نوع مقاله : مقاله پژوهشی
اشاره: نشست علمى مکتب شناسى فقهى از سلسله نشستهاى گروه فلسفه فقه است که به همت پژوهشکده فقه و حقوق در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى با حضور دو تن از اندیشوران و صاحبنظران حوزه علمیه قم: حجت الاسلام مهدى شب زندهدار و حجت الاسلام احمد مبلغى )رئیس پژوهشگاه(، و با شرکت جمعى از فضلا و روحانیان حوزه علمیه قم برگزار شد. در این نشست صاحبنظران به مباحثى در مورد تعریف، شاخصههاى مکتب، فواید شناسایى و آسیبهاى ناشى از عدم شناسایى مکاتب، برخى فقیهان صاحب مکتب و پاسخگوترین مکتب در زمان حاضر پرداختند و در پایان نشست، به پرسشها، پاسخ دادهشد.
طرح موضوع
دبیر علمى جلسه، حجتالاسلام ضیائىفر، در آغاز به توضیح فلسفه فقه پرداخت و آن را علمى دانست که درباره دانش فقه از نظر مبانى، منابع، روشها، گرایشها، اهداف، موضوع و... بحث مىکند. یکى از جنبههایى که در بررسى علم فقه مدّنظر است، شناخت اختلاف دیدگاهها و گرایشها در این رشته علمى است که به برخى از این اختلاف دیدگاهها، »مکتب« گفته مىشود. وى در توضیح اجمالى معناى مکتب گفت که به هرگونه اختلاف نظرى در درون یک علم مکتب نمىگویند; چرا که صاحب نظران در هر رشته علمى اختلاف نظرهاى فراوانى دارند و بنابراینکه مکتب هرگونه اختلاف در یک رشته علمى باشد، ما باید به تعداد صاحب نظران در هر رشته مکتب داشته باشیم و این خلاف ذوق و ارتکاز است، بلکه مکتب اختلاف نظر خاصى است که در این نشست درباره چگونگى این اختلاف گفتگو مىشود. لذا اولین پرسش این است که مکتب چیست؟
تعریف مکتب
آقاى شب زندهدار در تعریف مکتب گفت: مکتب گرایشهایى است که در یک رشته علمى بر محور مقوِّمات یک علم به وجود مىآید و به عبارت دیگر، مکتب، وضعى است براى اختلافات و شعب یک علم که بالطبع با مقوِّمات علم سر و کار دارد. و مقوِّمات علم عبارتاند از: موضوع، مسائل و مبادى به صورت قطعى -و اغراض بنابر یک قول - البته به شرط اینکه اختلاف در آثار پدید بیاورد.
آقاى مبلغى مکتب را پدیدهاى نوظهور و پیچیده ذکر کرد که به تحلیل و بررسى فراوان نیاز دارد و به عقیده وى، مکتب به ظهور رسیدن کارکرد یکسان و قابل تکرار یک یا چند نظریه ممتاز در محیط استنباط نسبت به موارد مختلف است از حیث تأثیرگذارى بر قیاس استنباطى، تطبیق استنباطى و یا چینش فعالیتهاى استنباطى همراه با برجاى گذاردن ثمرات فقهى متمایز.
شاخصههاى مکتب
در ادامه، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى برخى از شاخصههاى مکتب را چنین برشمرد: 1. تعدد پذیرى دیدگاهى و قابلیت چند دیدگاه پذیرى، بدین معنا که مکاتب همیشه پیرامون مباحثى به وجود مىآیند که بدیهى نباشند و چندین نظر درباره آنهاباشد; 2. دیدگاه در حد نظریه باشد. به عبارت دیگر، تعدد دیدگاههایى منجر به ایجاد مکتب مىشوند که تبدیل به نظریه شوند. بنابراین هر تفاوت دیدگاهى مکتبساز نیست; 3. ترتب ثمره متمایز بر نظریه; 4. برخوردارى از عنصر کمّیّت در یکى از دو ناحیه نتایج و نظریه; 5.یکسانى و همسانى ثمرات مترتب بر نظریه در موارد مختلف.
ایشان در توضیح عنصر کمّیّت به عنوان یکى از قیود لازم در شکلگیرى مکتب اظهار داشت: تحقق کمّیّت در ناحیه نتایج به معناى ترتب یافتن ثمره بر نظریه در موارد متعدد است و کمیت در ناحیه نظرى به این معناست که دانشمند علم، که صاحب مکتب مىشود، بیش از یک نظریه را در محیط علم ابداع کند و چند نظریه او همگى از مبناى واحدى نشئت بگیرد، خواه خودِ او به این مبناى نهفته در وراى نظریاتش تصریح کرده باشد و یا دیگران آن را کشف کرده باشند. وى افزود: نظریه باید تأثیر و نتایج فراوان و یکسانى در یک علم به وجود آورد. این تأثیر، هم در مرحله استنباط مىتواند باشد و هم در مرحله فتوا دادن. آقاى مبلغى تصریح کرد: لازم نیست که مکتب حتماً ظهور و بروز داشته باشد، بلکه ممکن است مکتبى وجود داشته باشد، ولى به عللى، آشکار نشده باشد.
حجت الاسلام شب زندهدار، استاد حوزه علمیه قم، نیز گفت: اختلافاتى که آثار چشمگیر کمّى و کیفى در یک بخش یا بخشهایى از یک علم دارند، مکتب سازند. وى عدم حجیت عقل به عنوان یکى از مبادى فقه در نزد اخباریان را از جمله اختلافاتى دانست که به خاطر تأثیر چشمگیرش باعث تمایز میان این گروه و اصولیان شده است. همچنین عدم حجیت قرآن بدون تفسیر اهلبیت)ع( و معتبر ندانستن اجماع از ناحیه اخبارىها تأثیر فراوانى در فقه داشته است. ایشان در ادامه، اعتقاد و عدم اعتقاد به اصل استصحاب در میان اصولیان را هم از مسائلى برشمرد که باعث اختلافات بسیارى میان فقهاى اصولى و منجر به ایجاد مکاتب مختلف شده است.
اهمیت شناسایى مکاتب
در اینکه شناخت مکاتب فقهى امرى ضرورى یا غیرضرورى است، میان این دو صاحبنظر حوزوى تا حدودى اختلافنظر وجود داشت. حجت الاسلام شب زندهدار، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ابراز داشت: مکتب چیز نفس الامرى و قابل کشف نیست، بلکه قراردادى است و ما آن را اعتبار مىکنیم. درباره اهمیت شناخت مکاتب فقهى گفت: برخى شناخت مکاتب فقهى را فضل شمرده، آن را لازم نمىدانند و از این رو، شناسایى مکاتب را تضییع وقت مىدانند و مىگویند مهم این است که عبد به »قطع« به عنوان حجت در برابر خدا برسد و اصلاً مهم نیست که این قطع از کدام مکاتب و یا از کجا مىآید، اما گروهى دیگر معتقدند ممکن است در سخنان مکتبهاى دیگر، سخن حقى باشد که باعث تغییر نظر ما شود; از این رو، آشنایى با مکاتب فقهى براى فقیه ضرورى است.
آقاى شب زندهدار تصریح کرد: اما به اعتقاد من در اینجا دو مقام است: مقام پاسخگویى در برابر شارع و مقام پیشرفت علم، و روشن است که کارکرد آشنایى با مکاتب فقهى در مقام پیشرفت علم است، نه در مقام رسیدن به قطع و حجت در برابر شارع، و در مقامى که فقیه مىخواهد بین خود و خدا حجت داشته باشد، آشنایى با مکاتب ضرورتى ندارد; زیرا ممکن است براى فقیه حجتى قطعى پیدا شود که در این صورت دیگر نیازى به مراجعه به مکاتب دیگر نیست و حتى فقها جایز دانستهاند که فقیه مثلاً در بحث اجتماع امر و نهى از مجتهد دیگرى تقلید کند و سپس آن را در بحثهاى فقهى خودش به کار ببندد.
عضو جامعه مدرسین افزود: با شناخت مکاتب و برجسته کردن نقاط ضعف و قوت آنها، در حقیقت از اشتباهات جلوگیرى و بسیارى از مشکلات رفع مىشود.
حجت الاسلام مبلغى نیز شناخت مکاتب فقهى را امر ضرورى دانست و گفت: به عقیده من شناخت مکاتب فقهى، افزون بر اینکه براى هموار کردن راه دیگران و پیشرفت علم فقه ضرورى است، کارکردهاى مؤثرى در دو مرحله آموزش اجتهاد، و مرحله عملیات اجتهاد و استنباط حکم از سوى فقیه نیز دارد.
آسیبهاى عدم شناسایى مکاتب
آقاى مبلغى آسیبهاى ناشى از عدم شناسایى مکاتب را این گونه برشمرد:
1. اگرچه در اجتهاد، تلاش فقیه معطوف به حجت است، ولى آشنا نبودن با مکاتب فقهى گاهى باعث شتابزدگى در رسیدن به حجت شرعى یا پشت سر نهادن حلقههاى مفقود در رسیدن به آن مىشود.
2. ایشان یکى از آثار منفى ناآشنایى با مکاتب را مخفى ماندن بعضى نظریهها همانند نظریه آیت اللّه بروجردى دانست و خاطر نشان کرد: این نظریه مىتواند تأثیر فراوانى در نتایج استنباط داشته باشد و هنوز هم تقریباً در همه درسهاى خارج فقه، به علت نبود مکتب شناسى فقهى، نظریه آیت اللّه بروجردى مورد توجه قرار نگرفته است.
3. وى گفت: اگر مکتب شناسى و مکتب سازى در فقه صورت بگیرد، اجتهادهاى تقلیدى به جاى اجتهادهاى حقیقى رواج خواهد یافت، بدین صورت که فقدان مکتب شناسى، به کندى روند مکتب سازى منجر، و این کندى هم سبب گسترش اجتهاد تقلیدى مىشود.
فقیهان صاحب مکتب
حجت الاسلام مبلغى، آیت اللّه وحید بهبهانى را از جمله صاحبان مکتب اصولى دانست که دیدگاه اصولى او منجر به ایجاد مکتب فقهى نیز شده است. وى همچنین شیخ جعفر کاشف الغطاء، مقدس اردبیلى، صاحب جواهر، شهید صدر و حضرت امام خمینى)ره( را نیز از جمله صاحبان مکاتب فقهى برشمرد.
حجت الاسلام شب زندهدار نیز اخبارىگرى و اصولىگرى را دو مکتب فقهى دانست که هر کدام در دوره هایى بر حوزههاى علمیه سلطه داشتهاند و هریک از آنها نیز به مکاتب دیگرى تقسیم شدهاند. وى همچنین مکتب سامرا، مکتب نجف و مکتب کربلا را نیز مکاتب منشعب از اصولىگرى خواند که به خاطر اختلاف در مبانىِ اصولىِ بنیانگذاران آنها به وجود آمدهاند.
پاسخگوترین مکتب در زمان حاضر
حجت الاسلام مبلغى، مکتب امام خمینى)ره( را به خاطر برخوردارى از نوآورىهاى روشى ویژه معطوف به زمان، پاسخگوتر از مکاتب دیگر در زمان حاضر ارزیابى کرد و در عین حال گفت: هر مکتبى فوایدى دارد و در بخشى از فقه، باعث رفع مشکلاتى مىشود.
در پایان نشست، صاحبنظران به پرسشهاى حاضران در جلسه پاسخ گفتند.