تألیف کرد که مهم ترین آنها عبارت اند از:
1. تاریخ قانون (= فقه) اسلامى (Ahistory of Islamic law, 1964).
2. اختلاف آرا در فقه اسلامى (Conficts and tehsion in Islamic Jurispudence, 1969).
3. موفقیت و همبستگى خانواده در اسلام (Succession in the Muslim Family, 1971).
علاوه بر این تألیفات, مقالات و تحقیقات متعددى است که در نشریات حقوقى انگلیس و آمریکا و غیر آن چاپ مى شد و شاید مهم ترین آنها عبارت اند از:
4. فرد و دولت در فقه اسلامى (The state and the individual in Islamic law)
(international and comparative law Quarterly, jan. 1957.).
5. نظریه و عمل در فقه اسلامى که تحت عنوان (المثالیة و الواقعیة فى الفقه الاسلامى), به عربى ترجمه شده است).66
(Doctrine and practice in Islamic law, Bsoas ,1912 ـ 1956).
او بیش از ربع قرن در دانشگاه لندن به تدریس فقه اسلامى مشغول بود.
عواملى که سبب شد فعالیت کولسون را به عنوان نمونه بررسى کنیم, عبارت اند از:
1. او در زمینه فقه اسلامى, چه در تدریس و چه در نوشتن کتاب, تخصص داشت و علاوه بر آن, استاد دانشگاه انگلیس بود.
2. نگاه او به فقه اسلامى کاملاً متفاوت است با نگاه دیگر شرق شناسانى که فقه اسلامى را یک نظام کهنه و مندرس مى دانند که مانند سایر نظام ها و قوانین با تحولات مطلوب زندگى همگام نبوده است.
3. او فعالیت هاى علمى بسیارى در قالب تدریس, نوشتن کتاب, تحقیق و تطبیق بین قانون مدنى و فقه اسلامى داشته است.
4. از آثار او چنین برمى آید که هدف او از شرق شناسى جنبه علمى آن بوده است, به خلاف بیشتر شرق شناسان که در خدمت سیاست و استعمار بوده اند یا از روى تعصب دینى و تبلیغى به این امر پرداخته اند67.
مسئله نظریه و عمل در فقه اسلامى که منظور از آن آرمان گرایى و واقع گرایى است,از مهم ترین ویژگى هاى منحصر به فرد شریعت اسلامى است. اما بیشتر شرق شناسان ـ اگر نگوییم همه آنها ـ این مسئله را درست درک نکرده اند و از این رو,در این زمینه به اشتباه افتاده اند; زیرا یکى از ویژگى هاى خاص احکام و قوانین اسلامى, این است که آسمانى و برگرفته از قرآن کریم (اولین منبع شریعت) است. این امر بحث و جدل هاى بسیارى را به دنبال داشته و برخى قائل شده اند که احکام شریعت براى اجرا شدن صلاحیت ندارند. کولسون در یکى از کتاب هاى خود تحت عنوان conflicts and Tensians, فصلى را به اختلاف بین آرمان گرایى و واقع گرایى اختصاص داده است.68
آرمان گرایى بدین معناست که احکام شرعى اسلام, انسان را به برترى یافتن از مرحله شهوت و غرایز سوق مى دهد و عقل و عدالت را به جاى هوا و هوس حکمفرما مى کند. بنابراین احکام اسلامى در پى آن است که اگر نتواند انسان کامل تربیت کند, حداقل انسانى فاضل و وارسته بپروراند و این همان معناى آرمان گرایى است.69
اما واقع گرایى در فقه و به طور کلى در شریعت اسلامى, به این معنا نیست که فقه تابع خواست و میل مکلفین باشد و آنچه آنها دوست دارند, محقق سازد. چنین برداشتى را هیچ یک از نظام هاى حقوقى نمى پذیرد و هیچ قانون گذارى آن را عملى نمى داند. واقع گرایى در شریعت اسلامى به معناى تأمین مصالح مردم, برطرف کردن حرج و سختى از آنان و همچنین مکلف نکردن آنهاست به واجبات و اعمالى که از طاقتشان بیرون است: (خداوند هیچ کس را جز به قدر توانایى اش تکلیف نمى کند).70
کتاب دیگر کولسون در تاریخ فقه اسلامى است (Ahistary of Islamic law). قبل از بررسى این کتاب, باید دانست که منظور او از قانون اسلامى, همان فقه اسلامى است. وى در این کتاب مى گوید:
قاعده قانونى در شریعت اسلامى با قواعد قانونى دیگر نظام هاى حقوقى از لحاظ شکل گیرى آن, از دو بعد جزا (مجازات) و تکلیف هیچ تفاوتى ندارد71.
در پاسخ باید گفت: یکى از اصول جزا در شریعت اسلامى, دو جانبه بودن آن است; در حالى که جزا در نظام هاى قرار دادى (بشرى) یک جانبه است. از سوى دیگر, در شریعت اسلامى تکلیف باید برخاسته از فهم و درک ایمانى باشد و هیچ گمراهى یا اجبارى در عمل به آن نیست. گویا کولسون این مسئله را درک نکرده و بین نظام هاى حقوقى آسمانى و قراردادى خلط کرده است.تناقضات دیگرى نیز در عبارات او وجود دارد. او در جایى مى گوید:
تعابیر قانونى شریعت اسلامى از هر گونه رویکرد واقع گرایانه که مناسب با نیازهاى حقیقى جامعه باشد, بى بهره است …. احکام آرمانى شریعت اسلامى ناگزیر باید زمینه را براى احکامى که نیازهاى عملى مردم را محقق مى سازد,فراهم کند. چگونه مى توان بین این دو قول سازگارى داد؟72
او در باره نقش قرآن کریم در قانون گذارى در جایى مى گوید:
در قرآن کریم, عناصر اساسى لازم براى هررابطه قانونى به طور مبنایى ریشه یابى نشده است و این یک عیب در قانون گذارى قرآنى است که حتى قوانین الواح دوازده گانه روم قدیم نیز چنین عیبى ندارند.73
در جاى دیگر نیز مى گوید:
قرآن هیچ قانون گزارى مستقیم و مشخصى براى مسلمانانى که مى خواهند در رفتار و زندگى خود بر اساس معیارها و قواعد شرعى عمل کنند, ندارد74.
او در ادامه در همان کتاب مى افزاید:
قرآن کریم قاطعانه این مبنا را که خداوند متعال تنها منبع براى همه احکام است و فرمان او باید در همه عرصه هاى زندگى اطاعت شود, پایه گذارى کرده است.75
روشن است که کولسون در شناخت ماهیت آیات قرآنى به خطا رفته است; زیرا او معتقد است قرآن مجموعه اى از نصوص قانونى است و از این رو, وى مى کوشد تا آنها را با دیگر متون قانونى تطبیق دهد. اشتباه او در همین نکته نهفته است;زیرا قرآن در وهله اول کتاب هدایت و معجزه جاویدان پیامبر است, نه کتاب قانون. از سوى دیگر, روشن است که فقه اسلامى یک نظام حقوقى است که ضمانت اجراى آن این است که بیانگر اراده خداوند است و این امر مترتب بر معناى کلمه (اسلام) است. اسلام یعنى تسلیم شدن کامل در برابر خداوند عز و جل; در حالى که کولسون فقه اسلامى را با همان شیوه اى که دیگر قوانین وضعى را مطالعه کرده, بررسى مى کند.76

نتیجه گیرى
1. مطالعات شرق شناسان مختص به یک جنبه خاص و نیز برخاسته از یک انگیزه و هدف مشخص نیست, بلکه بر اساس مقاصد و مصالحى که دنبال مى کرده اند, متفاوت است.
2. نباید فراموش کرد که شرق شناسان, شرق, اعراب و مسلمانان را براى رسیدن به اهداف و منابع خودشان مورد مطالعه قرار داده اند و این اهداف هر چه که باشد, درواقع در پى ایستادن در برابر اسلام به روش هاى گوناگون است.
3. همه دیدگاه ها و نظریات مختلفى را که درباره استشراق و مثبت یا منفى بودن آن ابراز شده است, مى توان در دو نکته مهم خلاصه کرد:
الف) خاستگاه اصلى پدیده شرق شناسى, اندیشه ها و دیدگاه هاى تبلیغى و دینى است که از نظر مسلمانان حرکتى خرابکارانه است و به دنبال آسیب رساندن به میراث فکرى ـ فرهنگى اسلام است و خطرناک ترین نوع جنگ به شمار مى آید.
ب) بیشتر شرق شناسان استاد یا محقق بوده اند که صرف نظر از اهداف متضادشان به دنبال بررسى و دقت در میراث اسلامى بوده اند و در برخى موارد هدفشان صرفاً علمى بوده است و به مطالعه, جمع آورى, تصحیح و فهرست بندى میراث اسلامى پرداخته اند.
4. شرق شناسى نخستین عاملى است که موجب شد اهل کتاب و به ویژه مسیحیان در کتب مقدس خود و شیوه هاى تبلیغى دین مسیح تجدید نظر کنند و به شرح کتب دینى بپردازند. این به آن سبب بود که آنها تحت تأثیر عظمت قرآن و تحریف ناپذیرى آن قرار گرفته بودند و این امر در جنبش اصلاح دینى مسیحى بیشتر نمود یافت. به نظر من مسیحیان احساس کردند در قبال کتاب مقدس خود کوتاهى کرده اند.
5. بین تبلیغ مسیحیت و پدیده شرق شناسى تفاوت اساسى وجود دارد. تبلیغ به معناى ترویج آیین مسیحیت است; در حالى که شرق شناسى مطالعه مشرق زمین با اهداف سیاسى, استعمارى, اقتصادى و ... است; هر چند به دلیل نزدیک بودن اهداف و انگیزه هاى آن دو و نیز لزوم یادگیرى زبان عربى (زبان اسلام و اعراب) در هر دو زمینه, بین آنها ارتباط تنگاتنگى وجود دارد.
6. برخى از شرق شناسان نااهل و کینه توز کوشیده اند تا به اختلافات فقهى مربوط به مذاهب مختلف دامن بزنند و آنها را عمیق و ریشه اى جلوه دهند که براى نمونه مى توان به موضوع اهل ذمه و مسائل عبادى اشاره کرد. آنان به این نکته توجه نکرده اند که عظمت و تکامل شریعت اسلامى, مرهون اختلاف مجتهدان در سایه ادله شرعى مانند کتاب و سنت است.
7. فعالیت هاى شرق شناسى به طور کلى و فقه اسلامى به طور خاص, با روش هاى مختلفى بوده; مانند تحقیقات,مطالعات, سمینارها, چاپ نشریه ها و تألیفات.

پی نوشت :

1. رئیس دانشکده حقوق دانشگاه کوفه.

2.لسان العرب, ابن منظور,ج20/303;مختار الصحاح, رازى/336; المعجم الوسیط, مصطفى ابراهیم, ج1/482.

3.المستشرقون و الحدیث النبوى, محمد بهاءالدین, پایان نامه کارشناسى, بغداد, دانشکده علوم اسلامى/6.

4.سوره بقره, آیه 60.

5.الجهود اللغویة خلال القرن الرابع عشر الهجرى, عفیف عبدالرحمان/399; منظورالاستشراق فى دراسة التراث العربى, عبدالجبار ناجى.

6.المستشرقون البریطانیون, اربرى/10.

7.الاستشراق نشأته و اهدافه, د.حسن ضیاءالدین/ 26 و منهاج المستشرقین, د.سعدون الساموک / 17 .

ادوارد سعید بر این عقیده است که نباید شرق شناسى را یک علم بدانیم; زیرا
به نظر او موضوع شرق شناسى مجهول و ناشناخته است. مراجعه کنید به:
الاستشراق علم موضوعى ام سیاسته مقنعة, نبیل بیهم, چاپ بیروت1981, ص151, و
منهاج المستشرقین, دکتر سعدون الساموک, بغداد1989 / 17.

8 .تطورالاستشراق فى دراسة التراث العربى, د.عبدالجبار ناجى/23.

9. Arabist.

10 . تطور الاستشراق قى دراسة العربى/23.

11 .المعجم الادبى, جبور عبدالنور/17.

12 .المستشرقون و التراث, جمال الدین الآلوسى/1.

13 .الجهود اللغویة خلال القرن الرابع عشر الهجرى, د.عفیف عبدالرحمن/339.

14.الشوقیات, احمد شوقى, چاپ استقامة, قاهره, مصر, ج2/75.

15.دیوان حافظ ابراهیم, حافظ ابراهیم/121.

16.تطور الاستشراق, عبدالجبار ناجى/ 13; منهاج المستشرقین سعدون الساموک/16.

17.المستشرقون, نجیب العقیقى/19; تطورالاستشراق/86و90.

18.الاستشراق نشأته و اهدافه, حسن ضیاءالدین/23.

19. همان .

20. مناهل العرفان, عبدالعظیم الزرقانى, ج2/4.

21. الاستشرق, ادوارد سعید/80; الغزو الاوربى للفکر العربى الاسلامى,
عبدالباسط عبدالصمد/85 و 86 و سخنرانى هاى د. فارق عمر فوزى در جمع
دانشجویان مقطع دکترا در دانشکده الشریعه, دانشگاه بغداد سال 1991.

22. الاسلام و الاستشراق, محمود حمدى زقزوق/ 21; الاستشراق نشأته و اهدافه/ 23.

23. الجهود اللغویة خلال القرن الرابع عشر الهجرى/ 399.

24. مدخل الى تاریخ نشر التراث العربى, محمود محمد الطباخى/ 211.

25. مجله الاستشراق, جمعى از اساتید و محققان, چاپ بغداد, شماره سوم / 69.

26. الجهود اللغویة خلال القرن الرابع العشر الهجرى/400 و مجله قضایا عربیة معاصرة/ 35.

27. المستشرقون, نجیب العقیقى/ 19.

28. سوره کهف, آیه 5.

29. الابطال,توماس کارلایل, ترجمه محمد السباعى / 53.

30. النبوة و العبقریة, محمود محمد صدقى/5 - 6; المستشرقون/ 86.

31. الفکر الاسلامى الحدیث, محمد البهى / 522.

32. مجلة الاستشراق / 20 - 21.

33. موقف المشارقة من المستشرقین, صبحى ناصرحسین/47; الاستشراق نشأته و اهدافه / 28.

34.التراث الاسلامى و المستشرقون, انورالجندى/6.

35. تطور الاستشراق فى دراسته التراث العربى /15.

36. تاریخ الادب العربى, بروکلمن, ج1/188 و ج3/ 350.

37. العقیده و الشریعة الاسلامیة, گلدزیهر/ 353 - 354.

38. المستشرقون, ج3/ 1149.

39. مناهج المستشرقین, د.سعدون الساموک و عبدالقاهر العانى /32 - 33.

40. الدراسات الشرقیة فى اروبا, د. میشال حجا/46.

41. دروز, نام یک فرقه است, نه مذهب. ر.ک: الأسرة فى الشرع الاسلامى, دکتر عمر فروخ, چاپ بیروت/75.

42. دکتر ساموک در کتاب منهاج المستشرقین(ص 109), او را بلژیکى دانسته است,
اما نجیب العقیقى در کتاب المستشرقون (ج 3/1 103) او را فرانسوى معرفى
کرده است. مى توان بین این دو قول جمع کرد; زیرا من در تحقیقات خود دریافتم
که او متولد بلژیک است, اما تابعیت فرانسه داشته است و از این رو, مى توان
او را فرانسوى دانست. گفتنى است او راهب بوده است.

43. تاریخ الادب العربى, بروکلمن, ج1/188, ج3/350.

44. ر. ک: مجله الاستشراق, گروهى از اساتید و محققان, شماره سوم/16.

45. ر.ک به المستشرقون, نجیب العقیقى, ج2/ 515.

46. همان, ج2/538 - 539.

47. المستشرقون, نجیب العقیقى, ج2/543.

48.همان/ 136ـ 651.

49.همان/ 651.

50. همان/ 152 - 154.

51. مع المستشرقین الایطالیین,سوزان اسکندر/ 17.

52. المستشرقون و الاماکن المقدسة, محسن جمال الدین/ 15.

53. المستشرقون, ج1 / 165.

54. المستشرقون و الاماکن المقدسه/15.

55. تطور الاستشراق فى دراسة التراث العربى, عبدالجبار ناجى/ 56.

56. المستشرقون, ج 3/ 922.

57. همان, ج1/175.

58. پایان نامه کارشناسى, صاحب محمدحسین نصار, دانشکده علوم اسلامى
بغداد/171; العقیده و الشریعة, گلدزیهر/353; تاریخ آداب العرب, بروکلمن,
ج1/188.

59. المستشرقون, ج 1/193.

60. همان, ج3/338.

61. الاستشراق السوفیاتى و التراث العربى, سهیل فرج/ 91.

62. الاستشراق, ج 3/ 1031.

63. همان/886.

64. منهاج المستشرقین فى الدراسات العربیة الاسلامیة, گروهى از استادان و پژوهشگران, ج1/254.

65. در مطالعات وضعى و شرق شناسى, به فقه, قانون کشور گفته مى شود.

66. المثالیة و الواقعیة, مصطفى شلبى.

67. ر. ک: تحقیقى درباره کولسون اثر ادوارد سعید, و منهاج المستشرقین/255.

68. منهاج المستشرقین/257. متأسفانه بعضى از استادان دانشگاه هاى مصر (به
عنوان نمونه) در نوشته هاى خود این مسئله را به طور خاص تکرار کرده اند.

69. بیشتر کشورهاى اسلامى به نظام اسلامى ـ آرمانى عمل مى کنند که از هر جهت کامل و متعالى است; زیرا خاستگاه آسمانى و الهى دارد.

70. سوره بقره, آیه 286.

71. تاریخ الفقه الاسلامى, کولسون/ 39.

72. ر. ک: المثالیة و الواقعیة, مصطفى شلبى/428; تاریخ الفقه الاسلامى, کولسون /43.

73. تاریخ الفقه الاسلامى, کولسون/43.

74.همان/ 51.

75. همان / 56.

76. منهاج المستشرقین, گروهى از استادان, ج1/ 255.