نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
مقدمه
قواعد فقهى بسیارى وجود دارد که هریک قاعدهاى ضابطهمند و جامع دارد و نیز دربردارنده مسائل فقهى بسیار است.3 فقیهان با بررسى و پژوهش در مسائل فقهى و فروع آن، قواعد فقهى را استخراج مىکنند و هر مجموعه را به قاعدهاى کلى ارجاع مىدهند که حکم آن بر تمام یا اکثر مسائل جزئى متشابه جارى و سارى است. »قرافى« دراینباره مىنویسد:
قواعد فقهى بسیار و گسترده است، چنانکه بر اسرار و حکمتهاى شرع مشتمل است و بسیار مفید مىنماید و هر اندازه فقیه بر آنها احاطه داشته باشد، قدر و منزلت دارد. 4
چارچوب و ساختار قانونى این قواعد که رسا و با عباراتى گویا و استوار است و اهمیت بسیارى در تربیت و پرورش اندیشه فقهپژوه دارد.
معناى لغوى و اصطلاحى قواعد فقهى، پیدایى آن
و معرفى آثار برجسته مذاهب اسلامى
الف( مفهوم لغوى و اصطلاحى
قواعد جمع قاعده به معناى اصل و اساس است. 5 در صحاح جوهرى آمده: »قواعد بیت وبَنا اساس و پایه آن است«. معناى قاعده از »قعود« یعنى ثبات و استقرار گرفته شده است.6 در آیه آمده:
»واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت واسماعیل«7
»فأتى اللّه بنیانهم من القواعد«8
معناى لغوى »فقه« فهم دقیق و عمیق است:
فما هؤلاء القوم لایکادون یفقهون حدیثاً;9
چه بر سر این قوم آمده که هیچ سخنى را نمىفهمند؟
فقه در اصطلاح به معناى مجموع احکام شرعى فرعى کلى یا وظایفى است که شارع یا عقل )در صورت نبود شرع( وضع مىکند. 10
از آنرو که فقه از امور معنوى است، قاعده را از معناى مادى )که در کتب لغت آمده( به معناى معنوى آن گرفتهایم. قاعده مفهومى عام و کلى است که بر جزئیات یا مفردات خود قابل انطباق است و هر علمى »قواعدى« دارد. 11
قواعد فقهى نیز چندین تعریف دارد. شاید تعریف جامع و مانع آن عبارت باشد از:
1. »الحکم الکلى الذى ینطبق على جمیع جزئیاته لتعرف احکامها منه;12 حکم کلى که بر تمامى جزئیاتش منطبق است تا احکام شناخته شود«.
مثلاً قاعده »عقد باطل هیچگونه اثرى ندارد«، حکمى کلى است که بر عقود باطل معین تطبیق مىشود و مىگوییم: این عقد، اثرى ندارد; چون باطل است یا آن اجاره اثرى ندارد; چون باطل است.
2. »قضیة کلیة یتعرف منها احکام جزئیات موضوعها;13 قضیهاى کلى که احکام موضوعات جزئى مربوطه از آن فهمیده مىشود«.
3. »اصول فقهیة کلیة فى نصوص موجزة دستوریة تتضمن احکاماً تشریعیة عامة فى الحوادث التى تدخل تحت موضوعها;14 اصول کلى فقهى که در متون موجز )کوتاه و رسا( قانونى آمده، احکام عام و کلى تشریعى درباره رخدادهایى را دربر دارد که موضوع هریک از احکام کلى است«.
4. »قضیة کلیة تنطبق على جمع جزئیاتها أو أکثرها تعرف منها احکامها;15 قضیهاى کلى که قابل انطباق بر تمامى یا اکثر جزئیاتش است و احکام آنها بدین وسیله معلوم مىگردد«.
گویا دکتر سرحان این تعریف را متأثر از تعریف نخست از ابننجیم حنفى مصرى مطرح کرده است.
5. »تشمل على حکم شرعى عام، یستفاد من تطبیقها الحصول على أحکام شرعیة جزئیة هى مصادیق لذلک الحکم العام;16 دربردارنده حکم کلى شرعى است که با اجراى آن، بر احکام جزئى شرعى که مصادیق آن حکم کلى است، دست مىیابیم«.
6. »الحکم الفقهى المندرج تحته فروع مختلفة من باب واحد;17 حکم فقهى که فروع مختلفى از یک باب را دربردارد«.
7. »کبرى قیاس یجرى فى أکثر من جمال لاستنباط حکم شرعى فرعى جزئى أو وظیفة لذلک;18 کبراى قیاس که در بیشتر مواقع براى استنباط حکم فرعى و جزئى شرعى جارى مىشود یا تعیین وظیفه و فعل مکلف«.
8. »احکام کلیة تندرج تحت کل منها مجموعة من المسائل الشرعیة المتشابهة من أبواب شتى;19 احکام کلى که مجموعه مسائل شرعى مشابه در چندین باب تحت آنها مندرجند«.
9. »الاصل الکلى الذى ثبت من ادلته الشرعیه وینطبق بنفسه على مصادیقه، انطباق الکلى الطبیعى على مصادیقه;20 اصلى کلى که با ادله شرعى ثابت شده و بهگونه انطباق کلى و طبیعى، بر مصادیق خود قابل اجراست«.
10. »مجموعة من الأحکام المتشابهة التى ترجع إلى قیاس واحد یجمعها أو ضابط فقهى یربطها;21 مجموعه احکام مشابه که خاستگاه قیاس یا ضابطهاى فقهى دارد«.
نتیجه
قاعده فقهى دربردارنده احکام مشابه در مورد مسائل جزئى مشابه است، مانند قاعده »الضرر یزال«. حکم در این قاعده »وجوب ازاله ضرر« است، یعنى هر مسئله جزئى که ضررى توجیهناپذیر دارد، حکم »وجوب ازاله« بر آن منطبق است.
به کارگیرى قواعد فقهى، کار فقیه را آسان مىکند و به کارگیرى آنها سودمندتر از به کارگیرى فروع جزئى است. قواعد فقهى راهکارهایى مفید دارد که فقیهان ارائه دادهاند و بسیار موفقیتآمیز بوده است.
پیدایى و مسیر تاریخى قواعد فقهى
اگر قواعد فقهى در مجموعه مؤلفات مستقل نیامده، دلیل بر عدم وجود آنها نیست; زیرا تدوین آثار منشأ و به وجود آورنده قواعد فقهى نیست، بلکه کاشف و بیانگر وجود آنهاست.
منابع شریعت اسلامى، مأخذ و مستندات آغازین و اساس پیدایى قواعد فقهى شمرده مىشود. معجزه پیامبر)ص( یعنى قرآن کریم، قواعد بسیارى را دربردارد که از آغاز شریعت، حدود و ثغورى وضع کرده و اهداف اسلام را در زمینه احکام و قوانین وضع شده برشمرده است.
فقها دراینباره گامهایى برداشتهاند که نسبتاً موفقیتآمیز بوده است، گرچه کوششها و اقداماتى فردى بوده، نمىتوان همه آنها را »قواعد فقهى« به معناى صحیح کلمه دانست; زیرا »سدّ باب اجتهاد« بنابر عقیده برخى مذاهب اسلامى )جز امامیه( مانع روند درست و پیشرفت بوده است. 22
روشن است که بنیان قاعدهاى گذاشته نشده، مگر آنکه از نصوص قرآنى برداشت شده یا از حدیث شریف یا از ائمه مذاهب برگرفته شده است، یا از عبارات پیروان اینان که بهتدریج صورت قاعده فقهى به خود گرفته است. 23
در ادامه، بارزترین گامهاى فقیهان )با نگارش آثار خود( گزارش مىشود. این آثار گرچه نگاشتههایى ستودنى است، گامهایى نخستین به شمار مىرود و به رغم سادگىشان موفقیتآمیز است، چنان که گاه متداخل با علم اصول است.
نخستین قواعد فقهى در منابع اولیه
در گزارشى گذرا قواعد فقهى برگرفته از قرآن کریم و سنت شریف را برمى شمریم:
1. »لایکلف اللّه نفسا الا وسعها«.24
2. »یرید اللّه بکم الیسر ولایرید بکم العسر«.25
3. »ولا تلقوا بأیدیکم إلى التهلکه«.26
4. »لا إکراه فى الدین، قد تبین الرشد من الغى«.27
5. »ما یرید اللّه لیجعل علیکم من حرج«.28
6. »ولا تزر وازره وزر اخرى«.29
نیز آیاتى دیگر با همین مضمون وجود دارد.30
7. »فمن اضطرّ غیر باغ ولا عاد فلا إثم علیه«.31
که در آیات و نصوص دیگر نیز هست.32
اصول و قواعد دیگرى در تشریع فقهى وجود دارد، گرچه برخى را »قواعد« دانستهاند، بعضى عالمان آنها را جزء قواعد برنشمردهاند.33
قواعد برگرفته از سنت
با بهرهگیرى از سنت و احادیث پیغمبر)ص( نیز اهلبیت)ع( مىتوان قواعد فقهى ذیل را برشمرد:
1. »انما الأعمال بالنیات« که قاعدهاى اصیل و برگرفته از حدیث است و مصادیق زیر را دارد:
یکم. »الامور بمقاصدها;34 اعتبار و ارزش امور به اهداف آن است«.
دوم. »لاثواب إلا بالنیة; ثواب و پاداش منوط به نیت است«.
سوم. »العبرة فى العقود فى المقاصد والمعانى لاللإلفاظ والمبانى;35 اعتبار و ارزش عقود، به مقاصد و معانى آن است، نه الفاظ و مبانى«.
2. »لاضرر ولاضرار«36 که دربردارنده مصادیق زیر است:
یکم. »الضرر یزال«;
دوم. »الضرر لایزال بمثله«;
سوم. »الضرورات تبیح المحظورات«. 37
3. »الخراج بالضمان«38 که دراینباره مىتوان گفت غله و محصول و بَدَل و اجاره، عوض ملک و مئونه است; چون اگر هر یک تلف شود، از ملکیت خارج شده است.39
4. »الغرم بالغنم«.40
پس از کتاب و سنت، تأسیس قواعد فقهى به رغم اختلافنظرها و موارد استفاده ادامه یافت.
قواعد فقهىنگاران مشهور
بسیارى از فقهاى متقدم و معاصر در قواعد پژوهش و تتبع کردهاند; زیرا از اهمیت علمى و تطبیقى برخوردار است. اینان به بررسى قواعد کلى پرداختهاند و کتبى مستقل نگاشتهاند. برحسب ترتیب زمانى مىتوان فقهاى زیر را از میان هریک از مذاهب اسلامى برشمرد:
الف( مذهب امامیه
1. یحیىبناحمدبنحسنبنسعیدحلىهذلى )م 701 ق( که نزهة الناظر فى الجمع بین الاشباه والنظایر را نوشته است;
2. حسنبن یوسف مطهر، علامه حلى )م 726 ق( با اثر قواعد الاحکام فى معرفة الحلال والحرام که فقهاى بسیارى بر آن شرح و تعلیقه زدهاند: فخرالمحققین )م 771 ق( ابوالحسن علىبن حسینبن عبدالعالى کرکى )م940 ق(، محمدبن حسن اصفهانى )م 1137 ق(، محمدجواد حسین عاملى )م 1226 ق(، جعفر بن خضر آل شلال )م 1228 ق( نیز شهید اول که اساس قواعد فقهى را بنیان نهاد;
3. فخرالمحققین ابوطالب محمدبنحسن بن یوسف بن مطهر حلى )م771 ق( با کتاب الفوائد فى شرح القواعد که شرح کتاب پدر )القواعد( است;
4. ابوعبداللّه محمدبنمکى عاملى، شهید اول )م 786 ق( با اثر القواعد والفوائد چاپ شده در دو جلد، با تحقیق دکتر سید عبدالهادى حکیم که از جمله آثار ارزشمند در این موضوع است.
شهید اول پایهگذار بحث و پژوهش دراینباره است.
5. مقدادبن عبداللّه سیورى حلى اسدى، فاضل سیورى )م 826 ق( با نضد القواعد الفقهیه;
6. محمدبنعلىبنابراهیم احسایى )م 901 ق( با الأقطاب الفقهیة على مذهب الامامیة;
7. ابراهیمبنجعفربنعبدالصمد کرکى عاملى41 )م 940 ق( با القواعد;
8. زینالدینبن على جبعى عاملى )شهید ثانى( )م 969 ق( با تمهید القواعد;
9. عبداللّهبنحسین تسترى اصفهانى )م 1021 ق( با جامع الفرائد فى شرح القوائد;
10. احمدبنمحمدبنابىذر نراقى )م 1224 ق( با عوائد الایام فى مهمات ادلة الأحکام;
11. جعفربنخضربنیحیى آلمالکى )کاشف الغطا( )م 1228 ق( قواعد الستة عشر;
12. عبداللّه محمدرضا شُبّر )م 1242 ق( الاصول الأصلیة والقواعد الشرعیة;
13. عبدالفتاح عبدعلى حسینى مراغى )م 1250 ق( با عناوین الاصول که با عنوان »مختصر العناوین« یافت مىشود;
14. محمدجعفر استرآبادى )م 1263 ق( با المقالید الجعفریة فى القواعد الإثنى عشریة;
15. محمدحسین کاشف الغطا )م 1373 ق( با تحریر المجلد یا مجلة الاحکام العدلیة;
16. محمدمهدىبن حسین خالص کاظمى )م 1343 ق( با القواعد الفقهیه در دو جلد چاپ دانشگاه بصره، نیز افست ایران )خراسان( در 1342 ق;
17. میرزاحسن موسوى بجنوردى )م 1395 ق( با القواعد الفقهیه، در هفت جلد که اثرى ارزشمند است;
18. محمدتقى الفقیه عاملى )م 1999 ق( با قواعد الفقهیه;
19. سیدمحمدتقى حکیم )م 1422 ه. ( با القواعد العامة فى الفقه المقارن، چ 2001 م;
20. مجموعه مؤلفان با اثر القواعد الفقهیه، چاپ قم، 1421 قمرى، چاپ اول;
21. باقر ایروانى، دروس تمهیدیة فى القواعد الفقهیه در دو جلد انتشارات دارالفقه للطباعة، چاپخانه برهان، 1426 ق;
22. حیدر یعقوبى، دلیل القواعد الفقه، در دو جلد، چاپ نجف اشرف;
23. محمدکاظم مصطفوى، مئة قاعدة فقهیة، چاپ ایران;
24. محمدتقى آملى، القواعد الفقهیه، چاپ اول در انتشارات الهادى، قم;
25. ناصر مکارم شیرازى، القواعد الفقهیه، انتشارات امیرالمؤمنین)ع( قم، چاپ سوم، 1411 ق.
دیگر فقیهان و پژوهشگران شیعى نیز در ضمن کتب و رسالههایى به بحثهایى دراینباره پرداختهاند. گرچه اغلب این آثار تنها به فقه نمىپردازند )و گاه قواعد اصولى و نحوى و... را دربردارند(، ویژگى غالب آنها فقهى است.
آثار فقهاى شافعى
1. ابومحمد عبداللّه بن یوسف جوینى )م 438 ق(، کتاب الفروق;42
2. ابوعاصم محمدبن احمد عبادى )م 458 ق( با ادب القضا. وى معاصر قاضى حسین و همداستان با او بود;
3. قاضى حسین شافعى )م 462 ق( که فقه شافعى را بر چهار قاعده بنا نهاد و نخستین کسى بود که قواعدنگارى کرد;
4. ابندوست محمدبن مکى غامى )م 507 ق( با کتاب القواعد فى فروع که کتابى مختصر است;
5. ابوسعد محمدبناحمدبنیوسف هروى )م 518 ق( با کتاب الإشراق فى أدب القضاء وغوامض الحکومات;
6. معینالدین ابوحامدبنمحمد جاجرمى )م 613 ق( با القواعد فى فروع الشافعیة;
7. عزالدینبنعبدالعزیزبن عبدالسلام سلمى )م 660 ق( با قواعدالاحکام فى مصالح الانام، چاپ دارالشرق، قاهره، 1968 م.
وى قواعد الاحکام را »قواعدالکبرى« نامیده است; کتابى با عنوان »القواعد الصغرى« دارد که بهرغم اهمیت آن، درباره »قواعد« بدان معناى دقیق نیست.43 قاضى عزالدین محمدبناحمدبنجماعة کنانى )م 819 ق( شروحى بر قواعدالکبرى و قواعدالصغرى دارد.
8. ابوالفضل محمدبنعلى خلاطى )م 675 ق( با اثر قواعد الشرع وضوابط الأصل والفروع;
9. ابنالوکیل صدرالدینبنمحمدبنعمربن مرحل )م 716 ق( با کتاب الاشباه والنظائر که نسخه آن در دانشگاه امارات عربى است.
10. ابنالعلا صلاحالدین خلیل علایى )م 761 ق( با المجموعالمذهب فى قواعدالمذهب الشافعى که به حق از بهترین آثار قواعد فقهى به شمار مىرود و هنوز مخطوط است، گرچه مورد عنایت قواعدنگاران است44 و توسط اینان مختصر شده است:
یکم. محمد الصرخدى )م 792 ق( که این اثر و التمهید اسنوى را یکجا آورده;
دوم. ابن خطیب الدهشه )م 834 ق( که مختصر قواعد علایى از وى است.
11. تاجالدین عبدالوهاببنعلى سبکى )م 771 ق( با کتاب القواعد المشتملة على الأشباه والنظائر که از کتب بااهمیت بوده و ابننجیم حنفى و سیوطى شافعى از آن نقل کردهاند;
12. جمالالدینبن عبدالرحیم اسنوى )م 772 ق( و کتاب الاشباه والنظائر که خطى است;
13. بدرالدین بن بهاء زرکشى، صاحب البرهان )م 794 ق( با کتاب المنثور فى ترتیب القواعد الفقهیه در چهار جلد که با عنوان »القواعد فى الفروع« در کویت چاپ شده است. قواعدنگارى توسط زرکشى پیشرفت کرد و مورد اهتمام فقها گردید. وى قواعد را به ترتیب الفبا آورده و اثر او توسط اینان شرح شده:
یکم. سراج الدین عبادلى )م 947 ق( در دو جلد;
دوم. عبدالوهاب شعرانى )م 799 ق( که آن را مختصر کرده است.
14. شرفالدینبن علىبن عثمان غزى )م 799 ق( و کتاب القواعد;
15. سراجالدین عمربنعلى، معروف به ابنملقن شافعى )م 804 ق و اثر نواظر الناظر(;
16. جلالالدین عبدالرحمن سیوطى )م 911 ق( و کتاب الأشباه والنظائر که ترتیبى خاص در تقسیم قواعد دارد و مشتمل بر هفت کتاب و فراوان متأثر از کتاب تاجالدین سبکى است.45
قواعدنگاران حنفى
1. عبیداللّهبنحسین ابوالحسن کرخى (340 ق( با رسالهاى در قواعد با عنوان الاصول التى علیها مدار فروع الحنفیه;
2. عبیداللّهبن عمر ابوزید دبوسى (430 ق( با تأسیس النظر که 86 قاعده دارد;
3. ابومظفر اسعدبنمحمود کرابیسى نیسابورى (570 ق( با کتاب الفروق;
4. شرفالدین علىبن عثمان غرى دمشقى (799 ق( با القواعد فى الفروع;
5. زینالعابدین ابراهیمبنمحمد، ابننجیم مصرى (970 یا 1005 ق( الفوائد الزینبیة فى قواعد الحنفیه، نیز الاشباه والنظائر. این اثر در قواعد بااهمیت بوده و تجارب پیشینیان را نیز آورده است. وى کتاب را در هفت فن آورده )مانند سیوطى و شافعى( نیز در نقل قولها بر کتاب تاجالدین سبکى شافعى بسیار تکیه کرده است;46
6. محمد بن مصطفى ابوسعید خادمى (1176 یا 1155 ق( که کتاب اصولى مجامع الحقائق را با شرح آورده و آن را منافع الدقائق نامیده است. این اثر 144 قاعده فقهى به ترتیب الفبا دارد;
7. در ادامه مجله الاحکام العدلیه (12961283 ق( با نام مجلة جمعیتى هیئت تحریریه که اغلب حنفى بودند، ضمن تدوین اثر، در گزارش 1286 ق (1896 م( مىگویند که قواعد فقهى مربوط به مسائل مهم را آوردهاند، آنها را طبق چارچوب فقه حنفى مطابق با قانون مدنى در 99 قاعده گنجاندهاند و بین قواعد اساسى و فرعى فرقى ننهاده است. این قواعد بهگونه قانون، با عباراتى کوتاه و استوار آمده، برگرفته از آرا و آثار ابننجیم و دیگر فقهاى پیرو وى است و اغلب فقهاى مذاهب اسلامى بر آن شرح نوشتهاند، از جمله تحریر الوسیله شرح علامه کبیر شیخ محمدحسین کاشف الغطا که فقه و نظر اهلبیت)ع( را آورده است.
قواعد فقهىنگارى توسط حنفىها و پیروان اینان، به مرحله رشد و تکامل رسید.
8. محمودبنمحمدحمزه حسین حنفى (1305 ق( و الفرائد البهیة فى القواعد والفوائد الفقهیه.
قاعده نگارىهاى فقهاى مالکى
1. عیاضبنموسىبن عیاض مراکشى (545 ق( و کتاب مختصر القواعد که ابناقطیع احمدبنیوسف (1001 ق( آن را شرح داد;
2. شهاب الدین احمدبنادریسبن عبدالرحمن قرافى صنهاجى (684 ق( با اثر الفروق که در چهار جلد چاپ شده و 548 قاعده دارد. این کتاب ارزشمند جامع و منظم است، اما گاه مؤلف مسائلى را آورده که قواعد فقهى نیست، بلکه بندهاى فقهى مربوط به قانون اساسى به شمار مىآید. 47 این اثر با عنوان تهذیب الفروق والقواعد السنیة فى الاسرار الفقهیه توسط محمد بن علىبن شیخ حسین متقى مالکى شرح شده است;
3. ابوالقاسم قاسمبن عبداللّه انصارى ابنشاطبى (723 ق( با ادرار الشروق على أنواء الفروق;
4. ابنجزى محمدبناحمد کلبى غرناطى (741 ق( با القوانین الفقهیه که بیشتر کتابى فقهى و مقارن با مذهب ابوحنیفه و شافعى و حنبلى است تا قواعد فقهى;
5. ابراهیمبنموسىبن محمد غرناطى شاطبى (790 ق( با کتاب تعریف بأسرار التکلیف در علم اصول و با نام »الموافقات« که اکنون در چهارجلد با عنوان »الموافقات فى اصول الشریعه« موجود است. این کتاب اثرى ارزشمند در اصول فقه و اصول تشریع است. بخش آخر آن قواعد فقهى دارد.
دکتر محیى هلال سرحان در کتاب القواعد الفقهیه ودورها فى إثراء التشریعات الحدیثه )ص 8) نام ابن تیمیه (728 ق( را ضمن فقهایى آورده که درباره فقه مالکى نوشتهاند، ولى وى حنبلى است، چنانکه از کتاب القواعد الفقهیه نام مىبرد. با وجود این اثر یاد شده دربردارنده هیچ قاعدهاى نیست، بلکه به موضوعات فقهى مانند نماز، روزه، زکات و حج پرداخته است. 48 این اثر با نام »القواعد النورانیة الفقهیه« چاپ شده و نام آن )القواعد الفقهیه( باعث اشتباه شده که درباره قواعد فقهى است.
قواعدنگارى حنبلىها
1. نجمالدین ابوربیع سلیمان طوفى (710 ق( با کتاب القواعدالکبرى والقواعد الصغرى. گویا عنوان نخست »القواعد الکبرى فى فروع الحنابله« بوده است;
2. سلیمانبنعبدالقوىبن عبدالکریم طوفى صرصرى (716 ق( با الریاض النواضر وفى الأشباه والنظائر;
3. الحافظ ابوفرج عبدالرحمنبنرجب حنبلى (795 ق( با کتاب القواعد که 160 قاعده دارد. این کتاب چندین بار چاپ شده و شهید دکتر عبدالهادى حکیم آن را در »القواعد فى الفقه اسلامى« آورده و عنوانش را مؤلف »تقریر القواعد وتحریر الفوائد«49 نامیده;
4. علىبنعباس بعلى حنبلى (803 ق( و کتاب القواعد والفوائد الاصولیه وما یتعلق بها من أحکام فرعیه، چاپ السنة المحمدیه، قاهره، 1956 م;
5. جمالالدین یوسف بن حسن بن عبدالهادى صالحى (909 ق( با کتاب القواعد الکلیة والضوابط الفقهیه.
پژوهشهاى آکادمى و نو
آثار و پژوهشهایى نو درباره قواعد فقهى صورت پذیرفته است، از جمله:
1. القاعدة الکلیة وأعمال الکلام أولى من إهماله وأثرها فى الاصول، نوشته محمود مصطفى عبود هرموش، چاپ مؤسسه الجامعیه، بیروت، چاپ اول، 1987 م;
2. القواعد الفقهیه، نوشته محیى هلال سرحان، چاپ بغداد، چاپ اول;
3. القواعد الفقهیه، نوشته على احمد الندوى، دارالقلم، دمشق، چاپ سوم، 1414 ق، 1994 م;
4. القواعد الفقهیه، نوشته یعقوببن عبدالوهاب، مکتبة الرشد، ریاض، چاپ دوم، 1420 ق (1999 م(;
5. القواعدالفقهیة الکبرى وما تفرع منها، صالحبنغانم سدلان، دارالبلنسیه، ریاض، چاپ دوم، 1420 ق (1999 م(;
6. المدخل إلى القواعد الفقهیه، نوشته ابراهیم محمد الحریرى، دار عمان، چاپ اول، 1419 ق (1999 م(;
7. المنهاج فى علم القواعد الفقهیه، نوشته ریاض منصور خلیفى، مرکز البحث والدعوه، حیدرآباد، چاپ اول، 1423 ق (1997 م(;
8. موسوعة القواعد الفقهیه، نوشته محمدصدیق البورنو، مکتبة التوبه، چاپ اول، 1418 ق (1999 م(;
9. نظریة التعقید الفقهى وأثرها فى اختلاف الفقهاء، نوشته محمد رودکى، منشورات کلیة الاداب، رباط، دانشگاه محمد الخامس، 1414 ق (1994 م(;
10. الوجیز فى إیضاح القواعد الفقهیة الکلیه، نوشته محمد صدقى بورنو، دارمعارف ریاض، چاپ دوم، 1410 ق (1989 م(;
11. القواعد الفقهیه )حجیتها وضوابط الاستدلال بها(، نوشته ریاض منصور خلیفى، منتشر شده در مجله الشریعة والدراساة الاسلامیه، مجلس النشر العلمى دانشگاه کویت، سال هجدهم، ش 55، شوال 1224 )دسامبر 2003 )موجود در کتابخانه الحیدریه( شماره 2006/3/28 612);
رسالههاى دانشگاهى مربوط به قواعد فقهى
1. قاعده ید، فاضل محمدجواد سهلانى;
2. قاعده ضمان، سیدعلى عبدالحکیم صافى.
پایهگذارى قواعد فقهى در سده هشتم هجرى
قواعد فقهى افق دید و نظر وى را گسترده مىنماید. به کارگیرى قواعد فقهى، کارسازتر از عمل به فروع جزئى است. اطلاع و آگاهى بر قواعد، فقهپژوهان را قادر مىسازد در سطح عالى به دانش فقه همت گمارند، ملکه اجتهاد فقهى را کسب کنند و از لحاظ علمى توانمند گردند; زیرا قواعد به مثابه ضابطه، قانون و مقصد کلى مسائل فقهى است.
همه قواعد فقهى مانند نصوص و متون قانونى یکباره وضع و تأسیس نشدهاند. متون قانونى را گروهى معین در مقطع زمانى خاص وضع مىکنند. فقیهان مفاهیم و ساختار قواعد فقهى را به تدریج و در طى زمانهاى گوناگون، از دلالت نصوص شرعى، مبادى اصول فقه، علل احکام و قوانین عقلى استنباط و برداشت کردهاند. القواعد والفوائد شهید اول از نخستین کتابهاست که قواعدنگارى را پایهریزى کرده و جایگاه والا و ارزشمند دارد. پى بردن بدین امر با مقایسه این اثر با آثار مشابه فقهى به دست مىآید.
این کتاب در طول سدهها داراى موقعیتى ممتاز و برجسته بوده و پژوهشگران و عالمان والامقام بر محتواى سترگ آن با تحقیق و اضافات و حاشیهنگارى افزودهاند. این اثر همگام با نیازهاى هر عصر جامهاى نو به خود پوشیده و نیازهاى هر زمان را همخوان با شرایط زمان و مکان برآورده کرده است.
از جمله مطالعات برجسته درباره این اثر، به همت شهید دکتر عبدالهادى حکیم سامان یافته است.
اساس قواعد فقهى در سده هشتم هجرى از دیدگاه امامیه
بسیارى از فقهاى قدیم و جدید باتوجه به اهمیت قواعد فقهى در دو زمینه علمى )تنظیر( و تطبیقى، به پژوهش در اینباره پرداختهاند. گروهى از عالمان متأخر در بررسى قواعد کتب مستقلى را نگاشتهاند که در زمینه تشریع اسلامى - امامى ارزشمند و گرانبهاست. در اینباره سه مطلب در پى مىآید:
الف( قواعد فقهى امامیه در سده هشتم هجرى
نخستین فرصت براى آنکه امامیه قواعد فقهى را پایه بریزد، در قرن هشتم پیش آمد. بزرگانى در این قرن ظهور کردند که توانستند به چنین کارى سترگ دست یازند. شهید اول محمدبن مکى عاملى )م 786 ق( در این زمان شیوهاى جدید در قواعد فقهى پایه نهاد که بسیار برجسته و ممتاز است. انتخاب وى از میان فقهاى امامیه که دست به نگارش زدهاند، گزافه نیست، بلکه نتیجه آگاهى از کسانى است که در این موضوع حیاتى و تأثیرگذار در پویایى تشریع و قانونگذارى اسلامى، اثر نگاشتهاند. وى فقط درباره قواعد )که به نظرش 330 قاعده است( ننوشته، بلکه برکات و بهرههاى دیگر نیز داشته، چنانکه صد فایده فقهى نگاشته )القواعد والفوائد( و تنبیهات و فروعى را بررسى و گزارش کرده است. چنین شیوهاى میان پیشینیان و قدما بىسابقه و یگانه است. پیش از وى در اینباره سه نفر مطلب نوشته بودند:
1. یحیىبناحمدبنحسنبنسعید حلى هذلى )م 701 ق(، الاشباه والنظائر;
2. حسنبنیوسفبن مطهر، علامه حلى )م 726 ق(، قواعد الأحکام فى معرفته الحلال والحرام;
3. فخرالمحققین ابوطالب محمدبنحسنبنیوسفبن مطهر حلى )م771 ق(، الفوائد فى شرح القواعد.
محقق حلى استاد شهید اول بوده است. وى در »حله« از پیشینیان خود بهره گرفت، اما با کتاب خویش و اسلوبى که به کار برد، بر همگان برترى یافت. وى قواعد علامه و فوائد فرزندش را به کار گرفت و با مقارنه و مقایسه با مذاهب اسلامى، اثر سترگ و ماناى خویش را به نگارش درآورد. 50
شهید از جبل عامل در بلاد شام تا حله عراق را در راه کسب دانش و علم پیمود و دانستههایى را به کار گرفت که در سرزمینهاى اسلامى بود، افزون بر این به سراغ اعتقادات و یافتههاى فقهى مذاهب اسلامى دیگر رفت و مقایسهاى فراگیر انجام داد. این ویژگى بااهمیت و شیوهاى مانا و تأثیرگذار بود.
عادت و شیوه وى گفتوگو و مناقشه با فقهاى تمامى مذاهب و بازدید از حوزههاى گوناگون اسلامى مانند مکه، مدینه، بیت المقدس، مصر، دمشق و بغداد بود. به دیدار عالمان این شهرها مىرفت، با اساتید بحث مىکرد و از دانشها، معارف و فرهنگها آگاهى مىیافت، چنانکه در فکر، اندیشه و شیوه وى در تمامى مباحث علوم شریعت به ویژه فقه و اصول تأثیر شگرفى نهاد، بى آنکه جانبدارانه به مذهبى معین بنگرد. چنین روشى حسودان را واداشت حاکمان را بر ضد وى بشورانند و با سعایت و بدگویى موجبات شهادت وى را فراهم آورند!
کتاب وى در قواعدنگارى فقهى، پدیده و اثرى یگانه در قواعد و فواید فقهىنگارى به شیوه مقارنهاى و مقایسهاى است، چنانکه این اثر فقط فواید و قواعد فقهى را دربرندارد، بلکه بهرههاى اصولى، لغوى، نحوى و... را نیز داراست.
از طریق این اثر و تلاشها و آثار علمى بسیار دیگر مىتوان به اوج اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامى در قرن هشتم هجرى دست یافت که ثمره دانشاندوزى شهید اول نزد فقهاى مذاهب اسلامى است. کتاب لمعه دمشقیه و شرح آن الروضة البهیه شهید ثانى )زین الدین جبعى عاملى( که توسط دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره و با مقدمه آیتاللّه محمدتقى قمى چاپ و منتشر شده، اقدامى شایسته و پیشرو با تأثیرى ژرف در وحدت و تقریب است. 51
شهید اول از پیشگامان قواعد فقهىنگارى بوده و افزون بر این کوشیده با تقریب میان مذاهب اسلامى، شیوه و هدف علوم شریعت را همخوان کند. این کوشش در تمامى کتب و نگاشتههاى وى به ویژه القواعد والفوائد به چشم مىخورد.
شهید اول و پایهریزى قواعد فقهىنگارى به گونه مقارنه
باید پذیرفت تمامى فقها نوآورى نداشتهاند و شیوه و نظریهاى جدید و بدیع ننهادهاند، بلکه برخى مبتکر و بدیعپرداز بودهاند، از جمله شهید اول که محور بررسى و تحقیق این مقاله است. به تعریف »نوآورى در شیوه، روش و مبنا« نیازى نیست، بلکه باید به موضوع قواعد فقهى پرداخت که بسیار مورد اهتمام پژوهشگران و فقه پژوهان بوده است.
قواعد در دو زمینه اصولى و فقهى است که قواعد فقهى موردنظر ماست; زیرا احکام مندرج تحت هریک از قواعد، مجموعه مسائل شرعى مشابه از چندین باب است که مقدمات و ابزار مجتهد به شمار مىآید. از این روى ضرورى است در این باره بحث و بررسى کرد. شهید اول با نگارش کتاب القواعد والفوائد، 330 قاعده و نزدیک به صد فایده را گزارش و تدوین کرده و تنبیهات و فروعى را برشمرده که فقط فقهى نیست، بلکه گاه لغوى و اصولى و... است.
شهید درباره این اثر در اجازهاى که به ابنخازن داده، نوشته:
کتاب القواعد والفوائد فى الفقه که نگاشتهام، مختصرى شامل بر ضوابط کلى اصولى و فرعى است که احکام شرعى از آنها استنباط مىشود. تاکنون چنین کار و اثرى چنین نوشته نشده است. 52
مهم آن است که این اثر شیوه و روشى خاص دارد; مقارنه و موازنه قواعد فقهى در مذاهب اسلامى. وى به رأى و نظر امامیه بسنده نکرده )که این کار بىسابقه و نو است(، بلکه روشى بدیع به کار گرفته است. مقارنه و مقایسه از پایههاى وحدت اسلامى و تقریب بین مذاهب اسلامى است. شهید اول پس از گشتوگذارى که در سرزمینهاى اسلامى و حوزههاى دینى مانند مکه، مدینه، مصر، دمشق، بیت المقدس، بغداد و حله و... داشته، به چنین فکر، اندیشه و روشى دست یازیده است.
وى از چهل تن از علماى مذاهب اسلامى نقل قول مىکند، چنانکه در اجازهاش به ابنخازن این را آورده است:
اما در مورد آثار و روایات سنیان، از نزدیک به چهل تن از عالمان مکه و مدینه ودارالسلام بغداد و مصر و دمشق و مقام ابراهیم خلیل ]بیت المقدس[ نقل قول مىکنم... 53
شهید اول را باید پیشگام تدوین قواعد فقهى و کتاب القواعد والفوائد را اثرى بدیع و نو شمرد. همچنین وى پیشگام در آفرینش شیوه و روشى نوظهور در تنظیر )اشباه و نظایر( و دانش مهم قواعدنگارى بوده است.
او با اشاره به این نکته در اجازهاش به ابن خازن نوشته است که تاکنون چنین اثرى بدین شیوه ننگاشتهاند )لم یعمل الأصحاب مثله(، گرچه قواعد به شیوه مقارنهنگارى پیش از شهید اول بوده اما به پاى تلاش و کوشش وى نمىرسد.
شهید تدوین و نگارش قواعد فقهى را به اوج رسایى و برجستگى رساند و بسیارى از فقها و مجتهدان پس از وى، بر آن شرح و تعلیق زدند و شیوه وى را پیمودند.
وى کوشید بحث فقهى را به سطح بالاتر و والاترى از گذشته برساند. وى افزون بر دقت نظر، اندیشهاى فراگیر و در پژوهش و تحقیق، ژرفاندیش بوده است، به گونهاى که رنگ نو، به بحث و بررسى مىبخشید. شیوه وى در تمامى زمینهها متفاوت از پیشینیان بوده است. در بحث علمى به نگرش و اندیشهاى نو نمىتوان رسید، مگر آنکه نوگرایى و بدیعپردازى در تمامى جوانب صورت پذیرد.
نکته جالب توجه در آثار شهید اول به ویژه القواعد والفوائد آن است که این منابع جزء مآخذ استنباط و الهامبخش در نوآورى است، افزون بر اینکه با بررسى و تحقیق آراى فقهاى دیگر مذاهب اسلامى، فقه امامى با فقه مذاهب آمیخته شد و همفکرى فقهى بین مذاهب به وجود آمد. از این رو وى را جزء داعیان تقریب بین مذاهب مىتوان برشمرد. نمونه آن ذکر قاعده »لایستعمل اللفظ الصریح فى غیر بابه إلا بقرینه« است.54 وى پس از بیان قاعده، مثالهایى از ابواب فقهى مىآورد، از جمله در بیع و سلف که حواله مىتواند به معناى وکالت و یا برعکس باشد، نیز دیگر مثالهاى فقهى مانند قرض، نکاح و تزویج.
ایشان پس از ذکر کلیات بحث، اقوال فقهاى پیشین امامى و مذاهب اسلامى دیگر را از کتبشان ذکر کرده و در مورد معنا کردن حواله به وکالت مىنویسد:
اصحاب در معنا و اراده کردن وکالت از حواله یا برعکس تردید کردهاند، یا به دلیل اینکه لفظ در یکى از آن دو معنا استقرار نیافته )تا ادعاى مخالف به دلیل بهتر بودن مقدم شود( یا اگر هم لفظ داراى یک معناست، اصل دیگرى مخالف با چنین معنایى است... .55
وى در برخى موارد چندین حکم را ذکر کرده، نظر چندین فقه از مذاهب اسلامى را آورده و سپس به استناد قول یکى از فقها یکى از آرا را پذیرفته است، گرچه به رأى و نظر مذاهب اشاره مىکند. 56
تأثیرگذارى و تأثیرپذیرى در مباحث و آثار
زندگى شهید اول از آن رو که در تمامى زمینههاى علمى، فرهنگى، اجتماعى و سیاسى، در پیوند با مذاهب اسلامى است، به گونه استثنایى متمایز از دیگران است، بهگونهاى که کمتر مىتوان مشابه او را یافت. وى در زمینه سیاسى و اجتماعى، مرتبط با حاکمان و مسئولان جامعه بود. از اینرو شخصیت شهید که در زمینههاى گوناگون پرورده شده بود، به سبب چنین ویژگىهاى ممتازى، با سعایت و بدگویى حسودان و کینهتوزان به شهادت رسید!
در اینباره گفتهاند:
شهید اول، رابطه خوبى با حاکمان و امیران و شخصیتهاى سیاسى بارز داشت. وى از طریق روابطى که داشت، به مصالح عموم کمک مىکرد. افزون بر آنکه بیت وى محضر عالمان سنى نیز علماى شیعى بود تا مسائل فقهى، علمى و اجتماعى را مطرح کنند. تا به هنگام شهادت (786 ق( بر این شیوه و نمط بود. 57
شاید از آن رو که همکارى علمى و فکرى بین شهید اول و عالمان مذاهب اسلامى وجود داشت و وى آرا و نظریات اینان را مىدانست، برخى گمان کردهاند وى از برخى علماى سنى تأثیر پذیرفت، دانش خویش را از آنان گرفت و از ایشان نقل کرده است. چنین پندارى بدان انجامیده که برخى گفتهاند: شهید اول در ذکر آراى سنیان، بر قواعد الاحکام ابن عبدالسلام شافعى (660 ق( و الفروق قرافى مالکى (684 ق( بسیار تکیه مىکرده و اعتماد مىورزیده است. 58
این دو شخص معاصر شهید اول بودند و کتبشان جزء آثار مهم قواعد فقهى است، چنانکه کتاب استاد شهید اول، فخرالمحققین )الفوائد( و پدرش علامه حلى )القواعد( در شهید تأثیر بسیار داشته و هنگام نگارش قواعد فقهى به شهید، دیدگاهى فرانگر، جامع و باموازنه و مقارنه مىبخشیده است. همچنین تأثیر ابتدایى در زمینه مقارنه و موازنه نه تنها در زمینه فقهى، بلکه در زمینه قواعد فقهى نیز داشته است. آثار شهید با چنین ویژگىهایى، منبع و مأخذ مهمى براى عالمان و اصولیان تمامى مذاهب اسلامى است.
از جمله تأثیرپذیرى وى در کتاب القواعد والفوائد آن است که در قاعده 39 فایدهاى را درباره مدارک احکام ملحق مىکند که پنج قاعده دربر دارد و مىتوان احکامى را بدان ارجاع داد:
1. تبعیت عمل از نیت )در اینباره 31 فایده برمىشمرد(;
2. مشقت موجب آسانى است;
4. قاعده یقین;
5. قاعده نفى ضرر;
6. قاعده عادت.59
دکتر سرحان این قواعد را مرجعى دانسته که فقهاى شافعى و دیگران احکام شرعى را بدان باز مىگردانند.60 این پنج قاعده، به نظر تمامى مذاهب اسلامى قواعدى اساسى بوده و دیگر قواعد مبتنى بر آنهاست.
مقارنه و مقایسه آرا با مذاهب اسلامى که شهید بدان دست زد، جز موازنه آراى فقهى، فایدههاى دیگرى نیز داشته است، از جمله پیرایش و پاک کردن فقه امامیه از برخى آرا، به ویژه نظریاتى که در فترت عصر نصوص و حضور با عصر اجتهاد و استنباط آرا وارد فقه شیعه شد، یعنى زمان ابنجنید بغدادى و ابنابى عقیل عمانى و دیگر فقیهانى که در این فترت و فاصله زمانى حضور داشتهاند.
شیخ مفید و دیگر عالمان شیعى در پاسخها و ردیههایى که بر قیاس ابنجنید و دیگران در مسائل کلامى دادهاند، متعرض نظریات وارداتى شدهاند. شهید اول از جمله عالمان مدافع است. سیدمحمدجعفر حکیم در اینباره مىگوید:
از شمار ویژگىهاى ستوده شهید، آن است که فقه امامى را از آرا و فروع مخالفان که بدان افتخار مىکردند، پیراست و پاک کرد; فروعى که بیشتر معماگونه و بسیار از فقه دور بود، به رغم آنکه شهید نزد برخى عالمان سنى بلاد شام و جاهاى دیگر حضور بسیار داشت.61
شهید اول در فقهاى پسینش از جمله شهید ثانى در شیوه زندگى، مبارزه و دانشاندوزى تأثیر بسیارى داشت. وى نیز قواعد فقهى نوشته و لمعه دمشقیه را شرح داده است.
پژوهشى در کتاب القواعد والفوائد
1. شیوه نگارش آثار فقهى و تأثیر آن
پژوهشها و تحقیقات فقهى شهید )با ویژگى بارز و برجسته خود( فقط در سطح قواعد فقهى نیست، بلکه تمام آثار وى امتیازات و ویژگىهایى درخور دارد. فقیهان و نویسندگان آثار فقهى بر این آثار بااهمیت به سبب اهمیتشان شرح و تعلیق زدهاند. از آن رو که به شیوهاى متمایز نوشته شدهاند و از آرا و نظریات تمامى مذاهب اسلامى بهره جستهاند، فقط بیانگر نظریات فقهاى امامیه نیست، بلکه اقوال فقهاى مذاهب دیگر را نیز دربر دارد و متفاوت از آثار مشابه است. از اینرو بررسى فقهى شهید در مورد احکام شرعى و قواعد فقهى و مباحث وابسته به آن فراگیر و گسترده بوده است. وى در اجازهاى که به »ابن خازن« داده، ذکر کرده که حتى از سنیان و آثارشان نقل قول مىکند:
از نزدیک به چهل تن از عالمان مکه و مدینه و دارالسلام بغداد و مصر و دمشق و بیتالمقدس و مقام ابراهیم خلیل نقل و روایت مىکنم.62
این گفته دلالت دارد شهید اول فرهنگ و دانش فقهى و حدیثى شیعه و سنى را گردآورده و تا بدان حد که روا بوده، بین هر دو گرایش جمع کرده است.
شهید اول در فقه، مکتب و شیوهاى نو بنیان نهاد که چهارچوب و ویژگىهاى خود را داشت و از مکاتب فقهى دیگر متمایز بود. وى از آنرو که پدر و جدش از عالمان و شخصیتهاى »جزین« لبنان بودند، بر فرهنگها و دانشهاى دیگر مذاهب اسلامى اطلاع یافت. این امر که با گشت و گذار علمى او در مناطق اسلامى و نیز آگاهى و تحقیق وى در اقوال و آراى فقهاى مذاهب دیگر ممکن گردید، فکر و اندیشه وى را فراشمول نمود و اثر آشکارى بر شخصیت و افکار گسترده وى در زمینه شریعت اسلامى نهاد. این تأثیر در آثار و نگاشتههاى ایشان به طور عموم و در القواعد والفوائد به طور خاص آشکار و معلوم است. شیخ حر عاملى در کتاب أمل الآمل درباره حیات فکرى و علمى در منطقه جبل عامل مىنویسد:
شمار علماى شیعه در جبل عامل نزدیک به یک پنجم عالمان شیعى تمامى نقاط اسلامى بوده است، به رغم آنکه این منطقه کوچک یک صدم تمامى مناطق شیعىنشین است. 63 برکات این منطقه و تلاشهاى علمى عالمان آن در تمامى زمینههاى عقایدى، اخلاقى و شرعى ستودنى است. وقتى ابوذر)رضى اللّه عنه( صحابى جلیلالقدر و والامقام در زمان خلافت عثمان به منطقه شام تبعید شد، در جبل عامل اقامت گزید. 64 آثار و برکات علمى این منطقه هنوز و تاکنون ادامه داشته و عالمان، اندیشوران، فقیهان و مجتهدانى فراوان در این سامان ظهور یافتهاند.
استفاده و بهرهگیرى شهید اول از مذاهب اسلامى، نیز آراى شخصیتها و آثار متفکران وى را از هر تحقیق و پژوهش دیگرى بىنیاز مىکرد. وى در اجازهاش به ابن خازن یادآور شده است.
»در مورد نگاشتهها و روایات سنیان... صحیح بخارى را از گروه بسیارى نقل و روایت مىکنم که سند روایتشان به بخارى مىرسد و متصل است، ، نیز در مورد صحیح مسلم و مسند ابى داوود و جامع ترمذى و مسند احمد ومؤطا مالک و مستدرک و... «65
شهید ارتباط تنگاتنگ و محکمى با نحلهها و گرایشهاى فکرى سنى داشت و به خوبى آراء و افکارشان را مىشناخت و با بسیارى از اینان نشست و برخاست داشت.
نقش شاگردان در معرفى آرا و آثار شهید
شاگردان شهید را باید جزء مهم مؤلفات و آثار شهید به شمار آورد; زیرا با قرائت و خواندن افکار و گفتهها و آراى ایشان به آثار و اندیشههاى شهید مىتوان پى برد. فرزندان معنوى شهید، حاملان و بازگویان فکر، عمل و فرهنگ شهید اول بودهاند. ایشان در سطوح مختلف و در مقاطع مختلف سنى و زمانى در موضوعات گوناگون از شهید کسب فیض و علم مىکردند. شهید افزون بر علوم فقه و حدیث در ادب و شعر نیز سرآمد بود.
همچنین از جمله شاگردان و دستپروردگان وى دختر فاضل و عالمش فاطمه بوده است که شهید به زنان توصیه مىکرد نزد وى بروند و دانش بیاموزند، به ویژه آنکه احکام مربوط به بانوان را از وى فرا مىگرفتند. شهید پیوسته وى را مىستود و دیگران را به رجوع به او توصیه مىکرد. 66
جوانب و تنوع علمى و معرفتى همچنین سفرهاى علمى شهید، در ساختار شخصیت علمى وى نقش داشت و از او شخصیت علمى بارز و متمایز و چندجانبه ساخت. این وضع افق گسترده فکرى و فرانگر وى را بر همگان مىنمود. وى پس از آنکه در زادگاهش )جزین در جبل عامل( در خاندان علم و معرفت رشد و تربیت یافت، براى تکمیل داشتهها و دانش خود به حله رفت; زیرا در آن وقت، سرا و سامان عالمان و فقیهان بود.
محقق، علامه، فرزند وى )فخرالمحققین( و دیگر عالمان برجسته و نامى سده هشتم )که عصر طلایى شیعه به شمار مىآید( در آن دیار بودند. حله شهر علم و فضیلت و معرفت شمرده مىشد. وى پس از تکمیل دانش و رسیدن به مراتب و مناصب برجسته و والایى در دانش و فقه )به گواهى استادش فخر المحققین( به زادگاهش برگشت و مدرسه بزرگى را براى تدریس تمامى علوم و معارف شرعى بنا نهاد که به مدرسه و مکتب »خیرین« شهرت یافت. شمار بسیارى از فقها و اصولیان در این مدرسه تربیت یافتند و عالمان و اندیشورانى از آن فارغالتحصیل شدند. 67
اشکالات و نقدهاى بر قواعد
نقد و اشکالهایى بر قواعد الفقهیه شهید اول مطرح شده که ضمن بیان آنها، به بیان پاسخ علمى و بىطرفانه آنها مىپردازیم. نقدها از این شمارند:
1. جدا نکردن قواعد فقهى از اصولى یا لغوى یا دیگر;
2. ترتیب ندادن قواعد طبق ابواب فقهى;
3. پراکندگى قواعد فقهى ذکر شده در کتاب.
پاسخ به این نقدها در زیر مىآید:
1. عنوان کتاب القواعد والفوائد بیانگر آن است که کتاب فقط فقهى نیست تا مجبور باشد مطالب فقهى را از اصولى یا لغوى جدا کند;
2. کتاب فقهى ننوشته تا مجبور باشد طبق ابواب فقهى آن را مرتب سازد، بلکه قواعد فقهى را به صورت کلى نوشته است;
3. قواعد فقهى پراکنده و نامرتب نیست، بلکه شیوه شهید در ارائه قواعد آن است که در یک جا بسیارى از قواعد مربوط به یک موضوع )مثلاً نکاح و قتل و حدود( را ذکر مىکند، سپس همان قواعد را در موضوعات مشابه در جاى دیگر یادآور مىشود. این شیوه باعث شده برخى بپندارند قواعد فقهى در این کتاب پراکنده و نامرتب گفته شده است، اما به رغم چنین نقدى، این کتاب بسیار مورد عنایت و اهتمام نکتهپردازان ریزبین بوده است، چنانکه گفتهاند:
کتاب ارزشمندى است که دربردارنده مباحث ارزشمند فقهى و مسائل اصول، لغوى، ادبى و بلاغى است که بر هریک نام »قاعده« نهاده شده است. 68
شروح القواعد والفوائد
از میان بیشتر کتب و نوشتههاى شهید اول که شرح شدهاند، برخى مانند لمعه و القواعد والفوائد بیشتر عنایت و اهتمام کردهاند. از آن رو که این مقاله درباره القواعد والفوائد است، باید گفت که شرح و حاشیه بر این اثر، بىدلیل و گزافه نیست، بلکه عللى دارد، از جمله این اثر، نوشتهاى ممتاز و پیشرو، بامحتوا و شکلى ارزنده و بدیع است، نیز در برههاى کتابى درسى و مدرسهاى بوده است. دکتر سرحان مىنویسد: »ظاهراً کتابى مدرسهاى بوده و در برههاى تدریس مىشده است«.69
شرح و حاشیههاى بسیار بر این کتاب، اهمیت و تأثیر بسزاى آن را در طول تاریخ نشان مىدهد که از آن اثرى مانا و درخور اعتنا ساخته است. معرفى شروح براساس ترتیب زمانى در زیر است:
1. شرح شاگرد شهید، مقدادبنعبداللّه سیورى اسدى حلى (826 ق( که به ترتیب و تهذیب و اختصار قواعد پرداخته، کتاب را نضدالقواعد الفقهیه نامیده و چاپ شده است;70
2. شیخ ابوالقاسم علىبنجمالالدین محمدبن ظى فقعانى (855 ق(;
3. زینالدین جبعى عاملى، شهید ثانى (975 ق( در کتاب تمهید القواعد الاصولیه والفرعیه لتفریع موائد الاحکام الشرعیه. 71 قواعد اصولى در این کتاب از قواعد فقهى و عربى جدا شده و فهرستى کامل از مطالب و مسائل فرعى مندرج تحت قواعد ارائه شده است.
کتابى مختصر در دو بخش است: بخش اول در اصول و فروع آن، بخش دوم در تقریر مطالب فرعى، مشتمل بر صد قاعده;72
4. شیخ بهاءالدینبنمحمدبنحسین عاملى (1031 ق(;
5. میرزا قاضىبنکاشفالدین محمد یزدى (1056 ق(;
6. شیخمحمدبنعلىبناحمد حرفوشى حریرى عاملى کرکى (1059 ق(;
7. مولا حسنعلىبنمولى عبداللّه تسترى اصفهانى (1075 ق(;
8. مولا محمدبنمحمدباقر مشهور به فاضل ایروانى (1306 ق( در نجف;
9. سیداسماعیلبننجف مرندى (1318 ق(;
10. سیدمحمدبنمحمود حسینى لواسانى طهرانى، معروف به عصار (1356 ق( در مشهد;
11. میرزا محمدبن سلیمان تنکابنى )وفات مجهول(.
نظر دیگران درباره شهید اول و القواعد والفوائد
دهها تن از شخصیتهاى بارز مسلمان، چه شیعى و چه غیرشیعى و متقدم یا متأخر وى را ستوده و تمجید کردهاند. از میان این همه، به چهار گفته بسنده مىکنیم:
الف( از مذاهب اسلامى، قدما و متأخران
1. از متقدمان، شیخ محمدبنیوسف کرمانى قرشى شافعى در اجازهاى که به شهید مىدهد، مىنویسد:
المولى الأعظم الأعلم، إمام الأئمه، صاحب الفضلین مجمع المناقب والکمالات الفاخرة، جامع علوم الدنیا والآخرة. 73
از متأخران، استاد دکتر محیى هلال سرحان، استاد دانشکده شریعت دانشگاه بغداد درباره کتاب القواعد مىنویسد:
کتابى ارزشمند، دربردارنده مباحث ارزشمند فقهى و مسائل دقیق اصولى، نیز لغوى، ادبى و بلاغى است که بر هریک نام قاعده نهاده، هر فقره از آن موضوعى مستقل است که داراى قواعد و فواید و ضابطهها و تنبیهات و دیگر مسائل و فروعى است که مفسر، فقیه، اصولى، لغوى و ادیب بدان نیازمند است. 74
ب( از امامیه، قدما و متأخران
1. از متقدمان، فخرالمحققین، فرزند علامه حلى:
الإمام الأعظم أفضل علماء العالم وسید فضلاء بنىآدم، مولانا شمسالحق والدین محمدبنمکىبنحامد، ادام اللّه ایامه.75
آیتاللّه آصفى در مورد این عبارت مىنویسد:
چنین عباراتى و تعبیراتى از شاگردان درباره استادان متعارف و معمول است، اما باعث شگفتى است استادى شاگرد خود را چنین بستاید. اگر چنین ستایش و تعبیرى از فخرالمحققین باشد، بر جایگاه بسیار والا و بالاى شاگرد دلالت مىکند که قلباً و عقلاً بر استاد تأثیر گذاشته است. در نتیجه استاد را واداشته اعتراف کند به همان اندازه که شاگرد جوان از وى استفاده کرده، استاد از شاگرد نیز بهره برده است. 76
2. از میان متأخران، آیتاللّه شیخ جعفر سبحانى مىنویسد:
کتاب القواعد والفوائد از نخستین کتب امامیه در قواعد فقهى و اصولى است. ابداع علامه حلى (726 ق( شیوهاى نو در فقه بود که با نگارش القواعد تجلى یافت. این کتاب گرچه تمامى قواعد فقهى را دربر ندارد، باعث شد راه گشوده شود و شهید اول با تألیف کتاب ارزشمند القواعد والفوائد از وى پیروى کند. 77
نتیجه
شهید اول در زمینه تأسیس و تدوین قواعد فقهىنگارى به گونه مقارنهاى و مقایسه، پیشگام و پیشرو بوده است. وى از علما و شخصیتهاى امامیه و مذاهب اسلامى بهره برده، بهرهها نیز رسانده و در خدمت فقهاى بسیارى از تمامى مذاهب زانوى تلمذ زده، بى آنکه از مذهبى جانبدارى کرده باشد;
قواعد و فوائد شهید مانند دائرةالمعارفى دربردارنده قواعد اصولى، لغوى، نحوى و... افزون بر قواعد فقهى و صد فایده است.
شهید اول بر نویسندگان پس از خود که شرح، تألیفات و تعلیقاتى زدهاند، تأثیر ژرف و مانایى گذاشته است. گشت و گذار علمى و معرفتى وى در مناطق اسلامى، به وى بینش و بُعدى علمى بخشید و توانست بر نحلهها و گرایشهاى مذاهب اسلامى دست یابد و آگاهى حاصل کند.
شهید به سبب شهرت علمىاش تأثیر بسیارى در باورهاى دینى و فقهى نهاد. مبارزه وى با حاکمان و سرسپردگان ظلم و بیداد، سبب سعایت و بدگویى حسودان و کینهتوزان برضد او شد که به شهادت شهید انجامید.
وى اساس نواندیشى فقهى را بنیان نهاد. این کار باعث شد عالمان پس از وى به مدت یک قرن و نیم، اغلب تلاشها و فعالیتهاى علمى خود را به شرح آراى وى معطوف کنند و به آثار و نوشتههاى فقهى ایشان از جمله القواعد والفوائد به گونهاى ویژه عنایت نمایند.
شهید اول آفاق نو و جدیدى در مقارنه قواعد فقهى گشود. وى که جزء داعیان و پیشگامان تقریب بین مذاهب به شمار مىرود، با نگارش، بحث و تدریس بدین کار ارزنده و ضرورى اقدام کرد. افزون بر این وى به گونه پیاپى با عالمان و شخصیتهایى از مذاهب اسلامى در مناطق و زمانهاى گوناگون دیدار مىکرد. ثمره و نتیجه تماس و ارتباط دایمى وى با حوزههاى علمیه مذاهب مختلف، بینش و نوآورىهاى وى در قواعدنگارى تطبیقى و مقارنهاى نیز تقریب و وحدت است