The view of religion on painting and sculpture

Document Type : Original Article


آنچه فراروی دارید, نوشتاری است در مقوله هنر نقاشی و مجسمه سازی از دیدگاه دین, براساس منابع

و مدارک اهل سنّت, از عبدالمجید وافی, استاد دانشگاه الازهر مصر, که از مجلّه (رسالة الاسلام) شماره

51 ـ 52 برگرفته شده که پس از ترجمه توسط برادر فاضل جناب آقای محمد حسین واثقی, تقدیم می

داریم, به امید آن که مفید افتد و اهل نظر را به کار آید.

 

فقه

***

تردیدی نیست که هرگاه در موضوع نقاشی و مجسمه, به فتوای فقیهان می نگریم, می بینیم بیشتر بر

حرام بودن تأکید دارند تا روا بودن, هر چند در مقدار تأکید و حدود سخت گیری بر حرام بودن تفاوت

دارند.

 

به عنوان مثال: نوویّ, از بزرگان مذهب شافعی, دایره حرام بودن را بسیار گسترده می داند و چنین می

نویسد:

 (فتوای پیروان شافعی و دیگر عالمان دینی این است: نقاشی چهره حیوان, بی چون و چرا حرام

است; زیرا در روایات, وعده عذاب شدید الهی داده شده است. فرقی نمی کند که این نقاشی در وسیله

مورد استفاده کشید شده باشد و یا فقط جنبه تزیینی داشته باشد و فرق نمی کند که نقاشی بر روی

لباس, یا فرش, درهم, دینار, ظرف و دیوار و همانند اینها باشد. در هر صورت حرام است; چرا که به

مفهوم همانندی با آفریدگاری خداوند است, لیکن نقاشی درخت و پالان شتر و جز اینها که جاندار

نیستند, حرام نیست. این, نسبت به اصلِ صورتگری و نقاشی.

 

اما استفاده از ابزار و چیزهایی که نقاشی چهره حیوان بر روی آنها انجام گرفته است, دو صورت دارد:

اگر بر دیوار آویخته و یا در لباس کهنه و مانند آن باشد که استفاده نمی شوند, حرام است و اگر در

فرشی که زیرپا گسترده می شود و یا متکایی باشد که مورد استفاده قرار می گیرند, حرام نیست.

[حاصل فتوای ایشان: اگر به صورت تزیینات استفاده شود حرام است وگرنه حرام نیست] و آیا بودن

نقاشی در منزل مانع ورود فرشتگان می شود یا خیر, مطلب دیگری است.

 

در تمام این موارد, فرقی بین نقاشی و مجسمه نیست.)

 

در پایان می افزاید:

 

(این بود خلاصه فتوای ما در این موضوع و به همین مضمون تمام علما, صحابه و تابعان و پس از آنها,

فتوا داده اند. فتوای ثوری, مالک, ابوحنیفه و دیگران نیز همین است.

 

شماری از فقیهان گذشته, بین مجسمه و نقاشی فرق گذاشته و گفته اند:

 

(صورتگری به گونه مجسمه که سایه می اندازد حرام است, امّا نقاشی ساده, حرام نیست.)

 

این فتوا به نظر ما باطل است; زیرا پرده ای را که پیامبر منع کرد, فقط نقاشی داشت و کسی تردید

ندارد که ناپسند بوده است و غیر از این روایت, احادیث دیگری نیز, بر حرام بودن مطلق نقاشی دلالت

می کنند.

 

زهری می گوید:

 

 (صورتگری به طور مطلق حرام است. همچنین استفاده از چیزهایی که صورتگری در آنها انجام

شده و نیز وارد شدن به خانه ای که اینها در آن جا نگهداری می شوند, چه به صورت نقاشی بر روی

لباس باشد و یا به صورت مجسمه و باز تفاوتی نیست که نقاشی بر روی دیوار و لباس و فرش باشد که

مورد استفاده قرار می گیرند و یا بر روی چیزهایی باشند که تنها جنبه تزیینی دارند. همگی حرام

هستند.)

 

ظاهر احادیث بر این فتوا دلالت می کنند, بویژه حدیث بالشت کوچک که مسلم, آن را نقل کرده است و

این فتوا از قوت برخوردار است.)1

 

دیدید که نووی, با سخت گیری در مورد صورتگری جانداران فتوا داد و به نظر او فرق نمی کرد که

صورتگی در لباس یا فرش, درهم, دینار, ظرف و دیوار و یاهمانند آنها باشد.2

 

اگر به این فتوای او عمل کنیم, باید بگوییم که برای هیچ هنرمندی جایز نیست که هیچ گونه از گونه

های جانداران و انسان را برای هیچ هدفی از هدفهای زندگی به تصویر کشد.

 

و نیز دیدید که او بر حرام بودن نگهداری چیزهایی که دیگران بر روی آن تصویرگری و نقاشی کرده اند

نیز, سخت گیری کرد و جایز ندانست, مگر به عنوان وسیله زندگی و مورد استفاده, چون فرشی که زیر

پا پهن می شود و همانند آن.

 

نتیجه کلام ایشان: نگهداری ظرفهایی که نقاشی دارند به صورت تزیینات و آویختن تابلوی نقاشی بر

دیوار و آنچه که همانند اینهاست, جایز نیست.

 

وملاحظه شد که وی خواست در ضمن بیان کند: آیا فرشتگان رحمت وارد منزلی می شوند که نقاشی در

آن نگهداری می شود, یا خیر؟

 

وی از فرق گذاردن بین مجسمه, عکس و نقاشی, دوری جست و در همه این موارد, شیوه منع و تحریم

را در پیش گرفت.

 

و نیز نخواست به حدیثی بپردازد که بین مجسمه و نقاشی فرق گذاشته است; تا به باطل بودن آن نظر

دهد و این حدیث را با روایت دیگر معارض بداند و به

 اعتبار آن رأی دهد.

 

از آنچه نووی بیان کرد روشن شد که شماری از علما, بین مجسمه و نقاشی فرق گذارده اند (هر چند

خود نپذیرفت) اینان, ساخت و نگهداری مجسمه را حرام و عکس و نقاشی را جایز دانسته اند, چه بر

روی لباس و غیر آن باشد و چه برای استفاده در امور زندگی, آویختن بر دیوار و… به کار رود.

 

شماری از فقیهان این قدر سخت گیری نداشته اند و به گونه جزئی اجازه داده اند, چون قاضی عیاض از

فقهای مالکیه که اسباب بازی کودکان دختر را جایز می داند:

 

(مجسمه هایی که کودکان دختر با آن بازی می کنند, چون عروسکهای زیبایی که از گچ و پنبه و مانند

آن ساخته شده است.)

 

او برای اثبات جواز, به این روایت استدلال کرده است:

 

(عایشه, وقتی با پیامبر ازدواج کرد کودک بود و اسباب بازی کوچکی از همین گونه داشت که او و

همبازیهایش با آن بازی می کردند.)

 

قرطبی در ذیل این حدیث می نویسد:

 

(علما گفته اند این برای ضرورت است, زیرا کودکان دختر برای تربیت اولاد به آن نیاز دارند.)3

 

گروهی از علما, مجسمه را به طور مطلق جایز دانسته اند, تا چه رسد به عکس و نقاشی. برای اثبات

جواز, به آیه شریفه ای استدلال کرده اند که داستان حضرت سلیمان را حکایت می کند:

 

(یعملون له مایشاء من محاریب وتماثیل و…)4

برای وی, هر چه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و… می ساختند.

 

و گویند تمثال عبارت است از هر شکلی که به صورت انسان, یا حیوان ساخته شود. و نیز گویند که

حضرت سلیمان, انواع مجسمه ها: از شیشه, مس و سنگ و مرمر داشت.

 

برخی از اینها, مجسمه پیامبران گذشته و عالمان و صالحان بودند و بعضی

 مجسمه حیوانات. نقل شده, او بر تختی می نشست استوار بر دو مجسمه که نیم تنه پایین آنها

شیر و نیم تنه بالای آنها خروس بود. هر گاه بر تخت بالا می رفت, شیرها پاهای خود را دراز می کردند و

هر گاه پایین می آمد, خروسها بالهای خود را می گستردند.

 

پس اینها مجسمه های ساده ای نبودند, بلکه حرکت معینی داشتند.

 

این فتوا را مکی, در هدایه آورده و پیش از وی, نحاس نیز, چنین فتوایی داشته است.

 

همان گونه که به کار سلیمان استدلال کرده اند به کار مسیح نیز استناد جسته اند که قرآن, از زبان وی

می فرماید:

 

(… انی اخلق لکم من الطّین کهیئة الطَّیر فأنفُخُ فیه فیکون طیراً باذن اـ…)5.

من برای شما از گِل چیزی چون پرنده می سازم و در آن می دمم, به اذن خدا, پرنده ای می شود.

 

این دیدگاه ها در تفسیر قرطبی آمده است. هر چند وی, روایاتی رانیز آورده که با اینها تعارض دارند و

اشتباه آنها را هم روشن می کند.6

 

 

حقیقت این است که هر فقیه و عالمی, در این موضوع, فتوای خاصی دارد که خود آن را پسندیده و

روایاتی وجود دارد که هر کسی برای اثبات نظریه خود, به آنها استدلال کرده است.

 

روش ما در این موضوعِ اختلافی, آن است که به خدا و پیامبرش واگذاریم, تا به این کلام خدا عمل کرده

باشیم:

 

(فان تنازعتم فی شیءٍ فردُّوه الی اـ والرسول ان کنتم تؤمنون باـ والیوم الآخر ذلک خیر واحسن

تأویلا.)7

هرگاه در امری اختلاف پیدا کردید, اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید, به خدا و پیامبر رجوع کنید. در

این, خیر شماست و سرانجامی بهتر دارد.

 

پس لازم است دلایل مهمی که از کتاب و سنت بر این موضوع وارد شده, به بوته بررسی نهاده شود, تا

حق روشن گردد. ابتدا روایات را می آوریم که هم

 شمارشان زیاد است و هم گفت وگوهای فراوانی درباره آنها صورت گرفته است, از جمله این

روایات:

 

1 . از عایشه نقل شده است:

 

(أنها نصبت ستراً وفیه تصاویر. فدخل رسول اـ, صلّی اـ علیه وآله وسلم, فنزعه. قالت: فقطعتها

وسادتین فکان یرتفق علیهما.)8

در خانه پرده ای آویخته شده بود که تصویرهایی داشت. پیامبر(ص) وارد شد و آن را کند. من پرده را

پاره کردم و دو پشتی از آن ساختم و حضرت بر آنها تکیه می کرد.

 

این حدیث را همگان پذیرفته اند. احمد بخش آخر حدیث را چنین نقل کرده است:

 

(فقطعته مرفقتین فلعد رایته متکئاً علی احداهما وفیها صورة.)9

من آن را پاره و به دو پشتی تبدیل کردم و پیامبر را می دیدم که بر یکی تکیه می کرد و عکس هم در

آن بود.

 

در این حدیث, واژه تصویر, به صورت جمع آمده است. آیا می توان از روی قطع گفت که پیامبر پرده را

نپسندید و پاره کرد, فقط به این دلیل که نقاشی داشت؟

 

ما که نمی توانیم بپذیریم, زیرا خود حدیث می گوید: (تصویر کامل در یکی از پشتیها بود و پیامبر(ص)

بر آن تکیه می کرد.)

 

اگر کندن و نپسندیدن به خاطر نقاشی بوده است, می توان گفت: فتوای بر حرام بودن, مورد دارد. اگر

روایت دلالت می کرد که نقاشی پس از پاره شدن پرده, به طور کلی از بین رفت و یا به گونه ای قرار

گرفت که از تصویر بودن خارج شد, حکم به حرام بودن پذیرفته است, لیکن حدیث می گوید تصویر

باقی بود و پیامبر(ص) بر آن تکیه می کرد. پس باید عامل دیگری را جست که چرا پیامبر(ص) پرده را

کند و عایشه آن را به دو پشتی تبدیل کرد.

 

به نظر من, انگیزه واقعی آن بود که حضرت رفاه طلبی را دوست نداشت و نظر حضرت آن بود که منزلش

از وسایل تزیینی و آسایش خالی باشد. نه آن که آراستن منزل و داشتن پرده و فرش و مانند آن برای

مردم حرام باشد, بلکه جایگاه

 پیشوایی پیامبر چنین اقتضا می کرد و سزاوار بود که از این وسائل استفاده نبرد.

 

بر این مطلب حدیث دیگری که مسلم از عایشه نقل کرده دلالت می کند.

 

او می گوید:

 

(کان لها ستر فیه تمثال طائر وکان الداخل اذا دخل استقبله. فقا ل رسول اـ, صلّی اـ علیه وآله وسلم,

حولی هذا. فانی کلما دخلت فرأیته ذکرت الدنیا.)10

ما پرده ای داشتیم که عکس پرنده داشت. چنان آویخته شده بود که هرگاه کسی وارد می شد, رو به

روی آن قرار می گرفت.

 

حضرت فرمود: آن را تغییر بده, چون هرگاه وارد می شوم, دنیا به نظرم می آید.

 

در حدیث دیگری آمده:

 

(انه کان لها ثوب فیه تصاویر ممدودة الی السهوة [ والسهوة بیت صغیر منحدر فی الارض قلبلاً شبیه

بالمخدع] فکان النبی,صلّی الّه علیه وآله وسلم, یصلی الیه [ای انه کان تجاهه و هو یصلی مستقبلا

القبلة] فقال أخریه عنی, قالت: فأخرته فجعلته وسادتین.)11

در منزل عایشه, پارچه ای بود دارای نقش و نگار و آویخته برگنجه اتاق که پیامبر به آن سوی نماز می

گزارد.

 

پیامبر(ص) فرمود: آن را از برابر من کنار بِنه.

 

عایشه گفت: آن را کنار زدم و سپس دو پشتی از آن ساختم.

 

قرطبی در شرح حدیث می نویسد:

 

(شماری از علی گفته اند: برداشتن پرده و دستور آن حضرت به کنار نهادن لباس عکس دار, از باب ورع

بوده است; زیرا جایگاه پیامبری و رسالت, بلند است.)12

 

با این بیان روشن شد که اگر پیامبر(ص) پرده ای را نپسندید (چنانکه در حدیث مورد بحث آمده است)

و یا به همسر خود دستور داد که محل پرده را که رو در روی منزل و رو به روی وارد شوندگان قرار

داشت, تغییر دهد و یا فرمود: لباس نقش دار از جلو روی وی, به هنگام گزاردن نماز بردارد (چنانکه در

دو حدیث   اخیر آمده بود) عامل چه بوده است؟ همه اینها اعلام می کند که سرّ قضیّه, کمال طلبی حضرت

بوده است و همین انگیزه بود که دنیا را در نظر آن بزرگوار,ناپسند نمود و ازدل مشغولیها دوری جست.

 

پس این برخوردها, ارتباطی به نقاشی در این یا آن پرده ندارند.

 

2 . ابوهریره می گوید:

 

(قال رسول اـ, صلّی اـ علیه وآله وسلم: (اتانی جبریل فقال: انی کنت اتیتک اللیلة فلم یمنعنی ان

ادخل البیت الذی انت فیه الاّ أنه کان فیه تمثال رجل وکان فی البیت قرام ستر فیه تماثیل و کان فی

البیت کلب.

فمر برأس التمثال الذی فی الباب یقطع یصیر کهیئة الشجرة و امر بالستر یقطع فیجعل وسادتین

منتبذتین توطان و امر بالکلب یخرج…)13

پیامبر فرمود: جبرئیل نازل شد و گفت: شب گذشته آمدم, به خاطر مجسمه مردی که در منزل شما بود,

به نزدتان نیامدم.

 

در منزل پیامبر(ص) پارچه نازکی بود که مجسمه داشت و بچه سگی نیز آن جا بود. پیامبر(ص) دستور

داد, سرمجسمه را بریدند و به شکل درخت درآمد و امر کرد پرده را تبدیل به تشک کردند که زیر پا

نهاده می شد. امر فرمود بچه سگ را بیرون کردند.

 

تمام آنچه که در این روایت یاد شده, آن که: جبرئیل(ع) از ورود به خانه ای که در آن, این چیزها بود,

سرباز زد. امکان دارد کسی بگوید: آیا وارد شدن وی به خانه پیامبر(ص) برای آن بود که مجسمه, عکس

و سگ را خوش نمی داشت؟ یا از آن جهت بود که گرایش به این چیزها, علاقه مندی به دنیا, رفاه طلبی

و لهو به شمار می آمد. در صورتی که از پیامبر(ص) خواسته شده بود: از هر چیزی که او را همانند گردن

فرازان و مرفّهان و اهل لهو قرار می دهد, دوری کند.

 

بله, حدیث صراحت دارد که جبرئیل به حضرت دستور داد: سرمجسمه را جدا سازد و پرده را تغییر دهد

و سگ را بیرون کند, ولی به نظر ما, این دستور جز برای آن نبود که حالت رفاه طلبی راکه این چیزها,

برای آن قرار داده شده بود,

 دگرگون سازد; زیرا پیامبر(ص) والاتر ازآن است که به مظاهر رفاه طلبی و برتری جویی بپردازد

که شیوه و ویژه فرمانروایان و حاکمان دنیاست.

 

تردیدی نیست که فرق است, بین داشتن پرده ای که نقاشی دارد و دگرگون کردن آن به دو پشتی که

مورد استفاده قرار می گیرد و دیگر حکایت از زیادجویی و رفاه جویی ندارد.

 

همچنین برپا بودن مجسمه مردی که بیانگر شکلی از شکلهای علاقه مندی و فزونی خواهی و تجمل

پرستی است و نگهداری بچه سگ, بدون هیچ نیازی, جز برای لهو ولعب نیست; زیرا نگهداری سگ

نگهبان و همانند آن جایز است و اشکالی ندارد. امّا نگهداری سگ از سر لهو و تظاهر به برتری, برخاسته

از علاقه مندی خاص است که اسلام آن را نمی پسندد و دوست ندارد که فرزندان امت, بر دوستی آن

رشد کنند.

 

این مطلب را آنچه که امروز در برخی از خانه ها مشاهده می کنیم, روشن می کند که علاقه خاصی به

نگهداری سگ و همانند آن, چون: کرکس و گاهی به میمون دارند.

 

تمام اینها ازسر بیهودگی و تظاهر به مظاهر تجمل پرستی است و اسلام آن را روا نمی داند.

 

برای امت اسلام, جایز نیست بر این روش باشد, تا چه رسد به پیامبر(ص) که به طریق اولی, جایز نیست

که در خانه وی, از این چیزها باشد.

 

به نظر من, این همان چیزی است که باید حدیث به آن تفسیر شود.

 

بدین جهت, این حدیث, ربطی به حرام بودن نقاشی و مجسمه و حرام نبودن آن ندارد.

 

3 . از ابن عباس نقل شده است:

 

(وجاء رجل فقال انی اصور هذه التصاویر فأفتنی فیها. فقال: سمعت رسول اـ, صلّی اـ علیه وآله وسلم,

یقول: کل مصور فی النار یجعل له بکل صورة صورها نفساً تعذبه فی جهنم, فان کنت لابد فاعلاً فاجعل

الشجر ومالانفس له.)14

 شخصی آمد پیش من و گفت: من, این تصوریها را نقاشی می کنم, نظر خود را درباره اینها ابراز

بدار. گفتم: از رسول خدا شنیدم فرمود: هر تصویرگری در آتش است. خداوند, در برابر هر تصویری

که تصویرگر کشیده, چیزی می آفریند که او را در جهنّم عذاب دهد. پس اگر ناگزیرید که نقاشی کنید,

درخت و آنچه روح ندارد,نقاشی کنید.

 

این حدیث نیز, مورد اتفاق است.

 

این روایت, مورد استناد کسی است که بین صورتگری حیوان و درخت و همانند آن فرق می گذارد.

نهایت چیزی که در این حدیث وجود دارد, سخن ابن عباس است که از قول پیامبر نقل می کند: (هر

تصویرگری در آتش است.)

 

4 . همانند این حدیث, حدیثی است که از ابن عمر نقل شده است:

 

(ان رسول اـ, صلّی اـ علیه وآله وسلم, قال: الذین یصنعون هذه الصور یعذّبون یوم القیامة یقال لهم

أحیوا ما خلقتم.)15

رسول خدا(ص) فرمود: آنان که تصویرها رامی سازند, در روز قیامت عذاب می شوند. به آنان گفته می

شود: آنچه را که ساخته اید, زنده کنید.

 

این حدیث, مورد پذیرش همگان است.

 

و روایت شده است از رسول خدا(ص) که فرمود:

 

(من صور صورة عذبه اـ یوم القیامة حتی ینفخ فیها الروح و ما هو بنافخ.)16

کسی که صورتی رانقاشی کند, خداوند در روز قیامت او را عذاب می دهد, تا به آن روح بدمد و نمی

تواند روح بدمد.

 

این حدیث را بخاری, ترمذی ونسائی از ابن عباس نقل کرده اند.

 

امور زیر را در احادیث یاد شده, به بوته بررسی می نهیم:

 

1 . از حدیث ابن عباس و ابن عمر فهمیده می شود که بحث در مورد تصویر معینی بوده است; زیرا

شخصی می گوید از ابن عباس پرسیدم: (من این نقاشیها را می کشم در مورد آن برای من فتوا بدهید.)

ابن عمر از پیامبر نقل می کند: (کسانی که این تصویرها را نقاشی می کنند.)

 

 در این صورت, اینها تصویرهای معینی بوده و کلام بر مبنای آن جاری شده و حکم بر آن استوار

شده است. شاید تصویرهایی بوده با شعارهای اعتقادی و مخالف اعتقاد مسلمانان چون (بت) که

پرستیده می شود. بر این مطلب حدیثی که از مسلم و غیر او نقل شده است, دلالت می کند. پیامبر (در

نوکی) را که عایشه داشت و تصویر اسبهای بالدار در آن بود, پاره کرد و از آن دو بالشت ساخت.

 

(در نوک) بافته شده دارای کرک, همانند حوله که در صنعت بافندگی روی آن نقاشی می شده است.

 

پس این روایت آخری, از گونه مشخص نقاشی بحث می کند که همانا اسب بالدار باشد. عادت به کشیدن

فرشتگان بالدار معروف و رایج بوده است. این توصیف را از کتابهای دینی گرفته بودند, همان طور که

خداوند متعالی می فرماید:

 

(اولی اجنحة مثنی وثلاث ورباع)17

فرشتگان دارای بال: دو و سه و چهار.

 

به ذهن می آید که تصویر اسب بالدار, شکل فرشتگان و بالهایشان را تلقی می کند. پس گویا پیامبر

جایز ندانست که بر موضوع فرشتگان بدون شناخت پرداخته شود, هر چند از دور. پس حضرت این نوع

تصویرگری را نپسندید.

 

در پی این مطالب, می توانیم بگوییم که سزاوار است به تصویرهایی که قداست دارند, چون: پیامبر و

فرشته و همانند اینها, از روی لذت نگاه نشود.

 

2 . برخی از این احادیث, از تصویرگران و نقاشی به طور کلی سخن می گویند, بعضی اشاره دارند که

حرام بودن تصویر, مخصوص جانداران است و درپاره ای از روایات, نقاشی بر روی لباس و مانند آن را

استثنا کرده است. پس مفهوم این احادیث بین عام و خاص, مجسمه و عکس و نقاشی دور می زند.

 

واین امر, بعضی از علما را واداشت که با تأویل این احادیث, از تضاد و درگیری به درآیند. از جمله, نظریه

مهمی که در این موضوع دیدم, رأی ابوعلی فارسی است. او می پذیرد که قدر متیقن در این احادیث و

مانند آنها, حکم به

 شما گوساله را) (آن گوساله را قرار دادند و ستمگر بودند), (قوم موسی در پی او از زیورهایشان

گوساله مجسم قرار دادند), اصل کلام در همه اینها, به این گونه است: (گوساله را خدا قرار دادند.)

مفعول دوم جمله حذف شده است.

 

شاهد این مطلب آن است که جمله, یا به ظاهرش حمل می شود, چون: (کمثل العنکبوت اتخذت…)18

و یامفعولی که حذف شده مورد نظر است. پس ما در این صورت, نمی توانیم کلام را بدون در نظر گرفتن

مفعول محذوف, حمل به ظاهر کنیم. زیرا خداوند, که در این آیه شریفه می فرماید:

 

(ان الّذین اتخذوا العجل سَیَنالهم غضب من ربهم وذلّة فی الحیاة الدنیا.)19

آنان که گوساله را برگزیدند, به زودی به غضب پروردگارشان گرفتار خواهند شد و در زندگی این

جهانی, به خواری خواهند افتاد….

 

روشن است کسی که گوساله را بسازد, یا بتراشد و یا هرگونه کاری روی آن انجام دهد, سزاوار خشم

خداوند و در نزد مسلمانان, مستحق وعده عذاب نمی شود. [پس باید پرستش گوساله منظور باشد.] اگر

کسی بگوید: در حدیث آمده است: (صورتگران عذاب می شوند.), یا در پاره ای از روایات آمده است: (به

آنان دستور داده می شود: آنچه را آفریدید, زنده کنید.) می گوییم: همان گونه که گفته شد, قدر متیقن

آن, صورتگرانی عذاب می شدند که خداوند را شبیه اجسام تصویر کرده اند.

 

افزون بر این, جز خبرهای واحد, دلالت بر این مطلب ندارند که آنها هم علم آور نیستند و اجماع نیز, با

اینها از بین می رود.)

 

کلام ابوعلی فارسی پایان یافت, لکن از مواردی که ضرورت دارد مورد توجه قرار گیرد و یادآوری شود,

این است که ایشان, جایز بودن ساختن و تراشیدن گوساله و… را مسلم گرفته و گفت:

 

(این کارها قطع نظر از هر مطلب دیگر, ممکن نیست که سبب خشم خداوند شود.)

 

هر گاه کسی در برابر ایشان قرار گیرد و اشکال کند که این   حدیث را چه می گویید:

 

(ان اشد الناس عذابا یوم القیامه المصورون.)

صورتگران, در روز قیامت سخت ترین کیفر را دارند.

 

پاسخ او همان تأویلی است کهخود در عبارت فوق داده است. تردیدی نیست که این دیدگاه, درخور

توجه است و جهان در موضوع صورتگری به آن نزدیک می شود. در جهان قرن چهاردهم زمینه آماده

می شود برای کسی که اطمینان ندارد به حرام بودن و یاناگزیر می شود بسان ابوعلی فارسی, به توجیه

روایات عذاب بپردازد.

 

تا این جا روشن شد که استنباط حکم حرمت از احادیث پیامبر(ص) امر قطعی و پایدار نیست, آن گونه

که برخی بر این باورند و به سخت گیری می پردازند, بلکه موضوع بیش از این نیست که این دیدگاه,

برداشتی است از روایات پیامبر(ص) و ما برداشت دیگری داریم که با آن, ناسازگار است.

 

بررسی آیات

اینک, پس از بررسی روایات, به آیات می نگریم, تا ببینیم آیا در قرآن کریم, دلیل و یا شبه دلیل بر

حرام بودن نقاشی و مجسمه وجود دارد, یا خیر؟

 

1 . برخی کلمه (الانصاب) را در قول خداوند متعال که می فرماید:

 

(انّما الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه.)21

همانا شراب و قمار و بتها و گروبندی با تیرها, پلیدی و کار شیطان است, از آن اجتناب کنید. به (اوثان)

تفسیر کرده اند. با این که این تفسیر, روشن ترین دیدگاه در تفسیر (الانصاب) نیست, بلکه روشن ترین

تفسیر آن است که (انصاب) سنگهایی بوده که نصب می کرده اند و بر آنها قربانی می کرده اند.

 

هیچ کس مخالفت نکرده که بت گرفتن مجسمه و ساختن بت, ترویج شرک است و حرام بودن آن مورد

اتفاق, لکن صحیح نیست که حکم به تحریم را بگسترانیم و همه گونه مجسمه را در زیر پوشش آن قرار

دهیم, حتی آن مواردی که   قصد ترویج بت پرستی نیست و این معنی از آن فهمیده نمی شود.

 

2 . خداوند در سوره سبأ از سلیمان و آنچه را که به او داده بود, چنین خبر داده است:

 

(یعملون له ما یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات اِعملوا ال داود شکراً وقلیل

من عبادی الشکور.)22

برای وی هر چه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و کاسه هایی چون حوض و دیگهای محکم بر

جای, می ساختند. ای خاندان داود برای سپاسگزاری کاری کنید و اندکی از بندگان من سپاسگزارند.

 

پیش از این, بیان کردیم که شماری از عالمان, با استناد به همین آیه, ساخت تمام گونه های مجسمه و

صورتگری را جایز می دانند. کسانی که آن را منع می کنند, در تفسیر آیه می گویند:

 

(حکم جواز صورتگری, مربوط به شریعت دیگر, غیر از شریعت ما بوده است و در دین اسلام, صورتگری

حرام است.)

 

حق این است که نمی شود به همین آسانی, ازموضوع گذشت و به استناد روایاتی که شرح دادیم و نظر

علما را درباره آن بررسی و تفسیر کردیم. بر حرام بودن حکم کرد.

 

سیاق آیه کریمه, که این مطلب را در مورد سلیمان بیان می کند, دلالت دارد بر ستایش نعمتهای الهی

که برای او مقرر شده و شمارش جلوه های تمدن و ترقی صنعت, در عصر وی. آن گاه, این آیه, غرفه ها,

مجسمه ها, کاسه ها و دیگها را یادآوری می کند, همان گونه که پیش از این, از تسخیر باو سخن گفت:

 

(ولسلیمن الرّیح غدوّها شهر و رواحها شهر.)

و باد را مسخّر سلیمان کردیم. بامدادان یک ماهه راه می رفت و شبانگاه یک ماهه راه.

 

و پیش از این از نعمتهایی که به به داود,پدر سلیمان, بخشیده بود, سخن به میان آورد:

 

 (ولقد اتینا داود منّا فضلاً یاجبال اَوّبی معه والطَّیر والنّاله الحدید.)

داود را از سوی خود فضیلتی دادیم که: ای کوهها و ای پرندگان, با او هماواز شوید. و آهن را برایش نرم

کردیم.

 

و تمام این سخنان را, با این یادآوری, پایان بخشید:

 

(اعملوا ال داود شکراً وقلیل من عبادی الشکور.)

ای خاندان داود, برای سپاسگزاری, کاری کنید و اندکی از بندگان من, سپاسگزارند.

 

بسیار بعید می نماد, چیزی را برای پیامبری از پیامبران, مباح کند و آن را چنین مورد ستایش قرار دهد

و از جمله نعمتهایی بر شمارد که سبب سپاس عملی می شود و در پایان بگوید: اینها از اموری است که

شریعت اسلام آنها را نسخ کرده! زیرا شریعت اسلام,نیامده مانند این موارد را نسخ کند.

 

اسلام آمد, تا بار سنگین و بندهایی که بر گذشتگان بود, از امت برگیرد. صورتگری, از جمله بارسنگین

و بندها نیست, تا بگوییم برداشته شده, بلکه از قبیل ترقی صنعت و هنر است. روشن است, مجسمه

هایی که برای حضرت سلیمان ساخته می شد,مجسمه های بت و شرک نبودند و گرنه, در هیچ دینی و

در هیچ لحظه ای, جایز نمی شدند.

 

خلاصه کلام: دلالت این آیه, برجواز روشن تر است, تا بر حرمت. این, همانند است با آنچه که در قرآن,

از حضرت عیسی(ع) حکایت شده است:

 

(انی اخلق لکم من الطّین کهیئة الطّیر فانفخ فیه فیکون طیراً باذن اـ.)23

من برای شما, از گل, چیزی چون پرنده می سازم و در آن می دمم, به اذن خدا, پرنده ای می شود.

 

ایشان, پیامبر بزرگوار است و جایز می داند که با اراده پروردگار بیافریند,مجسمه ای چون پرنده.

 

اگر این کار, از انسانها زشت بود, خداوند, به پیامبری از پیامبرانش اجازه نمی داد که انجام دهد. گفته

نشود که این معجزه است و در خور شخصیتی چون  حضرت عیسی(ع), زیرا, می گوییم, ساختن گِل به صورت مجسمه پرنده, معجزه نبود, بلکه

دمیدن و تبدیل مجسمه, با اجازه خداوند, به پرنده, معجزه بود.

 

هر کسی که به روش قرآن, در اثبات وجود خداوند و بزرگی او, بیندیشد, می یابد که این روش, کمک

می کند به اندیشیدن درباره آنچه خداوند در آسمانها و زمین, بیافریده است و دقت آفرینشی که در

گیاهان و جانداران و جمادات جلوه گر است.

 

خداوند دستور می دهد:

 

(قل انظروا ماذا فی السموات والارض.)24

بگو: بنگرید که چه چیزهایی در آسمانها و زمین است.

 

و می فرماید:

 

(قل سیروا فی الارض ثم انظروا.)25

بگو: در زمین بگردید و بنگرید.

 

چگونه خداوند از مردم می خواهد که به شگفتیهای آفریده ها و به آفرینش دقیق و استوار, که در همه

آفریده ها, جلوه گر است, بیندیشند و بنگرند, تا به ایمان به خداوند و یگانگی او دست یابند و سپس,

تصویرگران را از به تصویر کشیدن این چیزها, یا نقاش را از نقاشی و مجسمه سازان را از ساختن

مجسمه آنها باز می دارد؟

 

آیا تمام اینها, ستایش آفریدگاری خداوند و جلوه گر ساختن زیباییها, به قلم موی هنرمند و ابزار

پیکرتراش نیست؟

 

آیا تمام اینها, با بیان شگفتیهای آفرینش خداوند به وسیله شعر, که خود نیز هنر است, فرق می کند؟

اینها جز گفت وگو با عاطفه و احساسات نیست که یا از راه شنوایی صورت می گیرد, هرگاه شعر و نثری

بگویید, یا از راه تصویر حاصل می شود, اگر نقاشی و مجسمه سازی و صورتگری کنید و از راه چشم

پدید می آید, اگر در زمین سیر و درنگ کنید.

 دیدگاه محمد عبده

ایشان می گوید:

 

(این مردم, اشتیاق بسیار شدید در نگهداری نقاشی دارند که بر روی کاغذ, یا پارچه نقاشی شده است

.

 

در موزه آثار ملتهای بزرگ, چیزهایی یافت می شود که در نزد ملتهای کوچک, چون صقلیها دیده نمی

شود.

 

آنان, در مورد تاریخ نقاشیها و نقاشان, تحقیقات گسترده ای انجام می دهند و در نگهداری این آثار

کمیاب, به رقابت می پردازند, تاجایی که به عنوان مثال: یک قطعه از آثار نقاشی کوب رواییل, در برخی

از موزه ها صدهزار قیمت دارد. شناخت واقعی قیمت اینها مهم نیست, آنچه اهمیت دارد, رقابت ملتها

در مورد مانند این نقاشیهاست و به حساب آوردن نیکوترین آنها را از بهترین میراثی که گذشتگان برای

آیندگان بر جای نهاده اند.

 

وضعیت در مورد مجسمه نیز, همین گونه است. هر چه قدیمی تر باشد, ارزش بیشتری دارد.

 

دیده می شود, مردم شوق وذوق بسیار شدید در مورد آنها دارند. آیا می دانید چرا؟ اگر تو, عاملی را

شناختی که گذشتگان تو شعر را حفظ و در دیوانها ضبط کردند و در نوشتن آن, بسیار کوشیدند, بویژه

اشعار جاهلیّت و عنایتی که درصدر اسلام, به جمع آوری و تنظیم آن داشتند, می توانی, بشناسی

ودریابی که چرا مردم در حفظ آثارنقاشی و مجسمه این اندازه می کوشند; زیراکه نقاشی, نوعی از شعر

است که دیده می شود و شنیده نمی شود و شعر, قسمتی ازنقاشی است که شنیده می شود و دیده نمی

شود.

 

این نقاشی و مجسمه ها, چگونگی زندگی افراد را در زمینه های گونه گون حفظ کرده است و بیانگر

چگونگی جامعه ها, در موقعیّتهای گونه گون است.

 

سزاوار است که ما آن را دیوان شکل زندگی و حالات بشر بدانیم; چرا که انسان و حیوان را در

چگونگیهای گوناگون: خوشحالی, خوشنودی, آرامش, تسلیم و…

 به تصویر می کشند.

 

می بینید که این معانی در الفاظ شبیه به هم گنجانیده شده اند و تشخیص یکی از دیگری, برای شما

آسان نیست, ولی به نقاشیهای گوناگون نگاه می اندازید و ببینید فرق آنها بسیار آشکار است.

 

به عنوان مثال: صورتگران, فردی را در حال جزع, فزع, خوف و خشیت نقاشی می کنند, در صورتی که

جزع و فزع, دو معنای جدای از هم دارند.

 

من هم این دو را در این جا نیاوردم تا خواسته باشم, هر دو را در یک خط بگنجانم, بلکه هر کدام,

حقیقت جدای از دیگری دارد.

 

برای ذهن شما, مشکلی ندارد که بتواند بین خوف و خشیت فرق نهد.

 

برای شما سخت است که بشناسی فزع در چه زمانی و جزع, در چه زمانی است. چگونگی که افراد, در

این حالت, یا در آن حالت به خود می گیرند, چگونه است. لیکن, هرگاه به نقاشی, که شعر ساکت است,

نگاه می اندازید, می بینید که حقیقت برای شما روشن است. ذهن شما لذت می برد, همان گونه که حس

شما, با نگاه کردن لذت می برد.

 

در این جا گفته می شود که حفظ آثار هنری, در حقیقت حفظ علم و دانایی و سپاسگزاری از کسانی

است که این تکنیک را اختراع کردند.

 

اگر از این مطلب که بیان شد,چیزی فهمیدی که در این صورت, هدف من, همین بوده است و امّا اگر

نفهمیدی, من بیشتر از این وقت ندارم که بفهمانم. لازم است به یکی از واژه شناسان, نقاشان و یا

شاعران زبردست مراجعه کنید, تا آنچه برای تو پیچیده ا ست, شرح دهد, آن هم اگر در توانش باشد.)

26

 پی نوشتها
1 . (صحیح مسلم), شرح نووی, ج81/14 ـ 82.
2 . مقریزی در رساله (نقود) می نویسد:
(عمر, در هم و دینارهای را سکه زد که نقش خر و رومیها را داشت. وی, هیچ تغییری در نقاشی آن
نداد, جز آن که در برخی کله (لا اله الاّ وحده, اللّه احد, محمد رسول اللّه) را افزود.
آیا می دانید که نظر فقها در مورد این کار عمر چه بود؟
3 .تفسیر (قرطبی), ج275/14.
4 . سوره (سبأ), آیه 13.
5 . سوره (آل عمران), آیه 49.
6 . (تفسیر قرطبی), ج274/14.
7 . سوره (نساء), آیه 59.
8 . (سنن نسائی), ج214/8.
9 . (مسند احمد), ج241/6.
10 . (سنن نسائی), ج213/8; (مسند احمد), ج241/6
11 . (همان), ج214/8, (همان), ج172/6.
12 . (تفسیر قرطبی), ج274/14.
13 . (مسند احمد), ج305/2.
14 . (همان), ج308/1.
15 . (صحیح بخاری), 136/21.
16 . همان) 140/.
17 . سوره (فاطر), آیه 1.
18 . سوره (عنکبوت), آیه 41.
19 . سوره (اعراف), آیه 152.
20 . (صحیح بخاری), ج134/21.
21 . سوره (مائده), آیه 90.
22 . (سوره سبأ) آیه 13.
23 . (سوره (آل عمران), آیه 49.
24 . سوره (یونس), آیه 101.
25 . سوره (روم), آیه 42.
26 . (تاریخ الأمام السید رشید رضا), ج498/1.