چشم اندازى به ضرورت تحوّل فقاهت از نگاه مقام معظم رهبرى

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده


بر اساس گواه هاى استوار و دلیل هاى محکم, فقاهت هماره با تحول و نوآورى درآمیخته و همراه بوده است.
دامن گسترى فقه و به درآمدن آن از دایره محدود و چهارچوبى که کتاب هایى چون: مقنع و مقنعه براى آن ترسیم کرده بودند, به ساحت و عرصه اى بس فراخ و با چشم اندازى بس گسترده و بحث هاى پرشاخ و برگ و فرع هاى گسترده و پردامنه که در کتاب هایى بسان جواهر و مکاسب جلوه گر شده و نمود یافته گواه این سخن است.
در هر برهه اى که فقیهى ژرف اندیش, کاونده, همه سونگر و زمان شناس, دست به ابتکار و نوآورى در شیوه استنباط زده است به ژرفا افزوده و به میزان درخورى, در ساحت مقدس فقه, بالندگى و پویندگى آفریده است و گاه تلاش او در ساحت فقاهت, نقطه آغازى شده براى تحولى مهم در سیر تکاملى فقه.
در اساس به کارگیرى تمام تلاش و توان و تکاپوى بسیار براى فهم درست احکام دین, که معناى حقیقى اجتهاد است نمى تواند با ایستایى و جمود بر روش پیشینیان پا بفشرد و هموار باشد. نوآورى و تحول همه سویه در روش, جزو حقیقت اجتهاد است.
جلوه گرى, رخشانى و پرتوافشانى چهره هاى آفتاب گون پردرخششى همچون: ابن عقیل, شیخ طوسى, ابن ادریس, علامه حلّى, محقق حلّى, محقق کرکى, محقق اردبیلى, صاحب جواهر, شیخ انصارى و… بر تارک تاریخ فقه, بدان سبب بوده که موج آفریده اند, طرح نو در افکنده اند, سکون و رکود را برنتافته اند, پوسته عادت ها را شکافته و در روش استنباط, راه هاى نارفته را رفته اند. این پدیده بزرگ در تاریخ فقاهت دوره هاى بالنده و پوینده را رقم زده است و هر دوره اى با شاخصه ها و ویژگیهایى.
و امروز نیز اگر خیزش بزرگ پاس داشته شود, خیزش ها پدید خواهد آمد و زمینه و بستر را براى حرکت هاى فقهى بزرگ, مهیا خواهد ساخت.
برپایه همین نقش آفرینى است که تحول و تکامل فقاهت و روش استنباط, همواره جایگاهى مهم در مطالبات رهبر فرزانه انقلاب از حوزه داشته است. و معظم له کراراً بر ضرورت توجه به آن و تأثیرى که مى تواند داشته باشد تأکید فرموده اند.
فقاهت, یعنى شیوه استنباط, خود این هم به پیشرفت احتیاج دارد. این که چیز کاملى نیست, بلکه متکامل است. نمى شود ادعا کرد که ما امروز دیگر به اوج قله فقاهت رسیده ایم و این شیوه, دیگر بهتر از این نخواهد شد. نه, از کجا معلوم است؟ شیخ طوسى ملّاى با آن عظمت, فقاهت داشت. فتاواى ایشان را در یک مسأله فقهى ببینید. امروز کدام مجتهد حاضر است آن گونه بحث کند؟ آن فتاوا ساده و سطحى است. مجتهد امروز, هرگز راضى نمى شود که آن طور کار کند و استنباط نماید. فقاهت در دوره هاى متعدد تکامل پیدا کرده است.                                                                    آذرماه /74

چرایى تحول در روش اجتهاد
نیازهاى روزافزون و عرضه شدن آنها به فقه, مسائل نوپیدا و بروز و ظهور آنها در گردونه زندگى, نظام شکل گرفته بررأس هِرَم احکام و ارزشهاى اسلامى, بایستگى دگرگونى در ساحت فقاهت را بیش از هر زمانى, در کانون توجه ها و نگاه ها و در درجه نخست اهمیت قرار داده است.
امروزه با این که سه دهه از طلوع فجر انقلاب اسلامى مى گذرد و زمینه از هر جهت براى به حقیقت پیوستن عینى فقه مهیا بوده, هنوز راه هاى نرفته بسیار است و پرسش هاى بى پاسخ انبوه.
فقه که کار اصلى ما است, به زمینه هاى نوظهور گسترش پیدا نکرده یا خیلى کم گسترش پیدا کرده است. امروز خیلى از مسائل وجود دارد که فقه باید تکلیف اینها را معلوم کند, ولى معلوم نکرده است.                                                    16 /9 /74
حال, جاى این پرسش است که گره کار کجاست؟ آیا فقه ناتوان است و یا فقیهان و یا فقاهت؟
از آموزه هاى اسلامى و زلال آیه ها و روایات معصومان بر مى آید فقه در دعوى خود: داشتن برنامه زندگى از گهواره تا گور صادق است و این ادعا به دور از گزافه است.
اما درباره توانایى فقیهان باید گفت: از کارنامه, تلاش و تکاپو, شور و نشاط آنان به دست مى آید فقیهان توان عرصه دارى را به تمام و کمال دارند و مى توانند شکوه بیافرینند و بى خستگى و رخوت کار را به فرجام برسانند.
پس گره کار در ناتوانى و کم کارى نیست بلکه در درست کار نکردن است و توان و نیرو را در راه ثمرده و نتیجه بخش و راه گشا, به کار نبردن است. ناتوانى در فقاهت است. اگر فقاهت, سازوار با دگرگونى هاى زمان, دگرگونى بیابد, بى گمان فقه به بسارى از پرسش ها پاسخ خواهد داد.
معمار انقلاب, با تجربه علمى و عملى که داشت, بن بست شکنى و راه گشایى را در دگرگونى در فقاهت و اجتهاد اعلام کرد:
اجتهاد مصطلح, براى اداره جامعه کافى نیست.1
البته بن بست شکنى و بیرون آمدن از دایره اجتهاد مصطلح, خود به خود براى فقیه به دست نمى آید.
با رویارویى با دشوارى ها, گرفتارى هاى مردم و جامعه و اندیشه و تلاش و درنگ براى حل ّ آنهاست که ناکارآمدى اجتهاد مصطلح خود را مى نمایاند و نمایان شدن این ناکارآمدى براى فقیه دستاورد بزرگى است و با آن راه برون رفت براى وى آشکار مى شود; از این روى امام خمینى خطاب به عالمان دین و حوزه هاى دینى مى گوید:
روحانیت, تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد, نمى تواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست.2
مقام معظم رهبرى نیز بر این باور است که رشد و بالندگى فقه و توان مندى آن در پاسخگویى به نیازهاى حکومتى و اجتماعى, بسته به پدیدآوردن دگرگونى ژرف و همه سویه در فقاهت است.
فقاهت یعنى شیوه استنباط, خود این هم به پیشرفت نیاز دارد… فقاهت در دوره هاى متعدد تکامل پیدا کرده است… چه دلیلى دارد که فضلا و بزرگان و محققان ما نتوانند بر این شیوه بیفزایند و آن را کامل کنند.
اى بسا, خیلى از مسائل, مسائل دیگرى را در بر بگیرد و خیلى از نتایج عوض گردد و خیلى از روش ها دگرگون شود. روش ها که عوض شد جواب هاى مسائل نیز عوض خواهد شد و فقه طور دیگرى مى شود این از جمله کارهایى است که باید بشود.                                                                           آذر /74

امکان تحول
رهبر انقلاب نه تنها ضرورت کار را گوشزد مى نماید که وقوع آن را نیز امکان پذیر مى داند و انجام آن را دور از دسترس حوزه نمى داند تنها شجاعت علمى مى خواهد و فضاى تحمل پذیرى از حرف نو
گشودن آفاق و گستره هاى جدید در امر فقاهت لازم است. چه دلیلى دارد که بزرگان و فقها و محققان ما نتوانند این کار را بکنند؟ حقیقتاً بعضى از بزرگان این زمان و نزدیک به زمان ما از لحاظ قوت و دقت نظر, از آن اسلاف کمتر نیستند. منتها باید این راه در حوزه به حرکت درآید. باید این گستاخى و شجاعت پیدا شود و حوزه آن را بپذیرد.                16 /9 /74

نمونه عینى
بهترین گواه عینى بر امکان تحول در فقاهت و روش استنباط و تأیید فرمایش ایشان, فقیه فرزانه استاد بى بدیل معاصر حضرت آیت الله بروجردى است. به حق مى توان گفت ایشان از معدود نوآوران عرصه فقاهت است. ابتکارها و نوآورى هاى وى در شیوه استنباط در کنار بسیارى از ویژگى هاى دیگر, از وى شخصیتى ممتاز و برجسته ساخته است. نکته اى که مقام معظم رهبرى در پیام خود به کنگره بزرگداشت آن فقید سعید بر آن انگشت گذاشته و آن را برجسته نمود و ضمن تأکید بر نوآوربودن این فقیه فرزانه در فقاهت و دیگر روش هاى علمى و تحقیقى, تازگى این روش ها را نیز مورد توجه قرار داده و از حوزه هاى علمیه و زعماى آن مى خواهد تا براى کامل کردن آنها همت بگمارند:
او در فقاهت, مبتکر شیوه اى جدید و در رجال و حدیث, صاحب سبک بود و در تدریس و تربیت شاگرد و تعلیم کار دسته جمعى بر زمان خود سبقت داشت… شایسته است که حوزه هاى علمیه و زعماى علمى آن به تکریم اکتفا نکرده, روش هاى علمى و تحقیقى آن بزرگوار را نیز که همچنان از تازگى برخوردار است تعقیب و تکمیل کنند و گردونه فقاهت اسلام را به پیش برند.3
دیگر صاحب نظران و اندیشه وران بویژه شاگردان آن مرحوم هر کدام از زاویه اى این قلّه برافراشته را به تفسیر نشسته است.
امام خمینى روش اجتهاد آیت الله بروجردى را مى ستاید و مى گوید:
طلبه اى که مقدمات و سطح را خوب طى کرده باشد و داراى استعداد باشد, دو یا سه ماه در دروس آیت الله بروجردى شرکت کند, مجتهد مى شود وـ مى تواند همین روش را در دیگر ابواب مسائل فقهى به کار گیرد.4
این سخن اما, بیانگر قاعده و قانون مند بودن روش اجتهادى آیت الله بروجردى و توانایى این روش در پرورش استعدادها و کوتاه کردن زمان رسیدن به مقام والاى اجتهاد است.
روش آقاى بروجردى در اجتهاد به گونه اى است که براى انسان آرامش خاطر مى آورد که با به کاربردن آن حکم شرعى به درستى به دست مى آید:
سبک استنباط آن جناب به گونه اى بود که براى انسان از دیگر روشها, اطمینان بیش ترى ایجاد مى کردکه به حکم شارع رسیده است.5
آقاى بروجردى در روش فقاهت دگرگونى آفرید و بر روش هاى پیشین نماند و پا را فراتر گذاشت, از این روى دوره هایى از تکامل فقاهت فرا روى فقیهان قرار گرفت.
ویژگى مهم ایشان در فقه, شیوه استنباطى بود که به کار مى بست تا قبل از آیت الله برجردى, اجتهاد و استنباط به همان روش هاى معمول پیش مى رفت ولى ایشان تحولى در شیوه اجتهاد و استنباط به وجود آورد.6
روش اجتهادى آقاى بروجردى, راه رسیدن به مقام اجتهاد را آسان مى کند و از سردرگمى مى رهاند و پژوهشگر و محقق حوزوى را از این که عمر خویش را در راه دانش هاى غیر ضرور در اجتهاد صرف کند نجات مى دهد:
ایشان با این روش خود, تحولى در شیوه اجتهاد به وجود آورد و نشان داد که اجتهاد آن قدرها صعب الوصول نیست, آن طور که تورم علم اصول و آمیخته شدن آن با مسائل کلامى و فلسفى, چنین وانمود کرده بود.7
استاد شهید مرتضى مطهرى نیز این برجستگى استاد را ستوده و به برخى ویژگى هاى روشى استادش نیز اشاره نموده است که شایسته است از نگاه شخصیتى دقیق و تیزبین که هماره دغدغه دگرگونى آفرینى در فقه و فقاهت داشته به این قله برافراشته چشم بدوزیم و آن را به تماشا بنشینیم.
ییکى از مزایاى برجسته معظم له, روش فقهى ایشان بود که شایسته است پیروى شود و فراموش نگردد. این بنده در مدت 8 سال آخر اقامتم در قم که مصادف بود با اوائل ورود معظم له به آن شهر, از درس هاى ایشان بهره مند مى شدم, و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم, معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.
آنگاه پس از مقایسه روش فقهى ایشان با روش فقهى متأخرین موارد ذیل را به عنوان ویژگى هاى روش فقهى ایشان اینگونه برمى شمارد.
اولاً, همان طورى که اشاره کردم, به تاریخ فقه آشنا بود و سبک فکرهاى مختلف قدما و متأخرین را مى شناخت و بعضى را تأیید و نسبت به بعضى انتقاد داشت و آنها را عامل انحراف فقه مى دانست.
ثانیاً, بر حدیث و رجال حدیث تسلّط کامل داشت; طبقات روات و محدّثین را کاملاً مى شناخت و خود یک طبقه بندى مخصوصى کرده بود که بى سابقه بود. با یک نگاه به سند حدیث اگر خللى در سند آن حدیث وجود داشت درک مى کرد.
ثالثاً, بر فقه سایر فرق مسلمین و روش و مسلک آنها تا اندازه اى محیط بود. کتب حدیث و رجال حدیث را مى شناخت.
معرفت رجال حدیث شیعه و سنّى از یک طرف و اطلاع بر فتاوى و فقه سایر فرق اسلامى از طرف دیگر موجب مى شد که گاه اتفاق مى افتاد حدیثى طرح مى شد و ابتدا یک معنى و مفهوم از آن به نظر مى رسید; ولى بعد معظم له تشریح مى کرد که این شخصى که این سؤال را از امام کرده اهل فلان شهر یا فلان منطقه بوده و در آن جا مردم تابع فتواى فلان فقیه از فقهاى عامّه بوده اند و فتواى آن فقیه این بوده است و چون آن شخص در آن محیط بوده و آن فتوا در آن محیط شایع بوده پس ذهن وى مسبوق به چنان سابقه اى بوده. پس مقصود وى از سؤال این بوده که سؤال کرده و جواب شنیده. وقتى معظم له این جهات را تشریح مى کرد و به اصطلاح روحیه راوى را تحلیل مى کرد مى دیدیم که معنى و مفهوم سؤال و جواب عوض مى شود و شکل دیگر به خود مى گیرد.
و یا کلمه اى در حدیث بود که در عرف عام امروز, یک معناى معین داشت ولى با اظهارات معظم له معلوم مى شد که این کلمه در محیط خاصّى که در آن وقت محل پرورش سؤال کننده حدیث بوده معناى دیگرى داشته.
با همه تبحّرى که در اصول فقه داشت کم تر مسائل فقهى را بر مسائل شکلى اصولى مبتنى مى کرد و هرگز گرد مسائل فرضى نمى رفت. گاه به طعنه مى گفت: آقایان طلاب منتظرند که یک (اصل) را گیر بیاورند و دست آویز قرار دهند و به بحث و جدل بپردازند.
با قرآن و تفاسیر آشنایى کامل داشت. قرآن را هرچند به تمامه حافظ نبود, امّا نیمه حفظ داشت. تاریخ اسلامى را دیده و خوانده و آشنا بود. در نتیجه همه اینها جوّ و محیطى را که آیات قرآن در آن نازل شده و همچنین جوّ و محیطى را که اخبار و احادیث در آن صدور یافته و محیطهایى که فقه در آن جاها تدریجاً رشد کرده بوده و پرورش یافته, کاملاً مى شناخت و بدیهى است که این جهات به وى روشن بینى خاصّى داده بود.
سبک و سلیقه معظم له در فکر و سلیقه حوزه علمیه قم زیاد اثر کرد. تا حدّ زیادى روشها را عوض کرد و امیدواریم هرچه بیش تر سبک و روش ایشان پیروى شود و تعقیب و بلکه تکمیل گردد.
سوگمندانه, با همه این برجستگیها که این روش فقاهتى از آن برخوردار است و با همه کارآمدى آن و این همه تأکید عالمان و صاحب نظران, این روش آن گونه که بایسته و شایسته است مورد توجه عالمان و فاضلان و علماى حوزه قرار نگرفت.

راهکارها
حال که بالندگى و رشد فقه و کامیابى آن در پاسخ گویى به نیازهاى زمان در گرو دگرگونى و نوآورى در روش اجتهاد و استنباط است بایسته است مقوله روش شناسى استنباط در درجه نخست اهمیت قرار گیرد پیشنهاد مى شود:
الف ـ در نظام آموزشى, واحد درسى بدان اختصاص یابد و در کنار دیگر درس هاى عالى حوزوى جایگاه ویژه بیابد و کرسى هاى تدریس به خود اختصاص دهد.
ب ـ در نظام پژوهشى از پایگاه ارجمندى برخوردار گردد سهمى از پژوهش بدان اختصاص یابد, سبک هاى گوناگون شناخته شود نوآورى عرصه فقاهت, به همراه تمایزات و ارزیابى هاى لازم صورت پذیرد و بخشى از مقالات و مکتوبات را ویژه خود سازد.
ج ـ نشست هاى علمى ویژه آن گردد و عرصه تبادل اندیشه و تضارب آراء فراهم شود تا راه براى رسیدن به یک روش اجتهادى کارآمد و استوار گردیده بر ترازها و معیارهاى علمى هموار گردد و از این رهگذر تغییر و تحول ژرف و همه سو به در خور فقه و پژوهش هاى فقهى پدید آید.  به امید آن روز

1. صحیفه نور ج21 /98.

2. همان /100.

3. چشم و چراغ مرجعیت / سرى کتاب هاى مجله حوزه.

4. همان /132.

5. همان, آیت شیخ لطف الله صافى /125.

6. همان, آیت شیخ محمدفاضل لنکرانى (ره) /151.

7. همان, آیت شیخ على پناه اشتهاردى /197